صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۴:۳۴ - ۱۸ بهمن ۱۳۹۸
تحولات غرب آسیا پس از ترور سردار سلیمانی در گفتگو با دکتر ولایتی؛

«معامله قرن» خودکشی سیاسی ترامپ است

از یک سو ترامپ از طرح «معامله قرن» رونمایی کرده، طرحی که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای آن را «احمقانه، خائنانه و بی‌نتیجه» خواندند؛ و ازسوی دیگر اعتراض ملل مسلمان به حضور نیروهای آمریکایی در منطقه افزایش چشمگیری پیدا کرده است.
کد خبر : 470524

به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری آنا؛ در مقطع زمانی بعد از ترور شهید حاج قاسم سلیمانی، تحولات مهمی در  غرب آسیا، جهان اسلام و مشخصاً مسئله‌ی فلسطین رُخ داده است. از یک سو ترامپ با همراهی نتانیاهو از طرح موسوم به «معامله قرن» رونمایی کرده، طرحی که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای آن را «احمقانه، خائنانه و بی‌نتیجه» خواندند؛ و ازسوی دیگر اعتراض ملل مسلمان به حضور نیروهای آمریکایی در منطقه افزایش چشمگیری پیدا کرده است.


پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در گفتگو با آقای دکتر علی‌اکبر ولایتی، مشاور رهبر انقلاب اسلامی در امور بین‌الملل، ابعاد گوناگون تحولات غرب آسیا و بخصوص مساله فلسطین پس از شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی را بررسی کرده است. وی در این گفتگو علاوه بر تحلیل مسائل و رویدادهای سیاسیِ منطقه و زوایای مختلف طرح معامله قرن، نکاتی خواندنی درباره‌ی شخصیت و سبک مدیریتی حاج قاسم سلیمانی و نقش بی‌بدیل سپاه قدس در تحولات بین‌المللی مرتبط با جمهوری اسلامی مطرح کرده است.
 


 به‌عنوان اولین سؤال، اصلی‌‌ترین هدف ترامپ از مطرح کردن معامله‌ی قرن چیست؟
ترامپ چند هدف را دنبال می‌کند؛ اما مهم‌ترین آن، هدف استراتژیک آمریکایی‌ها و غربی‌ها است. به‌طور کلی هدف آنها از ابتدا اشغال کل فلسطین به‌صورت مرحله‌ به ‌مرحله بود. در زمانی‌که رژیم‌ صهیونیستی جنگ را شروع کرد، به محض اینکه جنگ توسعه پیدا کرد و احساس خطر کردند که شکست بخورند، از طریق سازمان ملل متحد میانجی‌گری ‌کردند که چگونه مذاکره و عقب‌نشینی کنند. بعد هم در طول مذاکره قضیه اشغال به تدریج به فراموشی سپرده ‌شد تا اینکه در حمله‌ی بعدی در سال ۱۹۴۸، اولین جنگ بین اعراب و اسرائیل شروع شد، و در سال ۱۹۵۶ دومین جنگ و سومین جنگ هم در سال ۱۹۶۷ رخ می‌دهد و در سال ۱۹۷۳ هم جنگ چهارم اتفاق می‌افتد. تقریباً سناریوی همه‌ی‌ این جنگ‌ها یکسان بود و همواره رژیم‌صهیونیستی حمله می‌کرد و بلوک غرب هم از آن پشتیبانی می‌‌نمود، اما بلوک شرق یا ساکت بود و یا غیرمستقیم کمک می‌کرد و بنابراین مسلمانان تنها بودند.


وقتی جنگ سوم در سال ۱۹۶۷ در زمان ریاست‌جمهوری جمال عبدالناصر شروع شد، صحرای سینا، ارتفاعات جولان و ساحل غربی رود اردن به اشغال رژیم‌صهیونیستی درآمد. در شورای امنیت دو قطعنامه‌ی ۲۴۲ و ۳۳۳ تصویب شد که بر اساس آن رژیم‌صهیونیستی می‌بایست از سرزمین‌های اشغالی و ساحل غربی رود اردن عقب‌نشینی می‌کرد و بعضی از قسمت‌های غزه و فلسطین در اختیار فلسطینی‌ها قرار می‌گرفت و بیت‌المقدس شرقی هم پایتخت فلسطین می‌شد. اما درباره‌ی این دو قطعنامه فقط بحث شد و اجرایی نشد و به تدریج موضوع تثبیت موقعیت صهیونیست‌ها در سرزمین‌های اشغالی قطعی شد و آنها عملاً به مذاکره دعوت می‌کردند و رژیم‌صهیونیستی هم به کار خودش مشغول بود، و قدم به قدم جلو می‌آمد و سرزمین‌های بیشتری را اشغال می‌کرد.


اولین اقدام ننگینی که صورت گرفت، خیانت انورالسادت به آرمان فلسطین در پیمان کمپ دیوید در سال ۱۹۷۹ بود. بعد از مرگ جمال عبدالناصر دو جانشین برای وی؛ یعنی علی صبری و دیگری انورالسادات متصور بود. آمریکایی‌ها و غربی‌ها از سادات حمایت می‌کردند و وقتی آنها پیروز شدند و انورالسادات پیمان کمپ دیوید را امضا کرد، درواقع خط اول مبارزه شکسته شد. چون همیشه پرچمدار مبارزه، مصری‌ها بودند و عملاً صحرای سینا را به مصری‌ها دادند اما آنها هیچ اختیاری نداشتند. مثلا اگر یک پلیس مصری می‌خواست در صحرای سینا امنیت برقرار کند، باید از رژیم‌صهیونیستی اجازه می‌گرفت.


ارتفاعات جولان و ساحل غربی نیز به همین شکل بود، اما بعد از پیمان کمپ دیوید اقدامات دیگری از جمله ادامه‌‌ی مذاکرات و واداشتن اعراب به مذاکره و انصراف آنها از مبارزه صورت گرفت. ولی در بین اعراب یک دودستگی ایجاد شد. یک گروه اهل مبارزه، و گروه دیگر اهل مذاکره شدند. آنهایی که اهل مذاکره بودند در جلسات مختلف شرکت می‌کردند و در هر جلسه‌ای یک مقدار عقب‌نشینی به آنها تحمیل می‌شد. مانند اجلاس مادرید، اجلاس کمپ دیوید دوم، اجلاس واریوه، اجلاس واشنگتن و اجلاس اسلو که در مورد اخیر موضوعاتی تصویب شد که بخش اعظم آن در طرح اخیر ترامپ نادیده گرفته شده است.


اما از این طرف هم گروه مبارزان، فعالیت‌های خود را با کمک جبهه‌ی مقاومت از جمله جمهوری اسلامی ایران ادامه دادند و ایران نقش اساسی در این مبارزات داشت و با ادامه‌ی مبارزات، گروه مبارزان، پیروزی‌هایی به‌دست آورد که باعث شد رژیم‌صهیونیستی از خاک لبنان که در سال ۱۹۸۲ آن را اشغال کرده بود، تحت فشار حزب‌اللّه، عقب‌نشینی کند. همین مبارزه در غزه هم انجام شد و در جنگ‌های مختلف، اعم از جنگ‌های بیست‌و‌دو روزه، پنجاه‌و‌یک روزه، هشت روزه و دو روزه، که در همه‌ی این جنگ‌ها رژیم‌صهیونیستی شکست خورد.


بنابراین یک مقایسه‌ی تاریخی بین مبارزه و مذاکره، نشان می‌دهد که همواره انتهای مذاکره برای مسلمانان و اعراب شکست بوده است، ولی مبارزه منجر به پیروزی‌ می‌شود.


اقدامی که ترامپ کرد، همان کارهای رؤسای جمهور قبلی آمریکا است. منتها این آدم یک دیوانگی‌هایی دارد، و ضرورتی برای مخفی‌کاری اقداماتش نمی‌بیند و پرده‌پوشی نمی‌کند، بلکه به صراحت ما فی‌الضمیر آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها را برملا می‌کند و این کار را هم کرد و اروپایی‌ها هم از او حمایت کردند. اما این اقدام ترامپ یک نتیجه مثبت دارد و آن هم واحد شدن صف گروه اهل مذاکره‌ با گروه اهل مبارزه است. آقای محمودعباس، حماس، جهاد اسلامی و... این طرح را رد کردند و فلسطینی‌ها به این نتیجه رسیدند که از راه مذاکره به‌جایی نمی‌رسند و راه پیشرفت مبارزه است.
 مؤیدات و مستندات تاریخی و تجربی موفقیتِ مقاومت در مقابل سازش چیست؟
ما اگر به تاریخ اشغال فلسطین توجه کنیم، یک‌سال مانده به پایان جنگ اول جهانی، بالفور وزیر خارجه‌ی انگلیس به‌خاطر عهدی که به خانواده‌ی روچیلدها از صهیونیست‌های مشهور انگلیس داده بود، اعلامیه‌ای صادر کرد که یهودیان را در فلسطین جای می‌دهد و بعد کارها ادامه پیدا کرد. اما در آن زمان دو گروه فعالیت می‌کردند؛ یک گروه به ریاست شیخ امین‌الحسینی بود که کار سیاسی می‌کردند و گروه دیگر به ریاست عزالدین قسام بود که مبارزه ‌می‌کردند. ببینید اگر کاری پیش رفت به واسطه‌ی مبارزه‌ی عزالدین قسام بود، ولی کار سیاسی که شیخ امین‌الحسینی مفتی فلسطین انجام می‌داد به جایی نرسید.


در سال‌های ۱۹۶۷، ۱۹۷۳ و ۱۹۵۶ هم هرگاه ایستادگی شد، پیروزی به دست آمد و هرگاه مذاکره شد، عقب‌نشینی کردند؛ بنابراین معلوم شد که راه نجات مذاکره نیست، بلکه مبارزه است. از هر دو هم نمونه داریم. لبنانی‌ها و غزاوی‌ها مبارزه کردند و پیروز شدند، ولی آنهایی که در اسلو، مادرید و جاهای دیگر مذاکره کردند، امتیازها را از دست دادند. مثل یاسر عرفات که عاقبت جان خودش را بر سر همین مذاکره گذاشت و صهیونیست‌ها در رام‌اللّه ظاهراً مسمومش کردند و از دنیا رفت. بنابراین، چیزی که به زور توسط اشغالگر تصاحب شده، جز از طریق مقاومت امکان نجات آن نیست و این موضوع را جمهوری اسلامی در ایران اثبات کرده است. تا زمانی‌که مبارزه به‌ شکل جدی و ایستادگی قهری در مقابل شاه و آمریکا انجام نشد، ما نجات پیدا نکردیم ولی به‌خاطر مبارزه بعد از دویست سال استقلال خودمان را به دست آوردیم، اما وقتی کشورهای مرتجع منطقه و دیگر کشورها در مقابل غربی‌ها از خودشان وادادگی نشان دادند، باختند.



 آیا آمریکا با ترور حاج قاسم سلیمانی به‌دنبال تغییر فضای منطقه بود تا معامله‌ قرن را کلید بزند؟
یک اشتباهی که آمریکایی‌ها می‌کنند این است که فکر می‌کنند اگر رهبر یک گروهی که مبارزه می‌کند را به شهادت برسانند، آن مبارزه خاموش می‌شود. در حالی‌که این چنین نیست. در حقیقت این جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی‌ است که حاج قاسم را پرورش داده‌اند و حاج قاسم‌هایی هستند که جای او را خواهند گرفت. البته ممکن است که ما شخصیت جامع‌الاطراف، مبارز، شجاع و مخلص کمتر پیدا کنیم، ولی آن روزی هم که حاج قاسم کار خودش را در سپاه شروع کرد، کسی فکرش را هم نمی‌کرد که یک روزی ایشان پهلوان تاریخ اسلام و قهرمان ملی و پرچمدار آزادی فلسطین و جبهه‌ی مقاومت بشود. همان‌گونه که از ابتدای تاریخ اسلام شهادت‌ها موجب پیروزی مسلمانان می‌شد. مثل شهادت امام حسین علیه‌السلام که خون ایشان موجب آبیاری نهال اسلام شد، الان هم خون شهید حاج قاسم سلیمانی موجب شد که ایران و عراق یکپارچه به خیابان‌ها بیایند و میلیون‌ها نفر از مردم عراق خواستار محکومیت آمریکا و اخراج آنها از منطقه شوند.


در عراق هم یکپارچگی شکل گرفت که قبل از آن بین گروه‌های مختلف سیاسی و مذهبی اختلاف سلیقه وجود داشت؛ اما با شهادت حاج قاسم و همچنین ابومهدی المهندس، اختلافی که بین گروه‌های مختلف بود، تبدیل به اتحاد شد و با حمایت مرجعیت بزرگ حضرت آیت‌اللّه العظمی سیستانی، گروه‌های مختلف همه یکپارچه شدند.


در مورد اوضاع سیاسی در عراق هم اکنون نخست‌وزیر عراق معلوم شده است. عراقی‌ها قبلاً به این صراحت و سرعت مقابل آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها نمی‌ایستادند، چون مشکلات داخلی داشتند، اما بعد از اینکه انسجام داخلی را حفظ کردند و قانون اخراج آمریکایی‌ها را تصویب کردند، مردم عراق هم تظاهرات با شکوهی به نمایش گذاشتند که معلوم شد این تظاهرات پشتوانه‌‌ی این مصوبه است و بعد هم که موضوع طرح ترامپ مطرح شد، حضرت آیت‌اللّه العظمی سیستانی و عامه‌ی‌ مردم عراق این طرح را محکوم کردند.


در سوریه هم تحرک نیروهای سوریه و جبهه مقاومت به‌سمت آزادی کامل این کشور است و ان‌شاءاللّه به‌ سمت شرق فرات خواهند رفت و آمریکایی‌ها را با ذلت بیرون خواهند کرد. همچنین در یمن هم، کاری که آنها در طی روزهای اخیر کردند، شاید پاسخی به طرح ترامپ بود. یک پیروزی‌ بی‌نظیر که صدها نفر را اسیر کردند، و صدها نفر نیز کشته شدند و عملاً بخش مهمی از سرزمین یمن آزاد شد. بنده بسیار به آینده خوش‌بین هستم، به این دلیل که طرح ترامپ در حقیقت یک نوع خودکشی سیاسی است.



 به‌عنوان پرسابقه‌ترین دیپلمات جمهوری اسلامی نظرتان در مورد شخصیت سیاسی و ابتکارات عرصه‌ی بین‌المللی شهید حاج قاسم سلیمانی چگونه است؟
ما سال‌ها در خدمت ایشان از زمانی‌که مجمع جهانی بیداری اسلامی تشکیل شد، بودیم و اقدامات ارزشمندی در این زمینه به اجرا در آمد و اجلاس‌های متعددی در حوزه‌ی بیداری اسلامی، محبین اهل بیت علیهم‌السلام و... که نقش موثری در پیگیریِ همدلی و ایجاد وحدت اسلامی داشت، برگزار شد و ایشان ستون اصلی‌ این گونه فعالیت‌ها و اقدامات بودند و بنده هم از نزدیک با ایشان همکاری می‌کردم.


من جزء اعتقاد، اخلاص و ایمان چیزی از ایشان ندیدم و البته هوشمندی، درایت و شجاعت شهید هم فوق‌العاده بود. هیچ مشکلی برای ایشان در سخت‌ترین شرایط وجود نداشت. به‌عنوان مثال کرکوک بدون شلیک یک گلوله آزاد شد. این نتیجه‌‌ی سیاست‌های درست و تدبیر شجاعانه‌ی ایشان بود. دیپلماسی شهید در سایه‌ی شجاعت و درایت تعریف می‌شود و همواره نسبت به منطقه و عراق نگرانی و دغدغه‌های فراوانی داشت. آنها می‌خواستند کرکوک را جدا کنند تا یک اقلیم مستقل و یا خودمختار بشود. ایشان به سلیمانیه رفت و طرح توطئه‌ی جدایی اقلیم را بدون شلیک گلوله‌ای شکست داد. اینها خیلی مهم و درس‌آموز است. رفتار شهید با هر کسی که در جبهه‌ی مبارزه بود، اعم از سیاسیون و مجاهدین، پر جاذبه و حساب‌شده‌ بود. ایشان با افراد مختلفی از جمله سیاست‌مداران بزرگ دنیا مثل آقای پوتین و آقای اردوغان ملاقات‌های متعدد داشت و کار طراحی مقاومت را به پیش می‌برد و یقینا خون ایشان موجب استمرار و تقویت مقاومت بشود.
 با توجه به اینکه رهبر انقلاب در نماز جمعه، سپاه قدس را «رزمندگان بدون مرز» نامیدند، سپاه قدس را پس از حاج قاسم چگونه ارزیابی می‌کنید؟
ما باید همه‌ی ابتکارهای سپاه قدس را از جانب رهبر معظم انقلاب ببینیم. بالأخره ایشان سپاه قدس را هدایت کرده و می‌کنند. بنابر این سپاه قدس قطعاً با قوت بیشتری نسبت به گذشته به مأموریت‌هایش ادامه می‌دهد. اگر نیروهای مستشاری ما در عراق، سوریه و یمن هستند، با دعوت‌ و استقبال آنها در این کشورها حضور پیدا می‌کنند و بنابراین حضور نیروهای ما قانونی است و بدون تردید مرزهای جغرافیایی هر کشور مسلمان و غیرمسلمانی مطرح و محترم است. در حقیقت نیروی قدس کمک‌کننده‌ی بدون مرز‌ هستند و فقط برای منافع ایران کار نمی‌کند، بلکه منافع جهان اسلام را هم در نظر دارد و هر جا که رسماً دولت قانونی آن کشور این نیرو را دعوت بکند، به آنها در خط مبارزه کمک می‌کند.
 به عنوان آخرین سوال؛ روایت کوتاهی داشته باشید از آخرین دیدار بین‌المللی که شما و شهید سلیمانی در حضور رهبر انقلاب حضور داشتید.
زمانی‌که هیئت حماس به ملاقات رهبر معظم انقلاب آمدند، خدمت شهید رسیدم. چون هرگاه از طرف مجموعه‌ی جبهه‌ی مقاومت با رهبر انقلاب ملاقاتی صورت می‌گرفت، بنده هم خدمت ایشان حاضر می‌شدم، حاج قاسم هم در جایی می‌نشست که دیده نمی‌شد. ایشان هم اخلاص داشت و هم نمی‌خواست خیلی از سوی دیگران مطرح باشد. به لحاظ امنیتی و مسائلی که خودشان تشخیص می‌دادند، در صحنه و جلوی دوربین نبودند ولی ایشان تقریباً در همه‌ی ملاقات‌های جبهه‌ی مقاومت اعم از حماس، حزب‌اللّه و رؤسای حکومت‌های سوریه و عراق با رهبر معظم انقلاب حضور داشت.


محبت اهل بیت علیهم‌السلام در ایشان خیلی قوی بود. ما وقتی بیداری اسلامی را با مشورت حاج قاسم شروع کردیم، ایشان روی طرح جدید محبان اهل بیت علیهم‌السلام خیلی تکیه داشت. آن هم ناشی از محبت و اعتقاد فوق‌العاده‌ای بود که به اهل بیت علیهم‌السلام داشت.


انتهای پیام/

ارسال نظر