صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

محسن صفایی فراهانی: چهره های بِرَند اصلاحات ردصلاحیت می شوند/ مجلس ششم یکی از سالم‌ترین مجالس پس از انقلاب بود

دیدار با محسن صفایی فراهانی فرصت مغتنمی بود تا از او درباره اصلاح طلبان و وضعیتشان در آینده بپرسیم. نظرش را پیرامون وضعیت فعلی و استراتژیهای سیاسی که در آستانه انتخابات مطرح می شود جویا شویم و البته گریزی هم به دوران مجلس اصلاحات بزنیم و آنچه در آن روزگاران گذشت و باعث شد عده ای را از تکرار مجلس ششمی دیگر بهراساند را مرورکنیم.
کد خبر : 56068

به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا، روزنامه آفتاب یزد نوشت: چه آن زمان هایی که رئیس فدراسیون فوتبال ایران بود، چه آن وقت ها که به عنوان قائم مقام وزیر اقتصاد لقب گرفت، یا همان دوران که در مجلس ششم یا در وزارت صنایع مغز متفکری برای خودش به حساب می آمد، یک ویژگی غیر قابل انکار در خونش ریشه دوانده بود و آن اینکه غرق شدن در عرصه مدیریت ورزش یا اقتصاد کشور او را هرگز از سیاست دور نکرد که نکرد! برای همین اکثرا وی را به عنوان یک مدیر اقتصاددان و سیاستمدار می شناسند که همزمان با روزگاری که عضو کنفدراسیون فوتبال آسیا به شمار می آمد نیم نگاهی به فعالیت های سیاسی هم داشت. یعنی چه بخواهد چه نه، مهر اصلاح طلبی بر پیشانی اش خورده و این موضوع تا جایی پیش رفته که بعضی ها بخواهند در سال پرحادثه 88 او را به چشم یک متهم ببینند. محسن صفایی فراهانی هم نام و چهره ای آشنا برای مردم است و هم سیاستمداران.


او این روزها اگر چه مثل سابق خود را با عرصه های شدید سیاسی درگیر نکرده و ترجیح می دهد فعالیت های اقتصادی انجام دهد، اما هنوزهم سیاست را دنبال می کند، مشکلات حزبی در کشور را خوب می شناسد و لحظه لحظه آنچه در این سالها درایران گذشته است را در ذهنش ثبت و ضبط کرده و برای اتفاقات بد گذشته دلیل می آورد و برای رسیدن حوادث خوب آینده لحظه شماری می کند والبته چهره جدی اش چه هنگام رودررویی مان بایکدیگر و چه در پاسخ دادن به سوالاتی که از او پرسیده می شود نشان داد که برایش جواب دادن های درست و منطقی بیش از هرچیز اهمیت دارد. دیدار با محسن صفایی فراهانی فرصت مغتنمی بود تا از او درباره اصلاح طلبان و وضعیتشان در آینده بپرسیم. نظرش را پیرامون وضعیت فعلی و استراتژی های سیاسی که در آستانه انتخابات مطرح می شود جویا شویم و البته گریزی هم به دوران مجلس اصلاحات بزنیم و آنچه در آن روزگاران گذشت و باعث شد عده ای را از تکرار مجلس ششمی دیگر بهراساند را مرورکنیم. گفتگوی آفتاب یزد با مهندس محسن صفایی فراهانی پیش روی شماست.
آقای صفایی فراهانی! روزهای انتخابات اسفندماه نزدیک است؛ با نزدیکی به این روزها، تحولات خاصی هم در اردوی اصلاح طلبان شکل گرفته، بعد از ماجراهایی که در رابطه با کمیته راهبردی و شورای مشورتی مطرح می شد، اکنون شورای سیاستگذاری اصلاح طلبان تشکیل شده و تلاش بر این است که بین تمامی احزاب اصلاح طلب یک ائتلاف جامع صورت بگیرد، این اتفاقات را تا چه میزان کمکی به حضور پرقدرت اصلاح طلبان در انتخابات می دانید؟ و به طور کلی وضعیت جناح چپ از دیدگاه شما در شرایط فعلی چگونه است؟
انتخابات ما در یک کشور جهان سومی در حال برگزاری است که احزاب با سابقه قدرتمند در آن حضور ندارند، احزابی که بتوانند بر اساس مکانیزم های متداول و قابل قبول نظام های پارلمانی در دنیا، درانتخابات نقش موثر داشته باشند.
پس طبیعی است، گروه های سیاسی فعال در کشوربا روش های دیگری از شرایط موجود، حداکثر بهره را ببرند و با هماهنگی های گسترده تر و دیدگاه های حداقلی به هم نزدیک شده تاعملا بتوانند در فضای سیاسی کشور تاثیرگذار باشند. بدیهی است هر دو جناحی که در کشور ما به عنوان اصلاح طلب و محافظه کار مطرح هستند، سعی دارند تا طیف هایی که در گستره فکری آن ها جای می گیرند را هرچه بیشتر با خودشان هماهنگ کنند.
در این میان معمولا جناحی که در اقلیت قرار می گیرد یا زیر فشار است، این فرصت را دارد که با انگیزه بیشتری به تفاهم و هماهنگی برسد در حالیکه جناح در قدرت، کمتر نیاز به تفاهم را احساس می کند.
به همین جهت گروه های اصلاح طلب به خاطر مضیقه های شدید (10سال گذشته)، سریع تر در زیر یک چتر قرار گرفته و توانسته اند هماهنگی لازم را زودتر از رقیب به وجود بیاورند و امیدوارند که از این هماهنگی گسترده، حداکثر امتیاز را کسب کنند.
بالعکس، شاهد هستیم محافظه کاران، عملا نتوانستند انسجام لازم را در خود شکل دهند و در بین آنها تفرق آراء جدی وجود دارد.
اماهمه تلاش اصلاح طلبان بر این است که واقعا بتوانند از همین شرایط حداقلی استفاده نموده و با تاثیرگذاری جدی در قوه مقننه، فضای کشور را تا آنجایی که امکان دارد تغییر داده و کشور رابه جایگاه بهتری در صحنه های بین المللی برسانند.
اشاره به این موضوع داشتید که ما در بسیاری از شاخص ها قابل قیاس با کشورهای پیشرفته نیستیم، مطمئنا احزاب سیاسی ما را هم نمی توان با احزاب بسیاری از کشورها در یک سطح قرار داد. اما با علم به تمامی این موضوعات، از دیدگاهتان احزاب مختلف اصلاح طلب که زیر سایه شورای سیاستگذاری به اتحاد رسیده اند تا چه میزان توانایی جذب آراء مردم به سمت کاندیدای اصلاح طلب و کشاندن آنها به پای صندوق های رای را دارند؟
مردم نشان داده اند که اگر فضای کشور، فضای عادی و سلامت و رقابت در انتخابات به گونه ای باشد که در مردم اعتماد به وجود بیاید، در ادوار مختلف صندوق رای را تنها امکان تغییر می دانند، آنها هر زمان که فهمیدند از طریق انتخابات می توانند نتیجه بگیرند، برخورد فعال کردند و نگرانی های عمومی از عملکرد سه دوره اخیر مجلس اصولگرا و تاثیر محسوسی که این موضوع در زندگی عمومی مردم داشته است در صورت تایید صلاحیت کاندیدای اصلاح طلب، اقبال مردم به اصلاح طلبان است.
پس تایید می فرمایید انتخاب مردم و یا حضوریا عدم حضور شان در انتخابات، چندان ارتباطی با احزاب نداشته است؟
نه! نمی شود گفت که حضور مردم در انتخابات، بی ارتباط با احزاب بوده است، به هر حال زمینه ساز تحرکات مردمی در حوزه های انتخابات، احزاب هستند و آنها هستند که در همین شرایط محدود و بدون تریبون، تلاش می کنند اذهان عمومی را روشن نمایند.
مثلا همین همگرایی که می گویید احزاب اصلاح طلب با یکدیگر پیدا کرده اند، کار 5 روز و 10 روز نیست، بلکه حاصل بیش از یکسال کار و تلاش مستمر بوده که امروز نتیجه آن را درقالب یک انسجام کامل می بینید.
وقتی احزابی هستند که از انتخابات 92 به بعدتلاش می کنند 3، 4 ماه مانده به انتخابات بتوانند زیر یک چتر مشترک قرار بگیرند، خاطر جمع باشید که همین احزاب در مناطق مختلف هم سازماندهی های لازم را خواهند داشت و در بین مردم نیز با همه تنگ نظری ها حضور می یابند تا بتوانند اثرگذاری به موقع داشته و نتیجه مطلوب و به نفع کل جامعه گرفته شود.
اما اینکه تصور کنیم احزاب کشور به صورتی که در کشورهای توسعه یافته وجود دارند و می توانند در یک محیط دموکراتیک کارهای خود را پیش ببرند، در کشورهای جهان سومی چنین شرایطی نیست. احزاب در کشورهای پیشرفته از تریبون های آزاد مختلف با مردم در تماس دائم هستند
و برنامه های خود را ارائه داده و آنها هم فرصت ارزیابی و تحلیل آنها را داشته و در زمان انتخابات به حزب رای می دهند.
به هر حال در کشور ما چنین فضایی وجود ندارد. ولی مطمئن باشید اگر مثلا در ارزیابی سرمایه اجتماعی به جای رده 120 از بین 142 کشور، در رتبه 50 یا 60 بودیم فضای کاملا متفاوت تری می داشتیم. یعنی احزاب علنی تر می توانستند کار کنند یا نشست های حزبی بیشتر با هزینه های اجتماعی کمتر برگزار می کردند.
ولی امروز آنچه به واقع می بینیم این است که اگر از شهرهای بزرگی مثل تهران، تبریز و... بگذریم، در شهرهای کوچک، بسیاری از نیروهای حزبی اگر بخواهند فعالیت گسترده ای را بکنند باید هزینه های زیادی را بپردازند و چون این پرداخت هزینه دائمی برای آنها امکان پذیر نیست. ترجیح می دهند در فضای حزبی به صورت محدود حرکت کنند !
پس شرایط محیطی باعث شده تا احزاب کشور ضعیف عمل کنند وگرنه عملکرد خود احزاب ما با همین افراد و پتانسیل ها می توانست قوی باشد؟
طبیعی است اگر شرایط محیطی، شرایط عادی باشد و عضویت در احزاب منتقد، هزینه یا بسیاری از مشکلات فعلی را برای اعضای آن نداشته باشد احزاب، بهتر عمل می کنند. حتی در دوره اصلاحات سیاسی دولتمردان اصلاحات کاملا به رشد احزاب و جامعه مدنی اعتقاد داشتند، رئیس دولت اصلاحات هم به خاطر همین شرایط، سعی می کرد به دور از هر حزبی قرار بگیرد. که خود بیانگر محدودیت برای فعالیت های احزاب است.
یا در تمام این سالها افرادی که از احزاب مختلف عضو بودند به مجرد آنکه وزیر می شدند نه در آن حزب رفت و آمدی داشتند و نه سعی می کردند مطرح کنند از یک حزب هستند.زمانی که در سطوح بالا چنین شرایطی باشد حدس بزنید در سطوح پایین چه اثراتی خواهد گذاشت وقتی یک وزیر، عضویت حزبی اش را پنهان می کند، بقیه رده ها جای خود دارند! در حالیکه در سایر کشورهایی که احزاب موثر دارند اگر یک وزیر از یک حزب انتخاب شود، تلاش حزب حمایت و تقویت اوست و او هم عضویت خود را پنهان نمی کند.
حتی در احزاب ائتلافی که در کشورهای مختلف شکل می گیرد یک فرد از حزب مشخص می گوید من اهداف حزب خودم را پیاده می کنم هرچند او علم به این دارد که در یک دولت ائتلافی است. این موضوع نشان می دهد که در آنجا هر کسی فعالیت حزبی انجام می دهد قبول می کند که در هر سمتی که باشد بایستی در خیر و شر آن شریک باشد. مطلبی که در ایران شدنی نیست. همه این ها یعنی اینکه تحزب هنوز به عنوان یک امر سیاسی قابل قبول برای حضور در اداره کشور، مورد پذیرش قرار نگرفته است. به همین لحاظ مشاهده می کنید، اکثر نیروهایی که وابسته به احزاب هستند، سعی می کنند خیلی علنی فعالیت نکنند و اگر فعالیتی هم دارند بدون اظهار نظراست یا اینکه گفته هایشان بروز بیرونی نداشته باشد !و به خاطر مشکلاتی که برایشان پیش می آورند تا آنجایی که می توانند از علنی شدن عضویتشان طفره می روند !
آیا می شود گفت در ایران، احزاب برای انتخابات خاص کارآیی دارند و نه همه انتخابات ها،مثلا اتحاد کنونی احزاب اصلاح طلب و دادن لیست مشترک می تواند برای انتخابات مجلس راهگشا باشد، چون معمولا در انتخابات مجلس، مردم به لیست ها نگاه می کنند، اما در انتخابات ریاست جمهوری مردم معمولا با تصمیم شخصی شان یک فرد را برمی گزینند و کمتر به موضع گیری حزب های مختلف درباره آن شخص نامزد برای ریاست جمهوری توجه دارند.
قبول ندارم! اگر به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال 92 توجه کنید،این احزاب اصلاح طلب بودند که پشت آقای روحانی قرار گرفتند و او به مدد همین حمایت همه جانبه، توانست آراء بیشتری به دست آورد و برنده انتخابات شود، آقای روحانی، اصلاح طلب نبودند! ولی وقتی احزاب اصلاح طلب، حامی ایشان شدند و از آقای دکتر عارف درخواست کردند تا کناره گیری کند، آن نتیجه حاصل شد. پس درامر ریاست جمهوری هم، احزاب خیلی تعیین کننده هستند. وقتی بخواهید با مردم ارتباط داشته و آنها را به مشارکت دعوت کنید، راه پیاده کردن آن تفکر، احزاب است. وگرنه روش دیگری برای بیان اندیشه تان به مردم ندارید. به خصوص در کشورهایی که رسانه های عمومی آن، در اختیار جناحی خاص است، ارتباط با مردم بیشتر به صورت سینه به سینه است. پس این ارتباط سینه به سینه را که امروز از طریق فضای مجازی انجام می گیرد، احزاب می توانند داشته باشند، آنها در بین مردم حضور دارند و از مشکلات مردم در شهرهای بزرگ و کوچک کاملا مطلع هستند و چون درد مردم را حس می کنند، روی تاثیرگذاری آن ها بین مردم کاملا می توان حساب کرد.
اما با یکی از سیاسیون که صحبت کردیم(عبدالرضا داوری) گفت کل فعالان احزاب در ایران، زیر هزار نفر است،مگر با این تعداد نفرات فعال می شود در شهرهای کوچک و بزرگ تاثیرگذار بود؟
فکر می کنم ایشان کم اطلاع هستند ! حزبی که خود من در آن حضور داشتم چند 10 برابر این رقم بود.همان موقع هم در حزب ما بسیاری از افراد بودند که همکاری می کردند ولی حاضر نبودند، عضویت خودشان را به صورت رسمی بپذیرند تا آن هزینه ای که گفتم را متحمل نشوند. ولی تمام وقت و انرژی شان را در اختیار حزب می گذاشتند. یکی از عواملی که باعث می شود تعداد افراد احزاب به ظاهر محدود ولی گستره فعالیتشان قابل توجه باشد، همین موضوع دادن هزینه بالاست که درحضور و فعالیت افراد به وجود می آید !
اگر هزینه عضویت در احزاب کاهش پیدا کند، آن وقت می توان دید که تعداد فعالان سیاسی جامعه کاملا قابل توجه است !
مگر ستادهای انتخاباتی را چه کسانی پر می کنند؟ معلوم است عمدتا همان کسانی که فعالیت حزبی داشته یا هوادار هستند. شما به سال 92 هم رجوع کنید، اکثر ستادهای آقای روحانی را احزاب و نیروهای اصلاح طلب پر کرده بودند. حزب اعتدال و توسعه که به تنهایی این همه نیرو در ستادها نداشت، بنابراین نیروهای احزاب اصلاح طلب بودند که در ستادهای انتخاباتی فعالیت کردند، ولی به دلیل مسائل برشمرده سعی می کنند کمتر به صورت علنی ظهور پیدا کنند.
این روزها در کنار موضوع اتحاد احزاب اصلاح طلب، بحث مذاکره با اعضای شورای نگهبان مطرح می شود، تا چه میزان به این مذاکره معتقدید، چون عده ای می گویند نیازی به مذاکره نیست ولی عده ای هم معتقدند که در هر صورت باید مذاکره با شورای نگهبان صورت بگیرد؟
بین اینکه ایده آل چیست و واقعیت را چگونه ببینیم تفاوت وجود دارد. در ایده آل می شود گفت نیاز به مذاکره نیست و قانون، 4 مرجع را معرفی کرده است که اگر آنها(4 مرجع )، مدارکی را دال بر مجرم بودن یا عدم صلاحیت اشخاص، به شورای نگهبان ارائه بدهند نظر نهایی از سوی نهاد نظارتی داده می شود.
اما منطقی و واقعی نگاه کنیم در کشورهای جهان سومی بسیاری از روش ها صورت می گیرد که درایت نام گرفته به همین دلیل است که بسیاری مردم ناچارند برای آنکه مسائل اداری شان پیش رود انواع و اقسام کارها را انجام دهند. در واقع در کل جامعه نوعی ناچاری وجود دارد، بنابراین در جامعه ای که برای هر کاری نیاز به لابی کردن دارد، مذاکره با شورای نگهبان هم لازم است. البته امر، امر خوبی نیست ولی شما ناگزیر هستید تا شورای نگهبان را متقاعد کنید که در چارچوب قانون قرار دارید و تعامل را با آن انجام دهید. به هر حال اگر این موضوع روال غلطی هم باشد مصطلح شده. مذاکره با شورای نگهبان اگر کار درستی در نگاه ایده آلی نباشد اما در رئال، تنها مکانیزم پیش روی اصلاح طلبان است.
یعنی تعریف شما از این مذاکره همان لابی کردن با شورای نگهبان است؟
ببینید! من شخصا خوش بین نیستم و سوابق امر نشان می دهد که نهاد نظارت، ویژگی های خاص خودش را دارد. شما بی قانونی های دولت دهم را با قانونگرایی های دولت یازدهم مقایسه کنید.همین مجلسی که نمی توانست بودجه را راس موعد مشخص از دولت قبل بگیرد؛یعنی حتی چند ماه می گذشت تا بتواند بودجه را از آن دولت طلب کند و هیچ گونه برخورد قانونی هم در برابر این دیرکرد انجام نمی داد می بینیم که با دولت یازدهم که حداقل سعی کرده تا تابع ضوابط باشد در این دو سال و اندی چه کرده و چه تعداد از سوال و کارت زرد حواله کابینه آن نمود !
در حال حاضر در مجلس اگر بخواهید خلاف جهت گروهی خاص حرکت کنید مورد تایید نیستید!
اما در این میان شاید مذاکره با شورای نگهبان اندکی کار اصلاح طلبان را برای گذر از این پل تسهیل کند ولی به نظرم خیلی تاثیر گذار نیست، من مطمئم چهره های صاحب نظر و "برند" اصلاحات رد صلاحیت خواهند شد. به خاطر همین امیدوارم مجلسی که این بار مورد تایید قرار می گیرد، حداقل مجلس با تدبیری باشد که بر اساس دانایی و توانایی های کاربردی عمل کند و بتواند موثر واقع شود، یعنی چه اصولگرا و چه اصلاح طلب، مجلس دانایی را به وجود آورند که به نظم و نظام کشور کمک و بتواند مملکت را از این وضعیت و فشار روی دوش مردم، خارج کند.
ما در جهانی زندگی می کنیم که بسیاری از کشورها در گذشته از ما عقب تر بوده ولی امروز از ما بسیار جلوتر هستند. نمونه اش کره جنوبی که قبل از سال1945، به نوعی مستعمره ژاپن شده بود، بعد از جنگ جهانی دوم مستقل شد. ولی بلافاصله درگیر جنگ داخلی خانمان سوزی قرار گرفت که تا سال 1954 ادامه داشت و در این مرحله کره دو قسمت شد !
نگاه کنید این کشور در این سالها که نه منابع گاز و نفت و نه منابع خاص دیگر داشت و بعد از استعمار و جنگ، از سال 1965 برنامه ریزی برای کشورش را شروع کرد نسبت به ایران کجا بود!آنها در سال 1965 یک سوم تولید ناخالص ملی ایران را نداشتند، یک چهارم درآمد سرانه ما را هم دارا نبودند، ولی امروز کره جنوبی، 4 برابر تولید ناخالص ملی ما رادارد!
به همین دلیل است که نیاز به پارلمانی داریم که شناخت بین المللی داشته باشد. از یک تدبیر منسجم بهره ببرد و با نگاه کاربردی قوی بتواند، منطقه، دنیای اقتصاد و مسائل و مشکلات و ناهنجاری های سنگین اجتماعی را ببینند. تاچه زمانی می خواهیم این موارد را پنهان نموده و عقب تر برویم.
وقتی می گویم سرمایه اجتماعی ایران در بین صد و چهل و دو کشور، صد و بیستم است یک مفهوم دارد! وقتی شاخص های اعتماد، صداقت و شاخص کلاهبرداری را نگاه می کنیم.اگر این آمار را مقایسه کنیم با کشورهای توسعه یافته ای که شاخص اعتماد بالای 70 درصد دارند! نشان می دهد ما به پارلمانی احتیاج داریم که آنچه در جامعه هست را لمس کند و نگران آن باشد. چرا بایدمجلسی داشته باشیم که اعضای آن اصلا نمی دانند در کشور چه می گذرد؟ حتی به ناهنجاری های اجتماعی حوزه انتخابیه خود هم توجه ندارند !
وقتی دیوان محاسبات به مجلس می گوید دولت دهم بیش از 60 درصد بودجه را غیرقانونی مصرف کرده است، مجلس باید از این موضوع درک داشته باشد که این اقدام یعنی چه؟ یعنی چه اتفاقی افتاده؟ و راه چاره چیست؟ عواقب این تخلف چه مشکلاتی در جامعه پیش می آورد؟ برای احتراز از آن در قوانین بایستی تجدید نظر شود یا میزان نظارت را دقیق تر نمود؟! بنابراین نیاز به مجلسی با نگاه عمیق تر کارشناسی داریم. مجلسی می خواهیم که اگر در آن اصولگرا هم هست از اصولگرایانی تشکیل شده باشد که نگران منافع کشور باشند، نه منافع گروهی خودشان.
امروز عده ای با طرح برجام در مجلس به چه نحو برخورد کردند، این نشان می دهد که برخی نمایندگان فعلی چگونه فکر می کنند، آن هم در کشوری که هر روز تحریم، به آن خسارت های بسیار سنگینی وارد کرده و این فشار، مستقیم به هفتاد و پنج میلیون مردم کشور آمده است !
کسی نمی تواند رکود اقتصادی سنگینی که به کشور تحمیل شده و بیکاری نیروهای تحصیلکرده که در هر خانواده ای می بینید را انکار کند. مگر می شود چشم به روی این موضوع ها ببندیم که سالانه یک میلیون فارغ التحصیل دانشگاهی داریم ولی برای 250 هزار نفر از آنها هم نمی توانیم شغل ایجاد کنیم!بی گمان باید نگاه های خیلی کارشناسانه تر و جدی تر به مشکلات بیشمار کشور داشت.
یک نماینده پارلمان باید درد فرار مغزها از کشور را لمس کند، مشکلات اقتصاد در ابعاد ملی را بفهمد، نمی شود اینگونه نسبت به مسائل مهم کشور بی تفاوت بود.
مجلس هفتم وقتی که قانون برنامه چهارم را تصویب کرد و مفادآن برنامه این بود که باید کشور به طور متوسط سالانه 8 درصد رشد اقتصادی داشته باشد و 3 درصد آن از محل بهره وری باشد، باید می فهمیدند که تعیین هدف بهره وری یعنی چه؟!باید از دولت نهم می پرسیدند که چه کارهایی دارد صورت می گیرد تا بهره وری ارتقا پیدا کند و این سهم در رشد اقتصادی کشور عملی شود، مجلس وقتی قانونی را تصویب می کند باید بر آثار آن توجه داشته باشد، از آن قانون درک صحیح داشته باشد، وقتی این شناخت نیست، امکان پیگیری و نظارت بر اجرای قانون همین می شود که نهایتا رشد اقتصادی کشور متاسفانه منفی شد !
کشور نیاز به نماینده ای دارد تا هنگامی که طرحی را در مجلس ارائه می کند آثار تصویب آن را بداند، چشم بسته پای هر طرحی امضا نگذارد !
در مجلس هفتم با قرارداد توسعه فرودگاه امام برخورد شد! فرودگاهی که قرار بود 4 ساله به صورت «بای بک» توسعه پیدا کند و از محل درآمدهای فرودگاهی، هزینه توسعه داده شود، را متوقف نمود! نتیجه اش چه بود؟!اینکه امروز بعد از 12 سال می بینید فرودگاه امام توسعه پیدا نکرده و دوباره همان آش و همان کاسه!
مجلس دو وظیفه قانونگذاری و نظارت دارد.قانونگذاری بینش بالایی می خواهد. باید قانونگذار مجلس، آینده کشور و جامعه را ببیند، شرایط منطقه را بشناسد. با شرایط دنیا آشنا باشد، بتواند با ارزیابی دقیق جهت پیشبرد کشور نسبت به وضع قوانین اقدام کند.
سالهاست کشور در نظام کسب و کار بین حدود 160کشور جهان بین رتبه 120 تا 140 نوسان می کند! دلیلش چیست؟ قانونگذار چه کرده است که چنین اتفاقی نیفتد؟ قوانین باید ساده شود، باید از این بروکراسی فاسد و طولانی کشور را خارج کرد، همه اینها به مجلس دانا و عاقل نیاز دارند!
مردم به دنبال مجلسی هستند که دانایی و توانایی لازم را داشته باشد، آنها دانایی در سطح یک شهر نمی خواهند، دانایی در سطح ملی نیاز دارند.دانایی ملی است که می تواند پارلمان کشور را به گونه ای بسازد تا با طرح هایش کشور را نجات دهد. پارلمانی که نداند در دنیا و منطقه چه می گذرد یا رقبای کشور را نشناسد عملا کارآیی ندارد.اینکه ما می خواهیم اقتصاد اول منطقه شویم ولی نفهمیم اقتصاد اول منطقه شدن به چه معناست و الزامات رسیدن به این مهم چیست؟ که نمی شود!
تا چه حد عدم شرکت فعال اصلاح طلبان در انتخابات مجلس هفتم تا نهم را دلیل ضعف این مجلس های سه گانه می دانید؟چون به هر حال بعد از مجلس ششم علاوه بر اینکه عده ای رد صلاحیت شدند، عده ای از اصلاح طلبان هم علی رغم اینکه برای تایید صلاحیت شدن مشکلی نداشتند، در انتخابات کاندیدا نشدند و نتیجه اش راهیابی افراد دیگری به قوه مقننه شد، چه قدر درپدید آمدن مجلس پایین تر از حد مطلوب (هفتم تا نهم) عدم حضور اصلاح طلبان را یک تقصیر قلمداد می کنید؟
کسی مقصر نیست! وقتی درها به روی آنها بسته بود، می خواهید چه کنند. اصلاح طلبان هیچ وقت با انتخابات قهر نکردند، آنها به نهاد انتخابات اعتقاد عمیق دارند.
ولی گاهی براین نقد می شود که چرا اصلاح طلبانی که می توانستند از فضای قانونی آن زمان عبور کنند هم در مجلس هفتم تا نهم کاندیدا نشدند؟
در انتخابات دور هفتم رد صلاحیت ها به گونه ای بود که حداقل در 170حوزه هیچ اصلاح طلبی در آن حضور نداشت ! چگونه می خواهید رقابت کنید. رقابت نیاز به فضای سالم دارد. حقیقت این است من تصور می کنم برخی از کسانی که ادعا می کنند نگران کشور هستند نگران کشور نیستند.
اجازه بدهید جمله ای از مقام رهبری که در انتخابات سال 92 گفته بودند را عینا برایتان نقل قول کنم، ایشان می گویند:« درباره رای دادن ممکن است بعضی به دلایلی نخواهند از نظام اسلامی حمایت کنند اما از کشورشان که می خواهند حمایت کنند، آنها هم باید بیایند.» این جمله مفهوم دارد، ایشان دارند می گویند که یک بحث فراجناحی تر از نظام در انتخابات مطرح است. پس نتیجه می گیریم آن کسانی که دم از این می زنند، ما نگران مملکتیم! نگران نیستند. وقتی که رهبری به عنوان شخص اول کشور می گویند اگر به نظام اسلامی علاقه مند نیستید اما به کشورت علاقه مند هستید در انتخابات شرکت کنید. یعنی یک فراز بالاتری در جامعه مطرح می شود. اما برخی از آنهایی که باید این دستور را اجرا کنند با تنگ نظری این فضا را می بندند؛ اگر به این صحبت رهبری توجه شود و ابعاد آن شکافته شود خیلی مسائل حل خواهد شد!
یا اینکه امام (ره)در 19/3/1363 می فرماید:« بدون اینکه این ملت همراهی کند ما نمی توانیم کاری کنیم، ما هر چه داریم از این هاست و هر چه هست مال اینهاست، دولت عامل اینهاست، قوه قضائیه عامل اینهاست، قوه اجرائیه عامل اینهاست، قوه مقننه عامل اینهاست، ادای تکلیف باید بکنید، مردم را باید در همه امور شرکت بدهید » در حال حاضر چقدر به این صحبت امام اعتقاد وجود دارد؟اینهایی که ادعا می کنند پیرو رهبری و ولایت هستیم چقدر به این صحبت ها اعتقاد دارند؟
آیا آنهایی که قرار است این فرمایشات را اجرایی و پیاده کنند به مفهوم این جملات توجه دارند؟آنهایی که افراد را به بهانه پیرو ولایت نبودن تخریب می کنند، خودشان واقعا پیرو هستند؟
یا پیرو بودن را تحت ضوابط خودشان تعریف می کنند؟ اگر آنها هم پیرو ولایت اند پس چرا به این دستورات توجه ندارند. دیگر از این صریح تر چه باید گفته می شد؟
پس عده ای با سلایق محدود، بدون اینکه نگران منافع ملی کشور باشند، بدون اینکه بیندیشند آیا آنچه را که انجام می دهند برای نجات کشور است یا خیر؟ فضای بسته ای را به وجود می آورند که نشود در آن کار کرد و جالب اینکه همه این کارها را منتسب به این موضوع می کنند که در حال پیاده کردن دستور هستند، در حالی که دستور این نیست. امام می گوید:" ما تابع ملت هستیم، ما باید در مسیر ملت سیر بکنیم."- این موضوع را بعد از اتفاقات سفارت آمریکا گفتند- اگر مردم چنین نقشی دارند باید اجازه دهید خودشان تصمیم بگیرند، نمی شود که مردم را در یک سری از جاها بپذیرید و در بخش های دیگر نپذیرید! اگر مجلسی تشکیل شود که واقعا در اعضای آن دانش اداره کردن کشور را ببینید ولو اینکه اصولگرا باشند،مجلسی مفید به حال ملت است.
این روزها بحث ائتلاف اصلاح طلبان با برخی از اصولگرایان معتدل مطرح می شود، عده ای به این موضوع انتقاد می کنند که با این ائتلاف ها، مرزهای جناحی و سیاسی شکسته می شود و اصولا چنین ائتلافی بی معناست، در مقابل هم گروهی معتقدند با توجه به رد صلاحیت های احتمالی اصلاح طلبان نباید مرز ائتلافی با اصولگرایان معقول را بست، دیدگاه شما در اینباره چیست؟
اساسا چنین ائتلافی رخ نخواهد داد. بنابراین بهتر است به جای هر تعبیر بدی که در منطق سیاسی، بی اخلاقی نامیده می شود به دنبال این حرفها نباشیم. واقعیت این است که در فضای خاص، خوشبین ترین آدم ها هم جرات نمی کنند درباره چنین ائتلافی سخن بگویند و چنین موضوعی عملیاتی هم نمی شود پس بهتر است به دنبال فکر این ائتلاف نباشید. ممکن است موضوعی که شما می گویید به عنوان یک بحث ژورنالیستی مطرح شود ولی در ایران چنین شرایطی اجرایی نیست.نه کسی در اصولگرایان و نه در اصلاح طلبان جرات این کار را دارد که با جناح مقابل، خودش را هماهنگ کند و لیست مشترک دهد. این مباحث در تئوری مطرح می شود و در عمل خاطر جمع باشید که شرایط سیاسی ایران به گونه ای نیست که چنین اتفاقی رقم بخورد.
پس شما می گویید چون به بلوغ سیاسی نرسیدیم نمی توانیم ائتلاف کنیم، در حالیکه برخی متصورند اتفاقا چون به بلوغ سیاسی نرسیده ایم می توانیم ائتلاف کنیم؟
بله در خیلی از کشورها به دلیل بلوغ سیاسی و شناخت اخلاق سیاسی حد و مرزها تعریف مشخص دارند، به همین لحاظ استفاده از توانایی ها مقدور است، مثلا در برخی کشورهای اروپایی هم، برخی احزاب ائتلاف می کنند تا بتوانند یک دولت قوی را تشکیل دهند ولی همه آنها به دلیل بلوغ سیاسی است.
ولی شما موافق ائتلاف نیستید؟
ائتلاف عملی نیست. وقتی کاری در جامعه نمی تواند عملیاتی شود، اساسا طرح آن چه کمکی می تواند به جامعه کند؟ غیر از اینکه با طرح اینگونه مسائل باعث رنجش همدیگر می شود!
حتی با علم به اینکه اصلاح طلبان سدهای قانونی را نتوانند بگذرانند هم نباید به فکر این بود که این چنین ائتلافی با اصولگرایان عملی شود؟
اگر قرار است شرایط طوری باشد که اصلاح طلبان سدهای قانونی را طی نکنند دیگر چه فرقی می کند؟ اگر بناست مجلسی با اصولگرایان بسته شود، دیگر شما می خواهید چه کنید؟آیا این راهکاردرست است که با ائتلاف با اصولگرایان از چنین فضای تحمیلی که بر اصلاح طلبان می شود حمایت کنید؟این با هیچ منطقی سازگار نیست!
در شرایط فعلی از دیدگاه شما بزرگترین آسیب هایی که جریان اصلاح طلب ممکن است تا انتخابات مجلس در آن گرفتار شود، چیست؟
به هر حال فضای کشور هنوز از شرایط خاص خودش خارج نشده است و این ممکن است تاثیرگذار باشد. نوع تنگ نظری هایی که در بخشی از تندروهای اصولگرا وجود دارد و سعی می کنند جامعه را دچار جو خاصی بکنند، هم بخش دیگر ماجراست. من تصور می کنم بحثی که هم اکنون تندروها پیش آوردند چیزی است که از چند ماه پیش برنامه ریزی شده بود و در مصاحبه ای هم گفتم که با نزدیک شدن به انتخابات، تندروها بداخلاقی شان را بیشتر می کنند و تلاش دارند مشکلات دیگری را در جامعه بیافرینند، تا نگرانی مردم بیشتر شود و کمتر به صندوق رای روی بیاورند!
به طور مثال همین الان مشاهده می کنید که از بحث "نفوذ" مطرح شده از طرف مقام رهبری که توصیه درستی هم می باشد و همواره می تواند حتی در کشورهای توسعه یافته نیز وجود داشته باشد، کسانی از آن، به نوعی استفاده ابزاری کرده اند.
مشکلات اقتصادی کنونی - هر چند ریشه اش به دولت یازدهم برنمی گردد- مبحث دیگری است که جناح مخالف، روی آن به خوبی در حال تبلیغ است و به غلط آن را به دولت یازدهم نسبت می دهند، مردم هم که معیشت، مشکل روزمره شان است می توانند تحت تاثیر این تبلیغات وسیع و همه جانبه، نسبت به دولت یازدهم بدبین شوند. از طرفی هم نگرانی اصلاح طلبان درباره رد صلاحیت شان وجود دارد، من تصورم این است که چهره های شاخص اصلاح طلبان را رد صلاحیت خواهند کرد!
این روزها یکی پس از دیگری نشست های قانونی اصلاح طلبان توسط تندروها به هم ریخته می شود و شاهد حملات فیزیکی به چهره های اصلاح طلب هم بودیم؟ به نظر می آید اختیار دولت در کنترل این اوضاع محدود است از دیدگاه شما آیا دولت توان برخورد با تندروها را دارد یا نه؟ و اگر قرار است برخوردی باشد باید به چه نحو صورت گیرد؟با توجه به اینکه در اتفاقات اخیر حتی حمله با سلاح سرد به یکی از سخنرانی های اصلاح طلب را داشتیم.
آنهایی که اینکار را می کنند دنبال ناامید کردن مردم هستند و از طرفی منطق هم ندارد، ابزار آنها زور است و ایجاد رعب، دولت نمی تواند بخشی از این تجمعات غیرقانونی تندروها علیه جلسات قانونی اصلاح طلبان را کنترل کند. چون یکسری از آنها، گروه های سازمان یافته ای هستند که دست به چنین حرکاتی می زنند و برخورد با آنها هم آسان نیست!!
کل حاکمیت کشور باید به دنبال ایجاد شرایط آرام در جامعه باشد و نگذارد به خاطر انتخابات، کشور به سمتی برود که دچار نا بسامانی شود. چون این موضوع نه به نفع کشور و نه جامعه است. قاعدتا باید این نیروها کنترل شوند و اجازه چنین حرکاتی به آنها داده نشود، با توجه به سوابق امر و تکرار آن، اعتماد به نتیجه انتخابات خدشه دار می شود.
عده ای هم که عمدتا مشخص است مربوط به کدام جناح هستند، برعکس این موضوع را مطرح می کنند و می گویند شما وقتی می دانید دادن مجوز به یک جلسه اصلاح طلب می تواند توسط گروهی به هم بخورد یا باعث درگیری شود، اصلا به آن جلسه اصلاح طلب مجوز ندهید.
این موضوع یعنی هر چه بیشتر فضای جامعه را ببندید! یعنی از اصلاح طلبان همه چیز را بگیرید و تنها برای عده ای خاص فضا را باز بگذارید. با این شرایط که دیگر نیاز به آراء مردم نیست !برای جامعه ای که شما اجازه ندهید در آن نظرات منتقدان هم مطرح شود، این یکسو نگری کامل خواهد بود، اگر قرار است یک انتخابات یکسویه با یک نگاه خاص برگزار شود و نتیجه گیری اش هم از قبل مشخص باشد، آن موقع این سوال جدی مطرح است که انتخابات برای چیست؟
پیش بینی شما از آینده چیست؟ آیا این برهم زنندگان کنترل می شوند؟
من امیدوارم که چنین اتفاقی بیفتد. به هر حال امنیت کشور مهمترین عامل برای انتخابات است، نباید در شرایطی که هر کس بخواهد سوء استفاده کند و هر نیروی بیرونی از این جو بهره ببرد، چنین اتفاقاتی علیه اصلاح طلبان بیفتد. اگر جدا نگران نفوذ بیگانه هستیم و نباید اجازه داده شود که بی دلیل آب را گل آلود کنند، در آب گل آلود تشخیص مشکل می شود و مثل گذشته از این موضوع سوء استفاده بسیار خواهد شد!
بحث سرلیستی اصلاح طلبان هر از گاهی مطرح می شود، آیا چنین بحث هایی را مصداق گربه دم حجله کشتن می دانید و به نظرتان مفید است؟ یا بالعکس غیرالزامی و آسیب زننده؟
به نظر من بحث سرلیستی تعیین کننده نیست و نهایتا این مردم هستند که خودشان انتخاب می کنند. حالا شما چه بخواهید اسم شخص را سرلیست بدانید یا نه، مردم آنها را انتخاب می کنند. تصورم این است که چنین بحثی خارج از اهداف سیاسی است. اهداف سیاسی نباید زیاد با بحث های ژورنالیستی مثل سرلیستی مخلوط شود.
چقدر با این نظر موافقید که در شهری اگر کاندیدای تندرویی وجود داشته باشد، اصلاح طلبان از نامزد اصولگرای معقول که امکان رای آوری اش بیش از یک اصلاح طلب است حمایت کنند؟
ما اگر به بحث اصلاح طلبی به عنوان یک جریان فکری اعتقاد داریم، طبیعی است که باید همین جریان را هدایت و حمایت کنیم. بدیهی است که اگر انتخابات به سمتی برود که تمامی نیروهای کارآمد اصلاح طلب نباشند، منطق می گوید که باید از آدم های مستقل و عاقل تر حمایت شود ولی این تاکتیک برای زمانی است که همه درها بسته باشد.
بحث سهمیه 30 درصدی برای زنان اصلاح طلب و راهیابی آنها به مجلس با عنوان تبعیض مثبت برای زنان در جناح اصلاح طلب مطرح است، چقدر با این موضوع موافق هستید؟
نیروهای جوان و بانوان این موقعیت را دارند که پای به عرصه سیاسی بگذارند، با گذشت دهه سوم انقلاب، نیروهای نسل اول و دوم انقلاب نقش چندانی را در انتخابات مجلس نمی توانند ایفا کنند، بلکه باید فرصت به نیروهای جوان داده شود، از طرفی قبول کنیم، 50 درصد جامعه ما را بانوان تشکیل می دهند. بنابراین با این شرایط باید فرصت کافی هم به بانوان داده شود تا در جامعه و بخش های مختلف حضور داشته باشند ولی اینکه درصد خاصی را بخواهیم برای حضور بانوان مطرح کنیم بحث دیگری است.
هنوز شرایط همگون برای ورود خانم ها در جامعه به صورت گسترده فراهم نشده و همچنان فرصت های شغلی که باید خانم ها داشته باشند را به آنها نداده اند، باید در ابتدا این شرایط به آنها داده شود ودر عرصه های ملی، این موقعیت را در اختیارشان بگذارند. طبیعی است وقتی بانوان ما در این زمینه ها رشد پیدا کنند، همان طور که در کشورهای اروپایی، وزیر و صدراعظم خانم دارند ما هم می توانیم داشته باشیم.
به هر حال اگر قرار بود شرایط خانم ها برای ورود هر چه بیشتر به مجلس مطلوب تر شود در این 36 سال اتفاق افتاده بود،بهتر نیست از همین الان با این تبعیض مثبت چنین شرایطی را برای آنها بسازیم؟
اینکه تعداد خانم ها در مجلس فعلی 6-7 نفربیشتر نیست، بسیار نامطلوب است چون حداقل من فکر می کنم که بالای 15 درصد نمایندگان مجلس، باید از خانم ها باشند تا بتوانند به تدریج این سهم را بالا ببرند.
پس شما به سهمیه حداقلی 15درصد بانوان در مجلس اعتقاد دارید؟
بله به هر حال این کف نیاز است. من نیز معتقدم با توجه به تلاشی که بانوان در کشور انجام می دهند باید فرصت حضور جدی به آنها داده شود.
مجلس افغانستان نزدیک به یک چهارم پارلمانش را زنان تشکیل می دهند، آنها هم به هر حال برای رفع مشکلات در این حوزه سعی کردند راهکاری بیندیشند؟
باید دید که چه عملکردی داشتند.
مگر خیلی از نماینده های مرد ما چه عملکرد مثبتی در مجلس داشتند که نگران عملکرد بانوان در مجلس باشیم؟
(با خنده) من مخالف آمدن خانم ها نیستم. می گویم اگر قرار است مجلس عاقل و توانایی به وجود بیاید سهم هر یک از نمایندگان مجلس را بر اساس توانایی شان بسنجیم و فرقی بین خانم ها و آقایان نمی باشد.
آیا تایید می کنید که فعالیت سیاسی زنان ما، در حدود 12،10 سال پیش، بیشتر از الان بود و دچار پسرفت در این زمینه شدیم؟
میزان تحصیلکرده های دانشگاهی خانم، روز به روز بیشتر می شود. منتها سهم کارآنها در جامعه کم شده است. یعنی شما میزان خانم هایی که در رده مدیر کلی، فرماندار، شهردار، استاندار در شهرهای مختلف می بینید، آنقدر قابل توجه نیست که بگوییم با توجه به سطح تحصیلاتشان از چنین موقعیتی برخوردارند. یعنی میزان تحصیلکرده های خانم بالا رفته ولی حضورشان در پست های مدیریتی جامعه اعم از دولتی و خصوصی به آن نسبت رشد نکرده است.
پس از کجا باید شروع کرد؟ چرا حضور بانوان در شورای شهرها جا افتاده اما در مجلس نه؟
در همان شورای شهرها که اعضای خانم هم در آن حضور دارند، آیا شهردار شان را یک زن انتخاب می کنند، تا نشان دهند که خانم ها واقعا در برخورد با مسائل منطقه ای و بالاتر از آن، ملی، پتانسیل دارند؟ چنین موقعیت هایی را باید برای آنها ایجاد کرد.
در صحبت هایتان انتقادهایی به مجلس هفتم تا نهم هم داشتید، برگردیم به مجلس فعلی (نهم)، اگر چه این مجلس، مجلس اصولگرایان و با تعداد معدودی از اصلاح طلبان است، اما به همین تعداد اصلاح طلبان هم انتقاد می کنند و می گویند آنها عملکرد مثبتی نداشتند، مثلا در بحث برجام بیشتر از نمایندگان اصلاح طلب، برخی نمایندگان دیگر فعالیت مثبت نشان دادند؟
نمایندگان اصلاح طلب وقتی به صورت انفرادی وارد مجلس می شوند قابلیت یک فراکسیون را ندارند. آنها از حزبی به مجلس نرفتند که از آن حزب حمایت و پشتیبانی فکری شوند یا با آنها همفکری شود تا از آنها توقعی داشته باشیم. به طور مثال می گویم وقتی در مجلس ششم حضور داشتم فراکسیون مشارکت دائما در حزب جلسه داشت، روی مسائل مختلف بحث و ارزیابی صورت می گرفت، موارد مختلف را مورد تجزیه و تحلیل قرار می داد. این تجزیه و تحلیل بعضا توسط کسانی صورت می گرفت
که در مجلس حضور نداشتند امااز جامعه و نیروهای فکری آن بودند، اینها باعث می شود تا نماینده ای که از طریق حزب به پارلمان رفته است بداند خواسته حزب و جامعه چیست و آن را پیگیری کند،آنهایی که امروز شما به عنوان نمایندگان اصلاح طلب در مجلس نهم می بینید کسانی نیستند که از ناحیه احزاب پشتیبانی فکری و عملیاتی شده باشند تا درمجلس طبق آن برنامه های حزبی حضور یابند. مگر اینکه خود شخص فرد توانایی باشد که بتواند در مجلس تاثیرگذار باشد، ممکن است که برخی از این افراد اصلاح طلب، پتانسیل لازم برای پیشبرد اهداف ملی را نداشته باشند و نتوانند به صورت انفرادی کاری از پیش ببرند درنتیجه آنها حداکثر برای حوزه انتخابیه نقش ایفا می کنند تا نقش ملی.
نظرتان درباره مجلس دهم چیست؟ بسیاری از اصلاح طلبان با توجه به اینکه شرایط برای به وجود آمدن مجلسی مانند مجلس ششم (اصلاحات) مهیا نیست، امیدوارند تا چیزی شبیه مجلس پنجم یعنی مجلسی با اقلیت قدرتمند اصلاح طلب و اکثریت اصولگرای معقول به وجود بیاید؟
من شخصا امیدوارم که مجلس عاقلی به وجود بیاید و این مجلس را بهتر از هر مجلس دیگری ببینیم، جامعه فعلی کشور مالامال از مشکلات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و زیست محیطی است و نیاز به قوه مقننه بسیار دانا و توانا دارد.
پس شما هم مجلس دهم را مجلس اصلاحات نمی دانید؟
من این را نمی گویم، اگر انتخابات رقابتی سالم پیش برود اکثریت مجلس دهم را اصلاح طلبان خواهند داشت، امیدوارم طوری شود که حداقل امکان حضور افراد "توانمند به معنی همه جانبه" در مجلس وجود داشته باشد ولی مطمئن هستم در آن شرایط هم جایی برای تندروها نخواهد بود.
البته باید توضیح بدهم که چنانچه در مجلس آینده حتی 170 نفر اصلاح طلب به مجلس راه یابند، چون درگروه های منفرد خواهند بود، جمع کردن آراء فکری آنها تنها در یک صورت امکان دارد و آن توانایی و دانایی شان است وگرنه چون این نمایندگان قادر به تشکیل فراکسیون حزبی نخواهد بود آن اتفاقی که توقع داریم از نمایندگان حزبی ببینیم رخ نمی دهد پس در این شرایط فقط می توانیم توقع تاثیرگذاری در پارلمان را از دانش و توانایی افراد داشته باشیم.
خیلی از کسانی که در مجلس ششم بودند و در طیف اقلیت آن مجلس قرار داشتند شخصیت های عاقلی بودند که امروز حتی فکر نمی کنید زمانی در طیف اصولگرایان قرار داشتند چون آنها را اکنون در شکل دیگری می بینید و این نشان می دهد اگر بینش سیاسی و نگاه ملی داشته باشیم که در آن منافع کشور را به هر منافع دیگری ترجیح دهیم، می توانیم موثر واقع شویم. در پاسخ به سوال شما هم باید بگویم من آنقدر بدبین نیستم که بخواهم بگویم در مجلس دهم به چیزی شبیه مجلس پنجم می رسیم، بلکه معتقدم از مجلس پنجم حتما جلوتر می رویم.
به نظر می رسد برخی از اصلاح طلبان و همینطور تمامی اصولگرایان از مجلس ششم هراس دارند؟ اصولگرایان که احتمالا خاصیت اصلاحات آن مجلس را خطرناک می دانند و گروهی از اصلاح طلبان هم صحبت و مانور درباره مجلس ششم را دلیلی بر تایید صلاحیت نشدن در انتخابات مجلس دهم؛نظر شما درباره این ترس از مجلس ششم چیست؟
من حرف هیچ کدام از دو طرف اصولگرایان و برخی اصلاح طلبان درباره مجلس ششم را قبول ندارم. الان در مجلس نهم فردی مثل آقای علی مطهری را داریم که مواضع سیاسی - اجتماعی مهم و مفیدی را در مجلس مطرح کرده است شما حدس بزنید اگر در این مجلس به جای یک مطهری، 100 مطهری داشتیم چه اتفاقی می افتاد؟ مطمئن باشید خیلی ها از این مجلس هم ناراحت می شدند، کما اینکه الان بسیاری، از حرف های همین یک نفر یعنی آقای مطهری ناراحت اند ! حتی خیلی ها در تلاش اند تا او برای دور بعدی مجلس صلاحیتش رد شود. خاطر جمع باشید اگر تعداد مطهری ها در مجلس نهم بیشتر بود، همین نگاهی که امروز اصولگرایان (منتقدان)به مجلس ششم دارند را به مجلس نهم داشتند.یعنی نگاه بد به مجلس ششم به خاطر این است که در آن دوره مباحثی فراتر از چیزی که آنها، توقع داشت مطرح می شد. همین امروز هم از جناح محافظه کار کسی از آقای مطهری رضایت ندارد، تفاوت مجلس ششم با مجالس دیگر در این بود که نیروهای آن مجلس و صحبت هایی که مطرح می کردند با کسانی که نمی خواستند آن صحبت ها گفته شود تقابل داشت وگرنه بگویند مجلس ششم کدام قانون را وضع کرد که برای کشور مشکل آفرین شد؟
چه قانونی در تمام 4 سال مجلس ششم تصویب شد که بعد از مجلس اصلاحات، آن را لغو کنند؟وقتی می گویند مجلسی بد بود، اسمش را نیاورید، یعنی اینکه آن مجلس مشکلاتی را برای مردم کشور از طریق وضع قانون یا نظارت ایجاد کرد! در حالیکه اتفاقا در بخش قوانین، مجلس ششم یکی از کاراترین مجلس ها در تمام ادوار نظام جمهوری اسلامی بود.عامل اصلی مخالفت ها با مجلس ششم این است که آن مجلس در برابر بسیاری از اتفاقاتی که در کشور می افتاد صریحا اظهارنظر می کرد، دقیقا کاری که آقای علی مطهری در مجلس نهم انجام می دهد! پس چون می خواهند تعداد کسانی که صراحتا اظهارنظر می کنند و صراحتا حرفشان را از تریبون مجلس به گوش مردم می رسانند زیاد نباشد علیه آن مجلس (ششم)صحبت می کنند!همان چیزی که هم اکنون درباره علی مطهری رخ داده است.
گروهی از اصلاح طلبان می گویند زیاد از مجلس اصلاحات حرف نزنید ممکن است باعث رد صلاحیت ها شود این موضوع یک عقب نشینی است؟
اصلا من بحث تاثیرگذاری این موضوع را در آینده نمی دانم. ولی اینکه چرا اصولگرایان از مجلس ششم خوششان نمی آید را بیان کردم.
مجلس ششم یکی از سالم ترین مجالس بعد از انقلاب بود. کدام انحراف یا تخلفی را از مجلس ششم درآوردند، حداکثر آن ماجرای آقای جزایری بود که توانستند به برخی از نمایندگان مجلس بچسبانند.
شما چند درصد از نمایندگان مجلس ششم را سراغ دارید که به دلیل فسادهای مالی با آنها برخورد شده باشد؟ مجلس ششم مسائل کل جامعه را مطرح کرد و جلو تخلف بعضی ها را می گرفت یا بازیاده خواهی آنها برخورد می شد، بدیهی است که آنها از مجلس ششم خوششان نیاید!


انتهای پیام/

ارسال نظر