صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۰۰:۱۲ - ۱۵ اسفند ۱۳۹۸
ادعونی استجب لکم/2

تفسیری کوتاه از دعای هفتم صحیفه سجادیه/ روزنه‌های امید در تاریکی مشکلات هویدا می‌شود

حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای روز گذشته و در حاشیه مراسم روز درختکاری، عموم مردم را به خواندن دعای هفتم «صحیفه سجادیه» توصیه کردند؛ در این گزارش به بخشی از تفسیر این دعا اشاره می‌کنیم.
کد خبر : 475927

به گزارش خبرنگار معارف اسلامی گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، یکی از موضوعاتی که رهبر معظم انقلاب در حاشیه مراسم درختکاری در روز سه‌شنبه ۱۳ اسفند مطرح کردند، موضوع اهمیت دعا و توسل در کنار رعایت نکات بهداشتی بود. ایشان در این بخش از بیانات خود فرمودند: البته این بلا آن‌چنان بزرگ نیست و بزرگ‌تر از آن نیز وجود داشته است اما بنده به دعای برخاسته از دل پاک و صاف جوانان و افراد پرهیزگار برای دفع بلاهای بزرگ بسیار امیدوارم، چرا که توسل به درگاه خداوند و طلب شفاعت از نبی مکرم اسلام و ائمه بزرگوار می‌تواند بسیاری از مشکلات را برطرف کند.


به همین جهت گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا قصد دارد در پرونده‌ای به ضرورت موضوع نیایش و مناجات به درگاه الهی و توسل به دامان اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم‌السلام در چنین شرایطی بپردازد. دومین شماره از این پرونده در خصوص دعای هفتم صحیفه سجادیه در ادامه قابل‌مشاهده است.





رهبر معظم انقلاب روز گذشته در حاشیه مراسم روز درختکاری برای دفع بلا و مشکلات عموم مردم را توصیه به توسّل و توجه به پروردگار و درخواست کمک الهی کرد. ایشان برای این توسلات مشخصاً به خواندن دعای هفتم صحیفه سجادیه اشاره کردند و فرمودند: دعای هفتم صحیفه سجادیه، دعای بسیار خوب و خوش‌مضمونی است که می‌توان با این الفاظ زیبا و با توجه به معانی آن با پروردگار سخن گفت.


هفتمین دعا از مجموعه دعاهای صحیفه سجادیه از امام سجاد (ع) در ۱۰ فراز تنظیم شده و موضوع اصلی آن دعا در هنگام بلا و سختی است. در ادامه بخش‌هایی از تفسیر دعای هفتم صحیفه سجادیه در شرح صحیفه «سید احمد فهری» را فراز به فراز می‌خوانید:


وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ إِذَا عَرَضَتْ لَهُ مُهِمَّةٌ أَوْ نَزَلَتْ بِهِ، مُلِمَّةٌ وَ عِنْدَ الْکَرْبِ


از دعای آن حضرت است هرگاه که حادثه غم‌انگیز رخ می‌داد و یا پیش آمدی دردناک می‌رسید و در هر غم و اندوه آنچه از این دعا به دست می‌آید و شایسته است که خواننده این دعا درس عرفانی از آن بگیرد آن است که انسان هراندازه بار مصیبت و گرفتاری بر دوشش سنگینی کند و بر اعصاب او فشار آورد نباید فکر یاس و نومیدی بر او چیره شود بلکه به‌عکس شایسته است که روح رجا و امیدواری همچنان در قلب او زنده بماند زیرا معتقد است بر خدای توانایی که زمام همه امور به دست قدرت او است و در مقابل عظمت او همه چیز ناچیز و ذلیل است و این نه مطلبی است سهل در زندگی بلکه یکی از مهم‌ترین اساس معیشت در دنیا و سعادت در آخرت همین روح رجا و امیدواری است.


میان مؤمن و ملحد فرق‌های بسیار است و یکی از آن‌ها ارتباط با دعا دارد بدین معنی که شخص ملحد و بی‌ایمان وقتی در میان امواج گرفتاری و محنت محاصره می‌شود دستش از همه بریده و بی‌قیدوشرط تسلیم پیش آمد می‌شود زیرا که معتقد به امری مافوق طبیعت نیست و در جهان طبیعت قدرتی را نمی‌شناسد که بتواند نظام طبیعت را شکافته و برخلاف جریان معجزه‌ای بیافریند، اما مؤمن به خاطر آنکه قدرت مافوق‌الطبیعه را باور کرده هرگز یأس به خود راه نمی‌دهد و در هر شرایطی چشم امید به سوی آن قدرت حاکم بر تمام عالم وجود دارد و خدایی را می‌شناسد که مهربان است و دعای دردمندان را می‌شنود و می‌پذیرد چنانچه امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: اگر آسمان و زمین بر بنده‌ای به هم دوخته شده باشد ولی آن بنده تقوا داشته باشد خدای تعالی برای او از همان محیط به هم دوخته شده راه خروجی برای او باز می‌کند.


سید شارح قدس سره در مقدمه این دعا چند روایت آورده که به مناسبت به ذکر آن‌ها تبرک می‌جوییم:


1- از امیرالمؤمنین (ع) رسیده است که هرگاه هول و وحشت شدت یافت پس پناهگاه خدای تعالی است.


2- ثقه‌الاسلام کلینی به سند صحیح از امام موسی بن جعفر (ع) روایت کرده است که فرمود: هیچ بلایی بر بنده نازل نمی‌شود که خدای تعالی به دل او بیندازد که دعا کند مگر اینکه رفع آن بلا نزدیک خواهد بود و هیچ بلایی بر بنده نازل نمی‌شود که آن بنده از دعا کردن خودداری بکند مگر آنکه آن بلا طولانی خواهد بود پس هرگاه که بلا نازل شد بر شما باد که دعا و تضرع به درگاه خدای تعالی داشته باشید. و از امام صادق (ع) روایت می‌کند که فرمود: آیا بلای درازمدت را از کوتاه‌مدت تشخیص می‌دهید؟ عرض کردیم؛ نه فرمود: هرگاه به دل یکی از شما الهام شد که هنگام بلا دعا کند پس بدانید که آن بلا کوتاه‌مدت است.


و در روایت صحیح از امام موسی بن جعفر (ع) روایت شده که فرمود: دعای خالص برای خدا و به سوی خدا رفتن بلا را بازمی‌گرداند درحالی‌که تقدیر شده و قضای الهی نیز جاری شده و نمانده مگر عملی شدن آن پس هرگاه خدای عزوجل خوانده شود و از او مسئلت شود بلا را به نحوی بازمی‌گرداند.


یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ


عقد جمع عقده است به معنای گره. مانند غُرَف که جمع غرفه است و مکاره جمع مکرهه است به معنای ناخوشایند.
ای آنکه گره هر کار ناخوشایند به دست تو باز می‌شود.


وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ، وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَی رَوْحِ الْفَرَجِ


و ای آنکه سختیِ دشواری‌ها با تو آسان می‌گردد، و ای آنکه راه گریز به سوی رهایی و آسودگی را از تو باید خواست.


ذَلَّتْ لِقُدْرَتِکَ الصِّعَابُ، وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِکَ الْأَسْبَابُ


مشکلات در برابر قدرت تو ذلیل است. لطف تو است که سبب‌ها را ساخته و آن‌ها را منشأ اثر قرار داده که اگر لطف تو نباشد از هیچ سببی کاری ساخته نیست.


در پاره‌ای از دعاها رسیده است «یا مسبب‌الاسباب من غیر سبب» و این بحث از امهات مباحث اسلامیه و عرفانیه و فلسفیه است که از یک سو به مسئله بغرنج و پیچیده جبر و اختیار مربوط است و از سوی دیگر به قیومیت الهیه ارتباط می‌یابد.


وَ جَرَی بِقُدرَتِکَ الْقَضَاءُ، وَ مَضَتْ عَلَی إِرَادَتِکَ الْأَشْیَاءُ


نیروی اجرائی قضای آسمانی قدرت تو است و همه چیز بر طبق خواست و تصمیم تو می‌گذرد چنانچه قرآن کریم فرماید: «اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون» و نیز فرماید: «اذا اراد الله به قوم سوء فلا مرد له» و هم در سوره یونس فرماید: «و ان یردک به خیر فلا راد لفضله»


ولی باید متوجه بود این که اسباب همگی در قبضه قدرت حق است و قضای او با قدرت بی‌منتهای او در جریان است و اراده مقدسه‌اش در همه چیز نافذ است همه این‌ها منافات با حد و جهد و کوشش ما ندارد بلکه ما با وجود این که به قضا و قدر الهی معتقدیم و معتقدیم که سبب‌ساز خود حضرت باری‌تعالی است نباید به استناد این عقیده دست از کسب‌وکار و جهد و کوشش برداریم و به انتظار تقدیرات آسمانی بنشینیم.


پس همه اشیاء تنها به مشیت تو بدون آنکه دستوری صادر شود فرمان پذیرند و تنها به اراده تو بدون آنکه نهیت را اظهار کنی بازمی‌ایستند شاهد این جمله اشاره باشد به معنا و مفهوم آیه شریفه: «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون»: جز این نیست که امر خدای تعالی است که هرگاه اراده کند به چیزی بگوید باش پس او می‌شود بلکه مفادش اراده گفتن است نه خود گفتن بنابراین پس مفهوم این جمله از دعا با مفهوم آیهٔ شریفه مطابقت دارد و حاصل معنی آن است که طاعت و فرمان‌بری همه موجودات هیچ حالت منتظره‌ای ندارد مگر فقط مشیت و ارادهٔ حق‌تعالی- از تو به یک اشارت از ما بسر دویدن تنها تو هستی که در رویدادهای غم‌انگیز خوانده می‌شوی و تنها تو در پیشامدهای دردناک پناه هستی آن گرفتاری‌ها به جز با دست قدرت تو به هیچ دفع نشود و به جز آنچه را که تو بازگشایی به هیچ گشوده نشود.


فَهِیَ بِمَشِیَّتِکَ دُونَ قَوْلِکَ مُؤْتَمِرَةٌ، وَ بِإِرَادَتِکَ دُونَ نَهْیِکَ مُنْزَجِرَةٌ. أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِی الْمُلِمَّاتِ، لَا یَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلَّا مَا دَفَعْتَ، وَ لَا یَنْکَشِفُ مِنْهَا إِلَّا مَا کَشَفْتَ وَ قَدْ نَزَلَ بِی یَا رَبِّ مَا قَدْ تَکَأَّدَنِی ثِقْلُهُ، وَ أَلَمَّ بِی مَا قَدْ بَهَظَنِی حَمْلُهُ. وَ بِقُدْرَتِکَ أَوْرَدْتَهُ عَلَیَّ وَ بِسُلْطَانِکَ وَجَّهْتَهُ إِلَیَّ. فَلَا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ


این چهار جمله جملگی الهام‌یافته از قرآن کریم است: دو جملهٔ اولی تواند اشاره باشد به آیه شریفه: «و اذا مسکم الضر فی البحر ضل من تدعون الا ایاه»؛ هنگامی که در چنگال طوفان‌های سهمگین دریا گرفتار و بیچاره می‌شوید همه خدایان دروغین فراموش می‌شود و تنها خدای حقیقی را می‌خوانید.


و آیات دیگر قرآن قریب به همین مضمون مانند: «قل ارایتکم ان اتاکم عذاب الله او اتتکم الساعه اغیر الله تدعون ان کنتم صادقین بل ایاه تدعون فیکشف ما تدعون الیه ان شاء و تنسون ما تشرکون»: بگو ای پیغمبر اگر عذاب خدا یا ساعت مرگ شما را فرارسد چه خواهید کرد آیا در آن ساعت سخت غیرخدا را می‌خوانید اگر راست می‌گویید (که خدایی دیگر به جز الله هست) بلکه در آن هنگام تنها او را می‌خوانید تا اگر مشیت او قرار گرفت شما را از سختی برهاند و در آن حال آنچه را که برای خدا شریک قرار می‌دادید به کلی فراموش می‌کنید بلکه در روایات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) رسیده است که (الله) یعنی «هو الذی یتاله الیه عند الحوائج و الشدائد کل مخلوق عند انقطاع الرجاء من کل من دونه و تقطع الاسباب من جمیع ما سواه»؛ الله همان است که در نیازمندی‌ها و سختی‌ها هر آفریده‌ای وقتی که امیدش از هرجا برید و اسباب و وسایل از هرچه جز او است قطع شد به او پناهنده می‌شود و به درگاه او روی می‌آورد.


از اینجا است که مردی به خدمت امام صادق (ع) عرضه داشت ای پسر پیغمبر مرا به خدا رهبری فرما که خدا چه حقیقتی است که (هر کس حکایتی به تصور از او کند) و مرا حیرت زده و سرگردان کرده‌اند حضرت او را فرمود:‌ ای بنده خدا هرگز به کشتی سوار شده‌ای؟ عرض کرد: آری، فرمود آیا کشتی‌ات شکسته آنجا که نه کشتی برای نجات تو باشد و نه شنا کردن توانی که به دردت بخورد؟ عرض کرد: آری، فرمود: آیا دلت در آن وقت بستگی داشت به چیزی که توانا است که قادر است بر نجات دادن آنجا که نجات دهی نباشد و به رسیدن به فریاد آنجا که فریادرسی نباشد، و سر این مطلب که امام (ع) بیان فرموده آن است که چون آدمی در دنیا که به حکمت بالغهٔ الهیه دار اسباب است با اسباب انس گرفته و همین اسباب حجاب‌هایی هستند که مانع از دیدن مسبب می‌باشند آنگاه که به حکم اضطرار حجاب اسباب دریده شده و از میان برداشته شد مسبب خودنمایی می‌کند و آدمی مشاهده می‌کند آنچه را که با بودن اسباب از آن محجوب بود.


صعب علیه و شق تکاد


به معنای سختی و مشقت است. آنچه در خطبه امیرالمؤمنین (ع) است که؛ «ان امامکم عقبه کئودا» به همین معنا است که به تحقیق در پیش رو گردنهٔ سخت و پرمشقت دارید و ثقل به معنای سنگینی است و المام که مصدر (الم) است به معنای فرود آمدن و (بهظه) به معنای گرانبار شد می‌باشد.


این جمله به منظور مقدمه‌چینی برای جلب رحمت الهی است که با اظهار عجز و ناتوانی و اضطرار باشد که عنایت حق را معطوف خویش گرداند؛ پروردگارا محنتی بر من روی آورده که سنگینی آن سخت به زحمتم انداخته و باری بر دوشم فرود آمده که از گرانی آن پشتم خمیده. هرچند به ظاهر برای هریک از گرفتاری‌ها سببی هست و لکن من می‌دانم که سر رشته به دست تو است و آنچه به من رسیده از ناحیهٔ تو است. این تویی که با دست قدرتت این سیلی به من زدی و با سلطنتت این سیل را به سوی من روانه کردی. آنچه را که تو وارد کنی کس نتواند بازگرداند.


وَ لَا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ


و آنچه را که تو روانه‌سازی کس نتواند که بازدارد.


وَ لَا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، وَ لَا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ


آنچه را که تو ببندی کس نتواند گشود و آنچه را که تو بگشایی کس نتواند بست.


وَ لَا مُیَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ، وَ لَا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ. فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ افْتَحْ لِی یَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِکَ، وَ اکْسِرْ عَنِّی سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِکَ


و آنچه را که تو دشوارش کنی کس آسانش نکند و آنکه را به خودش واگذاری کس یاری‌اش ننماید.


و بحث وجود مصائب در زندگی بحثی است فلسفی و عمیق که ورود در آن را ضرورتی نیست اگر آدمی دل به جایی نبندد و قدرتی را در این جهان نشناسد که آرام‌بخش اضطراب‌های درونی و شفابخش رنج‌های روحی او باشد در چه جهنمی از وحشت و اضطراب زندگی خواهد نمود؟ «و ان جهنم لمحیطه بالکافرین» و بالعکس اگر مبدأیی را بشناسد که نیرویی دارد لایزال و با آن نیرو ارتباط برقرار کند و کلید مشکلات خود را به دست او بیند و درعین‌حال مبدائی رئوف و مهربان و هرگاه که بخواهد می‌تواند مشکلات خود را با او در میان بگذارد و با وی رازونیاز کند و از او حل آن‌ها را التماس کند چه اطمینان و آرامش روح برای او خواهد بود تو گویی بهشت موعود در آخرت او را در همین دنیا فراهم شده است.


وَ أَنِلْنِی حُسْنَ النَّظَرِ فِیمَا شَکَوْتُ، وَ أَذِقْنِی حَلَاوَةَ الصُّنْعِ فِیمَا سَأَلْتُ


و در آنچه به حضرتت شکایت آوردم عنایت خاص نصیبم ساز و نیک نظر فرما و با انجام آنچه که از درگاهت تقاضا کردم کامم را شیرین گردان و محتمل است معنای جمله و انلنی... این باشد که مرا توفیق آن ده که شکایتم نه از راه بدبینی به گرفتاری باشد بلکه در عین گرفتاری به پیش آمدهای ناگوار خوش‌بین باشم.


وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ فَرَجاً هَنِیئاً، وَ اجْعَلْ لِی مِنْ عِنْدِکَ مَخْرَجاً وَحِیّاً


و از پیشگاه مقدست رحمت و گشایش گوارایی به من مرحمت فرما و راه گریزی هرچه زودتر پیش پایم قرار بده؛ یعنی بار الها من این رحمت و گره‌گشایی را تنها از تو می‌خواهم نه از کس دیگر. بار الها نکند که غم و اندوه مرا از مواظبت به انجام واجباتی که بر من مقرر فرموده‌ای باز دارد و از به کار بستن مستحبات و سنت‌هایت بمانم.


وَ لَا تَشْغَلْنِی بِالِاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِکَ، وَ اسْتِعْمَالِ سُنَّتِکَ. فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِی یَا رَبِّ ذَرْعاً، وَ امْتَلَأْتُ به حمل مَا حَدَثَ عَلَیَّ هَمّاً، وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَی کَشْفِ مَا مُنِیتُ بِهِ، وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِیهِ


و مرا به سبب گرفتاری، از انجام دادنِ واجبات و پیروی آیین خود بازمدار. ای پروردگارِ من، از آنچه بر سرم آمده، دلتنگ و بی‌طاقتم، و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده، آکنده است؛ و این در حالی است که تنها تو می‌توانی آن اندوه را از میان برداری و آنچه را بدان گرفتار آمده‌ام دور کنی. پس با من چنین کن، اگر چه شایستهٔ آن نباشم.


جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سر مرا به جز این در حواله گاهی نیست


فَافْعَلْ بِی ذَلِکَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْکَ


این عنایت و کرم را دربارهٔ من بفرما گر چه شایستگی و استحقاق آن را ندارم.


یَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِیمِ


ای صاحب سریر سلطنت مطلق. مترجم گوید: کلمه عرش که به معنای تخت پادشاهی است در قرآن کریم بیش از 20 مورد با تغبیرات مختلفه به خدای تعالی نسبت داده شده است گاهی رب العرش العظیم و گاهی ذوالعرش المجید و گاهی ثم استوی علی العرش و گاهی و کان عرشه علی الماء و دیگر تعبیرات از این رو ائمه علیهم‌السلام درباره معنای آن مورد سئوال قرار گرفته‌اند و علماء دین نیز بیانات و تاویلات گوناگونی در این باره دارند و آنچه از مجموع کلمات بزرگان و اخبار استفاده می‌شود آن است که عرش را معانی مختلفی است (مشترک لفظی یا معنوی) در بعضی از موارد به معنای آسمان‌ها و زمین است چنانچه شیخ طوسی قدس سره در کتاب التبیان در آیه شریفه: «ثم استوی علی العرش»: فرماید که مقصود از این آیه آسمان‌ها و زمین است و اما عرش در آیه شریفه: «الذین یحملون العرش و من حوله»: به معنای دیگری است که فرشتگان الهی با گرد آمدن بر اطراف آن و بزرگداشت آن خدای تعالی را عبادت می‌کنند.


و در بعضی از موارد عرش به معنای علم است چنانچه مجلسی رحمه الله در معنای آیه شریفه: «الرحمن علی العرش استوی»: پس از ذکر پنج معنا برای استواء فرماید: که عرش گاهی گفته می‌شود بر جسم عظیمی که بر دیگر جسمانیات احاطه داشته باشد و گاهی بر همه مخلوقات گفته می‌شود و گاهی بر علم گفته می‌شود چنانچه در روایات بسیاری به همین معنی آمده است... دانشمند بزرگوار مرحوم شعرانی در معنای عرش فرماید تخت پادشاهی ترجمه عرش است و کنایه از قدرت و ملک باشد و اگر باید برای آن مصداقی یافت علم خداوند است چون همه افعال حق تابع علم عنائی او است و بعضی از وجود منبسط به عرش رحمان تعبیر کنند و گروهی فلک اطلس را که بزرگترین جسم عالم شهادت است عرش خوانده‌اند و هریک به وجهی صحیح است اما تفسیر آن به علم در روایات آمده است و الله اعلم.


انتهای پیام/4028/پ


انتهای پیام/

ارسال نظر