صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۵:۰۰ - ۲۳ تير ۱۳۹۹

طلاق مخفیانه شاخ‌های مجازی/ اینستاگرام زندگی ما را به اینجا کشاند

ویترین رنگارنگ زندگی‌شان در قاب اینستاگرام هنوز هم پابرجاست. همان ویترینی که تبدیل‌شان کرد به شاخ مجازی. حکم طلاق زن و مرد جوان روز گذشته صادر شد اما هنوز هم بزرگ‌ترین نگرانی زن جوان این بود که این خبر را چطور به مخاطبانش بدهد.
کد خبر : 501456

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، در میان بحبوحه افراد حاضر در راهروی دادگاه خانواده تهران که با نگاهی نگران به نقطه‌ای نامعلوم خیره شده‌اند و کسانی که با کلافگی و بی‌حوصلگی در طول راهرو قدم می‌زنند، زن و مرد جوانی ایستاده‌اند که هرازگاهی نگاهی روی صورت آنها خیره می‌ماند. ملیکا و پویا که دقایقی دیگر قرار است با اعلام توافق در شعبه 264 از هم جدا شوند، شهرت کم و بیش خودشان را از شبکه اجتماعی اینستاگرام پیدا کرده‌اند.


اینستاگرام زندگی ما را به اینجا کشاند


نوبت رسیدگی به پرونده ملیکا و پویا که می‌شود، در سکوت روبه‌روی قاضی می‌نشینند. تمام توافق‌ها برای جدایی انجام شده و پویا می‌گوید که قرار است ماهانه مبلغی به عنوان مهریه همسرش بپردازد و ملیکا می‌گوید که جهیزیه‌اش را از خانه شوهرش برده است.


سردرددل مرد جوان باز شده و می‌گوید: «اینستاگرام زندگی ما را به اینجا کشاند. من دیگر نمی‌توانم برای این‌که پست‌های پیج همسرم زیاد لایک بخورد هزینه‌های گزاف عکاسی بپردازم.»


ملیکا وسط حرف همسرش می‌پرد و می‌گوید: «پویا خودش هم از این‌که پیج ما پربازدید بود لذت می‌برد. مشکل او از وقتی شروع شد که من روی روابط مجازی‌اش حساس شدم. دلم نمی‌خواست هر دقیقه با افراد غریبه چت کند.»


پویا بار دیگر رشته کلام را دست گرفته و می‌گوید:«من فروشگاه لوازم خانگی داشتم و مادر ملیکا یکی از مشتریان من بود.سال‌ها بود که این خانواده را می‌شناختم و همین باب آشنایی من و ملیکا شد و به او علاقه پیدا کردم و تصمیم به ازدواج با او گرفتم. همه چیز بین ما خیلی خوب بود تا این‌که دو سال بعد از ازدواجمان یعنی پنج سال قبل همسرم پیج اینستاگرام باز کرد.


زندگی ما تبدیل به یک نمایش شده بود


او هزینه زیادی صرف می‌کرد که عکس‌های جذاب بگیرد و ظرف و وسایل گران‌قیمت برای خانه می‌خرید. راستش اوایل من هم از این‌که می‌دیدم هر‌روز دنبال کننده‌های‌مان بالا می‌رود خوشحال بودم و برایم جذاب بود، اما کار به جایی رسید که زندگی ما تبدیل به یک نمایش شده بود. حتی گاهی با هم جر و بحث می‌کردیم و قهر بودیم اما ملیکا برای این‌که بتواند پست دلخواهش را در اینستاگرام بگذارد با من عکس‌هایی با ژست‌های عاشقانه می‌گرفت و منتشر می‌کرد.


بعد از گرفتن عکس باز هم با من بدرفتاری کرده و قهر می‌کردیم؛ حتی کار به جایی رسیده بود که با لباس‌های متنوع در یک سفر عکس می‌گرفت و مدتی بعد آن را به عنوان عکس‌های سفری دیگر منتشر می‌کرد با این‌که همان زمان که همسرم داشت وانمود می‌کرد ما سفر هستیم، ما در خانه بودیم و اغلب با هم حرف نمی‌زدیم.»


می‌ترسم فالوئرهایم بریزند!


ملیکا می‌گوید: «به خاطر شهرت پیج من،کم‌کم پیج خود پویا هم دنبال‌کنندگان زیادی پیدا کرد و از این‌که ما می‌توانستیم از طریق تبلیغ در صفحه شخصی‌مان کسب درآمد کنیم راضی بود و خیلی وقت‌ها دل به کار دیگری نمی‌داد و در خانه می‌نشست و با افراد غریبه حرف می‌زد.


ما هر روز از هم دورتر می‌شدیم و بالاخره اختلاف‌مان به حدی زیاد شد که به این نتیجه رسیدیم دیگر نمی‌توانیم با هم زندگی کنیم.


حالا دنبال‌کننده‌های ما نمی‌دانند که در آستانه جدایی هستیم و در این مدت گاهی با هم در ماشین عکس گرفته و وانمود کردیم همه چیز بین ما عادی است. نمی‌دانم چطور باید این موضوع را برای دنبال‌کنندگان صفحه‌ام عنوان کنم.»


در پایان زن و مرد جوان با رای طلاق توافقی صادر شده از سوی قاضی دادگاه یکراست به سمت محضر خانه می‌روند تا طلاق‌شان را ثبت کنند.


منبع: روزنامه جام جم


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر