علمی که ما رواج میدهیم، نه قدرت تولید میکند و نه ثروت
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، به نقل از روزنامه اطلاعات، دکتر مهدی گلشنی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در این یادداشت آورده است: در چهارشنبه یازدهم آذر ماه میزگردی در کانال چهار تلویزیون تحت عنوان "جریان دانش دردانشگاه؛ بالندگی یا رکود؟" بر گزار شد که اینجانب نیز در آن شرکت داشتم. در آن میزگرد، سؤالاتی درباره وضعیت علم در ایران مطرح شد . به خاطر اهمیت آن سؤالات ، من در این مقاله مختصر پاسخ خودم به آن سؤالات را با تفصیل بیشتر توضیح می دهم.
آیا توقف رشد علمی در کشور یک واقعیت است یا پنداری با مصرف خاص؟
پاسخ به این سؤال بستگی به این دارد که شما چه برداشتی از رشد علمی کشور دارید. البته رشد علمی کشور به عوامل متعددی نظیر پارامترهای سیاسی و بودجهای بستگی دارد. ولی درفضای موجود اگر آن را بر اساس تعداد مقالات یا تعداد محققان برجسته در حوزههای خاص بسنجید، جواب مثبت است. اما اگر تاثیر علم موجود در کشور دررفع نیازهای مادی و معنوی جامعهمان یا شرکت مؤثر در نوآوری را پیشرفت علمی تلقی کنید، پاسخ منفی است. اگر ما حقیقتا در علم به نحو مناسب رشد کرده بودیم، تحریمهای سالهای اخیر این طور بعضی امور را در کشور متوقف نکرده بود. ضمناً علمی که ما رواج میدهیم نه قدرت تولید میکند و نه ثروت.
با چه خط کشی میتوان آفت یا رونق علمی را سنجید؟
اگر بر اساس تاثیر گذاری علممان بر جامعه یا جهان بسنجیم، رونق علمی نداشته ایم ، زیرا:
(الف)کار علمی در دانشگاههای ما امروزه عمدتاً تکرار علم غرب یا حاشیه زنی بر آن است، نوآوری محسوسی در کار نیست، و سطوح پژوهشها اغلب پایین هستند.
(ب)علم ما کمتر در جهت رفع نیازهای کشور بکار رفته است. پائین بودن میزان صادرات مبتنی بر فناوریهای داخلی و بالا بودن میزان واردات محصولات صنعتی خارج از کشور مؤید این ادعا است.
(ج)ضرورت رفع نیازهای داخلی با مساله تحریمها واضح شد.اما این تحریمها چشمان ما را باز نکرده است.ما باید نیازهای ضروریمان را حتیالامکان خودمان تهیه کنیم.
(د)معمولاً تعداد مقالات میتواند حاکی از وضعیت علم در کشور باشد. اما مدلی که تعداد مقالات در کشور ما بالا رفته است، باعث آفت شده است. مقاله نویسی باید در تولید علم و فناوری و رفع نیازهای کشور و یا نوآوری مؤثر باشد، اما مقالات نوشته شده در داخل کشور عمدتاً چنین نبودهاند.
آیا ساز وکارهای حاکم بر دانشگاهها به فهم عمیق دانش و تولید آن میانجامد یا به سطحی شدن آن؟
به نظر من به سطحی شدن آن میانجامد، زیرا:
(الف)در زمان حال، تعداد مقالات، مخصوصاً در مجالات خارجی، مهمترین معیار در استخدام، ارتقا و اخذ جوائز بوده است.به علاوه بعضی دانشگاهها برای بالا بردن آمار مقالات خود مزایای مالی کلان میدهند.اما تاکید برچاپ مقالات در مجلات خارجی، مانع بزرگی برای پرداختن به رفع نیازهای داخلی بوده است.زیرا مجلات علمی خارجی اولویتی برای چاپ این قبیل مقالات قائل نیستند و لذا محققان ما برای ارتقا مجبور بودهاند صرفاً به مسائلی بپردازند که احتمال چاپ آنها در آن مجلات باشد.
افرادی داشتهایم که اختراعات ارزنده داشتند ولی به علت نداشتن مقاله ترفیع سالانه را دریافت نکردهاند.همچنین متاسفانه مقالات ما عمدتاً درآن حوزههایی زیاد بوده است که ازلحاظ رفع نیازهای ملی اولویت نداشته است.
(ب)برای گسترش مرزهای دانش باید دنبال نتایج فوری نباشیم و از محققان برجسته و نخبگان خود انتظار چاپ سریع مقاله نداشته باشیم. متاسفانه بعضی از پژوهشگران برجسته ما به خاطر چاپ فوری مقالات به کارهای سطحی پرداختهاند، و نتیجتاً در رقابت و بازاری ناخواسته گرفتار شدهاند.
(ج)اصولاً روحیه حاکم بر دانشگاهها در جهت فهم عمیق مطالب یا پرورش دانشجویان برای رفع نیازهای کشور یا سهیم شدن در شکستن مرزهای دانش و یا رشد خلاقیت دانشجویان نیست.
آیا با وضعیت فعلی دانشگاههای ما میتوان انتظار تحول داشت؟
پاسخ بنده منفی است، زیرا:
( الف)در حال حاضر احساس حقارت عجیبی را نسبت به غرب در میان بسیاری از استادان، مدیریتهای دانشگاهها و دانشجویانمان میبینیم. این احساس حقارت یکی از عوامل عمده عزیمت دانشجویان نخبه، برای ادامه تحصیل، به غرب بوده است.ما درست در زمان بهرهبرداری از نخبگانمان آنها را تحویل غرب میدهیم. این احساس حقارت همچنین باعث شده که ما عالمان برجسته خود را دست کم بگیریم.
برای علاج این مشکل باید برنامهریزی مؤثری در جهت احیای هویت ملی و خودباوری در جوانان بشود، تا نسبت به کشور خویش احساس تعلق کنند و اگر برای ادامه تحصیل به خارج از کشور میروند، برگردند. ترویج درست فرهنگ اسلامی میتواند در تحقق این خواسته مؤثر باشد.
(ب)پائین آمدن کیفیت در همه سطوح قابل رؤیت است، چه در دانشجویان جذب شده به دانشگاهها و چه در محصولات صنعتی.افزایش ظرفیت دانشجویان دورههای تحصیلات تکمیلی، مساله فارغالتحصیلان بیکار را تشدید میکند و کیفیت را نیز پائین میآورد.
همچنین وارد شدن تعدادی دانشجوی ضعیف، پولی و شبانه در دانشگاههای بزرگ به افت کیفیت این دانشگاهها میانجامد.
دانشگاههای ما با چه مدل یا الگوئی میتوانند مبدأ تحولات باشند؟
الگوئی که میتواند مبدأ تحولات مثبت باشد، باید نکات زیر را در بر بگیرد:
(الف)باید عاجلاً به وضع معیشتی استادان برسند تا تعدد کارها و مشاغل آنها از بین برود و وقت آنها عمدتاً صرف تدریس و پژوهش در یکجا باشد.
(ب) باید به کیفیت توجه خاص شود و برای این کار از پذیرش تعداد زیاد دانشجو در دورههای تحصیلات تکمیلی خودداری شود. همچنین شاخصهای کیفی در جهت بهبود وضعیت کیفی دانشگاهها تعریف شود و ملاک ارزیابیها قرار گیرد.
(ج)باید به فرهنگی شدن محیط دانشگاه و فرهنگی بار آمدن دانشجویان توجه خاص شود.برای تحقق این امر باید گرفتن بعضی دروس علوم انسانی، که به بصیرت دانشجویان بیفزاید و آنها را با فرهنگ و اخلاقی ببار آورد، برای همه دانشجویان الزامی باشد. همچنین علاوه بر گذراندن این دروس، باید زمینه حضور و مشارکت جدی دانشجویان در برنامههای فرهنگی را عملی کرد و باید به آنها فرصت ارائه پیشنهاد و توان اجرایی مسایل فرهنگی را داد.
(د)باید به مشارکت جدی دانشگاهیان در تامین خود کفائی کشور در امور ضروری ( با توجه به شرایط فعلی کشور) و نوآوری علمی توجه خاص شود.برای تحقق این خواسته توجه ویژه به علوم پایه ضروری است.زیرا علم امروز تکنولوژی فردا است.
متاسفانه در چند ماه اخیر، برخی از مسئولان راه پیشرفت علمیمان را در جلب همکاریهای کشورهای دیگر، خصوصاً آمریکا و اروپای غربی، در راه اندازی مراکز علمی جدید در کشور میبینند.اما اینکه آنها برای ما مراکز علمی بپا کنند و یا ما را در مراکز علمیمان هدایت کنند، خود نوعی احساس حقارت و توهین به هویت ملی ماست . ثانیاً آنها همواره ناظری بالای سر ما خواهند بود و مانع پیشرفت ما میشوند.این برداشت که غرب مایل به توسعه واقعی علمی ماست، توهمی بیش نیست.
چه عواملی فهم عمیق علوم انسانی و آموزش جدی آنها در دانشگاهها را بلاموضوع کرده است؟
عوامل زیر در این امر مؤثر بودهاند:
(الف) چون ما در علوم تجربی و فناوریها از غرب عقب هستیم، بسیاری از کارگزاران حکومتی ما جبران این عقب افتادگی را در علوم تجربی و فناوریها میبینند.
(ب)بسیاری از مشاغل مهم حکومتی و مراکز تصمیم گیری ما در دست فارغ التحصیلان علوم مهندسی است.
(ج)دانش آموختگان علوم انسانی آینده روشنی برای خود نمیبینند.
(د)چون تفکر سکولار در قشر حاکم جامعه رواج داشته است، آنها فکر میکنند که تمامی مسائل بشری با علوم تجربی قابل حل هستند.
(هـ)بسیاری از تصمیمگیریها درباره علوم انسانی توسط اصحاب غیر علوم انسانی گرفته میشود ، آن هم با معیارهای علوم مهندسی.
برای علاج این مشکل لازم است که نگرش کارگزاران حکومتی و خانوادهها نسبت به علوم انسانی اصلاح شود و برای این کار باید اصحاب علوم انسانی از طریق رسانهها اهمیت این علوم را برای عامه مردم و مسئولان حکومتی روشن کنند.
متاسفانه امروز، جهان غرب با ایجاد جاذبههای مختلف فناوریها توانسته است افراد را مسحور خود کند . همچنین با توجه به شرایط اقتصادی کشور، غالب خانوادهها فرزندان خود را بیشتر به تعقیب رشتههای ثروتزا ترغیب میکنند.
چه کنیم تا در عرصه علوم انسانی دانشگاهها مبدا تحولات در جامعه باشند؟ اقدامات زیر پیشنهاد میشود:
(الف)به علوم انسانی عنایت خاص بشود ، زیرا علوم انسانی فرهنگ سازند و بنابراین میتوانند در تقویت هویت ملی و دینی مؤثر باشند و در نتیجه میتوانند در پیشرفت علوم تجربی و توسعه آنها مؤثر واقع شوند.
(ب)به بعد عملی علوم انسانی توجه کافی شود و از این علوم در حل معضلات افراد و جامعه استمداد شود.
(ج)تعامل بین علوم انسانی و سایر علوم ، که در غرب رایج شده است و در تمدن اسلامی حاکم بود، جدی گرفته شود.
(د)باید تشویق کرد که دانش آموزان نخبه بیشتر از وضع نابسامان فعلی سراغ علوم انسانی بروند. این امر مستلزم کار فرهنگی در جهت ترغیب خانوادهها و دانش آموزان نخبه به سمت علوم انسانی است.
(هـ )مطالعه آثار فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ناشی از فناوریها به عهده علوم انسانی است. لذا آشنایی دانشجویان علوم مهندسی، علوم پایه و علوم پزشکی با علوم انسانی به کاربرد مفیدتر و مؤثرتر این علوم کمک میکند.
انتهای پیام/