صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۷:۲۶ - ۰۹ آذر ۱۳۹۸

درد را از هر طرف بنویسی، همان درد است

شیطان بزرگ عصر ما، ناآرامی و ناامنی ذهنی شهروندان ماست؛ خطری که این احساس در خود فروماندگی برای امنیت ملی ما تولید می‌کند، قابل مقایسه با سایر تهدیدات داخلی و خارجی نیست. البته این را هم می‌دانیم که دولت تنها می‌تواند بخش معینی از این تلاش ملی باشد. اگر دولت و سایر قوا نتوانند به یک برداشت مشترک از این صورت مسأله دست یابند، هیچ اقدامی به ثمر نخواهد نشست.
کد خبر : 447518

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، علی ربیعی، دستیار ارتباطات اجتماعی رئیس‌جمهوری و سخنگوی دولت، در ستون هفتگی‌اش در روزنامه ایران نوشت:


درد را از هر طرف بنویسی


همان درد است


مثل درد من


مثل درد تو


مثل درد همسایه


که دلش گرفته است


و چراغ خانه‌اش را خاموش کرده است...


روز چهارشنبه در نشست سخنگویی گفتم: امروز همه ما درد داریم و این درد، درد همه ماست. در آبان‌ماه ۹۸ در سرزمین‌مان ماجرایی تلخ رخ داد. امروز وقتی به این موضوع می‌اندیشم، متأسف می‌شوم که عده‌ای هنوز این درد را حس نکرده‌اند، شاید دچار بی‌حسی شده‌اند. عده‌ای بی‌درد در خارج نشسته با عشق رؤیای چهل ساله فروپاشی ایران روی تلی از درد و رنج ایرانیان، شادمانه پایکوبی می‌کنند که «دیدید این تحریم چه دردی به جان جامعه افکنده است.» تعدادی دیگر هم انگار نه انگار، آنچنان در شیرینی رؤیای سقوط دولت و نشستن بر مسند قدرت و خط و خط بازی به سر می‌برند که تلخی‌های جامعه را احساس نمی‌کنند. آنها هم با شادمانی بر طبل جنگ سیاسی می‌کوبند. کافی است نگاه کنید به تیترها، گفته‌ها و تولیدات خبری و تحلیلی و تصویری‌شان که چگونه با لذت فریاد می‌کشند. فارغ از این موارد ما امروز نیازمند یک تبیین برای افق‌گشایی، ترمیم جامعه و امید به آینده بهتر و درمان زخم‌ها هستیم.


به اعتقاد من اتفاقی که رخ داد ورای وقوع در یک زمان و برهه خاص تا اندازه‌ای قابل پیش‌بینی بود. چندی پیش در سالنامه «ایران» برای سال ۹۸، تحلیلی در مورد تحولات اجتماعی ایران مبتنی بر جامعه‌شناسی سیاسی نوشتم. سال ۹۷ را تازه پشت سر گذاشته بودیم. آنجا با این عنوان نوشتم «سال ۹۸ فقط یک سال نیست.» آن روز هم عده‌ای با عینک‌های سیاست‌زده، این نوشته را خوانش دیگری کرده و من را نیز متهم کردند. در آن مقاله نوشته بودم: «ما در اسفند ۹۷ با تورم بالا، کوچک شدن کیک اقتصاد کشور به‌ دلیل رشد منفی اقتصادی و کاهش قدرت خرید مردم در آستانه ورود به سال نو هستیم. دیدگاه و نگرش مردم و انگاره عمومی آنها حال خوشی ندارد. جامعه بی‌پناه امروزی ما با ذهنیت تزریق شده‌ای از یأس، ناامیدی از فردای بهتر و حتی شاید ترس از سالی بدتر از امسال روبه‌روست. به نظر من سه عامل ناملایمات در روابط خارجی، زیرساخت‌های اصلاح نشده اقتصادی و برخی تصمیمات نادرست سیاستی و در کنار آن اقداماتی برای تضعیف دولت، در امیدزدایی و پمپاژ ناامیدی در جامعه تأثیر زیادی داشته است. ما در حالی وارد سال ۹۸ می‌شویم که آثار باقی مانده از تمامی تحولات سال ۹۷ به‌همراه شدت یافتن فشارهای خارجی و افزایش تنش‌های ساختاری داخلی و نزاع‌های ناشی از در پیش رو بودن انتخابات مجلس قابل پیش‌بینی است. متأسفانه از نیمه دوم سال ۹۷ روندی در رسانه‌های منتقد دولت بخصوص صدا‌وسیما دیده می‌شد که به نظر من بازی با اعصاب مردم بوده و امتداد دادن آن به سال ۹۸ به صلاح هیچ‌یک از مردم کشور نیست. فکر می‌کنم اگر بر همین سیاق سال ۹۸ را ادامه دهیم چشم‌انداز روشنی در پیش نخواهیم داشت و برای جامعه امکان بروز تحرکات اجتماعی و انتقال ناآرامی‌های ذهنی به ناآرامی‌های فیزیکی را کاملاً متصورم.»


همانگونه که نوشته بودم این ناآرامی ها در آبان ماه ۹۸ با خساراتی تأسف‌انگیز رخ داد. به خاطر داشته باشیم ناآرامی‌ها و شورش‌ها و اعتراضات اجتماعی در ابتدا طراحی و برنامه‌ریزی شده به وجود نمی‌آیند بلکه در اثر عوامل متعدد، پیچیده و به هم پیوسته ابتدا در لایه‌های پایین اجتماعی شکل گرفته و در آستانه تحمل جامعه با یک اثر پروانه‌ای یا ماشه‌ای مثل ماجرای بنزین به سطح کشیده می‌شوند. البته همانگونه که در مقاله هفته پیش خود تحت عنوان «چهار روایت و سه گروه در یک مسأله» آورده‌ام، در این ناآرامی‌ها سه گروه کنشگری می‌کنند. «گروه اول دست یافتن به آرزوهای متداول انسانی و برخورداری از زندگی در سطح متوسط را برای خود دشوار می‌بیند. در حالی که انتظار آنها به علت فرآیندهای ارتباطی فاصله زیادی با واقعیت زندگی‌شان دارد. گروه دوم، جریانی شبه‌طبقه است که در دهه‌های اخیر در حاشیه شهرها شکل گرفته و ناشی از مهاجرت‌های صورت گرفته‌ای است که من آن را جریان حاشیه‌نشینی نوع سوم و چهارم نامیده‌ام. همواره فقر و ناکامی حاشیه‌نشین خشن‌تر از فقر و ناکامی روستایی است. اینان هر روزه فاصله طبقاتی را ادراک و مقایسه و احساس عدم عدالت عمیقی را تجربه می‌کنند. به تعبیر فوکو جنگ حاشیه علیه متن نتیجه چنین شرایطی است. گروه سوم نیز وابستگان سازماندهی شده گروه‌های تروریستی هستند که هرچند کم تعدادند اما هدفمند عمل می‌کنند.


من نه‌تنها انکار نمی‌کنم بلکه همانگونه که رهبر معظم انقلاب نیز تأکید داشته‌اند، معتقدم که  گروه سوم با هدایت خارجی در این ماجرا نقش‌آفرینی کرده‌‌اند و آنان ابتدا متکی بر محرک‌های ذهنی - همانگونه که برایان هوک از سر ذوق‌زدگی همه این بحران‌ها را محصول تحریم یعنی تحریک قهرآلود ملت به شورش وتخریب دانسته و در بیانی دیگر گفته: «من معتقدم آن چه مردم ایران را ابتدا به خیابان آورد افزایش قیمت بنزین بود اما اعتراضات به یک جنبش علیه نظام تبدیل شد.» - برنامه‌ریزی می‌کنند. سپس با قصد موج سواری بر نارضایتی افراد دیگر، اهداف خود را دنبال می‌کنند. برای یک تحلیل درست باید نقش و میزان اثر هر یک از این عوامل را به‌درستی دید. بنابراین همان گونه که قبلاً نیز تأکید کرده‌ام برای کاستن از احتمال بروز رخدادهای مشابه، باید واقع‌بینانه‌تر و منصفانه‌تر و دقیق‌تر اندیشه کرد. یکی از علائم این که از این ماجرا همه ما درس گرفته‌ایم، این خواهد بود که از فردا جدال روایتی و تقصیریابی را فراموش کنیم و هر کدام با قبول سهم خود برای ترمیم اجتماعی و آینده بهتر تلاش کنیم.»


اما اکنون که چند روز از ناآرامی‌ها گذشته هیچ علایمی از اجماع همگانی برای ترمیم زخم‌های جامعه نمی‌بینم، انگار نه انگار که تن جامعه رنجور و زخمی است. این را به خوبی می‌دانیم که در یک جامعه‌ متکی بر توزیع یارانه و اقتصادی وابسته به نفت که کسب رضایت اجتماعی بدون برنامه رشد و توسعه کشور را ایجاب می‌کند؛ هنگامی که درآمد نفت قطع ‌شود، زمان برای سرمستی توده‌ستایانه هم تمام خواهد شد. رسالت اجتناب‌ناپذیر ما در میان مدت کسب رضایت اجتماعی در جامعه‌ای بدون اقتصاد نفتی و بدون نظام توزیع یارانه‌هاست؛ رسالت ما ترسیم نقشه راهی برای تقویت میانجی‌های اجتماعی به جای نادیده گرفتن آنها، تقویت نهادها، گروه‌های مرجع و شخصیت‌های نمادینی که اکنون کم اثر شده‌اند، تکیه هر چه بیشتر به مردم سالاری نه فقط در فصل انتخابات بلکه در خلال فصول انتخاباتی و در نهایت از میان بردن موانع امید به آینده، ایجاد روزنه‌های شادی و نیز بازسازی اجتماعی با احزابی است که مرجعیتی آرام بخش برای جامعه باشند.


شیطان بزرگ عصر ما، ناآرامی و ناامنی ذهنی شهروندان ماست؛ خطری که این احساس در خود فروماندگی برای امنیت ملی ما تولید می‌کند، قابل مقایسه با سایر تهدیدات داخلی و خارجی نیست. البته این را هم می‌دانیم که دولت تنها می‌تواند بخش معینی از این تلاش ملی باشد. اگر دولت و سایر قوا نتوانند به یک برداشت مشترک از این صورت مسأله دست یابند، هیچ اقدامی به ثمر نخواهد نشست. در شرایط فعلی تحریم‌های آمریکا باقی است و به‌ نظر من تشدید هم خواهد شد. راه ما درمان دردهای داخلی است وگرنه اگر از ۹۶ تا ۹۸ دو سال طول کشید، اگر در کنار مردم و با اجماع در حاکمیت به تدبیر ننشینیم، معلوم نیست اتفاقات بعدی هم رخ ندهد.


باید این خِرَد فردوسی را به‌خاطر آورد:


ز دل‌ها همه کینه بیرون کنید


به مهر اندرین کشور افسون کنید


مسیر درست امروز ما ایجاد گفت‌و‌گوی بزرگ اجتماعی برای مسائل امروزمان است. مسیری که باید از گفت‌و‌گوی ملی، مردمی و نخبگی آغاز شود و با شکل دادن به یک گفت‌و‌گوی درون حاکمیتی و دستیابی به یک توافق بزرگ خاتمه یابد؛ در غیر این صورت به قول معروف حکایت همچنان باقی است...»


منبع: روزنامه ایران


انتهای پیام


انتهای پیام/

ارسال نظر