صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۱:۰۰ - ۱۷ تير ۱۳۹۹
یادداشت/ محمد ایمانی؛

چه‌قدر با سیا و موساد تصادف می‌کنند؟!

«محمد ایمانی» طی یادداشتی در روزنامه «کیهان» نوشت: جمهوری اسلامی با وجود برخی چالش‌ها، در بی‌نظیرترین موقعیت اقتدار در مقابل جبهه استکبار به‌سر می‌برد.
کد خبر : 500141

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، محمد ایمانی طی  یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: جمهوری اسلامی با وجود برخی چالش‌ها، در بی‌نظیرترین موقعیت اقتدار در مقابل جبهه استکبار به‌سر می‌برد.


1- اتفاق دوگانه‌ای در حال وقوع است؛ گسترش بی‌اعتمادی عمومی به جریان ‌ترویج‌کننده خوش‌بینی نسبت به استکبار، و افزایش اقبال مردم به کارکردهای انقلابی. نظرسنجی اخیر یک مرکز افکارسنجی وابسته به جهاد دانشگاهی نشان می‌‌دهد اکثریت مردم، نگاه امیدوارانه‌تری به عملکرد قوه قضائیه پیدا کرده‌اند.


73‌ درصد مردم در این نظرسنجی گفته‌اند عملکرد قوه قضائیه در یک ‌سال اخیر بهتر شده است. این سرمایه اجتماعی امیدوار، در حالی پدید آمده که راهبرد دشمن، تزریق ناامیدی است. پیداست وقتی پای تکلیف‌گرایی و مسئولیت‌شناسی در میان باشد، کار برکت پیدا می‌کند. نقطه مقابل، نارضایتی از کارکرد خسارت‌بار برخی مدیران ناباور به منطق انقلاب اسلامی است. اکنون در حالی که قالب‌های قلابی در حال شکستن است، هیاهوی پُرحجمی ‌برای غبارآلود کردن فضا و دریغ کردن قدرت تشخیص از مردم دیده می‌شود.


2- هنوز هم جنگ اصلی، جنگ رسانه و روایت در قالب جنگ ‌ترکیبی است. اگر فشار یا اخلالگری اقتصادی وجود دارد و اگر تحرکات ضدامنیتی در دستور دشمن قرار می‌گیرد، غالباً برای این است که قطار سیاست و مدیریت به ریل انقلاب برنگردد. یا این تصور عمومی شکل نگیرد که با رعایت ‌ترازهای انقلابی می‌توان مسیر قدرتمند شدن در برابر فشار‌ها را طی کرد.


هدف، اولا ناتوان‌نمایی کشور و قدرتمند‌نمایی دشمن ضعیف، ثانیا مأیوس و عصبانی کردن مردم و ثالثا متوجه کردن مسئولیت عملکرد غیرانقلابی به طرف انقلاب است. این راهبرد برای دشمن آن قدر حیاتی است که برخی محافل را وادار به رفتارهای انتحاری پُرسروصدا و مواضع ساختارشکنانه می‌کنند. هدف، بازداشتن بدنه نیروهای انقلابی و مدیران، از تمرکز بر اولویت‌هاست.


3- منافقین در تیرماه 1360 نقاب از چهره برداشتند و در هیبت ‌تروریست ظاهر شدند. نفوذی‌های آنها توانستند به فاصله دو ماه، در مقرّ حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست‌وزیری بمب‌گذاری کنند و رئیس دستگاه قضایی و جمعی از نمایندگان مجلس و وزرا را به همراه رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر مکتبی به شهادت برسانند. یک روز قبل از جنایت هفتم تیر، بقایای گروهک فرقان اقدام به ‌ترور آیت‌الله خامنه‌ای کردند؛ گروهکی که سرکرده آن، پای جلسات تفسیر التقاطی یک روحانی چپ‌نما ‌تربیت شده بود و حذف روحانیت را ضروری می‌دانست.


4- تیرماه 18 سال بعد، نقش منافقین و شاخه جدید آن فرق کرده بود. فتنه تیرماه 78، ماهیت آمریکایی و صهیونیستی داشت و برخی دست‌اندرکاران آن، پس از فرار از کشور، با سران آمریکا و رژیم صهیونیستی عکس یادگاری گرفتند یا در برخی مراکز ضدایرانی مشغول به کار شدند. آقای روحانی که آن زمان دبیر شورای عالی امنیت ملی بود، در سخنرانی روز 23 تیر، درباره هویت آشوبگران گفت «لبخند و تشویق استکبار جهانی و امیدهای نابخردانه‌‌ای که این آشوب در آنها ایجاد کرد، نشان می‌‌دهد استکبار جهانی توسط مزدوران‌‌شان، سنگ زیرین بنا را هدف قرار داده‌اند.


اگر منع مسئولین نبود، مردم و جوانان غیور و انقلابی ما، با این عناصر اوباش به شدید‌ترین وجه برخورد می‌‌کردند... در کدام کشور حرکات‌ آشوب‌طلبانه تحمل می‌‌شود؟ اگر آمریکا یا رژیم‌ اشغالگر قدس از این عناصر حمایت کردند، توقع همین بود. آنها همیشه حامی ‌آشوبگران، جنایتکاران و افراد مزدور هستند. حوادث اخیر، یک پالایش دیگر برای انقلاب ما بود.»


5- بلافاصله پس از اینکه آشوب کلید خورد، نخست‌وزیر وقت اسرائیل گفت «گزارش روزانه جزئیات بحران در ایران را توسط موساد دریافت می‌کنم. این آشوب، معادلات صلح خاورمیانه را به نفع ما تغییر می‌دهد». سناریویی را که روزنامه زنجیره‌ای سلام (به مدیریت موسوی خوئینی‌ها) با به خدمت گرفتن پیاده‌نظام نفوذی در «دفتر تحکیم وحدت» به اجرا گذاشت، عصا برای زیر بغل رژیم صهیونیستی بود. اگر به هم رسیدن اکبر گودرزی فرقان و خوئینی‌ها را تصادف تلقی کنیم، هم‌پوشانی چندباره با صهیونیست‌ها را نمی‌توان حمل بر تصادف کرد.


آیا تصادف بود که دو روز قبل از سر دادن شعار نه غزه نه لبنان توسط فتنه‌گران در روز قدس 88، وزارت خارجه اسرائیل خواستار ادای همین شعار شده بود؟ اینکه هفته قبل، اکانت توییتر وزارت خارجه رژیم صهیونیستی ادعا کند «مردم ایران از شعارهای جمهوری اسلامی فاصله گرفته‌اند» و دو روز بعد، بانی فتنه 78 و شریک جرم سران فتنه 88، همان ادعای وزارت خارجه اسرائیل را عینا در نامه سرگشاده تکرار کند، اتفاقی است؟


6- اگر کشمیری و کلاهی توانستند بمب را تا عمق مراکز حساس ببرند، دو دهه بعد، نفاق جدید توانست تا عمق دولت نفوذ کند و وزارت اطلاعات را به‌عنوان دیدبان امنیتی کشور زیر ضرب بگیرد. آنها آذر 77 روی موج به شدت مشکوک قتل چند نفر از مخالفان بی‌آزار نظام سوار شدند؛ در حالی که برخی از این قربانیان، مترجم کتاب‌های مستند و ضدصهیونیستی روژه گارودی بودند.


هفت ماه بعد، روزنامه سلام، اصلاح ضروری قانون مطبوعات را به دروغ به یکی از متهمان قتل‌ها در «وزارت» نسبت داد و تهییج میلیشیای دانشجویی برای آشوب آغاز شد. اتفاق دور از انتظاری است که به واسطه نفوذ، به سیستم امنیتی و امنیت یک کشور ضربه بزنند. اما این ماجرای نادر در دنیا، به‌خاطر آلودگی برخی دولتمردان آن زمان و مشاوران‌شان رخ داد.


7- عناصر سقوط‌کرده در دامن ارتجاع، واقعیت‌های نفوذ را می‌دانستند اما خیانت کردند. سازمان مجاهدین (انقلاب) پس از شکست آشوب، بیانیه‌ای را در تاریخ 24 مرداد 78 خطاب به دفتر تحکیم صادر کرد و هشدار داد «جبهه‌ای وجود دارد که به دوم خرداد و نماد سخنگوی آن رئیس‌جمهور، تنها به چشم محلّل می‌نگرد. این جبهه هرچند برخی قرابت‌ها با دوم خرداد و جنبش دانشجویی از خود بروز می‌دهد اما اختلاف ریشه‌ای تاریخی و ایدئولوژیکی خویش را با آنها انکار یا کتمان نمی‌کند».


این طیف ضدانقلاب، خاتمی ‌را گورباچف و خود را یلتسین فروپاشی می‌انگاشت و هرچند رهبر انقلاب تلاش کرد خاتمی‌ را از بازیچه شدن نجات دهد، اما او و موسوی یک دهه بعد، صحنه‌گردان آشوبی شدند که به تعبیر مایکل لدین مشاور امنیت ملی آمریکا «از بیست سال قبل سازماندهی شده بود».


8- ده سال بعد، حزب مشارکت و سازمان مجاهدین (انقلاب)، در جریان ضدانقلابی «محلّل‌طلب» منحل شده بودند که در نقش مهره انتحاری در آشوب نیابتی 88 عمل کردند. اگر انقلابی‌نماهای مرتجع، در تیرماه 78 و 88 و 99 به دشمن بیگاری دادند، به‌خاطر سقوط اعتقادی و شخصیتی سران آنها بود. پس از توقیف هفته‌نامه «عصر ما» (ارگان سازمان مجاهدین انقلاب)، نشریه «همشهري ماه» (ضميمه روزنامه همشهری تحت مدیریت لیبرال‌ها) 10 دي 1380 به قلم «محمد- ق» نوشت: «كارنامه 8 ساله عصر ما گامي بلند در راه سكولاريزاسيون سياست بود.


انتشار عصر ما پاسخ به يك بحران ايدئولوژيك در جناح چپ بود. عصر ما در تئوري‌‌پردازي‌هاي خود مي‌‌كوشيد ثابت كند سكولار نيست و با سكولارها مرزبندي دارد. اما كارنامه 8 ساله آن، لاجرم خود گامي بلند در راه عرفي شدن سياست بود. جناح چپ در عصر ما دوران گذر خويش را سپري كرد. آذر 1380 حكم لغو امتياز صادر شد اما عصر ما مدت‌‌ها پيش از آن پايان يافته بود. فراموش نكنيم كه همه ما بر شانه‌هاي عصر ما ايستاده‌‌ايم».


9- باور می‌کنید نویسنده تحلیل فوق، همان کسی است که تیرماه 78 نویسنده روزنامه گروهکی «نشاط» به‌عنوان یکی از روزنامه‌های ستاد برپایی آشوب بود؟ او پس از شکست آشوب با تأسف نوشت: «لایه‌های اصلاح‌طلب و رادیکال حرکت 18 تیر که با در اختیار داشتن یک گروه پرسابقه و مشروع از نظر گفتمان حکومتی توانسته بودند به حرکت خود ادامه دهند، با پاتک پوپولیستی از جانب حکومت مواجه شدند. روز چهارشنبه 23 تیر، یک راهپیمایی همگانی از سوی جمهوری اسلامی اعلام شد که پیروزی به‌دست آمده در برابر حرکت را تثبیت می‌کرد. این راهپیمایی توانست آرامش دلچسبی را به حکومت ببخشد چرا که توانسته بود در ایجاد موج عظیمی ‌که راه انداخته بود به یک تصفیه حساب جدی با همه نیروها دست بزند.


به‌گونه‌ای که نماینده دانشجویان اصلاح‌طلب (رادیکال قانونی) نیز در پشت رسانه‌های حکومت قرار گرفت و اعلام کرد در راهپیمایی 23 تیر شرکت می‌کند... در کمتر از یک هفته، حرکت 18 تیر شکست خورد و تمام توانایی‌های سیاسی و اجتماعی را از دست داد... اکنون مجمع روحانیون و سازمان مجاهدین انقلاب که در به صحنه آوردن دفتر تحکیم نقش لجستیک بسیاری داشت و جبهه مشارکت، خود را تنها می‌دیدند. از این پس اصلاح‌طلبان بودند که به بازنده بزرگ تبدیل می‌شدند. راست افراطی شیوه النصر بالرعب را در پیش گرفت». او اکنون جزو مشاوران دفتر دولتمردی است که آشوبگران تیر 78 را به درستی، مزدوران آمریکا و اسرائیل معرفی کرد.



10- جمهوری اسلامی با وجود برخی چالش‌ها، در بی‌نظیر‌ترین موقعیت اقتدار در مقابل جبهه استکبار به‌سر می‌برد. این اقتدار، قبل از هرچیز بر اعتماد و امید و ایمان مردم استوار است. دشمن برای آنکه سرشکستگی‌های خود را جبران کند، همین بنیان مردمی را هدف قرار داده است. این بنیان، با موشک و بمب و ‌ترور فیزیکی فرو نمی‌ریزد، بلکه محکم‌تر می‌شود. تنها امکان ضربه، بی‌اعتماد یا ناامید و ناراضی کردن مردم، و نسبت دادن سوءتدبیرها به نظام و انقلاب است. جاگیری نفاق قدیم و جدید در این جنگ ‌ترکیبی، روشن است.


یک شاخه، اخلال اقتصادی و رسانه‌ای و امنیتی می‌کند و شاخه دیگر، روی همین خرابکاری و اختلال مانور می‌دهد. در این میان، دولتمردان باید بیش از گذشته متوجه نقشه اتاق جنگ دشمن باشند و سر انگشتان نفوذ در حوزه مشورت و تصمیم‌سازی را از زیرمجموعه‌های خود قطع کنند. دولت برای اعاده اعتبار خود، باید با گفتمان فاسد جماعتی که دولت را رحم اجاره‌ای و رئیس دولت را نامزد اجاره‌ای خواندند، هوشمندانه فاصله‌گذاری کند.


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر