آمریکای ترامپ و بایدن فرقی ندارد
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، سید امیر حسین قاضی زاده نایب رئیس اول مجلس طی یادداشتی در روزنامه رسالت نوشت: امروز بسیاری از اندیشمندان روابط بین الملل بر این مهم اذعان دارند که جهان حاضر درحال گذار به سمت نظم جهانی نوینی است و دیگر سیستم تک قطبی پاسخگوی حکمرانی جهانی نخواهد بود و شیوع ویروس کرونا بر این اوضاع صحه گذاشت و ناکارآمدی ساختارهای کنونی در نظام بینالملل را آشکار ساخت.
نظم نوین جهانی که از آن سخن به میان آمد (پیشبینی می شود تک- چندقطبی باشد(uni_multipolar) متأثر از همهگیری ویروس کرونا و شکل گیری قدرت های نوظهوری است که خواهان نوع جدیدی از حکمرانی جهانی و از طرف دیگر متأثر از افول هژمونی جهانی آمریکا و ابرقدرت بودن انحصاری آن هستند. نظم جهانی لیبرالی که آمریکا رهبری آن را بر عهده داشت امروز با چالشهای جدی و عمیقی مواجه شده است. آنچه که امروز مشهود است گذار قدرت ازغرب به شرق است و اگر بگوییم بسیاری از معادلات جهانی بدون حضور فیزیکی و غیر فیزیکی مشرق زمین قابل حل نیست، اغراق نکرده ایم. اما نقش خاورمیانه در شکلگیری نظم نوین جهانی چیست؟
انحطاط آمریکا
مشکلات اقتصادی امروز در ایالات متحده آمریکا در مواجهه با بحران کرونا خسارت سنگینی را متحمل شده است و با محو شدن حباب اقتصادی که به ظاهر نمادی از وضعیت خوب اقتصادی این کشور داشت و در کنار مشکلات اقتصادی سال ۲۰۰۸ این کشور که به طور کامل برطرف نشده بود دوباره به میدان آمد .
مشکلات ایالات متحده تنها به اینجا ختم نمیشود بلکه امروز همگان شاهد هستند دیگر ساختار و نظم لیبرال دموکراسی آمریکا پاسخگوی عملکرد دولت، حاکمیت و سیاست داخلی این کشور نیست و بلکه سیاست خارجی این کشور نیز به شدت تحت تأثیر واقع شده است. امروز شاهد هستیم که سیستم سیاستگذاری و عملکرد این کشور با بحرانهای دوگانه سیاسی و اجتماعی، محل ظهور تظاهرات و خشونتهای لجام گسیخته و بیسابقه است؛ همانگونه که در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ این کشور کاملامشهود است و این شکاف بین ملت آمریکا و عدم اعتماد به حاکمیت میتواند به چالشی عظیم منجر شود. اگرطبقه میانی و حامیان سیاست خارجی مداخله جویانه آمریکا ازصحنه خارج شوند، زمینه ورود رادیکال ها فراهم می شود و دراین صورت با روشن شدن مسائل داخلی، آمریکا دچار بحران تحولات داخلی خواهد شد و طبیعتا نقش بین المللی خود را بیش از گذشته از دست می دهد.
جامعه آمریکایی دچار دو قطبی شده است و با مشکلاتی همچون فقدان هویت و تمدن دست و پنجه نرم میکند و به فرمایش رهبر معظم انقلاب اسلامی انحطاط سیاسی، مدنی واخلاقی رژیم آمریکا برهمگان آشکارشده است، اما افول تمدنی و هویت تنها به آمریکا منتهی نمیشود ،بلکه دولتهای غربی نیز با آن مواجه شدهاند. در این زمینه مشاهده می شود که چگونه تمدن شیطانی و متوحش غرب، برای نجات خود و از روی استیصال،عصبانیت و دستپاچگی، به سناریوی شیطانی اسلام ستیزی که اقدامی فریبکارانه و حرکتی جاهلانه علیه پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم بود متمسک میشود .
امروز سیاست خارجی آمریکا متأثر از رویکرد رئیس جمهور فعلی این کشور در یکجانبهگرایی،انزواگرایی و نفی پیمانها و نهادهای بین المللی معروف است و به نظر بسیاری از تحلیل گران داخلی این کشور، رو به افول و ورشکستگی است. این درونگرایی آمریکا که گاهی گفته می شود انزواگرایی نیست، اما در واقع روابط راهبردی این کشور حتی با متحدان اروپایی خود را نیز دچار مشکل کرده است.
سیاست امروز آمریکا در قبال جهان حول محور منافع این کشور می چرخد، همانطور که بر اساس سند راهبردی NSS این نکته تصریح شده است:چهار منافع حیاتی و ملی (که به عنوان چهار ستون استراتژی سازمان یافته اند)ستون فقرات این تعهد را تشکیل می دهند:
۱- از میهن ، مردم آمریکا و سبک زندگی آمریکایی محافظت کنید
۲- رونق آمریکا را ارتقا دهید
۳- صلح را از طریق قدرت حفظ کنید
۴- نفوذ آمریکا را پیش ببرید
همچنین دراین سند آمده است؛ ایران از گروه های تروریستی حمایت می کند و صریحاخواستار نابودی ما هستند. سازمان های تروریستی جهادی مانند داعش و القاعده مصمم هستند با ایدئولوژی نفرت انگیز خود به ایالات متحده حمله کرده و آمریکایی ها را رادیکال کنند.
به همین خاطر در جناح شرقی ناتو به تقویت قدرت بازدارندگی و دفاع ادامه خواهیم داد و تلاش متحدان و شرکای خط مقدم برای دفاع بهتر از خود را حمایت خواهیم کرد. ما با ناتو همکاری خواهیم کرد تا توانایی های دفاع هوایی و موشکی یکپارچه آن را برای مقابله با تهدیدات موجود و پیش بینی شده موشک های بالستیک و کروز ، به ویژه از ایران ، انجام دهیم. ما همکاری های ضد تروریسم و امنیت سایبری را افزایش خواهیم داد. بخشی از خاورمیانه محل مورد انتظار برای نفوذ ایران و تهدیدهای جهادی است و این کشورها موضع بسیار سختی در قبال ایران دارند ، اما توافق هسته ای JCPOA(برجام) را نقد نمی کند. بعضی از اهداف مبهم هستند یا ضعیف نمایش داده شده اند. در این بخش ، روند صلح اسرائیل و فلسطین ذکر شده است، اما همچنین بیان می شود که «اسرائیل عامل مشکلات منطقه نیست و کشورها به طور فزاینده ای منافع مشترک با اسرائیل را در مقابله با تهدیدهای مشترک پیدا کردهاند.» این یک اشاره نسبتاعجیب از «متعهد بودن به یک شورای همکاری قوی و یکپارچه خلیج فارس» در زمانی است که به سختی در وضعیت جهانی فعلی شاهد شورای همکاری خلیج فارس را شاهد هستیم. همچنین در مورد تقویت مشارکت استراتژیک ایالات متحده با عراق و ایجاد یک توافق صلح در سوریه بدون هیچ گونه جزئیات صحبت می شودو در همان زمان خواستار اصلاحاتی برای رفع «اصلی ترین نابرابری هایی است که تروریستها از آن سو استفاده می کنند» و در کنار آن حمایت از اصلاحات در مصر و عربستان سعودی حائزاهمیت است. همچنین متعهد می شود که ایالات متحده، حضور نظامی لازم در منطقه را حفظ کند تا متحدان ما در برابر حملات تروریستی محافظت کند و توازن قدرت منطقه ای مطلوب را حفظ کند. ما به شرکای منطقه ای در تقویت نهادها و تواناییهای آنها ، از جمله در اجرای قانون ، برای انجام اقدامات ضد تروریسم و ضد شورش کمک خواهیم کرد. ما به شرکا کمک خواهیم کرد تا بتوانند از دفاع موشکی قابل همکاری و سایر قابلیت ها برای دفاع بهتر در برابر تهدیدات موشکی فعال استفاده کنند. ما برای خنثی سازی فعالیتهای ثبات زدایی ایران در منطقه با شرکا همکاری خواهیم کرد.
انتخابات آمریکا و تأثیر آن برجمهوری اسلامی
بنابراین شواهد نشان میدهد ساختار سیاسی و تصمیم سازی ایالات متحده به گونهای است که چه بایدن باشد و یا ترامپ، آنها جمهوری اسلامی را خصم خود و مانعی برای تأمین منافع منطقهای و فرامنطقهای خود میدانند، اما آنچه میتواند متصور باشد گسترش حضور آمریکا در منطقه نه لزومابه صورت گسترش ناوگان نظامی، بلکه همراه سازی و اجماع متحدین منطقهای خود چه با روی کار آوردن عناصر خود در رأس این دولت ها و چه تطمیع و تهدید برای آشکار سازی روابط با رژیم غاصب صهیونیستی باشد. در واقع با این اقدام سعی در مشروعیت بخشیدن به حضور خود درمنطقه و رژیم غاصب وحمایت ازآن است، درواقع این اقدامات ایالات متحده را میتوان برای سرپوش گذاشتن برانحطاط وافول ارزیابی کرد؛ غافل از آنکه این سنت الهیاست. «ان الباطل کان زهوقا…»
امروز آنچه مشهود است تلاش آمریکا برای موازنه فراساحلی خود در منطقه با ایجاد تفرقه،ایجاد ضعف در محور مقاومت و تکمیل پازل فشار حداکثری بر جمهوری اسلامی ایران است، اما برای مقابله با سیاست های مداخله جویانه و خصمانه آمریکا عدم اتخاذ سیاست صبر و انتظار و خروج از موضع انفعال می تواند مؤثر واقع شود، اما باید دانست که رویکرد ترامپ و بایدن یکی است ولی تاکتیک ها متفاوت است. بنابراین آمریکای بایدن همان آمریکای ترامپ است و باید دانست هرگونه تغییر موضع از سوی مسئولین برای مذاکره، حماقت و خسرانی بیش نخواهد بود زیرا که اولا، سیاست اعلامی باسیاست اعمالی آمریکا متفاوت است وثانیا،آمریکا جمهوری اسلامی را درموضع ضعف میبیند.
در عین حال یک سناریو که میتواند آمریکا را به عقب نشینی از مواضع نامشروعش وادار سازد؛ ضربه به منافع آمریکا و متحدین منطقهای اوست و لو اینکه به صورت غیرمستقیم باشد.
ذکر این نکته ضروری است که قدرت ایالات متحده آمریکا سه ضلع دارد:
۱- دلار
۲- اقتصاد
۳- ناوگان نظامی
در مورد اقتصاد و ناوگان نظامی آمریکا باید دانست که بسیار آسیب پذیر است. در بحث اقتصاد، اوضاع برآمده از شیوع کرونا حائز اهمیت است،اما در مورد ناوگان نظامی بحثی بسیار مفصل باید، ولی باید دانست که این ناوگان بیش از آنکه خود ساخته باشد ساخته هالیوود است. در مورد سیاست استفاده از دلار آمریکا باید گفت که می توان در جهت آسیب پذیری آن گام های ارزنده برداشت؛ همان سیاستی که اگر ضربه ببیند دوضلع دیگررا به شدت تحت تأثیر قرار خواهد داد.
والله غالب علی امره
انتهای پیام/
انتهای پیام/