صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
تقویم تاریخ به سبکی متفاوت/ 20 دی

میرزاتقی‌خان امیرکبیر؛ از مبارزه با استعمار خارجی تا اصلاحات در امور داخلی

میرزا محمدتقی‌خان (1222-1268ق)، ملقب به «امیرکبیر»، سیاستمدار و صدراعظم عهد ناصرالدین شاه قاجار است.
کد خبر : 450580

به گزارش خبرنگار حوزه آیین و اندیشه گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، بارها شنیده‌ایم که گذشته چراغ راه آینده است. این چراغ، روشنگر مسیری است که به ساختن بنای تمدن ایرانی اسلامی می‌انجامد. چراغی که انوار روشنگرش حاصل تلاش صدها حکیم، هنرمند و فیلسوف مسلمان است که از قرن‌ها پیش خشت به خشت این بنای سترگ را روی هم گذاشته‌اند.


با شما مخاطب گرامی قراری گذاشته‌ایم تا هر روز به بهانه عددی که تقویم برای تاریخ آن روز به ما نشان می‌دهد، به زندگی یکی از مشاهیر و بزرگان تاریخ کهن ایران و اسلام مختصر اشاره‌ای کنیم تا بتوانیم پس از یک سال، با این انوار روشنگر چراغ تمدن و فرهنگ آشنا شویم. به این منظور هر روز صبح، بخشی از تاریخ کهن خود و افتخارات آن را مرور خواهیم کرد.


برای خوشه‌چینی از این خرمن دانش و فرهنگ، جلد اول کتاب«تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران» تألیف دکتر علی‌اکبر ولایتی که به سال ۱۳۹۲ در انتشارات امیرکبیر به زیور طبع آراسته شده، بهره برده‌ایم.



میرزا تقی‌خان یا میرزا محمدتقی‌خان (1222-1268ق)، ملقب به «امیرکبیر»، سیاستمدار و صدراعظم عهد ناصرالدین شاه قاجار است.


پدرش، کربلایی محمدقربان هزاوه‌ای فراهانی، از اهالی قریه هزاوه، واقع در دوازده کیلومتری شمال غربی شهرستان اراک بود. قریه هزاوه در مجاورت فراهان اراک قرار دارد و فراهان، همانند آشتیان، از مناطق ادیب‌پرور ایران است و خانواده قائم‌مقام نیز از این منطقه بوده‌اند.


خانواده امیرکبیر به خدمتگزاری خاندان قائم‌مقام اشتغال داشتند. پدر امیرکبیر آشپز این خانواده بود و بعد از زیارت عتبات عالیات و مکه، به کربلایی و سپس حاج قربان‌بیک آشپزباشی معروف شد و در اواخر عمر خود به سمت دربانی قائم‌مقام دوم رسید. مادر میرزاتقی‌خان فاطمه سلطان نام داشت که در همه اسناد عهد صدارت امیر از وی به «والده امیرنظام» تعبیر شده است. چون امیرکبیر از کار صدارت معزول و به کاشان تبعید شد، مادرش را نیز همراه خود برد.


درباره تاریخ دقیق ولادت امیرکبیر اختلاف است، عباس اقبال آشتیانی، سال تولد امیر را حدود 1213ق یا اندکی قبل یا کمی بعد از آن گفته است. فریدون آدمیت، سال تولد امیر را 1222 ق یا حداکثر یکی دو سال بیشتر دانسته است.


محمدتقی از کودکی، در خاندان قائم‌مقام فراهانی خدمت می‌کرد و هوش فطری و استعداد ذاتی او قائم‌مقام را بر آن داشت تا در تعلیم و تربیت وی کوشش بسیار کند. گفته‌اند محمدتقی در دوران کودکی، ناهار بچه‌های قائم‌مقام را به اتاق آنها می‌برد و سپس، هنگامی که پشت در منتظر ظروف غذا می‌ایستاد، به‌سبب تیزهوشی و کنجکاوی به سخنان فرزندان قائم‌مقام و معلم آنها گوش می‌داد. روزی، قائم‌مقام از فرزندان خود سؤالاتی کرد و آنها نتوانستند پاسخ بدهند، محمدتقی اجازه خواست و پاسخ داد. قائم‌مقام از وی پرسید که این مطالب را از کجا آموخته‌ای؟ و وقتی که پاسخ محمدتقی را شنید، شگفت‌زده شد و دستور داد تا معلم فرزندانش به وی نیز درس بیاموزد. امیر پس از آنکه خطّ و ربطی پیدا کرد و از حساب و سیاق چیزی فرا گرفت، قائم‌مقام او را مأمور محاسبه فیل‌خانه خود کرد و گویا این اولین شغلی است که به امیر داده است.


هوش و استعداد محمدتقی در نامه‌نگاری موجب شگفتی قائم‌مقام شد و او را بر آن داشت تا از او در امور دبیری کمک بگیرد.


به این ترتیب، محمدتقی رفته‌رفته با رجال سیاسی آن روزگار آشنا شد و در اندک مدتی توانست لیاقت خود را به شاه نیز نشان دهد. پس از چندی، به‌سبب دقت و صحت در کار، در 1249ق، فرمان مستوفی‌گری یافت. پس از مدتی نیز از خدمت قائم‌مقام مرخص شد و به جمع مستوفیان محمدخان زنگنه امیرنظام (متوفی 1257ق) پیوست.


 امیر از سمت لشکرنویسی به مقام منشیگری نظام ارتقا یافت و کم‌کم مستوفی نظام شد و در این مقام بود که سفر روسیه پیش آمد. پس از قتل گریبایدوف، وزیر مختار روس (1244ق)، چون مقرر شد هیئتی به سرپرستی خسرومیرزا برای عذرخواهی از این واقعه راهی روسیه شود، محمدتقی که حدود 23 سال داشت، در سلک همراهان امیرنظام قرار گرفت و در زمره دبیران بود که ظاهراً مأموریت داشت گزارش سفر را به قائم‌مقام بنویسد و او را از آنچه می‌گذشت کاملاً آگاه کند. میرزاتقی‌خان در این سفر چند ماهه از لحاظ سیاسی سهم چندانی نداشت، اما این سفر تأثیر ژرفی در شکفتن اندیشه مدنی میرزاتقی‌خان داشت. همین مأموریت‌های سیاسی بود که پایه‌های ترقی‌خواهی میرزاتقی‌خان را استحکام بخشید.


پس از بازگشت از این سفر بود که به «میرزا» و «خان» ملقب شد. 9 سال پس از سفر نخست به روسیه، امیرکبیر به همراه ناصرالدین میرزا، ولیعهد، به‌منظورملاقات مجدد با تزار روس روانه ایروان شد؛ با این تفاوت که این‌بار 9 مأمور ساده دولت ایران بلکه وزیرنظام آذربایجان بود. امپراتور روسیه به میرزا تقی‌خان عنایتی خاص نشان داد و هدیه‌ای نیز برای او فرستاد. محمدتقی‌خان در این سفر بار دیگر با تشریفات دیدارهای رسمی خارجی آشنا شد و بیش از پیش به فن مذاکره با مقامات و سران دول خارجی پی برد. مأموریت ایروان ارزش سیاسی چندانی نداشت، اما تجربه مفیدی برای امیرکبیر بود.


در 1259ق، در پی اوج گرفتن اختلافات ایران و عثمانی، میرزا تقی‌خان نماینده دولت ایران در مذاکرات ارزروم شد. مذاکرات بیش از چهار سال طول کشید و پیمان ارزروم که در سال 1263ق بسته شد. کنفرانس ارزروم را باید به دو دوره متمایز تقسیم کرد: دوره نخست شامل هجده مجلس مذاکره بود. مجلس اول در پانزدهم ربیع‌الثانی 1259ق با افتتاح کنفرانس آغاز گردید و مجلس هجدهم در تاریخ دهم صفر 1260ق تشکیل یافت. در جلسات هجده‌گانه مزبور از مسائل مورد اختلاف ایران و عثمانی گفتگو شد. نمایندگان دو کشور حرف‌های خود را زدند و از ادعاهای دولت‌شان دفاع کردند. مأموران واسطه روس و انگلیس هم پرسش‌ها و نکته‌جویی‌ها می‌کردند.


دوره دوم کنفرانس از اواسط 1261ق تا اواسط 1263ق، که پیمان بسته شد، ادامه یافت. در این دوره کنفرانس به تدوین و نگارش مواد عهدنامه پرداختند. درایت و صلاحیت و احاطه میرزا تقی‌خان بر علوم روز و اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جهان و از همه مهم‌تر حوصله و تحمل او سبب شد که با وجود کارشکنی‌های بسیار، نتیجه مذاکرات مطلوب طرف ایرانی باشد.


پس از مرگ محمد شاه در 6 شوال 1264ق، شاه جدید، ناصرالدین شاه که در آذربایجان بود از میرزا تقی‌خان، که در آن زمان وزارت نظام آذربایجان را برعهده داشت، خواست تا مقدمات ورود او را به تهران فراهم کند. اردوی ناصرالدین شاه در 19 شوال 1264ق، از تبریز به راه افتاد.


 وی در باسمنج، میرزا تقی‌خان را به امیرنظامی منصوب کرد. امیرنظام در این سفر درایت بسیار نشان داد و اردوی شاهی را با نهایت نظم به تهران رساند. پس از ورود شاه به تهران و جلوس بر تخت سلطنت، امیرنظام منصب صدارت یافت و به «اتابک اعظم» و «امیرکبیر» ملقب شد.خدمات و زحمات میرزاتقی‌خان امیرکبیر برای به تخت نشاندن ولیعهد، نصرالدین میرزا، به سلطنت موجب رضایت کامل ناصرالدین شاه شد و شاه به او نزدیک‌تر و با او صمیمی‌تر شد تا آنجا که پس از چهار ماه و اندی تصمیم گرفت که خواهر خود، عزت‌الدوله، را به همسری امیر درآورد.


پس از آن، امیرکبیر به اجرای پاره‌ای اصلاحات اساسی پرداخت و بسیاری از حکام و والیان را عزل و گروهی جدید را به حکومت و امارات منصوب کرد. امیرکبیر، به سبب ازدواجش با عزت‌الدوله، خواهر ناصرالدین‌شاه، توانست تا مدتی از بدگویی‌های درباریان در امان باشد و به علاوه از حوادث و مسائل حرم نیز آگاه شود؛ مسائل و حوادثی که در سیاست‌گذاری‌ها مؤثر بود.


امیرکبیر در زمانی به صدارت انتخاب شد که خزانه مملکت تهی، مداخلات روس و انگلیس در امور ایران فراوان، کینه‌جویی عثمانی‌ها پابرجا، مدعیان صدارت پرشمار، رشوه و فساد در سرتاسر ایران رایج و به‌طور کلی کارها از مجاری خود خارج و شیرازه امور مملکتی در حال گسستن بود، اما توانست با تکیه بر اراده نیرومند خود بسیاری از مشکلات را حل کند.


امیرکبیر در دوران صدارت خود همواره تلاش کرد که جامعه ایران را در همه زمینه‌ها متحول سازد. وی در دوران صدارت خود خدمات ارزنده‌ای به ایران کرد که پاره‌ای از آنها عبارتند از:


1. اصلاح نظام کهنه و ناکارآمد اداری؛


2. کاهش نفوذ فئودال‌ها و افزایش قدرت دولت مرکزی؛


3. برقراری امنیت در سراسر کشور؛


4. پاداش دادن به خادم و مجازات کردن مجرم بدون توجه به مقام، منصب و نسبت‌های خانوادگی افراد؛


5. جلوگیری از ستم کردن حکام بر مردم؛


6. مبارزه با رشوه‌دهی و رشوه‌گیری؛


7. سروسامان دادن به وضع مالی مملکت و تدوین بودجه؛


8. تعیین مقرری برای شاه و اعضای خاندان سلطنتی و کاهش حقوق و مزایای آنها؛


9. توجه به امر نظام و تنظیم رده‌های نظامی؛


10. توسعه کارخانجات در ایران؛


11. توجه به مسئله کشاورزی و زراعت؛


12. توسعه راه‌ها و خیابان‌ها و زیباسازی شهرها؛


13. حذف القاب زائد؛


14. تأسیس روزنامه و تشویق تحصیل‌کردگان به ترجمه کتاب؛


15. توجه به فراگیری علوم جدید، تأسیس مدرسه دارالفنون و اعزام محصلان ایرانی به خارج برای فراگیری علوم جدید؛


16. جلوگیری از مداخله دولت‌های بیگانه در امور داخلی ایران؛


17. سرکوب شورش حسن خان سالار و فرونشاندن فتنه باب و دیگر اغتشاشات در داخل کشور؛


18. توجه به امر بهداشت؛


19. تأسیس چاپارخانه منظم؛


20. احداث عمارات و بناها و بازار در تهران و شهرهای دیگر؛


21. توجه به خاندان قائم‌مقام که امیرکبیر پیشرفت خود را مدیون آنها می‌دانست.


در بعد سیاست خارجی و روابط با نمایندگی‌های دول بیگانه در ایران نیز فعالیت‌های امیر بنیادی و متکی بر حفظ منابع ملی و حاکی از علم و اطلاع و تسلط او بر عرف بین‌الملل است. اگرچه پیش از امیر نیز دولت ایران وزیر امور خارجه داشت، ولی در عهد او وزارت امور خارجه به صورت نهادی مشخص بنیاد نهاده شد و نخستین کارکنان آن را خود امیر انتخاب کرد و ساختمانی برای آن در نظر گرفت. وزارت امور خارجه از 1265 تا 1267ق در دست خود او بود و از این تاریخ میرزا محمدعلی خان را به منصب وزارت مهام دولت خارجه منصوب کرد.


از کارهای امیر در این دوران، بازداشتن سفیران کشورهای بیگانه از مداخله در امور داخلی ایران، اهتزاز دائمی پرچم ایران در کشورهای دیگر، فرستادن نمایندگان دائمی سیاسی برای تأسیس سفارتخانه و نمایندگی به لندن، پترزبورگ، بمبئی، استانبول و تفلیس به‌رغم مخالفت روسیه و تدوین دستورالعمل برای مذاکرات با وزرای مختار دولت‌های بیگانه، به کار بستن تدبیری برای کسب اخبار و اطلاعات از سفارت‌های بیگانه، که باعث وحشت و نگرانی مداخله‌جویان خارجی شد و نظارت بر رفت‌وآمد بیگانگان و مرسوم کردن اخذ تذکره برای آنها بود.


امیر همچنین به آموزش و تربیت مأموران ایرانی مقیم خارج از کشور توجهی خاص داشت و می‌کوشید آنها را از میان شایسته‌ترین افراد انتخاب کند. در سیاست خارجی از اصول خاصی پیروی می‌کرد و از سیاست موازنه منفی سود می‌برد و با اعطای هرگونه امتیاز به بیگانگان مخالف بود و در عین حال، از سیاست بهره‌گیری از نیروی سوم و توسعه روابط متعادل با کشورهای جهان طرفداری می‌کرد.


امیرکبیر مخالف با دخالت بیگانگان در امور کشور بود. همین ویژگی موجب درگیری وی با سفارت‌های دو دولت روس و انگلیس شد. نخستین موضوعی که سبب مناقشه امیر و دولت انگلیس شد، تعریف حد و حدود حاکمیت ایران بر خلیج فارس بود. امیرکبیر همواره می‌کوشید سیطره ایران را بر نواحی جنوبی خلیج فارس تثبیت کند و با همین هدف، برخی کارگزاران دولت را در آن مناطق تغییر داد.


در این زمان با طرح مسئله الغای تجارت برده در خلیج فارس، از طرف دولت انگلستان، روبه‌رو شد. در پی آن، نماینده این کشور در ربیع‌الثانی 1265ق به دولت ایران اطلاع داد که ناوگان انگلیسی، کشتی‌ها را در این آب‌ها جستجو و توقیف می‌کند. ایران به شدت مخالفت کرد و آن را سلب حاکمیت ایران و مخالف قوانین اسلامی دانست و هشدار داد که این کار موجب می‌شود که روس‌ها نیز درصدد کسب امتیاز برآیند. با آنکه وی موافقت کرد در یک دوره چهار ماهه ناوگان انگلیسی، با حضور مأموران ایرانی، کشتی‌ها را بازرسی کند، ولی بعداً با اعلام اینکه به حکمرانان فارس و خوزستان دستور داده است از حمل و نقل بردگان ممانعت کنند، این کار را متوقف کرد. با وجود این، کوشش‌های کلنل جاستین شیل، وزیرمختار انگلیس و توسل او به ناصرالدین شاه موجب شد تا امیر بپذیرد که مدت یازده سال ناوگان انگلیسی، با حضور یک صاحب‌منصب ایرانی، به بازرسی کشتی‌ها بپردازد.


موضوع دیگر، درخواست‌های مکرر سفارت‌های روس و انگلیس برای صرف‌نظر کردن از تنبیه برخی مجرمان بود که امیر با این امر هم به‌شدت مخالفت می‌کرد و آن را مداخله در امور ایران می‌دانست.


دوران صدارت امیر صحنه اختلاف دو دولت ایران و روسیه بر سر مسائل اقتصادی و مرزی بود. نخستین اختلاف بر سر امتیاز شیلات ایران بود. امیرکبیر شیلات ایران را که از عهد محمدشاه در اجاره روس بود، به بازرگانی ایرانی واگذاشت و دولت روسیه کاری از پیش نبرد.


اوج درگیری میان روس و دولت ایران بر سر مسئله آشوراده رخ داد. امیر از اشغال آشوراده به دست روس‌ها سخت ناراضی بود. در اوایل کار درصدد آزاد کردن جزیره و بیرون راندن روس‌ها برآمد و در این راه اقدامات لازم را انجام داد ولی عمق نفوذ روسیه تزاری در سواحل دریای خزر و وجود کشتی‌های جنگی مدرن و دخالت‌های انگلیس در سراسر کشور مانع از اجرای نقشه امیرکبیر، به نحو مطلوب شد. در نتیجه، در ربیع‌الاول سال 1266ق، نامه‌ای درباره بیمارستان روس در ایران به وزیر خارجه روسیه، کنت نستلرد نوشت و به طرزی ماهرانه، با یک جمله، مالکیت ایران را بر جزیره آشوراده، که در تصرف روس‌ها بود، مسلم دانست و تخلیه آنجا را مطالبه کرد.


روسیه تزاری در اواخر دوران محمد شاه، با اصرار و فشار، امتیاز ساختن بیمارستانی در استرآباد برای اتباع روسی که در دریای خزر و سواحل ایرانی آن بودند به دست آورد اما در زمان محمد شاه موفق به ساختن این بیمارستان نشدند و اوایل صدارت امیرکبیر، با ارائه سند امتیاز از دولت، تقاضای صدور اجازه ساخت آن را دادند.


امیرکبیر، نخست طی مذاکرات بسیار مقامات روسی را قانع کرد که خود دولت ایران بیمارستان بسازد و به‌صورت اجاره به دولت روس واگذار کند، بدین شرط که مأموران محافظ بیمارستان از پاسبانان ایرانی باشند و نه از افراد روسی.


در همین خصوص چندین نامه بین امیرکبیر و سفارت روسیه ردوبدل شد تا سرانجام وزارت امور خارجه روس در تاریخ جمادی‌الثانی 1266ق در جواب نامه امیرکبیر با انصراف موقتی از ساختن بیمارستان موافقت کرد و به مالکیت ایران بر جزیره آشوراده اعتراف کرد، ولی حاضر به الغای امتیاز بیمارستان نشد. در نتیجه امیرکبیر اگرچه به هدف نهایی خود نرسید، از ساخته شدن بیمارستان روسی جلوگیری کرد.


میرزا تقی‌خان امیرکبیر از ذیقعده 1264ق اندکی بیش از سه سال صدراعظم ناصرالدین شاه قاجار بود. او در این مدت دست به اقدامات مهمی زد که بزرگان دربار و خاندان سلطنتی را برآشفت. رابطه‌اش با مهدعلیا، مادر مقتدر شاه، تیره بود. از سوی دیگر، سفرای بریتانیا و روسیه نیز با او مشکل پیدا کرده بودند اما امیر تمام این مخالفت‌ها را به اتکای رابطه گرمی که با شاه داشت تحمل می‌کرد. این وضع همچنان ادامه داشت تا اینکه در ذیقعهده سال 1267ق، در سفر شاه به اصفهان، به سبب مخالفت امیر با تبعید عباس میرزا برادر ناتنی ناصرالدین شاه به قم، روابط شاه و امیر رو به وخامت گذاشت و زمینه عزل و قتل امیر فراهم شد.


او را نخست از صدارت و سپس از امیرنظامی خلع کردند. امیر یک روز پس از خلع از تمامی مناصب و القاب، به همراه همسرش، شاهزاده خانم عزت‌الدوله، مادرش، یک پسر و دو دختر کوچکش، راهی تبعیدگاه کاشان شد. ناصرالدین شاهت شخصاً دستوراتی دقیق برای مأموران همراه او صادر کرد که نشان می‌داد اصرار دارد حرمت صدراعظم سابق و خواهرش حفظ شود.


سرانجام شاه در حال مستی فرمان قتل او را صادر کرد و علی‌خان فراشباشی مأمور آن کار شد. وی در بامداد 18 ربیع‌الاول 1268ق وارد فین کاشان شد و به حمامی که امیر آنجا بود رفت و حکم را خواند. به درخواست امیر، رگ دستش را گشودند و سپس به سبب تعجیلی که داشتند، او را خفه کردند و برخی اشیای شخصی او را به غنیمت بردند. در تهران مرگ امیر را به بیماری او نسبت دادند که حاکی از بیم شاه و اطرافیانش از شایعه قتل امیر بود. با این همه، انعکاس این حادثه در تهران نامطلوب بود و سفارت انگلیس رسماً به اعتراض برخاست. شاه خود را از مداخله در کار مبرا ساخت و میرزا آقا خان نوری هم تقصیر را به گردن حاج علی خان نوری انداخت.


 انتهای پیام/4104/


انتهای پیام/

ارسال نظر