آرمانخواهی غیرواقعبینانه ممدوح نیست
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، مسعود پیرهادی طی یادداشتی در روزنامه رسالت نوشت: جمهوری اسلامی ایران، نباید تحت هیچ شرایطی از اصول و آرمانهای مقدس الهی خود دست بردارد.
این کلام معمار کبیر انقلاب در پیام سیاستهای کلی نظام اسلامی در دوران بازسازی ذکرشده است و همانجا، آرمان حقیقی ایران اسلامی نیز بیانشده که چیزی نیست جز اهتزاز پرچم اسلام ناب محمدی (ص) بر بام همه عالم و اینکه مستضعفان و پابرهنگان و صالحان وارثان زمین گردند.
مقام معظم رهبری نیز تأکید ویژهای روی آرمانخواهی، تبیین آرمانها و عدم انحراف از آرمانهای واقعی دارند که در بیانات متعددی متذکر شدهاند. از تعاریف آرمانخواهی گرفته تا حدودوثغور آن و حتی نسبتش با واقعبینی و رؤیاپردازی.
ضرورتَ داشتن آرمان در بیانات رهبر معظم انقلاب در حدی است که میفرمایند: بدون آرمان، نه میشود درست زندگی کرد و نه تلاش انسان، منضبط خواهد بود. باید آرمان و خط روشن و افق واضحی در مقابل وجود داشته باشد که به انسان جهت بدهد.
اما ملاحظات آرمانگرایی بسیار حائز اهمیت است تا آنجا که اگر آرمانگرایی، به بیزاری از آرمانها تبدیل شود دیگر آن نخواهد بود؛ یکچیز دیگر خواهد شد.
تفکیک میان آرمانخواهی حقیقی و شعاری نیز جایی معلوم میشود که سراغ مسائل غیرممکن برویم درحالیکه باید دنبال آرمانهای حقیقی در قالب و لباس عملی آن بگردید. نباید دنبال ایدهآلهایی بود که عملی و اجرایی نیستند و نباید به کم قانع شد و از آن آرمانها دور ماند.
برخی آرمانگراییها در فضای سیاسی کنونی غیرواقعبینانه است و نتیجه این میشود که نهتنها به نمره عالی و ایدهآل نمیرسیم بلکه به نمره متوسط هم دست نخواهیم یافت. برخی دعواهای سیاسی که البته هدفمند و طراحیشده، روانه جبهه انقلاب میشود از این جنس است.
اعتراض میکنند فلان مجموعه یا فلان شخص نمرهاش ۱۴ است؛ آنقدر قیلوقال راه میاندازند که آخر ماجرا یا تیغ آن فرد در مدیریت فوقالعاده کند میشودیا فرد دیگری با نمره ضعیف، سکاندار میشود.
اما اگر ما توانستیم آرمانگرایی را با واقعبینی و واقعگرایی همراه کنیم، ترجمه عملیاتیاش میشود اینکه ما تدبیر را با مجاهدت ترکیب کنیم.
همه دوست داریم قطار با سرعت حرکت کند، گاهی سرعت قطار ۶۰ کیلومتر بر ساعت میشود؛ مسافران و دلسوزان ناراحت میشوند اما هیچ عاقلی ترمز قطار را نمیکشد؛ چون نقض غرض به این آشکاری حتما مذموم است.
با سروصدا راه انداختن و عدم رعایت مصالح، نمیتوان داعیه انقلابیگری، عدالتخواهی یا آرمانگرایی داشت، چراکه آرمانگرایی بههیچوجه به معنای در همه زمینهها پرخاشگری کردن، برخی از واقعیات لازم و مصلحتهای لازم را ندیده گرفتن، نیست. مصلحت هم شده یک اسم منفور؛آقا مصلحتگرایی میکنند! خب، اصلا باید ملاحظه مصلحت بشود.
هیچوقت نباید گفت که آقا حقیقت با مصلحت همیشه منافات دارد؛ نه، خود حقیقت یکی از مصلحتهاست خود مصلحت هم یکی از حقایق است.
اگر مصلحتاندیشیِ درست باشد، باید رعایت مصلحت را کرد؛ چرا نباید رعایت مصلحت را کرد؟ باید مصالح را دید.
بازهم وام بگیریم از حضرت امام(ره) که میفرمودند: «اگر مصلحت نظام و اسلام سکوت است، دردمندانه سکوت کنید که اجر سکوت برای پیشبرد اهداف نظام و اسلام بهمراتب بیشتر است» این دردمندانه سکوت کردن یعنی مشخص است که نقصی یا عیبی در کار هست، اما باید سکوت کرد ولو خار در چشم و استخوان در گلو.
ندیدن واقعیتهای جامعه و اینکه مسائل این کشور بالاخره قرار است به دست خودمان با همین ظرفیتها و توانمندیها حل بشود، باعث شده برخی فقط کنار گود، امر به لنگ کردن، کنند و هرازگاهی که محقق نمی شود دادوفریاد کنند؛ این در حالی است که آرمانگرایی بدون ملاحظه واقعیتها، به خیالپردازی و توهم خواهد انجامید. وقتی شما دنبال یك مقصودی، یك آرمانی حركت میكنید، واقعیتهای اطراف خودتان را باید بسنجید و بر طبق آن واقعیتها برنامهریزی كنید.
انتهای پیام/
انتهای پیام/