اقلیما
در کشورمان یکسری ارگانها و نهادهایی داریم که به عنوان نهادهای پشتیبان و حمایتکننده اقشار ضعیف و محروم هستند، مثل سازمان بهزیستی یا کمیته امداد امام خمینی(ره)، در شرایط عادی جامعه چرا هر اتفاقی که میافتد نگاهها به سمت اینها میرود؟ مگر اینها چقدر بودجه یا هزینه دارند که یکمرتبه هر چه به این اقشار کمبرخوردار اضافه میشود، نگاه همه به این سازمانهاست و نقش دولت در این زمینه خیلی کمرنگ است، علتش را بفرمایید؟
- در کشور یا هر کجای دنیا یک سازمانی هست مسئول آسیبهای اجتماعی، فرانسه، آمریکا، هند، دبی، یک سازمان مخصوص این کار است. در ایران هم تنها سازمانی که مسئول آسیبهای اجتماعی است و مسئول امداد و کمک به این آسیبهاست، سازمان بهزیستی است. کمیته امداد یک بخش خیریه است، اصلاً روی آن حساب نکنید. تنها سازمان 0110 سازمان بهزیستی است. اصلاً کار سازمان بهزیستی چیست؟
سازمان بهزیستی آسیبهایی که سازمانهای دیگر به جامعه و مردم میزنند، فرض کنید یکی کارخانهاش را تعطیل میکند افراد را بیکار میکند، یک کسانی دزدی میکنند، قانون میگوید این را ببرید زندان، خانواده اینها باید تحت پوشش کجا قرار بگیرد؟ بودجهاش را باید سازمان بهزیستی بدهد. این سازمان، سازمان دولتی است، بخش خصوصی نیست، جزء وظایفش است.
اما چرا میبینی مردم در هر نوع آسیبی به ما نگاه میکنند و هیچگونه امکانات نداریم که مجبوریم 0148 کمک کنیم، برای اینکه سازمان بهزیستی الان در حدود 10، 12 سال است رئیس سازمان عوض شده. رئیس سازمان هم متخصص در کار خودش نیست. یعنی ما هر بار رئیس سازمان را مثلاً یک پزشک گذاشتیم! یعنی برای آسیبهای اجتماعی یک پزشک گذاشتیم. الان یک متخصص اطفال رئیس سازمان بهزیستی است. خب این شخص به عنوان متخصص اطفال، مدیرکلهایش را هم پزشکان عمومی را گذاشته، همان دوستانی که میشناخته و این میشود که اینها نمیدانند برنامه را چگونه بریزند.
هر کدام آمدند یک بلبشویی زدند و رفتند و سازمان بهزیستی را به هم پاشیدهاند و هر وقت هم نگاه میکنی در فلان شهر میگویند بچههای خیابانی را گرفتند، توی زیرزمین، سازمان بهزیستی صدایش درآمد.
0232 یکی دیگر از بچهها در آنجا بود که حکمش را هم کشید! آقای سلامت طرف را دار زد! یا در گیلان یک چنین مسئلهای پیش آمد.
تمام اشکالات این است که در سازمان بهزیستی اگر یک متخصص مسائل اجتماعی یا فردی که در سازمان بهزیستی 20 سال کار کند و تخصص در این مسائل داشته باشد در رأس کار قرار گیرد، خیلی از مسائل در این کشور حل میشود. وقتی یک مشکلی پیش میآید، آن سازمان برنامهریزی میکند برای سازمانهای دیگر.
اگر فرض کنید در دادگاه 0302 با بودجهای که از دادگاه و دولت برآورد میکند، میگویند اینقدر در سال وارد زندان میشوند، اینقدر خانوادههایشان ندارند، باید من پرداخت کنم. اینقدر در سال طلاق میگیرند، خیلی از طلاقها کار ندارند، باید کار به آنها بدهیم، برای همه اینها برنامه لازم است و پول نیست همهاش.
این خانوادهای که معتاد است، این بچههای خیابانی چرا در خیابان هستند؟ برای اینکه مادر آنها پول ندارد. وقتی پول ندارد، خب بیایید جمعش کنید، خب میبرند تحویل خانوادهاش میدهند، باز هم میآید در خیابان، چون کسی به اینها نمیرسد.
سازمان بهزیستی باید علل و عواملی که موجب این آسیبها میشود را پیدا و بررسی کند، به دستگاهها بگوید چه کار کنید این عوامل به وجود نیاید. در همه دنیا هم همین است.
یکسری سازمانهای دیگر به عنوان سازمان خیریه داریم مثل کمیته امداد، چرا کمیته امداد قویتر است؟ برای اینکه یکسری از کارهای سازمان بهزیستی را در اختیار قرار گرفته، فقط مستمری دادن که به بعضی از خانوادهها 200 هزار تومان، 100 هزار تومان، 300 هزار تومان بدهد اما اینکه کمکی به خانواده نیست. کسی که چهار، پنج فرزند دارد با 300 یا 400 هزار تومان میخواهد چه کار کند؟ کرایه خانه میشود؟ خورد و خوراک نانش میشود؟ این کمکهای کم هیچوقت نمیتواند مشکل او را افزایش دهد بلکه مسئله را افزایش میدهد.
ما باید چه کار کنیم که این خانواده قادر به کار باشد، مادر بتواند اشتغال پیدا کند و بچهها سرپرستی شوند. اینجاست که اگر مسئولان سازمان بهزیستی مثل 10 سال قبل متخصص باشند یا متخصصان مددکاری در پستهای مختلف خودشان قرار بگیرند، مثل همه جای دنیا، آنوقت شما نگاه میکنید که این مشکلات نیست و مردم مرتب هر دفعه یک آسیبی میآید، کسی نیست به آن برسد.
الان زلزلهای که جدیداً آمده، تلویزیون نشان داد که 90 درصد خانهها خراب شد، خب چه کسی میخواهد به اینها برسد؟ آنجا سازمان بهزیستی و استانداری دارد اما هیچ برنامهای ندارند به خاطر اینکه یک متخصص آنجا نیست که بداند الان که زلزله آمده، چه سازمانهایی باید فوری همکاری کنند. برآورد کند که این خانواده که الان خانهاش خراب شده چه کسی میخواهد به آنها کمک کند. یکدفعه میبینید آنجا هم آواره میشوند. ممکن است مردم کمک کنند، ممکن است 10 نفر دیگر هم به کمک بروند اما یک برنامه بلبشو میشود. یعنی آن کمکها درست و به موقع به افراد نمیرسد و بعد از یک هفته هم که سروصدا میخوابد، همه آن آدمها را رها میکنند، برای اینکه مشکل بعد از آن 10 روزی است که مردم میروند چون مردم و مشکلاتشان همچنان هستند اما هیچکس به آنها کمک نمیکند، هیچکس برایشان برنامه ندارد، هیچ دستگاه دولتی برای آنها برنامه ندارد. خیّرین که نمیتوانند کمک کنند. خیّرین موقت هستند، 100 یا 200 هزار تومان میدهند. اینها جزء برنامههایی است که در همه دنیا دولتها انجام میدهند نه خیّرین. دولتها برای این کار بودجه دارند. ما مشکل کمبود نداریم.
حالا اگر روز به روز میبینیم که مسئله آسیبهایمان زیادتر میشود، وقتی تورم بالا میرود و بیکاری وجود دارد، فقر شدید ایجاد میشود. مثلاً شما به عنوان یک خبرنگار نگاه میکنید در دوران کرونا 50 درصد خبرنگارها را اخراج کردهاند. همین خبرنگارهای ما اگر نگاه کنید، نزدیک 80 درصدشان مقالهای هستند، در ماه 700 یا 800 هزار تومان گیرشان نمیآید، نه بیمه دارند نه هیچ چیز دیگر. خب چه کسی باید به اینها برسد؟
اینجا مددکاران اجتماعی هستند که مسئله اینها را باید عنوان کنند، از دستگاهها و سازمانهای دولتی و بیمه پیگیری کنند که اینها باید بیمه شوند، خب کو؟
چون مشکل ما این است که جایی که اعلام میکنیم مددکار اجتماعی میگیرد، لیسانس ادبیات میگذاریم، لیسانس حقوق یا روانشناسی میگذاریم. چرا؟ چون آن دستگاهها افرادی را که میخواهند بگیرند، به جای اینکه مددکار بگیرند، طرف، پدرش استاندار است، پدرش رئیس آنجاست، میگوید بچهام بیکار است، او را میگذارند جای آن شغل، میگویند تو مددکاری کار کن.
بزرگترین مشکلی که الان در این مملکت داریم، عدم تخصص است. رهبری هم هر وقت رئیس جمهور میرود پهلویش برای تودیع، دوتا رهنمود به او میکند؛ اول شایستهسالاری و دوم پاسخگویی!
شایستهسالاری یعنی اینکه طرف باید در آن تخصص باید باشد و دوم اینکه پاسخ دهد.
الان در این سازمان بهزیستی که شما میگویید چرا اینقدر مشکلات هست، مردم باید توقع داشته باشند چون کل بودجه مملکت برای این مسائل هست، ما مشکلی برای این کار نداریم، بیبرنامگی و بی|تخصصی را داریم. افرادی که کار میکنند نمیدانند چه کار کنند. هر روز یک برنامه جدید میدهند.
مثلاً کلینیکهای خانواده، کلینیکهای مددکاری، در حدود 3 هزار کلینیک مددکاری بود که داشتند مشکلات را حل میکردند. حالا اگر توی اینها هم غیرتخصصی گذاشتند باز یک مشکل دیگر بود اما یک مقداری راه افتاده بود.
رئیس جدید سازمان آمد گفت 0740
یعنی چی؟ از او پرسیدند برای چی؟ گفت خب من هم که آمدهام یک کاری کرده باشم. ؟؟؟ زندگی که پنجتا کارمند آنجا بگذاری، بودجهاش از کجا میآید؟! اگر خصوصی هم باشد شما دارید مددجو و بودجه به آنها بدهید؟ خب نداریم! برنامه مصوب نیست. یک دفعه میآید همه را از هم میپاشد، دو ماه دیگر هم عوض میشود میرود.
یعنی ما هر روز در حال خراب کردن و یک برنامه دیگر دادن هستیم! چرا؟ برای اینکه آدمها در آنجا آگاهی ندارند، کارمندانشان را نمیشناسند. وضعیت برنامه سازمان را نمیدانند. اینجاست که سازمان بهزیستی شده پله ترقی افرادی که به آنجا میآیند، یک پست بالاتر بگیرند. مثل رئیس سازمان قبلیاش که از اینجا آمد رفت استاندار تهران شد، قبلی را هم همین کار را کردند.
مشکل ما در جامعهمان این است. اگر بخواهیم برسیم، همانطور که رهبری میگوید باید تخصصی باشند.
آسیبهای اجتماعی، بیمارستان حرف اول را پزشک میزند، سازمان بهزیستی حرف اول را مددکار اجتماعی میزند. وقتی هم میگویند مددکار اجتماعی، کسی که مدرک تخصصیاش، لیسانس، فوقلیسانس یا دکتریاش در این زمینه است نه اینکه امروز من میشوم آقای دکتر اقلیما، رئیس سازمان بهزیستی! رشتههای فیزیک و شیمی را میگویند بیا توی آسیبها! خب کارشان این نیست، تخصصشان چیز دیگر است. اینجاست که شما میبینید که مشکلات روز به روز افزایش پیدا میکند.
چرا روز به روز معتاد اضافه میشود؟ برای اینکه ما برنامهای نداریم. وقتی فشار و بیکاری زیاد میشود، به طرف اعتیاد، دزدی و خلافکاریهای دیگر میروند. وقتی ما اینها را میفرستیم زندان، از زندان که بیرون میآیند، کار ندارند، از همان جلوی در زندان شروع به دزدی میکنند.
این سازمان بهزیستی است که باید از اینها مراقبت کند و موقعی که بیرون میآیند باید برای آنها برنامه داشته باشید، هیچ برنامهای نداریم!
برای کودکان خیابانی باید برنامه داشته باشیم. کودکان خیابانی معلولی از علت است. نمیتوانیم اینها را جمع کنیم در یک جا بریزیم. این بچه در خانوادهاش است. باید ببینیم چرا از خانواده آمده توی خیابان کار میکند؟ باید مشکلات خانواده برآورده کنیم. این نقش مددکاران اجتماعی است و گزارشهایی که به سازمان میدهند و سازمان به هیئت دولت میدهد و دولت برای آن بودجه تهیه میکند.
وقتی برنامه درست نباشد، این برنامهها داده نمیشود، دولت هم وقتی میخواهد بودجه اختصاص دهد، بر اساس آن چیزی که به او داده شده، درصد بودجهاش را تعیین میکند. اینجا مشکل درمیآید که شما میبینید روز به روز آسیبها افزایش پیدا میکند و میگویید چرا از دولت میخواهند؟
برای اینکه مردم دارند مالیات میدهند. همه جای دنیا همین است، نه اینکه فکر کنید فقط در ایران است. من الان میروم آمریکا و میآیم، چون از 60 سال به بالا هستم، 100 درصد هر بیمارستانی بخوابم، خصوصی، دولتی، هر دارویی بگیرم رایگان است. من یک ایرانی هستم، آمریکایی که نیستم، اقامت آمریکا را دارم. چرا؟ میگویند قانون است، هر کسی 60 سال به بالا باشد، اجازه اقامت آن کشور را داشته باشد، تازه پاسپورت آن کشور نه، کارت اقامت پنج ساله آن کشور را داشته باشد همه درمانهایش رایگان است. کسی که در آنجا کار نمیکند، سنش بالای 60 سال شد، ماهی یک هزار دلار به او میدهند برای کرایه خانهاش، ماهی 300 دلار کارت بانکی به او میدهند از هر فروشگاه خواست میتواند مواد غذایی خرید کند، بیشتر از 300 دلار هم مواد غذایی نیاز ندارد، هر چه بخرد بسش است، زیادش هم میآید.
اینها احتیاج نیست که ما بگوییم چرا؟ ضوابط هست. وقتی قوانین درست نوشته شود، دیگر آدم زیادی ما پول نمیدهیم. یک چیز را در نهایت شما بدانید، بزرگترین مشکل ما در جامعه این است که الان فرض کنید سازمان بهزیستی، بودجهای که میگیرد، 70 درصد بودجهاش میرود صرف پرسنلش میشود، بودجهای که دولت دارد میدهد، خب اگر ما این دم و دستگاه را جمع کنیم و اینها را به مردم دهیم که راحتتریم!
از آن طرف کمیته امداد هم همین است. از دولت 2 تا 3 میلیارد میگیرد، کمکهای مردمی میگیرد، آن هم 60 تا 70 درصد بودجهاش هزینه ساختمانها، افراد و کسانی که کار میکنند میشود. در هیچ جای دنیا نمیآیند اینقدر پرسنل بگیرند.
میگویند طرف شوهرش رفته زندان، قانون است، ماهی 3 میلیون تومان باید به او بدهند، 3 میلیون تومان مستقیم از بانک میریزند به حسابش. همانجا مددکاری که ثبت کرد، میدهد کامپیوتر، دیگر آدم نمیخواهد که بگوییم 10تا ؟؟؟ 1157 پرونده تشکیل دهیم.
میگوید کسی که امروز دوتا بچه دارد، اینقدر دولت به او کمک میکند، مستقیم به حسابش ریخته میشود، نه آن آدم میخواهد برود، نه میخواهد بیاید، ضوابط را درست میکنند.
نقش مددکاران اجتماعی در سازمان، پیدا کردن مسئله و راهبردهایی برای حل آن و برنامه دادن برای اینکه در آینده چه کار کنیم که این مشکلات را نداشته باشیم. حالا اگر مددکار در سازمان بهزیستی درست باشد، از آن طرف مسئولان سازمان بهزیستی هم درست باشند، این مشکلات را نمیبینیم و اصلاً این مسئله ایجاد نمیشود.
این است که ما مشکل پیدا میکنیم، عدم تخصص، عدم آگاهی، حجم دستگاه است. به همین دلیل است که برنامهای نداریم و مشکل داریم. اگرنه ما مشکلی برای پولشان نداریم. بودجه سازمان بهزیستی کم نیست اما نمیدانند کجا خرج کنند و از بین میرود. هر کسی میآید یک برنامه بیخود میدهد میرود. 100 بار تحقیق در یک موضوعی میکنند. این رئیس سازمان میآید میگوید پژوهش کنید، 50 میلیون اینجا دهید، 100 میلیون آنجا دهید، بعد از اینکه این میرود، آن تحقیقها دور ریخته شده و یکی دیگر میآید یک کار دیگر میکند.
هیچ برنامهای دنبالهرو ندارد برای اینکه آدمهایی که میآیند در آن زمینه نبودند. بدترین چیز این است که من در جایی که هستم، تخصص آنجا را نداشته باشم.
شما اگر من را به بیمارستان بفرستید بیمارستان جراحی کنم آدم را نمیکشم؟ من دکتر هستم، تخصصم هم مددکار اجتماعی و آسیبهای اجتماعی است. معلوم است که اگر جراحی کنم، میکُشم. یک دکتر هم وقتی میآید در آسیبهای اجتماعی، حالا من یک نفر را در جراحی میکشم، او با برنامهای که میدهد یک جامعه را به هم میپاشد. فاجعهای که او درست میکند 10 برابر فاجعه من است. با یک برنامه غلط، میبینید یک سیستم در جامعه به هم ریخت. افراد آواره شدند به این طرف و آن طرف.
خدمات بهزیستی، خدمات این نیست که ما به بخشهای خصوصی بدهیم بگوییم بیایند پیش شما، ما یک پولی دهیم شما این کار را انجام دهید. نه! اینطوری نیست! مگر میشود معلول را دست یکی دیگر سپرد؟! خب معلوم است، او سرویس نمیکند، متخصصهایش را ندارد. پروانه میگیرد اما وقتی میروی آنجا میبینیم باید کاردرمان باشد، گفتاردرمان باشد، مددکار باشد، رواندرمان باشد، هیچکدام از این آدمها نیستند ولی پروانه به آنها دادهاند.
راحت برایتان بگویم، مثل الانِ این آموزشگاههای عالی است که مدرک لیسانس و فوق لیسانس میدهند. قانون این است که در هر آموزش عالی که مدرک تحصیلی میدهند، باید برای آن رشته تحصیلی دوتا دکتری و دوتا فوق لیسانس استخدام داشته باشد. شما یکی از این آموزشهای عالی بروید که فوق لیسانس بدهد، یک دکتری در آن تخصص استخدام داشته باشد. ندارد! خیلی وقتها هم برای آن افرادی که درس میدهد، متخصصاش را پیدا نمیکند درس بدهد. آنوقت اینجا هم این مشکل، که نگاه میکنید میگویید چرا فاجعه میشود؟ چون این آدمی که میآید بیرون هیچی بلد نیست. یک مدرک به او دادهایم اما هیچ کار بلد نیست. اینجاست که فاجعه میشود.
حالا اگر میخواهیم این مشکلاتمان حل شود، افراد باید در جایگاه خودشان باشند، همان که رهبر گفت، شایستهسالاری. 50 سال بوده، در همه جای دنیا هم همین است. کسی هم که در جای شایسته باشد، خاطرجمع باشید پاسخگوست. کسی را که میگوییم شایسته است، یعنی اینکه مسلمان است. یعنی اینکه منی که در کارم میبینم تخصص ندارم و مسلمان هستم، آن را قبول نمیکنم. کاری که بلد نیستم را نمیروم چون مسلمانم و دینم را دارم. کسی که تخصص ندارد و میرود آن کار را قبول میکند چگونه میتواند مسلمان باشد؟
اینجاست که ما مشکل داریم. با پارتی پستها را میگیرند در صورتی که کار هم بلد نیستند. در سازمان بهزیستی که تنها سازمانی است که باید جلوی آسیبها را بگیرد، کل 3 تا 4 هزار مددکاری که در کل ایران دارد، شاید 10 تا 12 درصدشان مدرک مددکاری تخصصی باشند. شما میگویی آقا مددکاری؟ میگوید من لیسانس ادبیات دارم. خب اینکه مددکار نمیشود! ادبیات خوانده! مددکاری 1540 دارد که اصلاً هیچیاش را نمیداند. نحوه برخورد، نحوه اینکه چه کار کند، شناخت خانواده، هیچی آگاهی ندارد و اصلاً نمیداند. این در سازمان بهزیستی.
خیلی جالبتر برایتان بگویم، تنها جایی که یک مقدار بهتر است وزارت بهداشت و درمان است که نگاه میکنی در حدود 30 درصد از افرادی که به اسم مددکار کار میکنند مددکار هستند، ممکن است بقیهشان پزشک عمومی باشد، ماما باشد، پرستار باشد، هر کسی از هر جایی 1604 میاندازندش توی اتاق مددکاری، خب او هم میآید آنجا را آتش میزند!
در دادگستری که میگویند هر چه بگندد نمکش میزنند وای به حالی که بگندد نمک! ما 600 تا 700 پست مددکاری در دادگستری ؟؟؟ دادگاهی داریم، تمام آنجا را بگردید 10تا مددکار تخصصی نداریم! آگهی استخدام نمیکنند، وقتی هم میکنند رشتههای دیگر میگیرند، هر کدام که دلشان بخواهد. مدیران کارگزینیشان آزادند. هیچکس به آنها نمیگوید چرا این کار را میکنید؟
مشکل اینجاست. اگر ما میخواهیم کاری کنیم و مشکلات را برطرف کنیم، در همه جای دنیا هم همین است، رهبر هم 100 بار به رؤسای جمهوری من در این 30، 40 سال موقع تودیع دیدم دوتا کلمه گفت، شایستهسالاری و پاسخگویی!
اگر روزی در مملکت ما آن مفهوم شایستهسالاری، تخصص میخواهد، آن کاره بودن و تجربه میخواهد باشد، آن آدم بداند که در مقابل مردم پاسخگو است، افرادی که زیر دستش میگذارد، افرادی هم میگذارد که در آن کار تخصص دارد. منی که پزشک هستم سعی میکنم کسانی را بگذارم که نفهمند و از من ایراد نگیرند! این مشکل سازمانهایی است که باید به آسیبهای اجتماعی برسند.
در نهایت هم خواستید بنویسید در یک خانواده یا در یک جامعه یک درخت میوه سالم نمیدهد. وقتی در یک سازمانی که رأس آن و بقیهاش کرمو هست، چگونه از آن توقع دارید کار بهتری بیرون بدهد؟! نمیتواند بدهد! برنامه بهتر نمیتواند بدهد! امکانات را نمیتواند بررسی کند که بخواهد بودجه بگیرد. ما باید طبق برنامههایی که میدهیم، مشکلات را برآورد کنند، بدهند، بودجه بگیرند؛ وقتی هیچکدام نمیفهمند خب بودجه نمیتوانند بگیرند!
یا وقتی معاون اداری-مالی را یک پزشک میگیریم، دیگر بقیهاش را ببینید! چطور میشود؟ یک معاون اداری-مالی باید کسی باشد که در 20 ؟؟؟ مالی کار کرده باشد، دکتری مدیریت داشته باشد، حسابداری بداند، بیاید بشود معاون اداری-مالی. آیا پزشک در زمینه اداری-مالی کار بلد است.
اگر اینها را برطرف کنیم و آن دوتا رهنمود رهبری یک ذرهاش در ایران پیاده شود، شاید 90 درصد مشکلاتمان حل شود.
انتهای پیام/