روزهای سخت مدافعان سلامت در بیمارستانها/ روایتی از اشکها و لبخندهای بیماران کرونایی و پرستاران در لحظه تحویل سال
گروه اجتماعی خبرگزاری آنا-امیرمحمد زندی؛ هنگام تحویل سال بسیاری از مردم کنار خانواده و عزیزانشان سال نو و نوروز را آغاز میکنند؛ اما نوروز امسال کمی متفاوتتر از سالهای قبل است. کرونا ویروس مهمان ناخوانده و شومی است که از روزهای پایانی بهمنماه سال گذشته وارد کشور ما شده و باعث شده خیلی از ما مردم از هم دور شویم.
به خاطر لزوم ارائه خدمات درمانی به مبتلایان به کرونا در کشور و شرایط خاص رسیدگی به این گونه بیماران و همینطور احتمال بالای انتقال بیماری به کادر درمان پزشکان و پرستاران ناچارند به مدت طولانی و دور از خانواده و نزدیکان خود، در بیمارستانها و مراکز درمانی حضور داشته و با کرونا مقابله کنند. در این مبارزه تاکنون چند شهید خدمت از بین پرستاران و پزشکان داشتهایم.
بیمارستان مسیح دانشوری یکی از مراکز متعدد درمانی است که از روزهای اول شیوع بیماری در کشور، به خط مقدم مقابله با کرونا ویروس تبدیل شده است و کادر درمانی این بیمارستان، جانانه و با ازجانگذشتگی کامل، برای بهبود بیماران مبتلا به کرونا تلاش میکنند. لحظات تحویل سال نو.
اشکها و لبخندها در بیمارستان
از همان ابتدا که میخواستیم وارد این بیمارستان شویم به این فکر میکردیم که چه اتفاقاتی انتظار ما را در این بیمارستان میکشد، در بدو ورود به حیاط بیمارستان دکترها و پرستارها را دیدیم که برای تحویل سال نو دور هم جمع شدهاند. چهرههایی خسته اما لبخندزنان و پر از امید را شاهد بودیم که فردای بهتر را نوید میدادند، خم به ابرو نمیآوردند تا به همکاران خود روحیه بدهند برای اینکه کرونا را شکست بدهند. پس از تحویل سال نو تلفنشان زنگ میخورد. برخی اشک میریختند و بعضی به خانواده خود نوید میدادند که همه چیز مرتب است و بهزودی صحیح و سالم به خانه بازمیگردند.
انگیزه کادر درمانی هیچوقت کم نشد
از همان ابتدا با عابدینی از پزشکان بیمارستان آشنا شدم، از او پرسیدم این روحیه بالا میان کادر درمانی بیمارستان چگونه به دست آمده است؟ با لبخندی که نشانه آرامش و استقامت بود، گفت: امسال ما با انگیزه از بین بردن یک بیماری سال را آغاز کردیم و فکر میکنم اکثر مردم کشورم آرزو دارند که این بیماری ریشهکن شود. به سفره هفتسین نگاهی انداخت و گفت: امسال موقع سال تحویل کنار دخترم و همسرم نیستم این موضوع بسیار سخت است اما باید قوی باشیم و کنار هم پشت این ویروس را به خاک بمالیم؛ کادر درمانی با یک آرزوی واحد سال جدید را شروع کردند و امیدوارم زنجیره انتقال بیماری قطع شود و همه بچههای بیمارستان بتوانند بهراحتی با خانوادههای خود در ارتباط باشند.
او در مورد کمبود اقلام بهداشتی گفت: اقلام بهداشتی کم شده است درست اما روحیه و انگیزه بچهها هیچوقت کم نشد و با قدرت تا روز آخری که این بیماری شکست بخورد ادامه میدهیم.
19 ساعت جهاد بی وقفه
سمت دیگرم مردی قدبلند با صورت بشاش ایستاده بود، تقی پور سرپرستار بیمارستان مسیح دانشوری وقتی در مورد انتظارش از مردم در این روزها پرسیدم گفت: فقط از مردم میخواهم مسافرت نروند، از اول اسفندماه روزبهروز بیماران ما بیشتر میشوند. مردم برای سلامتی خودشان هم شده باید بیشتر رعایت کنند و در خانه بمانند و از مسافرت در این شرایط خطرناک بپرهیزند.
تقیپور به زمان کم و محدود استراحت پرستاران اشاره کرد و گفت: الآن که بیماری کرونا وارد کشور شده است پرستاران و پزشکان، چند برابر قبل در حال تلاش و فعالیت هستند. برای مثال در شیفت روز هر پرستار نزدیک 19 ساعت فعالیت مفید دارد. درعینحال امکان دیدار با خانواده و نزدیکان هم وجود ندارد و بهعنوانمثال خود من از همان روزهای اول اسفند پسرم که اسمش پرهام است را ندیدهام. دلتنگی و نگرانی برای دیگر اعضای خانواده برای هرکدام از اعضای کادر درمانی مقابله با این بیماری وجود دارد اما با امید گذر از این روزها و بازگشت دوباره سلامتی به مردم ادامه میدهیم.
لباسی که به تن زار میزد
درخواست کردیم به بخش مراقبتهای ویژه برویم. به هر زحمتی بود و با همکاری روابط عمومی بیمارستان، لباس و ماسک مخصوص تهیه شد، لباس سفید گشادی که بهزحمت تنمان کردیم و ماسک را که روی صورت گذاشتیم، لباس آنقدر گشاد بود که نمیتوانستیم بهخوبی راه برویم؛ اما به هر زحمتی بود باید برای نشان دادن تصاویری واقعی از تلاش پزشکان داخل میرفتیم. از همان ابتدای پوشیدن این لباس مخصوص متوجه شدم، ایزوله بودنان و جنس مخصوصی که دارد حرارت بدن را بالا میبرد. فکر اینکه یک پرستار یا پزشک، 19 ساعت این لباس را میپوشد و در این گرمای طاقتفرسا خدمترسانی میکند ذهنم را مشغول کرده بود.
درمان هر مریضی دست خداست
محیط داخل بخش پر رفتوآمد بود، کادر درمانی سعی میکردند با ماژیک نام یا نام خانوادگی خود را روی لباس بنویسند تا قابلتشخیص باشد، پرستاران عید را به یکدیگر تبریک میگفتند، ابتدای سالن وارد اتاق نخست شدم. خانم مسنی روی تخت دراز کشیده بود. پرستاری سراغش آمد و عید را به مریضی که فاطمه خانم صدایش میکرد، تبریک گفت. پرستار، حال امروز فاطمه خانم را پرسید و فاطمه خانم که کمی بیحال به نظر میآمد، لبخند به لب آورد و جواب داد: خدا را شکر تا شما هستید خوبم دخترم. پرستار به ما گفت: مادرم هم سن فاطمه خانم است و حدود 45 روز است نتوانستم مادر خودم را خوب ببینم چرا که بیماری زمینهای دارد و خطرناک است. فاطمه خانم هم چند روزی است که مهمان ما شده و حکم مادرم را دارد که شکر خدا حالش روزبهروز بهتر میشود. فاطمه خانم با صدایی آهسته به ما گفت: هر مریضی درمانی دارد که به یاری خدا زود همه بیماران شفا پیدا میکنند.
تیمی با انرژی
صدای باانرژی زنی توجه مارا جلب میکند، پرستار همراه ما میگوید: او خانم اسماعیلی مدیر پرستاری بیمارستان مسیح دانشوری است. طولی نمیکشد که کادر درمان را جمع میکند و میگوید خیلی خوشحال است که نوروز را با آنها جشن میگیرد و به تکتک آنها افتخار میکند، روحیه خوب این مدیر پرستاری بیمارستان باعث میشود لبخند روی لب همه ما در داخل سالن نقش ببندد. کار در بخش درمان بیماران مبتلا به کرونا به دلیل شدت احتمال سرایت بیماری و خطر مرگ ناشی از آن، پنجه در پنجه مرگ انداختن است و این روحیه عالی به هرکسی انرژی و امید میدهد.
مادر در انتظار فرزند بیمارش
انتهای سالن دختری جوان که حدوداً در 19 یا 20 سالگی است، روی یکی از تختها دراز کشیده، بهسختی نفس میکشد. چشمانش به ما دوخته شده بود. پرستار میگوید حدود 6 روز است که به بیماری مبتلا شده و تحت درمان است. از او اسمش را میپرسم، بهسختی میگوید نامش زهرا است. سعی کردم از او فیلم بگیرم. به ما گفت که بهشدت دلتنگ مادرش است که فقط توانسته از طریق تماس تصویری با او در ارتباط باشد. از اتاق که خارج میشوم پرستاری با خانمی در حال بحث کردن بود. متوجه شدم مادر زهرا که تماس تصویری دلش را آرام نکرده، برای تبریک سال نو به دیدن دخترش آمده است؛ اما کادر درمان ناچارند مانع ملاقات بیمار با اطرافیان باشند تا جلوی ابتلای افراد دیگر به بیماری را بگیرند. فیلم دخترش را که نشانش دادم از شدت خوشحالی شروع به گریه کرد. اصرار خیلی زیادش نتیجه داد و درنهایت کادر درمانی این اجازه را به مادر منتظر دادند. مادر با چشمانی خیس از دور دخترش را دید و همانجا برای کادر درمانی آرزوی سلامتی کرد.
روزهای دور از خانه
فرشته چگینی سرپرستار icu میگوید: 18 سال سابقه کار دارد و از همان ابتدای انتخاب این شغل، روزها و سالهای بیشماری را دور از خانه و خانواده گذرانده است. لبخند میزند و میگوید: در کنار خانواده بودن لذتبخش است؛ اما امسال شرایط جور دیگری رقم خورده و مدت زیادی خانوادهام را ندیدم زیرا ما میتوانیم ناقل بیماری باشیم و این موضوع برای خانوادهها خطرناک است. صبح که با پدرم صحبت میکردم بغض کرده بودند اما به آنها گفتم بهزودی به دیدنشان میروم و جای هیچ نگرانی نیست. اشاره به لباسش میکند و میگوید کار در این لباس بسیار سخت اما باید به مردم خدمت کنیم. سمت دیگر سالن قازانچهای مسئول دفتر بهبود کیفیت بیمارستان مسیح دانشوری در مورد ندیدن خانوادهاش به ما گفت: یک ماه است که خودم را قرنطینه کردم، پدرومادرم بیماری زمینهای دارند و با وجود اینکه دلم میخواهد یک دل سیر ببینمشان، اما نتوانستم.
لباسی که امان ما را برید
سؤال بسیار بود اما هم کادر درمانی سرشان شلوغ بود و هم دیگر تحملم در آن لباسها تمام شده بود. به بیرون از بخش آمدیم و لباسهای ایزوله را از تن درآوردیم و به سمت در خروجی رفتیم. ماسک که تنها یک ساعت روی صورتمان بود، خطی بر چهره ما انداخته بود. فکر اینکه همین ماسک 19 ساعت روی صورت این پرستارهاست حسابی ذهنم را به خود مشغول کرده است.
این روزهای سخت کادر درمانی بیمارستانها میگذرد و میرود. چیزی که هرگز از ذهن مردم نخواهد رفت، تلاش شبانهروزی پرستاران، پزشکان و درمانگران و همه فعالان بخش بهداشت کشور است که باید گفت سفید پوشیدهاند تا ما سیاه نپوشیم.
انتهای پیام/4076/پ
انتهای پیام/