صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۸:۳۳ - ۱۶ تير ۱۳۹۹

یوونتوس تحت هدایت مائوریتزیو ساری؛ تئوری، پیچیدگی و مشکلات ساری‌بال در اجرا

مائوریتزیو ساری ۶۱ ساله با قبول مسئولیت نیمکت یوونتوس، عنصر اصلی خود را نیز به این تیم وارد کرد؛ یا شاید بهتر باشد بگوییم تلاش کرد که وارد کند؛ ساری‌بال! سبک بازی انقلابی تیم ساری که در ناپولی به بهترین شکل اجرا شد و نتایج قابل توجهی نیز در پی داشت و سپس با آبی‌پوشان لندن همراه شد و اکنون به یوونتوس رسیده است.
کد خبر : 500078

به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری آنا گرشاسب دانایی؛ فصل گذشته لحظه‌ای که ماتیس دلیخت، مدافع کنونی تیم یوونتوس، روی ضربه‌ کرنر در مرحله‌ یک‌چهارم نهایی لیگ قهرمانان اروپا دروازه‌ این تیم را گشود، دیدن چهره‌ درهم و شکست خورده‌ ماسیمیلیانو الگری خبری را ناخودآگاه به فوتبال دوستان و به‌ویژه هواداران بانوی پیر داد. زمان الگری سر آمده بود.


پروژه‌‌ بازسازی یوونتوس که پس از اتفاقات کالچوپولی در سال ۲۰۰۶ کلید خورده بود به مرحله‌ برداشت محصول رسیده بود و محصول نهایی این پروژه چیزی جز قرار گرفتن نام یوونتوس بر بام فوتبال اروپا و بلند کردن جام گوش دراز نبود.


مکس الگری در طی ۵ سال حضور در یوونتوس جام‌های داخلی را درو کرد؛ ۵ قهرمانی در سری‌آ و ۴ قهرمانی در جام حذفی. مشکل الگری اینجا بود که هواداران و مدیریت یوونتوس چیزی به غیر از این انتظار نداشتند.


در لیگ افت کرده‌ سری‌آ پیش از شنیدن نخستین سوت فصل، یوونتوس شانس اول قهرمانی بود و خیلی‌ها این را وظیفه‌ مربی و تیم می‌دانستند. دو ناکامی در فینال لیگ قهرمانان اروپا، که شگرد ناخوشایند گورخرهای تورین است، بهترین نتیجه‌ الگری در اروپا بود که رضایت مدیریت و هواداران را در پی نداشت.


نوبت به گام بعدی در مسیر پروژه رسید، گامی در جهت رسیدن به جام موعود پس از بیش از ۲۰ سال انتظار. مائوریتزیو ساری، تئوریسین سیگاری اهل ناپل، سکان هدایت یوونتوس را بر عهده گرفت تا علاوه بر تکرار موفقیت‌های داخلی، به انتظار بلند مدت تیفوسی‌های تورین برای قهرمانی در اروپا پایان بخشد.


در این مقاله به جزئیات تاکتیکی فلسفه‌ فوتبال ساری و یوونتوس تحت نظر ساری و مشکلات این تیم خواهیم پرداخت.



تئوری فوتبال ساری (ساری‌بال)


مائوریتزیو ساری ۶۱ ساله با قبول مسئولیت نیمکت یوونتوس، عنصر اصلی خود را نیز به این تیم وارد کرد؛ یا شاید بهتر باشد بگوییم تلاش کرد که وارد کند: ساری‌بال! سبک بازی انقلابی تیم ساری که در ناپولی به بهترین شکل اجرا شد و نتایج قابل توجهی نیز در پی داشت. (در فصل نهایی حضور ساری، ناپولی با گرفتن ۹۱ امتیاز رکورد تاریخ امتیازگیری خود در سری‌آ را جابه‌جا کرد.)


در ساری‌بال، که ترکیبی ادویه‌دار از تیکی‌تاکای بارسلونای گواردیولا و توتال فوتبال رینوس میشل است، تیم تمرکز خود را بر مالکیت توپ،‌ پرس سنگین بر تیم حریف و گردش توپ با ضرب‌آهنگ سریع می‌گذارد.


این فلسفه‌ بازی که برخی از آنالیزورها آن را تیکی‌تاکای عمودی نیز نامیده‌اند توسط ساری در تیم‌های امپولی، پسکارا، ناپولی و چلسی مورد استفاده قرار گرفت که کامل‌ترین و موفق‌ترین نمونه‌ آن را، همان‌طور که پیشتر اشاره شد، در ناپولی و به‌ویژه در فصل ۲۰۱۵ – ۲۰۱۶ دیدیم.


آرایش ۳-۳-۴ با عرض نسبتا کم در تمام تیم‌های تحت هدایت ساری استفاده می‌شود. در جهت اجرای موفق این فلسفه‌ فوتبالی، دو مدافع میانی تیم باید قابلیت ارسال پاس‌های طولی دقیق و سرعت و قدرت قطع توپ بالایی داشته باشند. ساری از مدافعان میانی تیم خود می‌خواهد که در هنگام حمله تا نیمه‌ میدان پیشروی کنند و در هنگام از دست دادن مالکیت توپ، به جای عقب‌نشینی و پوشش فضا، اقدام به پرس و بازپس‌گیری سریع توپ داشته باشند.


 



دو مدافع کناری در این نوع از بازی نقشِ دادن عرض به بازی را ایفا می‌کنند. با توجه به گرایش بال‌های کناری به حرکت در عرض و به سمت وسط زمین، وظیفه‌ حیاتی باز شدن روی دست بازیکنان میانی در کناره‌ زمین و دادن انتخاب پاس ساده به آن‌ها بر دوش این دونده‌های خستگی‌ناپذیر است. در هنگام دفاع نیز به مانند مدافعین میانی‌، فول‌بک‌های ساری‌بال اقدام به قطع توپ‌های خشن و بازپس‌گیری توپ می‌کنند.


در خط میانی، یک هافبک شماره ۶ (مرکزی یا به قول ایتالیایی‌ها رجیستا) نزدیک به مدافعان میانی با شعاع حرکتی کم، نقش پخش کننده‌ توپ و کنترل سرعت گردش توپ در حمله را دارد. شاید بتوان گفت مهم‌ترین و حساس‌ترین عضو در بین ۱۱ نفر، برای اجرای صحیح این تئوری پیچیده شماره‌ ۶ مائوریتزیو ساری (برای درک بهتر جورجینیو) است.



جورجینیوی پنالتی زن در طی ۴ فصل بازی تحت نظر ساری تعداد گل‌های خود را به دو رقم هم نرساند؛‌ اما نقشی که مربی مورد علاقه‌اش از او می‌خواست به خوبی اجرا کرد. توپ با پاس‌های کوتاه از خط دفاع به او می‌رسید و به مرور با پیشروی تیم در زمین حریف، ضرب‌آهنگ پاس‌ها سریع‌تر می‌شد و تیم بالاتر می‌آمد.


دو بازیکن میانی (باکس تو باکس) در دو سمت بازیکن شماره‌ ۶، وظیفه‌ ایجاد برتری عددی در نیم‌فضاهای چپ و راست تیم حریف و اجرای نفوذهای فیک (نفوذ بدون نگاه به دریافت پاس برای برهم‌زدن تمرکز دفاعی حریف و یا بیشتر کردن طول زمین با عقب‌تر بردن خط آفساید) را بر عهده دارند.


یکی از نکات غافلگیرکننده‌ای که در چلسی تحت هدایت ساری دیدیم، نفوذهای این چنینی انگولو کانته و آمار گلزنی و پاس گل بالای او بود. در هنگام از دست دادن مالکیت توپ دو ویژگی لازم برای کارایی این بازیکنان در ساری‌بال، سرعت و استقامت هوازی بالا است. در هنگام از دست دادن توپ، تیم ساری‌بال علاقه‌ای به زونال کانتین (دفاع منطقه‌ای) با عقب آمدن بازیکنان خود ندارد و بنابراین نقش این جنگنده‌های تمام عیار پرس سریع بازیکن مالک توپ به محض از دست دادن توپ است.


نوبت به ۳ نفر نهایی آرایش تیم ساری می‌رسد. مهاجمان ساری در این آرایش از انعطاف تاکتیکی تیم لذت می‌یرند و تا حد زیادی آزادانه حرکت می‌کنند، جابجایی‌های مستمر بین بازیکنان کناری، عقب‌تر آمدن و توپ‌گیری شماره‌ ۹ کاذب ساری‌بال، عنصر اصلی قدرت تهاجمی تیم‌های تحت نظر ساری است.


به اینسینیه، مرتنز و هیگواین در ناپولی ۲۰۱۵ – ۲۰۱۶ فکر کنید. هیچ مربی و آنالیزوری در تیم‌های حریف قادر به تشخیص نقش ثابت این بازیکنان در ناپولی نداشت؛ دلیل آن بسیار ساده است: آن‌ها نقش ثابتی نداشتند!


مهاجمان در ساری‌بال نیاز به تحرک بالا برای استفاده از فضاهای فشرده‌ حریف و به هم ریختن نظم خط دفاعی آن‌ها دارند. در حالی که دوره‌ یک فصل حضور ساری در چلسی انتقادات بسیاری از هواداران چلسی و حتی هواداران دیگر تیم‌ها را در پی داشت، از نکات مثبت تیم درخشان‌ترین آمار فردی ادن هازارد در گلزنی و پاس گل بود.


در ضمن نباید فراموش کرد که چلسی تحت هدایت ساری در رقابت سنگین لیگ برتر انگلستان با هزینه‌ای بسیار کمتر در قیاس با تیم‌هایی مانند منچسترسیتی و لیورپول، با حاشیه‌ امنیت خوبی سهمیه‌ لیگ قهرمانان اروپا را به‌دست آورد. آبی‌های لندن با ساری بدون قبول حتی یک شکست و به‌راحتی قهرمان لیگ اروپا شدند. باخت در پنالتی‌ها به منچسترسیتی گواردیولا در فینال جام اتحادیه پس از آن کشمکش معروف با کپا آریزابالاگا از دیگر دستاوردهای دوره‌ نه‌چندان ناموفق پیرمرد ایتالیایی در انگلستان پیش از بازگشت به سرزمین چکمه بود.



ساری‌بال در مستطیل سبز


مالکیت توپ بالا، سرعت گردش توپ و پرس سنگین از جلو، شاید برای هر فوتبال دوستی جذاب به نظر بیاید. خواندن درباره‌ آن، انتظار بازی زیبا، سریع، پر موقعیت و فیزیکی را در مخاطب ایجاد می‌کند. اما نباید فراموش کرد که پیاده کردن فلسفه و تاکتیک هر مربی‌ای در زمین نیازمند تمرینات منظم، درک تاکتیکی بالا، داشتن ابزار مناسب و البته قابل اجرا بودن فلسفه است.


هنگامی که تیمی با رویکرد فوتبالی ساری‌بال اقدام به حمله و بیلدآپ می‌کند، در حالت ایده‌آل هدف رسیدن به دروازه‌ حریف (اقدام به شوت) با حداکثر ۱۰ پاس پس از گذر از نیمه‌ زمین و حداقل لمس توپ توسط یک بازیکن است.


تیم‌های این‌چنینی در مواجهه با فضای بسته و دفاع فشرده (low Block)، به مرور و شاید به‌صورت ناخودآگاه از سرعت گردش توپ و استفاده از حداقل لمس توپ به سمت حفظ مالکیت، ارسال پاس‌های مطمئن (در عرض و رو به عقب) و اقدام به دریبل‌های فرد به فرد حرکت می‌کنند؛ تغییری کشنده که ساری‌بال مورد تحسین همگان ناپولی را به فوتبالی کسل کننده، کند و ایستا تبدیل می‌کند.


برای پیشگیری از به وجود آمدن چنین اتفاقی ۳ اصل حیاتی وجود دارد:


۱- بازیکنان در یک‌سوم هجومی باید تعداد لمس توپ‌ را به حداقل برسانند (پاس تک ضرب یا مهار و اقدام به ارسال پاس)


۲- با توجه به حضور معمولا ۹ نفره‌ تیم‌ها در چنین رویکردی در نیمه‌ حریف، حداقل ۶ بازیکن باید دائما در حال تحرک و جابه‌جایی با هدف ایجاد برتری عددی در فضایی مشخص و برهم‌زدن نظم خط دفاعی حریف باشند.


۳- در بیلدآپ حملات اکثر پاس‌ها باید در طول و به سمت جلو ارسال شوند.


در بعد تدافعی،‌ رویکرد ساری‌بال در گفتار و نوشتار بسیار ساده است ولی در اجرا پیچیدگی‌های فراوانی دارد، اقدام به بازپس‌گیری توپ به محض از دست دادن آن با ۱۰ نفر؛ به همین سادگی! فشار هوازی‌ای که بازیکنان برای اجرای این رویکرد متحمل می‌شوند بسیار زیاد است و در عین حال تمرکز بسیار بالا و هماهنگی فوق‌العاده‌ای نیاز دارد.


در این رویکرد برای بازپس‌گیری توپ، پوشش فضا کارایی ندارد و اقدام به قطع پاس و یا تکل اولویت دارد. برای اجرای صحیح این رویکرد فیزیکی (یا به قول یورگن کلوپ، هوی متال) بازیکنان تیم در لحظه‌ از دست دادن توپ کانال‌های پاس به نزدیک‌ترین بازیکن به خود را می‌بندند و در صورت اقدام ناموفق به قطع توپ، حداقل زمان ممکن را به بازیکن حریف برای تصمیم‌گیری می‌دهند.


 



پیچیدگی و مشکلات ساری‌بال در اجرا


هر فلسفه‌ بازی زیبا و جذابی لزوما اجرا نخواهد شد و مشکلات و پیچیدگی‌هایی می‌توانند سر راه آن قرار گیرند. در ادامه با هم نگاهی به این مشکلات در ساری‌بال می‌اندازیم.


سرعت گردش توپ و مالکیت توپ


برای درک بهتر این موضوع نیم‌نگاهی به تیکی‌تاکای گواردیولا در بارسلونا می‌اندازیم که شاید کامل‌ترین نمونه بازی مالکانه در عصر جدید فوتبال بود. آبی‌اناری‌ها تحت نظر گواردیولا با ضرب‌آهنگ پایین، تاکید بر ارسال پاس‌های ساده و مطمئن و در کنار این‌ها پرس تیم حریف در اکثر مسابقات فصل، سهم بیشتر مالکیت توپ را داشتند و در موقعیت‌سازی نیز بسیار موفق بودند، اما چگونه؟


تاکید گواردیولا بر داشتن توپ و مالکیت‌های چند دقیقه‌ای در هر بیلدآپ به سوی دروازه‌ حریف برای مشاهده‌ نحوه‌ آرایش خط دفاعی حریف بود. در هنگام ارسال پاس‌های مکرر در عرض، رو به جلو و رو به عقب تیم، نابغه‌هایی مانند لیونل مسی، ژاوی و اینیستا با ریزبینی و شناخت استثنایی خود از فضا، نحوه‌ آرایش حریف را زیر نظر می‌گرفتند تا کانال مورد نظر برای عبور را بیابند. به ایتالیا برگردیم،


ساری با تاکید به گردش توپ سریع، اجازه‌ پیش آمدن این اتفاق را به تیم خود نمی‌دهد (گرچه نباید فراموش کنیم که استعدادهایی مانند ژاوی، مسی و اینیستا شاید در یک نسل یک بار دیده شوند). در عوض، نگاه به ضربه زدن به تیم حریف پیش از شکل‌گیری کامل آرایش دفاعی آن‌هاست. جابه‌جایی‌های مکرر خط حمله‌ ۳ نفره‌ ساری و نفوذهای بی مهابای هافبک‌های باکس تو باکس، ابزار کمکی برای اجرای نقشه هستند.


اما مشکل کجاست؟‌


برای داشتن مالکیت توپ ۶۰٪ و به بالا و رسیدن به دروازه‌ حریف با کمتر از ۱۰ پاس در نیمه‌ حریف،‌ بازیکنان شما نیازمند استقامت هوازی فوق انسانی هستند. شاید ساری انتظار دارد هر بازیکن میانی او در هر بازی بیش از ۱۳ کیلومتر دوندگی داشته باشد. آماری که شاید یک بازیکن بسیار دونده بتواند به تعداد انگشتان یک دست در طول یک فصل به ثبت برساند.


از سوی دیگر، در صورت مقابله با تیم‌های منظم در خط دفاع‌ (اتفاقی که به وفور در ایتالیا پیش می‌آید) تیم به مرور ضرب‌آهنگ خود را کند و کندتر می‌کند و این امر مانند خودکشی تدریجی برای تیم اجرا کننده‌ ساری‌بال است. شاید بتوان گفت مائوریتزیو ساری از ۹ نفر از تیم خود در نیمه‌ حریف می‌خواهد فوتسال بازی کنند.


در نهایت فراموش نکنیم که برخی از تئوریسین‌های دنیای فوتبال، که پیرمرد اهل ناپل نیز در این گروه می‌گنجد، مشکل بزرگ نداشتن نقشه‌ دوم برای بازی‌های گره خورده را دارند. مشکلی که همانطور که در فصول گذشته در تیم‌های تحت هدایت گواردیولا دیدیم (بایرن مونیخ و منچسترسیتی) می‌تواند منجر به حذف آنها از مسابقات بزرگ شود.


اکنون که شناخت خوبی از فلسفه فوتبال ساری پیدا کرده‌ایم نگاهی می‌اندازیم به عملکرد این مربی و فلسفه‌اش در تیم جدید او یعنی یوونتوس. پس از قطع همکاری یوونتوس با الگری،‌ هواداران یووه رویای حضور گواردیولا یا زیدان را در سر می‌پروراندند و برخی نیز مشتاقانه منتظر حضور پوچتینوی آرژانتینی روی نمیکت بودند.


زمانی که نام ساری در اخبار به‌عنوان سرمربی یوونتوس شنیده شد،‌ شاید بیشتر هواداران این تیم حالی شبیه به زمانی که الگری جای کنته را گرفت داشتند؛ نگران، ناامید و عصبانی از مدیریت باشگاه.


این حس نسبت به الگری دوام زیادی نداشت و تاکتیسین ایتالیایی با گرفتن نتایج درخشان در جام‌های داخلی و موفقیت‌های نسبی در اروپا، دل هواداران را به دست آورد. آیا این اتفاق با ساری نیز خواهد افتاد؟


یوونتوس با انتخاب ساری و همچنین ساری با متعهد شدن به پروژه‌ یوونتوس ریسک بزرگی کردند. یوونتوس به دنبال برداشتن گام بعدی در موفقیت و ساری به دنبال دادن جواب به منتقدینی که او را محکوم به نبردن جام می‌کنند، با آوردن جام‌های متعدد بودند. اما اولین چیزی که به ذهن فوتبال‌دوستان خطور کرد این بود:


آیا فلسفه‌ فوتبال ساری، چیزی که در ناپولی و تا حدودی در چلسی دیدیم، در یوونتوس جواب خواهد داد؟


ساری برای یوونتوس یک مربی آوانگارد به حساب می‌آید، برای تیمی که سال‌های سال مهد اصلی کاتاناچیو ایتالیایی‌ها بوده است. در جام جهانی ۱۹۸۲ اسپانیا که با قهرمانی لاجوردی‌پوشان خاتمه یافت،‌ دنیا با سبک جدیدی از فوتبال روبرو شد.


سبکی که به مذاق خیلی‌ها خوش نیامد. کاتاناچیوی ایتالیا تحت هدایت انزو برزوت سبک بازی فیزیکی، خشن و بر پایه‌ قطع توپ و تکل‌های سنگین پس از ۳ تساوی ناامید کننده در دور گروهی با شکست برزیل زیکو و سوکراتس و سپس آلمان غربی در فینال قهرمان شد.


این سبک تدافعی فوتبال، که در این مقاله بیشتر از این به آن نخواهیم پرداخت، با هسته‌ یوونتوسی لاجوردی‌پوشان شکل گرفت. کاپیتان وقت ایتالیا و دروازبان اسطوره‌ای یوونتوس، دینو زوف، رهبر خط دفاعی از عقب بود.


آنتونیو کابرینی، کلودیو جنتیله و گائتانو شیرئا همگی از یوونتوس در خط دفاعی تیم حضور داشتند و در خط میانی و حمله نیز ستاره‌هایی مانند مارکو تاردلی و آقای گل مسابقات، ‌پائولو روسی، عضو یوونتوس بودند.




 


این سبک از بازی از آن زمان به نوعی در فرهنگ باشگاه جا افتاده است؛ تا جایی که زمانی که رئال مادرید به بی‌بی‌سی و بارسلونا به ام‌اس‌ان خود می‌نازیدند، یوونتوس بی‌بی‌سی خود را در دفاع با بونوچی، بارزالی و کیلینی داشت. حال ساری سکان هدایت تیم را بر عهده گرفته است و می‌خواهد این سنت قدیمی سبک دفاع یوونتوس را به پرس از جلو تغییر دهد.


 


از آن‌جایی که ساری‌بال به‌طور معمول به‌عنوان یک فلسفه‌ تهاجمی فوتبال شناخته می‌شود، از عملکرد تهاجمی یوونتوس شروع می‌کنیم. برای درک بهتر، مانند یک تیم که در هنگام حمله به تیم حریف، به خصوص در ساری‌بال، از خط دفاعی شروع می‌کند، از خط دفاعی چهار نفره‌ یوونتوس و نقش آن‌ها در هنگام حمله آغاز می‌کنیم.


 


در چینش ۳-۳-۴ ساری در یوونتوس که اغلب استفاده شده است، با توجه به مصدومیت کیلینی و دمیرال، زوج بونوچی و دلیخت در مرکز دفاع در بیشتر بازی‌ها مورد استفاده قرار گرفته است.


 


ماتیس دلیخت جوان نقش چندانی در بیلدآپ تهاجی تیم یوونتوس بازی نمی‌کند. این مدافع در بیشتر موارد با ارسال پاس‌های بسیار مطمئن به فواصل نزدیک و به خصوص برای زوج خود، بونوچی، بر کارهای تدافعی خود تمرکز می‌کند.


 


با سنجیدن شرایط، گاهی دلیخت با کمی بالاتر آمدن و قرار گرفتن در مرز یک سوم تهاجمی یک بازیکن حریف را مجبور به اعمال فشار روی خود می‌کند که این موضوع باعث باز شدن مقطعی فضا برای دیگر بازیکنان می‌شود.(بازیکن شماره ۴ در تصویر زیر)


 



 


در آن روی سکه،‌ لئوناردو بونوچی ۳۳ ساله با دید خوب و دقت بالایی که برای ارسال پاس‌های بلند و قطری دارد، نقشی بسیار حیاتی در شکل‌گیری حمله‌های یوونتوس بازی می‌کند. با توجه به شناخت خوب مربیان نسبت به فلسفه‌ ساری‌بال، بسیاری از تیم‌هایی که مقابل یوونتوس قرار می‌گیرند با یک هافبک تهاجمی یا مهاجم خود اقدام به یارگیری بازیکن شماره‌ ۶ (هافبک میانی، رجیستا) یوونتوس می‌کنند و در این شرایط،‌ پاس‌های طولی بونوچی به کمک تیم می‌آید.


 


در سمت چپ خط دفاعی، آلکس ساندرو تا حد زیادی وظایف تهاجمی را که به او محول شده است انجام می‌دهد و به خوبی با حضور در کناره‌های خط طولی سمت چپ، به بال هجومی تیم برای فضاسازی کمک می‌کند.


 


در سمت دیگر خط دفاع که شاید یکی از بزرگ‌ترین پاشنه‌آشیل‌های تیم ساری باشد، سه بازیکن در دسترس هستند: دنیلو، دشیلیو و کوادرادو. دو بازیکن اول در عمل در فاز تهاجمی کارایی ندارند. هر چند که می‌توانند به عنوان یک نفر سوم برای حضور در یک‌چهارم سمت راست زمین اضافه شوند، اما خلاقیت فردی پایین آن‌ها ابتکار عمل را از خود و تیمشان می‌گیرد.


 


قصه‌‌ خوان کوادرادو متفاوت است؛ کوادرادو که در اصل به عنوان یک هافبک و حتی بال هجومی سمت راست تراز اول در تیم فیورنتینا خود را مطرح کرد، به مرور زمان تبدیل به یک فول‌بک سمت راست شد.


 


این بازیکن سریع و تکنیکی،‌ شاید به چشم برخی از بیننده‌ها یکی از موثرترین عناصر هجومی تیم یوونتوس باشد، اما از منظر تاکتیکی باید گفت او کاندیدای بدترین بازیکن یوونتوس است.


 


شناخت ضعیف او از فضا باعث دوندگی‌های بیهوده و هر از گاهی مضر می‌شود و مهم‌تر از هر چیز طبیعت فوتبال چند ضرب و اصرار به گرفتن خطا و عبورهای فرد به فرد با نگه داشتن توپ،‌ در فلسفه‌ فوتبال ساری به مانند سمی کشنده عمل می‌کند. در عین حال ذات تهاجمی این بازیکن باعث شده تا در فاز تدافعی مشکلات بسیاری در جای‌گیری و پوشش فضاهای کلیدی داشته باشد.


 



 


در خط هافبک. در این خط ۳ نفره که گاهی با چینش الماسی به ۴ نفره نیز تبدیل شده است، ترکیبی نمانده که مائوریتزیو ساری امتحان نکرده باشد. حضور گردشی پیانیچ، بنتانکور، خدیرا، رمزی، ربیو، متوئیدی و چند بار انتخاب برناردسکی به‌عنوان هافبک وسط، به‌خوبی به ما می‌فهماند که ساری نتیجه‌ مطلوب را از خط میانی خود نگرفته است. سوال این است که چرا؟


 


در نگاه اول به نام‌ها، هواداران یوونتوس باید بپذیرند که بازیکنی در سطح اول جهانی بین آن‌ها دیده نمی‌شود و شاید میرالم پیانیچ نزدیک‌ترین فرد به این دسته باشد که با افت شدید،‌ او نیز از بهترین‌ها بسیار دور است. در بُعد تاکتیکی، در بین نام‌هایی که به آنها اشاره شد دو بازیکن قابلیت قرار گرفتن در پست حیاتی شماره‌ ۶ را دارند: بنتانکور و پیانیچ.


 


پیانیچ که دقایق بیشتری را نسبت به بنتانکور در آن پست گذرانده است با تحرک پایین بدون توپ خود اجازه‌ یارگیری به حریفان می‌دهد و این امر باعث می‌شود تا موتور اصلی تیم به سادگی از کار بیافتد. در حالی‌که هافبک مورد علاقه‌ ساری، جورجینیو،‌ در ناپولی و چلسی میانگین ۶۰ پاس صحیح و بالای ۸۰ لمس توپ را در هر بازی داشت.


 


عدم تحرک لازم توسط هافبک بوسنیایی این عدد را در یکی از بازی‌های اخیر یوونتوس که در مقابل بولونیا بود به ۳۴ لمس توپ و ۱۹ پاس صحیح رسانده است. او در ۳ حضور اخیر خود در ترکیب اصلی تعویض شده است و در نمایش درخشان یوونتوس در برابر اینتر پیش از شیوع ویروس و قطع شدن مسابقات سهمی نداشت. اتوموبیلی که موتورش کار نکند راه نخواهد رفت!


 



 


رودریگو بنتانکور جوان که یکی از بهترین بازیکنان این فصل یوونتوس بوده است از انعطاف خوبی برای بازی در میانه‌ میدان برخوردار است. فیزیک بدنی مناسب،‌ تسلط روی توپ و دوندگی فوق‌العاده‌ این بازیکن در بیشتر بازی‌های این فصل، نجات‌بخش ساری و یوونتوس بوده‌اند.


 


این بازیکن به نسبت کم‌تجربه برای قبول کردن وظیفه‌ سنگین توپ‌پخش‌کن اصلی تیم باید دید خود را نسبت به زمین وسعت بخشد و سرعت تصمیم‌گیری خود را بالا ببرد. با توافق یوونتوس و بارسلونا برای جابه‌جایی آرتور ملو و پیانیچ، به نظر می‌آید که آرتور گزینه‌ مد نظر ساری برای حضور در این پست کلیدی باشد.


 


در دو سمت این هافبک میانی، همان‌طور که پیشتر اشاره شد، ‌ساری تغییرات زیادی داشته است تا به نتیجه‌ دلخواه برسد. باید اعتراف کرد که ابزار در اختیار ساری در این پست‌ها چندان مناسب فلسفه‌ فوتبالی او نیستند. متوئیدی، خدیرا و ربیو فاقد سرعت و برندگی لازم برای شرکت در حملات و موقعیت‌سازی هستند. آمار صفر گل و چهار پاس گل برای این سه بازیکن در مجموع، به وضوح این قضیه را اثبات می‌کند.


 


بلیز متوئیدی جنگنده در بیشتر بازی‌ها گزینه‌ مد نظر ساری برای قرار گرفتن در سمت چپ خط میانی بوده است. این هافبک ۳۲ ساله که بزرگ‌ترین و شاید تنها نقطه‌ قوت بازی او دوندگی بالایش باشد، به خوبی در یک‌سوم تهاجمی حریف تحرک می‌کند و فضا را برای فول‌بک چپ و بال کناری باز می‌کند. با این حال ضعف در ارسال پاس‌های کلیدی و زدن ضربه‌ آخر کارآمدی این مهره را به شدت کاهش می‌دهد.


 


در سمت دیگر، رودریگو بنتانکور از معدود مهره‌های درخشان میانه‌ میدان یوونتوس بوده است. دوندگی‌های بی‌امان و قدرت توپ‌گیری بالا نوید یک هافبک سطح جهانی را با توجه به سن کم او به هواداران یوونتوس می‌دهد.


 


رقیب او برای این پست،‌ آرون رمزی، در بیشتر مقاطع فصل درگیر مصدومیت و یا پایین بودن آمادگی بدنی برای مسابقات بوده است و با اینکه سبک بازی تک‌ضرب،‌ رو به جلو و قابلیت گلزنی خوب او به‌عنوان بازیکن میانی می‌تواند کمک فراوانی به یوونتوس کند، مصدومیت‌های پیاپی و عدم هماهنگی لازم با تیم جلوی این موضوع را گرفته است.



 


برای جمع بندی باید گفت که تحرک بدون توپ خط میانی یوونتوس و خلاقیت فردی بازیکنان در اختیار ساری، برای اجرای ساری‌بال مناسب نیستند و شاید مانند فصول اخیر تمرکز یوونتوس در فصل نقل و انتقالات بر تقویت خط میانی خود باشد.


 


به خط آتش یوونتوس بپردازیم،‌ جایی که مائوریتزیو ساری آن را با نام سردرد خوشایند می‌شناسد. یوونتوس تحت مدیریت جدید گام‌های بزرگی را در زمین فوتبال و خارج آن برای ارتقا باشگاه برداشت. ساخت ورزشگاه جدید، تغییر لوگوی باشگاه و بستن قرارداد نجومی با آلیانز، تنها بخشی از پروژه‌های چند صد ملیون یورویی این باشگاه است که جزئیات آن‌ها از حوصله‌ مقاله خارج است.


 


خرید کریستیانو رونالدو از رئال‌مادرید شاید یکی از بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاری‌های ۵۰ سال اخیر بانوی پیر بود. برنده‌ ۵ عنوان توپ طلا و فوق‌تخصص بردن لیگ قهرمانان اروپا سانتیاگو برنابئو را به مقصد تورین ترک کرد تا با اضافه شدن او، آخرین قطعه‌ پازل یوونتوس برای قهرمانی در اروپا حل شود.


 


پس از خداحافظی مانژوکیچ جنگجو با یوونتوس،‌ یوونتوس کریستیانو رونالدو، پائولو دیبالا، ‌داگلاس کاستا، گونزالو هیگوایین و فدریکو برناردسکی را برای انتخاب در خط حمله دارد. ترکیب دیبالا،‌ هیگوایین و رونالدو بیش از دیگر ترکیب‌ها در این فصل توسط ساری انتخاب شده است و ما نیز تمرکز خود را بر تحلیل عملکرد این ترکیب سه‌نفره می‌گذاریم.


 


در چینش ابتدایی که بر تصاویر تلویزیونی می‌بینیم رونالدو به عنوان بال چپ،‌ دیبالا در بال راست و هیگوایین در نوک خط حمله نشان داده می‌شوند؛ ترکیبی که در حالت ایده‌آل برای اجرای ساری‌بال باید چندین بار در طول ۹۰ دقیقه جابه‌جا شود.


 


گونزالو هیگوایین آرژانتینی که هدف موردعلاقه‌ منتقدین فوتبال است، به علت سابقه‌ی ۱۳ ساله‌ حضور در مرکز خط حمله و سرعت به نسبت پایین خود، کارایی مناسبی در کناره‌ها ندارد و به همین علت گرایشش به حضور در مرکز و بازی کردن پشت به دروازه برای دریافت و ارسال پاس به دو بال کناری و یا هافبک‌های نفوذ کرده است.


 


او که آمار گل‌زنی معمولی تا به اینجای فصل از خود به جای گذاشته است با توجه به شناخت خوب از فوتبال ساری (رکورد ۳۶ گل در ۳۵ بازی هیگوایین برای ناپولی تحت هدایت ساری به دست آمد) به خوبی در گردش توپ و حفظ ضرب‌آهنگ سریع بازی به تیم کمک می‌کند و از بازیکنان مثبت در رویکرد تهاجمی یوونتوس است.


 


پائولو دیبالا،‌ جواهر آرژانتینی تورین، با وجود حضور شماتیک به عنوان بال راست با توجه به چپ‌پا بودن گرایش حرکت به سمت وسط زمین را دارد؛‌ حرکت‌های عرضی او به خوبی باعث به‌هم‌ریختگی خط دفاعی حریف می‌شود،


 


همین موضوع باعث ناکارآمدی دیبالا در بال چپ می‌گردد و نیز گرایش او به مرکز خط حمله و نزدیک شدن به مهاجم مرکزی، عرض تیم یوونتوس را کم و در نتیجه اجرای دفاع فشرده‌ منطقه‌ای توسط تیم حریف را آسان‌تر می‌کند.


 



 


نمونه‌ اجرای خوب ساری‌بال در بعد تهاجمی، گل یوونتوس توسط گونزالو هیگواین به اودینزه بود؛ گردش توپ سریع، پاس‌های تک ضرب یا حداکثر دوضرب و شناخت نیم فضاهای موجود در بین خطوط به بهترین نحو در به ثمر رسیدن این گل اجرا شدند. اما بیایید ذره‌بین را جلوتر ببریم. چه عواملی زمینه‌ اجرای این حمله را به وجود آورد؟


 


ابتدا حرکت بدون توپ مفید و سریع بازیکنان هجومی یوونتوس در بیلدآپ این گل که ثمره‌ ۴ پاس پیاپی بین هیگواین و دیبالا بود.


 


هیچ‌یک از این دو نفر، لحظه‌ای از تحرک نایستادند و به درستی فضای بین هافبک‌ها و مدافعین حریف را برای حرکت خود انتخاب کردند. البته نباید از آرایش ضعیف و بی‌نظم خطوط اودینزه نیز چشم پوشی کرد. نکته‌ حیاتی دوم که در این گل به نظر می‌رسد، تعداد پاس و تعداد کل لمس توپ توسط بازیکنان یوونتوس است (۸ پاس و ۱۳ لمس توپ).


 


با در نظر گرفتن شوت منجر به گل، تنها ۴ لمس توپ برای مهار و سپس ارسال پاس اتفاق افتاده است و سرعت گردش توپ به‌خوبی اجرا شده است. در روی دیگر سکه، تیم‌های تحت نظر ساری و به ویژه یوونتوس در مقابل تیم‌هایی که اصل فشردگی را به خوبی اجرا می‌کنند به مشکل می‌خورند.


 





 


سوپراستار پرتغالی یوونتوس و بهترین گلزن این تیم متمایل به چپ بازی‌ها را آغاز می‌کند و شاید تنها بازیکن در اختیار ساری باشد که قابلیت حضور در هر ۳ پست خط حمله را دارد. او با شناخت فوق‌العاده‌‌ای که از فضای بین مدافعین دارد و با استفاده از سرعت بالای خود، به خوبی در موقعیت گلزنی قرار می‌گیرد. در اجرای فلسفه‌ ساری، رونالدو با ذهنیت تهاجمی خود و حرکت‌های پابه‌توپ رو به جلو کمک خوبی می‌کند، گرچه در گردش توپ بازی چند‌ضرب و علاقه‌ او به حفظ توپ مانند ترمزی عمل می‌کند.


 


کریستیانو رونالدو که به قول فابریزیو رومانو (خبرنگار ایتالیایی) کسی در ایتالیا جرات انتقاد از او ندارد، شایسته‌ تحسین برای حرفه‌ای‌گری و قدرت بدنی و روحی فوق‌العاده‌ خود است و در عین حال لایق انتقاد برای لمس توپ‌های پیاپی، اقدام‌های بیش از حد به شوت و عدم موفقیت در دریبل‌های نفر به نفر است.


 


میانگین ۶۰ لمس توپ برای بازیکن یک سوم تهاجمی تیم بسیار زیاد است و میانگین ۸.۱ اقدام به شوت در هر بازی جای تفکر دارد. در حالی که شبکه‌های اجتماعی گرایش به تمجید از آمار گلزنی رونالدو دارند، باید درصد شوت‌های موفق هر بازیکن و نسبت تعداد گل به تعداد شوت را نیز در نظر گرفت.


 


با بالاتر رفتن سن رونالدو، آمار اقدام به دریبل و درصد دریبل موفق او نیز به شدت رو به نزول است، تا جایی که این بازیکن ذاتا تکنیکی در آمار درصد دریبل موفق در بین ۳۰ بازیکن برتر سری‌آ حضور ندارد.


 


همچنین انگیزه‌ تمام نشدنی این بازیکن برای گلزنی در بازی‌ها او را نیز به سمت مرکز خط حمله می‌کشاند،‌ اتفاقی که بیش از پیش عرض تیم را کاهش و فشردگی فضا را در یک سوم تهاجمی افزایش می‌دهد.


 


با فرض قرار گرفتن این ۳ بازیکن در ترکیب اصلی، ‌داگلاس کاستا و برناردسکی بازیکنان نیمکت‌نشین تیم خواهند بود. دو چپ‌پای تکنیکی با حضور به عنوان بازیکن جانشین، عنصر غیرقابل پیش‌بینی بودن را به تیم اضافه می‌کنند. در حالی که داگلاس کاستا معمولا به راحتی از بازیکن مقابل خود عبور می‌کند، او نیز گرایش زیادی به حفظ توپ و بازی چندضرب دارد.


 


کاستا که در شاختاردونتسک و بایرن‌مونیخ بیشتر در سمت چپ خط حمله استفاده می‌شد، با توجه به سرعت بالا و تکنیک قابل‌توجهی که دارد تنها قابلیت بازی در دوبال کناری زمین را دارد و استفاده از او در مرکز خط حمله کارایی نخواهد داشت.


 



 


اگر به عملکرد سمت راست تهاجمی یوونتوس در بازی‌هایی که کوادرادو در دفاع سمت راست و کاستا در بال راست قرار می‌گیرد دقت کنید، متوجه کند شدن گردش توپ در این سمت از میدان خواهید شد. برناردسکی عملکرد تاکتیکی بهتری از رقیب برزیلی خود دارد اما انعطاف بسیار پایین این بازیکن خوش‌نقش ایتالیایی دست ساری را برای استفاده از او بسته است. برناردسکی چپ‌پا که همیشه در سمت راست میانه و یا خط حمله بازی کرده است،


 


همانند دیبالا علاقه به حرکت در عرض و استفاده از داخل پا برای اقدام به شوت دارد و در عمل حضور او در بال چپ و یا مرکز، ‌که چند بار توسط ساری در چینش ۲-۴-۴ الماسی در پشت مهاجم امتحان شد، با شکست روبرو شده است.


 


در نهایت برای عملکرد بهتر در بعد تهاجمی، خط حمله‌ پرمهره و باکیفیت یوونتوس به دو عنصر مهم نیاز دارد. نخست نیاز به بازیکنانی با انعطاف بیشتر برای اجرای جابجایی‌های پیاپی در خط حمله و دوم داشتن بازیکنانی مایل به گردش توپ سریع و بازی تک‌ضرب.


 


در هنگام از دست دادن توپ، تیم تحت هدایت ساری همان‌طور که در گراف تاکتیکی فوق مشاهده کردید نیاز به عکس‌العمل سریع و اعمال فشار به بازیکن صاحب توپ دارد. در این رویکرد برای بازپسگیری توپ که ۸ بازیکن به‌صورت فعال از لحظه‌ از دست رفتن توپ شروع به دفاع می‌کنند،‌ سرعت، استقامت هوازی و شناخت کانال‌های محتمل عبور توپ فاکتورهای اصلی هستند. برای درک بیشتر نحوه‌‌ اجرای این رویکرد در تیم یوونتوس، از نقش خط حمله آغاز می‌کنیم.


 


در خط حمله‌ سه نفره‌ یوونتوس که می‌توان مدعی شد از سرعت مورد نظر برای اجرای این رویکرد برخوردار است، بازیکنان در مقاطعی از بازی (معمولا تا دقیقه ۶۰) قادر به اجرای این رویکرد هستند و در ۳۰ دقیقه‌‌ نهایی، فشار هوازی بیش از حد به بازیکنان باعث افت بدنی و در نتیجه کند شدن آن‌ها می‌شود. یک نمونه‌ پرس موفق تیمی یوونتوس را می‌توان در به ثمر رسیدن گل اول آن‌ها در مقابل لچه دید.


 





 


در زمینه‌ شناخت کانال‌های عبوری توپ، راهی به جز تمرین‌های مستمر تاکتیکی برای پیشرفت نیست و در ضمن نباید فراموش کرد که در این رویکرد خطوط ۳گانه‌ تیم تا حد زیادی پیوسته عمل می‌کنند. خط میانی یوونتوس برای اجرای این عملکرد پیر و کند است. در حالی که در این رویکرد تدافعی تیم آرایش خاصی به خود نمی‌گیرد و مستلزم دوندگی فراوان و قدرت قطع توپ بالاست،


 


شاید عادت بیش از حد بازیکنانی مانند پیانیچ، خدیرا و متوئیدی به دفاع کردن از ۳/۱ تدافعی خود و محتاط عمل کردن در قطع توپ، بزرگ‌ترین مانع برای اجرای بعد تدافعی ساری‌بال باشد. در نهایت خط ۴ نفره‌ دفاع یوونتوس که در این فصل به رهبری لئوناردو بونوچی در زمین قرار می‌گیرند همان‌طور که پیشتر اشاره شد کاملا با دفاع سنتی ایتالیایی (کاتاناچیو) بر پایه‌ پوشش فضاهای اطراف محوطه‌ جریمه و دفاع فشرده خو گرفته است و شاید برای تغییر سبک این مدافعان بیش از ۱ فصل نیاز باشد.


 


یوونتوس در فصل جاری مسابقات سری‌آ در ۱۰ بازی ابتدایی فصل تنها ۳ بار موفق به بسته نگه داشتن دروازه‌ خود شد و به نظر می‌رسد با ادامه‌ فصل، مائوریتزیو ساری در بعد تدافعی خود کمی انعطاف به خرج دهد تا یوونتوس در دقایقی که خستگی بازیکنان به آن‌ها اجازه نمی‌دهد، با رهبری بونوچی به دفاع کردن به‌نحوی که برای آن‌ها آشناست ادامه دهند.


 


شروع فشار بر حریف در نیمه با مهاجمان و پوشش مناطق کلیدی زمین در ۳/۱ تدافعی خود. ثبت ۸ کلین شیت در ۱۰ بازی اخیر یوونتوس یکی از نکات مثبت پیشرفت لاکپشت‌وار یوونتوس در طی فصل جاری بوده است.


 


نتیجه گیری:


در پایان باید گفت یوونتوس و ساری برای ادامه‌ همکاری و رسیدن به هدف‌های خود نیاز به پیشرفت چشم‌گیری در بازی دارند. در این راستا یا مائوریتزیو ساری باید از خود انعطاف نشان دهد و با استفاده‌ بهینه از دارایی‌های خود به ترکیبی ایده‌آل برای موفقیت برسد و یا مدیریت باشگاه یوونتوس باید ابزار لازم برای اجرای ساری‌بال را برای مربی خود فراهم کند.


 


با توجه به انتقال آرتور ملو به یوونتوس به نظر می‌رسد که یوونتوس همچنان به ساری و فلسفه‌ فوتبالش اعتقاد دارد و می‌خواهد شرایط را برای اجرای این رویکرد فراهم کند.


 


یوونتوس در حال حاضر پس از قبول شکست در ضربات پنالتی در فینال جام حذفی ایتالیا با اختلاف امتیازی مناسبی نسبت به لاتزیوی جذاب سیمونه اینزاگی در صدر جدول سری‌آ قرار دارد. راه‌راه پوشان منتظر ماه اوت برای بازی برگشت در مقابل لیون فرانسه هستند،‌ جایی که با توجه به شکست ۱-۰ در خانه‌ حریف کار آسانی برای صعود به مرحله‌ یک‌چهارم‌نهایی لیگ قهرمانان اروپا ندارند.


 


منبع:گروه فنی آنالیز تاکتیکی


 


انتهای پیام/4127



انتهای پیام/

برچسب ها: یوونتوس
ارسال نظر