صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۶:۱۲ - ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰
جمشیدی:

علوم انسانی اسلامی شبیه شراب اسلامی پیوند ناممکنی است

عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: علوم انسانی اسلامی که امروز آن را به مطهری نسبت می‌دهند شبیه شراب اسلامی است، یعنی از یک پیوند ناممکن سخن می‌گویند.
کد خبر : 581465

 به گزارش خبرنگار حوزه فرهنگ گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی پیش نشست پانزدهیمن همایش حکمت مطهر با «موضوع علوم انسانی در قرن پانزدهم و ضرورت تحول» گفت: اگر برای علوم انسانی دو وجه معنابخشانه و کارکردی در نظر بگیریم آیا علوم انسانی اسلامی در هر دو این وجوه قابل طرح است؟ دیگر اینکه آنچه که علوم انسانی اسلامی را از علوم اسلامی از دیدگاه شهید مطهری و بزرگان دیگر متمایز کند، چیست و اساسا با وجود علوم اسلامی چه نیازی به سخن از علوم انسانی اسلامی است؟


جمشیدی تصریح کرد: یک سوال قبلی هم در خور پاسخ دادن است علوم انسانی اسلامی که امروز آن را به مطهری نسبت می‌دهید چیزی هست شبیه شراب اسلامی، یعنی از یک پیوند ناممکن سخن می‌گویید، کلی که متنافی‌الاجزاء است.


عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تاکید کرد: علوم انسانی ذات سکولار و هویت مادی دارد، چگونه می‌خواهید اسلام را به آن متصل کنید، اگر نادانسته دارید چنین کاری می‌کنید و علوم انسانی را خنثی تصور کردید و از شرایط تاریخی و فرهنگی آن را بریده و یک امر مستقل، مطلق و مجزا تصور کردید و اصلا کاری به تاریخ ندارید برخلاف اینکه می‌گویید رئالیسم ما رئالیسم خام نیست، از قضا همین نشان می‌دهد که رئالیسم شما خام هست.


وی در ادامه با طرح این پرسش که ضرورت سخن گفتن از علوم انسانی اسلامی چیست؟ گفت: فکر می‌کنم دو دلیل برای پاسخ به سوال شما وجود داشته باشد یک زمان می‌پرسید که مگر اصلا نیازی به علوم انسانی با وجود علوم اسلامی هست؟ یک زمان دیگر می‌گویید نیاز داریم اما نیازمان را می‌خواهیم اینگونه برطرف کنیم که خطای مضاعف است و هر کدام پاسخ مستقل می‌خواهد که آیا علوم انسانی اسلامی از دیدگاه شهید مطهری مقوله‌ای معنادار هست یا خیر؟ و اگر ایشان معنادار تصور کرده خام‌اندیشانه به شرایط تاریخی فرهنگی علوم انسانی نگاه نکرده است؟


جمشیدی گفت: بگذارید چند گام عقب‌تر بیاییم، مگر درباره فلسفه همین نسبت را شهید مطهری به علامه طباطبایی نمی‌دهند یعنی جریانی که مدعی است فلسفه جریان و سرشت یونانی دارد و یونان پدر معنوی عالم مدرن است، آن دیگر قراردادگی ریشه‌ای و رادیکال است و آنچه که در باب علوم انسانی گفتیم به طریق اولا در باب فلسفه باید گفت، پس جریان استاد مطهری و علامه طباطبایی بی‌آنکه بخواهند یا حتی بدانند فروغلتیده در تجد هستند. نمی‌شود نسبت اسلامی به علوم انسانی داد،­ از این منظر بیماری فلسفه بیماری جدی‌تری از علوم انسانی است و علوم انسانی تجددی، محصول همان فلسفه و تفکر است.


عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: اما اینکه اگر استاد مطهری بود به این سوال چه پاسخی می‌داد به نظرم حداقل سه پاسخ برای این سوال داشت، برخی اندیشمندان شاخص که نه هایدگری و نه فوکویی و نه اخباری هستند، معتقدند علوم انسانی محصول طبقه‌بندی اومانیستی و سکولار است و باید در طبقه‌بندی علوم تجدید نظر کنیم و اصلا نباید در زمین علوم انسانی بازی کنیم. علوم انسانی فرض غلطی است و آنچه که ما به دنبال آن هستیم چیز دیگری است.


وی گفت: این موضوع را می‌شود اینگونه پاسخ داد که حکمت اسلامی هم که براساس جهان تبعی و جهان وضعی است -یعنی از فارابی تا ملاصدرا و حکیم سبزواری و استاد مطهری- براساس مبانی اومانیستی پیش آمده‌اند و میراث هزار ساله فلسفه و حکمت اسلامی همه اومانیستی است چون براساس اینکه در جهان وضعی جهان برساخته است و جهان تبعی جهانی است که اراده انسان در آن مدخلیتی ندارد.


جمشیدی گفت: این موضوع را مطهری نمی‌پذیرد او وقتی کتاب «جهان‌بینی اسلامی» را می‌نویسد جلد اول و مرکز ثقل را انسان قرار می‌دهد. فکر می‌کنم برخورد سطحی باشد که بگوییم علوم انسانی محصول طبقه‌بندی اومانیستی است اگر آلمان را نگاه کنید می‌بینید آنها برای اینکه شان متفاوتی از علوم طبیعی برای علوم انسانی قائل باشند و علوم انسانی را حیثیت مستقل و پهنه مجزا برای آن تعریف کنند چه کوشش‌ها کرده‌اند و سعی کرده‌اند روش و موضوع مستقل باشد. آن زمان خبری از بحث‌های اومانیستی نبود آنها بیشتر نگاه معرفتی خاص داشتند تا علوم انسانی را از زیر سایه سنگین علوم طبیعی بیرون بیاورند.


عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: نکته دوم این است که آیا علوم انسانی به صورت کلی مخلوق عالم مدرن است یعنی هیچ پیشینه‌ای ندارد؟ من چنین اعتقادی ندارم. دیلتای در کتابش نام‌های مختلفی را به علوم انسانی نسبت می‌دهد علوم تاریخی، علوم روحی، علوم معنوی، علوم ارزشی که علوم انسانی بر سر زبان‌ها افتاد. آیا واقعا کاری که به عنوان مثال فارابی، خواجه نصیرالدین طوسی، ابوریحان بیرونی انجام دادند هیچ پیشینه و مدخل و پیش‌درآمدی بر علوم انسانی محسوب نمی‌شود؟ سیاست مدُن این نیست؟


وی تصریح کرد: برخلاف اینکه گفته می‌شود علوم انسانی اولا و بالذات مخلوق عالم مدرن است اینطور نیست و همین مطلبی که آقای خندان خواندند مربوط به طرحی است که آقای مطهری برای یکی از حوزه‌ها نوشته بود و در کتاب آینده انقلاب اسلامی چاپ شده که می‌گوید ما از ذخیره علوم انسانی موجود و خودمان هم استفاده کنیم، به عبارتی ایشان می‌خواهد آنها را هم به بازی بیاورد و جزء علوم انسانی می‌داند. مطهری معتقد نیست که علوم انسانی ناگهان از دل عالم تجدد بیرون آمد و هیچ پیشینه‌ و پیشه‌ای هم نداشته است.


جمشیدی گفت: نکته سوم هم اینکه مطهری در کتاب اصول فلسفه ملاک تمایز علوم را تمایز موضوعات فرض می‌کند و معتقد است اصالت از آن موضوع است. اگر اصالت از آن موضوع است پس علوم انسانی می‌تواند انواع و اصنافی داشته باشد و یکی از آنها علوم انسانی غربی است. وقتی می‌گوییم علوم انسانی، این عبارت در ذات خودش تجدد نخوابیده است. علوم انسانی انواعی دارد ما هم که از علوم انسانی اسلامی صحبت می‌کنیم می‌خواهیم یک رهیافتی را در کنار رهیافت‌های دیگر ایجاد کنیم که البته بعدا بر آنها غالب می‌شود منتها آنچه که می‌گوییم علوم انسانی است یعنی به جهان انسانی می‌پردازد.


عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: آیا به علمی نیاز داریم که به جهان اجتماعی و انسانی بپردازد یا خیر؟ بله نیاز داریم اما اسم آن را هر چه می‌خواهید بگذارید، علوم انسانی، علوم معنوی، علوم ارزشی یا علوم تاریخی بگذارید تمام این اسامی در کتاب دیلتای آمده است با این کار مشکلی حل نمی‌شود، اما اینکه ببینیم علومی که نامش را علوم روحی یا تاریخی و ... گذاشته‌ایم در حوزه اقتصاد یا اجتماع چه می‌گوید تازه اول مسئله است یعنی تا این جای کار صرفا یک درگیری لفظی بوده است لذا این درگیری را مضر می‌دانم.


وی گفت: بخشی از این مسئله هم به تنگ نظری برمی‌گردد و مطهری را ستایش می‌کنم که دچار تعصب و خویش‌بسندگی و تنگ نظری نبود و ذهن گشوده‌ای داشت و با مطلق علوم انسانی مخالف نبوده است.


جمشیدی گفت: نکته دیگر اینکه تاریخی‌نگری مطهری تاریخی‌نگری حداکثری نبوده و علوم انسانی غربی را آغشته به ایدئولوژی غربی می‌دانسته نه مطلق علوم انسانی را. داشتن تاریخی‌نگری حداکثری نه تنها علوم انسانی بلکه فلسفه را هم می‌زند.


عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: علوم انسانی ذات تجددی ندارد و آن علوم انسانی یک صنف و سنخ از علوم انسانی است که ذات تجددی دارد و مخلوق عالم مدرن و حاصل طبقه‌بندی اومانیستی نیست، انواع دارد و اصالت آن به موضوع است و همین نکاتی که مطهری می‌گوید چیز کمی نیستند و ما را خیلی پیش می‌برند.


وی تصریح کرد: به صورت کلی دیدگاه مقابل مطهری  جامعه خویش‌بسنده و خفقان‌آوری را ترسیم می‌کند که هیچ چیزی را از هیچ کسی خارج از جامعه اسلامی نمی‌شود گرفت. چون به هر حال هر چیزی کاشته یک مزرعه دیگری است و وقتی آن مزرعه را می‌آورید، ریشه‌ها و همه چیز را با خودش می‌آورد درحالیکه در کتاب فلسفه تاریخ، مطهری می‌گوید در دوره‌هایی که یک جامعه مرزهای فرهنگی و معرفتی خود را به روی جوامع دیگر باز می‌کند گشایش معرفتی و جهش‌های علمی رخ می‌دهد و یکی از عوامل رکود علمی ایران پیش از اسلام این بوده که موبدان زردتشتی و حاکمیت اجازه ارتباطات علمی نمی‌دادند و جامعه در خودش متوقف و مسدود بود. مطهری اینچنین نگاه بازی دارد و این نگاه، نگاه لیبرالیستی نیست بلکه نگاه دینی و گشودگی است و همان روایت امیرالمومنین(ع) است.


جمشیدی گفت: مطهری معتقد است علوم انسانی اسلامی ضرورتا همان علوم اسلامی نیست و نسبت این همانی بین این دو برقرار نیست و علوم اسلامی اعم از فقه و حدیث و ... که داریم. آیا کامل متباین هستند؟ خیر مثلا جای علم الاجتماع کجای علوم اسلامی است؟ یا اقتصاد فقط جنبه فقهی دارد و فقط فتوا می‌دهد یا برنامه هم برای جامعه دینی می‌دهد؟


عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: ممکن است اشکال تاریخی به علم مطرح کنیم و بپرسیم چرا شکل‌گیری علوم انسانی این‌گونه است چرا متناظر با خلاها و نیازهای جامعه شکل نگرفت؟ تا ما جواب دهیم که در همین علوم اسلامی هندسه و ریاضیات هم درس می‌دادند، سیاست مدن آن درباره کشورداری بود و اخلاق و تدبیر منزل آن جنبه‌های روانشناختی داشت که تمام آنها حذف شد. بنابراین علوم اسلامی کنونی یک صورت رقیقه‌ای از میراث ۱۴۰۰ ساله است که قدم به قدم عقب کشیده است و تفسیر و فقه و ... ارتباطش با جامعه را از دست می‌دهد لذا فقه و اخلاق و ...، فقه و اخلاق سکولار و فردی شده است.


وی تاکید کرد: البته در این ۴۰ ساله اخیر تغییراتی ایجاد شده اما بعد از افول تمدن اسلامی، علوم اسلامی سکولار و فردی شد که امام خمینی(ره) هم همین مشکل را داشت و می‌فرمود از ۵۰ مورد فقه، بیشترش درباره اجتماعیات است چرا به عبادیات منحصر کرده‌اید، درحالیکه علوم انسانی صرفا علم احوال شخصیه نیست علم تدبیر جامعه و نسخه‌پردازی و سیاستگذاری و برنامه‌ریزی هم هست.


جمشیدی گفت: علوم اسلامی موجود کدام یک از این موارد را می‌تواند پاسخ دهد؟ هیچ‌کدام را نمی‌تواند پاسخ دهد. بنابراین براساس شانیت منطقی علوم اسلامی که تا دوره‌ای درست و مرتب بسط پیدا کرد اما بعد تحلیل رفت و اگر می‌بود نیازی به علوم انسانی نداشتیم. امروز در برابر علوم انسانی قرار گرفته‌ایم. اگر براساس علوم اسلامی موجود سخن می‌گوییم کاملا جای خالی علوم انسانی احساس می‌شود که علوم اسلامی متولی مسئله‌های اجتماعی نیستند و قدرت سیاستگذاری و برنامه‌ریزی ندارند.


عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در ادامه افزود: بنابراین علوم انسانی مسئله مطهری و  مطهری معتقد به علوم انسانی اسلامی بود، مباحث مطهری برای علوم انسانی اسلامی در امروز ما کاملا کارآمد و راهگشا است، مطهری استدلال‌هایش در دفاع از علوم انسانی اسلامی دو لایه است، نگاه ایشان نه تاریخی و نه جهانی بلکه نگاه فطری و بینابینی است. ایشان برای علوم انسانی ذات سکولار قائل نیست و بین علوم انسانی و علوم اسلامی تمایز قائل است و بین آنها نسبت این همانی برقرار نیست و بین آنها تداخل وجود دارد.


وی گفت: نگاه مطهری به علوم انسانی اسلامی از حیث تحولی یک نگاه تاسیسی است نه ترمیمی و معتقد نیست که باید علوم انسانی موجود را اسلامی‌سازی کنیم بلکه معتقد است باید یک بنای مستقل ساخته شود و طبیعتا کسی که مبادی را انکار می‌کند و نمی‌پذیرد و دست تصرف به سمت مبادی دراز می‌کند نمی‌تواند با ترمیم شاخ و برگ درخت به مقصود و غایت خودش برسد، لاجرم با مبادی دست به گریبان می‌شود و کسی که مبادی را تغییر بدهد از آن رهیافت علمی خارج و وارد یک رهیافت دیگری شده و به ذاتیات یک حوزه علم ورود پیدا کرده است و عملا اتفاقی که می‌افتد تاسیس است.


جمشیدی گفت: ایشان علوم انسانی غربی را قابل بهره‎برداری می‌داند اما به هیچ عنوان تهذیب، اصلاح، تکمیل و بازسازی نیست، چون عالَم تفکر غربی را برنمی‌تابد، فقط استفاده‌های موردی و هوشمندانه را می‌پذیرد. بنابراین همچنان که مطهری با بومی‌سازی علوم انسانی مخالف است با اسلامی‌سازی هم مخالف است و معتقد به بنای مستقل است نه از طریق جرح و تعدیل علوم انسانی موجود.


انتهای پیام/۴۱۰۷/

انتهای پیام/

ارسال نظر