میرزایی
؟؟؟
- ؟؟؟ تقریباً و تحقیقاً با کل دستگاههای کشور که به هر نحوی میتوانستند یک برآوردی از فضای اقتصادی فرد و عملکرد فرد را در فضای اقتصادی و اجتماعی به ما بدهند را با آن سرکار داشتیم، تا سطح فیلدهای اطلاعاتی. ما 6 میلیارد رکورد اطلاعات در قالب 300 فیلد اطلاعاتی از دستگاههای مختلف تجمیع کردیم.
این موضوعی که میگویم چون مهم است که این حرف را چه کسی مطرح میکند، اینجا هم گوینده مهم است و هم خود صحبتها. من سال 92 تا 95 مدیر پروژه سامانه تیتک (سامانه غذا و دارو) بودم، سال 93 درگیر سامانههای گمرک، سامانههای وزارت صنعت، معدن و تجارت، سامانه بانا برخط سازمان راهداری، سامانه سنهاب بیمه مرکزی را سه سال درگیر بودیم، سامانه جامع تجارت خارجی زیرمجموعه معاونت 0250 توسعه ریاست جمهوری، مجموعهها و دستگاههای مختلف، وزارت رفاه، سازمان تأمین اجتماعی، بیمه سلامت، یعنی چه در بنیادها و نهادها مثلاً با ستاد اجرایی در بحث سامانهها کار کردهایم، در فضای کارآفرینی حداقل 15 ایدهای که ناظر به مسئله شکل گرفته را مطرح کردیم.
این چیزی که مطرح میکنم، چکیده موارد است. در قدم اول، آن چیزی که ما راجع به آن صحبت میکنیم اینکه اطلاعات و داده تولید شود. داده یکسری تعریف دارد، یکی اینکه داده باید به صورت منظم در یک فرآیندی تولید شود که افراد نقشی در تغییرات اطلاعات نداشته باشند. یکی از مشکلاتی که ما در پایگاههای دادههای مختلف داریم، داده را آماده میکنند برای ریختن در یک پایگاه اطلاعات، ما یک مفهومی داریم تحت عنوان data acquisition، مثل این است که یک رودی دارد میرود بعد یک چیزی میآید نمونه میگیرد و میرود، یعنی آن جریان خودش را دارد و این میآید یک نمونه میگیرد و میرود. بنابراین سازمانها چون داده نشان میدهد که در سازمان چه خبر است، معمولاً نقش ایفا میکنند برای مهندسی کردن دادهها که امر غلطی است. ما میگوییم اولاً باید فرآیند تولید اطلاعات اصلاح شود که در خیلی از جاها میگویند آقا ببین، این فرم کاغذی را شما تبدیل به فرم الکترونیکی کن، این میشود دولت الکترونیک! مردم نمیخواهد مراجعه حضوری داشته باشند، اینقدر برگ کاغذ سِیو میشود، این گزارشهایی است که در بحث دولت الکترونیک در نظام اداری است، یعنی ربطی به این دولت و دولتهای دیگر ندارد.
بنابراین به جای این تعاریف غلط و به جای الکترونیکی کردن فرمهای کاغذی باید به سمتی برویم که فرآیندها اصلاح شود. برای مثال در یک فرآیند میبینید که ناشی از خوداظهاری فرد، اطلاعات تجمیع میشود، بعد این اطلاعات را میدهند و میگویند اطلاعات فلان حوزه، اصلاً این صحیح نیست. خوداظهاری باید بیاید با اطلاعات ثبتی که در دستگاههای مختلف موجود است و اطلاعات میدانی ترکیب شود، بگویند اطلاعات راست شد، تأیید شد، الان قابل استفاده است.
پس یکیاش فرآیند تولید اطلاعات است، یکیاش پایداری تولید اطلاعات است، در بعضی از دستگاهها یک فرآیندی را اجرا میکنند، یک مکانیسمی را اجرا میکنند، یک ثبت اطلاعاتی انجام میشود، یعنی فرآیند تولید داده یک فرآیند موقتی و فصلی است، ولی جریان تولید اطلاعات جریان دائمی است چون ما داریم راجع به آدم صحبت میکنیم.
اطلاعات ناشی از چه چیزی تولید میشود؟ یک ماشینی که افتاده یک گوشه را کسی کار ندارد، یک آدم میرود مالکش میشود، این ماشین میرود در سیر اداری میچرخد، اطلاعات تولید میشود. ما داریم راجع به آدمها، تا آدم وجود دارد، تا ارباب رجوع به آنجا رجوع دارد، قطعاً باید اطلاعات به صورت پایدار تولید شود.
پس یکی فرآیند تولید اطلاعات است، یکی پایداری تولید اطلاعات است، یکی هم بحث تبادل اطلاعات است.
یک موضوعی وجود دارد که در بحث تبادل اطلاعات ما واقعاً میلَنگیم. ما الان هفت سال است در پایگاه اطلاعات رفاه ایرانیان داریم کار میکنیم، الان دغدغههایی را در تبادل اطلاعات داریم که روز اول داشتیم. یعنی روز اول آدمها را توجیه میکردیم که ما اطلاعات را میخواهیم، این را میخواهیم، آن را میخواهیم، الان دوباره دارد همان اتفاق میافتد، چرا؟ به خاطر اینکه مدیران تغییر میکنند، میگویند چرا اطلاعات میدادید؟ برای چه میدادید؟ یعنی کلاً در این فضا بودند که تراست کنند که این اطلاعات را برای چه میخواهید؟ پایگاه اطلاعات رفاه ایرانیان که دیگر حداقل در پنج، 6 قانون آمده است. در قانون برنامه ششم توسعه آمده، در قانون ساختار نظام جامع رفاه تأمین اجتماعی آمده، در کاربرد تعاملپذیری که ذیل شورای عالی فضای مجازی است آمده، در بند هـ تبصره 17 قانون بودجه 99 آمده، اصلاً در هر جایی که فکر کنی، کجا باید میبوده که نبوده؟ پس از نظر قانونی تمامی پشتوانههای لازم را دارد.
نکتهاش چیست؟ نکتهاش این است که دستگاهها هنوز نمیفهمند که داده به چه دردی میخورد. یعنی یوزکیسها و کارکردهای تولید و تبادل اطلاعات را هنوز نمیفهمند. اگر میبینید که طرف میآید میگوید ما فلان سامانه را راه انداختیم، فهمی از سامانه ندارد. اگر این موضوع وجود داشت، ما در کشور در یک دستگاه، جا به جا برای موضوعات مختلف اصلاً سامانه نمیخواستیم!
در دنیا میآیند روی موضوع single registration، یعنی یک جا، یک درگاه واحد! شما در حوزه رفاه چندتا خدمت میخواهید، یا خدمات حمایتی است، یا خدمات بیمهای است، یا خدمات توانبخشی است، یا خدمات آسیبهای اجتماعی است، یک بار شما را رجیستر میکنند، برای خدمات مختلف فرم دارد، در همانجا میزنی فرم، ثبت اطلاعات میکنی، ارسال، میرود برای دستگاه مربوطه، دستگاه میآید میگوید چه شده؟ بررسی میکند، و بعد خدمت را به شما میدهد، نتیجهاش را هم در سیستم ثبت میکند.
اما اینجا برای کوچکترین چیز یک سامانه مجزا راهاندازی میکنند. نکتهاش چیست؟ فهمی از سیستم، فهمی از مکانیزاسیون، فهمی از دولت الکترونیک وجود ندارد.
تنها بخشی که من معتقدم و فکر میکنم در دستگاههای مختلف جا افتاده است، اتوماسیون اداری است. یعنی بیش از آن واقعاً خیلی از دستگاهها نمیدانند.
این فهم ناقص باعث شده ما تعداد زیادی سامانه ناقص داشته باشیم، فهمی از تبادل اطلاعات نداشته باشیم. تبادل اطلاعات مثل هوایی است که تنفس میکنیم!
یک زمان طرف میگفت آقا ضرورت است! ضرورت چیست؟ اصلاً سامانه تو برای اینکه زنده باشد (باید تبادل اطلاعات داشته باشد).
مثل این است که طرف میگوید دارم با ماشین میروم، بگویی بنزین هم زدهای؟ بالاخره باید یک سوخت داشته باشید.
شما اگر بخواهید در اکوسیستم ایگاورمنت و ایگاورنَنس، حکمرانی الکترونیک کار کنید حتماً باید بحث تبادل اطلاعات را جدی بگیرید.
اصلاً من نمیدانم چه بگویم! چون اینقدر در زجرش بودیم! به طرف میگویم به این فکر نکن که بدهم یا ندهم! به این فکر کن که بیایی تیمی ستاپ کنی که اطلاعات را به تو بدهد!
واقعاً در این موضوع داستان داریم. یک مدیر میدهد، مدیر بعدی میآید میگوید آقا باید بنشینیم صحبت کنیم! یکی میگوید باید مصوبه فلان شورا را بدهیم! یکی میگوید واحد حقوقی باید بررسی کند! آقا اطلاعات میرود، محرمانه بودنش چه میشود؟! این اطلاعات را به تو دادم، چه به من میدهی؟! جایی نباید اسم ببری بگویی اطلاعات را از من گرفتی!
اصلاً یک چیزهای بنی اسرائیلی مطرح میکنند، خب مسلمان! من وقتی اطلاعات فلان حوزه را میگویم باید بگویم که شاخصهایی که بررسی کردم این بوده، باید اسم ببرم.
همه این مفروضاتی که مطرح کردم را بگذار کنار؛ فرض میکنیم من اطلاعات را درست گرفتم، پایدار دارم تولیدش میکنم، به خوبی دارم تبادل میکنم، ما دوتا چیز داریم، من یک UI دارم که این UI همین فرمهاست، میآید درون یک دیتابیس، دیتا میچیند. این مال سازمان A است، این هم سازمان B است، اینها باید با هم تبادل اطلاعات داشته باشند که این بتواند در سامانهاش استفادههای لازم را ببرد. نکته چیست؟ در بسیاری از دستگاهها این واقعاً دیتابیس است، عین آرشیو و بایگانی است. ما یک حرفی داریم، میگوییم اطلاعات را گرفتید، باید حکمرانی دادهمحور شود. یعنی اگر یک آقایی میآید درخواست یک خدمت و حمایت میخواهد، سیستم باید خود به خود برود بررسی کند، بگوید سن، جنسیت، وضعیت حیات فرد، وضعیت دیتابیسهای دیگر که آیا فرد خدمت دریافت کرده یا خیر؟ اصطلاحاً میگویند همپوشانی خدمتی چک شود. آیا واقعاً معلول است؟ میرود در نظام سلامت در جاهای مختلف میگردد، میگوید بله، یک جا گفتهاند معلول است. همه این اتفاقها افتاد، میگوید بله، استحقاق دارد.
الان در بسیاری از دستگاهها اتفاقی که میافتد، دیتابیس را داریم، طرف میآید درخواست را در آن فرم میدهد، کارشناس بررسی میکند، میگوید که استحقاق دارد یا ندارد؟ تصمیمگیری و حکمرانی، دادهمحور نیست.
این موضوع که شما مطرح میکنید، تحلیل دقیقی بوده؛ میگویید چرا مرتب سامانهها دارد توسعه پیدا میکند ولی از آن طرف، در مفاسد و تخلفات تغییری به وجود نمیآید؟!
مثال میزنم، سوتیهای سیستمی را ببینید! سال 95 قانونی آمد گفت مابهازای صادرات یک کیلو سیب ممتاز صادراتی، اجازه میدهیم یک کیلو و نیم کیلوگرم با محفظ گمرکی پنج درصد، یعنی 20 درصد بود، مزیت ایجاد کرده که سیب تولید و صادر کنید، ما 15 درصد تخفیف میدهیم موز وارد کنید. گمرک یک سوتی داده بود، بیشتر از مرزهای شرقی کشور کالا خارج میشد، ماشین میرفت روی باسکول عددش میآمد اینجا میزد مثلاً 3 تن، کارشناس پاک میکرد مثلاً میزد پنج تن! وقتی باسکول را به عنوان یک ابزار میگذارید، عددش باید ثابت شود، کارشناس نباید دخالت کند. ما در یک بازه زمانی 6 ماهه 700 درصد افزایش صادرات سیب داشتیم، سیب گندیده صادر کرده بودند زده بودند سیب صادراتی! سیب درجه یک و دو و سه زده بودند، زده بودند صادراتی! سیب زمینی صادر کرده بودند زده بودند صادراتی! سیب صادر نکرده بودند، سندسازی کرده بودند که صادر کردهایم! این مسائل و مشکلات اتفاق افتاده بود که بتوانند با این تخفیف محفظ گمرکی پنج درصد موز وارد کنند.
نکتهام این است که آقا سیستم درست کردی برای چه؟ برای اینکه نقش انسان را در ثبت اطلاعات و امثالهم به حداقل برسانید. طرف میگوید آقا یعنی کارشناسانم را بریزم دور؟! نه بزرگوار! در سامانهای که باید درست کنی، یکسری قواعد داری، این قواعد را کارشناسان تو باید تدوین کنند. کارشناسان تو باید به واحد IT بگویند که چه قواعدی را در سیستم در نظر بگیر که سیستم بر اساس آن بتواند تصمیمگیری کند.
بنابراین همه اینها را که کنار بگذارید، در بسیاری از دستگاه، نظام اداری یا بدنه نظام اداری کشور، اطلاعات را در سامانه، تحلیل اطلاعات را در سامانه میبینند، ولی همانند گذشته عمل میکنند. یعنی سیستم هیچ نقشی در تصمیمگیریشان ندارد. در صورتی که سیستم میدانید مثل چیست؟ مثل سیستم کنترل ترافیک است، میبیند به طور خودکار میگوید ماشین رد نمیشود، 70 ثانیهای را که مانده، میآورد پنج، چهار، سه، دو، یک! سیستم باید آنالیز کند، بزنم؟ نزنم؟ بدهم؟ ندهم؟
ما در فکتها و گزارههایی که در نظام اداری کشور در حوزه رفاه داریم، مثلاً در حوزه تسهیلات بگویم، ما تحلیل کردیم، دیدیم حدود 60 و سه، چهار درصد از جمعیت کشور تا الان تسهیلات دریافت نکردهاند. یعنی ما در نظام توزیع تسهیلاتمان هیچ عدالتی وجود ندارد که به کجا بدهیم و چگونه بدهیم. از آن 30 و هفت، هشت درصدی که گرفتهاند، بیش از 52 درصدش در شهر تهران توزیع شده.
حالا یک فکتهایی دیگر است که یک موردش را میتوانم مطرح کنم، این فکت را برای اولین بار مطرح میکنم چون تازه تحلیل کردهایم، 2 میلیون و 500 هزار خانواده در کشور هستند که ماهانه بیش از 9 میلیون تومان دارند هزینه میکنند. یعنی تراکنش کارتیشان بیش از 9 میلیون است. نکته جالبش این است که بیش از 48 درصدش تهرانی هستند. 0.6 درصدش در سیستان و بلوچستان زندگی میکنند. نکته چیست؟ اینها چیزهایی است که ما بخواهیم تصمیمگیری کنیم، باید دقیقاً اتفاقاتی که در نظام اداری کشور میافتد، مثلاً میگوییم محرومیتزدایی! آقا بیا اینجا ببینم! محرومیتزدایی منظورت چیست؟ شما ببیند الان اینقدر منابع کشور در دستگاهها، بنیادها، نهادها و گروههای مردمی دارد هزینه میشود، کدام سمت دارد میرود؟ میگویند رفتیم شناسایی کردیم! آقا جان وقتی یک سیستمی درست شده میتواند استحقاقسنجی کند!
ببیند روال کشور این است. این همه دستگاه دارند کار محرومیتزدایی انجام میدهند. بگو آقا آمدهای از وزارت رفاه استعلام بگیری ببینی این طرف استحقاق دارد یا ندارد؟ همه دنبال بُرد رسانهایش هستند. ما این کار را انجام دادیم! اینقدر میلیون بسته نوشتافزار دادیم! اینقدر ارزاق دادیم!
مورد بوده که رفتهاند به در خانه شخصی، گفته آقا شما مثلاً هفتمین یا هشتمین گروه هستید که دارید به من یک بستهای میدهید.
این اتفاق دارد در فضای میدانی اتفاق میافتد، در دستگاهها هم همین است. الان در حوزه اشتغال ما اطلاعات بسیار کاملی از وضعیت رفاهی فرد، توانمندی فرد، این بیکارها کجا توزیع شدهاند، فارغالتحصیلان دانشگاهی را تحلیل کردیم، کجا هستند، اگر شاغل شدند چند سال بعد از فارغالتحصیلیشان بوده، آیا بیمه دارند، ندارند، درآمدشان چقدر است، کجا متولد شدند، زندگی کردند، کجا تحصیل کردند، کجا شاغل شدند، تحلیل اینها را انجام دادیم.
در همه حوزهها بالاخره کار تحلیلی انجام شده ولی بحثم این است که مغزافزار حاکمیت بر اساس اطلاعات نیست. هنوز یک مدیر میآید میگوید آقا بگذارید من خودم تصمیم بگیرم. اصلاً قرار نیست تو تصمیم بگیری! تو قرار است فرآیند تصمیمگیری بر اساس داده را ایجاد کرده و ساپورت کنی و سپس از تصمیمی که ناشی از اطلاعات موجود در سیستم گرفته شده حمایت کرده و آن را اجرا کنی.
الان که اینطور نیست. الان این شده که اطلاعات را میبیند، میگوید اوه! این است، خب آقا بیا اینجا ببینم! شروع میکند کار کردن. این منطق کشور است.
پس محور اول که مطرح کردید که چرا به آن سامانه جامع نرسیدید؟ این است که فرآیندهای نادرستی داریم. مدیرانی داریم که اصلاً نمیفهمند سیستم چیست. گیرم، بفهمند، آهان یک مشکل جدی داریم که متأسفانه کسی به آن نمیپردازد. دولت الکترونیک در تعداد محدودی پیمانکار است که اینها به تعداد انگشتان دو دست هم نمیرسند، در دستگاهها و مجموعههای مختلف هستند، سیطره اینها بر فضای IT آن سازمانها باعث شده که اینها بگویند کار جلو برود یا جلو نرود. با هزینههای بسیار زیاد!
بابا! اینجا الان فضای کارآفرینی، 40 تا 50 میلیون به یک تیم میدهیم سیستمش را درست میکند، کار بازاریابی انجام میدهد، با مخاطبش طرفِ تعامل است، خودش را بزرگ میکند، بعد میرود جذب سرمایه انجام میدهد. چطور میشود که برای یک سامانه کوچک شما باید حداقل یک، یک و نیم میلیارد بدهید! چه کسی گفته این اتفاق باید بیفتد؟ یک توافقی بین پیمانکاران IT و حوزههای IT سازمانها اتفاق افتاده که اصلاً یک دلیلی که سیستمها به نتیجه نمیرسد، به خاطر جهلها و ندانستنهای پیمانکاران IT است. سازمانهای دولتی که عرض کردم، بسیاری از سازمانهای اجرایی که اصلاً نمیدانند چه میخواهند. طرف شرح خدمات تنظیم کرده، رفته توی پروژه، 70 درصد شرح خدمات تغییر کرده! یعنی چی؟ یعنی اصلاً نمیدانسته. روز اول 30 درصد میدانسته. آن 30 درصد هم ما در نرمافزار، نیازمندیهای کارکردی داریم، غیرکارکردی داریم. غیرکارکردیها ثابت است، فقط کپی میکنند از یک جا میگذارند یک جای دیگر. نیازمندیهای کارکردی است که تغییر میکند. یعنی اصلاً طرف نمیدانسته چه میخواهد. همین باعث میشود قیمت پروژه بالا برود. از آن طرف پیمانکار باید این را اصلاح کند اما او هم این را نمیداند.
پس یک بخش دیگرش این است. اگر میبینید گمرک خیلی پایدار اتفاق افتاده و جلو رفته است، با هر نقیصهای که هست، یک تیم ثابتی به نام مثلاً پژوهشکده سامانه کاربردی دانشگاه تهران پایش بودند، دائماً تحقیق و توسعه نرمافزار انجام دادهاند، مرتب رفتهاند تحلیل کردند، تحلیل کردند، آمدهاند از این طرف توسعه دادهاند. پایدار کنارش بودند. تجاری نگاه نکردند. ما در فضای پیمانکاری این موضوع را داریم. یک ذره پروژه این طرف و آن طرف شود، میگوید ببخشید! بیایید اینجا! یعنی قیمت بالا برود. اصلاً داستان داریم. واقعاً این را معتقدم. چون با خیلی از اینها سروکار داشتیم میگویم بخش عمدهای از توسعه نامتوازن دولت الکترونیک در کشور و به استقرار نرسیدن این سامانهها برمیگردد به عملکرد غلط پیمانکاران فناوری اطلاعات. این چیزی است که متأسفانه دیده نمیشود. یک نظام صنفی رایانهای دارند و عین نظام پزشکی است.
شما نظام پزشکی را ببینید، خودشان مجوز میدهند، خودشان نظارت میکنند. ما هم این مشکل را داریم. نکتهاش این است که در پزشکی مردم یک سِنسی دارند، مثلاً یکدفعه یارو میمیرد، میگوید اوه! چرا کشتی؟ اینجا در حوزه IT طرف میگوید آقا کار جلو نرفت! چرا جلو نرفت؟ نرفت! چه کار کنم؟
شما بروید تحقیق کنید ببینید در کدام یک از سازمانها یک پرونده علیه یک پیمانکار IT شکل گرفته است؟ هر چه بدهی بُردی! سازمان دولتی مثلاً مدیرش یک آدم مدیوم است، مثلاً آماتور است، اصلاً سیستم نمیفهمد. فقط یک تکه دوست دارد ببیند ما در راستای دولت الکترونیک آمدیم این کار را انجام دادیم. آن یک تکه برایش شیرین است و آن را از دست نمیدهد.
باور نمیکنید! من قراردادش را به شما نشان میدهم تا باور کنید، این قرارداد با این عنوان «طراحی 2122» مال این مجموعه بوده، یک لحظه این را نگاه کنید، مدت زمان انجام قرارداد را ببینید. این قراردادی است که خود ما بستهایم. سامانهاش هم هست. یعنی دو شب تا صبح، خیلی نکته مهمی است، دو شب تا صبح بچهها را بیدار نگه داشتهایم، کار را زدند، یک سامانه ملی درآمده که سامانهای است که چون اطلاعات من ثبت شده، شما میتوانید بروید کاملاً ببینید، ثبت درخواست انجام دهید، شهرستانهای هدف را ببینید، مبلغ همین را قیمت جای دیگر از همین پیمانکاران گرفته بودند، 500، 600 و 700 میلیون، چهار ماه، پنج ماه، 6 ماه!
داستان داریم! یعنی واقعاً دیگر به یک جا رسیدهایم، چون خودمان کل ابزارهایش را داریم، گفتیم حالا که اینجوری است اصلاً ولش کن بابا! آنکه جهل دارد، آن هم که دنبال فضای تجاریش است، ما بیاییم وسط و آن چیزی که فکر میکنیم و تحلیل و توسعه انجام دادیم متناسب با شرایط قوانین و اصلاح فرآیندهاست، همان را خودمان پیاده کنیم، یعنی سیستم just in time باشد، هم فکر کنیم هم پیاده کنیم.
حالا از آن طرف تعداد زیادی قرارداد دارد که به شما نشان دهم که مثلاً روز اول یک عددی گفتند، الان سه برابر آن عدد را دادهاند، سامانه هنوز 40 تا 50 درصد بیشتر رشد نکرده.
این مشکلات خیلی زیاد است ولی هیچجا موضوعی راجع به آن مطرح نشده و جای تأسف دارد! علتش هم به خاطر این است که خود این شرکتها اغلب بالاخره با واحدهای IT یک تعاملاتی دارند، یعنی منافع را به هم گره میزنند که با هم پایدار جلو بروند.
و اینقدر شرایط شرکت IT سخت است، در هر حوزهای بروی ببینی انحصار ایجاد شد، اینقدر ورود را سخت کردهاند که هر کسی نتواند وارد شود. یعنی شما بخواهی بروی یک شرکت IT درست و درمان خیلی خوب بزنی، مجوزها را بگیری و تعداد زیادی کارشناس داشته باشی، حداقل باید یک و خردهای میلیارد هزینه کنی!
یک موضوع دیگر هم بحث تولّیگری ذیل این موضوع است. ما پایگاه اطلاعات رفاه ایرانیان را درست کردیم با آن همه تکلیف قانونی، سازمان مالیاتی رفته آقا! این موضوع باید بیاید در سازمان امور مالیاتی! چرا؟ چون میتوانم از طریق آن مالیات بر اشخاص حقیقی را شناسایی کنم!
خب ما که داریم به تو سرویس میدهیم! دغدغهات چیست؟ تو هستی که به کسی سرویس نمیدهی! تو هستی که به کسی داده نمیدهی! تو دنبال گرفتن مالیات هستی، دنبال خیلی از موارد هستی ولی هیچ کار خاصی انجام نمیدهی!
مثلاً ما چند کشور را مطالعه تطبیقی کردیم، در یک کشور سازمان امور مالیاتی متولّی کل این اطلاعات بود. در یک جا وزارت رفاه و تأمین اجتماعی بود، در کشورهای مختلف یک دستگاه را متولّی کردهاند. ما بالاخره داریم این کار را انجام میدهیم اما یک مشکل وجود دارد، دستگاهها به دلیل اینکه یک متولّی واحد نبوده که اطلاعات تجمیع شود به همه سرویس دهد، در سازمان فناوری اطلاعات باید این اتفاق میافتاد و این کار را میکردند، نکردند!
تجارت الکترونیک 2530؟
- نه، اسمش رویش است دیگر، مرکز توسعه تجارت الکترونیک.
کارش؟
- کارش یکی ساماندهی همین کسب و کارهای دیجیتال و اینماد و ... ولی نه، الان هم که ورود کرده دارد برای وزارت صنعت و معدن این کار را انجام میدهد وگرنه از نظر قانونی نمیتواند در کل کشور این کار را انجام دهد.
نکته این است که در بسیاری از موارد هر دستگاهی دنبال این است که بگوید من انجام دادهام. یک متولّی واحد باید وجود داشته باشد. دستگاهها از دیالوگ دو به دو خسته شدهاند. اینقدر ما رفتهایم سراغ ثبت احوال، آقای ثبت احوال لطفاً این اطلاعات را بده! سازمان تأمین اجتماعی رفته سراغ ثبت احوال، لطفاً این اطلاعات را بده! یعنی اینقدر دیالوگهای دو به دو انجام شده. بعد ما رفتهایم سراغ شرکت پُست، لطفاً این سرویس را به ما بده! بعد رفتهایم سراغ ناجا، لطفاً اطلاعات خودروت را بده! بعد سازمان مالیاتی رفته گفته لطفاً اطلاعات را بده! بعد رفتیم سراغ مثلاً سازمان تأمین اجتماعی گفتیم لطفاً اطلاعاتت را بده! سازمان امور مالیاتها رفته گفته اطلاعاتت را بده! یک گرافی است! من تعاملات فیمابین را به شما بگویم، اصلاً کلاً دستگاهها از این موضوع خسته شدهاند!
بنابراین یکی هم تولّیگری واحد است. آقا یک مرجعی باشد بزنید برود! یعنی واقعاً گاهی اوقات آدم حرص میخورد. ما هم بالاخره این صبر و حوصله این پیرمردها را نداریم.
بچههای پژوهشکده گمرک میگویند مثلاً وزارت اطلاعات این وسط میآید میگوید باید همه این سامانهها دست من باشد. این تعارض منافع را این وسط باید چگونه حل کرد؟
- حرف شما درست است ولی هر دستگاهی، مثلاً همان دستگاه انتظامی و امنیتی هم بالاخره نیاز است که دسترسی داشته باشند، نمیتوانید بگویید که چرا شما دسترسی دارید؟ خواه ناخواه باید دسترسی داشته باشند. هر کسی یک حرفی میزند. حرف من این است که میگویم من بیایم با شما مصداقی صحبت کنم، به نتیجه نمیرسیم. میگویم یک جایی باید باشد ما بنشینم صحبت کنیم تعیین تکلیف کنیم. آقا یکسری قوانین و مقررات است، قوانین و مقررات که سر جایش است و تغییر هم نمیکند. یکسری نیازمندیهای کارکردی است. آقا من در راستای مأموریتهایم باید این کارها را انجام دهم و این دادهها را میخواهم. چه کسی قرار است بِبُرّد؟ کجا قرار است بریده شود؟ آقا شورای عالی فضای مجازی است؟ نمیدانم، برود آنجا. کارگروه تعاملپذیری دولت الکترونیک است؟ برود آنجا. مدیریت بخش دولت الکترونیک سازمان فناوری اطلاعات است؟ برود آنجا. در خود بخش کمیسیون اجتماعی دولت است؟ کمیسیون اجتماعی مجلس است؟ من نمیدانم! کار ندارم! در هر حوزهای بالاخره یکی باید محور باشد که تصمیم بگیریم، باید بِبُرّیم دیگر، چند سال است گمرک با آن مجموعه دعوا دارند؟!
یک بحثی که واقعیت دارد این است که بعضاً دستگاهها، مثلاً ثبت احوال میگوید من اینقدر پول میخواهم که اطلاعات بدهم. اینکه شما میگویید باید یک جایی شود، خب ما یک جا بگذاریم...
- خب آن دستگاه باید همه اینها را ببُرد دیگر. آقا چگونه سرویس بدهی. با چه متدهای تبادل اطلاعات. پول بدهی یا ندهی؟ بله، ما دستگاهی داشتیم زیرمجموعه یک قوّه دیگر، اطلاعات حیاتی هم دستش است، میگوید بابت هر استعلام باید به من 40 هزار تومان پول بدهید! آخر ببخشید، من 40 هزار تومان بخواهم بدهم خب چه کاری است؟ در حوزه خدمات رفاهی و حمایتی میروم خدمت را میدهم دیگر، تازه کلی هم پروموشن رسانهای دارد. 40 هزار تومان به تو بدهم استعلام کنم؟! اصلاً من نمیفهم! واقعاً این چیزها را. گاهی اوقات از نظر فضای رسانهای باید بگویی من نمیفهم! اصلاً یعنی چی؟! شما بروید در کشورهای دیگر این را مطرح کنید، بالاخره دوستان ما در جاهای مختلف ارتباط داریم، مواردی که مطرح میکنند، مثلاً موضوع قطع شدن تبادل اطلاعات. میگوید یعنی چی؟! من نمیفهمم! یعنی فلان دستگاه این اطلاعات را ندهد؟! من متوجه نمیشوم! مثال دارم میگویم. یک موضوعی داریم تحت عنوان اقامت یگانه. اقامت یگانه یعنی شما کُد پستی افراد را داشته باشید که دقیقاً چه کسی کجا ساکن است و این فرآیند به روز شود. در حالی که ببخشید من نمیفهمم! یعنی شما نمیدانید چه کسی کجا ساکن است؟ 23 سال است این قانون روی زمین مانده، ثبت احوال هم متولیاش بوده. 23 سال این قانون روی زمین مانده است. ما نمیدانیم چه کسی کجا ساکن است. میدانید اگر میدانستیم چه کسی کجا ساکن است، بر اساس فاکتورهای معیارهای مختلف، کرونا را بهتر مدیریت میکردیم، حوادث سوانح طبیعی و مدیریت بحران را بهتر انجام میدادیم، برنامهریزی شهری را بهتر انجام میدادیم، محرومیتزدایی، توزیع امکانات سلامت.
همین کار مالیاتی.
- همین کار مالیاتی! چون میدانید چه کسی کجا ساکن است. آقا من میخواهم در اینجا برش بزنم، در این محدوده پستی، در این محدوده کاداس، هر چیزی، چه کسی کجا ساکن است. اطلاعات مکانمحور بالاخره کلید است. در هلند میبینید که از شما کُد پستی میگیرند، کُد ملی نمیگیرند! اینقدر کُد پستی یونیک است که معادل همه چیز است، همه اطلاعات را فراخوانی میکند.
پس یکی هم راجع به تولّیگریش است که باید تصمیم گرفته شود. همه مدعی این حوزه هستند اما در حقیقت صاحب ندارد!
در واقع باید یک شورای عالی هم برای این راهاندازی شود.
- آخر نمیفهمم، مرتب شورای عالی راه بیندازیم!
شاید شورای عالی فضای مجازی به آن بخورد، بشود شورای عالی امنیت اطلاعات کشور.
- من میگویم این موضوعی که مطرح است، ضرورتش را باید جا بیندازیم! ضرورتش که جا افتاد، آنوقت مینشینیم راجع به ویژگیهای متولیاش صحبت میکنیم. الان من میگویم ضرورتش جا نیفتاده است.
این ضرورت چگونه ایجاد میشود؟ از کجا باید شروع شود؟ ضرورت جا افتادن یک بحثی است که خیلی وقتها رهبری سیاستهای کلی میدهند، این سیاستهای کلی ذیلش قوانین تصویب شود، بعد قوانین بیاید اجرا شود، حول قوانین جریانسازی شود. یک مقدار این جا افتادن خودش شاید نیاز به متولی داشته باشد. شاید از پایین به بالا باشد.
- حرف من این است که گفتمانسازیاش را انجام دهیم. موضوع مهم است، باید اتفاق بیفتد. بسیاری از جاها که تصمیمگیری نشده به خاطر این است، بسیاری از جاها که تعارض منافع وجود دارد به خاطر این است. بسیاری از جاهایی که در خصوص قیمت خدماتی که فیمابین دستگاهها تبادل میشود به خاطر این است. همه اینها را جمع کنی، باید بگویی به این دلایل؛ مثل اینکه بگویند سازمان نظام پزشکی، آقا یک مرجعی باید باشد پزشکان را تأیید کند، یک مرجعی باشد پاسخگوی مردم باشد، یک مرجعی باید باشد پروانه مطب دهد، یک مرجعی باید باشد مرجع شکایت مردم باشد، همه این کارکردها را جمع کنیم یک نظام پزشکی شکل میگیرد. البته با کارکردهای درست باید شکل بگیرد نه با نظام پزشکی فعلی.
این هم همین است. ما باید نیازمندیهایمان را مشخص کنیم، نیازمندیمان را تجمیع کنیم، همه بگوییم بله، راست میگویی، ما این دغدغهها و این مسائل را داریم؛ بر اساس آن بگوییم چه کسی میتواند اینها را پاس کند؟
اولاً سر خوبیهای این گفتمان صحبت کنیم، دوماً اینکه الان مهمترین ضرورت این است که مشخص کنیم که مثلاً از این نقطه شروع کرد. این نقطه به عنوان اصلیترین گلوگاه است که هنوز خیلی کار در آن باید انجام شود تا مردم بر اساس این اطلاعات موضوع به یک احساس عدالت برسند.
- موضوعی که شما مطرح میکنید این است که بحث این است که چه کار کنیم که مردم ما به ازای عدالت را، من یک نکته به شما بگویم، خدا میداند مردم چیز خاصی انتظار ندارند. چون من یک سال بالاخره در فضای رسانهای آنها با جمعیت میلیونی درگیر بودیم، مثلاً فکر کردی درخواستهای مردم چیست؟ یکیاش اینکه بدون مراجعه حضوری کارش انجام شود. دوم اینکه این تصور نابودکننده در ذهن مردم وجود دارد که به من ندادند، به همسایهام دادند، به من ندادند به فلانی که فامیل فلانی بود دادند، این تصور دارد مردم را نابود میکند. در بحث معیشتی یارو گفت آقا طرف گرفته، میگفتم والله بالله نگرفته، میرفت جلو میگفت آره راست میگی، مثلاً یارانه را گرفته، آن معیشتی را نگرفته. در هر حوزهای که فکر کنید.
تا فردا صبح بگو شفافیت. مثلاً «ایتام» بپرسند شفافیت! ایتام وابسته به کجاست، از کجا پول در میآورد. بعد میآیند راجع به شفافیت، مثلاً اندیشکده فلان میآید میگوید شفافیت برای ایران! خب آقا پول خودت را کی دارد میدهد؟ 3658 امنیتی دارد میدهد. وابسته به مرکز همکاری فلانجا. بابا ببخشید جوک نگویید! یک جوری تو آمدی خودت بحث شفافیت را مطرح میکنی که آدم فکر میکند من چقدر غیرشفافم! موضوع این است. راجع به موضوعات مختلف ما آنقدر مفاهیم را مطرح کردهایم؛ عدالت! عدالت! یعنی چی؟ شفافیت! شفافیت! یعنی اینکه من یک تسهیلات میخواهم بدهم، 100 نفر میتوانند تسهیلات را بگیرند، کسانی که ثبتنام کردند تعدادش برخط مشخص باشد. 10 هزار نفر ثبتنام کردند. چه کسی به چه علت رد شد؟ و این 100 نفر باقی ماندند، اسم 100 نفر هم مشخص باشد، حالا کد ملیشان باشد دو رقمش را 3746 کنید. همین باعث میشود مردم احساس کنند که «وقعَ کلُّ شیءِ موضعه» هر چیزی جای خودش است؛ عدالت!
همین الان در سیستم اداری کشور خیلی جاها میرویم عین مردم مینشینم توی صف. میروی آنجا، یک مسئول دفتر ساده میتواند بگوید آقا امروز نه! برو فردا بیا! این یعنی بیعدالتی!
حرفم این است که ما اگر میخواهیم عدالت به معنای واقعی اتفاق بیفتد، در لایه سیستم این اتفاق میافتد، چیز دیگر را من باور ندارم. عدالت یعنی میخواهی خدمات حمایتی بدهی، چه کسی باید بگیرد؟ آنکه باید بگیرد، بگیرد! تسهیلات میخواهی بدهی، مسکن میخواهی بدهی، میخواهی مجوز تأمین ارز بدهی، در هر حوزهای که بگویی من میگویم سیستم! سیستم با آن کارکردهایی که قواعدش دائماً به روز باشد، تبادل اطلاعات داشته باشد، مجموعههای نظارتی دسترسی خوب به اطلاعات داشته باشند، نتایج اطلاعات شفاف باشد، اطلاعات به خوبی تبادل داشته باشد، پایدار باشد، کارشناس در تغییر اطلاعات نقشی نداشته باشد، با این ویژگیها و چکلیست، سیستم است که میتواند عدالت را محقق کند.
تا فردا بگو عدالت! عدالت! عدالت! آقا در داستان مجلس ببین! یک مکانیسم رنکینگ و ریتینگ باید وجود داشته باشد خود به خود به نماینده مجلس اجازه ندهد دور بعد ثبتنام کند. آقا شفافیت آرای نمایندگان مجلس! چرا میروید توی مصداق؟! ساعات حضور نماینده مجلس، تعداد سخنرانیهای صحن، تعداد طرحهایی که ارائه داده، تعداد لوایحی که بررسی کرده، آرای مثبت و منفی که داده، همه فاکتورها را یک مکانیسمی باشد.
نکتهام این است که در موضوعی که مورد بحث ماست، تو خود به خود بر اساس تحصیلات، سن، جنسیت، کمیسیون، یعنی یکسری فاکتور وجود دارد، در بیمه مرکزی یک کاری انجام شد که کار قشنگی بود. یک سامانهای تحت عنوان سامانه ارزیابی و احراز سلامت حرفهای اشخاص کلیدی صنعت بیمه، یک مکانیزم امتیازبندی داشت، سوابق و تحصیلات و ... یک هزار امتیاز داشت، اگر طرف زیر 600 بود اصلاً نمیتوانستند برایش حکم بزنند.
حالا نکتهاش این بود که باز آنجا رفتند پیگیری کردند که با نظر هیئت عامل بیمه مرکزی، مجوز را بگیرند. بعضیها سیستم را دور زدند! چه کسانی؟ آنهایی که بیمههای خاص بودند. یک بیمه بود مال بنیاد فلان بود! یک بیمه بود مال ستاد فلان بود! آنها رفتند دور زدند ولی مدیرانشان صلاحیت نداشتند.
این شد کار. حالا تو مرتب بگو شفافیت آرای نمایندگان مجلس! بابا چرا دست روی این داستان میگذاری؟ دست روی کلان بگذار! دست روی مکانیسم بگذار! چند سال است داریم میگوییم شفافیت نمایندگان مجلس؟! در حوزههای مختلف همین است.
داستان من این است که به نظرم سمت و سوی مطالبهگری ما غلط است. وقتی شیپور را از این طرف میزنی صدایش درنمیآید یعنی از سر گشادش گرفتی، عوض کن شاید یک اتفاقی افتاد! چرا خودت را پاره پوره میکنی؟! این اتفاق در خیلی از حوزهها نیفتاد.
الان به نظرم یکی از تضامینی که دولت بعدی باید بدهد، میثاقنامه دولت الکترونیک است. باید بپذیرید بیاید این مسائل و مشکلات را رفع کند. دیگر نباید بحث داشته باشیم. سامانههای موازی را باید حذف کنیم. سامانهها باید یکتا باشند، باید پایدار باشند. تبادل اطلاعاتی یک بار برای همیشه باید بسته شود. داستان این است که هدِ سازمانها عوض میشوند اما بدنه همان بدنه است. او باید بیاید بگوید الزام! باید اطلاعات را بدهید! بی برو برگرد!
تکمیلتر شدن سامانه تا کی باید ادامه پیدا کند؟
- تکمیل شدن سامانه همینجوری توسعه دارد. سامانه متناسب با شرایط مختلف توسعه دارد. برای چه میگویند بخش develop دارند؟ اصلاً یک موضوع داریم «توسعه نرمافزار»! نوشتن نرمافزار اصلاً هیچکس مطرح نمیکنند، میگویند توسعه نرمافزار! اقتضایی گاهی اوقات یک کاری انجام میدهند. بنابراین این توسعه تا آخر وجود دارد.
اما اینکه میگویید چرا خروجی نمیدهد؟ خروجیاش یک بخشش آن است. تبادل اطلاعات به موقع نیست. هوشمند تصمیمگیری نمیشود. عملکرد این جای فرد به جای دیگر اثر نمیگذارد. طرف در نظام بیمهای کشور (مثلاً عرض میکنم) اعلام میکند آقا من مثلاً سهتا نیرو دارم، سهتا دانه بیمه میدهم؛ اما میخواهد برود نیرو بگیرد، میگوید 100 تا نیرو دارم! وصل نیستند به هم!
میآید مالیات یک جور رفتار میشود. میآید بیمه یک جور اظهار میکند. در مالیات بیشاظهاری میکند. در بیمه کماظهاری میکند. چونکه میخواهد در بحث مالیات هزینههایش را زیاد اظهار کند. خب یک اظهار واحد بدهد برای بیمه و مالیات برود، میدانید چقدر مسائل و مشکلات حل میشود؟
گرهاش این است که اگر میخواهید مسائل رفع شود، در تبادل اطلاعات است. در رفع همپوشانی فرآیندی و سامانهای در دستگاههای مختلف است. اگر این مسائل و مشکلات را رفع کنیم، خیلی مشکلات رفع میشود.
سرِ سامانههای اقتصادی اگر یک مقدار بیشتر صحبت کنید، معضلی که در سامانههای مالیاتی داریم همینهاست؟
- داستان همین است. فرار مالیاتی یعنی چه اتفاقی میافتد؟ الان طرف در شعبات تأمین اجتماعی در یک شعبه بدهکاری دارد، میرود در یک شعبه دیگر پروندهاش را از بیس شروع میکند استارت زدن!
در بحث بانکی، تراکنشهای داخل بانک مشخص نیست. اطلاعات فقط در خود بانک است.
- بله! راهکارهای اصلاح کشور خداوکیلی راهکارهای پیچیدهای نیست. شما میخواهید جلوی احتکار را بگیری؟ خب سامانه جامع انبارهای وزارت صنعت، معدن و تجارت وجود دارد، سیستم قضایی، انتظامی، امنیتی کشور باید بیاید وسط بگوید آقا در خانهات انبار کردی؟ ببین هنر این است، یکی میگفت اول انقلاب خواستیم اسلحهها را جمع کنیم، گفتیم هر کس اسلحه دارد بیاید مجوز بگیرد. میگفت دوشکا و تیربار آمد مجوز گرفت، یارو توی خانهاش داشت.
میگفت مجوز دادیم دیدیم داستان چیست. برنامهریزی کردیم شروع کردیم از فعلاً آن گندهها آمدیم تا پایین جمع کردن. آقا توی خانهات انبار کردی؟ اشکال ندارد، بیا انبارت را رجیستر کن. طرف احتمال دارد خانهاش را بیمه کرده باشد، اطلاعات را با بیمه تبادل کن، آقای بیمه! این خانهاش را انبار هم کرده، تو هم در جریان باش، حق بیمهاش را ببر بالا! حالا بگو چه انبار کردی؟ آقا این را انبار کردم.
این رابطه اگر شکل بگیرد. وانت دارد حمل میکند. آقا بیا اینجا ببینم! بارنامه حمل درونشهریات کجاست؟ نداری؟ ماشین توقیف!
اگر یک ید واحده وجود داشته باشد جلوی احتکار گرفته میشود. الان میدانیم چه کالایی کجا دپو شده در چه شرایطی. فاکتور خرید! مسئله فاکتور در کشور رفع شود، نظام اقتصادی درست میشود! مسئله فاکتور! چه چیز را چه زمانی از چه کسی با چه قیمتی خریدهای؟ تاریخ خرید وجود دارد پس یعنی تو مالکش شدی. تاریخ فروش؟ چرا اینقدر کالا را نگه داشتی؟ بر این اساس جریمه وضع کنی. و جریمه، طرف را به درون لیست سیاه ببرد. نتواند سند بزند، نتواند خدمات بانکی بگیرد، به خدا میرود اصلاحش میکند!
الان شما عوارض شهرداری و خلافی داشته باشی، ماشینت را که بخوابانند میروی همه را تسویه میکنی بعداً ماشینت را به تو میدهند.
ما فکر میکنیم نسخهها کذایی است. خب قربان شکلت! جلوی این داستان را بگیری، ببینی چه کالایی داری، چهجوری داری، جلوی دپو را گرفتی، آنوقت تازه بازار برایت ایجاد میشود، آنوقت تازه میتوانی اشتغال ایجاد کنی، آنوقت میتوانی تسهیلات ارائه دهی، آنوقت میتوانی جلوی واردات کالاهایی که مشابه تولید داخلی دارند را بگیری، آنوقت میتوانی قدرت خرید مردم را پایش کنی.
یارو برای دان مرغ ارز را میگیرد، با یک موضوعی میرود یک کالای دیگر وارد میکند، بعد قیمت دام و طیور بالا میرود!
حرفم این است و میخواهم در ذهن شما این مسئله را سادهسازی کنم که بابا! راهکار حل مسائل کشور خدا میداند راهکار پیچیدهای نیست!
نظر خودتان درباره یکی ریشهیابی و نگاه سیستمیاش بود. روی سامانههایی مثل سامانه تجارت یا سامانه جامع مالیاتی، فکری کردید؟ هنوز چه نقصهایی دارد؟
- نقص عمدهاش نقص تبادل اطلاعات است. نقص بعدی بحث این است که برای مثال یکسری زیرساختهایی در کشور الزام نشده است. مثل همین فاکتور. فاکتور اگر وجود داشته باشد، برای مثال سامانه جامع انبارها بهتر میتواند الزام کند، سازمان راهداری بهتر میتواند الزام کند.
من همهشان را برمیگردانم به این نکته که الزامهای مدیریتی محکمی پشت اینها وجود ندارد. سامانه وجود دارد ولی مابهازای تخطی از عملکرد سامانه مشخص نشده است.
تخلف در نظام اقتصادی کشور میصرفد! میصرفد که به سمت آن میروند. تو باید این را برخلاف صرفه کنی! فاکتور نداری؟! یعنی چه که فاکتور نداری؟ به اندازه خود فاکتور و یک عددی، جریمهات است! جریمه میچسبد بهت!
الان صندوق رفاه دانشجویان، بدهی صندوق که وامهایش 2 میلیون، 3 میلیون و 4 میلیون است، میخواهی بروی وام بگیری یا دسته چک بگیری، سیستم میگوید شما بدهی دارید! صندوق رفاه دانشجویان! برو کلیر کن! میروی کلیر میکنی میآیی! الزام باید وجود داشته باشد.
من میگویم اینها را ولش کن، همهاش الزام مدیریت است! این الزام، یک بخشش محکم ایستادن دستگاههای انتظامی، نظامی، قضائی و امنیتی است. ارتباط و گلوگاه درست کردن است که اگر فرد اینجا بد کِرِدیت بود، جای دیگر؛ در بعضی از کشورها طرف بلیت ارائه نمیدهد، این در پروندهاش میماند! یک رفتار بد نشان دهد، در پروندهاش میماند! سرعت غیر مجاز برود، فردا بیمه پیامک میدهد یا زنگ میزند میگوید شما تخطی سرعت داشتید، ریسکتان رفته بالا! تشریف بیاورید! الحاقیه میزند، پول بیشتری به عنوان حق بیمه از تو میگیرد.
بهش میگویند حق بیمه پویاست ولی در ایران ایستاست. هر جوری رفتار کنی، حالا مثالش را در بیمه زدم، بگویم که در بیمه تو داری تشویق میکنی! آقا خسارت؟ من پشتت هستم! چه کسی چنین چیزی گفته است؟! داستان بیمه این است که تو باید خوس حساب باشی، قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت کنی، باید فلان کنی، بهمان کنی؛ اگر یک زمانی در یک جایی یک خسارتی با یک کیفیت اتفاق افتاد، من پوشش میدهم. ولی این نیست که تو هر کاری بکنی!
ما اینجا صندوق تأمین خسارت بدنی درست کردیم، میگوییم بیمه شخص ثالث هم نداشتی، دیه خوردی، دیهات را من میدهم! یعنی چی؟! از آن زمان که رو آمد، بسیاری از افراد گفتند گور باباتان! بیمه دعای مادرم!
این الزامهاست. عرضم تمام!
انتهای پیام/