صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۶:۵۴ - ۱۶ بهمن ۱۳۹۸

 درخت گردو؛ سند سانسور شده علیه تروریسم

«درخت گردو» تصویری تاثیرگذار اما ناتمام و سانسور شده درباره یک جنایت جنگی علیه ایران است.
کد خبر : 470302

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا  آرش فهیم؛ «درخت گردو» تصویری تأثیرگذار اما ناتمام و سانسور شده درباره یک جنایت جنگی علیه ایران است.  محمدحسین مهدویان در پنجمین فیلم‌ش نیز به ادامه علایق فرمی و تماتیک خاص خودش پرداخته است. در «درخت گردو» نیز همچون آثار قبلی وی، فرم همچنان تلفیقی از مستند و درام است. قاب بندی فیلم، راش‌های بجا مانده از مستندهای چهار-پنج دهه قبل را یادآوری می کند و به فضاسازی نزدیک به واقع و بازسازی باورپذیر حال و هوای زمانی و مکانی روایت فیلم، کمک کرده است. موضوع و تم فیلم نیز همچون «ماجرای نیمروز» و «رد خون» به ناتورالیسم سینمایی دهه ۶٠ انجامیده است.


البته مهدویان، مانند دو فیلم اخیرش به رغم علاقه به دکوپاژ مستند اما همچنان نه‌تنها در استفاده از نابازیگر پرهیز دارد که در فیلم جدیدش، جایگاه بازیگران حرفه‌ای و نقش آفرینی آن‌ها پررنگ‌تر هم شده است. حتی اگر همچون نگارنده به شخص پیمان معادی بی‌علاقه باشیم هم نمی‌توانیم بازی وی در خلق «اوستا قادر» را درخشان ندانیم. اما مهران مدیری از جنس این فیلم نیست و انتخاب وی برای چنین نقشی، یک حرکت آماتور و سؤال‌برانگیز است.


اما تجربه جدید در فیلمسازی مهدویان، ارائه سانتی‌مانتالیسم و نشان دهنده مهارت کارگردان فیلم در برانگیختن احساسات مخاطب است. سانتی مانتالیسم در سینما، معمولاً دارای بار منفی و پوپولیستی است، اما در «درخت گردو» این تمهید، متناسب با داستان و مضمون فیلم رخ نموده است. چراکه فیلم قرار بوده سندی تصویری و سینمایی برای افشای یک جنایت جنگی باشد و «درخت گردو» نه در قالب جنگی، بلکه با لحنی احساسی و در میزانسنی خانوادگی، رنجنامه مردم سردشت را به تصویر کشیده است.


اما آنچه سندسازی فیلم علیه جنایت سردشت را ناتمام و ناقص گذاشته، عدم اشاره به بانیان اصلی این جنایت یعنی همان دولت‌هایی است که سازنده و اهدا کننده تسلیحات شیمیایی به صدام بودند. میزانسن فیلم در سکانس دادگاه لاهه، اشتباه و ضد حقیقت است؛ فضای این بخش از فیلم باید از حال و هوای عاطفی بیرون می‌آمد و جنبه منطقی و عقلانی می‌یافت و علیه نسل‌کشی و عاملان آن دست به افشاگری می‌زد. اما فیلم عملا این واقعیات مهم را مثل رسانه‌های امپریالیستی، «سانسور» کرده است.  نمایش تصاویری بی خود و بی جهت از خیابان‌های اطراف دادگاه لاهه و مناظری بارانی و سبز، همراه با پیاده روی و دوچرخه سواری شهروندان هلندی و دویدن سگ، چه کارکردی در فیلم دارد، غیر از اینکه فیلم را «غیرحرفه‌ای» نشان دهد؟


افتادن به پرتگاه شعارزدگی در سکانس آخر، اختتامیه‌ای سوگوارانه برای فیلم است.  شعارهای شبه اعتراضی واپسین فیلم حتی اگر درست باشند هم از متن فیلم بیرون می‌زنند و گلدرشت و تاحدودی متظاهرانه به نظر می‌رسند.


انتهای پیام/4127


انتهای پیام/

ارسال نظر