بررسی علت کاهش آمار انتخاب رشته آزمون سراسری/ شگفتانههای کنکور ۹۹ ادامه دارد
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، کنکور سراسری امسال عجیب بود و ماجراها داشت؛ از تعلیقهای چندباره تا انصراف نزدیک به ۳۰ درصد داوطلبان و شرایط برگزاری آن همراه با پروتکلهای بهداشتی، اما عجیبتر آنکه، آمارهای سازمان سنجش نشان میدهد بیش از ۵۰ درصد داوطلبان کنکور سراسری ۱۳۹۹ از خیر انتخاب رشته گذشتهاند، البته این مسئله از سالها قبل روند کاهشی خود را آغاز کرده و شاید خیلی نتوان تقصیرها را متوجه شرایط کرونایی کشور دانست هرچند بیتأثیر هم نبوده است. آمارها میگوید سال ۹۷ بیش از ۶۰ درصد و سال ۹۸ بیش از ۵۴ درصد داوطلبان اقدام به انتخاب رشته کردهاند آماری که امسال به ۴۶ درصد تنزل یافته و در نوع خود تأملبرانگیز است.
بیتردید دلیل کاهش تعداد افرادی که به رغم مجاز بودن، اقدام به انتخاب رشته نکردهاند، در یک مورد خاص خلاصه نمیشود، اما میتوان شرایط نامطلوب اقتصادی، نابسامانی بازار کار و واقعیتر شدن نگرش دانشآموزان و خانوادهها به آینده شغلی را ازجمله علل این مسئله عنوان کرد.
هرچند فاطمه زرین آمیزی سخنگوی سازمان سنجش آموزش کشور در گفتوگو با باشگاه خبرنگاران جوان ضمن کذب دانستن کاهش آمار انتخاب رشته در کنکور سراسری سال ۱۳۹۹ به دلیل شیوع ویروس کرونا میگوید: « آمار انتخاب رشته کنکور سراسری سال ۱۳۹۹ به نسبت سال ۱۳۹۸ حدود یک درصد کاهش داشته است که تفاوت معناداری نیست. »
وی آمار انتخاب رشتهکنندگان کنکور سراسری ۱۳۹۹ را نیز چنین اعلام میکند: « در این کنکور ۸۵۸ هزار و ۹۷۴ نفر مجاز به انتخاب رشته شدند که با در نظر گرفتن افرادی که علاوه بر گروه اصلی آزمایشی خود در گروه زبان یا هنر نیز شرکت کردهاند تعداد مجاز شدگان یکمیلیون و ۳۹ هزار و ۵۳نفر بوده است. از این تعداد ۴۵۹ هزار و ۴۴۱ نفر اقدام به انتخاب رشته کردند که بر این اساس ۵۳/۵ درصد از مجازین هستند. »
اما واقعیت، ورای آمارهایی است که سازمان سنجش ارائه میدهد و مباحثی نظیر سودای رشتههای پردرآمد و آیندهدار را در سر پروراندن، افزایش تقاضا برای رشتههای خاص علوم تجربی، بالا رفتن رقابت بر سر دانشگاههای برتر، فروکش کردن تب مدرکگرایی و دانشگاه محوری در جامعه و تمایل به سمت تخصصگرایی و مهارتآموزی سبب شده، آمار انتخابرشته طی چند سال اخیر روند کاهشی داشته باشد.
نمیتوان برای بسیاری از رشتهها بازار کاری متصور بود
در همین زمینه «عادل برکم»، کارشناس آموزش در گفتوگو با « رسالت » مهمترین و اصلیترین عامل درروند کاهش آمار افرادی که دست به انتخاب رشته میزنند را این میداند که جذابیت استخدامی یا جذابیت بازار کار برای بسیاری از رشتهها از بین رفته است. وی در این زمینه میگوید: « حتی اگر بگوییم این جذابیت از بین نرفته، اما فرصت و جایگاهی که فارغالتحصیلان رشتههای پزشکی در جامعه به لحاظ حقوق و مزایا دارند، تفاوت معنادار و خیلی زیادی با سایر رشتهها دارد لذا اینطور به نظر میرسد که دانشآموزان و پشتکنکوریها ترجیحشان این است که کنکور پزشکی قبول شوند، ولو اینکه چندبار امتحان بدهند و رتبه خوبی نیاورند و انتخاب رشته نکنند و مجددا شانس خودشان را امتحان کنند.
یک مسئله دیگر این است که خیلی از افرادی که بهویژه در رشته تجربی کنکور دادند، احتمالا حتی دیپلم این رشته را هم ندارند و مجدد آمدهاند کنکور شرکت کنند. اینها رشتههای دیگری را خواندهاند و بعدازاینکه متوجه شدهاند آن رشته بازار کار ندارد برای اینکه آینده شغلی بهتری داشته باشند مجدد تصمیم گرفتهاند در کنکور شرکت کنند. »
برکم در ادامه به جنبههای مثبت و منفی این اتفاق اشارهکرده و میگوید: «جنبههای منفی این مسئله خیلی بیشتر از جنبههای مثبت آن است. شاید جنبه مثبتش این باشد که دانشآموزان به این مسئله واقف شدهاند که به هر رشتهای نروند.
مدرکمحوری و آن نگاهی که حالا یکرشتهای بخوانیم و یک مدرکی بگیریم از بین رفته است. استخدامهای دولتی کمتر شده است و شرکتهای خصوصی بیشتر به مهارت توجه میکنند تا مدرک و اثر این مسئله را در انتخاب رشته و واقعبین شدن نگاه دانشآموزان شاهد هستیم. این شاید تنها جنبه مثبتش باشد،اما جنبه منفی ماجرا این است که بههرحال استعدادها خیلی از رشتهها را نمیروند و مستعدین ترجیح میدهند رشتههای پزشکی را بخوانند.
لذا بسیاری از رشتههای مهندسی از استعدادهای ریاضی محروم میشوند. ما اگر بخواهیم زمینه تولید و صنعتی شدن را در پیش بگیریم باید نگاه ویژهای به رشتههای مهندسی داشته باشیم،اما متأسفانه حضور افراد مستعد در این رشتهها دارد کمرنگ میشود،حالا چه در سطح دبیرستان و دیپلم و چه در سطح دانشگاه. رشتههای انسانی هم رشتههای بااهمیتی هستند، ولی مدتهاست که مورد بیمهری قرارگرفتهاند و این ماجرا برای این رشتهها هم صدق میکند. تحصیل در رشتههای خوبی که در شاخه علوم انسانی هستند بهخاطر بیتوجهیها و نبود بازار کار مناسب نه ترجیح خانوادههاست و نه دانش آموزان. نقش خانوادهها در اینزمینه بسیار مهم است و یکی از نکات منفی این مسئله به خانوادهها برمیگردد.
در حال حاضر خانوادهها با تحصیل فرزندانشان در رشتههای ریاضی و انسانی مقابله میکنند و بیتوجه به اینکه آیا فرزندشان استعداد یا علاقه تجربی و شاخههای پزشکی را دارد یا خیر، آنها را برای ورود به این رشتهها تشویق میکنند. این باعث میشود افرادی که به این رشتهها ورود پیدا میکنند خیلی بااستعداد و توانایی و علاقه شخصیشان نرفته باشند و بیشتر انگیزههای مالی در انتخابشان دخیل بوده باشد که این در آینده جامعه را با آسیبهایی مواجه میکند. بالا رفتن تقاضا برای رشتههای تجربی کلا نظام آموزشی مدارس کشور را دچار مشکل کرده است.
ازیکطرف تقاضا برای رشتههای تجربی بهشدت بالا رفته است و مدارس دولتی امکانات محدودی دارند و نمیتوانند پاسخگو باشند، اما از آنطرف مدارس غیردولتی دارند ظرفیت رشتههای تجربی را بیشتر میکنند و ناچار اگر کسی به رشته تجربی علاقهمند باشد و از طبقات پایین باشد نمیتواند در این رشته تحصیل کند، چراکه در مقابل تقاضای بالا ناچار است به مدارس غیردولتی برود و در این مدارس با توجه به اینکه شهریههای بالایی هم گرفته میشود و شاید تأمین آن در توان خانواده نباشد، عملا شانس تحصیل را هم از دست میدهند. »
این کارشناس آموزشی چندان به این روند کاهشی بهعنوان مقدمهای برای حذف کنکور امیدوار نبوده و در این خصوص اظهار میدارد: « یکسری افراد هستند که از کنکور منتفعاند. شاید الان کنکور ریاضی و انسانی بیارزش شده باشند و خیلیها به آن توجهی نکنند، اما کماکان اثرات منفیای که کنکور داشته و دارد را روی کنکور تجربی داریم. یعنی اگر زمانی از حضور مافیای آموزشی، مافیای کنکور، بیعدالتی آموزشی و تبعیض سخن میگفتیم امروز همه این مسائل در کنکور تجربی در حال عینیت پیدا کردن است. درنتیجه به نظر بنده این جریان نمیتواند مقدمهای برای حذف کنکور باشد.»
برکم با تأکید بر اینکه مسئله اقتصاد قطعا هم بر آموزش عمومی و هم آموزش عالی تأثیر میگذارد، اقتصاد کشور را نیز متأثر از نظام آموزشی دانسته و در این زمینه توضیح میدهد: « طی سالیان گذشته سن ورود به بازار کار مدام افزایش پیداکرده است علت آنهم همین ترویج مدرکگرایی و دانشگاه محوری بوده است. زمانی که مدرک دانشگاه به دغدغه تبدیل شد و نظام آموزشی ما دانشگاه محور شد، زمانی که خروجی مطلوبی را به لحاظ اینکه فرد دارای مهارت بشود و بتواند به بازار کار ورود کند، از آموزشوپرورش شاهد نبودیم و همهچیز به کنکور و دانشگاه حواله پیدا کرد، درنتیجه همه اینها باعث شد بسیاری از افراد به دنبال مهارت نروند.
از طرفی هم به صنعت نیاز بود و افرادی که فارغالتحصیل میشدند چون آموختهها و تحصیلاتشان خیلی با نیاز صنعت مرتبط نبود، مجبور میشدند بهعنوان راه فراری از خدمت سربازی، مدام ادامه تحصیل بدهند و دیر وارد بازار کار میشدند و خیلیهایشان هم اصلا وارد بازار کار نمیشدند و مهاجرت میکردند. اینها همه تبعات اقتصادی نامطلوبی به دنبال دارد که خواهناخواه در کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت اثرش را میگذارد. اگر کشور قصد این را دارد که به سمت جهش تولید، رونق تولید و تبدیل شدن به جامعهای صنعتی و تولید محور حرکت کند، حتما باید به این مسئله توجه شود و نگاهی که به رشتههای فنی و آموزش فنی و مهارت وجود دارد، تغییر یابد.
همچنین نگاه آموزشیمان باید از دانشگاه محوری فاصله بگیرد. متأسفانه میبینیم بسیاری از افراد انتخاب رشته نمیکنند و تنها دلیلش این است که افراد دغدغه آموزششان از نظام آموزشی و دغدغهای که از دانشگاه دارند در این خلاصهشده است که پزشک شوند و آسیبهای چنین نگاهی را نیز در آینده شاهد خواهیم بود.
اینکه همه استعدادها بخواهند در کنکور پزشکی شرکت کنند هم یک مسئله اقتصادی است. دولت باید تصمیم بگیرد که آیا ظرفیت این رشتهها باید افزایش پیدا بکند یا نکند؟ آمار نشان میدهد که این ظرفیت باید افزایش پیدا کند و همین افزایش پیدا نکردن باعث شده است دغدغه زیادی برای خانوادهها ایجاد بشود. آیا سطح درآمدی که افراد در رشتههای پزشکی دارند متناسب با فارغالتحصیلان سایر رشتههاست؟ در همه اینها باید یک تنظیم گری و بازبینی صورت بگیرد تا این عدم تعادل در رشتهها را نداشته باشیم.»
ارتباط کاهش انتخاب رشته با ورشکستگی دانشگاههای پولی این کارشناس و پژوهشگر حوزه آموزش در پاسخ به این پرسش که آیا این روند کاهشی در انتخاب رشته میتواند منجر به ورشکستگی دانشگاههای پولی و گران شود یا خیر میگوید: « باید دید ورشکستگی به چه معناست. اگر منظور ورشکستگی به لحاظ علمی است، بسیاری از اینها ورشکست شدهاند، اما به لحاظ مالی بله این حرف درست است. بنده خودم چند سالی است در جریان هستم که برخی دانشگاههای پولی سلف غذاخوری یا محیط دانشگاه را بهعنوان تالار عروسی کرایه میدهند.
البته اینها بخشی از مشتریهای خود رادارند. مشتریهای دائمی که بنا به دلایلی شرایط تحصیل در دانشگاههای دولتی را ندارند، ولی کلیت حرف درست است که قطعا دچار ورشکستگی اقتصادی میشوند و این هم خودش یکی از نمونههای واضح در عدم تعادل نظام آموزشی است.
ما در سطح آموزش عمومی، هنرستان و آموزش فنی و حرفهای و مدارس فنی حرفهای دچار کمبود هستیم؛ کمبود مدرسه داریم، کمبود معلم داریم و کلاسهای مدارس شلوغ است اما از آنطرف دانشگاههای غیردولتی و یا دولتیهایی مثل پیام نور و یا علمی کاربردی که وابسته به دستگاههای مختلف نظیر استانداری و وزارتخانهها هستند را زیاد داریم. اگر بخواهیم دانشجوهایمان را به نسبت سرانه با کشورهای دیگر مقایسه کنیم بسیار بیشترند و از آنطرف در مورد مدارس کمبود داریم.
ساختمانهای بیشتر مدارس فرسودهاند، اما خیلی از دانشگاههای وابسته به دستگاههای دولتی مثل علمی کاربردی امکانات خوبی دارند و حتی در خیلی از رشتههای دانشگاههای پیام نور کلی صندلی خالی داریم. از آنطرف مدارسی هست که ظرفیتشان کم و جمعیت متقاضی آن زیاد است، بهطوریکه نمیتوانند پاسخگوی همه آنها باشند بهخصوص در رشتههای فنی. اینها همه نمونههای واضح در عدم تعادل در نظام آموزشی کشور است که بحران آفریده و بحران هم خواهد آفرید.»
برکم، هرچند این اتفاق را نشانهای از بیشتر شدن واقعبینی دانش آموزان و خانوادهها و کمتر شدن دغدغه دانشگاه و مدرک میداند، اما مجموعه تحولات آینده را در برقراری عدالت آموزشی به نفع همه مردم مؤثر ندانسته و در این خصوص میگوید: «خیلی امیدوار نیستم. دلیلش هم این است که بهعنوانمثال دانشگاه آزاد منابعی که خیلی مورداستفاده قرار نمیگرفتند را در رشتههای فنی وارد میکند. رشتههای فنی زیاد میشود، اما از سوی دیگر دولت و امکانات دولتی نمیتوانند پاسخگوی این نیاز و تقاضا باشند لذا دولت به این سمت حرکت میکند که این نیاز را مؤسسات یا مدارس خصوصی پاسخ بدهند.
در خصوص مدارس فنی حرفهای هم باید گفت دولت نمیتواند بودجه موردنیاز برای رشتههای آن را تأمین کند و ناچارا خانوادهها باید هزینهها را متقبل شوند. شاید تنها در هنرستانهای کشاورزی مناطق محروم مبلغی درخواست نکنند، اما بهجز هنرستانهای کشاورزی مابقی رشتههای فنی حرفهای مستلزم پرداخت شهریه هستند و شهریههایشان هم قابلتوجه است. میخواهم بگویم درست است که تقاضا برای رشتههای فنی حرفهای زیادتر شده است و خانوادهها راغبتر شدهاند اما از آن سمت این رشتهها از دسترس طبقات محروم و طبقهای که شاید تنها امیدش همین رشتهها باشد خارجشده است.
از آنطرف خیلی از رشتهها را دولت آموزش فنیاش را گسترش نمیدهد و آنها را به هنرستانهای غیردولتی واگذار کرده است که هزینه آن به عهده خانوادههاست. میبینید که باز در اینجا بحث نا عدالتی به میان میآید. یعنی اگر ما درگذشته یکی از تبعیضهای آموزشی را بحث کنکور میدانستیم الان هم یکی از مصادیق تبعیض آموزشی بحث رشتههای فنی حرفهای است.»
وزارت آموزشوپرورش و وزارت علوم با یکدیگر همراستا نیستند
سید محسن حسینی ارسنجانی، مشاور و دبیر شورای مدیران و مشاوران وزارت آموزشوپرورش هم در گفتوگو با «رسالت» به تحلیل این مسئله پرداخته و میگوید: «حدود دو سال است که کنکوریهای کشورمان دو آزمون نظام جدید و نظام قدیم میدهند که در آنها، تراز مهمتر از رتبه است.
یعنی چنانچه داوطلبی بخواهد انتخاب رشته کند، تراز یا همان نمره علمی خود را ملاک قرار میدهد و با مقایسه تراز خود و رتبههای سال قبل به شناختی از وضعیت و جایگاهش میرسد و میفهمد که در رشته موردنظرش چه میزان امکان قبولی وجود دارد. بنابراین علت انتخابرشته نکردن همین سنجش و مقایسه و در نظر گرفتن آینده شغلی رشتههاست.
البته معمولا در مشاوره به بچهها میگوییم که بایستی انتخاب رشته را انجام دهند و از این انتخابی که میکنند، ۳۰ درصد را بهصورت ایدهآل بزنند. یعنی از ۱۵۰ انتخابی که برای آزمون سراسری یا ۱۰۰ انتخابی که برای دانشگاه آزاد یا ۱۰۰ انتخابی که برای رشتههای بدون آزمون دارند، ۳۰ درصد را بهصورت ایدهآل انتخاب کنند، حتی اگر رتبه علمی یا همان تراز مثلا یک دانشآموز رشته تجربی به پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی نخورد، اما این انتخابها را داشته باشد. چرا؟ بهاینعلت که اگر تعداد شرکتکنندهها کم یا محدودیتهایی برای عدهای ایجاد شد، آنها بتوانند از این وضعیت استفاده کنند و یا اگر تکمیل ظرفیتی در آینده اتفاق افتاد بتوانند از این تکمیل ظرفیت استفاده کنند.
۳۰ درصد دیگر را نیز توصیه میکنیم بگذارند برای انتخاب رشته در حد کف ترازشان و معمولا ۴۰ درصد را هم میگوییم یک حدی پایینتر از تراز و رتبهای که گرفتند قرار دهند. در دو سال اخیر مخصوصا در رشته علوم تجربی نزدیک به ۸۰۰ هزار نفر داوطلب وجود داشته است و فقط ۲۳ درصد از این تعداد قرار بود در آزمون سراسری پذیرفته شوند که این نه حرف من بلکه حرف سازمان سنجش و تمام دستگاههای مرتبط با آزمون سراسری است، هرچند در رشتههای ریاضی و انسانی انتخاب رشته بچهها قدری بیشتر است به لحاظ اینکه تعدادشان محدودتر است و تعداد صندلیها برای اینها بیشتر است. در رشته ریاضی طبق آمار سازمان سنجش تا ۱۸۵ درصد داوطلبان این رشته میتوانند پذیرش بشوند. یعنی به ازای هر ۱۰۰ نفر داوطلب آزمون ریاضی، ۸۵ صندلی خالی وجود خواهد داشت.
در رشته علوم انسانی این رقم به حدود ۱۶۵ درصد میرسد و تعداد داوطلبان بهگونهای است که به ازای هر ۱۰۰ داوطلب رشته انسانی، ۶۵ صندلی خالی هم وجود دارد. اما الان مشکل کجاست که تعداد زیادی از داوطلبان انتخاب رشته نمیکنند؟ مهمترین موردی که وجود دارد آن خواسته فکری داوطلبان آزمون سراسری است که براساس نظر خود و خانواده و براساس احتمالات و بررسیهایی که نسبت به سطح جامعه دارند و مشاورههایی که میگیرند، حس میکنند باید رشتههایی را بروند که حتما بازار کاری برای آنها وجود داشته باشد.
برای همین میبینیم خیلی از اینها ترازشان براساس تعداد شرکتکنندگان کفایت نمیکند و پذیرش آنها بسیار سخت است لذا ترجیح میدهند سال بعد بامطالعه بیشتر شرکت کنند، بنابراین عدم انتخاب رشته بهایندلیل است که رشتههای مورد تقاضای داوطلب با ترازش نمیخواند و رشتههایی هم که نسبت به آن تمایل دارد، آینده شغلی خوبی ندارد.»
حسینی ارسنجانی، سیستم محرومیتزای کنکور و عدم هماهنگ بودن وزارت آموزشوپرورش و وزارت علوم با یکدیگر را در سرخوردگی و عدم تمایل دانش آموزان به انتخاب رشته مؤثر دانسته و خاطرنشان میکند: « در کنکور سراسری، سؤالات تستی است و مبانی این سؤالات بهصورت مفهومی بوده و نیاز به تجزیهوتحلیل ذهنی دارد و دانش آموزان قبلا و در طول ۱۲ سال تحصیل خود با چنین سؤالاتی آشنا نبودهاند. در مباحث طراحی سؤالات کنکور قسمتی است به نام دام کنکور که درواقع میخواهیم مچ دانشآموزان را بگیریم که خب این مدل ارزشیابی درست نیست زیرا در صورتی بچهها از این فرآیند سربلند بیرون میآیند که مهارت تستزنی (test approach ) را بلد باشند، اما بسیاری از دانش آموزان با این مبانی آشنا نبوده، یا مشاور خوبی نداشتهاند.
درنهایت هم انتظار داریم بچهها ۱۰۰ درصد یا نزدیک به ۱۰۰ درصد انتخاب رشته کنند. خب دانشآموزی که حس میکند در فضای کنکور و ۴ ساعت زمان آن باید به دوازده سال تحصیل و مطالعهاش پاسخ بدهد و نمیتواند، سرخورده میشود. در جامعهای که هیچیک از ارگانها و نهادها برای پاسخگویی به نیازهای آینده جوانان با یکدیگر هماهنگ نیستند و برنامهای ندارند، نتیجهاش این میشود که خود سازمان سنجش اعلام میکند تنها ۵۳ درصد داوطلبان آزمون سراسری انتخاب رشته کردهاند.
چرا بقیه ثبتنام نکردند؟ بهخاطر اینکه ما شرایطی را در سازمان سنجش و وزارت علوم گذاشتهایم که اینها محروم میشوند. شرایطی فراهم کردهایم که اگر در رشتهای پذیرفته شدند و خواستند نروند، با محرومیت مواجه میشوند. خب قاعدتا این باعث میشود دانشآموز و داوطلب کمتر انتخاب رشته کند و این ریسک را نپذیرد. از طرفی دانشگاههایی که جذبشان بر اساس پرداخت مالی اتفاق میافتد مثل دانشگاه آزاد و پیام نور میبینیم تعداد بیشتری در آنها انتخاب رشته میکنند و علتش این است که آنجا میتوانند انتخاب کرده، ولی درنهایت حضور پیدا نکنند.»
حسینی ارسنجانی در ادامه به بیان راهکارهایی برای برونرفت از مشکلات نظام آموزشی پرداخته و میگوید: « اگر میخواهیم زیرساختهای لازم را فراهم کرده و کنکور را همانند بسیاری از کشورهای اروپایی حذف کنیم، باید سیستمی را در وزارت علوم و وزارت آموزشوپرورش ایجاد کنیم که وزارت علوم، آزمونهای وزارت آموزشوپرورش را بپذیرد، سوابق تحصیلی را خیلی محکمتر بگیرد و وزارت آموزشوپرورش این زیرساخت را فراهم کند که بتواند آزمونهای خیلی دقیق، خوب و استانداردی را برگزار کند تا سراسر کشور بتوانند از منابع لازم بهرهمند بشوند.
شاید در امتحانات نهایی تا حدودی شاهد این قضیه باشیم، اما میتوانیم این را در پایه دهم و یازدهم هم تسری بدهیم. اگر سوابق تحصیلی را برای دانشآموزان لحاظ کنیم خیلی از این مشکلاتی که الان خانوادهها ممکن است در پایه دوازدهم داشته باشند کاهش پیدا میکند.
اینکه دانشآموز در امتحان نهایی پایه دهم، یازدهم و دوازدهم چه نمرهای گرفته است، میتواند به دانشآموزان و خانوادههایشان کمک کند که به چه رشتهای بروند و نگران این نباشند که ممکن است حقی ضایعشده و دانشآموز بهخاطر عدم اطلاع از روشهای تستزنی نتوانسته به این مرحله برسد. از طرفی باید بهگونهای دانشآموزان را به سمت رشتههای پرطرفداری مثل پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی سوق بدهیم که توانایی و استعداد لازم برای این رشتهها را حداقل در ۳ سال پایانی از خود نشان داده باشند.
یکی از مشکلات بسیار مهم ما در نظام آموزشی، سال پایانی دوره متوسطه اول است یعنی پایه نهم که قرار است توسط مشاوران آموزشی و تحصیلی، بچهها هدایت تحصیلی بشوند. ممکن است حتی مشاوران تحصیلی هم خوب عمل کنند، اما خانوادهها و دیگر عوامل در ۱۰۰ امتیازی که باید برای این دانشآموزان قائل بشوند خیلی از ملاحظات و مسائل را رعایت نکنند و نتیجه این میشود که اکنون در رشته تجربی تعداد زیادی پشتکنکوری داریم.»
منبع:رسالت
انتهای پیام/
انتهای پیام/