صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۴:۳۷ - ۲۱ تير ۱۳۹۹

روایتی از سفر رهبر انقلاب به بوسنی در میان آتش تک‌تیراندازهای صرب

فصلنامه «مسیر» مؤسسه پژوهشی انقلاب اسلامی در مصاحبه‌ای با مشاور بین‌الملل رهبر معظم انقلاب اسلامی به بازخوانی سفر رهبر انقلاب به یوگسلاوی پرداخت.
کد خبر : 500995

به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری آنا، فصلنامه «مسیر» مؤسسه پژوهشی انقلاب اسلامی در مصاحبه‌ای با علی‌اکبر ولایتی به بازخوانی سفر رهبر انقلاب به یوگسلاوی پرداخت.


متن این مصاحبه به شرح ذیل است:


در ماجرای جنگ بوسنی از 2 میلیون جمعیت مسلمان بوسنی 200 هزار نفر آن عمدتاً توسط صرب‌ها و برخی هم توسط کروات‌ها قتل عام شدند. یک روز آقا بنده و آقای محسن رضایی را خواستند و فرمودند شما وظیفه شرعی‌تان این است که کمک کنید و روز قیامت نزد خدا مسئولید. بروید هر کاری می‌توانید بکنید.


من مدتی است کمرم درد می‌کند، بعید نمی‌دانم این فجایعی که بر سر مسلمانان بوسنی می‌آید در این کسالت من نقش داشته باشد. بعد از این صحبت‌های آقا ما هم رفتیم.


در آستانه فروپاشی شوروی و بلوک شرق و یوگسلاوی سابق، آقا در زمان ریاست جمهوری در اسفند ماه 1367 سفری به یوگسلاوی داشتند. یوگسلاوی آن زمان مرکب از چند ایالت بود که بعداً هر کدامشان یک کشور شد: کرواسی، مونته‌نگرو و صربستان. ریاست جمهوری یوگسلاوی هم بین این تعداد ایالت‌ها گردشی بود.


وقتی ما به بلگراد مرکز یوگسلاوی رفتیم. جزو درخواست‌هایمان این بود که حتماً با سفر آقا به سارایوو مرکز بوسنی که مردمشان مسلمانند، موافقت کنند. برای مقامات یوگسلاوی هم آسان نبود که بپذیرند یک رهبر بلندپایه مذهبی ولو در کسوت رئیس جمهور برود و از جایی بازدید کند که برای آنها مثل لانه زنبور است.


خلاصه اینکه آقا از بلگراد به سارایوو رفتند و در مسجد سارایوو نماز خواندند و بعد هم به کتابخانه غازی و خسروبیگ که در آنجا کتاب‌های اسلامی بود رفتند. به نظرم این مجموعه یک مدرسه طلبگی هم داشت که مواقعی که آقا وارد آن شدند، عده‌ای از همین طلبه‌های بوسنیایی و روحانیون آنجا آمده‌اند به استقبال آقا. ما تا حالا روحانی مسلمان به این شکل و شمایل و قدهای بلند و موهای بور ندیده بودیم. جمع بدیعی درست کرده بودند و البته کوچه و بازار هم پر از جمعیتی بود که به استقبال آمده بودند.


از آنجا که برگشتیم دیری نگذشت که یوگسلاوی فروپاشید و جنگ شروع شد. ما می‌خواستیم به آنجا برویم اما مشکل امنیتی داشتیم. یعنی صرب‌ها هواپیماها را می‌انداختند. از طرفی چون آقا فرموده بودند هر کاری می‌توانید بکنید، تصمیم گرفتیم که حتماً به آنجا برویم. همان زمان در اخبار آمد که یکی از وزرای آمریکایی مدتی قبل از ما به بوسنی رفته بود که صرب‌ها هواپیماها یا هلیکوپترش را انداختند و او کشته شد. در این شرایط بود که ما رفتیم.


به ما گفتند که هواپیما، هواپیمای ایلوشین است که صرب‌ها به سمت آن شلیک نمی‌کنند و مال اوکراین است. سوار که شدیم دیدیم وسط هواپیما، کانتینرهایی گذاشته‌اند و بین کانتینر و بدنه هواپیما ما همین طور پرس شده به سمت سارایوو که خواستیم پیاده شویم به ما گفتند که شما جلیقه ضد گلوله بپوشید و کلاه بگذارید.


ما مشورت کردیم و بالاخره تصمیم گرفتیم که این کار را نکنیم. گفتیم ما آمده‌ایم اینجا به مسلمان‌های بوسنی بگوییم ما می‌خواهیم کمک‌تان کنیم. آن وقت اینها شبانه‌روز زیر گلوله‌اند. حالا ما که می‌خواهیم 4 قدم در بوسنی قدم بزنیم و برویم به ملاقات آقای بگوویچ و دیگران لباس ضد گلوله بپوشیم و کلاه بگذاریم سرمان و از لابلای این مثلا سنگرها و اینها رد شویم، گفتیم نه فیلم ما را می‌گیرند و برای ما سبک است.


می‌گویند اینها را ببین آمدند به ما کمک کنند. اول خودشان جلیقه ضد گلوله پوشیدند لذا تنمان نکردیم. گفتیم هر چه شد شد. ما این طرف باند که پیاده شدیم به ما گفتند آن طرف باند، تک‌تیراندازهای صرب نشسته‌اند و لذت شما از بین کانتینرهایی که آنجا گذاشته بودند بروید تا گلوله نخورید. ما همین طور که می رفتیم یک مرتبه شنیدم صدای یک خانمی می‌آید که دارد من را به اسم صدا می‌کند.


برگشتم دیدم که خانم کریستین امان‌پور، خبرنگار سی‌‌ان‌ان است می‌گفت صبر کن تا مصاحبه کنم. خلاصه بین این کانتینرها با این خانم هم مصاحبه کردیم و بعد رفتیم به شهر. در سارایوو به دفتر آقای علی عزت بگوویچ، رئیس جمهور رفتیم. بالای دفتر با کاخ ریاست جمهوری را با توپ زده بودند و ساختمان نیمه‌مخروبه بود. وقتی وارد شدیم آقای عزت بگوویچ از ما استقبال کرد مصاحبه‌ای کرد و گفت اگر ایرانی‌ها نبودند الان بوسنی نبود و منظورش کمک‌های مالی و سیاسی و بین‌المللی بود.


ما آن زمان پیگیر برگزاری کنفرانس اسلامی بودیم تا برای بوسنی جلسه بگذارند. ما این‌ها را تشویق کردیم تا با وزرای خارجه اتحادیه اروپا جلسه مشترک بگذاریم. خدا کمک کرد و در این شرایط سعی کردیم که به بوسنیایی‌ها امکانات و مواد غذایی برسانیم. واقعاً آن روزی که آقا به ما گفت هر کاری می‌توانید بکنید ما یک درصد هم احتمال نمی‌دادیم که بتوانیم کاری کنیم.


کشتی‌های آمریکایی و ناوگان آمریکا و ناتو، دریای آدریاتیک و مدیترانه را پر کرده بودند و منطقه بالکان را محاصره کرده بودند که ما چیزی به آنها ندهیم ضمن اینکه صرب‌ها سلاح داشتند و مسلمانان را قتل عام می‌کردند اما به لطف خدا کمک‌های ما به آنها رسید.


انتهای پیام/4082/پ


انتهای پیام/

ارسال نظر