نظریهپردازیهای اندیشهورزان پیرامون تأثیرات کرونا بر جوامع
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، فرانک اسنودن، استاد سابق تاریخ پزشکی دانشگاه ییل آمریکا کتابی با عنوان «همهگیری و جامعه؛ از مرگ سیاه تا امروز» نوشته است. این کتاب که در سال 2019 میلادی توسط انتشارات دانشگاه ییل منتشر شده، با بررسی بیماریهای همهگیر و عالمگیر، این بیماریها را به مثابه آیینهای که ما را به خودمان نشان میدهد معرفی میکند. این بیماریها از رابطه ما با محیطزیست و از نسبتی که با همنوعانمان داریم پرده برمیدارند و این پیام بزرگ را به ما میفرستند که «ما همه در این دنیا با هم و در کنار هم هستیم. هر چیزی که بر هر کسی در هر جایی تاثیر بگذارد، بر همه ما در همهجا تاثیر خواهد گذاشت.»
بنا بر تحلیل اسنودن، اپیدمیها به دو صورت با جوامع در تعامل بودهاند. گاه ساختار جوامع باعث ایجاد، تشدید و گسترش همهگیری شده است. به عنوان مثال، حکومت آپارتاید آفریقای جنوبی با جداسازی نژادی و محدود کردن زمینهای در اختیار رنگینپوستان، موجب شکلگیری و گسترش طبقهای از کارگران مهاجر شد که برای امرار معاش ناگزیر از جدا شدن از خانوادههای خود بودند. تشکیل این طبقه از مردان عمدتا جوان و به دور از خانواده موجب شکلگیری نوعی از سبک زندگی شد که خشونت و تجاوز جنسی را به عنوان معیار مردانگی به حساب میآورد. این وضعیت سبب شد تا همین امروز آفریقای جنوبی یکی از بالاترین نرخهای تجاوز جنسی را در دنیا داشته باشد. این رفتارهای پرخطر، سبب شیوع سریع ایدز در آفریقای جنوبی شد. با روی کار آمدن رئیسجمهور «تابو امبکی» در سال 1999، وضعیت بدتر شد. او رابطه بین ویروس HIV و بیماری ایدز را انکار میکرد و برنامههای دارودرمانی کنترل بیماری از جمله روندهای درمانی که مانع انتقال بیماری از مادر به نوزاد میشد را متوقف کرد. ترکیب وضعیت موجود با این سیاستها سبب شد در آفریقای جنوبی نزدیک نیم میلیون نفر جان خود را به خاطر ابتلا به ایدز از دست بدهند. این یکی از موارد متعددی است که ساختار و ویژگیهای جوامع سبب گسترش همهگیریها شدهاند.
گاه نیز این بیماریها جوامع را تغییر میدهند. فرانسویها وبای سال 1832 را همهگیریای مینامند که شکل پاریس را برای همیشه تغییر داد و سبب شد کانالهای فاضلاب در شهر ایجاد شود و جویها از روی زمین به زیر آن برده شوند. اسنودن از لایه دیگری از تاثیر این وبا که جان 19هزار پاریسی را گرفت پرده برمیدارد. با شیوع وبا در پاریس، در میان فرودستان شایعهای منتشر شد که عوامل شاه لویی فیلیپ در چاههای آب آرسنیک میریزند تا آنها را مسموم کنند. این شایعه سبب قیام فرودستان پاریسی شد که ارتش و پلیس فرانسه به سختی توانستند آن را سرکوب کنند. خاطره این قیام، باعث ایجاد تعریفی از فرودستان بهعنوان «طبقه خطرناک» در اذهان دولتمردان فرانسوی شد. از نظر اسنودن، بعد از واقعه وبای 1832، این طبقه دیگر نه فقط از نظر سیاسی، که از نظر سلامتی نیز خطری برای نظم موجود به حساب میآمد. از این منظر، بهتر میتوان درک کرد چرا وحشتناکترین سرکوبهای طبقاتی قرن نوزدهم در پایتخت فرانسه اتفاق افتاده است. سرکوب انقلاب 1848 فرانسه و نابودی خونین کمون پاریس در 1871 را باید ناشی از وحشت حاکمان فرانسه از این طبقه خطرناک دانست.
کرونا اولین بیماری عالمگیر پس از آنفلونزای اسپانیایی -که در 1918 شیوع پیدا کرد- است. آیا کرونا هم جهان پس از خود را بیشباهت به جهان قبل خواهد کرد؟
میشل فوکو در کتاب «مراقبت و تنبیه»، بعد از تشریح تدابیری که در اواخر قرن هفدهم میلادی در شهرهای فرانسه در زمان شیوع طاعون به کار میبستهاند، مینویسد: «بازرسی بیوقفه انجام میشد. عبور و مرور بدون اجازه ماموران حکومت ممنوع بود و تخلف از آن میتوانست موجب اعدام متخلف شود. درهای خانهها از بیرون قفل میشد و کلید آن در اختیار داروغه محل قرار میگرفت. هر روز پاسبانها در محله گشت میزدند و جلوی پنجره هر خانه میایستادند و تمام ساکنین خانه را فرامیخواندند تا متوجه شوند آیا بیمار یا مردهای در خانه هست یا نه. یک شهر طاعونزده، اتوپیای شهر کاملا تحت حکومت است. طاعون، تجربهای بود که طی آن تبیین آرمانی چگونگی اعمال اقتدار انضباطی ممکن میشد. همانطور که حقوقدانها برای ارزیابی عملکرد قوانین از لحاظ تئوری محض خود را در وضعیت طبیعی میانگاشتند، حاکمان نیز برای آنکه بتوانند عملکرد طرحهای اجرای انضباط کامل را پیشبینی کنند وضعیت طاعونزده را تصور میکردند.»
همین ویژگی حکومت در دوران همهگیری باعث شده است جورجو آگامبن، فیلسوف ایتالیایی و نظریهپرداز «وضعیت استثنایی»، پس از شیوع کرونا در ایتالیا و اعلام وضعیت اضطراری، در چند یادداشت با دیدگاهی رادیکال وضعیت موجود و حساسیت به کرونا را حاصل اغراق حکومت برای گسترش وضعیت استثنایی و محدود کردن آزادیهای مردم بداند: «زمانی تروریسم توجیه اقدامات اضطراری و استثنایی دولتها را فراهم کرد. حالا، ادعای همهگیری کرونا دامنه این اقدامات را بیحد و حصر کرده است. کرونا یک بیماری به مانند بیماریهای دیگر مثل آنفلونزای فصلی است که هر سال بسیاری را در کشورهای مختلف میکشند. مهمترین دلیلی که حکومت و رسانهها بر طبل کروناهراسی میزنند، این است که بتوانند با گسترش دامنه اقتدار خود و محدود کردن آزادیها، «وضعیت استثنایی» را به پارادایم معمول حکمرانی بدل کنند. بدتر از محدودیتها، تخفیف روابط انسانی است. دیگر همسایگی بیمعنی است. شما باید از عزیزانتان دوری کنید. حتی مردههای ما از مراسم خاکسپاری و سوگواری محروم شدهاند و معلوم نیست چه اتفاقی برای اجساد عزیزانمان میافتد. جامعهای که تنها ارزش موجود آن «زنده ماندن» است و برای دستیابی به آن از باقی حقوق و ارزشهایش صرفنظر کرده چگونه جامعهای است؟ در مواجهه با کرونا، حکومتها از ادبیات رزمی استفاده میکنند اما باید توجه داشت که اگر این جنگ باشد، یک جنگ داخلی است! در این جنگ، دشمن درون بدن انسانهاست و دیگر انسانها، نه همنوعان ما، که ناقلان ویروس هستند که همانطور که در جنگ با ترور از تروریستها اجتناب میشود باید از آنها دوری کرد. روابط انسانی به دنیای دیجیتال که تحت نظارت کامل دولت است محدود شده است.»
اگرچه نظرات آگامبن در سادهانگاری بیماری کرونا مورد انتقاد دیگران قرار گرفته است و به او متذکر شدهاند که تفاوت کرونا با دیگر بیماریهای فصلی و شایع در ناشناخته بودن آن و موجود نبودن دارو و واکسن آن است، اما دیگر دغدغههای او درمورد روابط انسانی و محدودیتهای اعمالشده از سوی دولتها مورد توجه دیگر اندیشمندان قرار گرفته است. بهعنوان مثال اسلاوی ژیژک، فیلسوف و منتقد فرهنگی، با اشاره به سخنان آگامبن و سابقه او در مطالعه وضعیت استثنایی، این سوال را مطرح کرده است که «آیا قرنطینه ایتالیا، رویای توتالیترها نیست که به واقعیت بدل شده؟ آیا ما داریم وارد وضعیت استثنایی جهانی میشویم؟ آیا چین آینده دنیای ماست؟»
ژیژک برخلاف آگامبن باور ندارد که دولتها نفعی در این وضعیت دارند؛ چراکه از سویی آنها را درمانده کرده و باور مردم به کارآمدیشان را کاسته است و از سوی دیگر باعث توقف تولید ثروت شده است. با این حال او نیز معتقد است این وضعیت به تغییر در ساختار حکومت و جوامع منتهی خواهد شد: «شیوع کرونا لزوم کنترل و نظارت بر قدرت را آشکارتر از قبل کرد. مردم حق دارند تا حکومت را مسئول بدانند: «شما قدرت را در اختیار دارید، نشان بدهید که با آن چه کاری میتوانید انجام دهید!» و حالا اروپا با این چالش مواجه است که ثابت کند میتواند کاری را که چین در کنترل بیماری انجام داد با شیوههای دموکراتیکتر و شفافتر انجام دهد. شیوع کرونا میتواند به انتخاب نوعی از کمونیسم بازآفرینی شده به عنوان سیستم حکمرانی منجر شود. کمونیسم نه به معنای آنچه در چین حاکم است، بلکه در این معنا که دولتها ناچار میشوند در بازار مداخله کنند، کنترل صنایع را در دست بگیرند و کارخانهها را وادار به ساخت دستگاهها و مواد مورد نیاز برای درمان بیماران کنند و از سوی دیگر با دیگر کشورها برای شکست کرونا اقدام به همکاری و تبادل اطلاعات کنند.» اما درمورد بحث محدودیت آزادی و گسترش کنترل، ژیژک معتقد است عمق ماجرا فراتر از چیزی است که آگامبن میگوید: «کرونا صرفا محدودیتهای دولتی یا حتی کنترل دیگر اشخاص را گسترش نداده است. در جهان پساکرونا، ما خودمان هم خودمان را کنترل میکنیم و دیگر آزادانه حتی قادر به لمس صورت یا مالیدن چشمهایمان نیستیم. کرونا میتواند ما را وارد دنیایی کند که احتمالا دیگر حرکت آزادانه فقط در «واقعیت مجازی» ممکن و امن است و گشتوگذار در جهان واقعی تنها برای ابرثروتمندانی که میتوانند مالک جزایر خصوصی بشوند امکانپذیر خواهد بود...»
تاثیرات کرونا بر جوامع صرفا محدود به نظریهپردازیهای اندیشهورزان نمانده است. هماکنون، تنها دولتی که طبق آمار اعلامی موفق به کنترل کرونا شده، جمهوری خلق چین است که با مداخله حداکثری دولتی موفق به چنین کاری شده است. از سوی دیگر چین چند سالی است در حال اجرای یک نظام اعتبار اجتماعی در بعضی از مناطق است و با زیر نظر گرفتن رفتارهای شهروندان خود و امتیازدهی به آنها، امکان برخورداری از حقوقی مانند «داشتن حیوان خانگی»، «گرفتن گواهینامه رانندگی»، «امکان ثبتنام در مدارس» و... را برای ایشان تعیین میکند. با کارآمد به نظر آمدن این شیوه از حکومت در مقابله با کرونا و پیشگیری از اپیدمیهای احتمالی بعدی، امکان اخذ چنین تدابیری از سوی دیگر دولتها افزایش مییابد.
در حال حاضر دولت اسپانیا تمام بیمارستانهای خصوصی را ملی اعلام کرده است تا بتواند با شیوع کرونا مقابله کند.
دولت ترامپ با استناد به قانون تولید دفاعی مصوب 1950 به جنرالموتورز که یک شرکت خصوصی است دستور داده است تا اقدام به ساخت دستگاه تنفس مصنوعی کند. در انگلستان اعلام شده است درصورتیکه تعداد بیماران بیشتر از امکانات درمانی شود، به استناد پروتکل «سه انسان خردمند» و با نظر سه مشاور ارشد هر مرکز درمانی، امکانات درمانی را از بیمارانی سلب کرده و در اختیار بیماران دیگر قرار خواهند داد.۶ هماکنون سوالهایی درمورد معیارهایی که این سه انسان خردمند بر اساس آن امکان بهرهمندی از خدمات درمانی را برای بیماران مشخص خواهند کرد وجود دارد. اگر تعداد بیماران به حدی افزایش یابد که از نظر وخامت اوضاع حالشان تفاوتی با هم نکند، آیا مانند پیش از شیوع کرونا، توانایی پرداخت هزینههای درمانی فاکتور تعیینکنندهای در امکان بهرهمندی از آنها خواهد بود؟
کرونا همین الان هم در حال تغییر قواعد و ارزشهای جهان است. در ایران، شاخصترین تغییر را میتوان تعطیلی مجلس و واگذاری اختیار تحدید آزادیها به ستاد مقابله با کرونا دانست. این امور قاعدتا و مطابق قانون اساسی از اختیارات مجلس است اما شرایط بحرانی فعلی باعث اجرایی شدن آنها از سوی ستاد مقابله با کرونا و تحت اقتدار شورای عالی امنیت ملی شده و بار دیگر بخشی از خلاءهای موجود در نظم حقوقی ایران در مواجهه با وضعیت بحرانی را آشکار کرده است.
مهمترین مساله در حال حاضر این است که نباید چو فردا شود فکر فردا کنیم. در همین روزهای مبارزه با کرونا باید به فکر جهان پس از کرونا بود و اتفاقا شیوه مبارزه با کرونا نقش تعیینکنندهای در صورتبندی جهان پس از آن دارد. هرچه بیشتر و با مشارکت داوطلبانه مردم و نه تحدید قهرآمیز آزادیها این روزها را بگذرانیم، کمتر در معرض حکومت قواعد تمامیتگرایانه خواهیم بود. هرچه شیب گسترش بیماری کندتر باشد، احتمال اینکه به روزهایی برسیم که ناگزیر از انتخاب بین بیماران برای برخورداری از امکانات درمانی و محاسبه ریاضی درمورد جان انسانها بشویم بیشتر است و از جهانی که میتوان درمورد جان انسانها چرتکه انداخت راحتتر میگریزیم. 21 اسفند ماه 1398رئیس کارگروه آسیبهای اجتماعی مجلس مصاحبهای با خبرگزاری خانه ملت داشت که با تیتر «کودکان کار مهمترین منبع انتشار ویروس کرونا محسوب میشوند» منتشر شد. این دقیقا همان طرز نگاه و ادبیاتی است که در این روزها باید از آن فراری باشیم تا در جهان پساکرونا بتوان امیدوار به باقی ماندن انسانیت بود. انسانها را، و آن هم گروههای آسیبدیدهای چون کودکان کار، بهمثابه منبع انتشار و نه موضوع ابتلا دیدن، چیزی از کرامت انسانی برای دنیای بعد از کرونای ما باقی نمیگذارد.
در کوتاهمدت و تا قبل از کشف واکسن و درمان کرونا، تنها راه مقابله با این بیماری تغییر سبک زندگی شخصی و اجتماعی و نظام معرفتی انسانها است. این گزارهای است که بروس آیلوارد، رئیس هیات اعزامی سازمان بهداشت جهانی به چین بعد از ارزیابی اولیه واکنش چین به این بیماری بر آن صحه گذاشت: «اتفاقی که باید بیفتد تا ما برای الان و برای بعد از این آماده باشیم، این است که در ذهنیت ما تغییر ایجاد شود. ما باید بدانیم که سلامت آسیبپذیرترین انسانها در میان ما، عاملی تعیینکننده در سلامت جمعی ماست. اگر ما این را باور نکنیم، هیچگاه آماده مقابله با چنین چالشهایی نخواهیم بود.»
تغییر ذهنیتها و زدودن باورهای اشتباه، امروز اگر از ضدعفونی کردن معابر و تامین ماسک و مواد بهداشتی مهمتر نباشد کماهمیتتر نیست.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/
انتهای پیام/