صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۰۰:۲۹ - ۳۰ آذر ۱۳۹۹
یادداشت/سید محمدعماد اعرابی؛

لطفاً از پشت این میز برخیزید!

تیم مذاکراتی 1382 که بعدها دولتمردان 1392 شدند؛ هر اندازه ادعای کاردانی و کاربلدی داشته باشند، این میزان از تذبذب در سیاست‌ورزی بین‌المللی جز عملکردی ناشیانه چیز دیگری نمی‌تواند باشد.
کد خبر : 549758

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، سید محمدعماد اعرابی طی یادداشتی در روزنامه رسالت نوشت: سال 1382 اولین تیم مذاکرات ایران با سه کشور اروپایی در موضوع پرونده هسته‌ای، یک ایده اصلی داشت: «تعامل با جهان با درایت و حوصله و با اولویت رفع اتهامات و دفع خطر». حتی یکی از اعضای این تیم معتقد بود: «اگر اروپایی‌ها گفتند تعلیق برای یک سال، ما باید بگوییم یک سال و نیم، اگر می‌خواهیم موضوع حل شود. یا اگر می‌گویند یک سال مذاکره، ما باید بگوییم یک سال و نیم مذاکره، برای اینکه ایجاد اعتماد کنیم.» ریاست این تیم مذاکراتی را «آقای روحانی» برعهده داشت.


چشم‌انداز آنها اما از مناسبات بین‌المللی بیش از حد ساده به نظر می‌رسید: «ما با سعه صدر تعلیق را بپذیریم تا پرونده ما در آژانس بسته شود، گرچه این‌کار دو سال هم به‌طول بینجامد، در عوض برای همیشه راحت می‌شویم.» اما دو سال بعد، ایران از «هیچ چیز» راحت نشد. شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در این مدت شش قطعنامه علیه ایران صادر کرد و در نهایت پرونده ایران را به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارجاع داد؛ تعلیق دوساله کلیه فعالیت‌های هسته‌ای ایران نه به «رفع اتهام» منجر شد و نه «دفع خطر» را به ارمغان آورد.


در طول این دو سال تیم مذاکراتی ایران بارها کارشکنی سه کشور اروپایی را مشاهده کرد. در یک نمونه، آغازین روزهای شروع مذاکرات در مهرماه 1382 وقتی تیم ایران با رویکرد «توافق به هر قیمتی» بر سر میز مذاکرات سعد‌آباد نشست، کشورهای اروپایی توانستند با یک تهدید کوچک مبنی بر ترک مذاکرات و بازگشت به کشورشان، امتیازات یک‌طرفه‌ای را از آنها بگیرند. «روحانی» بعدها جلسه آن روز را اینطور توصیف کرد: «دیدم کار پیش نمی‌رود و ممکن است مذاکره به شکست بینجامد. در لحظاتی هم به این نتیجه رسیدم که مذاکرات به بن‌بست می‌رسد و قاعدتا باید طرح جایگزین (اعلام یک‌جانبه موارد از سوی ایران) را اجرا کنیم.» نشست سعدآباد نهایتا به توافق و صدور بیانیه مشترک منجر شد اما یک نکته جالب وجود داشت. تیم ایران از طرف اروپایی یک قول شفاهی گرفته و در کمال تعجب آن را در متن امضا شده نیاورده بود.


«آقای روحانی» می‌گوید: «در جلسه با وزرای اروپایی گفتم که در مقام عمل تعلیق تنها در حد تعلیق گازدهی در نطنز خواهد بود، گرچه عبارت بیانیه کمی متفاوت بود.» آنها در حالی با اعتماد به وعده شفاهی اروپا مبنی بر «معنای تعلیق در حد توقف گازدهی به سانتریفیوژهای نطنز است.» به پذیرفتن «تفسیر آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از تعلیق» در بیانیه نهایی راضی شدند که اندکی بعد اروپا چهره دیگری از خود نشان داد.


آقای روحانی در خاطرات خود از آن ایام می‌نویسد: «البرادعی بعدا تحت فشار اروپا تخلف کرد و آژانس هم با تفسیر جدیدی علاوه‌بر نطنز، قطعه‌سازی و مونتاژ را هم جزء موارد تعلیق اعلام کرد.» مواردي از اين جنس در مذاکرات بروكسل و پاريس نيز تكرار شد و دست آخر آقاي روحاني رئيس تيم مذاكرات ايران و دبير وقت شوراي عالي امنيت ملي در آخرين روزهاي مسئوليت خود طي نامه‌اي به دبيركل آژانس بين‌المللي انرژي اتمي نتيجه مذاكرات آن سال‌ها را چنین توصيف كرد: «متأسفانه، در مقابل اگر نگوییم هیچ، ایران مابه‌ازای بسیار اندکی دریافت کرد و بارها اقدامات اعتمادساز خود را افزایش داد و تنها در عوض آن، با قول‌های انجام نشده و درخواست‌های بیشتر روبه‌رو شد.» اما همه اينها باعث نشد كه تيم مذاكراتي ايران در ارزيابي‌اش از شرايط، به «ضعف محاسبات خود» و يا حتي «بي‌صداقتي» و «غیرقابل اعتماد بودن» اروپا حكم کند. در عوض آنها نتيجه گرفتند باید سراغ مذاکره با آمریکا رفت: «اروپایی‌ها بدون چراغ سبز آمریکا قادر به انجام هیچ کار مهمی نبودند... اروپایی‌ها حتی نتوانستند یک هواپیمای ایرباس را بدون هماهنگی با آمریکا به ما بفروشند.» و در نهایت آقای روحانی گفت: «مذاکره با اینها (اروپا) فایده‌ای ندارد، باید با رئیس ‌اینها(آمريكا) مذاکره کنیم.»



هشت سال بعد با روی‌کار آمدن دولت یازدهم ایده «تعامل با جهان» از همین نقطه ادامه یافت. «حسن روحانی» اردیبهشت 1392 در جمع دانشجویان «دانشگاه صنعتی شریف» گفته بود: «اروپایی‌ها آقا اجازه هستند و آمریکا کدخداست؛ بستن با کدخدا راحت‌تر است.» اما متأسفانه باز هم موضوع به این اندازه «راحت» نبود! مذاکره با آمریکا آغاز شد و تا گفت‌وگوی تلفنی رؤسای‌جمهور ایران و آمریکا و حتی مصافحه وزیر خارجه ایران با رئیس‌جمهور آمریکا در راهروی سازمان ملل نیز پیش رفت.


پس از دو سال گفت‌وگوهای پیاپی دوجانبه و چندجانبه دولتمردان ایرانی و آمریکایی در پرونده هسته‌ای ایران، دستاورد این مذاکرات در سال 1394 توافقی به نام «برجام»(برنامه جامع اقدام مشترک) لقب گرفت. توافقی که با گذشت دو سال از اجرایش، تنها کشوری که به تعهداتش کاملا پایبند ماند ایران بود. کار به جایی رسید که «عباس عراقچی» معاون وزیر خارجه و عضو ارشد تیم مذاکراتی ایران اسفند 1396 در اندیشکده «چتم‌هاوس» لندن گفت: «ایران برجام را داستانی موفق نمی‌داند؛ چراکه ایران از آن بهره‌مند نشده و تحریم‌‌ها برداشته نشده است.


دلیل آن ساده است، آمریکا تقریبا هر روز تعهداتش در برجام را نقض می‌کند.» دو ماه بعد در اردیبهشت 1397 آمریکا با یک امضا تکلیف برجام را روشن کرد و از آن خارج شد. اما حتی این تجربه هم باعث نشد تا تیم مذاکرات ایران در ارزیابی‌اش از سال‌های مذاکره، «ضعف محاسبات خود» و «عهدشکنی اروپا و آمریکا» را نتیجه‌گیری کند. در عوض آنها تصمیم گرفتند یک بار دیگر بدون حضور آمریکا و با اروپا ادامه مسیر دهند. مسیری که پیش‌تر در سال 1382 پیموده و به بن‌بست رسیده بودند. در واقع دولت دوازدهم با شعار به عقب باز نمی‌گردیم به عقب بازگشت!



«حسن روحانی» که پس از مذاکرات دو ساله 1382 تا 1384 طعم بدعهدی اروپا را چشیده و در خاطراتش از آن سال‌ها نوشته بود: «این مسئله کاملا روشن شد که اروپا نمی‌تواند در برابر فشار آمریکا بایستد... در واقع اروپایی‌ها در اجرای تعهدی که متقبل شده بودند، ناتوان بودند... در نگاه کلی، اروپایی‌ها همواره به دنبال نوعی اجماع و یا دست‌کم هماهنگی با آمریکا بودند.» و برهمین اساس آمریکا را کدخدا و رئیس ‌اروپا لقب داده بود در تناقضی آشکار کدخدای دیروز را مزاحم امروز خواند و گفت: «یک موجود مزاحم از برجام رفت... برجام منهای آمریکا را با دیگر اعضای 1+5 و از جمله اروپا ادامه می‌دهیم.»


یک ماه پس از سخنان رئیس‌جمهور، «فدریکا موگرینی» مسئول وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا در خرداد 1397 با صراحت گفت: «عزم ما برای حفظ توافق هسته‌ای، در راستای منافع آمریکاست.» با این حال دو سال دیگر از عمر ملت ایران صرف آزمودن آزموده شد تا در نهایت 14 آذر 1399 «محمدجواد ظریف»، وزیر خارجه ایران در اعتراض به کارشکنی و نقض عهد کشورهای اروپایی خطاب به آنها بنویسد: «به تعهدات‌تان ذیل قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل پایبند باشید و نقض برجام را متوقف کنید.» اما باز هم برای تیم مذاکراتی ایران تمام این رویدادها کافی نبود تا به بازنگری جدی عملکرد خود و اصلاح ارزیابی‌شان از اروپا و آمریکا بپردازند. در عوض این بار مجددا نتیجه گرفتند با بازگشت آمریکا و آمدن «جو بایدن» مسئله حل می‌شود.


وزیر خارجه ایران 28 آبان 1399 به روزنامه دولتی ایران گفت: «آقای بایدن اگر رئیس‌جمهور آمریکا شد و در کاخ سفید مستقر شد، می‌تواند با سه فرمان اجرایی همه اینها(تحریم‌ها) را لغو کند... لذا مردم باید امیدوار باشند.» «حسن روحانی» نیز که پیش‌تر با کدخدا خواندن آمریکا خواستار مذاکره با آنها شده بود و پس از مذاکره، آمریکا را مزاحم خواند و با خروجش از میان طرف‌های مذاکره ابراز خوشحالی کرد؛ متناقض‌تر از همیشه این بار خواستار بازگشت مزاحم به برجام شد و گفت: «همانطور که آن آدم کم‌سواد تاجرمسلک(ترامپ) یک کاغذ را خط‌خطی کرد، نفر بعدی(بایدن) یک کاغذ خوب بگذارد و قشنگ امضا کند تا سر جای اول برگردیم.» در این میان آنچه به پای 10 سال آزمون و خطای از پیش شکست خورده تباه شد، فرصت‌ها و ظرفیت‌های بومی برای توسعه ایران بود.



تیم مذاکراتی 1382 که بعدها دولتمردان 1392 شدند؛ هر اندازه ادعای کاردانی و کاربلدی داشته باشند، این میزان از تذبذب در سیاست‌ورزی بین‌المللی جز عملکردی ناشیانه چیز دیگری نمی‌تواند باشد. ایده آنها در «تعامل با جهان» جواب نداد چون جهان صاحبان این ایده بیش از حد کوچک بود و تنها شامل آمریکا و سه کشور اروپایی می‌شد. در فیزیک یک اصطلاح کاربردی وجود دارد که می‌گوید اولین گام برای حل مسئله؛ به دست آوردن درک درستی از صورت مسئله است. بر این اساس آنها نه در پایان که در اولین گام شکست خوردند چون مسئله را به‌درستی فهم نکردند. مسئله اروپا و آمریکا نه برنامه هسته‌ای ایران که اقتدار و استقلال ایران بود. آنها از مذاکراتی توقع گشایش اقتصادی داشتند که طرف دیگر میز با هدف مهار قدرت ایران پشت آن نشسته بود. «گشایش اقتصاد ایران» با «مهار قدرت ایران» قابل جمع نیست و این میز اساسا‌ اشتباه چیده شده بود.
 


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر