مسجد روحانی خراسان ////////////
- بسمالله الرحمن الرحیم و به نستعین. انّه خیر ناصرن و معین. سلام و درود بر روان پاک شهدا. امام شهدا و همه مؤمنین و مؤمناتی که اهل خیر و اهل مسجد هستند. خیلی تشکر میکنم از دعوتی که امام جماعت مسجد حاج آقا علمالهدی و عزیزانی که دستاندرکار این برنامهها هستند، آنچه که به من گفتند شنیدم جمع نورانی و جمع اهل دغدغهای هستند اهل مسجد و به خصوص جلسات این مسجد و جلسات متعددی در موضوعاتی که موضوع روز است برای عزیزان تدارک شده و استفاده کردهاند. إنشاءالله این چند دقیقهای هم که بنده مستدع هستم قابل استفاده باشد و همهمان بهره ببریم.
موضوع بحث را احتمالاً قبلاً اعلام کردهاند. مزاحمت حقیر در خصوص بحث مهم اقتصادی کشور است. بعد از این ماجرایی که حدود یک ماه گذشته در کشور رخ داد و پیرو آن تصمیم بنزینی دولت، نارضایتیهایی در کشور اتفاق افتاد و دشمن هم سوءاستفاده کرد و با برنامه قبلی بر موج آن نارضایتیها سوار شد و اغتشاشات و درگیریها متأسفانه، صدمات و تلفاتی که به جا گذاشت، چند روز بعد از آن ماجرا، رهبر معظم انقلاب دیداری داشتند با کارآفرینان، با کسانی که متصدی امر اقتصادی کشور هستند، ایشان عبارتی به کار بردند که ناظر به همین دغدغه عموم مردم بود. تعبیری که ایشان بهکار بردند، نجات اقتصاد ایران بود و در تبیین آن اشاره میکردند که راه نجات اقتصاد ایران، نگاه به درون است، نگاه به توانمندیهای داخلی هست و توصیههایی کردند. من از این عبارت میخواهم استفاده کنم. متأسفانه همانطور که خودتان درک کردید و هر روز با آن مواجه هستید، اقتصاد کشور در وضعیت بسیار بدی بسر میبرد. مثالی که میخواهم خدمتتان عرض کنم، مثل بیماری که هم در حالت کُماست، هم تب دارد. تب معادل تورم در کشور است. یعنی هر موقع عدد تورم رفت بالا، کشور دچار مشکل اقتصادی است. مردم از گرانی و اینها رنج میبرند. وقتی هم در رکود هستیم و کار کم است، بیکاری زیاد است، فعالیتهای اقتصادی دچار مشکل است، میشود تعبیر کُما را بهکار برد. بیمار به کُما رفته است، دچار اغما شده است. الان متأسفانه شرایط اقتصادی ما هم به صورتی است که رکود حاکم است و تولید متأسفانه حمایت نشده و رونق ندارد، هم تب تورم و گرانی است. یعنی یک بیمار را فرض کنید که به حالت کُما رفته، تب هم دارد. معمولاً این اتفاق خیلی اتفاق نادری است. من پزشک نیستم، ولی شاید از نظر پزشکی بگویند کسی که به کُما رفته دیگر قاعدتاً نباید تب داشته باشد. سیستم 0510 تا به هوش بیاید و دوباره زنده شود. الان شرایط اینجوری است. یعنی وضع اقتصادی ما وضع بسیار نامساعدی است. حالا تحلیلهای مختلفی است. چند درصدش مشکلات داخلی است، چند درصدش مشکلات بیرونی است. من میخواهم از تعابیری که خود مسئولین استفاده و بیان کردهاند، استفاده کنم. آقای روحانی رئیس جمهور محترم اولی که آمدند سر کار و تبلیغات انتخاباتی داشتند سال 92 و قبل از آن، بیانشان این بود که 70 درصد مشکلات داخلی است، ناظر بر مدیریت کشور است، ناظر بر توانمندی یا عدم توانمندی مدیران کشور است. 30 درصد نهایتاً به خارج برمیگردد که ما میخواهیم آن 30 درصد را حل کنیم و وعدههایی دادند که حالا آن وعدهها به کجا رسیده، همه شما میدانید. از همین تعبیر استفاده کنیم، خب قبل از سال 92 هم تحریم بود، کشور ما از اوایل انقلاب در تحریم است، حالا فراز و فرودهایی داشته است. یک موقع فشار زیاد بوده، یک موقع کمتر بوده، یک موقع اتفاقی افتاده، اما همیشه بحث تورم یک بخشش ناظر بر مشکلات بیرونی بوده، ناظر بر تحریم بوده، یک بخش زیادیاش هم مشکل توانمندیهای درونی بوده که خود مسئولین موقعی که میخواهند بیایند سر کار میگویند که ما میآییم و مشکلات داخلی را، ما توانمندیم، ما عرضه داریم و حل میکنیم، مشکلات بیرونی را مثلاً مذاکره میکنیم و ... خب، مشکلاتی که هست الان چه اتفاقی برای حل آنها دارد میافتد؟ آنچه که به عنوان یک کارشناس من خدمتتان عرض میکنم، حالا بحثهای ژورنالیستی و بحثهای رسانهای و بحثهای سیاسی، میشود ساعتها راجع به آن صحبت کرد اما اگر بخواهیم نگاه اقتصادی و کارشناسی به موضوع داشته باشیم، آن بیماری که دچار این مشکل است، به کُما رفته، مشکلات مختلفی دارد، کبدش درگیر است، مغزش درگیر است، باید درمان شود، طبیعتاً یک اولویتهایی وجود دارد، طب اورژانس میگوید اول سیستم را کنترل کرده و در اختیار خودت بگیر، حالا اگر پایش شکسته بگذار بعداً چون پایش را بعداً گچ میگیریم درست میکنیم، پس یک اولویتهایی داریم. میگوید این بیمار را ابتدا تحت کنترل بگیریم، بعداً برویم سراغ درمانهای دیگر. کاری که دولت کرد، حالا من از همین اخیر شروع میکنم، بله، سیستم یارانههای کشور سیستم بیماری است. چگونه؟ یارانه تعبیری است برای کمکرسانی به اقشار نیازمند. یارانه! اصلاً تعبیر سوبسید و کلمه یارانه، فرهنگستان میآید تعابیر را میدهد که سوبسید چیست، سوبسید یعنی کمک رساندن در تعبیر خارجیاش، وقتی میگوید یارانه یعنی یاری رساندن. به چه کسانی؟ به طبقات نیازمندتر. یارانه یعنی همین دیگر. وضعیت یارانههای کشور ما چگونه است؟ آماری که ما تا قبل از این تصمیم بنزینی داشتیم این است که اگر مجموع یارانههای کشور، آنچه که به خانوارها تعلق میگیرد، حالا صنعت و بخشهای تجاری و آنهای دیگر را بگذاریم کنار، مجموعاً حدود 23 تا 24 میلیارد دلار سیستم اقتصادی کشور دارد یارانه میدهد به خانوارها. کل خانوارهای کشور. 80 میلیون یا 85 میلیون نفر جمعیت. اینها چگونه توزیع میشود؟ باور کنید که گفتنش برای خود من سخت است که یارانه ما چگونه دارد توزیع میشود. عبارت دهکها را خیلی شنیدهاید. این 80 میلیون نفر جمعیت را تقسیم کنید به 10 گروه هشت 0905. فرض کنیم دهک یک، دهک نیازمندتر، ضعیفتر و فقیرتر. به تعبیر امام راحل، کوخنشینان. اینها دهک یک. دهک 10 کدام است؟ آنی که بیشترین برخورداری را از ثروت کشور دارد. حالا به هر دلیلی که قبلاً بوده. ولی حالا میخواهیم یاری بدهیم و قرار است به طبقات مختلف کشور که نیازمند هستند. چگونه توزیع میکنیم؟ میزان بهرهمندی خانوارهای دهک یک که کمبرخوردارترند از یارانه انرژی، یک یازدهم آن دهک 10 است. حالا با یک تسامحی میگوییم یکدهم که راحتتر بتوانیم راجع به آن صحبت کنیم. یعنی دهک 10، آنی که آخر هر هفته بلیت میگیرد میرود اسپانیا برای گذراندن تعطیلاتش، این دو روزی که فردا و پس فردا تعطیل شد به خاطر آلودگی، همین امشب بلیتش را میگیرد، راه میافتد میرود به ویلایش در مادرید. طبیعتاً او نیازش به یارانه کمتر است ولی عملاً دارد 10 برابر یارانه میگیرد. چگونه؟ چهارتا ماشین دارد، در خانهاش دهها لوستر و ... توجهی به مصرف ندارد و قص علی هذا. خب این را باید درمان کرد! اما آیا این فوریت دارد؟ اول باید این کار را کرد؟ من عرض میکنم نه. به عنوان یک کارشناس عرض میکنم. بحث سیاسی را بگذاریم کنار. پس اولویت کجاست؟ خب الان دولت این کار را کرد. گفتش که مثلاً هر لیتر بنزین یک هزار تومان بوده که معادل یک بطری آب هم نیست. حرفشان این بود دیگر، حرف کارشناسانی که معتقد بودند این باید اصلاح شود و قبلاً هم باید اصلاح میکردیم. باید درست شود و بنزین پرمصرف است و قاچاق میشود و ... توجه نمیشود، این حرف درست. اما آیا اولویت کدام است؟ ابتدا باید بیاییم پای این بیمار را گچ بگیریم؟ یا اول بیاییم مشکل خونریزیاش را درست کنیم؟ خون بیمار اقتصادی ما کجا دارد هدر میرود؟ اولین اولویت، نظام مالیاتی است. به چه صورت؟ به این صورت که کل درآمدی که دولت ادعا کرده از محل افزایش قیمت بنزین به دست میآورد و آن را بین خانوارها توزیع میکند، فرض میکنیم این کار درست انجام شود، مجموع درآمدی که دولت ادعا کرده از این افزایش قیمت به دستش خواهد آمد، چیزی حدود 33 تا 34 هزار میلیارد تومان در سال است. من به شما عرض میکنم اگر سهتا صنف کشور، صنف پزشکان، صنف وکلا و صنف تجاری مالیات را آنچنان که باید و شاید پرداخت کنند، یعنی فرار مالیاتی نداشته باشند، پزشکانی که بهخصوص متخصصان، حالا پزشکان عمومی یکمقدار سطح درآمدشان کمتر است ولی از یک حدی که بالاتر میرود، پزشکان متخصص، بهخصوص که دیگر دستگاههای پیشرفته در اختیارشان است، با هر ویزیتی، با هر آزمایشی، کلی درآمد عایدشان میشود. خیلیهایشان مالیات نمیدهند. الان بالاخره یک بحث رایجی شده که چرا پزشکان مالیات نمیدهند؟ چرا وکلا آنچه که اظهار میکنند به عنوان درآمد واقعیشان، بسیار کمتر از درآمد واقعیشان است. مثلاً یک وکیل یک پروندهای را قبول میکند، یک زمینی است، یک هزار متر، دو هزار متر اختلاف دارند، یک عرفی شده متأسفانه، میگوید 10 درصد ارزش زمین مثلاً حق وکالت بنده است. ولی آیا این موضوع را در قرارداد مینویسند؟ نه! یک تمبری باطل میشود در حد 3 تا 4 میلیون تومان، ارزش زمین چقدر است؟ مثلاً 3 تا 4 میلیارد، 10 میلیارد، 20 میلیارد، 10 درصدش را شما حساب کنید. بعد مالیاتی که باید بدهد کدام است؟ بر اساس همان 3 تا 4 میلیون تومان و نه بر اساس آن 300 تا 400 میلیون تومانی که گیرش میآید. اگر همه اینها مالیاتشان را بدهند و دولت به عنوان مسئول اجرای تصمیمات، مسئول به قول معروف لکوموتیوران اقتصاد کشور، روی ریل درست حرکت کند و مالیات را بگیرد، مجموع این سه صنفی که عرض کردم، وکلا، پزشکان و تجار که بسیاری از تجارتها چگونه انجام میشود؟ با کارتهای بازرگانی یکبار مصرف. یک پیرزنی را در یکی از روستاها گرفته بودند، با کارت ملیاش چندین کارت بازرگانی، اصلاً شاید یک بار هم لب مرز را ندیده باشد، سوءاستفاده کرده بودند حالا از سادگیاش، از کارتش، بالاخره کلی خودرو وارد کرده بودند با کارت بازرگانی این پیرزن که سواد هم نداشت. چه کسانی وارد کرده بودند؟ آنهایی که دنبال منافع خودشان هستند. البته آن یک داستان دیگر است. حالا مالیاتشان را بدهند اصلاً. این سه صنف مالیاتشان را کامل پرداخت کنند، بیش از درآمد بنزینی عاید دولت میشود. یعنی دولت بهجای اینکه جلوی فرار مالیاتی را بگیرد، میآید دست میکند توی جیب 80 میلیون نفر، فرض کنید که محاسبات درست است (البته عرض خواهم کرد که این تصمیمی که گرفتند چه اشکالاتی دارد) آیا این اولویت دارد؟ آیا ما باید فشار را بر عموم جامعه وارد کنیم؟ یا برویم سراغ 100 هزار نفر بهجای 80 میلیون نفر! یک مثال دیگر میگویم. این کل درآمدی که من گفتم به دست میآید. الان پتروشیمیهای ما گاز یا میعانات گازی یا خوراکهای مختلفی میگیرند. چه کار میکنند؟ میرود توی کارخانه تبدیل به محصول میشود و میفروشند. چه میفروشند؟ محصولی که میفروشند یک بخشش داخل است و یک بخشش خارج است. به آن بخش داخلش کاری ندارم. تقریباً چهار پنجم یا 80 درصد محصولات، خارج از کشور فروخته میشود. یکی از دعواهایی که دولت در ماجرای ارز داشت، با پتروشیمیها بود. گفت ما به اینها داریم تخفیف میدهیم، محصولشان را میبرند میفروشند اما دلارش را نمیآورند به داخل کشور. عرض من این است که اصلاً دلارشان را به داخل کشور میآورند یا نمیآورند، چرا باید یک پتروشیمی که قیمت محصولش، قیمت صادراتی است، 80 درصد محصولش را بیرون از کشور میفروشد و دلار و یورو میگیرد، حالا میآورد یا نمیآورد، چرا باید گاز یا خوراکش را به قیمت یارانهای بگیرد؟ مابهالتفاوت این، به جیب چه کسی میرود؟ 10 هزار نفر، 20 هزار نفر، نه، 100 هزار نفر، اصلاً همه آن 1605 مختلفی هم که هستند. آن بخش داخلیاش را کاری نداریم. چرا، یک بخشی از محصولات میآید داخل تبدیل میشود به همین محصولات پلاستیکی که مردم استفاده میکنند و قیمتش نباید برود بالا، حرف درستی هم هست اما آن قسمتی را که دارد صادر میکند، دلار و یورو میگیرد، بعد پاداش هیئتمدیره آخر سال میگیرد و سه چهار سال هست و صورتهای مالیشان را نگاه میکنی میبینی آخر سال هفت نفر، هشت نفر، نه نفر هیئتمدیره هستند، سالی 10 تا 12 جلسه داشتند، حق جلسه هر کدام جلسهای 2 تا 3 میلیون تومان، پاداش آخر سال هم الی ماشاءالله، از 100 میلیون به بالا! چرا باید آنها بدهند؟ خب مجموع مابهالتفاوت این قیمت گازی که به اینها داده میشود، فرض کنید مثلاً قیمت گاز صادراتی ما به ترکیه 13 سنت است مثلاً، اینها به ازای هر متر مکعب 6 سنت دارند پرداخت میکنند. اگر این قیمت واقعی شود و بگوییم قیمت گاز تحویلی به پتروشیمیها، قیمت میعانات گازی، قیمت خوراک مایع که خوراک مایع را دولت میتواند راحت بفروشد و دلار بیاورد در اقتصاد کشور، اگر این مابهالتفاوت دیگر از این به بعد به درون جیب آن عده خاص نرود و دولت آن را دریافت کند، باز تقریباً معادل آن درآمد بنزینی حاصل میشود. پس مشکل، نظام مالیاتی است. نظام عرضه و تقاضا را در حوزه انرژی باید به صورت جدی درست کرد. این در حوزه بحث مالیات بعضی از اقشار ما است. یک مثال دیگر عرض میکنم. نمیدانم این بحث مالیات بر عادی سرمایه را شنیدهاید. چند وقتی است در رسانهها بعضاً بحث میشود که این سفتهبازیها، این دلالبازیها که یک عده، پول قلمبه دارند، امروز تصمیم میگیرد ببرد به بازار دلار، فردا تصمیم میگیرد ببرد به بازار سکه، سه روز دیگر تصمیم میگیرد ببرد به بازار خودرو، چهار روز دیگر تصمیم میگیرد ببرد بازار مسکن، دلالی، پولش را میچرخاند. چرا؟ چون به تدریج پول که یک جا میرود، تقاضا و عرضه به هم میخورد، قیمت تکان میخورد، طرف سودش را میکند. در قیمت پایین میخرد، قیمت بالا میفروشد. بلد هم هستند و یاد گرفتهاند. به قول معروف گرگ باران دیده شدهاند جماعت دلال! آنوقت توی این دلالیشان چه گیر کشور میآید؟ هیچی! بگو یک ریال! این مالیات بر عادی سرمایه، یک بخشش ناظر بر مالیات دلالی است، یک بخشش مالیات بر ثروتهای انباشته است، نکه اینکه بگوییم این حرف فقط اسلامی است یا بگوییم فقط مختص کشور ما و قوانین ما است. نه! در بعضی از کشورهای اروپایی، یک نفر که یک خانه میخرد و به نامش میشود، میگویند این را خریدی برای مثال باید 10 درصد مالیات بدهی، خانه دوم را خرید باید 30 درصد مالیات بدهد، خانه سوم 50 درصد، خانه چهارم تقریباً باید معادل قیمت خانه را مالیات بدهد، نمیخرد! پولش را چهکار میکند؟ میبرد در کار تولید، میبرد میگرداند، پول در اقتصاد بچرخد، نه در دلالی. اگر بخواهد دلالی کند باید مالیاتش را هم بدهد. چند صد هزار خانه خالی در تهران است و بسیاری از جوانان برای تشکیل زندگی، خانه ندارند. برای چه خانهاش را نگهداشته؟ برای اینکه کسی یقهاش را نمیگیرد بگوید برای چه خانهات را خالی نگهداشتهای؟ نگهداشتهای قیمتش برود بالا بفروشی؟ میگوید نیاز ندارم، میگذارم 10 سال دیگر قیمتش 20 برابر شده، برای چه بفروشم؟ اصلاً برای چه اجاره بدهم؟ خانهام مستهلک میشود! مالیات بر عایدی سرمایه یا مالیات بر خانههای خالی میگویند نه! باید بیاوریش در اقتصاد بچرخانیاش. 10تا خانه داری نوش جانت، باید اجاره بدهی، اگر اجاره نمیدهی مالیات سنگین است، بیاور اجاره بده، وقتی این چند صد هزار خانه خالی بیاید در بازار اجاره تهران، عرضه زیاد میشود، قیمت میآید پایین. مستاجر 2015 شود. ولی وقتی کسی به او گیری نمیدهد، نگه داشته است. پس این بحث نظام مالیاتی. کسی نتواند سفتهبازی و دلالبازی کند. اولویت اول پس نظام مالیاتی است. اولویت دوم چیست قبل از یارانهها؟ پس هنوز قبل از نظام یارانهای، یک اولویت دیگر هم داریم، نظام بانکداری است. بانکهای ما چه کار میکنند؟ اکثرشان در این مجتمعهای تجاری بزرگ که به آنها میگویند مال، نظیر کوروش مال، فلان مال، به حساب این سیستم، سر مردم را گول مال میکنند، ایران مال و اطلس مال و ... این مدلی برخورد میکنند. سرمایههای مردم جمع میشود، میرود توی کار بنگاهداری، میرود توی کار تجاری. وظیفه بانک که این نیست. بانکها دیدهاید که اسامی مختلفی دارند، بانک صادرات، بانک توسعه صادرات، بانک رفاه کارگران، بانک صنعت و معدن، حالا بانکهای خصوصی هم جای خود. وظیفه بانک چیست؟ وظیفه بانک این است به یک کسی که میخواهد کارخانه بزند، کار تولیدی راه بیندازد، برای یک هزار نفر، 5 هزار نفر، 100 نفر، 20 نفر، بستگی به ابعاد کاری که میخواهد انجام دهد، اشتغال ایجاد کند، به او وام دهد، بگوید من در سود کارگاه یا کارخانه تو سهیم میشوم. پنج سال، 10 سال، 15 سال یا نه، یک دوره تنفس به تو میدهم، مثلاً بعد از دو سال از تو سود میگیرم. هم من سود میکنم، هم تو سود میکنی، هم برای یک عده شغل ایجاد میشود، تولیدمان هم بالا میرود. اما هیچکدام از بانکها این کار را نمیکند. چون نظام مالیاتیمان درست نیست، آن اولویت هنوز نیست، بانک هم میرود توی کار خرید و فروش خانه، توی ساخت واحد تجاری، توی بنگاهداری که اصلاً وطیفه بانک اینها نیست. پس نظام بانکداری ما هم مشکل دارد. بانکهای ما به جای اینکه در خدمت تولید باشند در خدمت ثروتمندان هستند. حرف رایج و حرف درستی است. الان جوانها میخواهند ازدواج کنند، 30 میلیون تومان وام ازدواج میدهند، خدا خیرتان دهد، دستتان درد نکند، بالاخره یک مشکلی را حل میکند. دوتا ضامن! نمیدانم چقدر سفته! اعتبارسنجی هم جدیداً اضافه شده! البته اعتبارسنجی کار درستی است ولی همه اینها برای کیست؟ برای کسانی که 10 یا 20 یا 30 یا 40 میلیون تومان وام میخواهد بگیرد مثلاً خانهاش را بازسازی کند. این اتفاقی که میگویم افتاده و شما دیدهاید. با یک چک مثلاً 10 میلیارد وام گرفته بود! چرا؟ چون بانک در آن کاری که او میخواهد بکند شریک میشود. طرف وام گرفته، نتوانسته یا نخواسته پرداخت کند، میآید دوباره همان شعبه، میگوید یک وام دیگر به من بده تا وام تو را بازپرداخت کنم. این چه کار میکند؟ اثرش در اقتصاد چیست؟ چه ضرری ایجاد میکند؟ این موضوع نقدینگی را میبرد بالا. آماری که خود دولتیها میگویند که به نظر میآید بیش از اینها باشد، نقدینگی کشور روزی یک هزار میلیارد تومان دارد بالا میرود. روزی یک هزار میلیارد تومان! سالش میشود 365 هزار میلیارد تومان. برآوردها بیش از 400 هزار میلیارد تومان است. یعنی نقدینگی کشور الان عددش مثلاً نزدیک 2 میلیون میلیارد تومان است. نقدینگی یعنی پول سرگردان. پول سرگردان دست ماهاست؟! نه! نهایت در این مسجد بچرخی، مثلاً ته حساب یکی خیلی زیاد باشد ممکن است 100 میلیون تومان باشد که حالا مثلاً نگه داشته خانهای بخرد، تمدیدی بکند، خیلی دست بالا گفتم. 2 میلیون میلیارد تومان دست چه کسانی است؟ دست 10 درصد، زیر 10 درصد، 5 یا 6 یا 4 درصد است. چه کار میکند؟ چون مالیات که نمیدهد، امروز بازار دلار خوب است، برویم دلار بخریم. سیستم کشور را میریزد به هم. حالا فرض بر این است که دشمن هم دخالتی ندارد؛ که دخالت هم میکند. یکدفعه آدمهایشان را میفرستند در بازار شروع میکنند به دلار خریدن، یک جوّی درست میکنند که مثلاً قرار است چه خبر شود، هیجان درست میکنند، بازار را به هم میریزند. اصلاً فرض کنید که 2505 هست، آن را که نفی نمیکنیم ولی خیلیهایش قابل جلوگیری است. اگر مالیات بدهد دیگر این کار را نمیکند. اگر طرفی که خودرو میخرد تا یک سال اجازه خرید و فروش نداشته باشد، خودرو خریدی که بنشی بروی مسافرت، زیر پایت باشد بروی سرکارت برگردی، خودرو میخرد فقط میفروشد. بله. یک عده کارشان این است. این کارش را باید تعریف کرد. کارشان خرید و فروش خودرو است، نمایشگاهدار است. آن درست. او باید مجوز بگیرد کارش را انجام دهد. اما چرا فضا باز است که یک کسی که پول دستش است، برود یک هزار خانه بخرد؟ در همین پردیس، شرق تهران که مسکن مهر داشتیم و این دولت افتخار کرد که یک واحد مسکن نساخته، افتخارات یک روز چه بود الان چه شد؟! وزیر راه و مسکن افتخار کرد که من یک واحد مسکن نساختهام. رو هم واقعاً حدی دارد. کسی هم کاریاش نداشت. الان رفته شده تئوریپرداز توسعه! هر روز در رسانهها تیتر میزنند که آقای آخوندی این را گفت، آقای آخوندی آن را گفت. کسی نگفت آقا شما که مسئول مسکن بودی برای مسکن جوانان کشور چه کار کردی؟ هیچی! یک نفر در پردیس یک هزار مسکن مهر خریده است. امروز، فردا، دیروز فهمیده قیمت دارد میرود بالا، کارش این است دیگر، کسی هم کاری به او ندارد، مالیات هم که قرار نیست بدهد، خبری هم نیست، واقعیت است! چند هزار واحد آنجاست، یک هزار واحد آن را 10 میلیون، 15 میلیون میخرد، الان مسکن مهرها هم در فاز 11 شده 300 میلیون. خودش تأثیر میگذارد. کسی که یک هزار واحد دارد، برایش حیثتی است، مگر میگذارد قیمتش بیفتد! شروع میکند به سفتهبازی، دلالبازی، جوّ درست کردن، کاری ندارد، چهارتا آگهی دادن در سایتهای خرید و فروش، قیمت میدهد، چند بار تا حالا دولت یا قوه قضائیه آمده و سایتهای خرید و فروش را از دادن قیمت منع کرده. چرا؟ چون دلالها میخواهند واحدهایشان را بفروشند، با همدیگر دلالبازی میکنند. این یک قیمت میگذارد، آن یک قیمت دیگر میگذارد، قیمت را میبرند بالا شروع میکنند به فروختن. میخواهند بخرند، قیمتها را میآورند پایین. در بازارهای دیگر هم همینطور. خودرو همینطور، سکه و ارز هم همینطور. این نظام مالیاتی و نظام بانکداری اولویت دارد. بعدش میشود رفت سراغ نظام یارانهای و درست هم هست، باید رفت سراغ نظام یارانهای. گفتم، هرم یارانهای ما برعکس است. هرم از سرش بر زمین است. آن کسی که پایین است دارد کمتر میگیرد. یک هرم معکوس را در نظر بگیرید، آن کسی که آن بالاتر است سهم بیشتری از رایانه دارد، هرم باید برعکس شود، هرم باید صاف و درست شود. هرم یارانهای باید آن کسی که کف واحدهای هرم اجتماعی است، ضعیفتر است، در همه کشورها هم هست، در همه اقتصادها، حتی آنها که پیشرفتهترند، وضع اقتصادیشان بالاتر است، GBP از همه بیشتر است، این اتفاقها هست ولی مهم این است که آن حمایت اجتماعی واقعی باشد. نه اینکه آنجاها حتماً اینجوری است ولی بالاخره این اتفاق باید بیفتد. فرصت برابر باشد، مجوز گرفتن برابر باشد، امکان فعالیت اقتصادی برابر باشد، بله، یک کسی زورش یا توانش بیشتر است، عقلش بیشتر است، میرود کار میکند، مجوز میگیرد، فرصت برابر هم هست، میرود کار میکند، درآمد دارد. درس خوانده، سواد پیدا کرده، رفته تحصیل کرده، مهارتآموزی کرده، یکی هم توی خانه نشسته پایش را انداخته روی پایش. آن موقع میشود به او گفت تو تنبل بودی ولی وقتی فرصت نابرابر است، میشود به یک جوان گفت تو چرا بیکاری؟ که رئیس جمهور ما در آن شهر میگفت تقصیر خودتان است بیکارید، بروید دنبال کار، این همه فرصت کاری! راست میگوید، فرصت کاری هست ولی برای همه نیست. برابر نیست. وقتی مجوز گرفتنها خاص است. من میخواهم بروم مجوز بگیرم باید از 10 خان رد شوم، آن که میخواهد مجوز بگیرد، یک نفر را میبیند، مجوزش را میگیرد. این میشود یک فرصت نابرابر. این میشود نابرابری. نمیدانم این حرف من را چقدر تأیید میکنید ولی تلقی من این است که مردم سختی را تحمل میکنند اما تبعیض را تحمل نمیکنند. میگویند اگر مشکل هست باید برای همه باشد. اگر سختی هست برای همه باشد. نه اینکه من هر چه دارم تلاش میکنم، این سربالایی را باید بروم بالا و نمیتوانم، آن دیگری دارد سرپایینی میآید. اِ؟ چه فرقی دارم با او؟ سختی باید برای همه باشد به نسبت. حالا نظام یارانهای را آمدند چه کار کنند؟ برویم سر اصل بحث بنزین. حالا شبیه اتفاقی که در دلار و ارز افتاد. شب خوابیدیم، صبح بلند شدیم دیدیم دلار شده سه برابر! شوک ارزی، شوک قیبمتها. حالا تلاش کردند که چه کنیم؟ قیمت دلار تا 20 هزار تومان هم یواش یواش رفت و 3020 اقتصادی و آن قله را سابید و برگشت الان روی 12 تا 13 هزار تومان ایستاده است، ثبات دارد. تولیدکنندگان میگویند قیمت بالا و پایین نرود، ثابت باشد ولو بالا باشد، ما بتوانیم کار کنیم، بتوانیم پیشبینی کنیم، بتوانیم برنامهریزی کنیم برای آینده، بتوانیم مواد اولیه بخریم برای کارخانه، نمیدانیم امروزی را که میخرم فردا باید چند بفروشم. قیمت میآید پایین، من گران خریدهام. قیمت میرود بالا، من نمیتوانم دوباره بخرم. ثبات داشته باشد. آن گذشت. آن شوک ارزی سال گذشته گذشت، یک شوک در ادامه آن بود. اینکه دیگر دست خودمان است. اینکه دلار نیست که بگوییم شخص دیگری دارد در آن نقش ایفا میکند. بنزین خودمان است، خودمان داریم تولید میکنیم، همه هم گفتیم در بنزین خودکفا شدیم! چگونه خودکفا شدیم؟ همین جوانها تلاش کردند. دولت که اعتقادی نداشت. همین وزیر نفت فعلی اعتقادی به پالایشگاه زدن ندارد، نظرش است دیگر، میگوید ما پالایش نزنیم. در حالی که اگر ما از سالها پیش تلاش میکردیم، سهچهارتا پالایشگاه شبیه پالایشگاه ستاره خلیج فارس که الان به همت قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا، سپاه راه افتاده، تلاش میکردیم همه نفتمان را پالایش کنیم، دیگر کسی میتوانست ما را در زمینه نفت خام تحریم کند؟ هر چه نفت تولید میکردیم، پالایش میکردیم. هر مقدارش را میخواستیم استفاده میکردیم هر مقدارش هم نمیخواستیم، تانکری میفروختیم. مگر میشود فروش بنزین را تحریم کرد؟ توسط تانکر به کشورهای همسایه، عراق، افغانستان، ترکمنستان، پاکستان و ... برو بفروش. نفت است که باید در یک نفتکش 400 هزار تنی بزنی، آنجا بیمه دارد، پرچم دارد، باید برای حرکت در دریاها مجوز بگیری. فرآورده مثلاً بنزین، قیر، نفتا و ... میبردیم میفروختیم. این کار را در مورد همهاش میتوانستیم انجام دهیم. میتوانستیم دیگر آنجوری که رهبری گفت، شیر نفتمان را ببندیم تا دیگر ما برای کشورهای دیگر تعیین تکلیف کنیم. ما بگوییم دیگر نفت نمیفروشیم! میبریم در پالایشگاههایی که ساختهایم، تبدیل میکنیم به فرآورده، فرآورده را هر جور که دلمان خواست و به هر کس که خواستیم میفروشیم. درآمدش هم بیشتر است چون ارزش افزوده دارد، چون مواد اولیه را تبدیل میکنیم به محصول و ارزش افزودهاش بالا میرود. یا میدهیم به پتروشیمی، ارزش افزوده را میبرد بالا. در محصولات پتروشیمی، زنجیره ارزش آن طوری است که شما 10 دست که محصول را میبرید جلوتر، مثلاً از ماده اولیه که گاز است، یک محصول مثلاً متانول، رویفین، پلیمر، حالا یک محصولی تولید میکنید، میچرخانید و میروید جلوتر مثلاً میرسید به لنز چشم حالا چه تزئینی و چه درمانی، تقریباً هر یک واحد محصول یک هزار برابر ارزش دارد نسبت به هر واحد ماده اولیه. یک هزار برابر! یعنی اگر قیمت هر واحد ماده اولیه محصول یک دلار است، قیمت اولیه هر واحد محصول یک هزار دلار است. اینقدر ارزش افزوده تولید میکند. خب برویم روی زنجیره ارزش افزوده پتروشیمی تشکیل دهیم. این کار را نمیکنید، بله، دشمن هم استفاده میکند، مگس میآید و روی این زخم اقتصادی ما مینشیند. اگر جای زخم نباشد، مگس هم نمینشیند. دشمن مگس است، اگر زخم بود، رویش مینشیند و اذیت میکند، اگر زخمی نبود، کاری نمیتواند بکند. نسبت ما با دشمن این است. دشمن بدتینت و بدذات و خبیث است. اگر یک بدن قوی داشته باشی، بدن قوی واکسن زده آنفلوآنزا نمیگیرد. ضعیف باشی آنفلوآنزا میگیری خدای نکرده دچار مشکل میشوی. پس باید قوی شویم. باید جوری برنامهریزی کنیم که شبیه آن تحریم بنزینی، ما یک موقعی وارد کننده بنزین بودیم، همه یادتان هست، یک کتابی نوشته این آقای به اصطلاح معمار تحریمهای ایران، آقای ریچارد مِرفی، اسمش نمیدانم «هنر تحریم است» یا چیست، ترجمه هم شده، جوانانی که علاقهمند هستند بروند و این کتاب را بخوانند، آنجا اعتراف میکند، میگوید ما برنامهریزی کردیم برای تحریم بنزین ایران، در دولت قبل بود، که ایران نتواند بنزین وارد کند، کشور در عرض دو سه هفته سرنگون شود. البته آن زمانبندی خودش بود. واقعاً هم اگر دست روی دست میگذاشتیم، بنزین کالای روزمره است، وقتی نتوانی وارد کنی چه میشود؟ کشور و نظام تصمیم گرفت، مجلس دولت را مکلف کرد سیستم کارت سوخت را راه انداخت، قاچاق جمع شد، مصرف بیرویه جمع شد، روزی 10 تا 15 میلیون لیتر کاهش پیدا کرد و از واردات بنزین بینیاز شدیم. آنجا آن آقای ریچارد مِرفی میگوید که ما باور نمیکردیم اینها بتوانند چنین کاری کنند. ولی کردیم و از این مرحله عبور کردیم. خب از مرحله تحریم بنزین عبور کردیم، از مرحله تحریم نفت هم میتوانستیم عبور کنیم و هنوز هم میتوانیم عبور کنیم. ماهی را هر زمان از آب بگیری تازه است. دیر شده ولی هنوز هم زمان هست. باید این کار را بکنند. مجلس آینده باید این کار را انجام دهد. البته یک مصوبهای در این مجلس گذاشتند که پتروپالایشگاهها راه بیفتد، دولت را مکلف کردند، هم نقدینگی میشود جذب کرد. اگر دولت بیاید و پالایشگاه و پتروشیمی بزند، با اوراق مشارکت داخلی، به جای اینکه مرتب دستمان را جلوی خارجیها دراز کنیم که پول بده و بیا سرمایهگذاری کن، ادعایمان هم این باشد که در اتاق کشورهای دیگر میآیند سرمایهگذاری میکنند، نه! ما قرارداد بستیم هیچکس هم نمیآید برود بیرون. قرارداد محکم است! مثل برجام. خیلی محکم است. هیچکس حق نقضش را ندارد. به راحتی آب خوردن توتال گذاشت رفت. آمد قراردادهای نفتی IPC بست و به راحتی آب خوردن گذاشت و رفت. خب این نقدینگی زیاد و این تهدید را تبدیل به فرصت کنیم. پول مردم را جمع کنیم، به آنها اوراق دهیم، در پتروشیمی و پالایشگاه سهامدارشان کنیم. خود دولت هم بیاید یک بخشی از سهامش را بخرد و در بورس بگذارد که قیمت و ارزش و تضمین هم پیدا کند. دولت و وزارت نفت هم تضمین کند که سودش را بدهد. چرا سودش را آن خارجی ببرد. این مدیرعامل پالایشگاه خلیج فارس که الان به خاطر همین از بنزین خودکفا شدیم، وقتی کارش را شروع کرد یک جوان 37 یا 38 ساله بود، الان 41 یا 42 سالش است. اینها ادعایشان این است که ما این ستاره را که ساختیم، سهتا 120 هزار بشکه در روز ساختیم، الان واحد بعدی را 100 درصد ایرانی میتوانیم بسازیم. قبلیها را از 40 تا 50 درصد شروع کردیم و به 70 تا 80 درصد رسیدیم، واحد بعدی را 100 درصد هم در طراحی، هم در ساخت، هم در راهاندازی، هم در بحث تعمیر و نگهداری میتوانیم اداره کنیم. خب وقتی توان ساخت را داریم، متخصص داریم، پول هم دست مردم هست، این نقدینگی که میگوییم دست مردم است، درست است که دست همه مردم اینقدر زیاد نیست ولی آن کسی که میرود دنبال دلالی، دنبال سود است دیگر. دو دوتا چهارتا میکند، میگوید بروم دلار بخرم، مالیات هم که نمیدهم، دو دوتا چهارتا میکند میرود سکه میخرد، دو دوتا چهارتا میکند میرود خانه میخرد، دو دوتا چهارتا میکند میرود خودرو میخرد، مرتب پولش را میچرخاند در این 3730 مثل ماشین سنگینی که زمین را شخم میزند، راه میافتد همه اینها را شخم میزند و میرود. این سیل نقدینگی ویران میکند. خب آن را سوق دهیم و هدایت کنیم به حوزه ساخت پالایشگاه و پتروشیمی. به جای اینکه قبل از اینکه این کارها را کردهایم، یکدفعه بیاییم و بگوییم بنزین گران شد. حالا خود این تصمیم چه اشکالی داشت؟ رهبری صبح یکشنبهای که بعد از این ماجرا بود، همه خاطرتان هست، فرمودند که من کارشناس این موضوع نیستم، یک عدهای موافق این اقدام بودند، یک عدهای 100 درصد مخالف بودند، دولت بر اساس نظر موافق رفته و این کار را کرده، سران قوا هم نظر دولت را تأیید کردهاند چون کار دست دولت است دیگر، دولت تصمیم میگیرد، در هیئت دولت و وزرا که میخواهند با هم کار را انجام دهند، آنها تصمیم میگیرند اتفاق بیفتد. پس حرف ایشان این است که یک عده مخالف این موضوع بودهاند، ادعای دولت هم این بوده که این داستان کارشناسی شده، ما به اتفاق چند نفر از دوستان دیگر که در حوزههای اقتصادی و انرژی فعال بودند، یک نامهای تقریباً دو سه هفته پیش به آقای روحانی نوشتیم که در سایتها هست، از ایشان درخواست کردیم، گقتیم آقای روحانی، رئیس جمهور محترم، شما ادعایتان این است که کارشناسی کردید، سلّمنا، اسم آن کارشناسها را منتشر کنید. ما کارشناس این حوزه هستیم دیگر، نه اینکه فقط ما میفهمیم، 100 نفر دیگر هم هستند. یک هزار نفر دیگر هم هستند. ما ندیدیم کارشناسی بیاید و از این کار دفاع کند. حتماً یک کارشناسانی در دولت هستند که دفاع کردهاند. نظرسنجی شده، 80 درصد مردم مخالف این تصمیم و این مدل اجرا هستند. نه اینکه مخالف اصلاح اقتصاد کشور باشند. این مدل اجرا، این نوع قیمتگذاری، این روش اعلام، این روش برخورد با مردم، مجموعاً، 80 درصد مخالف این هستند. خب آن کارشناسان چه کسانی هستند؟ چرا آنها را به مردم معرفی نمیکنید؟ چرا نمیآیند با ما صحبت کنند، ما حاضریم مناظره کنیم، هنوز منتشر نکردهاند. گفتیم اصلاً خیلی خب، کارشناسان هیچی! سند کارشناسیتان را منتشر کنید. چگونه محاسبه کردید رسیدید به این یک هزار و 3950، چگونه محاسبه کردید 3 هزار تومان بنزین آزاد، چگونه سهمیهها را 60 لیتر و 100 لیتر و 200 لیتر و 400 لیتر محاسبه کردید؟ یک کار کارشناسی شده است دیگر! کار به این مهمی، تصمیم به این مهمی در کشور این همه تلفات و خسارت روی دست مردم گذاشت، 30 تا 40 هزار میلیارد تومان میخواستید به دست بیاورید، کفِ کفش 5 هزار میلیارد تومان در این چند روز به کشور خسارت خورد، با پایینترین برآورد، خب این چه تصمیم کارشناسی بوده که اینجوری برخورد شده و این اتفاق در آن افتاده است. منتشر نکردند! پس ظاهراً کارشناسیشان میلنگد، ظاهراً این کارشناسی که میگویند اتفاق نیفتاده است، شاید دور هم نشستند و تصمیم گرفتند. مثل ارز 4 هزار و 200 تومانی که با افتخار اعلام کردند دلار 4 هزار و 200 تومان است! ما بررسی کردیم، کارشناسی است. کارشناسی واقعیت اقتصاد کشور چه بود که یک دفعه رفت تا نزدیک 20 هزار تومان! هنوز هم نمیدانند میخواهند چه کارش کنند. این تصمیمات کارشناسی، نه فقط در این حوزه، در پرانتز بگویم، یک سرمربی یک باشگاه، میخواهند 100 هزار دلار به او بدهند، بابا این همه تجارت دارد در کشور انجام میگیرد، با وجود تحریم، تاجران دارند کار میکنند همین الان، سخت هم هست ولی راههایی پیدا کردهاند و دارند کار میکنند، بابا میخواهید 100 هزار دلار به این مربی بدهید دو هفته است میلیونها هوادار استقلال را سرِ کار گذاشتهاید! یعنی اینقدر سخت است؟ خب یکی بیاورید که بلد باشد این کار را بکند. بعد ربطش میدهند به مشکلات فلان و بهمان. بابا هر روز دارد میلیونها دلار این طرف و آن طرف جابهجا میشود، کار میشود، هیچکس هم کاری ندارد. خب چرا با اعصاب مردم بازی میکنید؟! به قول خودتان یک فوتبال 4155 سه هفته است این تیم دارد بدون سرمربی میرود سر زمین. حالا این کارشناسیاش هیچی! چگونه این را اعلام کردید؟! بله، حالا نمیشود یکدفعه به مردم بگوییم امشب میخواهیم این کار را کنیم، جوّ درست میشود، مردم اذیت میشوند، باشد! ولی از دو سه ماه پیش شروع کنید، صادقانه به مردم بگویید ما مشکل داریم، تصمیم گرفتیم این کار با انجام دهیم، زمان میبرد، مشکلات زیاد است، ما هم میدانیم. با مردم صحبت کنید، توضیح دهید. نه اینکه تا دو هفته قبلش هر کس از شما سؤال میکند آقای وزیر قرار است قیمتها گران شود؟ خیر! اصلاً! اصلاً! پس صداقت کجا رفت؟ بگویید بله، میخواهیم این کار را انجام دهیم حالا به وقتش اعلام میکنیم. دلیلش هم این است، دهتا جلسه بیایید در تلویزیون صحبت کنید، توضیح دهید، اقنا کنید، حرف بزنید، تبیین کنید. بعد رئیس جمهور ما میگوید من خودم هم خبر نداشتم! من هم صبح فهمیدم! این قابل قبول است؟ این مسئولیتپذیری است؟ مجلس چه کار میکرد؟ مگر تصمیم سران قوا نیست؟ مجلس مگر یکنفره است که فقط رئیس مجلس برود بنشیند تصمیم بگیرد؟ در خیلی از کشورها رئیس مجلس نمیگویند، میگویند سخنگوی مجلس! چرا؟ چون مردم یک نمایندههایی را انتخاب کردهاند، یکی هم از طرف این نمایندگان مسئولیت دارد که از طرف این نمایندگان برود 4337 در خیلی از کشورها اسمش ریاست مجلس نیست، سخنگوی مجلس است. جلسه را بچرخاند، اداره کند، مگر نماینده نمایندهتر داریم؟! چرا شما با مردم صحبت نکردید؟ مگر شما نماینده مردم نبودید؟ اگر مطلع نبودید، اشکال ندارد. پس ما شما را انتخاب کرده و فرستادهایم به مجلس که از چه مطلع شوید؟ از قیمت دلار و ارز که به ما خبر دادید. از سکه و ... هم که به ما خبر دادید. میخواهیم تصمیم بگیریم، اقتصاد کشور را ریلگذاری کنیم، شماها باید بروید خبر بدهید، با مردم صحبت کنید. آن شخص جایگاهدار (جایگاه بنزین) از نماینده مجلس بیشتر میدانست که چه زمانی قرار است بنزین گران شود. چرا؟ چون به او گفتهاند دیگر. گفتهاند قیمتها عوض میشود، نازل سیستم را باید جوری طراحی کنند که بشود 3 هزار تومان یا یک هزار و 500 تومان. او زنگ میزند به فامیلش که پاشو بیا بنزینات را بزن، از فردا میخواهد گران شود. یعنی مجموع جایگاهداران با فامیلهایشان میشوند چند هزار نفر، آنها خبر داشتند، رئیس جمهور خبر نداشته! مگر میشود؟! نهادها خبر نداشتند؟! اگر خبر نداشتی، پس بیخود رفتی مجلس! اگر خبر داشتی و هیچکاری نکردی، هیچ توضیحی ندادی، شما وکیل مردم هستید، وکیل دولت نیستید که هر کاری دولت خواست انجام دهد، شما تبعیت کنید. از قبل بیاید با مردم صحبت کنید، توضیح دهید. آن معاون پارلمانی رئیس جمهور آمد به تلویزیون خیلی راحت گفت ما از این مجلس راضی هستیم چون هر کاری داشتیم برای ما کردند و همراه ما بودند. در تلویزیون همین دو سه هفته پیش. فردایش آمدند بازخوانیاش کنند، گفتند نه، منظورمان این نبود! منظورمان آن بود! این تحریف شده! بابا خودت صحبت کردی! بله! مجلس که نباید در خدمت دولت باشد، مجلس باید در خدمت مردم و ناظر بر دولت باشد. مجلس ریلگذار است و بعد سوزنبانی باید بکند. مجلس قانونگذاری که میکند مثل ریلگذاری راهآهن است، بعد قطار راه میافتد، قطار دولت است، لکوموتیوران رئیس جمهور است، راه افتادی! آقای دولت داری تند میروی! از ریل خارج میشوی! آقای دولت چرا ایستادهای؟ راه بیفت! سوزنبانی این است. ریلگذاری کن، قطار راه افتاد، دیگر باید نظارت کنی. نه ریلگذاری درستی کردند، نه سوزنبانی کردند. حالا دولت آمد گفت که این قانونی بوده. بله، اصل تصمیم دولت، دولت اجازه داشته که تغییر دهد، اما چگونه؟ ما برنامههای پنج ساله توسعه اقتصادی داریم، ماده 39 برنامه ششم توسعه که از سال 96 تا 1400 باید اجرا شود، مبنای تصمیمگیری دولت و مجلس و ... باید بشود، قانون بودجه باید بر اساس قانون برنامه باشد، سیاستهای کلی قانون برنامه را رهبری ابلاغ کرده، ماده 39 میگوید دولت مجاز است بهتدریج تا سال 1400 قیمت حاملهای انرژی، کالاها، خدمات یارانهای را اصلاح کند، با لحاظ تبعات اجتماعی و اقتصادی. اولاً دولت را مکلف نکرده. اگر دولت تکلیف شده بود، میگفت من چارهای ندارشتم. قانون دارد میگوید شما مجاز هستید این کار را انجام دهید. خیلی خوب، مجازید، پس دولت غیرقانونی عمل نکرده اما قانونمالی کرده تصمیمش را. من تحلیلی که بخواهم به کار ببرم این است. من مجازم یک کاری بکنم، به بدترین شکل ممکن میروم و آن را انجام میدهم. میگویم به من اجازه داده این کار را بکنم. به من اجازه دادهاند این لیوان آب را ببرم، در راه مرتب آبش را میریزم، همه مسجد خیس میشود، میگویم به من اجازه داده بودند این لیوان را ببرم. به شما اجازه دادند ولی یک شرایطی دارد. مثلاً وقتی که نماز دارد خوانده میشود که نباید راه بیفتی از وسط نمازگذاران عبور کنی. عقلت که به این حد میرسد. تازه خود قانون گفته است که به تدریج این کار را انجام بده. نه یکدفعه! چرا یکدفعه این کار را میکنند؟ چون اگر از سال 96 شروع کند، رأی نمیآورد. اگر از سال 96 شروع کند، مشکل پیدا میکند. همه میدانند که یک اتفاقاتی باید در کشور بیفتد، الحمدلله کارشناسان دولتها این را بلدند. نمونهاش را به شما بگویم. سال 92 ابتدای دولت، وزارت نیرو تصمیم گرفته قیمت برق را اصلاح کند. یک تصمیم بسیار درست بود. چگونه؟ کسی که بیشتر مصرف میکند، هزینه بیشتری پرداخت کند. پرمصرفها تصاعدی جریمه شوند. خیلی تصمیم درستی بود. اگر این تصمیم اتفاق میافتاد، سال 97 ما خاموشی نداشتیم، سال 96 خاموشی نداشتیم. در همین دولت آقای روحانی این تصمیم گرفته شد. تصمیم کارشناسی شدهای که بنده با اطلاع به شما عرض میکنم که تصمیم درستی بود و باید اتفاق میافتاد. نگذاشتند. بعد آن اتفاقی که میباید از سال 92 میافتاد، مشکل خاموشیها را حل میکرد، یکهو میآیند بنزین را گران میکنند. قانون که میگوید بهتدریج این کار را بکن. بعد میگوید برو به سراغ همه کالاها، خدمات و چیزهای یارانهای، یعنی این اصلاحی که میخواهی انجام دهی را توزیع کن. بعد میآیی دست میگذاری روی بنزین! سختترین و حساسترین کالای یارانه کشور؟! که اثر روانی روی مردم دارد، اثر روانی روی اقتصاد دارد. برآورد اقتصادیها این است که این اثر تورمی روانی، یک تورم واقعی داریم یک تورم روانی. تورم واقعی میگوید قیمت بنزین که 50 درصد رفت بالا، در بعضی از حوزهها 10 درصد است، در بعضی از حوزهها پنج درصد است، 6 درصد است، هفت درصد است. واقعاً بنزین گران شود، اثر واقعیاش بر گرانی کرایهها 50 درصد نیست چون دلایل دیگر هم دارد و برآیندش به دست میآید ولی اثر روانی دارد. اثر روانیاش بهزودی این را مضمحل میکند. پس همه میگویند ما حاضریم ماهی 55 هزار تومان بدهیم، بنزین برگردد سر جایش! چرا این حرف را میزنند؟ چون نگران آیندهاش است. میگوید سال دیگر چه میشود؟ سال دیگر قیمتها چه میشود؟ همین الان داریم تأثیراتش را میبینیم. بهتدریج و بعد نکته آخرش این است که میگوید با لحاظ کردن تبعات اجتماعی و اقتصادی. کدام سند کارشناسی؟ ما باز در همان نامه از دولت درخواست کردیم، جواب ندادند. گفتیم این سند کارشناسی تبعات اجتماعیاش را منتشر کنید. بعید میدانم اصلاً چنین مطالعهای شده باشد. بعد، زمان اجرا! شب میلاد پیامبر(ص). بالاخره شب جشن و سرور و شادی، یکدفعه بنزین را 5025، بعدش چی؟ بنزین را گران کردی، بیا توضیح بده، با مردم صحبت کن، تا یکشنبه شب، رئیس جمهور با مردم صحبت نکرد. رهبری آمد خودش را هزینه کرد که من شنیدم در یک مسجد آمدند صحبت کردند که اگر این اتفاق نمیافتاد، رهبری خودش را سپر بلا نمیکرد، معلوم نبود ما امشب بتوانیم بنشینیم با هم صحبت کنیم. امنیت کشور بهصورت کلان به خطر میافتاد. مجری باید خودش بیاید مسئولیت خودش را به عهده بگیرد. بعد چه زمانی؟ زمانی که کشورهای دیگر جبهه مقاومت، سوریه، لبنان، عراق، همه اینها درگیر این ماجراها هستند. تمام تلاش دشمن این است که ایران را هم درگیر کند. مشکل داخلی راه بیندازد. ناامنی درست کند. بعد شما میآیی پاس گل میدهی؟! خوشبینانهاش پاس گل است! من چون کارشناس امنیتی نیستم، نمیدانم. هیچ فکتی ندارم ولی فکر که میکنم، میبینم سخت میشود اینها را کنار همدیگر بگذارید که زمانی که لبنان شلوغ است، زمانی که عراق شلوغ است، ما هم بیاییم و یک کاری کنیم که ایران هم شلوغ شود! بابا شما که دیگر در هر موضوع دیگری متخصص بناشید، در موضوع امنیتی که متخصص هستید! خود آقای روحانی فرمودند، اولی که آمدند سر کار، در دانشگاه تهران، من دانشگاه تهران بودم، گفتند که من در هر موضوع متخصص نباشم، در امنیت هستم. خب قاعدتاً باید پیشبینی میکردید که چه میشود. این تصمیم یکباره و ناگهانی، این شوکی که به جامعه منتقل میکنی، خب شوک پس میگیری. از جنبه داخلی خطا، از جنبه بینالمللی خطا، از جنبه اقتصادی، ما که نفهمیدیم دلیل محاسباتش و کارش چه بود؟ اولویت نداشت، اینها همه حرفهایی است که میتوان راجع به آنها صحبت کرد. خلاصه عرض من این است، امروز مشکل کشور، مشکل اقتصادی است. اقتصاد کشور نیاز به نجات دارد. یک بیمار است که به کُما رفته و تب هم دارد، واقعاً باید افرادی پیدا شوند که این را حل کنند. کشور ما پر از متخصص و کارشناس است، از اینها استفاده نمیشود، بهره گرفته نمیشود. به نظرم بعضی از تصمیمات، دورهمی است. خب اگر کارشناسی باشد که ما با افتخار سند کارشناسیمان را منتشر میکنیم، میگوییم این سند کارشناسی ما! هر کس هم حرفی دارد بزند. ما در آن نامه اعلام کردیم، گفتیم حاصریم با کارشناسان اقتصادی دولت مناظره کنیم راجع به این تصمیم. خب عرضم تمام. إنشاءالله این فرصتی که در اختیار ما قرار میگیرد با مردمسالاری که خودمان سرنوشت خودمان را تعیین میکنیم. بالاخره تصمیم میگیریم، بعد یک موقع میبینیم که تصمیممان اشتباه بوده، یک موقع میبینیم که باید این تصمیممان را بهتر کنیم، فرصت داریم، وقت داریم، فرصت این کار را داریم که این اتفاق بیفتد. إنشاءالله همه ما تلاش کنیم هر جایی که هستیم به قول رهبر معظم انقلاب، آنجا را مرکز عالم بدانیم و آنچه که در توان ما هست تلاش کنیم و فعالیت کنیم. اگر سؤالی هست بفرمایید در خدمت هستم.
آمار و ارقام نظرسنجی شده، نشان میدهد که مردم دیگر تمایلی برای رأی دادن ندارند. چه اتفاقی باید بیفتد که اعتماد مردم بیشتر شود؟
- اینهایی که من عرض کردم که مشکلاتی هست، راهحلهایش هم وجود دارد. مثالهایش را هم گفتم.
چه کسی باید انجام دهد؟
- فعلاً وظیفه ما به عنوان کارشناس، مطالبه است. ما این کار را کردیم و داریم میکنیم، وظیفه مردم هم همین است. بالاخره نماینده دارند، همین میشود مطالبهگری. آن اعتراضی که قابل قبول است و رهبری و همه مسئولان بر آن صحه میگذارند، همین مطالبات است. ساکت نبودن. صحبت کردن. اعتراض کردن. من در جایگاه کارشناسیام. یکی در مسجد. یکی در محل. یکی در اداره. یکی در بازار. صحبت کردن و اعتراض کردن و مطالبه کردن است. یک بخشش راهکار دادن است. ما این راهکارها را دادهایم. خیلی از اندیشکدههایی که روی حوزه بنزین کار کردهاند، مدلهای اقتصادی درست را پیشنهاد دادهاند. حالا در اصلاح نظام مالیاتیاش را گفتم، در اصلاح خود همین مدل بنزین، راهحل وجود دارد. بنزین میتواند قیمتش مثلاً 2 هزار و 500 تومان قیمت تمام شده، آن 500 تومان از کجا تأمین شود. نوشته و به مسئولین داده شده است. راه اصلی این است که تلاش کنیم این وضعیت تغییر پیدا کند. بله، اگر من و شما بیتفاوت باشیم، چه من و شما در انتخابات شرکت کنیم، یک عده انتخاب میشوند. گریزی از این نیست. چه شما 20 درصد شرکت کنید، چه 30 درصد شرکت کنید، یک عده انتخاب میشوند. من میتوانم با انتخاب خودم، با تلاش خودم، با روشنگری خودم سعی کنم آدم بهتری انتخاب شود. این کار شدنی است. کاری است که از دست عموم مردم برمیآید. هر کسی به نسبت حوزه اثر خودش میتواند تأثیرگذار باشد. من در کار کارشناسیام، یکی در کار مطبوعاتی، یکی از دوستان آمد اینجا با من صحبت کرد گفت من خبرنگارم، نمیدانستم، گفتم خب شما وظیفه داری روشنگری کنی. وظیفه ما این است. اگر در انتخابات شرکت نکنیم، یک عده انتخاب میشوند. چگونه انتخاب میشوند؟ همان لیستی که شما میدانید. همین امروز از این 30تای لیست تهران بیایند اینجا بنشینند، نگویند که اینها آمدهاند، باور کنید 25 نفرشان را نمیشناسید. مگر اینها نمایندگان ما نیستند؟ به خاطر اینکه کاری نکردهاند!
سخنرانیهایی که اینجا میشود چه نفعی برای مردم دارد؟ باید شما کاری کنید که دولت روحانی دروغگو که لباس حضرت علی(ع) و لباس حضرت محمد(ص) را تنش میکند و به مردم دروغ میگوید، این دولت چه دولتی است؟ من چه میدانم؟ من وقتی دیدم این آقای روحانی با عمامه آمده، گفتم خب این همه چیزش درست است که رفتم به این آقا رأی دادم. نمیدانستم که یک دزد و دروغگویی است که خودش و این برنامههایی که دور و برش هستند. سال گذشته دولت روحانی اعلام کردن بیستم حقوق میدهیم. منِ بدبخت رفتم تا بیستونهم حقوق ندادند، مزایا ندادند، پنجم فروردین رفتم بانک، به من گفت برو بیمه، رفتم بیمه، میگوید رئیس بیمه طبقه چهارم، یک ساعت راه افتادم رفتم، آقا صحبتهایش را کرده، میگوید برو پایین طبقه سوم، پیش آن سه نفر، رفتم پیش آنها، درآمده گفته که کجا بردی ریختی بابا؟ این بانک به من داده از بیستوپنجم. گفتم شما چرا دروغ میگویید؟ مرتب مردم را این طرف و آن طرف میکنند. حتی زن و بچه من به من بدبین شدهاند، میگویند تو این پول را گرفتی بردی 5810 مای بدبخت چه کار باید کنیم با این دولت دروغگوی هیچی ندار؟!
- متأسفانه حق با شماست. واقعیت این است که ما باید تلاش کنیم، برای سلامتی این پدر بزرگوار صلوات ختم کنید! واقعیت این است که باید تلاش کنیم انتخاب درست کنیم. باید حواسمان باشد هیجانی رأی ندهیم. یکی از مشکلات سیستم سیاسی کشور ما این است که در انتخابات، بهخصوص در ریاست جمهوری خیلی هیجانی است. یعنی مشکلات آبانماه را داریم، میآیند راجع به اینکه مثلاً میخواهند کوچهها را دو قسمت کنند، صحبت میکنند و از مردم رأی میگیرند. این یک مشکلی است که به نظر من این اتفاقاتی که میافتد، در کنار همه سختیها و مشقتی که برای همه ما و این بزرگوار و جوانان و پیرمردها ایجاد میشود، در کنارش یک آوردهای برای ما دارد و آن این است که آگاهی ما را زیاد میکند. حواسمان را جمع کنیم، هیجانی رأی ندهیم. با شناخت رأی بدهیم. با اطلاع و تحقیق رأی دهیم. دینمان این را میگوید. میگویند اگر خواستی مرجع را انتخاب کنی، یا برو تحقیق کن یا از یک کسی که قبولش داری و میدانی اهل تحقیق است، سؤال کن، بعد برو دین خودت را بسپار دستش. در حوزههای دیگر هم همینطور است. چرا کورکورانه کاری کنیم؟
چه کسی این را تأیید کرد؟ چرا آنها دزد را تأیید کردند؟
- بله، سؤال مهمی است. این سؤالی است که حالا کارشناسان سیاسی باید جلسات بعد بیایند، فرصت جلسه ما تمام شده. من این جمله را عرض کنم و از خدمتتان مرخص شوم. واقعیت این است که هم آنهایی که تأیید میکنند انسانند هم آنهایی که انتخاب میشوند انسانند. من امروز انتخاب میشوم، امر بر من مشتبه میشود، فردا میروم سراغ سوءاستفاده. قبلش پروندهام پاک پاک است. حالا ما رئیس جمهور در این کشور داشتیم که مورد تأیید امام(ره) هم بوده، بعد اشتباه کرده و حذف شده است. ما رئیس جمهور در کشور داشتیم که خود ماها به او رأی دادیم، رفتیم برایش تبلیغ کردیم، بعد کشور را سال 90 رها کرد رفت در خانه نشست. انسانها تغییر میکنند. آنهایی که در واقع محقق هستند، تأیید میکنند، یک حداقلهایی را میروند بررسی میکنند. میگویند یک فردی حداقلها را دارد. بله، انتقاد هم میشود کرد. آنها هم ممکنالخطا هستند. کسی جایزالخطا نیست. امکان خطا دارند. ما باید با چشم باز. الان بالای 15 هزار نفر برای انتخابات مجلس ثبتنام کردهاند. برای 290 کرسی، بگوییم 300 کرسی. یعنی برای هر صندلی مجلس 55 نفر ثبتنام کردهاند. 30 درصدشان تأیید نمیشود، بقیهشان که هستند. میشود هر صندلی مجلس 40 نفر. بعدش وظیفه من است. من نباید بنشینم درون خانهام، روز رأیگیری بروم آنجا، مثلاً از روی لیست نگاه کنم، بگویم این اسمه خوب است! باید بروم تحقیق کنم. اگر میشناسم به شناخت خودم. اگر نمیشناسم از آدمی که میشناسد و او را قبول دارم تحقیق کنم. میشود انسان بگوید نمیشناسم، پس مرجع تقلید انتخاب نمیکنم! نه. از کسی که میشناسد میرود میپرسد، انتخاب میکند. من میروم خانه بخرم، مگر همه ما اهل معاملهایم؟ نیستیم. میرویم از یک کسی که میشناسد، راهنمایی میگیریم. میخواهم ماشین بخرم، میبرم تعمیرگاه میگویم آقا تو نگاه کن زدگی نداشته باشد. درست است؟ والسلام و علیکم و رحمة الله و برکاته.
******************
- از اهالی مسجد بپرسید چه کسی یارانه میگیرد؟! در روز روشن میگوید ما 60 میلیون یارانه دادیم! آخر در روز روشن ...
- تصمیمگیری بنزین مالِ آقای روحانی بود یا شورای عالی ؟؟؟
- این آقایی که الان فرمودند ما اطلاعی نداشتیم، مگر حضرت آقا معیار نداد برای انتخابات؟
(آقای اصفهانی، از بعد از اتمام سخنرانی چند نفر دور هم نشستهاند با این آقای سخنران صحبت میکنند، صحبتهای رهبری هم با صدای بلند در زمینه پخش شده، من سعی کردم صحبتها را بزنم اما دیدم یکمقدار مفهوم نیست، اگر اینها را هم لازم بود بزنم، بگویید تا بعداً انجام دهم چون مطمئن نبودم اصلاً اینها را میخواهی یا نه؟)
انتهای پیام/