صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۸:۰۰ - ۲۴ آذر ۱۳۹۹
یادداشت/بیگی مطرح کرد؛

منطق هزینه‌زای افزایش حفاظت از شخصیت‌ها یا منطق هوشمند پاسخ متقابل؟

در پاسخ به تهدیدات موجود، کدام‌یک از راهبردهای دوگانه زیر کارساز است؟! به‌عبارت‌دیگر کدام‌یک از این دو کارآمدی بهتری دارد و مصونیت بیشتری را برای جمهوری اسلامی ایران به ارمغان خواهد آورد؟!
کد خبر : 548274

گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، حفاظت از شخصیت‌ها یک امر عقلایی و ضرورتی انکارناپذیر محسوب می‌شود. سازوکار تعیین تیم حفاظت و همچنین کم و کیف آن برای شخصیت‌های مهم در کشور نیز، بر عهده شاک (شورای امنیت کشور) است. سؤال اصلی یادداشت حاضر این است که در پاسخ به تهدیدات موجود، کدام‌یک از راهبردهای دوگانه زیر کارساز است؟!


به‌عبارت‌دیگر کدام‌یک از این دو کارآمدی بهتری دارد و مصونیت بیشتری را برای جمهوری اسلامی ایران به ارمغان خواهد آورد؟! ارتقای کمی و کیفی سطوح و لایه‌های حفاظتی شخصیت‌ها و یا اتخاذ رویکردی دیگر به نام «پاسخ متقابل»؟! هدف اصلی یادداشت پیش رو بررسی اجمالی این موضوع و پاسخ به آن است.


متعاقب اقدام ناجوانمردانه استکبار جهانی در به شهادت رساندن سردار دل‌ها، شهید عالی‌مقام حاج قاسم سلیمانی و همچنین ترور وحشیانه فخر گمنام ایران‌زمین، شهید بزرگوار محسن فخری زاده مشخص می‌شود که شرایط محیطی نسبت به جبهه مقاومت با محوریت جمهوری اسلامی ایران در حال تغییر است و درنتیجه اگر واکنشی متناسب با سطح تهدیدات موجود از سوی ایران نشان داده نشود؛ پالس ضعف و عجز به جهان مخابره خواهد شد که قطعاً تبعات جبران‌ناپذیری نیز به دنبال خواهد داشت.


اکنون سؤال این است؛ آیا صرف بالا بردن سطوح پروتکل‌های امنیتی و حفاظتی، این خلأ به وجود آمده جبران خواهد شد؟! به‌عبارت‌دیگر آیا حوادث تلخ اخیر صرفاً ناشی از ضعف حفاظت از شخصیت‌ها بوده است و راهکار جلوگیری از تکرار دوباره آن نیز، گسترده کردن دامنه آن و ارتقا بخشیدن به سطوح و لایه‌های آن است؟! و یا اینکه باید مشکل را به‌صورت ریشه‌ای از جای دیگری حل کرد؟!


واقعیت امر این است که استکبار جهانی به سرکردگی آمریکای خون‌خوار و رژیم غاصب صهیونیستی همچنان از ترور به‌عنوان یکی از روش‌های قدیمی ولی درعین‌حال کارآمد، علیه تهدیدات خود استفاده می‌کنند و از آن در راستای حذف فیزیکی هدف، ایجاد رعب و وحشت در بین جامعه نخبگانی و همچنین تبدیل امر حفاظت به مقوله‌ای دست‌وپا گیر و هزینه زا به‌خوبی بهره می‌برند.


جزئیات حادثه تلخ اخیر مؤید این ادعاست. طبق اظهارات سردار فدوی جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 11 پاسدار وظیفه حراست و حفاظت از شهید عالی‌مقام را بر عهده داشته‌اند و سرانجام نیز باوجود رشادت‌ها و به‌کارگیری همه توان، در انجام مأموریت خود ناموفق بودند و این دقیقاً همان ملاحظه امنیتی طرفداران نظریه امنیت ایجابی (فعالانه و هوشمند؛ با ارکان خواسته‌ها، داشته‌ها، ضریب ایدئولوژیک) به طرفداران نظریه امنیت سلبی (منفعلانه؛ با ارکان منافع و تهدیدات) است که زمانی که آسیب‌ها نسبت به تهدیدات، نقش برجسته‌تری در بروز ناامنی یافته‌اند؛ دیگر اتخاذ چنین رویکردهای منفعلانه‌ای روا نیست و هیچ عقل سلیمی آن را نمی‌پذیرد. همچنین لازم به ذکر است که تهدیدات بیرونی، تـابعی از تحـولات و شـرایط داخلـی بـه شـمار می‌آیند کـه اعتبـار سلبی گرایی را به دلیل تأکیـد بـر «مناسـبات خـارجی» تـا «شـرایط داخلـی»، زیـر سـؤال می‌برد.


تاریخ آیینه عبرت است. باید از تجربه‌های گذشته درس گرفت. «لا یلدغ المؤمن من جحر مرّتین». در معادلات امنیتی و دفاعی، این اصل وجود دارد که پاسخ به یک اقدام طرف مقابل، یک اقدام حداقل در همان سطح و یا در سطح بالاتر است؛ آن‌هم با شروطی چون قاطعیت، متناسب بودن و فوری بودن. (البته که بدیهی است یک اقدام شتاب‌زده و از روی احساسات، غیرقابل‌قبول و محکوم‌به شکست است). کسی منکر اقداماتی چون پیگیری‌های سیاسی و حقوقی و برطرف کردن حفره‌های احتمالی امنیتی نیست؛ ولی تجربه نشان داده است که دشمنان زبانی جز زبان اقتدار نمی‌فهمند و تا زمانی که یک اقدام جدی و مقتدرانه به کار گرفته نشود؛ «بازدارندگی» مطلوب به وجود نخواهد آمد و نوعی تزلزل و شکنندگی روانی بر سر امنیت سایه خواهد انداخت.


ایران جزیره امن منطقه به شمار می‌رود و از امنیت بالایی برخوردار است؛ همچنین در حوادث تلخ اخیر و به‌خصوص در قضیه ترور شهیدان بزرگوار حاج قاسم سلیمانی و شهید فخری زاده، کوتاهی از جانب تیم حفاظت وجود نداشته است.


در رابطه با ترور شهید سلیمانی، دشمنان با استفاده از هواپیمای بدون سرنشین RQ-9 که حامل موشک لیزری ضدتانک بود؛ ایشان را به شهادت رساندند و در قضیه اخیر نیز سلاح به کار گرفته شده، سلاح مورداستفاده سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) بوده است و استفاده از فناوری‌های جدید و تیربار هوشمند لیزری که با ماهواره کار می‌کرده است؛ ورود به عصر جدیدی از ترور شخصیت‌ها را رقم‌زده است.


همچنین شلیک با تیربار صدا خفه کن، مانع از اطلاع به‌موقع و دقیق محافظان ایشان شده است و حضور 11 پاسدار به همراه سایر شواهد و قرائن نشان دهنده این موضوع است که امنیت صرفاً با اتخاذ رویکرد اول به وجود نخواهد آمد؛ و هزینه زا، دست و پاگیر و منفعلانه خواهد بود. بنابراین چاره کار را باید در جای دیگری جست.


به‌عبارت‌دیگر این ذهنیت برای دشمن که اگر یکی بزند؛ ده تا خواهد خورد و همچنین دوران بزن‌دررو تمام شده است؛ باید بر او دیکته شود و دشمن باید تبعات ناشی از اقدامات خود را با تمام وجود لمس و احساس کند.


نباید به دشمن پالس ضعف و عجز مخابره شود که ایران حداقل در شرایط و تحولات محیطی حال حاضر، توان و اراده پاسخگویی متناسب با تهدیدات علیه خود را ندارد و سیاست به‌اصطلاح صبر استراتژیک را اتخاذ کرده است؛ که اگر دشمن چنین برداشتی کند؛ قطعاً چنین اقداماتی ادامه‌دار خواهد بود و دشمن جسورتر خواهد شد.


سیاستمداران باید به این نکته توجه داشته باشند که با دشمنی مواجه هستیم که در صورت یک‌قدم عقب‌نشینی، ده قدم پیش خواهد آمد. باوجود موشک‌باران عین الاسد توسط ایران، همچنان انتقام سختی از دشمنان گرفته نشده است و صرفاً این اقدام را می‌توان در حد یک سیلی تصور کرد. شهید سلیمانی یکی از فرماندهان ارشد نظامی جمهوری اسلامی ایران بودند و ترور ایشان به‌نوعی اعلام جنگ آشکار و همه‌جانبه به ایران بود.


به‌راستی که آیا انتقام خون شهید بزرگوار در حدشان و جایگاه ایشان بود؟! قطعاً متناسب نبودن اقدام ایران حداقل تا حال حاضر در جسورتر شدن دشمن و ترور اخیر نقش ویژه‌ای داشته است. در صورت ادامه‌دار بودن انفعال از جانب ایران یقیناً اقدامات مشابه ادامه‌دار خواهد بود و دیگر حنای ایران رنگی نخواهد داشت. اگر خدای نکرده توازن و معادلات فعلی بهم بخورد شاهد اقدامات به‌مراتب خطرناک‌تری خواهیم بود و بازگرداندن آن به وضعیت قبل به‌راحتی امکان‌پذیر نخواهد بود.


مشکل فعلی ما در حال حاضر نشات گرفته از این موضوع است که متأسفانه آموزه‌های ناب اسلام محمدی در سیاست‌ها و راهبردهای ما نقش کم‌رنگی را ایفا می‌کنند و آیا جز این است که قرآن کریم صراحتاً ما را به پاسخ متقابل و هوشمندانه دعوت کرده است و چاره حفظ امنیت و اقتدار را مقابله‌به‌مثل با دشمنان می‌داند؟! از آیه‌ای چون «وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ»4 جز دستور به پاسخ فعالانه و هوشمندانه متقابل می‌توان برداشت کرد؟!


در مقام جمع بندی می‌توان نتیجه گرفت که با توجه به آموزه‌های دینی و شرایط محیطی حال حاضر صرف اتخاذ رویکرد اول باوجود اهمیت و ضرورت انکارناپذیر کافی نبوده و پاسخگوی سطح تهدیدات موجود نیست و برای ایجاد بازدارندگی در مقابل دشمن عنود، لاجرم نیازمند اتخاذ سیاست پاسخ متقابل هستیم. نمی‌توان اجازه شعله‌ور شدن آتش در سطح گسترده را داد و سپس با قطره‌چکان از پیشروی بیشتر آن جلوگیری کرد! باید جرقه ایجاد آتش را در نطفه خفه کرد.


بیان این نکته نیز شاید خالی از لطف نباشد که برخی از سیاستمداران در اظهارات خود پاسخ متقابل را تأیید می‌کنند؛ ولی آن را حداقل در برهه حساس کنونی، معقول ندانسته و زمینه‌ساز آغاز جنگ می‌دانند ولی غافل از آنکه در عمل، تعلل و انفعال بیش‌ازحد، خود زمینه‌ساز تهدیدات بعدی و ناامنی بیشتر خواهد شد!


*علی بیگ وردی، دانشجوی کارشناسی ارشد پیوسته معارف اسلامی و علوم سیاسی دانشگاه امام صادق (ع)


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر