صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
در یک برنامه رادیویی مطرح شد؛

خاطره مجری و بازیگر تلویزیون از روزهای مسافرکشی/ علیمردانی: از شخصیت مسافران در کارهایم استفاده می‌کردم

محمدرضا علیمردانی مجری، خواننده و بازیگر به پرسش‌های برنامه شبانگاهی «پنجشنبه‌جمعه» رادیو پاسخ داد.
کد خبر : 508061

به‌گزارش خبرنگار حوزه رادیو و تلویزیون گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، گفتگوی تلفنی برنامه رادیویی «پنجشنبه‌جمعه» رادیو ایران با اجرای منصور ضابطیان، در شامگاه جمعه بیست و چهارم مردادماه به محمدرضا علیمردانی بازیگر، خوانننده، مجری و صداپیشه اختصاص داشت.


وی صحبت‌هایش را با اظهار دلتنگی برای دوستان و آشنایانی آغاز کرد که به واسطه کرونا امکان دیدار آنها وجود ندارد.  علیمردانی در پاسخ به ضابطیان درباره فعالیت‌های جاری خود نیز گفت: ضبط سری جدید «چهل‌تیکه» حدود دو هفته است که به پایان رسیده و قسمت‌های ضبط شده در حال تدوین است.


وی افزود: اولین قسمت «چهل‌تیکه» هم از ساعت 11 شب روز شنبه 25 مردادماه روی آنتن شبکه نسیم می‌رود. ساختار و حال و هوای برنامه با فصل قبلی تفاوت چندانی ندارد و همان مرور خاطرات قدیمی  و گفتگو با چهره‌های خاطره‌ساز، محور برنامه است اما دو تفاوت عمده هم داریم. اول، این‌که دیگر شاهد حضور تماشاچی در استودیو نخواهیم بود. دومین تفاوت هم به اضافه‌شدن یک بخش جدید مربوط می‌شود. یک محفل موسیقی را طراحی کرده‌ایم و با دوستان خواننده و آهنگساز درباره  موسیقی‌های قدیمی گپ می‌زنیم. سرپرست بخش موسیقی  ما هم آقای سینا ذکایی هستند. این مرور موسیقایی به نوعی حُسن ختام هر قسمت از سری جدید برنامه چهل تیکه است.


علیمردانی در این گفتگو طبق روال این برنامه به پرسش‌های کوتاه منصور ضابطیان که با عبارت «تا حالا...» شروع می‌شد، پاسخ داد که در ادامه آنها را مرور می‌کنیم:


تاحالا شما را با فرد دیگری اشتباه گرفته‌اند؟


بله؛ البته فرد سرشناسی نبوده که بگویند شبیه فلانی هستی، اما آشنایی در اقوام و دوستانشان بوده که به من گفته‌اند خیلی شبیهش هستی و کاش می‌شد شما را با هم روبه‌رو کنیم.خُب معمولاً آدم خودش کنجکاو می‌شود که این چه کسی است که اینقدر شبیه من است؟!


یک‌بار هم گفتند شبیه یک نفر هستی  و عکس‌هایش را هم فرستادند، اما راستش دیدم هیچ شباهتی ندارم. حتی از همسرم، دخترم و دوستانم هم پرسیدم و آنها هم نظر من را تأیید کردند و گفتند نه خیلی هم شبیه نیست.


گاهی ممکن است حتی این ادعای شباهت به آدم بر بخورد؟!


نه؛ به من که برنخورد چون آدمی که عکسش را به من نشان دادند از من خوش تیپ‌تر بود (با خنده)، اما شباهت چندانی نداشتیم.


 تاحالا به لحظه‌ای رسیدی که بخواهی شغلت را عوض کنی؟


این‌که بخواهم عوض کنم نه؛ اما دورانی بوده که در کنار فعالیت هنری، کار دیگری انجام می‌دادم و پشیمان هم شدم و رهایش کردم.


 آن کار دیگر درچه حوزه‌ای بود؟


من مدتی در یک  جایی و در قالب فعالیت اداری و ساعتی کارهای مربوط به آرشیوهنری آنجا را انجام می‌دادم.هفت‌هشت ماهی آنجا بودم و بعد دیدم با این شرایط کاری هماهنگ نمی‌شوم و آن کار را کنار گذاشتم.


البته پیش از آن هم، حدود دو سال مسافرکشی می‌کردم.  از این طرف خط مسافر می‌زدم و در مسیر برگشت که ماشین خالی بود و مسافر نداشتم، پشت فرمان  دیالوگ‌های تئاتر را تمرین می‌کردم.


یک دو بار هم سوتی دادم! مثلاً داشتم پشت فرمان با حس و حال مونولوگ (تک‌گویی) می خواندم و متوجه نبودم که یک مسافر هنوز پیاده نشده است. آن فرد موقع پیاده‌شدن و پرداخت کرایه واقعاً ترسیده بود  و از او  عذرخواهی کردم.


در ماشین  و با مسافران تحلیل سیاسی هم داشتید؟!


نه، اما جالب بود یاد گرفته بودم حرفی را وسط می‌اندختم، چالشی درست می‌شد و مسافران درباره آن اظهارنظر می‌کردند.من می‌دیدم چه شخصیت‌ها و چه تیپ‌هایی از این بحث‌ها بیرون می‌زند. این شخصیت‌ها و عناصری که برای بازیگری به درد می‌خورد را می‌قاپیدم و در کارم از آن استفاده می‌کردم.


 تا حالاشده از خودت بدت بیاید؟


از خودم...؟بله، اما مربوط به دوران کودکی و نوجوانی می‌شود؛زمانی‌که به خاطر بیماری صدایم خیلی  ناامید می‌شدم یا وقتی جایی می‌رفتم واکنش‌های خوبی نمی‌دیدم  و مسخره و تحقیر می‌شدم. غصه می‌خوردم و به خاطر این غصه خوردن از خودم بدم می‌آمد و دلگیر می‌شدم. با خودم می‌گفتم چرا باید به این خاطر غصه بخوری؟


خیلی کوچک‌تر که بودم یعنی شاید هفت‌هشت سالگی، وقتی تنبیه می‌شدم طبیعی بود که گریه کنم. چون این را به ما دیکته کرده بودند که مرد که گریه نمی‌کند. این مرا آزار می‌داد و خودم را شماتت می‌کردم که چرا نتوانستی جلوی خودت را بگیری  و گریه‌ات گرفت؟!


این گفتگو با پخش یکی از ترانه‌های محمدرضا علیمردانی به پایان رسید.


برنامه «پنجشنبه جمعه» از رادیو ایران پخش شد. این برنامه با اجرای منصور ضابطیان هر هفته پنجشنبه و جمعه ساعت ۲۲ همزمان با پخش صوتی به صورت تصویری نیز از سایت رادیو ایران پخش می شود.


 انتهای پیام/4104/


انتهای پیام/

ارسال نظر