صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۲:۲۴ - ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۹

رویارویی یک جوان با سنت و مدرنیته در رمان «یاماها»

رمان «یاماها» با موضوع رویارویی یک جوان با سنت و مدرنیته می‌پردازد، از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شد.
کد خبر : 491024

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، ماجراهای یک جوان در رویارویی با سنت و مدرنیته در رمان «یاماها» نوشته محبوبه حاجیان نژاد از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شد.


رمان «یاماها» در ۳۱ فصل نوشته شده که هر فصل در قالب نامه‌​ای سرگشاده است که احمد برای محمد، برادر گمشده خود نوشته و از این طریق ماجراها و حوادث را روایت می‌​کند. شهر دامغان، ایستگاه گرمسار، روستای آهوان و دانشگاه تهران، مکان‌هایی است که حوادث در آن رخ می‌​دهند.


رمان «یاماها»، قصه جوانی روستایی به نام احمد را روایت می‌کند که در طغیان علیه بستر سنتی و بستری که خانواده‌اش در آن رشد کرده، خانه پدری را ترک کرده و خلاف میل پدرش که روحانی متعصبی​ است (معتقد است احمد باید راه او را در روحانیت ادامه دهد)، تصمیم به تحصیل در رشته زبان انگلیسی در دانشگاه تهران می‌گیرد.
احمد با وجود تضادی که بین عقاید خود و باورهای دینی پدر روحانی‌​اش می​‌بیند، سخت تلاش می‌کند که پا روی عقاید و اصول اخلاقی خود نگذارد. این تلاش، او را در فراز و نشیب حوادث و ماجراها در دوراهی شک و یقین، حق و باطل، راست و دروغ قرار داده و داستان در بستر آن شکل می​‌گیرد.


در بخشی از کتاب می​‌خوانیم: «همه کاغذپاره‌‏هایی که این سال‏‌ها به اسم شعر و داستان توی خلوت برای خودم نوشته‌‏ام و جز معلم ادبیات‌مان و گاهی زهرا کسی آن‏ها را نخوانده. همه را، بی‏ هیچ نظمی، توی ساک سبزی ریختم که همراه مسافرت‏‌های سالانه پدر به مشهد و قم بود و بی‏ آنکه با زهرا، که نگران و غم‏زده نگاهم می‏‌کرد، حرفی بزنم، از خانه بیرون رفتم. کنار در انباری، گوشه حیاط، یاماها، صبور و سرخورده، سرش را پایین انداخته بود. از توی برف‌‏ها بردمش انباری و کهنه‏ گلیمی رویش انداختم و بهش گفتم راحت بخواب رفیق. زمستان که سر شد، می‏‌آیم و با خودم می‌‏برمت گرمسار».


گفتنی است این رمان در سال ۹۷ موفق به کسب رتبه دوم جشنواره رمان انقلاب و دریافت جایزه امیرحسین فردی شد.


انتهای پیام/4028/


انتهای پیام/

ارسال نظر