صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۰۸:۰۲ - ۲۶ دی ۱۳۹۸
محدثی خراسانی در گفتگو با آنا:

برنامه‌های ادبی تلویزیون را باید عوام بفهمند و خواص بپسندند / هدف شاعر از انتقاد، تخریب هستی نیست

شاعر و منتقد ادبی معتقد است که ویژگی یک برنامه ادبی خوب و مفید در تلویزیون این است که عوام آن را بفهمند و خواص بپسندند.
کد خبر : 466574

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، به اعتقاد بسیاری از کارشناسان و مورخان، نقش شعر و ادبیات در به ثمر انقلاب اسلامی غیرقابل انکار است؛ با این حال این هنر تأثیرگذار، آن‌گونه که باید و شاید مورد توجه سیاست‌گذاران فرهنگی قرار نگرفته است. در همین ارتباط خبرنگار آنا در گفتگو با مصطفی محدثی‌خراسانی به بررسی فراز و فرودهای شعر در سال های اخیر و به ویژه شعر و موسیقی دفاع مقدس در زمانه فعلی پرداخته است.


محدثی خراسانی 56 ساله همان‌گونه که از نامش پیداست شاعری از دیار خراسان است که از نیمه دهه شصت با تشکیل گروه شعر حوزه هنری در مشهد توانست یک جریان ادبی قوی ایجاد کرده و هدایت‌گر شاعران جوان خراسان باشد. روندی که طی حدود دو دهه ادامه یافت. وی در اوایل دهه هشتاد به تهران آمد و سردبیری مجله شعر را به عهده گرفت. ضمن این که مسئولیت سرویس فرهنگ و ادب روزنامه جام جم و عضویت در شورای شعر صداوسیما نیز در کارنامه‌اش وجود دارد.


«هزار مرتبه خورشید»، «شاعران پروازی»، «سلوک باران»، «شوق کعبه»، «بودن در نبودن» و «طنین کوه» بخشی از مجموعه‌های شعری به چاپ رسیده این شاعر و منتقد ادبی است. در ادامه، گفتگو با مصطفی محدثی‌خراسانی را از نظر می‌گذرانید.


 آنا: آیا شاعران برای انعکاس درست روحیات و دغدغه های مردم در آثارشان نیاز به مهارت و برنامه‌ریزی خاصی دارند؟


محدثی: شاعر تافته جدابافته‌ای از جامعه نیست. درواقع او هم عضوی از این مردم است. در بخش اعظم هستی و وجودش، دغدغه‌های مشترکی با سایر انسان‌ها دارد و طبیعتاً مثل آنها زندگی و عمر را سپری می‌کند؛مهم این است که شاعر بتواند آن امانت الهی، یعنی ذوق و حساسیت و نگاه متفاوتی را که خداوند در کوران این روزمرگی‌ها به او اعطا کرده از گزند آسیب و غبار حفظ کند.



این به این معنا نیست که شاعر حتماً باید یک ژست متفاوت، موهای بلند و قیافه عجیب و غریبی داشته باشد یا جدا از مردم در کوه و بیابان تنها زندگی کند، نه، برعکس! من شاعرانی را موفق‌تر تأثیرگذارتر می‌دانم که به نبض زندگی عمومی نزدیک‌تر بودند. در دل مردم گم بودند و مثل آنها زندگی می‌کردند چون یکی از منابع اصلی انباشته شدن ناخودآگاه شاعر از همین معارفی است که در آداب و معاشرت‌های روزمره و زندگی اجتماعی‌اش کسب می‌کند.


آنا: به هرحال به نظر می رسد شاعران نسبت به سایر افراد جامعه در قبال کژی‌ها، کمبودها و آسیب های اجتماعی حساس ترند.


محدثی: طبیعتاً اینگونه است. مهم این است که دیدن این واقعیات و نفوذ به ذات پدیده‌ها که ممکن است افراد عادی خیلی توجه به آن نکنند، در مسیر عشق قرار بگیرد. عشق هم شالوده شعر و شاعری است. اگر این‌ گونه باشد شما خوبی‌ها و بدی‌های جامعه و تلخی و شیرینی روزگار را با یک نگاه اصلاح‌گر عاشقانه می‌بینید و اگر از سیاهی‌ها انتقاد می‌کنید و می‌رنجید، هدف‌تان تخریب هستی نیست، هدف‌تان اصلاح است. این برمی‌گردد به اینکه پشتوانه این نگاه، عشق به هستی و انسان باشد.


آنا: شما چند سال عضو شورای شعر و موسیقیصداوسیما بودید و اکنون هم همکاری‌هایی در حوزه ترانه و موسیقی هم با این نهاد و هم با خوانندگان دارید. دلیل افت محتوایی و فرمی ترانه‌سرایی در موسیقی را چه می‌دانید؟


محدثی: از نگاه من، نگاه تجاری به هنر باعث این افت و تولید آثار ضعیف در حوزه موسیقی شده است. الان درصد بالایی از برنامه‌های صداوسیما به صورت مشارکتی با حامی مالی ساخته می‌شود. طبیعی است که با افت کیفیت مواجه شویم.



شاعر تافته جدابافته‌ای از مردم نیست و عضوی از این جامعه است.



اگر در جای درست و به شکلی صحیح جریان‌سازی صورت می‌گرفت، سرمایه‌گذاری و حمایت می‌کردیم و تربیت شاعران مبتنی بر یک چشم‌انداز بود، این وضعیت پیش نمی‌آمد.یعنی یک کار ریشه ای که از سنین پایین‌تر آغاز شود.


آنا: یعنی همان کاری که در آموزش و پرورش هم انجام شد؟


محدثی:دقیقاً؛ ببینید،در آموزش و پرورش در یک دوره‌ای مثلاً از اواخر دهه شصت تا اوایل دهه هشتاد مسابقات فرهنگی و هنری طراحی شده بود؛ امکانات و هزینه خاص یا نیروی انسانی اضافه‌ای را هم نمی‌خواست؛ همین بودجه‌های جاری آموزش و پرورش در امور تربیتی بود.


این رقابت‌ها با همان سازوکار معمول خودش در سطح منطقه شهر، استانی و کشوری در رشته‌های مختلف ادبی و هنری برگزار می‌شد. این گونه فعالیت‌ها توانست 10 سال جریان شعر کشور را هدایت کندو در دست بگیرد؛یعنی حتی چشم جامعه ادبی برای جریان‌سازی شعر جوان کشور به اردوگاه میرزاکوچک‌خان رامسر بود که ببینند در هر سال شاعران جوان و نوجوان چه اتفاقاتی را رقم می زنند.


در هر سال ی سبک خاص فراگیر می‌شد. اکنون هم شما می‌بینید که تقریباً همه شاعران جوان و میانسال‌ مطرح این روزگار نیروهای تربیت‌شده و کشف شده همان اردوها هستند.از علیرضا بدیع گرفته تا سعید رمضانی، محمد مهدی سیار، میلاد دعرفان پور،علی‌محمد مؤدب، علی داودی، سعید میرزایی و... همگی به‌نحوی با این فضاها مرتبط بوده‌اند.


از این برنامه ها حمایت خاصی صورت نمی گرفت، اما حداقل مزاحمتی هم برای آنها ایجاد نمی‌شد. اما همین معاونت پرورشی و امور تربیتی تربیتی در دولت اصلاحات کلاً تعطیل و تمام مسابقات ادبی جمع شد.


نطفه بسیاری از این نابسامانی‌هایی که در شعر و ادبیات جوان می‌بینید از همانجا بسته شد و ادامه پیدا کرد. چه استعدادهای ارجمند و باشکوهی که به‌دلیل اینکه در زمان خاص خودش اینها هدایت نشدند،به هدر رفتند. استعداد شعری باید در همان دوران ظهور اولیه‌اش، یعنی در مقاطع تحصیلی راهنمایی و دبیرستانتوسط یک فرد آگاه و مسلط ارزیابی و نقد و هدایت شود. خود شاعر بعدها می‌تواند راه خودش را پیدا کند ولی خسارت بزرگی خواهد خورد.


ما الان جوان‌هایی زیادی داریم که شاید 10 سال معطل این فرهنگسرا و آن فرهنگسرا بوده تا بالاخره بفهمد در چه جایگاهی است؛ کسی نبوده به این بگوید تو شاعر نیستی،رها کن و دنبال زندگی‌ات برو! یا مثلاً مسیر این است، این راه را نرو! آمده‌اند بعد از 10 سال سرخورده شدند و تازه فهمیدند که چه مسیر اشتباهی رفته‌اند.



این مثال را زدم تا بگویم که اگر درواقع هوشمندی باشد و هر کاری به‌جای خودش انجام بگیرد نتیجه می‌گیریم.خُب، همین کار را صدا و سیما می‌توانست با همان زلالی و صداقت انجام بدهد. ما در صدا و سیما یک برنامه ادبی برنامه جریان‌ساز نداریم. بله، برنامه‌های سرگرم‌کننده ادبی داریم اما این باعث می‌شود که تلقی مردم و علاقه مندان به شعر و ادبیات در همین حدباقی بماند.


برنامه‌های ادبی صداوسیما را باید عوام بفهمند و خواص بپسندند. این همان معیار معروف و قدیم نقد ادبی است و خیلی جاها می‌تواند به ما کمک کند. مثلاً برنامه‌هایی مثل «کاروان» یا «ضیافت» که آقای سهیل محمودی مجریکارشناس آن بود را خواص می‌پسندیدند، عوام هم می‌فهمیدند و از آن لذت می‌بردند.



نگاه تجاری به هنر باعث افت آثار تولیدی در حوزه موسیقی شده است



برنامه «تماشاگه راز» آقای ساعد باقری در دهه هفتاد همین گونه بود. آقای باقری در این برنامه که در سال‌های میانی دهه هفتاد از تلویزیون پخش می شد از سبک هندی و شاعرانی مثل بیدل دهلوی با آن پیچیدگی‌های زبانی به گونه‌ای می‌گفت که همه بینندگان با هر سطح دانش و سواد ادبی بهره‌مند می‌شدند. متأسفانه اکنون جای چنین برنامه‌هایی در صداوسیما خالی است.


 آنا: یعنی در این دو حوزه یعنی آموزش و پرورش و صداوسیما، باید همان مسیر را بازسازی کنیم؟


محدثی: نه، بازسازی و تکرار همان روند و همان برنامه‌ها منطقی نیست و شدنی هم نیست. بحث من این است که اگر این مسیر درست ریل‌گذاری شده بود یا بالاتر از آن، اصلاً ریل‌گذاری نشده بود و کسی دخالت نمی‌کرد، می‌گذاشتند همان مسیر طبیعی خودش را برود اوضاع شعر و ادبیات و موسیقی بهتر از وضعیت فعلی بود. یعنی نظام فرهنگی در این حوزه دخالت مستقیم نمی‌کرد. چون اینگونه دخالت‌ها در عرصه ادبیات کار را بدتر می‌کند. یک جریان خودرو و خودجوش از دل جامعه جوشیده بودو در حال ادمه مسیر خودش بود. این عزیزان سیاست‌گذاری کردند و  روند حیات ادبی جامعه از مسیر طبیعی خودش منحرف شد، بعد هم نتوانستند آن را به مسیر بهتری هدایت کنند.


آنا: به نظر می‌رسد این وضعیت در حوزه شعر و موسیقی دفاع مقدس هم رخ داده است؟


 محدثی: بله؛ در سال‌های جنگ تحمیلی، ما تعدد رسانه نداشتیم. چند شبکه محدود رادیویی و دو شبکه تلویزیونی که از نزدیک ظهر تا شب برنامه داشتند و در نتیجه آثاری که از آن پخش می‌شد برای مردم غنیمت بود.


ضمن این که اغلب آثار ساخته‌شده در آن دوران ارزش‌های ادبی و محتوایی قابل توجهی داشت. بر جان و دل‌ مخاطبان می‌نشست و زمزمه روزمره آنها می‌شد. این آثار انعکاس شور و امید انقلاب اسلامی و حماسه و ایثار دوران دفاع مقدس بود.


از سوی دیگر، بین شاعر و آهنگساز و خواننده هماهنگی و وحدت فکری وجود داشت که نمونه‌اش همان مثلث زنده‌یاد حمید سبزواری، احمدعلی راغب و محمد گلریز بود. نمونه‌های دیگر هم داریم؛ چهره‌هایی مثل حمید شاهنگیان به عنوان آهنگساز، حسام الدین سراج و شهرام ناظری و حسین علیزاده و محمدرضا شجریان و... با شاعران و آهنگسازانی کار می‌کردند که از لحاظ فکری و هنری هماهنگ بودند و کارهای ماندگاری را خلق کردند.


بعدها که درواقع صداها زیاد شد، خب طبیعتاً باید این صدا و آهنگ‌های اصیل حمایت می‌شدند که در این صداهای متفاوت گم نشود. اما برعکس آن اتفاق افتاد. این صدا حمایت نمی‌شود و به بهانه حمایت از صداها و شاعران جدید و جوان، می‌بینیم که از برخی نمونه‌های تقلبی و ناکوک حمایت شده و کم‌کم ذائقه مردم عوض می‌شود. من نمی‌گویم مردم باید تا ابدالدهر سرودهای خواننده‌ای را گوش کنند که اشعار حماسی آقای سبزواری را می‌خواند، اما به هرحال باید به دنبال اثر فاخر بود.


با پایان جنگ تحمیلی، این ظرفیت در شعر و ادبیات ما وجود داشت که سنگر و اهداف خود را عوض کند. همان‌‌گونه که رزمندگان ما سنگرشان را عوض کردند. رزمندگان ما زمانی روبه‌روی ارتش بعث عراق ایستادند و جنگیدند و بعد در عرصه‌هایی مثل سازندگی، صنعت و عمران، صنایع موشکی، انرژی هسته‌ای، و... به مردم و اهداف انقلاب خدمت کردند.



شعر انقلاب پس از پایان جنگ سنگر خودش را عوض کرد، اما در موسیقی این اتفاق نیفتاد و این حوزه عقب ماند.



شعر انقلاب هم سنگر خودش را عوض کرده است، اما در موسیقی این اتفاق نیفتاد و عقب ماند، چرا؟ چون رها شد. عرصه شعر، عرصه مناعت طبع است. شاعر نیاز چندانی به کمک مالی ندارد، یک خودکار و قلم داشته باشد، کار خودش را می‌کند. ولی موسیقی و نظایر آن را نمی‌توان بدون حمایت مالی پیش برد.این یک نکته منفی نیست، بلکه طبیعت کار است.


 ساز یک نوازنده چند میلیون تومان قیمت دارد، آموزش موسیقی هزینه دارد، برگزاری برنامه و ضبط یک اثر و... هم همینطور. وقتی زندگی‌ یک آهنگساز، نوازنده یا خواننده از این مسیر می‌گذرد، اگر حمایت نشود موسیقی‌دان ما هم می‌رود دنبال گیشه و کنسرت‌های پی‌درپی بی کیفیت. در نهایت هم این فرهنگ و ذائقه متعالی عوض می‌شود، آن صدا خاموش می‌شود و کار به جایی می‌رسد که هیچ‌کس نمی‌تواند جلویش را بگیرد.


آنا: تعریف شما از شعر دفاع مقدس چیست؟ آیا صرفاً پرداختن به زوایای گوناگون جنگ و به ویژه تکیه بر عنصر حماسی آن می‌تواند این شکل از شعر و موسیقی را تعریف کند؟


محدثی: هر آنچه که خاستگاهش فرهنگ ایثار و شهادت باشد هسته شعر و موسیقی دقاع مقدس است. این می‌تواند در حوزه‌های اجتماعی و حتی در حوزه‌ روابط انسانی مطرح شود، اما مهم این است که  آن خاستگاه را داشته باشد.



من یک رباعی از سروده‌های خودم را برایتان می‌خوانم: «من با تو به شعر ناب تبدیل شدم/ جاری شدم و به آب تبدیل شدم/ مهر تو به آسمان کشیدم از خاک/ تا آنکه که به آفتاب تبدیل شدم»‌.خب این رباعی ظاهرش عاشقانه است و می‌تواند گویای احساس عاشق به معشوق باشد، اما در آن می‌گوییم «مهر تو به آسمان کشیدم از خاک» نشان از یک تعالی دارد می‌دهد، نشان از یک عشقی که ما را از زمین به آسمان می‌برد. من این را طبیعتاً از همین ادبیات انقلاب و فرهنگ شهادت و ایثار آموختم که اینگونه شعر عاشقانه بگویم. شعر عاشقانه است اما موضع و منظرش همان فرهنگ ایثار و شهادت است.


 انتهای پیام/4104/


انتهای پیام/

ارسال نظر