صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۰۹:۵۰ - ۲۹ بهمن ۱۳۹۹

نگاهی به فراز و فرود مدیریت دولت در یک سالگی چالش کرونا

در یک‌سالگی انتشار کرونا در ایران، بد نیست نگاهی به آمار و اتفاقاتی که در این یک سال بر ما گذشت و از همه مهم‌تر نوع مواجهه دولت و بالاتر از آن ستاد ملی کرونا به ریاست روحانی بیندازیم و این راه پرپیچ‌وخم و البته هولناک را حالا و در یک‌سالگی‌اش مرور کنیم.
کد خبر : 564857

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، اگر رویت و شناسایی اولین موارد ابتلا به کرونا را در کشور، اواخر بهمن و اوایل اسفند در نظر بگیریم، این روزها سالگرد این پدیده شوم و کشنده است که هنوز، حتی سرکش‌تر از هر زمان دیگری، درحال انتشار و قربانی گرفتن است. یک سال از ناتوانی دنیا، با همه ادعاهایش در مواجهه با یک ویروس که میلیون‌ها برابر از او کوچک‌تر است می‌گذرد و هنوز که هنوز است، تنها دستاورد آن تولید واکسن‌هایی است که مشخص نیست چه زمانی موفق به پایان دادن به این اپیدمی خواهد بود.


هرچند متخصصان و دانشمندان معتقدند کرونا دیگر به پایان خط نمی‌رسد و شاید تنها شاهکاری که از دست بشر بربیاید، کند کردن و کم کردن شعله‌های انتشار آن باشد؛ شاید چیزی شبیه به آنفلوآنزا و سرماخوردگی! القصه اینکه در این یک‌سالگی انتشار کرونا در ایران، بد نیست نگاهی به آمار و اتفاقاتی که در این یک سال بر ما گذشت و از همه مهم‌تر نوع مواجهه دولت و بالاتر از آن ستاد ملی کرونا به ریاست روحانی بیندازیم و این راه پرپیچ‌وخم و البته هولناک را حالا و در یک‌سالگی‌اش مرور کنیم.


قرنطینه مبدأ شیوع ویروس در کشور؛ اتفاقی که نیفتاد


برای آغاز گزارش بد نیست ابتدا به آخرین آمار موارد ابتلا و مرگ‌ومیر ناشی‌از کرونا در کشور اشاره کنیم و بعد از آن‌هم نگاهی به سیاست‌های دولت در این حدود یک‌سال سرشاخ شدن با ویروس مرگبار کرونا بیندازیم.


روز گذشته سیماسادات لاری، سخنگوی وزارت بهداشت گفت: «از 27 تا ۲۸ بهمن ۱۳۹۹ و براساس معیارهای قطعی تشخیصی، ۸ هزار و ۱۱ بیمار جدید مبتلا به کووید-۱۹ در کشور شناسایی شد که ۶۹۰ نفر از آنها بستری شدند. با این حساب مجموع بیماران کووید-۱۹ در کشور به یک میلیون و ۵۳۴ هزار و ۳۴ نفر رسید.  متاسفانه درطول ۲۴ ساعت گذشته، ۸۹ بیمار کووید-۱۹ جان خود را از دست دادند و مجموع جان‌باختگان این بیماری به ۵۹ هزار و ۱۱۷ نفر رسید.


خوشبختانه تاکنون یک میلیون و ۳۱۰ هزار و ۸۲۱ نفر از بیماران، بهبود یافته یا از بیمارستان‌ها ترخیص شده‌اند. سه هزار و ۶۹۶ نفر از بیماران مبتلا به کووید-۱۹ در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان‌ها تحت مراقبت قرار دارند. تاکنون ۱۰ میلیون و ۱۶۱ هزار و ۴۹۹ آزمایش تشخیص کووید-۱۹ در کشور انجام شده است. براساس آخرین تحلیل‌ها، در حال حاضر ۹ شهرستان در وضعیت قرمز، ۳۹ شهرستان در وضعیت نارنجی، ۲۲۸ شهرستان در وضعیت زرد و ۱۷۲ شهرستان در وضعیت آبی قرار دارند.»


همان‌طور که می‌بینید، همچنان آمار ابتلا بالاست، خبری از واردات جدی‌تر و بیشتر واکسن هم به کشور نیست، ویروس هم که روزبه‌روز درحال تغییر و جهش است و مدام از آنچه که بود، خطرناک‌تر می‌شود. نکته قابل‌تامل اما اینجا مدل مواجهه و مدیریت این همه‌گیری در کشور است. راه یک‌ساله‌ای که به‌رغم توفیقات نسبی در پیمایش آن، پر بود از اشتباهات و انتخاب‌های غلطی که انگار پایانی ندارند و همچنان هم ادامه خواهند داشت.


بگذارید از روزهای نخست آغاز کنم؛ همان روزهایی که کرونا تا به این حد کابوس نشده بود و تا این مقدار وحشت در دل همه نینداخته بود. روزهایی که خیلی‌ها بودند، هنوز تعداد مرگ‌ومیرها تا این حد بالا نرفته بود و این تعداد خانواده داغدار نشده بودند. آن روزها را اگر خاطرتان باشد، با این جملات که کرونا را بزرگ نکنید، کرونا خطرناک‌تر از فلان بیماری نیست و لازم نیست ماسک بزنید و... سپری می‌شد.


روزهایی که نه مردم، نه مسئولان و نه حتی خیلی از متخصصان زیر بار تهدید و قدرت این بیماری نمی‌رفتند و می‌خواستند همه‌چیز را عادی جلوه دهند. بخشی از این ساده‌انگاری‌ها، حداقل تا زمانی که کرونا در ووهان چین محصور بود و این‌طور دنیا را زمین‌گیر نکرده بود، توجیه‌پذیر بود، ولی بعد از آن، بعد از بحرانی‌تر شدن ماجرا، دیگر این ادعاها محلی از اعراب نداشت، منتها ما همچنان می‌شنیدیم؛ این‌بار بیش از متخصصان از مسئولان و سیاستمداران! و خب این شد سنگ‌بنای آغاز یک همه‌گیری افسارگسیخته و عجیب در تمام کشور.


این روزها شاید بهتر بتوان این سخنان را گفت که اگر در همان آغاز مسیر همه‌گیری، فلان‌شهر و فلان‌استان قرنطینه می‌شد، اگر کرونا جدی گرفته می‌شد و منشا اصلی تکثیر ویروس در کشور، شناسایی و بعد از آن قرنطینه می‌شد، خیلی‌ها هنوز بودند و نفس می‌کشیدند. منتها ذیل همان نگاه‌های ساده‌انگارانه، ما در همان ابتدای مسیر، به قولی ‌ پیک کرونا را شروع کردیم و خیلی بحرانی وارد بحران شدیم.


انتخاب بدترین راه برای مواجهه با اپیدمی کرونا


ذیل همین ساده‌انگاری‌ها، ذیل سیاست‌های اشتباه و ممانعت از ورود جدی نهادهای نظامی و ایجاد شرایط قرنطینه و تصورات فانتزی نسبت‌به این همه‌گیری، خیلی زود آمار مرگ‌ومیر ناشی‌از کرونا در کشور سه‌رقمی شد و ما در قله پیک اول کرونا، به عدد 158 نفر کشته کرونایی رسیدیم. آن روزها دیگر تعداد کشورهایی که درگیر این همه‌گیری کرونایی شده بودند انگشت‌شمار نبود و تقریبا کرونا جهان را به تسخیر خود درآورده بود. به همین خاطر، هر کشور با تکیه بر مدل و سیستم نظام بهداشت و درمان خودش، یک سناریو برای مقابله با کرونا در پیش گرفت.


سناریوهایی که از سه حالت خارج نبود؛ یا مثل خیلی از کشورها، نظیر چین و برخی دیگر از کشورهای آسیای شرق و جنوب‌شرق، مسیر قرنطینه صددرصدی را درپیش گرفتند و توانستند ویروس را مهار کنند یا دست به مواجهه فعال با ویروس زدند و با ساخت و خرید کیت‌های تشخیص کرونا به تعداد بسیار بالا، به بیماریابی فعال مشغول شدند و پیش از آنکه بیماران خودشان دچار علائم شوند و به مراکز درمانی مراجعه کنند، بیمار شناسایی و روند درمانی‌اش طی می‌شد و یا درنهایت، از یک سناریوی غیراخلاقی و بی‌حاصل تحت عنوان ایمنی توده‌ای یا ایمنی گله‌ای تبعیت کردند.


متاسفانه اینجا و در فضایی که سیستم بهداشت و درمان کشور یا در رأس ماجرای مقابله با کرونا، ستاد مقابله با این ویروس حق و امکان انتخاب گزینه‌های مطلوب را داشت، به دلایلی نظیر ساده‌انگاری و عدم شناخت کافی ویروس، عدم تولید و تامین کیت‌های تشخیصی و بدتر از همه عدم اعتقاد به روش‌هایی نظیر قرنطینه کامل و به قول معروف لاک‌دان کردن شهرها، مسیر ایمنی گله‌ای را انتخاب کرد و این شد دومین گام نادرست دولت و ستاد ملی مقابله با کرونا برای مواجهه با این ویروس کشنده!


هیچ بهره‌ای از تعطیلات اسفند 98 و عید 99 نبردیم


تعطیلات پایان اسفند، تعطیلات عید نوروز و... فرصت خوبی را جلوی پای سیاستگذاران و تصمیم‌گیران قرار داد تا با ایجاد محدودیت‌های جدی و سنگین، از بار فشار ایجادشده بر اثر این همه‌گیری بکاهند و همین‌جا ترمز انتشار سریع و زیاد کرونا را در کشور بکشند. منتها زهی خیال باطل! در دوباره بر همان پاشنه چرخید و دوباره همان سیاست ساده‌انگارانه مواجهه با کرونا تکرار شد.


راه‌های بین‌شهری به‌صورت کاملا نیم‌بند و غیرجدی محدود شد و بسیاری از محدودیت‌هایی که انتظار می‌رفت هرگز اجرایی نشد، با این‌حال خود مردم سنگ‌تمام گذاشتند و تا جایی که می‌شد رعایت کردند و خلاصه اینکه ما به هر شکلی که بود از موج اول گذر کردیم. تئوری ایمنی گله‌ای همچنان اصلی‌ترین برنامه و محل تمرکز و توجه مسئولان و متخصصان بود. همچنان بسیاری از اعضای کمیته علمی ستاد ملی مقابله با کرونا اعتقادی به قرنطینه نداشتند.


فشارهای اقتصادی و تحریم‌ها هم امان دولت را بریده بود و حتی امکان ایجاد تعطیلی‌های گسترده و خواباندن چرخ‌های اقتصاد را به حد مختصری هم گرفته بود. از تعطیلات نوروز عبور کرده بودیم و آمار‌ها هم به‌خاطر همراهی مردم و اعمال محدودیت‌های حداقلی تا حدی فروکش کرده بود، اما این پایان مسیر نبود. ما تعداد موارد روزانه 34 کشته بر اثر ابتلا به کرونا را هم تجربه کردیم و این ایام باز هم فرصت خوبی برای مسئولان بود تا با کمی جدیت شرایط را تحت کنترل خودشان بگیرند و سامانی به اوضاع بدهند.


اما این‌بار هم نشد و خیلی زود، این آمار امیدوارکننده تبدیل به آمار‌های وحشتناک و نگران‌کننده شد. بازگشایی‌های بی‌ضابطه، عدم بهره‌گیری از شرایط دورکاری کارمندان، عدم اجرای نظارت‌های دقیق بر رعایت پروتکل‌های بهداشتی، عدم اجرای محدودیت برای سفرها، عدم توسعه و تجهیز ناوگان حمل‌ونقل عمومی در کلانشهرها و... همه از عواملی بودند که به‌سرعت ایران را به دامن پیک دوم کرونا هدایت کردند؛ پیکی که این‌بار همچون دفعات گذشته نبود و هم موارد ابتلا بالاتر رفته بود و هم مرگ‌و‌میر!


پیک دوم؛ سوراخی که دوباره از همان‌جا گزیده شدیم


حالا دوباره در یک سربالایی آماری افتاده بودیم. آمار مرگ‌ومیر روزانه بالا و بالاتر می‌رفت. کشوری که با همراهی مردم و اعمال حداقلی برخی محدودیت‌ها به آمار زیر 40 نفر کشته در یک روز بر اثر کرونا رسیده بود، حالا اعداد عجیب‌وغریب فوت 230 نفر به بالا را تجربه می‌کرد. براساس اطلاعات موجود، ایران وارد پیک دوم کرونا شده بود و حالا این آمار تعداد موارد مرگ‌ومیر کرونایی‌ها بود که اوج می‌گرفت.


پیک دوم در قله 235 نفر جان‌باخته بر اثر کرونا در یک روز روند نزولی به خود گرفت و دوباره با اعمال یک‌سری محدودیت‌های هرچند نیم‌بند، امیدواری‌هایی ایجاد شد که وضعیت رو به بهبود می‌رود. اساسا در ماجرای کرونا و خصوصا در مساله تعداد موارد مرگ‌ومیر و بهبودیافتگان سوای نوع مدیریت کرونا و نوع سیاستگذاری‌ها که از همه مهم‌تر است، چند مساله دیگر هم حائز اهمیت است. مسائلی که اگر آنها را لیست کنیم و نوع مواجهه مسئولان را با آنها ببینیم، بسیاری از گره‌های ذهنی‌مان باز و برطرف خواهد شد.


مثلا یکی از اصلی‌ترین مسائلی که می‌توانست به کنترل کرونا کمک کند و بسیاری از کشورها هم از این مسیر توانستند به توفیقات خوبی در مسیر کرونا دست پیدا کنند، انجام تست‌های زیاد و به قول معروف بیماریابی فعال بود. اتفاقی که در ایران دیرتر از بقیه کشورها افتاد و علت آن در وهله اول نوع نگاه تصمیم‌گیران به این بیماری و تکیه بر همان ایده نخ‌نمای ایمنی گله‌ای بود و بعد از آن هم تحریم‌ها و نداشتن دسترسی برای تهیه کیت‌های تشخیصی از سایر کشور‌ها.


مساله بعدی اما استفاده از داروها و روندهای درمانی موثر در زمینه درمان بیماران بود. احتمالا یادتان هست که در بازه‌های مختلف زمانی اسامی برخی داروها به‌عنوان کمک‌کننده به درمان بیماران کرونایی به گوش می‌رسید. منتها مخالفت برخی از متخصصان و متنفذان در نظام بهداشت و درمان کشور باعث شد این داروها هم خیلی دیر به دست‌مان برسد (هرچند خیلی زود در داخل کشور امکان تولید هم پیدا کردند).


این پایان راه مقابله با کرونا نبود، درحالی‌که انتظار می‌رفت دیگربار از یک سوراخ گزیده نشویم‌؛ ‌چراکه هم تجربه پیک قبلی و فعلی را داشتیم و هم اینکه روزهای پیش‌رو‌ سرآغاز فصل‌های سرد سال بودند، اما مشکل دیگری هم در سر راه قرار داشت و آن آنفلوآنزا بود. همین نگرانی باعث شده بود خیلی از متخصصان و کارشناسان در همان روزهایی که آمارها پایین آمده بود و از پیک دوم گذشته بودیم، نسبت‌به فصول سرد سال هشدار دهند و خواهان ادامه یافتن محدودیت‌ها باشند.


تلاقی آنفلوآنزا و کرونا می‌توانست فاجعه‌آفرین باشد. جمیع این نگرانی‌ها باعث شد حداقل در ظاهر همه خود را آماده مواجهه با فصول سرد سال و مقابله همه‌جانبه با کرونا نشان دهند، منتها بازهم آن‌طور که انتظار می‌رفت، پیش نرفتیم.


پیک سوم‌؛‌ زاییده اتکا به سناریوی ایمنی توده‌ای


از 200 و اندی کشته در روز بر اثر کرونا، به حدود 100 نفر کشته در روز رسیدیم و این یک زنگ خطر جدی را به صدا درآورده بود و آن اینکه تعداد موارد مرگ‌ومیر بعد از هر فروکش کردن پیک‌های بیماری، تصاعدی بالاتر می‌رود. یعنی دفعه قبلی با کمتر از 40 کشته مواجه بودیم و این‌بار در کمترین حالت به حدود 100 نفر رسیدیم. این اعداد انگار عادی شده بود. درست در همین نقطه سرنوشت‌ساز و در نزدیکی آغاز فصل سرما، دوباره آش همان آش و کاسه همان کاسه شد.


هرچه رشته بودیم و بودند، دوباره پنبه شد و با استمرار همان سناریوی لعنتی ایمنی گله‌ای، عدم توجه به درخواست‌های متخصصان و صاحب‌نظران، ساده‌انگاری و خیالات خام برخی‌ها، روند صعودی ابتلا و مرگ‌ومیر افزایش پیدا کرد. روزبه‌روز آمارها افزایش پیدا کرد، تا جایی که روزانه خبر از رکوردهای جدید می‌دادیم؛ رکوردهایی که در روزهای نخست و در شرایط غافلگیری هم احتمالا آنها را تجربه نکردیم.


این‌بار میزان مرگ‌ومیر کرونایی‌ها حول 100 و 200 نفر نبود، وضعیت واقعا وحشتناک پیش می‌رفت. ما در پیک سومی که حتی هشدارها هم در ارتباط با آن داده شد، به عدد عجیب و ترسناک 486 کشته در یک روز هم رسیدیم. برگزاری مسابقات ورزشی، برگزاری کنکور‌های سراسری، رفع محدودیت‌های مربوط به مسافرت‌های بین‌شهری و خیلی دیگر از این‌نوع سیاست‌ها ما را در ورطه‌ای انداخت که خروج از آن غیرممکن نشان می‌داد.


صدای همه درآمده بود و بیشتر از این همه، صدای خود مسئولان نظام بهداشت و درمان کشور! اختلافات درون دولت و اختلاف بین وزرا و رئیس‌جمهور روزبه‌روز بیشتر نمایان می‌شد. وزیر بهداشت نامه درددل می‌نوشت و حرف‌هایی را که باید در اتاق رئیس‌جمهور می‌زد، در رسانه‌ها بازگو می‌کرد، اما چیزی عوض نمی‌شد. پیک سوم، عجیب‌تر از قبلی‌ها اوج گرفته بود و مردم سردرگم بودند.


در همین روزها آمارهای عجیب‌وغریبی از ابتلای چند میلیون نفری جمعیت کشور به کرونا ‌ داده می‌شد تا جای پای آن سناریوی اشتباه ایمنی گله‌ای سفت شود. منتها برخی متخصصان زیر بار نمی‌رفتند و همچنان هشدار می‌دادند. کادر درمان خسته شده بود و دلسوزان خواستار ایجاد محدودیت‌های بیشتر و رسیدگی به اوضاع شدند.


در چنین شرایطی بالاخره در تمام طول این حدود یک‌سال، محدودیت‌ها  قدری به آنچه انتظار می‌رفت نزدیک‌تر شد و جدیت در اجرای آن ملاحظه شد. هرچند هنوز تا ایده‌آل فاصله داشتیم، اما هم محدودیت‌ها تاحدودی اعمال شد و هم اینکه طرح‌هایی برای بیماریابی فعال با استفاده از کیت‌های داخلی و وارداتی صورت می‌گرفت.


رقم موارد ابتلا صعودی بود، آن هم به‌خاطر انجام تست‌های بیشتر، اما آمار مرگ‌ومیر از آن عدد 486 بالاتر نرفت و به لطف خدا و همراهی مردم و اجرای برخی از سیاست‌ها نظیر دورکاری، اعمال محدودیت در مسافرت‌ها، کاهش ساعات تردد در شهر و... روند نزولی به خود گرفت.


دیر بود، رسیدن به این مرحله و مواجهه فعال و مقابله جدی با کرونا دیر بود، اما بالاخره شد. بالاخره تست‌های بیشتری از بیماران گرفته شد، بالاخره محدودیت‌ها جدی‌تر اعمال شد، بالاخره از تجمعات ممانعت شد و بالاخره خیلی اتفاقات افتاد که در تمام این حدود یک‌سال در حد شعار و اظهارنظر باقی مانده بود. منتها انگار یک چیز هنوز سرجایش مانده است و آن هم تقید به تئوری ایمنی توده‌ای!


واردات قطره‌چکانی واکسن و ادامه ایمنی به روش توده‌ای!


پیک سوم با همان عدد 486 نفر جان‌باخته از سر گذشت و حالا چند صباحی است که تعداد موارد مرگ‌ومیر به زیر صد نفر رسیده است. اجرای طرح سپهبد شهید قاسم سلیمانی به‌منظور غربالگری و بیماریابی، اعمال و البته ادامه یافتن محدودیت‌ها و مسائل اینچنینی دامنه ایام کم‌چالش‌تر را کمی بیشتر کرد، منتها با تکرار همان رویه سابق و انداختن توپ به زمین مردم، دوباره زنگ خطر برای مواجهه با پیک جدید، یعنی پیک چهارم به صدا درآمده است.


واقعا عجیب است، با این همه تجربه از دفعات و ایام گذشته، به‌علاوه مواجهه با نوع جهش‌یافته ویروس موسوم به ویروس انگلیسی که قدرت انتقال چندین برابر دارد، چرا دوباره مسیر سهل‌انگاری و شل کردن محدودیت‌ها در پیش گرفته شده است، الله اعلم. منتها متخصصان معتقدند آنچه در اتاق‌های وزارت بهداشت به آن اعتقاد دارند، همان ماجرای ایمنی توده‌ای است.


در ایامی که واکسن‌های کرونا ساخته شده و تاییدیه سازمان بهداشت جهانی را دریافت کرده‌اند، واردات قطره‌چکانی واکسن آن‌هم فقط از یک کشور و دادن وعده برای تهیه واکسن در آینده‌ای که کسی از آن مطلع نیست، همانقدر دلسردکننده است که در همان ابتدای شیوع کرونا برخی از مسئولان فعلی وزارت بهداشت و درمان می‌گفتند نه دارویی برای این بیماری تولید خواهد شد و نه در 7-6 سال آینده خبری از واکسن خواهد بود! این مدل حکمرانی در مواجهه با کرونا، با تمام فراز و فرودهایش، هیچ نقطه اتکایی ندارد و نمی‌توان صرفا مردم را مقصر نکات منفی و مسئولان را مسبب نکات مثبتش دانست، کمااینکه ماجرا احتمالا برعکس این باور است.


اما چیزی که باید به آن اشاره کنیم، تجربه کشورهایی نظیر چین، کره و... است که مدت‌هاست مرگ‌ومیری از بیماران کرونایی مخابره نمی‌کنند و کشورهایی هم که در باتلاق ویروس‌های جهش‌یافته گیر افتاده‌اند، همچون انگلستان با واکسیناسیون گسترده درحال کنترل این اپیدمی هستند.


پس شواهد، ادامه مسیر ایمنی توده‌ای در ایران را نشان می‌دهند و خدا می‌داند این روش، درصورت بروز موج چهارم، چه بلایی سر کشور و مردم ایران خواهد آورد. بعد از یک‌سال، با تمام آن روایتی که از کرونا در کشور داشتیم، نمی‌توان نمره قبولی به مسئولان‌ ستاد عریض و طویل مقابله با کرونا داد. مگر اینکه دست از سر سیاست‌های تکراری و ساده‌انگاری‌های پرتکرار بردارند و هرچه زودتر هم منابع واکسن را تهیه و واکسیناسیون را آغاز کنند.


منبع: روزنامه فرهیختگان


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر