پاسخ اهل سنت به شبهات مطرحشده درباره وقایع بعد از نبی اکرم(ص)
به گزارش سیاسی خبرگزاری آنا، برخی وقتی تلاششان برای دیده شدن چون حاتم طایی مؤثر نمیافتد در خط برادر حاتم قدم برمیدارند. مستندات متعدد و قاطعی درباره نحوه شهادت حضرت زهرا(س) از منابع شیعی مورد وثوق اهلسنت و منابع اهلسنت ارائه شده است. همچنین درباره شبهه در نداشتن خانههای آن دوران و همراهی علی(ع) با خلفا گفتمانهای زیادی شده است، حجتالاسلام حامد کاشانی نیز در مناظره با حسین دهباشی به برخی از آنها پرداخت، اما بیان چند نکته دراینباره و دیگر شبهات مطرح شده ضروری است؛
نداشتن در خانههای صدر اسلام فقط ناظر به مکه آن هم فقط خانه مجاوران خانه خدا بوده است و این رویه دوران جاهلیت در دوران رسول الله رواج نداشت.
عبارت «کلیددار» برای خانه خدا استفاده شده که نشانه وجود کلید برای در محکم و سخت است. نخستین در کعبه مربوط به ۶۰۶ سال قبل از میلاد مسیح است.
تاریخ معماری نشان میدهد نخستین در ثبتشده در ایران به صدر اسلام و مقارن با دوران پیامبر برمیگردد و در مهریز یزد برای همین دوران است. البته قدمت صنعت درسازی در ایران به دوران مادها یعنی حدود ۶۷۸ تا حدود ۵۴۹ پیش از میلاد مسیح برمیگردد. گفته میشود درهای تخت جمشید نیز تک لنگهای و بر پاشنهای از سنگ بنا میشده است، بنابراین قدمت در آنقدر بود که بتوان قبول کرد در آن دوران درسازی رواج قابل توجهی در دنیا و در میان اعراب داشته است.
سؤالی مطرح میشود که چطور اعرابی که توان تراشیدن بت و خدایگان را در مقیاسهای بزرگ داشتند، از ساختن درهای ساده و کمبها به خاطر وفور لیف خرما عاجز بودند؟ لیف خرمایی که در سقف خانههایشان هم از آن استفاده میکردند. هر چند روایاتی درباره ساخته شدن در خانه امیرالمؤمنین(ع) از چوب وجود دارد.
شبکهای مفهومی برای در و معانی وابسته به «در» مربوط به عصر نبوی(ص) وجود دارد. انواع چهارچوب در سه مفهوم «عضاده» و «اسکفه» و «عتبه» در این عصر وجود دارد. مراد از عضاده دو چوب عمودی است که در بر روی آن نصب میشود. مراد از عتبه ضلع افقی بالای سر شخصی که وارد میشود، است. مراد از اسکفه نیز ضلع مقابل عتبه بوده است.«رتاج» نام درهای بزرگ این عصر است که قفل میشد و بیشتر در قصرها و قلعهها به کار میرفت و در شعرهای «امرءالقیس» نیز وجود دارد و «مرتاج» قفل همان درهای بزرگ است.
کلمه «مفتاح» و «قنح» به معنی چوب بزرگ است که چوب سیار هم بوده و در حلقههای در گیر میکرده و آن را میبسته است که در فارسی به آن «کلون» میگویند. حتی نجاری که «قنح» را میساخته، اسم خاصی داشته و از این کلمه مشتقاتیهم گرفته شده است.
کلمه «قفل» در قرآن در آیه «أَفَلَا یتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» بهکار رفته، پس معلوم میشود برای مخاطبان آن عصر امری شناخته شده بوده است. مفتاح به معنای کلید در آیه «أَوْ ما مَلَکتُمْ مَفاتِحَهُ» نیز نشانه دیگری بر وجود در در آن دوران است. یعنی کلید برای مخاطبان این عصر آشناست که یا نشانه مستقیم آشنایی و وجود در در میان اعراب آن دوران است. حتی اگر این تعبیر را در قرآن به معنای مجازی بگیریم باز هم باید گفت این مجاز زمانی معنا مییابد که مردم آن زمان در کلیددار را بهعنوان موجودیتی حقیقی بشناسند تا بتوانند «وجه شبه» را در تشبیه مجازی دریابند. در غیر این صورت، حتی بیان مجازی «در کلید دار» معنایی نداشت.
همچنین از آیات قرآن برمیآید که در زمانهای بسیار دور و در زمان حضرت یوسف(ع) نیز برای خانهها، در وجود داشت و از برخی نقلها به دست میآید در زمان تولد پیامبر(ص) نیز منازل دارای در وجود داشتند: «فإذا أنا بآمنة قد غلقت الباب علی نفسها لیس بها أثر النفاس و الولادة فدققت الباب فأجابت بصوت خفی. فقلت: عجّلی و افتحی الباب»؛ آمنه (مادر پیامبر) را دیدم که در حجره را به روی خود بسته و اثر وضع حمل در وجود او پیدا نیست، وقتی که در را کوبیدم، آمنه با صدای آهستهای جواب گفت، گفتم؛ با عجله در را باز کند. (مسعودی، علی بن حسین، إثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب، ص 113،)
روایات دیگری نیز وجود دارد که وجود درهای چوبی در آن زمان را ثابت میکند: «سلمان میگوید؛ به خانه فاطمه (س) رفتم، در را کوبیدم و اجازه ورود گرفتم، به من اجازه داد تا وارد شوم. هنگامی که وارد شدم دیدم نشسته است.» (الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر بن رستم (قرن 5 هـ)، دلائل الامامة، ص 107)
در حدیث ذیل نیز با صراحت سخن از باز کردن در اتاق به وسیله کلید است و این نشان میدهد ورودیهای منازل و اتاقها محصور و محفوظ بوده است. حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحِیمِ بْنُ مُطَرِّفٍ الرُّؤَاسِی حَدَّثَنَا عِیسَی عَنْ إِسْمَاعِیلَ عَنْ قَیسٍ عَنْ دُکینِ بْنِ سَعِیدٍ الْمُزَنِی قَالَ أَتَینَا النَّبِی، صلی الله علیه وسلم، فَسَأَلْنَاهُ الطَّعَامَ فَقَالَ «یَا عُمَرُ اذْهَبْ فَأَعْطِهِمْ». فَارْتَقَی بِنَا إِلَی عِلِّیةٍ فَأَخَذَ الْمِفْتَاحَ مِنْ حُجْزَتِهِ فَفَتَحَ.از دُکین بن سعید مزنی نقل شده است که گفت: خدمت پیامبر رفتیم و تقاضای غذا کردیم، به عمر فرمود: برو و به آنان غذا بده. عمر ما را به اتاق بالا برد، سپس کلید را از کمربندش بیرون آورد و در را باز کرد. (السجستانی الأزدی، سلیمان بن الأشعث أبو داود (متوفای 275 هـ)، سنن أبی داود، ج 2 ص 527، ح 5240، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر: دار الفکر)
«...أَتَیْنَا النَّبِیَّ (ص)، فَسَأَلْنَاهُ الطَّعَامَ فَقَالَ: یَا عُمَرُ اذْهَبْ فَأَعْطِهِمْ. فَارْتَقَی بِنَا إِلَی عِلِّیَّةٍ فَأَخَذَ الْمِفْتَاحَ مِنْ حُجْزَتِهِ فَفَتَحَ»؛ خدمت پیامبر رفتیم و از ایشان تقاضای غذا کردیم، حضرتشان به عمر فرمود: برو و به آنان غذا بده. عمر ما را به اتاق بالا برد، سپس کلید را از کمربندش بیرون آورد و در را باز کرد.در این حدیث منقول در مسند احمد بن حنبل (از قدیمیترین منابع روایی اهل سنت) با صراحت سخن از کلیددار بودن در اتاقی میرود که در درون منزل قرار دارد؛ پس بسیار طبیعی است ورودی منازل نیز در محکمی (غیر از پرده) داشته باشد.
مقریزی در «امتاع الأسماع بما للنبی» آورده است وضعیت خانه عایشه را جویا شدم. گفت: در خانهاش به سمت شام است. پرسیدم درش یک لنگه بود یا دو لنگه؟ گفت: درش یک لنگه بوده است. پرسیدم درش از چه چیزی ساخته شده بود؟ گفت: از چوب درخت عرعر یا چوب درخت ساج. «ابوموسی اشعری» نقل است که به همراه پیامبر بود تا اینکه به «بئر أدیس» وارد شدند. پیامبر داخل شد و ابوموسی بیرون باقی ماند. ابوموسی میگوید: «کنار دری نشستم که جنس آن از جریب نخل بود.» (صحیح مسلم ــ ج 7، ص 118 و صحیح بخاری ــ ج 2 ــ ص 187)
در حدیث ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه (علیهما السلام) آمده است پیامبر به آن دو دستور داد به منزلشان وارد شوند، سپس بر ایشان دعا کرد، آنگاه برخاست، بیرون رفت و در را با دست مبارکش به روی آنان بست (ثم قام فأغلق علیهما الباب بیده). (بحار الانوار ـ ج 4 ـ ص 122 و 142 و مناقب خوارزمی ص 243)در احادیث متعددی به نقل از روات اهل سنت بستن در با تعابیری مانند اغلاق الباب، ردّ الباب و إجافة الباب آمده است که همگی به معنی بستن در است و برای پرده و نظایر آن به کار نمیرود.
پیش از هجرت، پیامبر اسلام گرفتار جنگ داخلی دائمی بودند و اختلافات خونین در میان آنها وحود داشت تا جایی که معروف بود حتی شبها نیز شمشیر و اسلحه را از خود دور نمیکردند (اعلام الوری ـ ص 55 و بحارالانوار ـ ج 19 ـ ص 8 تا 10) پس چطور در خانههایی با پرده زندگی میکردند که ورود دشمن و تعرض به مال و ناموسشان بهراحتی انجام میشده است. همچنین چطور از گزند حیوانات، حشرات، سرما و گرما در خانه بدون در در امان میماندند.
«قسطلانی» و «ابن نجار» از علمای بزرگ اهل سنت مینویسند: «...و ما عمل علی بن ابی طالب مصراعی داره الا بالمسمار. (المواهب اللدنیه، قسطلانی، ج ۳ ص ۴۰۹؛الدره الثمنیه، ابن نجار، ص ۲۰۵) و علی بن ابیطالب دو لنگه در خانه خویش را جز با استفاده از مسمار (میخ) نساخت... یعنی در خانه حضرت علی یک در بود که از دو قسمت تشکیل شده و با میخ ساخته شده بود.
دهباشی در مناظره تأکید کرد تاریخ را فاتحان مینویسند حال چطور توقع میرود شرح حال مبسوط این وقایع در دسترس باشد زیرا سه خلیفه بعد از پیامبر دشمنان علی(ع) بودند و بعد از دوران کوتاه به قدرت رسیدن ایشان باز دشمنان فاتح و پرقدرت بودند و دستور سب و لعن امیرالمؤمنین و اولادش را در منابر داده بودند، اجازه نشر معارف اهل بیت هیچ وقت داده نشد و شیعیان همیشه بهویژه در این سه سده محجور بودند. همچنین در دوران سه خلیفه منع نقل حدیث، حتی کتابت و تدوین احادیث و روایات از پیغمبر و صحابه و نزدیکان ایشان به اوج خود رسید. اسناد و روایات متعددی از سوزاندن احادیث و روایات از پیامبر و حوادث آن دوران به فرمان خلفا نقل شده است.
موضوع دیگری که در این مناظره مطرح شد، همراهی امیرالمؤمنین با خلفا بود. در ۱۰۷ موردی که خلفا با امیرالمؤمنین مشورت کردند صرفاً برای استفاده از تجربه ایشان بود و هیچ جا منابع اهل سنت نیز این مشورت را نشانهای از مشارکت و همدلی امیرالمؤمنین با خلفا نمیدانند. ازدواج ام کلثوم فرزند علی(ع) با خلیفه دوم پس از انکارها و اعتذارهای مختلف از جانب امام علی و با تهدیدهای گوناگون از طرف خلیفه بدون رضایت قلبی امام و با واسطه عقیل و عباس انجام شده است. البته پس از مدتی کوتاهی بعد از مرگ عمر امام دخترش را به منزل خودش برگرداند.
نقل است وقتی علی(ع) از دادن دخترش به عمر مخالفت کرد، عمر به عباس عموی پیامبر گفت اگر علی به من دختر ندهد دو نفر را وادار میکنم به دروغ شهادت دهند که علی دزدی کرده است و دستش را قطع میکنم. (کافی، ج 5، ص 346) هیثمی از علمای بزرگ اهل سنت نوشت: در برابر اعتراض عقیل به این ازدواج، علی(ع) خطاب به عباس فرمود: درة عمر أحرجته الی ماتری؛ خشونت عمر باعث این کاری که میبینی شد. (مجمع الزوائد، ج 4، ص 272، معجم کبیر، ج 3 ص 45.) حضرت علی نهتنها با قاتلان فاطمه زهرا(س) میانه خوبی نداشت، بلکه در صحیح بخاری آمده است دوست نداشت چهره عمر را ببیند؛ کرَاهِیةً لِمَحْضَرِ عُمَرَ. و همچنین ابوبکر را استبدادگر میدانست: وَلَکنَّک اسْتَبْدَدْتَ عَلَینَا بِالأَمْرِ(صحیح بخاری: 5/82، ح 4240.)
با وجود برخی ادعاها که وقتی عمر به دختر پیامبر جسارت کرد چرا علی(ع) صرفاً نگاه میکرد، آمده است حضرت از جا برخاست، گریبان عمر را گرفت، او را به شدت کشید، بر زمین زد، بر بینی و گردنش کوبید و خواست او را بکشد. (تفسیر آلوسی:3/124) ولی سخن پیامبر و وصیتی را که به او کرده بود را به یاد آورد و فرمود: «ای پسر صُهاک، قسم به آنکه محمّد را به پیامبری مبعوث کرد، اگر نبود مقدّری که از طرف خداوند گذشته و عهدی که پیامبر با من نموده است، میدانستی که تو نمیتوانی به خانه من داخل شوی» البته بر فرض که حضرت واکنشی نشان نداده باشند هم به همان دلیلی بوده که پیامبر در مکه مکرمه، درقبال شکنجه صحابه و حتی قتل سمیه مادر عمار یاسر برای حفظ اسلام واکنش نشان نداد.
فارغ از ماجرای در خانه حضرت زهرا(س) هتک حرمت خانه و خود ایشان در کتب متعددی از اهل سنت هم نقل شده است: ابن أبی شیبه (متوفی 235 ه.ق) در کتاب خود به نام «المصِّنف» جلد هفتم، ص 432 روایت شماره 37045(چاپ بیروت).
ابن قتیبه (متوفی 276 ه.ق) در کتاب خود به نام «الامامة و السیاسة» ج 1، ص 12، چاپ مصر.
بلاذری (متوفی 279 ه. ق) در کتاب خود به نام «انساب الأشراف» چاپ مصر، ج 1، ص 586، با عنوان «امر السقیفه» در حدیث شماره 1184.
طبری (متوفی 310 ه.ق) در کتاب خود به نام «تاریخ الاُمم و الملوک» ج 2، ص 443، چاپ بیروت.
مسعودی (متوفی 346 ه.ق) در کتاب خود به نام «اثبات الوصیه» ص 142، تحت عنوان «حکایة السّقیفه.»
ابن عبد ربّه (متوفی 328 ه.ق) در کتاب خود به نام «عقد الفرید» ج 3، ص 64، چاپ مصر.
شهرستانی (متوفی 548 ه.ق) در کتاب معروف خود «الملل و النّحل»، ج 1، ص 57، چاپ بیروت.
ابن ابی الحدید (متوفای 655 ه. ق) در «شرح نهج البلاغه»، ج 2، ص 56(چاپ بیروت).
اسماعیل عمادالدین (متوفی 732 ه.ق) در کتاب خود به نام «المختصر فی أخبار البشر»، چاپ مصر، ج 1، ص 156.
عمر رضا کحاله در کتاب خود به نام «أعلام النساء» چاپ بیروت، در قسمت حرف «فاء» ذیل نام فاطمه بنت محمد (ص).
در بسیاری از منابع عامه نیز سقط حضرت محسن بن علی (ع) بیان شده است که نام آن منابع به شرح ذیل است:
ابن شهر آشوب در کتاب «المناقب» خود ج 3، ص 132، از کتاب «المعارف» ابن قتیبه دینوری این واقعه را نقل کرده است.
مسعودی در «اثبات الوصیه»ص 142.
شهرستانی در کتاب «الملل و النحل» چاپ بیروت، ج 1، ص 57.
ذهبی در کتاب «المیزان الاعتدال»، ج 1، ص 139، رقم 552.
صفدی در کتاب خود به نام «الوافی بالوفیات»، ج 6، ص 17.
الاسفرائینی التمیمی در کتاب «الفرق بین الفرق»، ص 107.
الحموئی الجوینی الشافعی در کتاب «الفرائد السمطین»، ج 2، ص 35.
ابن ابی الحدید معتزلی در «شرح نهج البلاغه»، چاپ بیروت، ج 14، ص 192.
وحدت شیعه و سنی در گرو هتک از اعتقادات مستند و مستدل شیعه نیست. برخی فکر میکنند برای نزدیک شدن به دیگر فرق اسلامی باید از اعتقادات شیعه صرف نظر شود این در حالی است که باید بر وحدت حول محور تقابل با دشمن خارجی متمرکز شد، نه حول محور تخطئه و تنقیص تاریخ صدر اسلام؛ تاریخی که بزرگترین تراث شیعه در وحدت مسلمانان برای حرکت به سمت ظلمستیزی و مبارزه با کفر و استبداد است.
انتهای پیام/4033/
انتهای پیام/