صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۷:۱۵ - ۱۸ دی ۱۳۹۸

ارتباط میان ژنتیک و باهوش بودن افراد

ژن‌ها واحد‌های وراثتی انتقال‌دهنده‌ی صفات زیستی از والدین به فرزندان هستند اما، حتی صفات با توارث‌پذیری بالا نیز در طول رشد تحت تأثیر عوامل محیطی قرار می‌گیرند
کد خبر : 449238

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، بسیاری بر این باورند که باهوش بودن افراد ارتباط تنگاتنگی با ژنتیک و انتقال اطلاعات از نسل های گذشته به فرد دارد، اما آیا این موضوع صحت دارد؟


در همین راستا امروز خبرگزاری آنا قصد دارد به بررسی صحت و سقم این موضوع بپردازد.



ژنتیک دقیقا چیست؟


علم ژنتیک یکی از شاخه‌های علوم زیستی محسوب می‌شود که بوسیله قوانین و مفاهیم موجود در این علم می‌توان به تشابه یا عدم تشابه دو موجود نسبت به یکدیگر پی برد، البته باید بدانیم که چطور و چرا چنین تشابه و یا عدم تشابه در داخل یک جامعه گیاهی و یا جامعه جانوری، بوجود آمده است.


علم ژنتیک علم انتقال اطلاعات بیولوژیکی از یک سلول به سلول دیگر، از والد به نوزاد و بنابراین از یک نسل به نسل بعد است. ژنتیک با چگونگی این انتقالات که مبنای اختلالات و تشابهات موجود در ارگانیسم‌هاست، سروکار دارد. علم ژنتیک در مورد سرشت فیزیکی و شیمیایی این اطلاعات نیز صحبت می‌کند.


صفات چطور منتقل می‌شوند؟


طبق قوانین وراثت، جانداران دیپلویید (همچون انسان)، برای هر صفت خود، ۲ آلل دارند که یکی از آن‌ها را از پدر و دیگری از مادرش دریافت کرده‌اند.


در صورتی که این دو آلل یکسان باشند، فرد از نظر آن ژن هموزیگوت، و اگر متفاوت باشند هتروزیگوت است.


در این صورت فنوتیپ فرد می‌تواند چندین حالت داشته باشد. به‌طور مثال اگر یکی از آلل غالب باشد (یعنی خود را به‌طور کامل بروز دهد) و دیگری مغلوب باشد (اثری از خود ظاهر نکند)، فنوتیپ فرد مربوط به الل غالب خواهد بود.


بعنوان مثال، فردی که یک الل A و یک الل O برای گروه خونی خود دارد، فنوتیپ گروه خونی A را خواهد داشت؛ چرا که الل O نسبت به A مغلوب است و بروز نمی‌کند.



همچنین، دو الل ناهمسان می‌توانند هم‌زمان خود را بروز دهند که به این حالت هم‌توانی گفته می‌شود.


در این صورت، در فنوتیپ فرد، دو صفت مربوط به هر کدام از دو الل ظاهر شد؛ همچون فردی که دارای گروه خونی AB است.


حالت دیگری که ممکن است رخ دهد غالب ناقص است؛ در این صورت، فنوتیپ فرد ترکیب و حد واسطی از دو صفت خواهد بود. همچون فردی که یک الل مربوط به مو‌های مجعد و یک الل مربوط به مو‌های صاف داشته باشد. در این صورت فنوتیپ مو‌های او موج‌دار خواهد بود.


به‌علاوه، برخی صفات می‌توانند تحت تأثیر چند ژن قرار داشته باشند. این ژن‌ها ممکن است همگی بر روی یک کروموزوم، یا حتی چند کروموزوم مختلف قرار داشته باشند و به این حالت صفات چندژنی می‌گویند.


تعیین اثر و سهم هر کدام از این ژن‌ها در فنوتیپی که فرد نشان می‌دهد بسیار دشوار است. طول قد و رنگ مو از جمله این صفات هستند.


به جز موادی که ذکر شد (که همگی از قوانین مندل پیروی می‌کنند)، صفاتی هستند که از این قوانین مستقل هستند.


عامل بروز این صفات در کروموزوم‌های موجود در هسته قرار ندارد؛ بلکه به اندامک‌هایی که سلول تخم از گامت‌ها دریافت می‌کند بستگی دارد.


همچنین، برخی صفات تحت اثر محیط قرار دارند؛ همچون رنگ گلبرگ‌های گیاه ادریسی که در خاک‌های اسیدی آبی، و در خاک‌های خنثی صورتی است.



آیا باهوش بودن ارثی است


ژن‌ها واحد‌های وراثتی انتقال‌دهنده‌ی صفات زیستی از والدین به فرزندان هستند و توارث‌پذیری یعنی اینکه چند درصد گوناگونی یک صفت خاص در جمعیتی مشخص، فارغ از عوامل محیطی، به علت تفاوت‌های ژنتیکی در جمعیت مورد نظر است. برخی صفات مانند رنگ چشم توارث‌پذیری بالایی دارند و به سهولت به نسل بعدی منتقل می‌شوند.


اما با این حال، حتی صفات با توارث‌پذیری بالا نیز در طول رشد تحت تأثیر عوامل محیطی قرار می‌گیرند و این موضوع در مورد هوش به قدری پیچیده است که به سادگی نمی‌توان نقش وراثت و محیط را از یکدیگر تفکیک کرد، زیرا هوش یک صفت چندژنی است که از تعامل شمار زیادی ژن تأثیر می‌پذیرد.


پژوهشگران دریافته‌اند میزان توارث‌پذیری بهره‌ی هوشی (IQ) بین ۰/۷ تا ۰/۸ است، به این معنی که ۷۰ تا ۸۰ درصد هوش ناشی از عامل وراثت است.


این الگو در پژوهش‌های متعددی ثابت شده است: بهره‌ی هوشی دوقلو‌های همسانی که در خانواده‌های جداگانه تربیت شده‌اند در مقایسه با دوقلو‌های غیرهمسان تربیت شده در یک خانواده به همدیگر شبیه‌تر است.


شباهت بهره‌ی هوشی دوقلو‌های همسان تربیت شده در خانواده‌های جداگانه در مقایسه با خواهر و برادر‌هایی که به فرزندخواندگی قبول شده‌اند نیز بسیار بیشتر است.


البته؛ گفته می‌شود میزان توارث‌پذیری بهره‌ی هوشی با افزایش سن بالا می‌رود.


این میزان در مراحل اولیه‌ی رشد ۰/۲ است و اواخر دوره‌ی بزرگ‌سالی به ۰/۸ می‌رسد. از این رو روان‌شناسان ادعا می‌کنند که تأثیرپذیری از ژن‌ها با افزایش سن تقویت می‌شود. علت تقویت این تأثیرپذیری در گذر زمان به گوناگونی تعاملات انسانی با دنیای خارج نسبت داده شده است، چرا که به نظر می‌رسد هر جمعیتی به فراخور خصوصیات ژنتیکی خود به شرایط محیطی متفاوتی روی می‌آورد؛ بنابراین علی‌رغم وراثت‌پذیری بالای بهره‌ی هوشی نمی‌توان از تأثیرات محیطی چشم‌پوشی کرد.


وراثت و ناتوانی‌های ذهنی


هوش در شرایط عادی از تعامل چندین ژن مختلف حاصل می‌شود، اما برخی اختلالات ژنتیکی تک‌ژنی می‌توانند به میزان هوش آسیب جدی وارد کنند.


دلایل ژنتیکی بسیاری از ناتوانی‌های ذهنی مانند نارساخوانی و اختلالات عصبی از قبیل سندرم داون، اوتیسم و آلزایمر از سوی متخصصان علم ژنومیکِ شناختی (مطالعه‌ی ارتباط ژن‌ها با عملکرد‌های شناختی مغز) بررسی شده است و در حال حاضر پژوهشگران می‌دانند سندرم داون از یک اختلال ژنتیکی در کروموزوم ۲۱ ناشی می‌شود، اما اینکه دقیقا چه ژن یا ژن‌هایی در بروز علائم شناختی این بیماری نقش دارند هنوز کشف نشده است.


اختلالات عصبی‌ـ‌رفتاری مانند بسیاری دیگر از صفات تحت تأثیر هر دو عامل وراثت و محیط قرار دارند و معمولا ژن‌های ایجادکننده‌ی این اختلالات شناخته شده نیستند.


عوامل محیطی موثر بر وراثت


عوامل محیطی متنوعی روی میزان هوش تأثیرگذار هستند که این عوامل به‌طور کلی در دو دسته جای می‌گیرند:



  1. عوامل زیستی

  2. عوامل اجتماعی‌ـ‌فرهنگی


جالب است بدانید که؛ عوامل زیستی بر روی جسم و عوامل اجتماعی‌ـ‌فرهنگی روی ذهن و رفتار تأثیر می‌گذارند.


عوامل زیستی


عوامل متنوعی از تغذیه گرفته تا استرس در ردیف عوامل زیستی جای دارند که تأثیرشان از دوره‌ی پیشاتولد آغاز می‌شود.


مطالعات نشان داده است که نوع تغذیه‌ی افراد در طول زندگی تأثیر بسزایی بر میزان هوش دارد: سوءتغذیه در مراحل اولیه‌ی رشد، به ویژه دوران پیشاتولد و در طول دومین سال تولد، به رشد شناختی آسیب می‌زند و تغذیه‌ی ناکافی به علت ایجاد اختلال در اتصالات و گذرگاه‌های عصبی به توانایی‌های ذهنی آسیب‌های غیرقابل بازگشت وارد می‌کند.



علاوه بر تغذیه از نقش تأثیرگذار استرس نیز نباید غافل شد. مطالعات نشان داده است کودکانی که در معرض خشونت قرار می‌گیرند، نمرات تحصیلی و بهره‌ی هوشی ضعیف‌تری دارند و فرقی هم نمی‌کند که از چه نژادی باشند.


جالب است بدانید؛ در یک پژوهش، جمعیت بزرگی از کودکان شهری اول ابتدایی از نژاد آفریقایی‌ـآمریکایی به همراه سرپرستان‌شان مورد بررسی قرار گرفتند.


این بررسی از طریق خودگزارش‌دهی، مصاحبه و آزمون‌های استانداردسازی شده مانند آزمون‌های بهره‌ی هوشی انجام شد. پژوهشگران دریافتند قرارگیری خردسالان در معرض خشونت و فشار روانی ناشی از ضربات عاطفی با افت قابل ملاحظه‌ی بهره‌ی هوشی و ضعف در خواندن مرتبط است.


همچنین قرارگیری در معرض سموم و بسیاری دیگر از عوامل پیراتولدی در تعیین میزان هوش نقش دارند و حتی در مواردی منجر به تأخیر رشد می‌شوند.


عوامل اجتماعی‌ـ‌فرهنگی


خانواده یکی از بارزترین عوامل اجتماعی‌ـ‌فرهنگی تأثیرگذار بر رشد کودکان محسوب می‌شود، اما تفکیک عوامل وراثتی و محیطی در یک خانواده به آسانی ممکن نیست.


بعنوان مثال، تعداد کتاب‌های موجود در منزل محل زندگی یک کودک با میزان هوش کودک خانواده هم‌پوشانی دارد، اما هنوز دقیقا مشخص نیست آیا هوش بالای کودکی که در یک منزل پرکتاب زندگی می‌کند، از تأثیرگذاری عوامل محیطی ناشی می‌شود یا وراثتی، البته چنین کودکی شاید از محیط تأثیر پذیرفته باشد، مثلا ممکن است والدینش زیاد برایش کتاب می‌خوانند، یا شاید هم بهره‌ی هوشی والدینش را که از جمله صفات با توارث‌پذیری بالا شناخته می‌شود، به ارث برده است.


ترتیب تولد نیز می‌تواند روی میزان هوش فرزندان یک خانواده تأثیر بگذارد. در نتایج برخی مطالعات آمده است که فرزندان ارشد از بهره‌ی هوشی بالاتری برخوردار هستند. البته نتایج این قبیل مطالعات به دلیل عدم کنترل فاکتور‌هایی مانند سن یا اندازه‌ی خانواده مورد نقد فراوان بوده است.


باید بدانید؛ به غیر از بنیان خانواده، ما انسان‌ها از گروه همتایان‌مان نیز تأثیر بسیار زیادی می‌پذیریم.


گروه همتایان به جمعیتی از افراد اطلاق می‌شود که در ویژگی‌هایی از قبیل سن یا موقعیت اجتماعی با همدیگر یکسان هستند.


بر اساس نظریه‌ی تهدید کلیشه، افرادی که به گروه خاصی وابستگی دارند، همواره سعی می‌کنند با صرف نظر از میل ذاتی خود مطابق ویژگی‌هایی که عموما به گروه مورد نظر نسبت داده می‌شوند رفتار کنند.


این تهدید می‌تواند روی بهره‌ی هوشی تأثیر مثبت یا منفی داشته باشد. برای مثال، اگر شخصی به گروهی تعلق خاطر دارد که افرادش به باهوش بودن شناخته می‌شوند، در آزمون‌های بهره‌ی هوشی موفق‌تر عمل خواهد کرد. اما اگر به همین شخص گفته شود به گروهی با ویژگی کندذهنی تعلق دارد، حتی در صورتی که ویژگی نسبت داده شده تصادفی و ساختگی باشد، در آزمون‌های بهره‌ی هوشی عملکرد ضعیف‌تری خواهد داشت.


همچنین تحصیلات، آموزش‌های ویژه و سایر عوامل مداخله‌گر نقش مؤثری روی میزان هوش ایفا می‌کنند.


انتهای پیام/


انتهای پیام/

برچسب ها: تست هوش
ارسال نظر