تولد رادیکالیسم نو
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، ناصر ایمانی طی یادداشتی در روزنامه صبحنو نوشت: نامه موسویخوئینیها، چنان به قلب واقعیتهای تاریخی پرداخته بود و چنان بیبهره از انصاف و درک سیاسی حقایق چهل ساله بود که بعید به نظر میرسد مقصود نگارنده آن، تذکر اشتباهات و خطاهای نظام طی سی سال گذشته باشد. نویسنده نامه باهوشتر از آن است که چنین سطوری را قلمی کرده باشد همچنان که اعتراض درست و رقیب را برانگیخت.
موسویخوئینیها قصد انذار به حاکمیت را نداشت. اگر چنین بود نامه به صورت غیرعلنی نگاشته میشد. حتی در پی ارائه راهکارها نیز نبود زیرا اثری از آن به چشم نمیخورد. پس مقصود از انتشار آن که به صورت بی پروا تمامی مسوولیتها، حتی انتخاب روسایجمهور و مجالس جریان خودشان توسط مردم را آشکارا به عهده حاکمیت میگذارد چیست؟ اگر چنین بود، پس حرص و ولع آقایان برای حضور در حکومت با چه هدفی صورت میگیرد؟
بر این باوریم که نگارش نامه اهداف دیگری را رهگیری میکند. این نامه عمدتاً مصرف داخلی برای جریان مطبوع ایشان رادارد. جریانی که پس از ربع قرن از حیات سیاسی و ایدئولوژیک یک خود، هماکنون در وضعیت احتضار سختی بهسر میبرد.
کاهش شدید سبد رأی آنان به اختلافات شدید فکری و ایدئولوژیک ازهم پاشیدگی سازمان سیاسی و بالاخره سردرگمی و بحران هویت اصلاحطلبان، علت اصلی نگارش این نامه است. این متن تلاشی برای بازسازی روحی جریان چپ کشور با استفاده از اهرم رادیکالیسم پیشرو است. فیالواقع نگارنده با این متن، خود را بهعنوان رهبر خودخوانده جریان تازه تولد یافته رادیکال در جناح چپ معرفی میکند.
این جریان بر این گمان است که تنها مفر جریان اصلاحطلب در این مقطع برای فائق آمدن به مشکلات فوقالذکر، بازگشت به خوی اصلی جریان چپ یعنی رادیکالیسم عریان است و چهره بزک کرده گذشته مانند آزادیخواهی و توسعه سیاسی و دموکراسی،دیگر راهبرد مناسبی برای آنان جهت حضور در عرصه سیاسی و اجتماعی نیست و بهترین راهکار برای رادیکالیستها، حمله به قلب حاکمیت است.
انتهای پیام/
انتهای پیام/