صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۱:۳۰ - ۲۷ دی ۱۳۹۹
محمود حبیبی کسبی در گفتگو با آنا:

شعر اهل بیت (ع) برای خاک خوردن در کتابخانه‌ها نیست/ باور به ولایت امیرالمؤمنین (ع) و اولادش، هویت من است

محمود حبیبی کسبی از ارادتش به اهل بیت(ع) و چالش‌های سرودن شعر آئینی می‌گوید.
کد خبر : 555976

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، «عدم»، مجموعه  شعر محمود حبیبی کسبی، شاعر آیینی است. حبیبی فعالیت‌های ادبی خود را از سال ۱۳۷۸ شروع کرده و برگزیده چندین جشنواره ادبی از جمله چهارمین دوره جشنواره بین‌المللی شعر فجر است. او در حال حاضر مسئول دفتر شعر مرکز آفرینش‌های ادبی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی است. از دیگر آثار او می‌توان به کتاب‌های «منشور»، «دساتیر»، «تصحیح دیوان طالب آملی» و... اشاره کرد.


این شاعر  جوان یکی از اشعار کتابش را در مدح حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) سروده و چند غزل نیز به مقام والای آن حضرت تقدیم کرده است.


 آنا: در بین این همه مضامین متنوع، یک شاعر در روزگار ما چرا باید سراغ  مدح و منقبت حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) برود؟ چه جاذبه و ضرورتی در این موضوع نهفته است؟


حبیبی کسبی: ما دلایلی کلی داریم که می‌شود آن‌ها را  به عنوان دلایل قانع‌کننده برای عموم مردم مطرح کرد. برخی دلایل شخصی  هم داریم که آن برای خود آدم است و شاید دیگران را قانع نکند.


شاید مهم‌ترین دلیل شخصی برای من، آن سفارشی باشد که اعتقاد و باور هر شاعر به او می‌دهد. هر اثری که هنرمند خلق می‌کند، پاسخ به یک سفارش است. سفارش لزوماً به معنی سفارش یک سازمان و فرد نیست. سفارش می‌تواند از جانب مخاطبان باشد. سفارش می‌تواند از جانب خود من به خودم باشد. یعنی من برای خودم تکلیف کنم که تو باید در این موضوع شعر بگویی یا فیلم بسازی و نقاشی بکشی.


یک بخش بسیار مهم برای من همین است. ما باورهایی داریم که با آنها بزرگ شده‌ایم؛ باورهایی که هویت ماست. باور به ولایت امیرالمؤمنین (ع) و اولادش، هویت من است.



بخش دیگر، سفارش خود حضرات است. حتی اگر خیلی کاسبکارانه فکر کنیم، توجه ائمه اطهار(س) به شعرایی که استعدادشان را در مسیر آموزه‌های دینی صرف کردند، جاذبه عجیبی ایجاد می‌کند. این جاذبه شاعر دغدغه‌مند امروز را هم وسوسه می‌کند که در این مسیر شاید به یک دهم مقام «دعبل خزاعی»  یا «فرزدق» برسد.


نکته سوم که یک مقدار جنبه اجتماعی هم دارد، وضعیت فرهنگی، اجتماعی، اعتقادی روزگار ماست. جنگ ظاهری و باطنی بین حق و باطل است. در جمع همین دوستانِ شاعر که در ظاهر به این اصل اعتقاد دارند، دیده‌ایم که وقتی پای ابراز این عقاید می‌رسد، خیلی‌ها پای کار نمی‌آیند و ذوقشان را صرف سرودن از اهل‌بیت نمی‌کنند. حساب و کتاب‌های خودشان را دارند.


من در مقام قضاوت نیستم، اما گمانم این است که اگر این ذوقی که به خواست خدا به یک مرحله‌ای رسیده را فقط خرج نفسانیات خودمان بکنیم کم‌لطفی است. باید مقداری از این قریحه شاعرانه را خرج باورهایمان کنیم.



ارتباط ما با ائمه اطهار(ع)، یک ارتباط دور با کسانی که یک هزار و 400 سال پیش می‌زیستند و صرفاً قرار است  در آخرت  از ما دستگیری کنند، نیست؛ یک ارتباط روزمره و مداوم است



شاید این مسیر، حذف‌ شدن و طرد محترمانه و فحش‌ خوردن هم داشته باشد، اما این مشکلات در مقابل مصایبی که برخی شاعران مرید اهل بیت(ع) داشته‌اند، شوخی است. دِعبل می‌گوید: «من یک عمر، طناب دار خودم را به دوش می‌کشیدم». در حالی که ما در روزگار و جغرافیایی زیست می‌کنیم که وقتی  از مولا می‌سراییم، قدر می‌بینیم و بر صدر می‌نشینیم.اما خُب، بالاخره در روزگار ما هم به اندازه‌ خودش فحش‌ خوردن و حذف‌ شدن و طعنه شنیدن دارد.


به همین دلیل خیلی‌ها این کار را نمی‌کنند، شعر عاشقانه می‌گویند، شعر اجتماعی-انتقادی می‌گویند و مخاطب‌شان را هم دارند، اما به نظر من هر کسی باید با تکیه بر باورها و اعتقادات خودش به این نتیجه برسد که به کجا برود و به چه بپردازد.


آنا: از مجموعه «عدم» بگویید.


حبیبی کسبی: «عدم» دومین مجموعه شعر من است که در انتشارات سوره مهر منتشر شده است. همه شعرهایش هم در قالب‌های سنتی است که شامل 35 غزل، سه قصیده و دو مسمط می‌شود. به لحاظ محتوایی هم می‌شود گفت نیمی از کتاب، مدح و مرثیه و به‌نوعی شعرهای آیینی است و نیمی‌ دیگر هم اشعاری موضوع آزاد است.


اگر شعرهایی که بعد از این مجموعه شعر سرودم جمع‌آوری شود، ان‌شاءالله در سال آینده هم  در یک مجموعه شعر منتشر خواهد شد.



آنا: چه شد که نام «عدم» را  برای این مجموعه شعر انتخاب کردید؟


حبیبی کسبی: من علاقه زیادی به اسامی یک‌کلمه‌ای دارم. از طرف دیگر، کلمات علاوه بر معنای ظاهری، یک بار و انرژی دارند که اگر در جای درست استفاده شوند، آن انرژی آزاد می‌شود. به نظرم رسید «عدم» این انرژی را دارد. در معنی‌اش یک جور خضوع و فروتنی وجود دارد، یعنی هیچی نیستیم. در معنای ایجابی آن هم یک «وجود» همیشگی هست که دوستش داشتم.


آنا:  این که اشعار شما چه‌قدر به کار می‌آیند و نقل می‌شوند برایتان مهم است؟


حبیبی کسبی: شاعر وقتی شعر می‌گوید، جامعه مخاطب شعرش را انتخاب می‌کند. هر بستری که شعر بخواهد در آن بیان شود، محتوای متفاوتی را طلب می‌کند. درست است که شاعر از سبک خودش خارج نمی‌شود، اما باز هم تفاوت‌های اندکی رقم می‌خورد.


بنابراین شعر اهل بیت (ع) حتماً باید کاربردی باشد، باید یک جایی به کار بیاید، شعر اهل بیت برای خاک خوردن در کتابخانه‌ها نیست. باید حتماً  نظر مخاطب را جلب کند. من خیلی شاعر اعتراضی و اجتماعی به معنایی که این روزها مرسوم است نیستم. این مضامین دغدغه من نیست. البته شاید برخی آن شعرهای آزاد یک تلنگرهای اجتماعی-سیاسی هم داشته باشند.


آنا: تاکنون به نجف و زیارت حرم حضرت امیرالمؤمنین(ع) مشرف شده‌اید؟


حبیبی کسبی: بله؛ اولین بار همین دو سه سال پیش. ماجرای تشرف من به عتبات خیلی عجیب بود. با وجود تلاش‌های من سال‌ها بود که قسمت نمی‌شد. اگر پاسپورت من را ببینید، سه بار مهر خورده، امّا فقط بار سوم توفیق نصیبم شد. به گمان من، این خواست خود حضرات بود. ما فکر می‌کنیم که به این سفر می‌رویم؛ به قول آن عزیز، ما به کربلا نمی‌رویم، ما به کربلا برمی‌گردیم. آنها می‌طلبند که ما بر‌ویم. به همین دلیل واقعاً دلیل این تأخیر بر خودم هم پوشیده است.



شهر نجف یک بهجت و بسطی دارد که وقتی وارد آن می‌شوی اصلاً احساس نمی‌کنی که غریبه هستی



آنا: توصیف شما از نجف و کربلا برای کسانی که آن جا را ندیده‌اند و یا حتی کسانی که توفیق زیارت داشته‌اند چگونه است؟


حبیبی کسبی: وقتی آدم آنجاست به این که در چه مکانی است آگاهی ندارد. پس از بازگشت و در مرور خاطرات است که حسرت می خوریم و تازه می‌فهمیم که کجا بودیم.


من همیشه برای اشاره به تفاوت دو شهر نجف و کربلا به دوستانم می‌گویم که نجف یک بهجت و بسطی دارد که وقتی وارد آن می‌شوی اصلاً احساس نمی‌کنی در شهر غریبه هستی. همانطور که خیلی‌ها هم می‌گویند، مثل خانه پدری است؛ واقعاً آنجا را از خودت می‌دانی؛ در این شهر دست حمایت مولا را روی سر خودت حس می‌کنی. حس غم به سراغ تو نمی‌آید. بیشتر این حس، حس بهجت و شادی و امنیت است. برعکس به محض ورود به کربلا حزن و اندوه غریبی سراغت می‌آید. در کربلا حتی بعد از کوچک‌ترین خنده‌ها، دوباره بغض به سراغت می‌آید.


 توصیف نجف برای من خیلی سخت است؛ شما امنیت و بهجتی که از ذات  قدسی حضرت مولا ناشی می‌شود را در آن شهر کاملاً احساس می‌کنید.


هر چیزی که منسوب به حضرات معصومین باشد، برای ما عزیز است. قدیمی‌ها از چایی نیم‌خورده روضه‌خوان مجلس امام حسین(ع) شفا می‌گرفتند. از پرچمی که سال‌ها در یک هیئت، در یک روضه خانگی به دیوار نصب می‌شده حاجت می‌گرفتند. «سماوری که به بزم حسین می‌جوشد/ غبار رحمت آن، جُرم خلق می‌پوشد/ حدیث باده و تسنیم و سلسبیل مگو/ بگو حکایت مستی که چای می‌نوشد». البته در روزگار ما این باورها کمتر شده و برای برخی شاید خنده‌دار باشد.



باور به ولایت امیرالمؤمنین (ع) و اولادش، هویت من است



آن ضریح فلزی که سال‌های‌سال در مجاور پیکر شریف حضرات بوده، حالا خودش شأنی دارد، وقتی به مشاهد مشرفه و ازجمله نجف می‌روید، خود همین دیدن ظواهر، این قندیل‌ها، این دیوارها، این ضریح، آن انگورها که شاید مستی‌آفرین‌ترین انگورهای دنیا باشد، خود اینها آدم را منقلب و متحول می‌کند. اینها همه زیبایی‌های ظاهری است که ما را به اصالت باطن این ملجأ شریف رهنمون می کند.


از طرف دیگر وقتی در ‌کوچه‌های نجف قدم می‌زنید، علاوه بر حرم حضرت امیرالمومنین(ع) که جاذبه اصلی شهر است، تصور اینکه اینجا چه بزرگانی از محبّان مولا، از مراجع، علما و فقها، در این کوچه‌ها قدم زده‌اند نیز می‌تواند جذاب باشد.



اعتقاد ما این است که ائمه در تمام اعصار زنده هستند، حتی اگر به شکل ظاهر زنده  نباشند، به‌لحاظ باطنی حتماً حیّ هستند و در آنجا حضور دارند. وقتی فرد  این اعتقاد را دارد که مولا در جایی که من می‌روم حضور دارد، این هم تأثیرگذار است.


آنا: چرا امیرالمؤمنین(ع) را دوست دارید؟


حبیبی کسبی: پاسخ به این پرسش خیلی سخت است. باورم این است که دوست داشتن حضرات کار ما نیست. ظاهراً در عالم ذرع  از طفیل گِل آنها ما را آفریده‌اند و ناخواسته این جزء به آن کل جذب می‌شود. این بحث پنهانی قضیه است. بحث ظاهری قضیه هم این است که شما با یک شخصیتی مواجه هستید که مخالفانش هم عاشقش هستند.


ما در تاریخ شخصیتی به نام عمرو عاص داریم که مشاور معاویه است و آن حوادث تلخ حکمیت را رقم می‌زند.علامه امینی (ره) در کتاب «الغدیر» دو قصیده از سروده‌های عمروعاص در مدح مولا امیرالمومنین(ع)  نقل کرده است. در منابع اهل سنت بارها جملاتی در مدح حضرت مولا از زبان خلفا نقل شده است.



علاقه من به حضرت علی (ع) شاید یک کشش باطنی باشد، اما در کنار این، شما با یک شخصیت تاریخی طرفید که در هر زمینه ای در حد اعلاست



در روزگار ما هم همین موارد به شکلی دیگر دیده می‌شود. شما می‌بینید که یهودی، مسیحی، زرتشتی، هندو و... از حضرت علی(ع) می‌گویند. یک شاعر هندو به نام «دهرمین درنات» اشعار زیادی برای حضرت مولا سروده و چند کتاب هم در همین زمینه نوشته است. این شاعر و حقوقدان که چند سال پیش هم در جلسه دیدار شعرا با حضرت آقا حضور داشت می‌گوید من از همه کتاب‌هایم حق‌التألیف می‌گیرم اما از کتابی که برای مولا نوشتم حق‌التألیف نگرفتم.


 خُب، شخصیتی که دشمنانش یا افراد غیرمسلمان این‌طور شیفته او هستند، حالا خیلی بی‌معرفتی است ما که مسلمان و شیعه او هستیم، کم‌اعتقاد یا کم‌محبت باشیم.



این علاقه برای خود من شاید یک کشش باطنی هم باشد، اما شما با یک شخصیت تاریخی طرفید که در هر زمینه‌ای در حد اعلاست. از هر زاویه‌ای که نگاه کنید امیرالمومنین علی(ع) در سقف مقام بشری ایستاده است.


هر جا قضاوت کرده، در بهترین و بی‌نقص‌ترین شکل قضاوت کرده؛ در حکومت، بهترین نمونه روزگار خودش بوده. مولا که دروغ نمی‌گوید. می‌‌فرماید من امشب راحت خوابیدم چون در تمام شهرها و بلاد اسلامی هیچ کس گرسنه نخوابید! خُب این حد اعلای کارآمدی در حکومت است.


در جنگاوری سرآمد ادوار تاریخ است. در جوانمردی نمونه ندارد.در تجارت به بهترین و جوانمردانه‌ترین شکل موفق بوده.در خانه و خانواده و سبک زندگی بهترین فرزندان، بهترین همسر و بهترین نوع رفتار با اعضای خانواده را دارد. از معمولی‌ترین تا متعالی‌ترین چیزها، گفتار و کردار حضرت در سقف توانایی‌های بشری است. اگر کسی این شخصیت را دوست نداشته باشد دیگر خودش مشکل دارد.



واژه «عدم» در بطن خود یک انرژی و بار معنایی دارد



آنا:  چقدر به عنایت امیرالمؤمنین(ع) نسبت به خودتان امیدوارید؟


اگر امیدوار نباشیم که کلاه‌مان پسِ معرکه است! طبق فرموده‌های خودشان حتماً امیدواریم. وقتی حساب کار ما دست این بزرگواران است، یقیناً توجه آنها هم شامل حال ما می‌شود، این «باور» ماست، اما برای اینکه این باور به «یقین» بدیل شود، باید در زندگی‌مان مصداق ظاهری هم داشته  باشد.


برای من خیلی اتفاق افتاده که گره کارهای نشدنی با توسل به حضرات بازشده است. اتفاقاتی که باور نداشتم برایم رخ داده و این توجهات وقتی که به شکل ملموس در زندگی‌مان می‌بینیم دیگر به یقین و ایمان تبدیل می‌شود.



این بزرگان بیش از آنکه فکر خودشان باشند، فکر دیگران هستند. حتی در همان دورانی هم که مولا خانه‌نشین بود و حقشان غصب شده بود، از نصیحت و کمک به غاصبان حقش فروگذار نمی‌کرد.


این ارتباط، یک ارتباط دور با کسی که یک هزار و 400 سال پیش می‌زیسته و صرفاً قرار است  در آخرت هم از ما دستگیری کند، نیست؛ یک ارتباط روزمره و مداوم است.


معتقدم که در این مورد خاص واقعاً نمی‌شود دیگران را اقناع کرد مگر اینکه در زندگی روزمره خودش این توجهات را دیده باشد؛ یک جاهایی که به آخر خط رسیده و از قدرتمندترین آدم‌ها هم کاری برایش برنیامده، بعد یکباره این مشکل با یک توسل حل می‌شود.


پیام/4104/پ


انتهای پیام/

ارسال نظر