استراحتی در سایهسار اصطلاح «اسنوب»
گروه استان های خبرگزاری آنا، یکی به یکی گفت؛ اسنوب!. ما شنوندگان مانده بودیم حیران که اسنوب چه معنایی میدهد. خیرِ سرمان همه تحصیلکرده بودیم و معنای این واژه را نمیدانستیم. گوینده رفت و شنونده در جمع ما حیرانتر از ما ماند و پرسید؛ «اسنوب یعنی چی؟» ما هم نمیدانستیم. یکی گوشی هوشمندش را برداشت و رفت سروقت گوگل، گوگل پاسخ داد؛ «اسنوبیسم به معنای خودویژهپنداری و ترس از دست دادن تمایز خود است و اسنوبیست کسی است که تلاش دارد خود را برجسته و ویژه بداند. این افراد نوکیسگان فرهنگی هستند که به اشتباه میپندارند که سلیقه، علاقهمندی و دانش آنان بهترین سلیقه، علاقهمندی و دانش است.»
بنا به نوشته گوگل اینان ناشیانه و مبتذل کسانی را که بالاتر از خود میدانند، ستایش کرده و تقلید میکنند. همه متعجب شده بودیم. یکی گفت: «با این تعریف همه با شدت و ضعف اسنوب هستیم!» برخی اصرار دارند پیش از آنکه خود را انسان و یا فرد معمولی معرفی کنند، خود را به مثابه چیزی که ارزشمند انگاشتهاند، معرفی کنند. اینان با مناسبت و بیمناسبت میگویند؛ «من بهعنوان فیلسوف، پزشک، جامعهشناس، دینپژوه و انواع منمهای دیگر، اینگونهام و یا اینگونه میاندیشم». آیا با این قبیل افراد مواجه شدهاید؟ آیا خودمان هم اینگونهایم؟
یقین همه ما از منم منم گفتنهای بعضی افراد خاطرات تلخ و شیرینی داریم. دقت کردهاید در هر محفل و جمعی فردی وجود دارد که خودش را جامعالاطراف میداند و درباره هر موضوعی حرفی برای گفتن دارد و بیشتر از همه خاطره میگوید و تجربیات و تحصیلات و امکاناتش را به رخ سایران میکشد؟ خدا کند من و شما از این قبیل افراد نباشیم. غرض آنکه از این تیپ شخصیتها در اطرافمان دیده میشوند. گاهی مجالست با اینان عذابآور است. برخی از اینان با تعبیر نوکیسگان یاد میکنند. این نوکیسگان میکوشند با به کار بردن کلمات فرنگی و به رخ کشیدن دانش خود و ستایش روش و حوزه کاری خویش، فخرفروشی کنند و دیگران را کوچک بشمارند.
در شخصیت آنان نشانی از اصالت ادبیات علم مشهود نیست، اصطلاحاً فروتن نیستند. رفتارشان زجرآور است و خواسته یا ناخواسته با منش و رفتارشان دیگران را تحقیر میکنند. همواره در حال مقایسه خود با دیگرانند و نتیجه این مقایسه چیزی جز خُردکردن دیگران نیست. نتیجه کارشان چیزی جز سبکسری، جلفبازی، تقلید کورکورانه، نادیده گرفتن روحیه و شخصیت دیگران، کممایگی و تعصبهای کور بر منطق رفتاری خود، چیز دیگری نیست. بهراحتی غیبت میکنند. چُنان آفتابپرست مقابل رئیس و مدیر و فرادست، رنگ عوض میکنند. همیشه برابر منافعشان باب میل فرادست عمل میکنند.
ویژگیهای اسنوبیسم
«اسنوبیسم» در فارسی به «تازه به دوران رسیدگی» معنا شده است. واژه «اسنوب» سال 1848 میلادی با انتشار کتاب طنز «کتاب اسنوبها» اثر معروف ویلیام تاکری نویسنده انگلیسی وارد ادبیات شد. برخی ریشه این واژه را از کلمه لاتین «sine nobilitate» یعنی «بدون اشرافیت» میدانند. این لغت اشاره به دورانی دارد که با آغاز انقلاب صنعتی و جامعه مدرن، بورژواها در برابر اشراف احساس حقارت کرده و با خودنمایی از طریق گروهی از مؤلفههای بیرونی بهویژه پوشش، طرز سخن گفتن و غیره تلاش میکردند احساس حقارت خود را پنهان کنند و در برابر سایر مردم نیز با اینگونه خودنماییها، شخصیتی کاذب به خویش بدهند.
در ایران نیز از ابتدای قرن بیستم و با ظاهرشدن شهرنشینی جدید، اقشاری از نوکیسگان موفق شده بودند روانه اروپا شوند، در بازگشت، نخستین گروه از «اسنوب»ها یا تازه به دوران رسیدگان فرهنگی را به وجود آوردند که در اصطلاح عامیانه برای آنها از واژگانی چون «فرنگ رفته» یا «فکل – کراواتی» و از این قبیل استفاده میشد. برخی از اینان به «روشنفکر» و «انتلکتوئل» مشهور شدند. اینان تمایل بدان داشتند که از نوعی صوریگرایی تحقیرآمیز به دیگران استفاده کرده و خود را از آنها جدا کنند. روی دیگر این سکه در جامعه ما نوعی «جاهل گرایی»(لومپنیسم) بود.
جاهلها سعی در استفاده از «فرهنگ مردم» داشتند. شاید بتوان اسنوبها و جاهلها را نمونهای افراط و تفریط دانست. اسنوبها برای نشان دادن تعلق به طبقه محبوبشان و اثبات تمایزشان از عامه مردم، فارغ از سلیقه شخصی، تظاهر به درک و لذت بردن از چیزهایی میکنند که عموماً در قالب محصولات فرهنگی است؛ مثل کتاب و فیلم و موسیقی، در حالی که واقعاً از علاقهمندان این فضا بهحساب نمیآیند. باسواد پنداشتن خود، مطالعه بسیار پایین و ادعای بسیار بالا و دادن تزهای مختلف در جلسات مختلف از بدترین نمونههای اسنوبیسم است. اسنوبها بهشدت رودربایستی دارند یعنی دوست دارند خوب به نظر برسند.
اسنوبیسم مفهوم تودرتویی بوده که ممکن است حاوی صفاتی متضاد باشد. گوشهگیر یا معاشرتی بودن صفاتی متمایز از یکدیگرند؛ اما اشتیاق بیحد به معاشرت با اشخاص ثروتمند یا مشهور ممکن است به همان اندازه اسنوبیستی باشد که اصرار در دمخور شدن با آدمهایی از طبقات فرودستتر، ظاهر با این توجیه که پاییندستیها و گمنامها انسانترند؛ اما درواقع به این سبب که فرد در معاشرت با آنها میتواند احساس کند از معاشرانش بالاتر است. به همین ترتیب تجملپرستی و اصرار به درویشنمایی، صفاتی جداگانهاند؛ اما هرکدام از آنها را میتوان بهنوعی اسنوبیسم یا اسنوبیسم در دو شکل متفاوت اما همزاد، تعبیر کرد.
دوری از اسنوب شدن با خودشناسی و خودسازی
حتی ممکن است با اسنوبیسم معکوس روبهرو شویم، یعنی عیبجویی مصرانه از هر چیز یا هر کس که نشانی از ثروت یا برتری اجتماعی دارد به امید اینکه ثابت شود شخص عیبجو اسنوب نیست. در زبان فارسی کلمه اسنوب تاکنون در زبان مردم کوچه و بازار کاربرد نداشته است؛ مردم عادی یکدیگر را خسیس، اهل بریزوبپاش نمایشی یا مجیزگو مینامند؛ اما اسنوب نمینامند. اسنوب از خودش شرمنده است. حال با این توضیحات به نظرتان اسنوب هستید یا نه؟ روزانه با چند اسنوب سلام و علیک دارید؟ بخواهیم یا نخواهیم اسنوبها در اطراف ما حضوری مقتدر دارند.
خدا کند اسنوب نباشیم. اسنوب بودن نوعی نفاق با خود است. تلاشی است تا دیگران را گول بزنیم. از خود واقعی خود فراری و مدام در حال نمایش یک خود جعلی و تصنعی به دیگران هستیم. به قول ظریفان؛ من آنم که رستم بود پهلوان! اسنوبها هم خود را آزار میدهند و هم دانسته و یا ندانسته دیگران را آزردهخاطر میکنند. امید با خودشناسی و خودسازی از اسنوب شدن دور شویم. تلاش کنیم با آموزههای دینی و ارزشهای انسانی خودمان را بیتحقیر دیگران باور کنیم. خودبرتربین نباشیم و با واقعگرایی طی طریق کنیم. انسان موجودی اجتماعی است. امید با اسنوب بودن، اجتماع گریز نشویم. آمین.
حمیدرضا بیتقصیرفدافن مدیر روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کاشمر
انتهای پیام/4121/4062/
انتهای پیام/