صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۰۰:۰۸ - ۰۸ مرداد ۱۳۹۹
اختران سپهر فرهنگ و تمدن اسلام و ایران

«بایزید بسطامی» عارف بزرگی که 7بار تکفیر شد

ابویزید طیفور بن سروشان معروف به «بایزید بسطامی» عارف بزرگ ایرانی در قرن‌های دوم و سوم هجری قمری است.
کد خبر : 502146

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آناـ بارها شنیده‌ایم که گذشته چراغ راه آینده است. این چراغ روشنگر مسیری است که به ساختن بنای تمدن ایرانی اسلامی می‌انجامد. چراغی که انوار روشنگرش حاصل تلاش صدها حکیم، هنرمند و فیلسوف مسلمان است که از قرن‌ها پیش خشت‌به‌خشت این بنای سترگ را روی هم گذاشته‌اند.


با شما مخاطب گرامی قراری گذاشته‌ایم تا هر روز به بهانه عددی که تقویم برای تاریخ آن روز به ما نشان می‌دهد، به زندگی یکی از مشاهیر و بزرگان تاریخ کهن ایران و اسلام مختصر اشاره‌ای کنیم تا بتوانیم پس از یک سال، با این انوار روشنگر چراغ تمدن و فرهنگ آشنا شویم. به این منظور هر روز صبح، بخشی از تاریخ کهن خود و افتخارات آن را مرور خواهیم کرد.


برای خوشه‌چینی از این خرمن دانش و فرهنگ،از جلد اول کتاب «تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران» تألیف دکتر علی‌اکبر ولایتی که به سال ۱۳۹۲ در انتشارات امیرکبیر به زیور طبع آراسته شده، بهره برده‌ایم.



ابویزید طیفور بن سروشان معروف به «بایزید بسطامی» عارف بزرگ ایرانی در قرن‌های دوم و سوم هجری قمری است.


وی در خانواده‌ای تازه‌مسلمان در محله موبدان بسطام، از شهرهای منطقه قومس(سمنان کنونی) به دنیا آمد. نیاکان او از موبدان زردشتی و از بزرگان بسطام بودند. سال تولد او را به اختلاف 161 یا 188ق دانسته‌اند.


پدر بایزید، عیسی نام داشت و مسلمانی باتقوا از بزرگان بسطام بود. بایزید در خردسالی، وی را از دست داد اما مادر بایزید که زنی دین‌دار و پرهیزکار بود و بایزید در حفظ حرمت او اهتمام تمام داشت، تا بزرگسالی او زنده بود.


بایزید دو برادر به نام‌های آدم و علی و نیز دو خواهر داشت. برادران وی اشخاصی دین‌دار بودند و فرزندان و نوادگانشان از مهم‌ترین ناقلان سخنان بازیزید به شمار می‌روند. وی خواندن و نوشتن را در کودکی در مکتب آموخت و قرآن را ازبر کرد. اما ظاهراً تحصیلات رسمی نداشت.


او از محضر استادان بسیاری بهره برد؛ استادش در تصوف، ابوعلی سندی بود. خواجه عبدالله انصاری و جامی نیز از استادی کُرد نام برده‌اند و گفته‌اند بایزید وصیت کرده بود که او را پس از مرگ در کنار مزار این شخص و پایین‌تر از قبر او دفن کنند. روایت شده است که وی مدتی نیز شاگرد امام جعفر صادق(ع) بود و در خانه او سقایی می‌کرد؛ اما با در نظر گرفتن این نکته که امام جعفر صادق در 148ق درگذشته، در صحت این روایت تردید است.


بایزید بیشتر عمر خود را در بسطام سپری کرد و فقط یک بار راهی حج شد. البته چند بار هم فقهای بسطام او را به طور موقت از شهر بیرون راندند. بدین ترتیب بیشتر عمر وی صرف عبادت و مراقبت و تعلیم شاگردانش در خانقاه و مسجد بسطام شد. بایزید برخلاف مشایخ دیگر صوفیه که اهل کار بودند، هیچ حرفه‌ای نداشت و همین امر سؤال برانگیز بود؛ اما ظاهراً از طریق آنچه به او رسیده بود روزگار می‌گذراند.


شماری از صوفیان نامدار که هم‌روزگار بایزید بودند و با وی رابطه داشتند، از این قرارند: احمد بن خضرویه بلخی و همسرش اُمّ علی، ابراهیم ستنبه هِروی، حاتم اَصم، یحیی بن مَعاذ رازی، شقیق بلخی، ابوتراب نَخشبی و ذوالنون مصری.


با توجه به کثرت روایت‌های مربوط به دیدارکنندگان و مشتاقان ملاقات او، می‌توان دریافت که وی از اواسط عمر عارفی پرآوازه بوده است. این شهرت و سخنان شطح‌آمیز و جسورانه وی مخالفت و حسادت عالمان هم‌روزگار او را برانگیخت و آنان را واداشت تا او را انکار و تکفیر کنند. گفته‌اند که هفت بار او را تکفیر کردند و از بسطام راندند؛ اما هر بار به خاطر محبوبیتی که بین مردم داشت از تبعید بازگشت.


عیسی بن آدم، ملقب به ابوموسی خادم، برادرزاده و از مریدان خاص بایزید بود که به امور شخصی وی و خانقاه رسیدگی می‌کرد. ابوموسی در عرفان از مقام بالایی برخوردار و محرم اسرار پیر خود بود. وی سخنان بسیاری از بایزید نقل کرد و چنان که خود وی گفته، هنوز 400 سخن از پیر خود به یاد داشت و چون کسی را لایق شنیدن آنها نیافت، همه را با خود به گور  برد. هنگامی که بایزید دار فانی را وداع گفت، او 22 سال داشت. از دیگر مریدان بایزید، ابوموسی دیبلی، خواهرزاده او بود که به ابوموسی ثانی شهرت یافت. وی پس از ملاقات با بایزید از مریدان او شد.


ابوموسی دیبلی، پس از مدتی اقامت در بسطام، به ارمنستان رفت. بسیاری از گفته‌های بایزید بسطامی از طریق او نقل شده است.


از شاگردان دیگر او می‌توان از سعید منجورانی، سعید راعی، خطاب طرزی و ابومنصور جینوی نام برد. جنید بغدادی نیز در سده‌های بعد، سخنان بایزید را به عربی ترجمه و در سرزمین‌های غربی اسلام منتشر کرد.


بایزید در میان خانواده و اطرافیانش از احترام ویژه‌ای برخوردار بود، چنان که نام او را بر فرزندان و نوادگان خود می‌گذاشتند؛ به همین سبب مورخان در بیان نقل قول‌ها دچار اشتباه شده‌اند.


بزرگی شخصیت معنوی بایزید به حدی بود که عارفان و صوفیان هم‌عصر و بعد از وی از او تأثیر گرفته‌اند؛ جنید بغدادی در شمار کسانی است که کوشید تا عظمت مقام او را به جامعه آن روزگار بشناساند.


مهم‌ترین منبع در مطالعه زندگی بایزید بسطامی کتاب النور من کلمات ابی طیفور است. این کتاب شامل شرح مختصر زندگ یبایزید، معرفی مریدان و معاصران وی و نقل حکایت‌ها و سخنان اوست. این اثر به زبان عربی نوشته شده و ابوالفضل محمد بن علی سهلجی آن را از منابع گوناگون جمع‌آوری کرده است.


بعدها نیز کسانی چون عطار به این کتاب توجه نشان دادند و در نگارش آثارشان از آن بهره گرفتند.


در سده‌های بعد به دو کتاب با نام‌های دستورالجمهور فی مناقب سلطان العارفین ابی یزید طیفور نوشته احمد بن حسن بن خرقانی و مناقب بایزید بسطامی نوشته یوسف بن محمد به زبان فارسی برمی‌خوریم. مؤلف دستورالجمهور به شرح زندگی، سخنان، حکایت‌ها و سلسله جانشینان بایزید پرداخته است. با توجه به آنچه گفته شد، چنین به نظر می‌رسد که احوال و اقوال بایزید، در طول چند سده، در مجموعه‌های متعددی گرد آمده است که اکنون بسیاری از آنها در دست نیستند.


در بلندی مقام بایزید همین بس که عُرفایی نظیر خرقانی و ابوسعید ابوالخیر او را پیشرو مسلک خود دانسته‌اند و کسانی چون هجویری در کشف المحجوب، سنایی در حدیقة الحقیقه، عطار در تذکرة الاولیاء و مولوی در مثنوی با تکریم و ستایش بسیار از او یاد کرده‌اند.


بعدها طریقه طیفوریه که منتسب به بایزید بسطامی است، به شاخه‌های کوچک‌تری نظیر شطاریه، عشقیه، بسطامیه منشعب شد و طرفداران این فرقه‌ها به رواج آنها در کشورهایی مثل هند، مالزی، ترکستان و ترکیه عثمانی پرداختند.


بایزید در 73 سالگی در زادگاهش بسطام درگذشت. منابع درباره سال وفات او به اختلاف سخن گفته‌اند. برخی آن را 261ق و بعضی 234ق ذکر کرده‌اند. وی را در بسطام به خاک سپردند و صوفیان و عارفان برای کسب فیض به زیارت مزار وی می‌رفتند. احتمالاً مرقد بایزید هیچ‌گاه ساختمانی نداشته است؛ در 514ق/1120م مسجدی در جنوب مزار بسطامی بنا شد که امروزه به مسجد بایزید معروف است. در 699ق/1300م غازان خان و برادرش اولجاتیو این مسجد را بازسازی کردند. پس از آن، در 702ق در کنار مزار بایزید، خانقاهی که متشکل از سه اتاق کوچک است و در یکی از آنها محرابی با گچ‌بری‌های بسیار زیبا دیده می‌شود ساخته شد. اندکی بعد، ساختمان بقعه امام‌زاده محمد، بنا به قولی فرزند امام جعفر صادق(ع) و سپس ساخت گنبد غازان خان، دالان ورودی صحن و ایوان غربی نیز آغاز شد. به این ترتیب، غالب بناهای این مجموعه در قرن هشتم هجری و به دستور غازان خان و اولجاتیو ساخته شده‌اند.


از بسطامی اثر مکتوبی به جا نمانده است؛ اما حکایات، سخنان و رباعی‌هایی را در کتب گوناگون به او نسبت داده‌اند.


وحدت و یگانگی خداوند اساس عرفان و سلوک بایزید است. وحدتی که نَه به معنای یگانگی در مقابل چندگانگی و نَه به معنای برتری و تعالی خداوند نسبت به سایر موجودات، بلکه به معنای بودنِ یک وجود (خالق) در مقابل هیچ بودن ماسوای اوست. نتیجهت چنین توحیدی، رسیدن به مرتبه‌ای از معرفت است که سالک در آن تمامی حرکات بندگان را از خدا می‌بیند و به یقین درمی‌یابد که فاعل مطلق خداست. بایزید پیروی از شریطت را شرط سلوک عارفانه می‌دانست و به خلق هشدار می‌داد که با دیدن کرامات صوفی‌نمایان فریب نخورند و میزان را پایبندی اشخاص به اوامر و نواهی و حدود الهی قرار دهند. بایزید بسطامی از نخستین عارفانی بود که موضوع فنا (محو شدن صفات بنده در صفات خدا) را به صراحت مطرح کرد و این اعتقادات سبب شد تا مخالفانش او را تکفیر کنند. در این میان عارفانی چون جنید بغدادی، عین‌القضات همدانی، سراج و بسیاری دیگر برای تبرئه وی کوشیدند.


انتهای پیام/4104/


انتهای پیام/

ارسال نظر