صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۳:۰۷ - ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۰
آنا بررسی می‌کند؛

مصائب علوم انسانی و فقدان نظام ارتباطی علم

فقدان ایده مدیریتی، فرمالیسم و مختل بودن نظام ارتباطی علم از اصلی‌ترین عوامل ناکامی نهادها و مراکز رسمی در تولید علوم انسانی است.
کد خبر : 576938

به گزارش خبرنگار حوزه فرهنگ گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، با نگاهی اجمالی به حوزه تولید علوم انسانی در کشور شاید به این قضاوت برسیم که خروجی و کارآمدی مراکز و نهادهای رسمی متولی تولید علوم انسانی چون حوزه، دانشگاه، پژوهشگاه فرهنگ و علوم انسانی، مرکز الگوی ایرانی-اسلامی پیشرفت و ... به اندازه خروجی و تلاش افراد یا مراکز غیرحکومتی که به صورت خودجوش و جزیره‌ای در حال فعالیت هستند، نیست و کسانی که بیرون بوروکراسی علمی کشور هستند و به بسیاری بودجه‎ها، امکانات و ... دسترسی ندارند در حوزه علوم انسانی تولیدات بیشتری داشته‌اند تا نهاد حوزه یا دانشگاهی که سیستماتیک برای این موضوع طراحی شده و بسیاری از امکانات را هم در اختیار داشته‌اند.


اما قضاوت درست در این باره نیازمند ارزیابی‌های دقیق‌تری است تا دریابیم نهادها و پژوهشگاه‌هایی که ساخته‌ایم کارآیی دارند یا نه. به عبارتی گریزی از بررسی تک‌تک این نهادها و مراکز رسمی جهت یک نتیجه‌گیری و قضاوت صحیح نیست.


مورد دیگر این است که در باب بوروکراسی علم شاید در کل کشور عوامل کلی و سرفصل‌های عمومی پیدا کنیم که باعث شده‌اند، کم‌کاری رخ دهد یا تولید خاصی اتفاق نیفتد اما باز هم چاره‌ای جز بررسی تک‌تک این مراکز و نهادها نیست یعنی در عین حال که همه این مراکز و نهادها عوامل مشترکی برای ناکامی در تولید علوم انسانی دارند، دارای عوامل مختص به خود در این ناکامی نیز هستند. به عنوان مثال کسانی که مدیریت نهادها و مراکز علوم انسانی را به عهده دارند خود صاحب هیچ تخصص ویژه‌ای در علوم انسانی نیستند به عنوان مثال، رئیس مرکز الگوی ایرانی-اسلامی پیشرفت دارای تخصص حوزه علوم انسانی نیست.


منظور از تخصص هم تنها داشتن مدرک دانشگاهی در رشته‌های علوم انسانی نیست بلکه فارغ از آن، هیچ تکاپوی علمی از جانب فرد در حوزه علوم انسانی مشاهده نشده است و به طور مشخص منظور از تخصص  مدیر در حوزه علوم انسانی این است که صاحب ایده‌ای باشد و فهم و برآوردی که بداند در آن حوزه چه کارهایی می‌خواهد بکند و چه کارهایی نمی‌خواهد بکند. اما اغلب افرادی که مدیریت نهادهای رسمی علوم انسانی هستند فاقد ایده و طرحی نو هستند، ایده‌ای قابلیت طرح و دفاع کردن داشته باشد حتی اگر امکانات کافی در اختیار داشته باشند.


نکته دیگر این است که مدیریت این نهادها از تحولات جهانی علوم انسانی آگاه نیستند و نسب‌شان با مسئله‌های روز قطع می‌شود. درست است که علم نمی‌تواند مثل ژورنالیسم یکسره به قضایای روزمره بپردازد و نهادهای علمی خواه‌ناخواه درگیر مسائلی علمی‌ای هستند که شاید هیچ ربطی به جدل‌ها و دعواهای روز نداشته باشند اما لازم است کوشش خود را به سمتی هدایت کنند که نسبتی با فضای امروز ما هم پیدا کنند.


تکرار کانت و هگل و ... به خودی خود مذموم نیست تا زمانی که با مسائل امروز ما، نسبت خود را حفظ می‌کند یا به نحوی درباره سقراط بحث کنیم که نه او را کنار بگذاریم و نه بی‌نسبت با قضایای روز از او سخن بگوییم.


بخش دیگر مشکلات حوزه علوم انسانی مربوط به بوروکراسی این حوزه است که در چرخه‌ای، مدام فرمالیسم را دامن می‌زند. به عنوان مثال اساتید علوم انسانی در باب شیوه‌نامه ارتقاء اساتید، دعوای همیشگی دارند یا  ISI نویسی در علوم انسانی از ایرادات شکلی و فرمالیسم اداری علوم انسانی است که بر مصائب این حوزه می‌افزاید.


 اما یکی از اصلی‌ترین عوامل ناکامی نهادها و مراکز رسمی در تولید علوم انسانی مختل بودن نظام ارتباطی علم است. منظور از نظام ارتباطی علم این است که در گام اول بتوانیم مسئله‌هایی را که داریم، به موضوع‌های اصلی تحقیق و تفحص علمی در کشور تبدیل بکنیم. درباره خیلی از مسائل در کشور  تحقیق و تفحص می‌شود سؤال این است که این موضوعات از کجا می‌آیند؟


لازم است نقشه هوایی این موضوعات ترسیم شود یعنی بدانیم هر مرکز و نهاد علوم انسانی به طور دقیق روی چه موضوعاتی مشغول مطالعه است؟ یا به فرض بتوانیم همه رساله‌های دکتری یا کارشناسی‌ارشد -چه آنها که نوشته شده چه آنها که در حال نگارش پورپوزال است- فهرست و دسته‌بندی کنیم تا برای ما روشن شود رساله‌های دکتری تاکنون به چه موضوعاتی پرداخته‌اند.


یک سؤال دیگر این است که موضوعات مطالعاتی نهادها و رساله‌های دکتری از کجا می‌آیند و چگونه می‌توانیم موضوعاتی که بیشتر مورد نیاز جامعه است را وارد این فهرست کنیم؟


از سویی چگونه می‌توان مراکز و رساله‌هایی که روی موضوعات واحدی مطالعه می‌کنند را به هم مرتبط کرد؟ به طور مثال اگر ۱۰۰ رساله دکتری در کل کشور بر روی عدالت آموزشی کار می‌کنند چگونه می‌توانند از فعالیت هم اطلاع پیدا کنند تا بتوانند یافته‌های خود را حین فرآیند تحقیق و مطالعه با همدیگر به اشتراک بگذارند. گاه این به اشتراک گذاشتن به شکل فرمالیستی و مکانیستی رخ می‌دهد به‌خصوص زمانی که دانشجوی دکتری مشغول نوشتن فصل دوم رساله است و باید مشخص کند دیگران در حوزه مطالعاتی او چه کرده‌اند.


اما این کافی نیست بلکه چگونه می‌توان افرادی که در موضوع واحدی مطالعه کرده و می‌کنند را برای مباحثه مستقیم در ارتباط با همدیگر قرار داد؟ و با یکدیگر نشست و برخاست علمی داشته باشند و همدیگر را نقد کنند؟  


این همان ارتباطات علم است که هر چه قوی‌تر باشد، فضای علمی ما را قوی‌تر می‌کند. هر چقدر نظر دادن درباره نظریات علمی یکدیگر با حوزه تخصصی مشترک، در جمع اصحاب علوم انسانی کشور باب شود، سریع‌تر این حوزه از علوم را از مهجوریت خارج می‌کند. 


انتهای پیام/۴۱۰۷/پ


انتهای پیام/

ارسال نظر