صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۰:۳۶ - ۳۰ بهمن ۱۳۹۹
یادداشت/

تروریست‌های جوان و لجباز!

وقتی به تاریخ سال‌های دهه شصت و خاطرات افراد مسئول در آن دوره مراجعه می‌کنیم، برخی تندروی‌ها و افراطی‌گری‌ها در دادگاه‌های انقلاب و محاکمه افراد را مشاهده می‌کنیم که مورد تایید کلیت حکومت جمهوری‌اسلامی نیست.
کد خبر : 565027

 گروه سیاسی خبرگزاری آنا؛ قرار بود در مراسم سالگرد دوست و همکار قدیمی‌اش سخنرانی کند. به عبارت دیگر، باید روزنامه‌نگاری در سوگ رونامه‌نگاری دیگر سخن می‌راند. مردم در منطقه‌ی خوش آب و هوای شمیران در گورستان ظهیرالدوله گرد هم آمده و منتظر بودند تا دکتر سخنرانی‌اش را اغاز کند. مردمی که پس از گذشت پنج سال هنوز معمای قتل «محمد مسعود» روزنامه‌نگار منتقد حکومت، برایشان حل نشده بود، جمع شدند تا شاید زبان سرخ دکتر فاطمی مرهمی بر دردهایشان باشد. دکتر شروع به صحبت کرد. مثل همیشه با شور و هیجان سخن می‌گفت. در حین سخنرانی دکتر، حرکات مشکوک پسربچه‌ای توجه مردم را به خود جلب کرد. پسرک چندبار جای خود را عوض کرد تا شاید دکتر را بهتر ببیند. در آخر مجبور شد برود و روی قبر محمد مسعود بایستد که با صدایی به خود آمد: «بچه بیا پائین!» گوش کرد و پایین آمد. دکتر به اواسط سخنرانی رسید: « خون مسعود پایـ...» صدای سفیر گلوله کلمه «پایمال» را ناتمام گذاشت. مردمِ وحشت‌زده به سمتی می‌گریختند. عده‌ای به سمت دکتر دویدند. هنوز کسی ضارب را تشخیص نداده بود. ضارب سال‌ها بعد روایت را چنین تعریف می‌کند:«یادم هست که یک بنده خدایی که سر میدان تجریش جگرفروشی داشت، خم شد تا اسلحه را بردارد که مردم به خیال این‌که شلیک را او انجام داده، ریختند و حسابی کتکش زدند! من شروع کردم به سردادن فریاد الله‌اکبر که مردم به طرف من برگشتند و مرا کتک زدند!» مردم به سمت پسرک رفتند و او را گرفتند تا تحویل نیروهای شهربانی دهند. اما هیچ‌کس فکر نمی‌کرد ضارب این پسر نوجوانی باشد که هنوز پشت لبش سبز نشده بود!


محمدمهدی عبدخدایی ضارب 15 ساله دکتر حسین فاطمی، به دلایل مختلف قصاص نشد و پس از دوسال از زندان ازاد شد. در طول تاریخ ایران، عبدخدایی تنها نوجوان 15 ساله‌ای نبود که دست به تفنگ و ترور زد. جوانان و نوجوانان هم‌سن و سال وی با گذشت چند دهه باز هم مسلح شدند.


30 سال پس از ترور ناموفق دکتر فاطمی، تهران به صحنه جنگ شهری بدل شد. در سال‌های ابتدایی دهه 60، سازمان مجاهدین خلق ایران به رهبری مسعود رجوی علیه حکومت جمهوری‌اسلامی اعلام جنگ مسلحانه کرده بود و هر روز در محله‌ای از تهران تروری رخ می‌داد. این ترورها وجه تشابه یکسانی داشت؛ عوامل ترور سن کمی داشتند! از آنجایی که پایگاه‌های تبلیغاتی سازمان مجاهدین خلق، شامل مدارس و دانشگاه‌های کشور می‌شد، در این مقطع زمانی جوانان و نوجوانانی دست به ترور می‌زدند که برخی از آنها حتی نحوه کار با اسلحه را هم نمی‌دانستند! اما برخی از این نوجوانان نیز در این زمینه حرفه‌ای شده و در سازمان پیشرفت کرده بودند. از جمله این افراد می‌توان به افشین برادران قاسمی اشاره کرد که علی‌رغم سن کمش (14 سال) از مسئولان واحد نظامی شده بود و نقشه‌های ترور افراد را طراحی می‌کرد و خود نیز 4 ترور موفق داشت یا شخصی با نام مستعار کیهان که در دبیرستان آزادگان تحصیل می‌کرد و با وجود سن، کارنامه‌ی عملیات‌های تروریستی‌اش به این شرح است: ترور یک میوه‌فروش، ترور چند نفر بسیجی، حمله به یک بنگاه و قتل صاحب بنگاه و چند مشتری بنگاه، ترور هفت نفر در نمایشگاه اتومبیل، ترور یک پسته فروش، ترور یک خواروبار فروشی، ترور صاحب یک مغازه الکتریکی. کیهان در نهایت دستگیر و پس از رسیدن به سن قانونی معدوم شد.


محمدمهدی عبدخدایی در مصاحبه‌ای گفته بود: اگر دوباره به گذشته برگردم، حسین فاطمی را ترور می‌کنم! اتفاقا این نظر را برخی از جوانان و نوجوانان دستگیرشده‌ی سازمان مجاهدین خلق هم داشتند. آن‌ها در پاسخ به مسئولین زندان که از آنان درخواست نوشتن توبه‌نامه می‌کردند پاسخ می‌دادند: «اگر ما را آزاد کنید باز هم دست به کشتن شما خواهیم زد!» محمدمهدی عبدخدایی امکان بازگشت دوباره به گذشته را نداشت تا ادعایش را ثابت کند اما برخی از اعضای سازمان مجاهدین خلق از طریق توصیه و راه‌های دیگر آزاد شدند و اسناد و مدارک تاریخی نشان می‌دهد که اکثر آنان پس از آزادی، دو مرتبه به سازمان مجاهدین خلق پیوستند و به اعمال گذشته خود روی آوردند!


وقتی به تاریخ سال‌های دهه شصت و خاطرات افراد مسئول در آن دوره مراجعه می‌کنیم، برخی تندروی‌ها و افراطی‌گری‌ها در دادگاه‌های انقلاب و محاکمه افراد را مشاهده می‌کنیم که مورد تایید کلیت حکومت جمهوری‌اسلامی نیست اما در برخی موارد دیگر اصرار تروریست‌های جوان به قتل و آدم‌کشی راه را برای هرگونه تساهل و مدارا با این افراد می‌بست.


انتهای پیام/4151/


انتهای پیام/

ارسال نظر