صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۳:۰۱ - ۱۷ آبان ۱۳۹۴
بخش نخست/

دانشمند جوان برتر جهان در زمینه علوم زمین: انرژی‌های تجدیدپذیر لزوما پاک نیستند

نسترن صائبی، گروه علم و فناوری آنا- چند روز پیش خبری منتشر شد مبنی بر انتخاب یک ایرانی به عنوان چهار دانشمند جوان برتر جهان توسط اتحادیه علوم زمین اروپا. نام این دانشمند کاوه مدنی است که توانسته تئوری‌های اقتصادی و رفتارشناسی را وارد حوزه مدیریت منابع آب کند. از نظر او، هر چه مسائل آبی و زیست‌محیطی پیچیده‌تر شده، علوم انسانی و اجتماعی هم بیشتر وارد این حوزه می‌شوند و با علوم آبی و مهندسی و هیدرولوژی تلفیق می‌شوند.
کد خبر : 48378

متولد 1360 در تهران است و کارشناسی‌اش را در رشته مهندسی عمران- آب از دانشگاه تبریز گرفت و برای ادامه تحصیل به خارج از کشور سفر کرد. مدرک فوق لیسانس‌اش را در دانشگاه لوند سوئد در رشته مهندسی منابع آب گرفت و سپس به دانشگاه واترلوی کانادا رفته است تا در زمینه مهندسی سیستم ادامه تحصیل دهد و در آنجا بود که با نظریه بازی‌ها آشنا شد. اما مدت کمی در آنجا ماند و در دانشگاه کالیفرنیا در مهندسی عمران و محیط‌زیست دکتری‌اش را با گرایش مهندسی مدیریت منابع آب گرفت. تحقیقات فوق دکتری‌اش را نیز در رشته اقتصاد و سیاست محیط‌زیست انجام داد و بعد استاد مهندسی عمران و محیط زیست دانشگاه فلوریدای مرکزی شد. از سال 2013 تاکنون نیز استاد مدیریت محیط زیست دانشگاه امپریال کالج لندن در مرکز سیاست محیط‌زیست است.


او تاکنون مقالاتی در مورد مدیریت منابع آب در ایران نوشته که از جمله آنها بحران آب در ایران بوده که پارسال تابستان منتشر شد و با استقبال جهانی نیز همراه بود. وی در این مقاله درباره دریاچه ارومیه، کرخه و زاینده‌رود و دریاچه خزر بحث کرده است.



در مورد فعالیت‌های کنونی‌تان توضیح دهید.


جایی که اکنون هستم عملا یک دپارتمان کاملا بین رشته‌ای است. یعنی هر جا که لازم باشد کلاه مهندسی را بر سر می‌گذاریم و هر وقت که بخواهیم اقتصاددان می‌شویم. سختی این روش این است که هر کسی با زبان خودش صحبت می‌کند. به طور مثال، اولین ترم در آمریکا درس «حقوق آب» برداشته بودم که خیلی پیچیده بود. در دوره دکتری بسیاری از واحدهایم را در اقتصاد و حقوق و حتی علوم سیاسی برمی‌داشتم. در مدل آمریکایی، می‌توان زیررشته هم انتخاب کنیم. یکی از زیررشته‌هایم نظریه بازی‌ها و حل مناقشات و زیررشته دیگرم اقتصاد و آنالیز سیستم‌ها بود که اینها کمک می‌کرد که مسیر تلفیق نظریه‌ها را شکل بدهم.


در مقطع فوق دکتری نیز با کسی کار می‌کردم که اقتصاددان بود و چیزی از مهندسی نمی‌دانست و ما سر خیلی متدها با هم اختلاف نظر داشتیم و با دو دید مختلف به موضوع نگاه می‌کردیم و باید به نتیجه هم می‌رسیدیم؛ به همین دلیل شیب منحنی یادگیری در آنجا بسیار بالا بود. کلا همین چالش‌هاست که باعث می‌شود که افراد فقط در یک رشته تبحر پیدا کنند ولی در رشته‌های دیگر سررشته‌ای نداشته باشند و این نوع ارتباطات میان رشته‌های مختلف برقرار نشود. به همین دلیل، خیلی کم پیدا می‌شود افرادی را پیدا کرد که هر دو علوم انسانی و مدیریت آب را بداند. البته این وضع محدود به ایران نمی‌شود و ما آن‌ور آب هم این موارد را می‌بینیم. کلا بحث‌های بین رشته‌ای سخت است. به هر حال من این شانس را داشتم که مهارت پیدا کنم با افراد رشته‌های دیگر تعامل داشته باشم و با انسان‌های متخصص در زمینه‌های دیگر همکاری کنم.


تخصص اصلی من آنالیز سیستم‌هاست. یک سامانه پیچیده است و اجزای مختلف دارد پس همیشه باید با افراد دیگر همکاری کنی. از طرف دیگر باید بگویم وقتی که زیادی راجع به علوم انسانی صحبت می‌کنی در دپارتمان مهندسی جایگاهی نداری و به چشم یک متخصص به شما نگاه نمی‌کنند. در صورتی که ما زمانی حرفی برای گفتن داریم که بگوییم علوم دیگر را نیز می‌فهمیم. ولی من در فضایی هستم که کاملا بین‌رشته‌ای است و در دپارتمانی که هستم، طیف وسیعی از افراد از حقوقدان، مهندس و اقتصاددان وجود دارند تا کسانی که روی علوم انسانی کار می‌کنند که در نهایت همه به محیط‌ زیست علاقه‌مندند.



تحقیقات شما چه نقشی در تصمیم‌گیری‌ها و سیاستگذا‌ری‌ها دارد؟


در کلاس‌هایم زمانی که کار ریاضی انجام می‌دهیم و مدل‌سازی می‌کنیم و در نهایت کارمان به گراف‌ها ختم می‌شود، به شاگردانم می‌گویم که تازه کار ما شروع شده است. حالا چه توضیح و پیشنهاد به سیاستگذار یا تصمیم‌گیرنده باید بدهیم یا چه اصلاح سیاستی واجب است؟ چطور باید آن را ساده‌سازی کنیم و جالب است که خیلی مواقع، با این مدل‌سازی‌های پیچیده به نتیجه‌ای خلاف انتظار می‌رسیم.


مثلا در منطقه‌ای قصد داشتند که انتقال آب بیشتر انجام دهند ولی محاسبات ما نشان داد که انتقال آب خودش عامل مشکلات الانش بوده است.


حتی در تحقیق یکی از شاگردان دکتری‌ام که مربوط به انرژی‌های نو و فسیلی می‌شد، نشان دادیم که بعضی انرژی‌های نو می‌توانند از


بعضی انرژی‌های نو می‌توانند از انرژی‌های فسیلی مخرب‌تر باشند اگر که شما جنبه‌های دیگر را نیز درنظر بگیرید یعنی فقط به دی‌اکسید کربن و گازهای گلخانه‌ای نگاه نکنید و آثارشان را روی منابع آب و اکوسیستم درنظر بگیرید. در واقع، همه انرژی‌های نو، انرژی‌ سبز نیستند و صرف اینکه یک انرژی تجدیدپذیر است، لزوما انرژی سبز نیست

انرژی‌های فسیلی مخرب‌تر باشند. اگر که شما جنبه‌های دیگر را نیز درنظر بگیرید یعنی فقط به دی‌اکسید کربن و گازهای گلخانه‌ای نگاه نکنید و آثارشان را روی منابع آب و اکوسیستم درنظر بگیرید. در واقع، همه انرژی‌های نو، انرژی‌ سبز نیستند و صرف اینکه یک انرژی تجدیدپذیر است، لزوما انرژی سبز نیست.


مثلا ما همیشه فکر می‌کنیم که انرژی برق‌آبی خیلی پاک است؛ در حالی که اثار بسیار زیادی روی محیط زیست می‌گذارد. هم تصاعد گازهای گلخانه‌ای را در پی خواهد داشت و هم به دلیل تبخیر، می‌تواند روی منابع آب در سدهای بزرگ برق‌آبی تاثیر مخرب داشته باشد.


مثلا ردپای آبی بایوفیول یا زیست‌سوخت 70 تا 400 برابر سوخت‌های فسیلی است و بنابراین در کشوری مثل ایران که از لحاظ منابع آبی وضع خوبی ندارد، توجیه ندارد. باید به تمامی این مسائل نگاه بین‌رشته‌ای و جامع‌تر و با نگرش سیستمی داشته باشیم و می‌بینیم که مسائل می‌توانند از آن چیزی که با جزء‌نگری به آن رسیده‌ایم، متفاوت باشند. این در حالی است که جزء‌نگری در مهندسی خیلی رایج است.


مثلا شما می‌گویید که تهران در آینده به این‌قدر آب نیاز دارد و برای تامین آب آن باید برنامه‌ریزی شود و باید سد بسازیم و آب منتقل کنیم؛ بدون اینکه به این موضوع فکر کنیم که چرا باید نیاز آبی تهران به آن حد برسد. اگر یک کمی عقب‌تر بیاییم و کل سیستم را ببینیم، متوجه می‌شویم که می‌توان جمعیت را کنترل کرد یا اصلا آب را یک عامل محدودکننده‌ای برای توسعه تهران در نظر گرفت.


همانطور که از نام «علوم زمین» مشخص می‌شود، این اصطلاح برای مجموعه‌ای از دانش‌ها و تخصص‌ها به کار می‌رود. علوم زمین گروهی از دانش‌های مرتبط با زمین‌شناسی است یا تعریف دیگری دارد؟


علوم زمین بسیار گسترده است و در اتحادیه علوم زمین اروپا 22 شاخه وجود دارد. در واقع، علوم زمین هر چیزی که مربوط به زمین، جو و گیاهان می‌شود را دربرمی‌گیرد و فقط به زمین‌شناسی محدود نمی‌شود. علوم زمین به همه دانش‌هایی که به سیاره زمین مربوطند، گفته می‌شود. دانش‌هایی که به شناخت زمین کمک می‌کنند عبارتند از فیزیک، زمین‌شناسی، جغرافیا، هواشناسی، ریاضی، هندسه، شیمی و زیست‌شناسی، انرژی، زلزله‌شناسی و...



علوم زمین چه جایگاهی در تخصص شما داشته است؟


مدلی که جایزه اتحادیه علوم زمین اروپا به آن اختصاص می‌یابد، به این شکل است که اول گروهی شما را نامزد می‌کند. گروهی که من را نامزدکردند، هشت نفر بودند که دو نفر آنها ایرانی بودند: دکتر امیر آقاکوچک، استاد دانشگاه کالیفرنیا–که در زمینه منابع آب و خشکسالی صاحب‌نظر و بسیار هم جوان است- و پروفسور سروش سروشیان که در زمینه هیدرولوژی و منابع آب بسیار مطرح است و در ایران و جهان چهره شناخته‌شده‌ای است. مهم‌ترین جایزه‌ای که یک هیدرولوژیست و آب‌شناس در دنیا می‌تواند بگیرد، «مدال هورتون» است که پروفسور سروشیان این مدال را دو سال پیش گرفته است. دیگر افراد این گروه از فنلاند، سوئد، ایتالیا و آمریکا بودند.


افراد بعد از نامزد شدن، در 22 شاخه‌ فرعی باید به رقابت بپردازند و کمیته‌ای وجود دارد که این نامزدها را دوباره انتخاب می‌کنند. من در این مرحله ابتدا در کمیته علوم آب‌شناسی انتخاب شدم که یکی از آن 22 شاخه است و برنده این شاخه شدم. برنده هر شاخه با برندگان شاخه‌های دیگر رقابت می‌کنند که در نهایت چهار نفر برنده جایزه دانشمند جوان برتر علوم زمین می‌شوند. به هر حال، من از بخش علوم آب این جایزه را گرفتم و سه نفر دیگر فیلد کاری‌شان با من متفاوت است.


چیزی که جذاب است این است که در علوم آب معمولا کارهای ما به طور سنتی شناخته شده نبودند. به طور مثال، قبلا در بحث علوم آب، علوم انسانی در نظر گرفته نمی‌شد و بحث هیدرولوژی غالب بود. اما الان این روند در حال تغییر است.


همانطور که گفتم من در کانادا با نظریه بازی‌ها آشنا شدم و استاد دکتری‌ام اصلا در این زمینه کار نمی‌کرد؛ به همین دلیل جرات نمی‌کرد که نامش را که در مقالات اولم بنویسد؛ در حالی که استادم بود. بعدا که این مبحث جذاب شد، نامش را در کنار نام من نوشت که اتفاقا یکی از آن مقالات جایزه بهترین مقاله سیاست‌گرا (policy oriented) را گرفت. در این مقاله با استفاده از نظریه بازی‌ها بحث کرده‌ بودیم که چرا یکی از سازمان‌های غیرانتفاعی و داوطلب آب و محیط‌زیست کالیفرنیا که بابت آن میلیاردها دلار هزینه شده بود، به نتیجه نرسید. ما با استفاده از نظریه بازی‌ها ثابت کردیم که در آن حالت هرچقدر هم که هزینه می‌شد، فایده نداشت زیرا افراد در این چانه‌زنی‌ها و مناقضات به دنبال یک سری منافع خاص و شخصی هستند و همه دارند بهترین رفتار را می‌کنند.


نظریه بازی‌ها به زبان ساده چه می‌گوید؟


ریشه نظریه بازی‌ها را می‌توان در شاخه‌های اقتصاد و ریاضی، علوم انسانی و رفتاری و شاخه مهندسی سیستم و تحقیق در عملیات جست‌وجو کرد. نظریه بازی در واقع، مطالعه ریاضی رفتار یا رقابت و همکاری است.


در نظریه بازی‌ها سعی در درک این موضوع است که افراد در موقعیت‌های متفاوت چطور تصمیم می‌گیرند. چطور برای گرفتن تصمیم به واکنش‌های طرف مقابل‌شان فکر می‌کنند و برای این واکنش‌ها برنامه‌ریزی می‌کنند و انگار شطرنج‌ بازی می‌کنند. حال این شطرنج می‌تواند در تصمیمات مربوط به آب و محیط زیست باشد یا چیز دیگر. مثلا اگر بخواهم که آب بیشتری را برداشت ‌کنم، در مقابل رفتار من کشاورز دیگر هم آب بیشتری برداشت می‌کند یا خیر. یا اگر من کشاورزی هستم که حاضرم به صورت داوطلبانه آب کمتری برداشت کنم، اینکه افراد دیگر به تعهدات خود پایبند نباشند، شاید منجر به برداشت آب بیشتری از سمت من شود.


یا مثال دیگر، چون همه بد رانندگی می‌کنند و به قوانین احترام نمی‌گذارند، من و شما هم از قانون فرار می‌کنیم. اینها مسائلی هستند که


در بحث بحران آب، خرد جمعی در نظر گرفته می‌شود؛ در حالی که باید بدانیم که ذینفعان نیز درست است که دل‌شان به حال آب می‌سوزد ولی خود آنها مسائلی را دنبال می‌کنند که سود شخصی‌شان را بهینه کنندو این مسئله پیچیدگی سیستم را بالا می‌برد.

با نظریه بازی‌ها مطالعه می‌کنیم.


از نظریه بازی‌ها در مسائل همکاری نیز می‌توان استفاده کرد. مثلا سود حاصل از همکاری چگونه باید توزیع شود. مثلا اگر دو نفر با هم شرکتی راه‌اندازی می‌کنند و بدانند که این شرکت 10 میلیون سود مازاد دارد، این سود چگونه باید تقسیم شود که منصفانه باشد. گاهی به دلیل اینکه نمی‌دانیم این سود را چگونه تقسیم کنیم و به تفاهم برسیم، حاضریم شراکت‌مان را به هم بزنیم.


بنابراین، نظریه بازی‌ها کمک می‌کند که متوجه شویم راه‌حل‌های ارائه‌شده تا چه حد عملی هستند و چقدر می‌توان انتظار داشت که به نتیجه دلخواه برسند. نظریه بازی‌ها می‌تواند کمک کند که مکانیزم‌ها و قوانین را طوری عوض کنیم تا حالت بهینه برای مجموعه اتفاق بیفتد ولی همز‌مان افراد به جایی برسند که خودشان هم منفعت ببرند. در واقع، نظریه بازی‌ها این را متوجه می‌شود که خرد فردی هم در تصمیم‌گیری خیلی مهم است و لزوما افراد اجتماع بر اساس خرد جمعی تصمیم‌گیری نمی‌کنند و این مسئله‌ای است که در مدیریت منابع آب در نظر گرفته نمی‌شود. در واقع، در بحث بحران آب، خرد جمعی در نظر گرفته می‌شود؛ در حالی که باید بدانیم که ذی‌نفعان نیز درست است که دل‌شان به حال آب می‌سوزد ولی خود آنها مسائلی را دنبال می‌کنند که سود شخصی‌شان را بهینه کنند و این مسئله پیچیدگی سیستم را بالا می‌برد.


علاوه بر این، سازمان‌های قانونگذار یا مجری قانون مثل وزارتخانه‌های مختلف و سازمان محیط‌زیست چارچوب قانونی و اهداف قانونی خود را دارند و همین امر باعث ایجاد تعارضاتی در وزارتخانه‌ها با هم می‌شود. با استفاده از نظریه بازی‌ها می‌توان این تعارضات را شناسایی کرد، همچنین می‌شود آنها را همسو کرد و ناکارآمدی‌ها را رصد کرد؟ در این صورت می‌توان دید که این مدیران، لزوما مدیران بدی نیستند و زمانی که اهداف سازمانی خود را دنبال می‌کنند، شرایط‌شان چنین می‌شود.


سوء مدیریت‌ها اکثرا به دلیل ساختار غلط است. به خاطر ساختار حکمرانی کنونی ایران است که به ویژه در زمینه مدیریت آب و محیط‌ زیست، ساختار امکان بهره‌برداری نادرست بالا می‌رود. تمامی این مسائل را با نظریه بازی‌ها رصد کرد و مشکل را پیدا کرد. در واقع، باید علوم دیگر نیز همسو شوند تا با تلفیق علوم انسانی با علوم آب توانسته کمک کند.



نظریه بازی‌ها در همه دانش‌ها کاربرد دارد؟


سوال سختی است. اما فکر می‌کنم که نه. مثلا نظریه بازی‌ها در ستاره‌شناسی کاربرد ندارد. جاهایی که بیشتر از یک تصمیم‌گیرنده وجود داشته باشد و این افراد باید با هم تعامل داشته باشند، نظریه بازی‌ها کاربرد دارند. حال این تصمیم‌گیرنده می‌تواند انسان یا حیوان باشد که در محیط‌زیست هر دوی این تصمیم‌گیرنده‌ها وجود دارند.



نظریه بازی‌ها در تصمیم‌گیری سازمان‌ها چه کمکی می‌کند؟


به طور کلی عدم قطعیت در شناسایی پدیده‌ها و نگرش جامع در یک سیستم بسیار بالاست. زیرا هم سیستم‌ها پیچیده هستند و هم


با محاسبات ساده‌ای در بخش آب به این نتیجه رسیده بودیم که در بخشی مناطق ذخیره آب زیادی داریم و می‌توانیم با سدسازی مشکل کمبود آب را مرتفع کنیم اما با همین کار مصیبت‌های متعدد در بخش‌های مختلف درست کرده‌ایم! یعنی نه تنها منابع آب‌ما از بین رفتند، بلکه اثار زیست‌محیطی بسیاری به جا گذاشته‌ایم!

سرعت تغییرات بالاست. سیستم‌های انسانی و طبیعی پیچیده و به هم پیوسته هستند و کوچکترین تغییر در یک بخش می‌تواند تغییرات بسیاری در بخش‌های دیگر ایجاد کند.


به طور مثال، با محاسبات ساده‌ای در بخش آب به این نتیجه رسیده بودیم که در بخشی مناطق ذخیره آب زیادی داریم و می‌توانیم با سدسازی مشکل کمبود آب را مرتفع کنیم اما با همین کار مصیبت‌های متعدد در بخش‌های مختلف درست کرده‌ایم! یعنی نه تنها منابع آب‌ما از بین رفتند، بلکه اثار زیست‌محیطی بسیاری به جا گذاشته‌ایم!


با سدسازی، برخی صنایع و کشاورزی و انسان‌ها را به آن سدها وابسته کرده‌ایم و اگر بخواهیم این شرایط را عوض کنیم، فاجعه انسانی، محیط زیستی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خواهیم داشت. یعنی با یک تصمیم غلط و جزئی‌نگری در یک بخش این پیامدهای منفی را به بار آورده‌ایم. کسانی که به دنبال کارهای بین رشته‌ای هستند، معتقدند که حتما باید جامع‌نگری و یکپارچگی ایجاد کنیم و چیزی که کشور ما در برنامه‌ریزی اقتصادی و مدیریت منابع آب و انرژی نیاز دارد، یکپارچگی کامل وزارتخانه‌هاست. مثلا نمی‌توان شهرسازی را بدون در نظر گرفتن تاثیرات آن روی منابع آب انجام داد.



انتهای پیام/

ارسال نظر