قتل فلوید به نارضایتیهای جامعه آمریکا جهت داد/ تکرار اشتباه استالین از سوی ترامپ
گروه بینالملل خبرگزاری آنا-محمد یوسفی؛ خشونت عریان ترامپ بیانگر رویکرد استالین است که در شرایط رکود اقتصادی با رویکرد خود باعث توسعه و شکوفایی اقتصاد در شوروی شد. پاشنه آشیل رویکرد وی فشار بر مردم بود که «ژوزف استالین» با در پیش گرفتن سیاستهای مستبدانه فشار را بر آنان گسترش داد.
بیشتر بخوانید:
آمریکا با وجود ادعای حمایت از حقوق بشر، به نقض مکرر آن اقدام میکند
گرچه دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا با شعار و هدف توسعه اقتصادی در ایالات متحده گام برداشت، ولی در این عرصه اشتباه روسها را تکرار کرد و به جای استفاده از قدرت نرم، قدرت سخت استالین را به کار بست. این رویکرد ترامپ در ادبیات بهکار گرفته شده از سوی او در مواجهه با اعتراضات مردمی در زمینه قتل «جورج فلوید»، شهروند رنگینپوست آمریکایی بهخوبی قابل لمس است. یکی از برتریهای آمریکا در زمان جنگ سرد استفاده نکردن از قدرت خشن و استفاده از شعارهای مبتنی بر دموکراسی در مواجهه با جامعه جهانی و آمریکایی بود؛ موضوعی که در مسکو نادیده گرفته میشد، اما اکنون واشنگتن در همان مسیری قدم مینهد که سالها پیش روسها قدم نهاده بودند.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا
در شوروی رفتار رهبران حزب کمونیست به مردم نشان داد به شعارهای کمونیستی مقید نیستند و این موضوع سبب بحران هویت و تزلزل پایگاه اجتماعی هیئت حاکمه در میان مردم شد. ترامپ نیز با تکرار همین اشتباه و بهعنوان رئیس بزرگترین نظام لیبرال دموکراسی جهان به مردم ایالات متحده و جهان نشان داده است که برای شعارهای دموکراتیک ارزشی قائل نیست.
همانطور که در دوران زمامداری گورباچف، آخرین رهبر حزب کمونیست با کاهش قیمت نفت ضربه سختی به اقتصاد شوروی وارد آمد و چاپ بدون پشتوانه اسکناس برای جبران کسری بودجه موجب افزایش نرخ تورم در این کشور شد، در اوضاع کنونی نیز ویروس کرونا همانند کاهش قیمت نفت که گورباچف را شوکه کرد، باعث شوکه شدن ترامپ شد. به عقیده من، تبعات کرونا برای واشنگتن گستردهتر از تبعات کاهش قیمت نفت برای شوروی خواهد بود.
میخائیل گورباچف
بحران در آمریکا به حدی رسیده است که آمار افرادی که کار خود را بهدلیل بحران کرونا از دست دادهاند، در آستانه نزدیک شدن به مرز 40 میلیون نفر است. همچنین بدهی ایالات متحده در همین مدت بهشدت افزایش یافته است و کاخ سفید برای جبران آن ناگزیر به پیگیری همان سیاست چاپ اسکناسهای بیپشتوانه خواهد بود.
قتل جورج فلوید عامل روشن شدن آتش ناآرامیها در ایالات متحده نبود، بلکه این حادثه به مثابه پیشرانی بود که به نارضایتیهای موجود در جامعه آمریکا جهت بخشید، همانطور که وضعیت موجود در شوروی زمان گورباچف نیز یکشبه خلق نشد، بلکه حاصل عملکرد مجموع رؤسای حزب کمونیست و دولتهایشان بود.
ترامپ خود را در برابر نظم جهانی قرار داده است
محمد یوسفی در گزارش خود آورده است: چهار سال مجدد حضور ترامپ در کاخ سفید اوضاع را پیچیدهتر خواهد کرد، زیرا در حال حاضر حتی متحدان واشنگتن ازجمله جوزپ بورل و دومینیک راب، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و وزیر امور خارجه انگلستان و همچنین آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد در رابطه با تلاش ترامپ در راستای بر هم زدن ساختار نظم موجود بهوسیله اعمال تحریم ایالات متحده علیه دادگاه کیفری بینالمللی ابراز نگرانی کردهاند. علاوه بر این، جان ایو لودریان، وزیر امور خارجه فرانسه تصمیم آمریکا در اعمال تحریم علیه دیوان بینالمللی کیفری را حمله به کشورهای عضو اساسنامه رم میخواند.
ترامپ مسیری را در پیش گرفته است که نهتنها در تقابل با مردم آمریکا، بلکه در تقابل با نظم موجود و ساختار حاکم بر نظام بینالملل قرار دارد.
گرچه بهدلیل اینکه ترامپ هنوز در در رأس هرم ساختار قدرت آمریکا قرار دارد، واکنشها به رفتار وی با احتیاط همراه است، اما در صورت ادامه یافتن این موضعگیریهای ساختارشکنانه از سوی او که منافع دیگران را نیز بیش از پیش در خطر قرار خواهد داد، میتواند با واکنش سایر بازیگران عرصه بینالملل مواجه شود. شاید در آینده جورج فلویدی دیگر این نقش را در ساحت روابط بینالملل برعهده گیرد، آنگاه در عرصه تقابل، حتی برترین قدرت اقتصادی و نظامی دنیا نیز در مقابله با اجماع جهانی کاری از پیش نخواهد برد.
از درون تزهاست که آنتیتزها و شاید بهترین آنتیتز در مقابل تز مبتنی بر تحریم ترامپ، رفتار متقابل با او یعنی استفاده از تحریم علیه دولت خودش باشد. به هر حال مطالعه رفتار ترامپ نشان میدهد در سیاست او نهتنها تمایلی برای حفظ پرستیژ دموکراتیک وجود ندارد، بلکه تنها خود را مسئول حفظ منافع طبقه سرمایهدار معرفی میکند و این منش سرمایهداری اقتدارگرایانه میتواند مانند اسیدی بر تار و پود تفکرات لیبرال دموکراسی باشد که آمریکاییها همواره کوشیدهاند خود را نماد آن معرفی کنند.
تظاهرات سراسری در آمریکا
جنبش شکلگرفته در آمریکا نه مبتنی بر ایدئولوژی، بلکه با تکیه بر محرکههایی نظیر فقر و تبعیض بروز یافته و فاقد عنصر کلیدی رهبر است. در هر صورت این اتفاق هزینههای بالایی را بر ایالات متحده تحمیل خواهد کرد که ماحصل آن ادامه افزایش شکافهای اجتماعی و بیکاری در جامعه آمریکا خواهد بود. این وقایع میتواند همچون پیشلرزههای باشد برای رانشی بزرگ، موضوع مسلم این است که گستردگی نارضایتی در درون افراد جامعه آمریکایی در چنین ابعادی شکافهایی را بر پایه ستونهای حکومت آمریکایی نقاشی کرده است.
باید در انتظار انتخابات ماه نوامبر نشست و نظاره کرد چه کسی بر صندلی ریاست کاخ سفید تکیه میزند؛ آیا رئیسجمهور بعدی آمریکا شخصی غیر از ترامپ خواهد بود و ترامپ همچون بوش پدر تنها یک دوره بر کرسی ریاست جمهوری مینشیند؟ آیا رئیسجمهور بعدی درصدد ترمیم صورت زخمخورده و جراحت برداشته دموکراسی ایالات متحده برخواهد آمد یا راهی را خواهد رفت که ترامپ رفته است؟ یا اینکه ترامپ با ریاست مجددش بر کاخ سفید تلاش خواهد کرد تا گورباچف آمریکایی باشد.
انتهای پیام/4106/4033/پ
انتهای پیام/