آنچه در فوتبال ایران باب شده است؛ خیانت یا تجارت؟
به گزارش خبرنگار گروه ورزشی خبرگزاری آنا - حمیدرضا اسکندری: چند صباحی است که در فوتبال ایران باب شده؛ مربیان شاغل در لیگ برتر به هیچ وجه به قراردادهای خود پایند نیستند و با اولین پیشنهاد مالی بهتر در طول فصل تیم خود را رها کرده و سر از تیم دیگری در میآورند! اتفاق ناپسندی که نه از لحاظ اخلاقی قابل درک است و نه در فوتبال حرفهای مشابه آن را به این شکل میبینیم. به این کار هم جز «خیانت» چیز دیگری نمیشود گفت.
البته در فوتبال حرفهای و در سطح اول دنیا بارها اتفاق افتاده که یک مربی در طول فصل از باشگاه دیگری پیشنهاد دریافت میکند و بعد از مذاکره با آن باشگاه توافق میکند بعد از اتمام فصل این انتقال انجام شود. این موضوع نیز در شرایطی رخ میدهد که بازیکن یا سرمربی مذکور کمتر از شش ماه دیگر قراردادش با باشگاه خود به پایان رسیده و طبیعی است که بخواهد در مورد آیندهاش تصمیم بگیرد.
اما آنچه در لیگ برتر ما در دو سه فصل اخیر رخ داده و میدهد به نوعی نوبر است! چطور میشود مربیای که این هفته تیمش را مقابل حریف ارنج میکند یک هفته بعد سرمربی تیم دیگر شده و بعضاً مقابل همان حریف و حتی تیمش سابقش باید تیم جدیدش را ارنج کند! مشابه این اتفاق را فصل پیش در مورد همکاری رضا مهاجری در سه تیم در یک فصل دیدیم. همچنین در مورد هومن افاضلی و ... که نه خودشان موفق بودند و نه تیمهایشان.
در این میان چند سوال پیش میآید؛ مدیران باشگاه به چه شکل با سرمربیان قرارداد امضا میکنند که آنها تا این حد راحت به خودشان اجازه میدهند تیم خود را ترک کنند و سر از تیم دیگری در بیاورند؟ نقش واسطهها در این جابهجاییها چیست و آیا آنها در این زمینه توافقاتی پشت پرده با مدیران دارند؟ نقش سایتهای شرط بندی که در فوتبال ایران رخنه کردهاند در این اتفاقات چیست؟ آیا در قراردادهای حرفهای که سازمان لیگ در اختیار باشگاهها قرار میدهد بندی به عنوان تعهد کاری و اخلاقی دیده میشود؟ و... خیلی سوالات دیگر که پاسخ آن مبهم است.
شاید بهتر باشد که مدیران باشگاه دور مربیانی را که از نظر اخلاقی به قراردادی که امضا میکنند پایبند نیستند، خط قرمز بکشند و هرگز به آنها اعتماد نکنند. هر چند تعداد این مربیان در فوتبال کشورمان هر روز در حال افزایش است.
مسئله مهم اینکه آیا واقعا قحطالرجال مربی است که باشگاهها وقتی خوب نتیجه نمیگیرند سریعا به دنبال مربی شاغل دیگری رفته و به او پیشنهاد هدایت تیمشان را میدهند. آیا اصلا این موضوع برای مدیران باشگاهها اهمیت ندارد که این مربیان که حاضرند با 50 میلیون بیشتر تیم عوض کنند ممکن است تیم جدیدشان را هم به همین شکل رها کنند؟
در اینکه 80 درصد مدیران باشگاههای لیگ برتری حتی اصول اولیه را در کار خود نمیدانند شکی نیست در غیر این صورت در کوران بازیها به سراغ مربی حریف نرفته و پیشنهاد هدایت تیمشان را در مقطع فعلی به وی نمیدهند.
به طور نمونه مدیریت باشگاه استقلال در ابتدای فصل بعد از بازی با اسمها به سراغ محمود فکری رفت که تیمش را با تفکرات خودش بسته بود(نساجی مازندران). فکری هم با اولین پیشنهاد وسوسه شده و تیمش را رها کرد. حال با گذشت چند هفته نه فکری در استقلال موفق بود و نه نساجی عاقبت خوشی پیدا کرد! در حال حاضر هم مدیران استقلال به سراغ امیر قلعهنویی و جواد نکونام سرمربیان شاغل لیگ رفتهاند تا یکی از آنها را جانشین فکری کنند!
قطعاً نکونام و قلعهنویی در صورتی که نتوانند استقلال را در این فصل به جایی برسانند مدعی خواهند شد که تیم را آنها نبستهاند و برای فصل بعد برنامه دارند! نمونه این مسئله بارها در فوتبال ایران اتفاق افتاده و نتایج منفی برای باشگاهها در پی داشته است. هر چند کمتر مدیری از این اتفاقات درس گرفته و اشتباهات اینچنینی همچنان در حال تکرار است. تصمیمات غلطی که سنگینترین ضربات مالی و فنی را به باشگاهها میزند.
انتهای پیام/پ
انتهای پیام/