صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

پادکست

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۰:۲۴ - ۱۳ بهمن ۱۳۹۹
در رویداد مجازی مجموعه گفت‌وگوهای عصر پیشرفت، توسط حجت‌الاسلام فلاح عنوان شد؛

تلاش رهبر معظم انقلاب در تغییر الگوی حکمرانی برای رسیدن به مردم‌سالاری اسلامی

حجت‌الاسلام محمدرضا فلاح شیروانی تصریح کرد: رهبر معظم انقلاب در تلاش‌اند الگوی حکمرانی به نقطه‌ای برسد که مداخلات و مشارکت مردمی در حکومت و در سوگیری‌های اساسی و در تعریف انضباط‌های اساسی و تصمیم‌های بزرگ کشور، حداکثری شود.
کد خبر : 560843

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری آنا، ستاد راهبردی جامع پیشرفت، مجموعه گفتگوهای عصر پیشرفت را با حضور اساتید و منتقدان در بخش‌های مختلف ازجمله پیشرفت منطقه‌ای،‌ پیشرفت درزمینهٔ اقتصاد، پیشرفت در صنعت و پیشرفت اجتماعی– فرهنگی برگزار می‌کند.


حجت‌الاسلام محمدرضا فلاح شیروانی میهمان دیروز برنامه در این سلسله گفت‌وگوها بود که روند توسعه را از زمان پهلوی تا زمان حال به شرح و تفصیل پرداخت. وی در این گفت‌وگو سیر بررسی پیشرفت در ایران را در سه بخش از توسعه در زمان پهلوی تا تغییر این رویکرد به پیشرفت در زمان انقلاب اسلامی تقسیم‌بندی کرد. این گزارش شرحی از سخنان ایشان در این زمینه است.


بخش اول: تحلیل روند تاریخی توسعه در عصر پهلوی و علت شکل‌گیری انقلاب اسلامی در مقابل آن


این تحلیل که ایران مسیری را طی کرده و به پدیده‌ای به نام «توسعه» رسیده است؛ و در توسعه هم به راننده‌ای به نام محمدرضاشاه برخورده و محمدرضا حوادثی را رقم‌زده و توسعه نیز حوادثی را رقم‌زده است؛ تحلیل جامعی نیست. با فرض پذیرش این تحلیل، «انتخاب تاریخی ایران» چه می‌شود؟ بالاخره ایران یک موجود زنده است و از عناصر مهمی تغذیه می‌کند. این‌ها را باید در تحلیل توجه کنیم. مردم ایران مشغول زندگی‌شان هستند. یک انتخاب‌های تاریخی، با یک زمان‌بری زیاد، اتفاق افتاده و خیلی سال‌های دور اسلام را قبول کردند؛ جلوتر آمدند، تشیع را قبول کردند و هرچه جلوتر آمدند، تشیع را خیلی پسندیدند!


به قول مرحوم علامه طباطبایی، آهسته‌آهسته «در کل فضای جهان اسلام، عقل فروغش خاموش شده و محصورشده به محیط‌های شیعی». ایشان می‌گوید این حادثه، حادثه کمی نیست. چرا این‌گونه شده؟ خودشان می‌گویند علتش این است که در میان مذاهب اسلامی، آن مذهبی که مشکلی با عقل ندارد و با عقل همخوان است، مذهب تشیع است. همه منابعش یاری می‌کند که عقل شریعت‌پذیر اینجا ببالد و بالا بیاید؛ کاملاً امر شدنی است. دور از انتظار نیست. زمان که می‌دهید به یک تفکر باطنش را نشان می‌دهد؛ ولی به فرقه‌های مختلف زمان که می‌دهید، آهسته‌آهسته می‌بینید که این را پدیده لازمی نمی‌بینند و با آن خداحافظی می‌کنند. در قلمرو فرهنگ و هویت شیعی می‌بینید عقلانیت سختگیر فلسفه اسلامی جمع می‌شود.


ماقبل از شکل‌گیری تاریخ توسعه، امثال ملاصدراها را داریم که انبوهی از معنا را یک‌دفعه در جامعه اسلامی پخش کردند. جامعه ایرانی هم از این معنایی که پخش‌شده، تغذیه کرده، بعد بروز داده است. متابولیسم طبیعی در جریان بوده. این‌ها واقعیت‌های زندگی جامعه شیعی ایرانی است. تنگ‌نظری‌هایی هم در مورد ایشان شده که این‌ها هم جزو زندگی است. هر آدمی که حرف ویژه‌ای دارد، مدتی هم مقهور است. ایران مثل برخی از کشورها نیست که یک جزیره خالی بوده‌اند و چند آدم آنجا رفتند و جامعه تشکیل داده‌اند! ایران یک جامعه تاریخ‌دار است. آن‌کسی که علاقه ندارد سابقه تاریخی ایران را ببیند یا ابزار مفهومی توانمندی ندارد،‌ نمی‌تواند آن را روایت کند. چرا نمی‌خواهید این را ببینید؟ این سابقه تاریخی کجای هویت ایران است؟ این سابقه تاریخی که مربوط به یک شخص نیست؛ بروزی از این ملت است. اگر آن را در محمد پسر تقی خلاصه کنیم، اشتباه است. امام خمینی فرزند خانواده‌اش نیست، فرزند ایران شیعه است. این هویت و این واقعیت، حتی قبل از اینکه توسعه‌ای مطرح شود، بوده است؛ مردم ایران زندگی‌شان را می‌کردند و سمت‌وسویی را گرفته بودند.


ما باید با دقت تحلیل کنیم که ملتی با این تاریخ، چطور به مقطعی رسید که یک‌دفعه نگون‌بخت شد؛ دچار این‌همه وادادگی شد و بعد هم به گفتمان «توسعه» رسید! همه این‌ها به خاطر همین مقطع وادادگی است. کشوری با این سابقه و با این به‌اصطلاح هیکل درشت، به‌هرحال عارضه‌ای برایش اتفاق افتاده. چرا این عارضه برای ما این‌قدر مهم است و بزرگ فرضش می‌کنیم؟ اگر از بازه زمانی چهل پنجاه سال بیرون بیاییم و در طول سیصد سال نگاه کنیم، شاید بگوییم «این خیلی هم عارضه مهمی نیست! زکام گرفته بود، حالا خوب شده!». برخورد میشل فوکو و امثال او با پدیده اسلام و انقلاب، قابل‌توجه است. ایشان می‌گوید من همه اطلاعات را باهم می‌سنجم؛ من با این مردم زندگی کردم و با آن‌ها در تظاهرات‌ها در خیابان دویده‌ام؛ مسئله این‌ها نه اقتصاد است و نه حتی عزت (برخلاف چیزی که می‌گویند). با اینکه امام در سخنانش، زیاد بحث از عزت دارد و سروش می‌گوید «امام پیامبر عزت بود»؛ به این معنا که اصلی‌ترین چیزی که امام از آن رنج می‌برد، «ذلت» بود. «عزت» پرچم یا عامل حرکت حضرت امام (رحمت‌الله) علیه پهلوی بود. این تفسیر فردی مثل سروش است؛ اما فوکو می‌گوید این تفسیر، تفسیر ناقصی است. ایشان می‌گوید من دریافت و تفسیرم این است که مردم ایران مسئله‌شان، خودشان هستند؛ اصلاً مسئله بیرونی نیست. نه مشکل اقتصادی‌شان در این حد است که این‌گونه به خیابان‌ها بریزند و تیر بخورند و نه این‌قدر تحقیر شدند. می‌گوید خوب که نگاه می‌کنیم اصلاً مسئله این نیست و حتی تأکید می‌کند با همین الگوهایی که برای تحلیل انقلاب‌ها داریم دائماً در تحلیل انقلاب به مشکل برمی‌خوریم.‌ می‌گوید باید این الگوهای نظری انقلاب را رها کنید. خود این انقلاب شاید برای ما یک الگو خلق کند که قطعاً استثناست و باید الگو را از خودش بگیریم.


بخش دوم: روایت و توصیف انقلاب اسلامی، به مثابهِ اصول و نقشه راهِ انضمامیِ «پیشرفت اسلامی ـ ایرانی»


تجربه این چهل سال، سطحش خیلی بالاست. آنچه برای ما اتفاق افتاد، در کل جامعه بشری، پدیده ویژه‌ای است. کاملاً با زمینه‌هایش باید توضیح داد. جامعه ما و حوادث پس از انقلاب ما حوادث بسیار عجیبی هستند. همه این‌ها به این انتخاب و تصمیم تاریخی که الان آقا گرفته‌اند ـ یعنی «قیام جوانان برای ساختن ایران» ـ ضریب می‌دهد که عرض من این است این خودِ انقلاب اسلامی است. اگر یک‌جور خاصی وارد شویم و تحلیل کنیم، چیز متفاوتی مشاهده می‌کنیم؛ ازقضا خلاف تحلیل‌های روانی است که برخی روشنفکران ـ همچون محسن رنانی ـ مطرح می‌کنند. ایشان مدتی دِپرِس بود و کانالش را هم ول کرد! بعد نمی‌دانم چه شد که یک‌دفعه خوشحال شد و گفت «یک اتفاقی دارد می‌افتد و جوانان ایران، توسعه را انتخاب کردند!». این‌گونه تحلیل‌ها، باعث غصه است. همیشه هم این نوع تحلیل‌ها بوده است؛ از اول انقلاب،‌ روشنفکران می‌گفتند که انقلاب شکست می‌خورد؛ امام می‌گفتند نه، این‌طور نیست. حرف امام اثبات شد. می‌گفتند امام و ایده‌ها و تحلیل‌های راهبردی‌اش، چهار ماه دیگر زمین می‌خورد، یک سال دیگر زمین می‌خورد؛


این‌طور نشد. خود آقا هم با مصاحبه‌ای گفتند: ازنظر آقایان، ما دائم در زوال بودیم؛ همین‌طوری جلو آمدیم؛ ما که تحلیلمان این‌گونه نبود، ولی ازنظر آقایان دائم در حال زوال بودیم و این‌ها الان متعجب‌اند که این استثنا چرا این‌قدر طولانی شده! عجیب هم هست که هیچ‌وقت تصمیم نمی‌گیرند تحلیلشان را واقع‌بینانه کنند.


خانم تداسکاچ پل که ساختارگرا یا ساخت‌گراست، می‌گوید هیچ انقلابی را کسی نمی‌سازد و مدیریت نمی‌شود؛ انقلاب‌ها پدید می‌آید. ایشان بعد از انقلاب ما می‌گوید انقلاب ایران استثناست و علتش هم این است که مردم واقعاً مقاصدی را تعریف، و ظرفیت‌ها را شناسایی کردند و واقعاً طرح ریختند و مدیریت کردند و فاصله‌شان را با مقاصدشان کم کردند تا درنهایت به آن رسیدند.‌ مدیریت را هم به آخوندها و امام خمینی نسبت می‌دهد و می‌گوید آقای خمینی واقعاً مدیریت کرد. امام مشروطه را دیده است و درباره آن تحلیل دارد؛ تجربه کاشانی و مصدق را دیده است. تمام این‌ها را دیده و از زیر این آوارها بیرون زده است. در یکی از سخنرانی‌ها می‌گوید: این‌هایی که شما به‌عنوان تاریخ خوانده‌اید، خاطرات من است؛ شماها این‌ها را خوانده‌اید و نمی‌دانم درست خوانده‌اید یا نه؛ من در این‌ها زندگی کرده‌ام. چنین تحلیلی امام دارد و تمام این تجربه‌ها در تحلیل‌ها و مدیریتش حضور دارد؛ آنجا که با خبرنگارها برخورد می‌کند، با سیاستمداران برخورد می‌کند. خیلی از هوشیاری‌های حضرت امام، علاوه بر هوشیاری ذاتی، درواقع عبرت بوده است؛ دیده بود که چه خطاهایی اتفاق افتاده و این‌ها را مراقب است.


در نوفل لوشاتو خبرنگاری به حضرت امام می‌گوید: «شما که روابط بین‌الملل و جامعه‌شناسی و غیره را نخوانده‌اید، ازلحاظ علمی، صلاحیت این را که بگویید مصلحت ایران چیست، ندارید؛ با چه جرئتی مردم ایران را رهبری می‌کنید؟ فکر نمی‌کنید مصالح و مفاسدی در جهان بشری وجود داشته باشد که شما توان درکش را نداشته باشید؟». حضرت امام هم می‌گوید: «ما منطق خودمان راداریم و به منطق‌های شما کاری نداریم. اصلاً همین خوب است که این چیزهایی را که شما گفتید، من بلد نیستم. ما دنبال این هستیم که کسانی بیایند این سازمان‌های بین‌المللی را که بر اساس ظلم تأسیس‌شده‌اند، بکوبند و از نو بسازند». چنین آدمی توانست باشخصیت ایران تماس بگیرد و پیروز شد. 


الان حضرت آقا دارد به‌گونه‌ای معماری می‌کند که تقریباً به‌عنوان یک نسخه و ویراست جدیدی از «الگوی حکمرانی»، به نقطه‌ای برسند که مداخلات و مشارکت مردمی در حکومت و در سوگیری‌های اساسی و در تعریف انضباط‌های اساسی و تصمیم‌های بزرگ کشور، حداکثری شود. الان دست‌فرمانی که حضرت آقا گرفته‌اند، این است. منتها باید نخبگان انقلاب متوجه بشوند آقا دارد چکار می‌کند. ایشان خیلی کم‌سروصدا کارهایشان را انجام می‌دهند؛ منتها مجموع این چیزها را که کنار هم بگذارید، متوجه می‌شوید ایشان دارد چکار می‌کند. ما گریزی از تعریف دولت و مجلس و قوه قضایی و این‌ها نداشته‌ایم؛ عقلمان بیشتر از این نمی‌کشید؛ ولی انتخاب تاریخی ما «مردم‌سالاری اسلامی و مردم‌سالاری دینی» است و باید به این مردم‌سالاری دینی برسیم. الگوها و قالب‌های موجود اصلاً نمی‌تواند.


بخش سوم: پیشران‌های اساسی برای تحوّلاتِ پیشِ رو و ارزیابی افق آینده ایران


به نظرم همه گام‌های ما تا الان، روبه‌جلو بوده است؛ گام بعدی ما هم حتماً روبه‌جلوست. این انتخاب مردم ایران و حرکت آن‌ها، حرکتی نیست که کسی بتواند آن را تغییر بدهد. مردم ما مردم با اراده‌ای هستند و روبه‌جلو حرکت خواهند کرد. تغییر قرن و تغییر دولت هم حتماً حادثه روبه‌جلویی خواهد بود. ما در این هفت هشت سالی هم که اگر می‌خواستیم رُکودی طراحی کنیم، خوشگل‌تر از این نمی‌توانستیم طراحی کنیم! باز ما کارهایی را جلو بردیم و پیش رفتیم. خیلی اتفاق‌های بزرگی افتاد؛ جایگاه ادبیات و گفتمان انقلاب جابه‌جا شد؛ این‌ها چیزهای کمی نیست. فرض بفرمایید می‌خواهید ساختمانی بسازید. انسانی که نگاهش محدود است، فقط گل و سنگ و تیرآهن و این‌طور چیزها برایش مطرح است؛ شما می‌گویید پول مهم است! اگر پول نباشد، کار پیش نمی‌رود. او می‌گوید با پول که ساختمان نمی‌سازند! شما می‌گویید پول اگر نباشد، مصالح نیست. از این زاویه که نگاه کنید، این سرمایه اجتماعی که درست شد، ولو خسارت کردیم، این سرمایه اجتماعی باعث جهش است. این‌ها را می‌شود توضیح داد.


حضرت آقا بارها و بارها فرموده‌اند که قلب مکتب امام، مردم‌سالاری است و ولی‌فقیه هم در همین فرایند مردم‌سالاری بالا می‌آید؛ البته همان قداست‌ها و توضیحات را دارد. ولی پروژه ولی‌فقیه، مردم‌سالاری دینی است و حضرت آقا پروژه‌ای غیر این برای خود قائل نیست: لیقوم الناس بالقسط. این کار را هم دارند می‌کنند، در عین اینکه خود جبهه انقلاب هم گاهی حضرت آقا را درک نمی‌کنند و به آقا خرده می‌گیرند؛ البته به ایشان احترام هم می‌گذارند بحمدالله.


انتهای پیام/4106/


 


انتهای پیام/

ارسال نظر