صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۱:۴۸ - ۰۳ دی ۱۳۹۸

بنیتو موسولینی کیست؟!

بنیتو موسولینی در سال 1902، برای گریختن از خدمت سربازی به سوئیس رفت و در آن جا بود که با بسیاری از سوسیالیست‌ها هم پیمان شد.
کد خبر : 450078

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، بنیتو موسولینی ایتالیایی را پایه گذار فاشیسم می نامند که به مشاغلی همچون سیاستمداری، روز نامه نگاری، نویسندگی و معلمی مشغول بود.


وی همانند سیاستمداران دیگر زندگی پرفراز و نشیبی داشت که امروز خبرگزاری آنا قصد دارد به تشریح آن بپردازد.



بنیتو موسولینی کیست؟


بنیتو موسولینی ایتالیایی متولد 29 ژوئیه‌ی  1883 است و او را پایه گذار فاشیسم می نامند.


او در خانواده‌ای فقیر به دنیا آمد، پدر وی، الساندرو موسولینی آهنگر بود. الساندرو یکی از فعالان آنارشیست بود. مادرش، رزا موسولینی (نی مالتونی) آموزگار مدرسه‌ی ابتدایی بود.


موسولینی کودکی با هوش بود. با چنان پیشینه‌ی محقرانه‌ای جای تعجب است که او چگونه توانست به قدرتمندترین مرد ایتالیا تبدیل گردد. باید به عقب برگردیم و برخی از روی دادهای مهم زندگی این رهبر بزرگ را توصیف کنیم.



بنیتو موسولینی در طول دوران زندگی خود به مشاغلی همچون سیاستمداری، روز نامه نگاری، نویسندگی و معلمی مشغول بود و در نهایت در  28 آوریل 1945  دیده از جهان فرو بست.


زندگی پرفراز و نشیب موسولینی


موسولینی با وجود هوش بالایی که داشت اما خلق و خوی تند وخشنی از خود نشان می‌داد و خود خواه بود.


وی یک دانش آموز ضعیف در مدرسه بود و به همین علت از مدرسه اخراج شد، پس از آن، به یک مدرسه‌ی شبانه روزی در فانزای ایتالیا فرستاده شد که مجدداً از آن جا نیز اخراج شد، اما این بار به علت چاقو زدن به هم کلاسی خود.


پس از اخذ مدرک دیپلم از یک مدرسه‌ی جدید، مدت کوتاهی به عنوان آموزگار جای گزین به انجام وظیفه پرداخت.


موسولینی به عنوان یک روزنامه نگار!


او در سال 1902، برای گریختن از خدمت سربازی به سوئیس رفت  و در آن جا بود که با بسیاری از سوسیالیست‌ها هم پیمان شد.


موسولینی در سال 1904 به ایتالیا بازگشت و فعالیت خود را به عنوان روز نامه نگار در روزنامه‌ی سوسیالیستی آوانتی "AVANTI" آغاز کرد.



وی خیلی زود به یک سوسیالیست شناخته شده در ایتالیا تبدیل شد و شروع به ترویج دیدگاه‌های خود برای جنگ بر علیه آلمان در جنگ جهانی اول کرد.


سوسیالیستهایی که مخالف مداخله در جنگ بودند این نظریات را نپذیرفتند. موسولینی به زودی از سوسیالیسم جدا شد و روز نامه‌ی خود را با نام پوپولو دِ ایتالیا "Il Popolo d'Italia" راه ‌اندازی کرد.


او از طریق روز نامه‌ی خود به حمایت خویش از جنگ ادامه داد. در نهایت، هنگامی که ایتالیا در جنگ علیه آلمان به متفقین پیوست، موسولینی به عنوان سرباز داوطلب وارد ارتش ایتالیا به نام ""Esercito شد.


موسولینی به رتبه‌ی سرجوخه ارتقا یافت، ولی در سال 1917 به علت زخم‌های نارنجک مرخص شد.


موسولینی خود را یک روشنفکر می‌پنداشت، وی کتاب خوان ماهری نیز بود؛ علایق وی در زمینه فلسفه اروپایی عبارت بودند از سورل، فوتوریست ایتالیایی به نام فیلیپو تومازو مارینتی، سوسیالیست فرانسوی گوستاو هروه، آنارشیست ایتالیایی اریکو مالاتستا و فیلسوفان آلمانی فریدریش انگلس و کارل مارکس.


موسولینی زبان‌های فرانسوی و آلمانی را به صورت خود آموز فرا گرفته بود و دست نوشته‌هایی از نیچه، شوپنهاوئر و کانت را به زبان ایتالیایی برگرداند.



خالی از لطف نیست که بدانید؛ در طول این زمان، وی مقاله ای با نام "Il Trentino veduto da un Socialista" ( ترنتینو چنان‌که توسط یک سوسیالیست نظاره می‌شود) را در گاهنامه رادیکال La Voce منتشر کرد.


وی همچنین چندین چکیده در مورد ادبیات آلمانی، برخی داستان‌ها، و نیز یک نوول با عنوان L'amante del Cardinale (معشوقهٔ کاردینال) را چاپ کرد.


نوولی که با همکاری سانتی کوروایا نوشت و به عنوان یک داستان سریالی در چندین شماره توسط روزنامه ترنتینویی Il Popolo (مردم) به چاپ رسیدند و چاپ‌های آن از ۲۰ ژانویه تا ۱۱ مه ۱۹۱۰ منتشر شدند. نوول نامبرده بسی رنگ و بوی ضدکلیسایی داشت و سالها بعد وقتی موسولینی با واتیکان معاهده ای امضاء کرد، از دور چاپ خارج شد.


وی اکنون در هیبت یکی از برجسته‌ترین سوسیالیست‌های ایتالیا درآمده بود. در سپتامبر ۱۹۱۱، موسولینی در شورشی که توسط سوسیالیست‌ها بر علیه جنگ ایتالیا در لیبی هدایت شده بود، مشارکت کرد. او با خشم «جنگ امپریالیستی» ایتالیا در لیبی را محکوم کرد، کاری که برای وی پنج ماه زندان به ارمغان آورد. پس از آزادی اش، وی به اخراج ایوانوئه بونومی و لئونیدا بیسولاتی از حزب سوسیالیست کمک کرد؛ چرا که آنان را دو تجدیدنظرطلبی می‌دانست که از جنگ حمایت کرده بودند.


وی با گزینش به سِمت سردبیری روزنامهٔ حزب سوسیالیست به نام !Avanti (به پیش!) پاداش زحمات خود را دریافت. تحت رهبری وی، تیراژ روزنامه به زودی از ۲۰٬۰۰۰ به ۱۰۰٬۰۰۰ رسید. جان گانتر در ۱۹۴۰ وی را «یکی از موفق‌ترین روزنامه نگاران در قید حیات» نامید؛ موسولینی در همان حال که راهپیمایی به سوی رُم را سازمان می‌داد یک گزارشگر پُرکار نیز بود و تا سال ۱۹۳۵ برای بنگاه خبری هرست می‌نوشت. موسولینی به قدری با نوشتارهای مارکسیستی آشنا بود که نه تنها در نوشته‌های خودش از شناخته شده‌ترین آثار مارکسیستی نقل قول می‌کرد بلکه از آثار کمتر شناخته شده در این دوران موسولینی خود را یک مارکسیست در نظر می‌گرفت و مارکس را به عنوان «بزرگترین در میان نظریه پردازان سوسیالیسم» توصیف کرد.



وی در ۱۹۱۳ Giovanni Hus, il veridico (یان هوس؛ پیامبری صادق) را منتشر ساخت؛ زندگی‌نامه ای تاریخی-سیاسی در مورد زندگی و مأموریت کشیش اصلاح طلب چکی به نام یان هوس و پیروان رادیکال وی، هوسی‌ها. در طول این دورهٔ سوسیالیستی از زندگی وی، موسولینی گاهی از نام مستعار "Vero Eretico" (مرتد بی‌ریا) بهره می‌گرفت.


موسولینی مساوات‌خواهی را رد کرد، یعنی یک دکترین پایه ای سوسیالیسم را و متأثر از اندیشه‌های ضدمسیحی نیچه به ویژه خدا مرده‌است بود. موسولینی احساس کرد که سویالیسم تحریف شده‌است، از دیدگاه شکست‌های مارکسیسم جبرگرا و اصلاحات سوسیال دموکراتیک، و باور داشت که اندیشه‌های نیچه سوسیالیسم را نیرومند خواهد ساخت. در حالی که به اردوگاه سوسیالیسم تعلق داشت، نوشته‌های وی نشان دادند که سرانجام وی مارکسیسم و مساوات خواهی را به سود مفهوم ابرانسان نیچه و ضدیت وی با مساوات خواهی رها ساخته‌است.


موسولینی در اواخر سال 1930، کم کم حمایت طرف داران خود را از دست داد.


با نزدیک شدن جنگ جهانی دوم او افراد خود را بر خلاف میل آنها به جنگ وادار کرد و اگر چه او به مدت 15 سال آماده باش نظامی را آموزش داد، اما هنگامی که هیتلر به لهستان حمله کرد ارتش او کاملاً آماده نبودند.


موسولینی پس از سقوط فرانسه با این تصور که جنگ بیش از چند هفته طول نمی‌کشد اعلام جنگ کرد و با نمایش ضعیف نظامی در حمله به یونان در ماه اکتبر او هیچ چاره‌ای جز تبعیت از هیتلر نداشت.


موسولینی از اعلام جنگ هیتلر با روسیه در ژوئن 1941 و ایالات متحده‌ی آمریکا در دسامبر 1941 حمایت کرد. با این حال، موسولینی تنها درسی را که از جنگ جهانی اول گرفته بود نا دیده گرفت و درس این بود که ایالات متحده‌ی آمریکا به تنهایی پیامد آن جنگ را رقم زده بود. ایالات متحده‌ی آمریکا ابر قدرت بود نه آلمان.


"ستاره‌ی من سقوط کرده است. دیگر هیچ انگیزه‌ی مبارزه‌ای در من باقی نمانده است. من کار و تلاش می‌کنم، در حالی که می‌دانم تمام اینها یک نمایش مضحک است. . . من چشم به پایان این تراژدی دوخته‌ام و به طرز عجیبی از همه چیز فاصله گرفته‌ام، از بازیگری هیچ نمی‌دانم. احساس می‌کنم من آخرین تماشاگر هستم".


موسولینی در مصاحبه‌ی 1945 ایتالیا در تمام جبهه‌ها متحمل شکست شد و به دنبال ورود انگلستان و آمریکا به ساحل سیسیل، بسیاری از دست یاران موسولینی در نشست شورای بزرگ فاشیست در 25 ژوئیه‌ی 1943 به مخالفت با او برخاستند. و این مخالفت فرصتی را در اختیار پادشاه قرار داد تا دستور برکناری و دست گیری موسولینی را صادر کند.


پادشاه ویکتور امانوئل سوم فیلد مارشال پیدرو بادگلیو را به عنوان نخست وزیر جدید ایتالیا منصوب کرد. چند ماه بعد موسولینی توسط آلمانی‌ها از یک اقامتگاه در بالای کوه جایی که در آن زندانی بود آزاد شد.


او به شمال ایتالیا نقل مکان کرد و در آن جا کوشید تا یک دولت فاشیست جدید را ایجاد کند. او به عنوان یک بازیچه در دست‌های آلمان باقی ماند.


موسولینی تحت فشارهای هیتلر و چند فاشیست وفا دار که دولت جمهوری سالو را تشکیل دادند تسلیم شد و نقشه‌ی اعدام کسانی را که به او خیانت کرده بودند کشید. او به عنوان رئیس دولت و وزیر امور خارجه برای جمهوری اجتماعی ایتالیا انتخاب شد، این بخش از شمال ایتالیا تحت کنترل آلمان بود. در طول این مدت او خاطرات بسیاری نوشت. روزنامه‌ی دا کاپو (Da Capo) زندگی نامه‌ی شخصی و خاطرات او را با عنوان "صعود و سقوط من" تلفیق و منتشر کرد.


اجساد بی‌جان موسولینی و فاشیستهای دیگر به صورت وارونه از سقف ایستگاه پمپ بنزین آویزان و از پایین توسط مردم شهر سنگ باران شدند.


آخرین روزهای موسولینی


بنیتو موسولینی و معشوقه‌‌اش کلارا پتاچی در 27 آوریل 1945 توسط پلیس ایتالیا دستگیر شدند.


آنها در نزدیکی روستای دونگو بازداشت شدند. آنها سعی داشتند به منظور فرار به اسپانیا سوار با هواپیمایی به سوئیس بروند. موسولینی با ارتش فراری آلمان مسافرت می‌کرد.


او سعی کرد با پوشیدن یک لباس نظامی آلمانی فرار کند. پس از چندین تلاش نا موفق آنها به کومو رسیدند. آنها در نهایت به مزگرا برده شدند جایی که آخرین شب خود را با خانواده‌ی دی ماریا سپری کردند.


موسولینی و پتاچی روز بعد به روستای جیولینو دی مزگرا برده شده و در آن جا به ضرب گلوله کشته شدند.


کمیته‌ی آزادی بخش ملی به کلونل والریو دستور داد تا حکم را اجرا کند. نام واقعی کلونل والریو والتر اُدیسیو بود. او موسولینی، پتاچی و فاشیستهای دیگر را درکامیون‌هایی جا به جا کرد. آنها به یک مکان خالی برده شدند و در آنجا پتاچی موسولینی را در آغوش گرفت و مانع از رفتن او شد. پتاچی تیر خورد و هنگامی که بدن شل و بی جان او بر روی زمین افتاد موسولینی پیراهن خود را باز کرده و فریاد زد، "تیر را به سینه‌ی من شلیک کنید!" و اُدیسیو تیر را به سمت سینه‌ی او نشانه رفت. موسولینی افتاد، اما نمرد.


اُدیسیو به موسولینی که به سختی نفس می‌کشید نزدیک شد و گلوله‌ی دیگری را در سینه‌ی او خالی کرد. اجساد بی ‌جان آنها روز بعد برای مشاهده‌ی عموم به صورت وارونه آویزان شد.


 


انتهای پیام/


 


انتهای پیام/

برچسب ها: سربازی
ارسال نظر