صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
در رفسنجان رخ داد:

اسیدپاشی هولناک مادر روی دخترش

مادر یک زن که مخالف ازدواج دوم وی بود، دست به اسیدپاشی هولناک زد .این مادر به بهانه مهمانی شب به خانه دخترش رفت و درحالی که نوه‌اش را از سمیه دور کرده بود روی این زن اسید پاشید.
کد خبر : 46692

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا به نقل از روزنامه ایران، حادثه اسیدپاشی به این زن 30 ساله در رفسنجان بامداد چهارشنبه رخ داد و سمیه که خود پرستار بیمارستان اصلی شهر رفسنجان است در آنجا بستری شد و خیلی زود به بیمارستان شفای کرمان انتقال یافت.معاینات نشان داده است که سمیه دچار 25 درصد سوختگی شده و نیاز به جراحی دارد. این زن که باور ندارد مادرش به روی وی اسید پاشیده است خواستار پیگیری و مجازات وی است.



گفت‌وگو با زن اسیدسوخته
سمیه گریه می‌کند، باور ندارد و انگار کابوس دیده است. بغض اجازه نمی‌دهد حرف بزند و...
می‌دانی چقدر سوخته‌ای؟
گفته‌اند 20 تا 25 درصد، دو دستم که یکی کامل و دیگری تا آرنج، شکم و سینه و هر دو پایم کاملاً سوخته‌اند.
چه کسی به تو اسید پاشید؟
مادرم.
مادرت؟!
بله چون با ازدواج دوم من مخالف بود، این کار را انجام داد.
چرا مخالف بود؟
نمی‌دانم. کلاً همیشه در زندگی‌ام دخالت می‌کرد و وقتی شنید می‌خواهم دوباره ازدواج کنم رضایت نداد و اعتراض کرد.
فکر می‌کردی اینگونه رفتار کند؟
اصلاً، هنوز هم شوکه هستم، من دخترش بودم و همیشه غمخوار مادرم به حساب می‌آمدم.


چه روزی این اتفاق افتاد؟
ساعت 5/1 نیمه شب سه‌شنبه 5 آبان ماه یا همان بامدادچهارشنبه.
کجا این اتفاق افتاد؟
در خانه‌ای که خودم خریده بودم.
به رفتارهای مادرت مشکوک نبودی؟
نه اصلاً، حتی یک درصد هم فکر نمی‌کردم که بخواهد چنین کاری انجام بدهد. حتی وقتی وارد خانه شد متوجه شدم چیزی در زیر چادرش است اما مشکوک نشدم.
چه ساعتی به خانه‌ات آمد؟
ساعت 11 شب بود که آمد.
قرار قبلی داشتید؟
نه. اتفاقاً شب حادثه من در خانه نبودم نزد همسرم بودم که مادرم تماس گرفت و خیلی اصرار کرد که به خانه‌ام برگردم او ادعا کرد می‌خواهد درباره مطلب مهمی با من حرف بزند.


به اصرارهایش شک نکردی؟
نه، اصلاً اما چون سابقه نداشت آنقدر پیگیری کند گفتم حتماً اتفاق مهمی افتاده است که با عجله دست پسرم را گرفتم و به خانه خودم رفتم.
مادرت درباره موضوع مهم صحبت کرد؟
نه اصلاً هرچه هم سؤال کردم گفت با هم صحبت می‌کنیم. چند بار سمت آشپزخانه رفت و آمد چون پایش درد می‌کرد گفتم اگر چیزی لازم داری برایت بیاورم که گفت نه می‌خواهم بخوابم. بعد جا انداختیم و خوابیدیم که مادرم ناگهان به من اسید پاشید.
زمان پاشیدن اسید پسرت کجا بود؟
بغل دست من خوابیده بود.
صحنه را دید؟
نه سریع پسرم را سوار خودرو کردم و به خانه همسرم بردم.
با آن حالت؟
بله اول متوجه نشدم که اسید است وقتی شکم و دست و پایم را خونی دیدم نخواستم پسرم متوجه شود. فوراً او را به خانه شوهرم رساندم.


با چه کسی به بیمارستان رفتی؟
وقتی پسرم را رساندم شوهرم حالم را که دید با اورژانس تماس گرفت و گفت فوراً خودم را بشویم و چون حدود 20 دقیقه گذشته بود باعث سوختگی شدید شد بعد از شستن با شوهرم به بیمارستان علی‌ابن ابیطالب رفتم که خودم هم در آنجا پرستار هستم. در بین راه با همکارم هم تماس گرفتم که به بیمارستان بیاید.
پسرت آسیب ندید؟
شب پسرم در بغلم خواب بود که دیدم مادرم آمد آن را از پیشم برد و با فاصله خواباند. وقتی بیدار شدم گفت گردن بچه بد افتاده بود آن را صاف کردم که راحت بخوابد.
خودش هم دچار سوختگی شد؟
وقتی که روی من ریخت مثل اینکه دست من به ظرف اسید برخورد کرده و مقداری هم به روی سینه‌اش ریخته است که داد می‌زد سوختم و خودش را فوراً به شیر آب رساند.
شکایت کردی؟
هنوز نه! هیچ کس نیامد با اینکه اسیدپاشی موضوع مهمی است فقط حراست بیمارستان پرس و جویی کرد و احتمال می‌دهم پلیس را در جریان گذاشته باشد.


به کدام بیمارستان منتقل شدی؟
چون بیمارستان علی ابن ابیطالب بخش سوختگی نداشت به بیمارستان شفای کرمان منتقل شدم.
از مادرت شکایت کردی؟
نه قرار است یکشنبه وکیلم کارهای شکایت را انجام دهد.
خانواده‌ات به ملاقاتت آمده‌اند؟
نه فقط تلفنی تهدیدم کرده‌اند و خواسته‌اند شکایت نکنم.
نمی‌خواهی شکایت کنی؟
چرا با وجود این سوختگی که کل بدنم از بین رفته است مردن یا زنده بودنم فرقی نمی‌کند و شکایت می‌کنم.


انتهای پیام/

ارسال نظر