صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۰:۲۵ - ۲۱ دی ۱۳۹۹
یادداشت/ سعدالله زارعی؛

نظریه فرصت‌ساز در مسائل منطقه‌ای

سعدالله زارعی طی یادداشتی نوشت: ایران می‌تواند با تعریف انواعی از منافع اقتصادی، سیاسی، امنیتی، آموزشی، فرهنگی و... برای همسایگان در حل مشکلات آنان مشارکت کرده و پایه‌های روابطی پایدار را ایجاد کند.
کد خبر : 555568

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: «درباره حضور منطقه‌ای ما که مدام می‌گویند چرا ایران در منطقه حضور پیدا می‌کند، موظف است طوری رفتار کند که دوستانش و هوادارانش در منطقه تقویت بشوند. این وظیفه ماست حضور ما به معنای تقویت دوستانمان و هوادارانمان است. ما نباید کاری کنیم که دوستان و وفاداران به جمهوری‌اسلامی در منطقه تضعیف شوند. حضور جمهوری‌اسلامی ثبات‌آفرین و موجب برداشته شدن بی‌ثباتی است... کسانی که دست‌اندرکارند، این‌ها را می‌دانند. بنابراین حضور منطقه‌ای ما قطعی است و باید وجود داشته باشد و وجود خواهد داشت.»


آنچه در مقدمه این یادداشت آمد فرازی از سخنان روز ۱۹ دی ماه رهبر معظم انقلاب اسلامی است که هم فلسفه حضور منطقه‌ای جمهوری اسلامی را بیان می‌کند و هم بر قطعی بودن ادامه حضور منطقه‌ای ‌ایران تأکید دارد. درخصوص این موضوع گفتنی‌هایی وجود دارد:


۱- سیاست خارجی هر کشوری بر مبنای تأمین منافع و اهداف ملی خود استوار است و در این بین نفوذ بین‌المللی و نیز نفوذ منطقه‌ای به عنوان بستر منافع و اهداف ملی مطرح می‌باشد و همه کشورها به جز کشورهای بسیار ضعیف، از نفوذ خارجی خود دفاع کرده و بر توسعه آن تأکید دارند. در این میان کشورهای دارای سیاست خارجی پیش‌برنده به دو دسته تقسیم می‌شوند، کشورهایی که با دیده استعماری به حوزه سیاست خارجی نگریسته و واحدهای سیاسی خارجی را در حد واحدهای تحت سیطره خود نگاه می‌کنند و کشورهایی که با نگرشی هم‌افزا و با به رسمیت ‌شناختن استقلال و سیادت واحدهای هم‌جوار و خارج از منطقه، نگرش ملی خود را در محیط خارجی دنبال می‌نمایند. بنابراین از یک‌سو کشوری که دنبال منافع داخلی است، لزوماً باید نسبت به تحولات خارجی به خصوص تحولات منطقه خود، حساس باشد و نباید گمان شود حفظ منافع داخلی بدون ایفای نقش در محیط خارجی مطلوب است. از سوی دیگر کشوری که بر یک سری اصول ارزشی استوار می‌باشد، باید ایفای نقش در محیط خارجی را با تأمین منافع شرکای خود گره بزند چرا که در اینجا رابطه دو طرف ماهیت هژمونیک و آمرانه ندارد.


۲- ادبیات حاکم بر مناسبات دو کشوری که در سیستم فکری و مکتبی انسانی تنفس می‌کنند، حتماً با ادبیات حاکم بر مناسبات دو کشوری که یکی در مقام اعمال سلطه و دیگری در مقام پذیرش آن است، تفاوت اساسی دارد و اما نه به این معنا که در ادبیات فکری دسته اول، مسایل مادی جایگاهی نداشته و مورد توجه قرار نمی‌گیرد. در اینجا هم مسایل مالی و رسیدن به موقعیت بهتر اقتصادی و استفاده از ظرفیت دیگران برای رسیدن به رشد و موقعیت بهتر اقتصادی مد نظر می‌باشد، اما این انحصارگرایانه و با انکار حقوق و با مانع شدن بر سر راه بهبود شرایط طرف مقابل توأم نیست.


ادبیات حاکم بر دو کشوری که در نظام ارزشی همگرا سیر می‌کنند مبتنی بر همبسته کردن نیازهای دو طرف و امکانات دو طرف می‌باشد به‌گونه‌ای که هر کدام از مزیت نسبی خود برای کمک به ارتقاء دیگری استفاده می‌نماید و در همان حال از مزیت‌های طرف مقابل استفاده می‌کند بدون آنکه نگران باشد که این رابطه به وابستگی کشیده شده و استقلال آن را مخدوش می‌کند. به عبارت دیگر در این نوع از گفتمان، هیچ کشوری در ذیل کشور دیگر تعریف نمی‌شود و میان آنان رابطه‌ای عمودی حکم‌فرما نمی‌باشد. اما از آنجا که در سطح دنیا در مناسبات میان کشورها، ادبیات غرب حاکم بوده ما دائماً با واژگانی نظیر نفوذ، حداکثرسازی منافع، وابسته کردن، مرکز پیرامون، «سیاست خارجی اهرم حکمرانی» و «روابط خارجی پیشگیرانه»، «روابط خارجی تهاجمی» و... مواجه هستیم در حالی که براساس ارزش‌های انسانی و ملاک‌های دینی ادبیات ما مبتنی بر افزایش همکاری‌ها، کیفی کردن مناسبات، رابطه مبتنی بر راه‌حل، جلب اعتماد، ممانعت از تنش‌ و ایجاد جبهه مشترک برای حرکت به جلو و مواجهه با موانع است.


اگر ما با ادبیات خودمان وارد شویم، به همه آنچه که لازمه منافع ملی است می‌رسیم و علاوه‌بر آن بر چنان جایگاهی می‌ایستیم که می‌توانیم مسایل آینده کشور را نیز حل و فصل کنیم. به‌عنوان مثال به دلیل توسعه بی‌رویه واحدهای دانشگاهی در سه دهه گذشته، الان ما با نزدیک به یک‌سوم ظرفیت خالی دانشگاه‌هایمان مواجه هستیم و به همین میزان ظرفیت خالی استاد و مدیر آموزشی و امکانات آموزشی داریم. ما یا باید به تغییر کاربری محیط‌های آموزشی دست بزنیم که بسیار دشوار است چرا که محیط‌های ساخته شده برای کلاس درس و آزمایشگاه‌ را نمی‌توان در کارهای دیگر استفاده کرد و یا باید فکری برای فعال نگه داشتن این محیط‌های علمی کنیم. یکی از راه‌حل‌های ما پذیرش دانشجو از کشورهای همگرا با ایران در منطقه است که برای ما هم آورده ارزی خواهد داشت و هم به بسط و توسعه فرهنگ انقلاب اسلامی در محیط منطقه‌ای منجر می‌شود. برای این کار ما باید در دو سطح کار کنیم یکی در سطح ملی، باید مردم را برای مواجهه مسئولانه با میهمانان مسلمان خود و... آماده کنیم و یکی هم در سطح حکومتی باید بسترهای لازم را برای ایجاد رغبت در آنان فراهم‌ نماییم. این یک نمونه است که نشان می‌دهد می‌توان با یک کشور تعاملات فعال و تأمین‌کننده منافع ملی داشت؛ بدون آنکه لزوماً یکی تحت سلطه دیگری باشد و یا منافع یکی بر منافع دیگری ترجیح پیدا کند.


۳- فاز متفاوت جبهه مقاومت با نظام سلطه اتفاقات مهمی را در پی می‌آورد. اقدامات نظام سلطه با همه تنوع و گونه‌گونی آن، سبب پدید آمدن نفوذ عمیق در میان ملت‌ها نمی‌شود و رابطه در سطح سیاسی باقی می‌ماند و البته آسیب‌هایی هم وارد می‌کند. آمریکا به عنوان محوری‌ترین کشور در نظام سلطه، با انکار حقوق کشوری که با آن رابطه سیاسی برقرار کرده و یا نظامیان خود را به آن گسیل می‌کند، عملاً از یک‌سو رابطه خود را در سطح سیاسی محدود می‌نماید و از سوی دیگر به مرور سبب برانگیختن دشمنی علیه خود می‌گردد. امروز ما شاهد نفرت عمومی مردم منطقه از آمریکا هستیم و این در حالی است که حضور نیروهای سیاسی، فرهنگی و حتی نظامیان آمریکا در این کشورها خیلی پرحجم و ممتد بوده است.


آمریکا از ۱۳۲۴ تاکنون در ترکیه حضور سیاسی، فرهنگی و نظامی دارد. اما همین دو ماه پیش مؤسسه آمریکایی «پیو» در نظرسنجی خود اعلام کرد، بیش از ۹۰ درصد مردم ترکیه با آمریکا مخالفند و اکثراً آن را دشمن خود ارزیابی می‌نمایند. شاید به دلیل عدم عمق نفوذ باشد که به قول رهبر معظم انقلاب یک مقام آمریکایی صراحتاً گفته است «ما خواهان ثبات در ایران، عراق، لبنان و سوریه نیستیم و مسئله اصلی ما لزوم و یا عدم لزوم بی‌ثباتی در این کشورها نیست بلکه مسئله اصلی ما چگونگی ایجاد بی‌ثباتی در این کشورهاست». اگر کار آمریکایی‌ها منطق درستی داشت آمریکا باید در ایران و لبنان، ترکیه و... ثمره بین ۳۰ تا ۸۰ سال فعالیت خود را در قالب گسترش محبوبیت خود مشاهده می‌کرد. اما اکنون کار آمریکا به جایی رسیده است که از هر گوشه منطقه ندای لزوم اخراج نظامیان آمریکا بلند است. بنابراین اگر بخواهیم از زاویه‌ای عقلانی هم به صحنه نگاه کنیم و منافع ملی خود را هم با همان تعبیر ضیقی که در رشته علوم سیاسی دانشگاه‌ها بیان می‌شود در نظر بگیریم، روش مألوف غرب با آینده‌ای مبهم مواجه می‌باشد و لذا توصیه به اینکه این راه را برویم تا به منافع ملی برسیم، به جایی‌ نمی‌رسد.


از آن طرف جبهه مقاومت با تکیه به روش «مناسبات برادرانه»، افق جدیدی در منطقه پدید آورده است. همان‌طور که رهبر معظم انقلاب در روز جمعه بیان فرمودند: مبنای حرکت ما در منطقه تقویت دوستان‌مان است و این مبنا از یک‌طرف کمک‌کننده است و هیچ‌کس در منطقه نیست که از دریافت کمک اجتناب کند و از طرف دیگر به روابطی درازمدت و ذوابعاد منجر می‌شود. این رابطه در محیط همسایگی راحت‌تر پیش می‌رود و از اولویت بیشتری برخوردار است؛ چرا که در محیط همسایگی مسایل مشترک ناشی از قومیت، مذهب، تاریخ و... در هم‌تنیده است. همین الان نیمی از جمعیت ایران در مرزها با نیمی از جمعیت‌هایی که جوار مرزهای ما در افغانستان، پاکستان، ترکیه، عراق، آذربایجان و ترکمنستان ساکن هستند، رابطه خویشاوندی دارند و این طبیعی‌ترین و ماندگارترین رابطه میان دو کشور است.


طبیعی‌ترین سیاست برای جمهوری‌اسلامی ایران که هم تضمین‌کننده منافع ایران و هم تضمین‌کننده منافع کشورهای منطقه است، راهبردی کردن رابطه با همسایگان خود است. ایران می‌تواند با تعریف انواعی از منافع اقتصادی، سیاسی، امنیتی، آموزشی، فرهنگی و... برای همسایگان در حل مشکلات آنان مشارکت کرده و پایه‌های روابطی پایدار را ایجاد کند. این رابطه در نهایت به شکل‌گیری یک تمدن نوین اسلامی در این منطقه منجر می‌شود و علاوه‌بر آن به جهان شکل تازه‌ای می‌دهد.


۴- در این میان عراق یک نمونه است از کشوری که از وضعیت دشمن به دوست راهبردی تبدیل شده است. با دیوانه‌بازی صدام‌حسین و تحریک‌پذیری از سوی دشمنان جهان اسلام، میان عراق و ایران در حد فاصل ۱۳۵۴ تا ۱۳۶۷ دو جنگ روی داده بود و در جنگ سنگین دوم از هر دو ملت عده زیادی شهید و کشته شدند و کم نیستند انسان‌هایی در دو سوی مرز که یکی از اعضای خانواده‌شان در این جنگ به دست دیگری شهید یا کشته شده باشد. اما همین دو ملت که بعضی‌ها گمان می‌کردند به دلیل خون‌های زیادی که بین‌شان ریخته شده، صدها سال شکاف میان آنها باقی می‌ماند، امروز و به دلیل سیاست‌های خاص جمهوری اسلامی و حکمتی که در این رابطه به کار گرفته شد، در سالگرد شهادت سردار شهید سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس یعنی یکی از فرماندهان ایرانی در جنگ ۸ ساله، جمعیت میلیونی در بغداد به میدان می‌آید و یاد او را گرامی می‌دارد و این مراسم در عراق یک هفته به درازا می‌کشد و عراقی‌ها با ظرافت نام آن را «اسبوع الشهاده و السیاده» نهاده‌اند به این معنا که حالا عراقی، نه فقط حاج قاسم سلیمانی‌ها را عامل شکست و طرف مقابل خود به حساب نمی‌آورد، بلکه آن را عامل سیادت و استقلال عراق می‌شناسد.


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر