حاج قاسم تغییر آرایش سیاسی منطقه را شروع کرده است
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، فهم واقعیت و پیامدهای شهادت حاج قاسم سلیمانی برای تحلیل شرایط آینده منطقه و سیاست خارجی کشور در حوزههای مختلف بسیار ضروری است. حاج قاسم بزرگ بود، خیلی بزرگ. برخی بر همین مبنا، ایجاد یک خلأ بزرگ در نتیجه شهادت او را سرراستترین تحلیل در این زمینه میدانند و چهبسا این غم بزرگ را در خفا و با حسرت هم با خود تکرار میکنند تا خدای ناکرده نامحرمی نشنود و بر زخم ما هلهله کند. چنین تحلیلی، همان برداشت و روایت آمریکاییها از شهادت سردار عزیز ما است. برایان هوک، مسئول میز ایران در وزارت خارجه آمریکا اخیرا در همین زمینه گفته است: «مهره «شاه» از بازی شطرنج حذف شده و ایران عقب کشیده است». واقعیات اما چقدر با این تحلیل آمریکاییها منطبق است؟ علاوه بر تاریخ، تحولات پس از شهادت سردار هم به ما میگوید هیچ! هوک اما آنقدر احمق هست که در عصر قدرت نرم، برای خوشامد رئیسجمهوری احمقتر از خودش، ترور کور را ابزار قدرت و حتی ابزار غلبه بر جبهه مقابل معرفی کند.
این البته رسم استکبار است که در هر شرایطی اولدرم بولدرم کند، واقعیت اما این است که آمریکا نهتنها در نبرد نرم که در جنگ سخت هم قافیه را در یک نقطه عطف تاریخی باخته و در شرایط فعلی، سرخی سیلی عینالاسد بر صورتش زیاده از حد زار میزند. ما اما در این سو با چه شرایطی مواجهیم و آن خلأ بزرگ چقدر مصداق دارد؟ برای پاسخ به این سوال باید پیش از هر چیز ضمن خروج از چارچوب ذهنی آمریکاییها، با چشم انقلاب اسلامی به موضوع نگاه کرد. به بیان دیگر در تحلیل پیامدهای شهادت سردار سلیمانی نباید در دام تفکر مادی و اعداداندیش غرب اسیر شد. غرب طبعا نمیفهمد و نخواهد فهمید تاثیر شهید ابراهیم هادی چندین برابر تاثیر ابراهیم هادی رزمنده است، چنانکه هرگز درک نمیکرد ما بتوانیم یک روز خرمشهر را آزاد کنیم. آنها به غافلگیری در برابر ما عادت کردهاند، از فتوای تحریم تنباکو تا صبح تسخیر لانه جاسوسی. از شب حمله به عینالاسد تا همین محشر کبرای تشییع حاج قاسم.
بر این مبنا، بدترین کار این است که کسی در داخل ایران بخواهد با دستگاه محاسباتی معیوب و پراشتباه دشمن درباره شهادت سردار سلیمانی و پیامدهای آن تفکر و قضاوت کند. از نگاه این قلم، تاثیر این شهادت بزرگ بر زندگی شخصی و اجتماعی ایرانیان آنچنان گسترده است که در پیمایشهای معمول مطالعات اجتماعی به درستی قابل احصا نیست و تنها گذر زمان خواهد توانست عمق این تاثیر را در آینده نشان دهد. در یک کلام مختصر میتوان اینگونه ادعا کرد شهادت سردار سلیمانی به معنی واقعی کلمه، نقطه عطفی در سیر تاریخی تحول و تکامل انسان ایرانی بود. غرب یک روز برای بر دار کردن شیخ فضلالله نوری به دست خودمان، مجبور بود برای انسان ایرانی در سفارت انگلیس دیگ پلو بار بگذارد، حالا اما رسما راه ترور دولتی و کور را برای از میان برداشتن پیشوایان ما انتخاب میکند و این یعنی یک لگد تاریخی و بسیار مهم به تمام دیگهای پلو گذشته و آیندهاش در ایران و بلکه جهان اسلام.
تاثیر روشن شهادت سپهبد سلیمانی بر تحولات اخیر کشور عراق را نیز باید ذیل همین تحلیل کلان فهمید. عراقی که تا دیروز عرصه تظاهرات گروههای مورد حمایت آمریکا علیه اتحاد ایران-عراق بود، اکنون بزرگترین تظاهرات تاریخ خود را از سال 1920 بدین سو برای اخراج نظامیان آمریکایی از خاک این کشور برگزار کرده و خود را برای ترسیم خطوط جدید در برخورد با اشغالگران آمریکایی آمادهتر میکند. پرواضح است که تحولات کنونی عراق به دلیل آنکه از متن ملت نشات گرفته، به لحاظ تاریخی امکان عقبگرد ندارد و آمریکاییها در برابر خواست عمومی ملت عراق در نهایت گریزی جز تمکین نخواهند داشت.
نظامیان آمریکایی بیش از هرکس دیگر به این مسأله واقفند که در صورت اصرار بر ماندن در خاک عراق، هر روز باید منتظر کابوسی از جنس عینالاسد باشند. بر این اساس اکنون به وضوح میتوان از تاثیر زنده و قویتر حاج قاسم بر تحولات منطقه سخن گفت. بر خلاف تصور غرب و برخی دوستان ظاهربین، قاسم سلیمانی تازه کار خود را برای تغییر آرایش سیاسی منطقه شروع کرده است.
منبع: وطن امروز _ یادداشت حسن رضایی
انتهای پیام/
انتهای پیام/