صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۲:۳۰ - ۲۱ بهمن ۱۳۹۸
پدر علم مدیریت ایران:

اگر درخدمت مردم نباشیم ناجوانمردی است/ابداً به زندگی در جایی جز ایران فکر نمی‌کنم

علی اکبر فرهنگی، چهره ماندگار علم مدیریت در ایران درباره این سخن می گوید که چرا هیچ وقت به زندگی در جایی جز ایران فکر نمی کند.
کد خبر : 471139

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، علی اکبر فرهنگی، چهره ماندگار علم مدیریت گفت‌و‌گویی در ایران انجام داد که در آن مصاحبه این چهره ماندگار درباره اینکه چرا در تمام این سال‌ها به فکر زندگی در جایی جز ایران نبوده است صحبت کرد.


وی در این گفتگو می‌گوید: من ابداً به فکر زندگی در جای دیگری غیر از ایران نبودم. من کسی نیستم، ولی خداوند را شاکرم که فضلش شامل حال من شد و بنده معلم‌ها و استادهای خوبی داشتم. در دانشگاه‌های خوبی در دنیا درس خواندم و درس داده‌ام ولی همواره خودم را ایرانی دانسته‌ام. شاید برای خیلی‌ها تعجب آور باشد، ولی به قول حافظ: مکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش. من اصلاً برایم غیر قابل تصور بوده و هست که جای دیگری غیر از ایران زندگی کنم. هر دوره‌ای هم که رفتم هدفم این بود استادان بزرگی را ببینم و تحصیل کنم که رفتم و انجام شد، ولی اینکه بخواهم بمانم برایم همیشه ثقیل بود.


چرا نه؟ اگر رجوع کنید به فیلم‌هایی که از من گرفته شده این سوال را زمانی که خیابانی را در تهران به نامم کردند هم از من پرسیدند. جوابی که آنجا دادم از ته دل بود و آن هم این بود که گفتم ما با پول این مردم درس خواندیم، حالا کجا برویم؟ موقعی که ما درس می‌خواندیم شرایط سختی بود. در تهران هنوز ماشین لباسشویی نبود. خانم‌هایی بودند که رخت می شستند و به اصطلاح در رخت شورخانه کار می‌کردند اینها مالیات می‌دادند و ما با مالیات آنها درس خواندیم. نهایت ناجوانمردی خواهد بود که اگر ما به جایی رسیدیم و در خدمت اینها نباشیم و در خدمت کس دیگری باشیم.


من از سال ۱۳۵۱ برای دکترا به آمریکا رفته بودم و سال ۱۳۶۲ در اوج جنگ به ایران برگشتم. البته مکرر می‌رفتم و می‌آمدم. درست بود که زندگی در آن زمان در ایران سختی‌هایی داشت اما همه اینها قابل تحمل بود برایم چون احساس می‌کردم اینجا به درد یک عده‌ای می خورم. الان از آن زمان بعد ۴۰ سال هم، احساس غبن نمی‌کنم. من وقتی هم به آمریکا پیش بچه‌هایم می‌روم از هفته دوم که می‌گذرد معمولاً می گویم برگردیم ایران. علیرغم اینکه بلیتم یک ماهه است. مگر اینکه بروم کتابخانه و مطالعه کنم.


گزیده‌ای از فیلم این گفتگو را مشاهده می‌کنید.





منبع: مهر


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر