صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

میزگرد نهم

//////////
کد خبر : 447116

بحث را با یک تعریف شروع کنیم از خود ژورنالیسم علم و اینکه از نظر شما ژورنالیسم علم چه شاخصهای دارد که از سایر حوزههای روزنامهنگاری جدا شده است؟


- یکی از موضوعاتی که حالا شما به این نکته پرداختید این است که چرا اصلاً ژورنالیسم علم یا موضوعی به اسم ژورنالیسم علم به وجود آمد. به واسطه اینکه از سال 1980 در حقیقت جهش‌های تکنولوژیک در دنیا سیر صعودی داشت و رو به افزایش گذاشت، در حقیقت نیاز به افزوده شدن چنین شاخه‌ای در برنامه و فعالیت‌های روزنامه‌نگاری و خبرنگاری احساس شد و رفته رفته مخاطب این نیاز را می‌دید که نسبت به موضوعاتی که در اطرافش روی می‌دهد، دانش و آگاهی پیدا کند. از این بابت این رشته پا گرفت اما اینکه تفاوتش با بقیه رشته‌ها در چه موضوعی هست، به نظر من حوزه‌های مختلفی در حوزه خبر تعریف شده که حوزه علم به موضوعات پژوهشی، تحقیقاتی و آنچه که می‌شود در آن به عمق مطلب دست یافت و پژوهش کرد، تخصص یافته. البته من خودم به تنهایی به این قائلم که خبرنگاری با موضوع علم فقط به موضوعاتی مانند زیست‌شناسی، علوم پایه یا فیزیک و شیمی منحصر نمی‌شود بلکه ما در تمام حوزه‌های خبری اطراف خودمان حتی حوزه‌های علوم انسانی هم می‌توانیم این موضوع را داشته باشیم و مطالبی که به این سبک از روزنامه‌نگاری مرتبط می‌شود، این حوزه‌های دیگر را هم شامل می‌شود یعنی حوزه خبرنگاری علم را هم دربر می‌گیرد.


پس در واقع شما روزنامهنگاری علم را یک نوع گرایش و رویکرد میدانید نسبت به روزنامهنگاری تا اینکه بخواهید آن را به عنوان یک شاخهای جدای از سایر حوزههای روزنامهنگاری بدانید؟


- بله.


نظر شما چیست خانم فیروزی؟


- برای تعریف ژورنالیسم علمی شاید دو رویکرد و دو برداشت معمولاً وجود داشته باشد که من قاطعانه نمی‌توانم بگویم که کدام یکی رویکرد و برداشت صحیح یا برداشت غالب است اما اگر فکر کنیم که ژورنالیسم، خبرنگاری هست، یعنی ارائه گزارشی از رویدادها و اتفاق‌ها و روند کارها، می‌شود گفت که اگر بگوییم ژورنالیست باید دیدگاهی علمی نسبت به کارش داشته باشد و مطمئن باشد از وجه‌های مختلف خبری که ارائه می‌دهد، می‌توان تمام شاخه‌های روزنامه‌نگاری را یک کار روش‌مند علمی دانست و اگر که بخواهیم این را به عنوان یک شاخه و بخشی از کار کلی ژورنالیسم به آن نگاه کنیم، آن وقت باید بگوییم خبرنگارانی که به اخبار حوزه علم می‌پردازند و بعد آن‌وقت برداشت‌مان از علم، علم به معنای ساینس خواهد بود که بیشتر علوم پایه را شامل می‌شود و فنی و مهندسی یا شاید پزشکی و کشاورزی و آنچه را که به عنوان ناولج در تقسیم‌بندی‌ها قائل هستیم و دانسته‌های بشر را شامل می‌شود که حالا شامل همه علوم انسانی و شاخه‌های مختلف آن خواهد بود، دیگر شامل این خبرنگاری علم نخواهد شد. به نظر من اینها با هم‌دیگر منافاتی ندارد و یک خبرنگار با داشتن نگاه روش‌مند و علمی به کارش، می‌تواند از آن تعبیراتی که نسبت به ژورنالیست، نگاه ژورنالیستی، کار ژورنالیستی شاید دهه‌های گذشته مطرح بود بیشتر و امروز کمتر شده یک مقداری خودش را مبرا کند و یک تعریف جدیدتر و قابل اتکاتری از خودش ارائه دهد. اما آنچه که تخصص من است و شاید راحت‌تر بتوانم راجع به آن صحبت کنم و تجربه شخصی من است، به دلیل اینکه اولاً خبرنگار معمولاً به دلیل اینکه شغل خاصی را دارد، شغل دشوار، سخت و متفاوتی را دارد که تمام جنبه‌های زندگی‌اش را پر می‌کند، اساساً به سراغ علایق خودش می‌رود. معمولاً کسی که سیاست را دوست داشته باشد، خبرنگار حوزه سیاسی می‌شود و همه رشته‌های دیگر. در مورد خبرنگار علم یا کسی که فقط روی ساینس متمرکز است، این ویژگی یک مقدار کار را دشوار می‌کند. یعنی شخصی که فقط علاقه‌مند به حوزه علوم باشد نمی‌تواند در حوزه خبرنگاری علم، کار موفقی را ارائه دهد. چرا؟ چون زبان علوم و به‌خصوص علوم تجربی، زبان تجربی دشواری است و داشتن درک صحیح از آن برای ارائه یک خبر دقیق و یک خبر عمیق که آن دید علمی را هم که عرض کردم یک ژورنالیست بهتر است که در همه شاخه‌ها در کارش داشته باشد، به راحتی میسر نمی‌کند. یعنی وقتی که شما فارغ‌التحصیل ادبیات باشید یا فارغ‌التحصیل اقتصاد باشید، داشتن نگاه به زیست‌شناسی، فیزیک و شیمی به خصوص هر چه مباحث تخصصی‌تر باشد و اطلاعاتی که دائماً به روز می‌شود، تغییر می‌کند و جنبه‌های جدیدی از علم را برای شما روشن می‌کند، خیلی درکش و فهمش را و بعد تبدیلش به یک خبر قابل درک برای عامه مردم را سخت می‌کند. به‌خصوص اینکه منبع خبری شما، دانشمندان هستند، افرادی که متخصص در علم خودشان هستند و خیلی با جامعه در ارتباط نیستند، لزوم ارتباط با جامعه را هم شاید همه به آن واقف نباشند یا برایش آن ارزشی را که یک خبرنگار قائل است که باید اخبار رویدادها را در اختیار مردم قرار دهد، قائل نباشند. پس وقتی که شما با آنها صحبت می‌کنید، آنها به زبان تخصصی خودشان به شما توضیح می‌دهند، تازه از بین افراد معدودی که شما ممکن است پیدا کنید که حاضر باشند با یک خبرنگار صحبت کنند، آن افراد معدود هم معمولاً به زبان تخصصی خودشان با شما گفتگو می‌کنند. اگر شما سؤال‌های متعددی از آنها بپرسید و اگر حس کنند که شما متوجه نمی‌شوند که دارند چی برای شما توضیح می‌دهند، مثلاً زلزله‌ای اتفاق افتاده، حالا دیگر یک خبر عام است و شما علاقه دارید این را به موقع به صورت علمی توضیح دهید، نگرانی‌ها را برطرف کنید، خبرتان حاشیه نداشته باشد و یک اطلاعات صحیح و دقیق و علمی را در اختیار عامه قرار دهید. آن متخصص زلزله برای شما توضیحاتی می‌دهد که اگر که شما خیلی متوجه نشوید، دو سه‌تا سؤالی کنید که او حس کند که شما هم‌حرف او نیستید و درک متقابل ندارید، ممکن است که به یک توضیحات خیلی سطحی بسنده کند، منصرف شود و یا حوصله‌اش نکند که بخواهد خیلی برای شما توضیح دهد تا شما مباحث را کامل متوجه شوید. و این ایجاب می کند که شما یک اطلاعاتی را داشته باشید. پس اگر بخواهیم به ژورنالیسم علم به‌عنوان حوزه ساینس نگاه کنیم، داشتن اطلاعات تخصصی در آن حوزه به‌خصوص با توجه به شرایط پیشرفت علم و تکنولوژی که ما در قرن 21 با آن مواجه هستیم و سرعتش خیلی زیاد شده، ایجاب می‌کند که کسی که می‌خواهد در ژورنالیست علم کار کند، خودش اطلاعاتی از حوزه تخصصی که به سراغ آن رفته، داشته باشد تا بتواند این ارتباط را برقرار کند چون به عقیده من کار سخت و سنگین است چون منابع اطلاعاتی‌اش منابع اطلاعاتی متخصصی هستند که اطلاعات را خیلی ساده تو همه‌فهم در اختیارش قرار نمی‌دهند؛ آن فرد خودش است که حالا علاوه بر تمام ویژگی‌های ژورنالیستی که دارد، حداقل اینکه باید این را یک ترجمه راحت، علمی، همه‌فهم و درستی را بتواند در اختیار مخاطبانش قرار دهد.


گفتید افرادی که میخواهند وارد این حوزه شوند باید اطلاعات پایه آن علم را داشته باشند. به نظر شما این موضوع باعث نمیشود ما برای اینکه روزنامهنگار علم داشته باشیم برای هر شاخه علم نیاز به یک خبرنگار تخصصی داشته باشیم؟ این در حالی است که ما حتی آموزشهایی که برای خود بچههایی که در دانشگاه در حوزه روزنامهنگاری دارند، یکسری آموزشهای عام است. به نظر شما چه راهکاری برای یک چنین مشکلی میتوان اندیشید؟


- در بعضی از رشته‌های علمی مثل نجوم که در کشور ما هم خوشبختانه خیلی پیشرفت داشته به خاطر فعالیت‌هایی که گروه‌های نجوم آماتوری انجام داده‌اند سالیان سال و الان ما مواجه هستیم با یک خیل علاقه‌مندان به نجوم که عده‌ای از آنها هم الان دارند به کار ژورنالیست می‌پردازند، این مشکل حل شده در سطحی که شما لازم نیست که حتماً فارغ‌التحصیل آن رشته باشید یا آشنایی پایه با آن رشته داشته باشید که بخواهید خبرنگار حوزه نجوم باشید اما در مورد سایر رشته‌ها به خاطر اینکه مروجین علم در آن رشته‌ها به این اندازه و با این گستردگی کار را انجام نداده‌اند، ما مشکلات جدی داریم. من به نظرم می‌آید که شاید ساده‌ترین راه که البته من این را در نزد یکی از اساتید علوم ارتباطات شنیدم که ایشان هم یک چنین نظری داشتند و خود من خیلی تصادفی این را تجربه کردم و بعد از اینکه از زبان این استاد هم آن را شنیدم و یک‌جوری تأیید شد بر یافته‌های خودم، اینکه بهتر است شاید ما برای کارشناسی ارشد تحصیلات تکمیلی کسانی که خبرنگاری می‌خوانند، یک حیطه گسترده‌تری را در نظر بگیریم که از فارغ‌التحصیلان علوم پایه‌ای که علاقه‌مند به حوزه خبرنگاری هستند شاید برای تحصیلات تکمیلی استفاده کنیم. شاید دروس جدیدی لازم است در حوزه ارتباطات طراحی شود برای ژورنالیسم علمی که نگاهی داشته باشد به حداقل پایه، یعنی آن مفاهیم بیسیک علوم پایه. به خاطر اینکه اگر شما فکر کنید که از دوره‌های ابتدایی تحصیلات، شما زیست‌شناسی نخوانده باشید، فیزیک نخوانده باشید، شیمی نخوانده باشید و بعد بخواهید در حرفه خبرنگاری خودت یک‌دفعه بخواهی خیل عظیم اطلاعاتی را دریافت کنی که حتی به گوشت هم آشنا نیست، من گاهی اوقات دیده‌ام که موقع نقل و انتقال اصطلاحات، چیزی که برای یک دانش‌آموزی که زیست‌شناسی خوانده خیلی به گوشش آشناست، یک خبرنگار یا حالا در کار ما یک مجری، آن‌قدر اشتباه تلفظش می‌کند که قشنگ نشان می‌دهد او اصلاً در زندگی‌اش با این کلمه برخورد نداشته است و این ایرادی نیست بر آن آدم. مسئله این است که اگر ما فرصت پیدا نمی‌کنیم که به اندازه کافی به علایق شخصی‌مان بپردازیم، حداقل مجبور نباشیم در حیطه تخصصی کار کنیم که این اشکال ما به‌سرعت نمود داشته باشد. یعنی شما هم آن‌طرف استادی که داری اطلاعات را از او می‌گیری متوجه می‌شود که شما نمی‌فهمی داری چه می‌پرسی و حرف‌های او را درک نمی‌کنی، از آن طرف هم موقع انتقال به مخاطب، مخاطب متوجه می‌شود که شما خیلی نفهمیدی این خبر چی بوده یا حالا مراحل بعدی که شما صحت خبر را بتوانی، ارزش خبر را بتوانی، اینها همه‌اش بعد از این می‌آید که شما خودت متوجه شوی که داری چه می‌گویی. پس به نظر من باید به این موضوع جدی فکر شود. من وقتی کارم را شروع کردم به دلیل اینکه رشته تحصیلی‌ام علوم پایه بود و به علوم پزشکی و بهداشت علاقه داشتم، در این 22 تا 23 سال کار همیشه سعی کردم که متمرکز روی حوزه علاقه خودم باشم و به همین دلیل وقتی که این مباحث را به‌خصوص اخیراً زیاد شنیدم بین جاهایی که حد واسط ارتباط بین مردم هستند در کار رسانه و کسانی که دروس دانشگاهی را طراحی و تدریس می‌کنند، همایش‌ها و جشنواره‌ها و این ارتباطاتی که می‌تواند در حاشیه خیلی کمک‌کننده باشد، متوجه شدم که من راحتی‌ام از درک این موضوع این است که تحصیلاتم علوم پایه بوده و حالا کار رسانه‌ای‌ام را من به تجربه یاد گرفتم. به هر ترتیب یا علاقه و مطالعات شخصی شما باید آماده‌تان کند به اینکه آن فضای خبری را درک کنید و بفهمید و یا اینکه باید تحصیلات آکادمیک این امکان را به شما داده باشد. بدون این به نظر من نمی‌توانید در حوزه خبرنگاری علم، خبرنگار خوبی باشید و حالا اگر وارد رسانه‌های تصویری شوید که امروز مرزهای ما با هم‌دیگر هم‌پوشانی دارد، یعنی شما که کار رسانه‌ای مکتوب یا رسانه دیجیتال انجام می‌دهید، دوست دارید که پادکست هم تولید کنید برای کامل شدن کارتان، دوست دارید کار تصویری هم داشته باشید و امکاناتی که الان یوتیوب و رسانه‌هایی که مبتنی بر زمینه اینترنت هستند و فضای دیجیتال، این امکان را برای‌تان فراهم می‌کند و حالا که این امکانات دارد گسترش پیدا می‌کند و این هم‌پوشانی را دارد برای ما ایجاد می‌کند و باعث می‌شود افراد با سرعت بیشتر، به تعداد بیشتر وارد این فضا شوند، چقدر خوب است که در این حوزه که واقعاً بدون داشتن اطلاعات تخصصی کمتر می‌شود به آن وارد شد، ما یک نگاهی هم به مطالعات تخصصی داشته باشیم.


نظر شما چیست؟


- البته فرمایشات همکار خوبم خیلی نکات ارزنده‌ای داشت که من هم آنها را تأیید می‌کنم اما عقیده من این است که ما علاوه بر اینکه برنامه ایشان که برنامه‌ای درازمدت است و به تدوین دروس دانشگاهی و علم‌آموزی آکادمیک هم می‌پردازد، در حال حاضر باید چه کار کرد؟ یعنی ما در حال حاضر خبرنگار علمی داریم که همان‌طور که ایشان فرمودند یا متأسفانه علوم پایه خوانده‌اند و آشنا به فنون خبرنگاری نیستند و یا اینکه برعکس، خبرنگارانی هستند که آشنا به مباحث علمی نیستند. به نظر من در این راستا می‌شود ما کارگاه‌های آموزشی بگذاریم. کارگاه‌های آموزشی کوتاه‌مدت برای خبرنگاران علمی و با استفاده از اساتید این رشته تا آنها را در این راه، ماهر و متبحر کنیم اما یک نکته دیگری هم که در این زمینه می‌توانم به آن اشاره کنم این است که متأسفانه نقطه ضعف بزرگی که خبرنگاران ما دارند عدم آشنایی با زبان انگلیسی است. این عدم آشنایی باعث می‌شود که آنها نه بتوانند این موضوعات را از مراجع و منابع معتبر دریافت کنند و یا اشکالات خودشان را از منابع علمی معتبر دنیا دریافت کنند و یک طرف دیگر هم نمی‌توانند آنچه که در کشورمان به‌عنوان تحولات علمی که کم هم نیست، اتفاق می‌افتد، به کشورهای دیگر دنیا انتقال دهند به خصوص که ما الان در حال تحریم علمی هستیم و در حقیقت بخش‌هایی مثل همین خبرگزاری آنا و دانشگاه آزاد اسلامی می‌تواند رسالت این امر را به عهده بگیرد. از طرف دیگر حالا به جز این دو مورد این است که اینکه خیلی از خبرنگاران فعلی را منع می‌کنند از برنامه‌های پوششی و می‌گویند خبرگزاری‌ها این برنامه‌ها را می‌دهند و شما خبرهای تخصصی‌تان را بگیرید و خبرهای تولیدی خودتان را بدهید، این یک نوع بدسلیقگی می‌تواند باشد در انتخاب حوزه خبری برای اینکه خبرنگار مربوطه در حقیقت می‌تواند در حاشیه آن همایش، در حاشیه آن مطلب، با افرادی که اصلاً در موضوعات خبری که کوتاه هستند صحبت کند، خیلی از مطالب علمی را متوجه شود، خیلی از سؤالات خودش را به پاسخ برسد و آخرین نکته اینکه ما باید در نظر داشته باشیم که در حال حاضر فضای رسانه‌ای کشور ما تخصص‌گرا نیست، یعنی اینکه خبرنگاری که وارد عرصه رسانه می‌شود، خودش خیلی کم می‌تواند انتخاب کند که در کدام حوزه فعالیت کند. بیشتر انتخابی است که برای او یا فضای خالی در رسانه باشد یا سردبیر این‌طور تشخیص دهد، حالا به هر عنوانی، از آنجایی که این خبرنگار در حوزه تخصصی خودش کار نمی‌کند، ممکن است دچار مشکل شود و همان طور که ایشان فرمودند حتی کوچک‌ترین اصطلاحات علمی را هم نداند و حتی رویش نشود به قول معروف، من دیده‌ام خبرنگارانی را که حتی روی‌شان نمی‌شود بپرسند. وقتی طرف واژه‌ای را به کار می‌برد، حتی خیلی به راحتی نمی‌گویند که معنی این واژه شما چه بود؟ این را به زبان ساده به من بگویید، همه چیز را همگان دانند؛ ولی متأسفانه چنین اتفاقی نمی‌افتد و خبرنگار آن‌وقتی که می‌خواهد خبر را منتقل کند، خبر را دقیق نمی‌تواند منتقل کند. این موضوع منجر به این شده که ما در بسیاری از موارد شاهد هستیم که خبرهای متعدد و متناقض علمی داریم و مخاطب ما دچار این سؤال می‌شود بالاخره کدام درست است؟ ما در حوزه‌های پزشکی، در حوزه‌های مختلف، یک روز می‌گویند این دارو را بخور، یک روز می‌گویند این دارو را نخور، این خوب است، این بد است، مخاطب ما هم همیشه مخاطب متخصص علمی نیست. مخاطبی نیست که به تمام امور آشنا باشد ولی ما نمی‌توانیم به زبان ساده این دلایل‌مان را بگوییم چون خود خبرنگار متوجه نشده که دلیل اینکه حالا امروز گفته‌اند این را بخور و فردا گفته‌اند این را نخور چی بوده، در نتیجه خودش هم نمی‌تواند مفهوم را به مخاطب انتقال دهد. ما تجربیات انتقال ساده مفاهیم علمی، چون نشریات علمی و به خصوص نشریات مکتوب خیلی کم هستند و اگر هم باشند، تخصصی هستند در صورتی که ما یک جمعیت بزرگ 70 میلیونی را داریم که مخاطب رسانه‌های ما هستند و همه حق دارند که به حد وسع خودشان از این رسانه‌ها بهره ببرند. بنابراین چقدر خوب است که بتوانیم با زبان ساده این را، حتی دیده‌ایم مثلاً کارتون‌هایی که مثل سفر علمی، برای بچه‌های خیلی کوچک، مباحث خیلی گسترده علمی را به زبان ساده بیان می‌کند. ما می‌توانیم این موضوعات را بیان کنیم. تمام این موضوعات و تمام این مفاهیم مستلزم این است که ما هر دو آموزش خبرنگاری و علوم پایه را توأمان دیده باشد و آنها را داشته باشد. در غیر این‌صورت خبرنگاری که به ابزارهای روز مثل استفاده از فضاهای دیجیتال و اینترنتی، زبان انگلیسی و علوم خاص روزنامه‌نگاری و همین‌طور که ایشان گفتند ظرفیت‌های فضای اینترنت مثل یوتیوب یا غیره آشنا نباشد نمی‌تواند آن رسالت خودش را آن‌طور که باید و شاید ایفا کند.


با توجه به سختی کاری که خبرنگاران دارند و سختی توأمانی که خبرنگاران علم به واسطه ارتباط با متخصصان دارند، از نظر شما وضعیت روزنامهنگاری علم و وضعیت روزنامهنگاران علم ما در کشور چطور است؟


- با توجه به همه دشواری‌هایی که کار خبرنگاری به طور عام دارد و خبرنگاری در حوزه‌های تخصصی و شاید علم به‌طور خاص بیشتر اما آنچه را که من خودم با آن مواجه بودم و چندین خبرگزاری که من معمولاً به طور روزانه اطلاعات را از آنها دریافت می‌کنم مثل خبرگزاری آنا، خبرگزاری سینا که هر روز اخبار علمی را به‌طور تخصصی منتشر می‌کند و ایسنا که بخش علمی دارد و من خودم مدام اینها را رصد می‌کنم تا در جریان اخبار قرار بگیرم، تلاش خیلی خوب و مستمری را شروع کرده‌اند که معنی‌دار و روش‌مند است منتهی چیزی که متأسفانه کمتر حس می‌شود و همکار عزیزمان که در حوزه خبرنگاری خیلی بیشتر از من با مسائل و مشکلات مواجه هستند و درک کرده‌اند، اشاره کردند، آن چیزی که دید خبرنگاری است، دید خبرنگار در محل رویداد و اتفاق است و نگاه متفاوتی که او به خاطر شخصیت خاصش به هر مسئله و رویداد دارد که با نگاه مردم عادی فرق دارد و به او این جایگاه را می‌دهد که چشم، گوش و زبان مردم باشد و گاهی بتواند مطالبات مردمی را هدایت کند. ما معمولاً چون گزارش از محل رویداد یا پیگیری فرآیندها، به دلیل مشکلات عدیده‌ای که خبرنگاران دارند، معمولاً کمتر اتفاق می‌افتد و آنها این فرصت را ندارند که به عنوان یک ناظر بی‌طرف در محل وقایع حضور پیدا کنند، حالا این واقعه می‌تواند یک همایش علمی باشد یا یک نشست خبری باشد یا محل یک کارخانه یا محل یک آزمایشگاه باشد و یا در جایی که یک بیماری اپیدمی شده، حضور خبرنگار و دید مستقل و بی‌طرف آن برای گزارش اتفاقات باشد، طوری که آن‌قدر مستند و دقیق و واقعی اتفاق بیفتد که شاید بتواند مسئولان و تصمیم‌گیران را هدایت کند و جنبه‌هایی از موضوع را برای آنها روشن کند که قبلاً خودشان ندیده‌اند و یا از مردم کمک بخواهد، به خاطر اینکه وقتی خبرنگار چنین شخصیتی را از خودش در بین عامه مردم که اصلاً رسالتش همین است. شاید مهم‌ترین رسالت خبرنگار علم نزدیک کردن جامعه و نیازهای جامعه به دانشگاه باشد که باید اتفاق بیفتد، آن‌وقت می‌تواند این اعتماد را در مخاطبانش ایجاد کند. جایی که لازم است مردم را همراه کند در یک واقعه، با یک ماجرایی مردم بیایند همکاری و همراهی کنند، اگر اتفاقی افتاده که در جایی نباید تجمع کنند، اگر اتفاقی افتاده که در جایی باید تجمع کنند، بسته به آن اطلاعات علمی و واقعی وقتی به مردم می‌گوید به فرض امروز احتیاج به اهدای خون است، چون یک خبرنگار حوزه علم این را مطرح کرده، وجاهت و شناخته‌شدگی‌اش پیش مردم طوری است که مردم دقیقاً متوجه می‌شوند که الان به دلیل مثلاً مشکلات پیچیده‌ای که به وجود آمده، پلاکت کم است، گلبول سفید کم است، خود خون به‌طور کلی کم آمده، نگاه مردم شکل دیگری می‌شود. یا مثلاً اتفاقی پلاسکو که رخ می‌دهد، اگر یک خبرنگاری که همیشه حوزه فرض کنید وقایع شهری را با اعتماد برای مردم گزارش کرده و در محل بوده و مردم از دید او این اتفاق را دیده‌اند، از مردم بخواهد که نیایید و تجمع نکنید، خیلی قابل پذیرش‌تر باشد تا اینکه ما بخواهیم همه اینها را از محلی که نشسته‌ایم، اطلاعاتی که از اینترنت می‌گیریم، عکس‌هایی که به طور عام می‌آید و شما گاهی می‌بینید که همه از آن استفاده کرده‌اند. یک مقداری هم اگر این امکان برای بچه‌های خبرنگار فراهم شود چون هر چه هم که سختی کار بالا باشد، آن دید و نگاه خبرنگار ارزش دیگری دارد برای انتقال وقایع و همیشه خبرگزاری‌ها و رسانه‌ها دنبال آن دید، آن قابی هستند که از چشم خبرنگار دیده می‌شود. اگر این امکان فراهم شود من فکر می‌کنم که کم‌کم خیلی مسائل حل می‌شود. یعنی اگر مشکل بودجه‌ای وجود دارد، اگر مشکل کمبود کار برای فضای خبرنگاری هست، چون نیاز و تأثیرش حس می‌شود و حتی وقتی که یک جوانی می‌خواهد انتخاب رشته کند، می‌گوید من می‌خواهم خبرنگاری بخوانم، خانواده‌اش خیلی ممانعت نکنند و به حساسیت و اهمیت کاری که این فرد دارد انجام می‌دهد پی ببرند و او را کمک و حمایت کنند. یعنی ما هر چه که به حوزه درست و واقعی کاری که داریم انجام می‌دهیم، نزدیک‌تر شویم، همه مشکلات را به یک روش ریشه‌ای، البته باز همکارم من را تصحیح کردند در مورد اینکه ما باید یک نگاه میان‌مدت داشته باشیم به حل مشکلات که کاملاً درست می‌گویند، امروز را چه باید کنیم؟ و یک نگاه بلندمدت که بچه من این مشکل را نداشته باشد. این کاملاً درست است. ولی اگر که در تمام این نگاه‌ها، همان دید علمی را که بحث شما بود که آیا خبرنگار علم، خبرنگاری که کار علمی انجام می‌دهد یا خبرنگاری که دارد روش‌مند کارش را انجام می‌دهد، این روش‌مندی و سیستم‌مند بودن را در همه تصمیمات‌مان داشته باشیم، خبرنگاری که ذات کارش حضور در محل است منع نکنیم، به هر دلیلی، از مشکلات ایاب و ذهاب تا مشکلات فنی که شاید نتوانیم برای همه دوربین فراهم کنیم، برای همه میکرفن فراهم کنیم، به همه ماشین دهیم، بلیت رفت و آمد فراهم کنیم و سایر شرایط، ولی ذات خبرنگار حضور در محل است، ذات خبرنگار استنباط شخصی خودش از رویداد است و آن‌وقت است که مخاطبش به او اعتماد می‌کند و می‌گوید که این آدم دارد راجع به این موضوع این نگاه را به من می‌دهد و من می‌توانم 3042 کنم. ؟؟؟ شاید بهتر باشد یک خبرگزاری باشد و خبرها را، تلکس و تلفن و فکس و ... بفرستد به جاهای دیگر، حالا امروز هم که خیلی راحت‌تر شده است دیگر، بگذارد و همه‌مان از آن استفاده کنیم ولی واقعاً آن دید تخصصی و نگاه حساس روحیه خبرنگاری است که می‌تواند چاره‌ساز و راهگشا باشد، خیلی جاها ما را از مسائل و مشکلات نجات دهد، حتی برای ماها که حالا یک پله عقب‌تر هستیم چون کار من کار خبر نیست، من بعد از شماها وارد می‌شوم. من نگاه می‌کنم رویدادهایی را که شما به من نشان دادید، اتفاق افتاده، خبرش به من رسیده، می‌آیم انتخاب می‌کنم می‌روم روی فرآیندش، روی نحوه اتفاقش وقت می‌گذارم و حالا یک کار طولانی‌تر، یک کار تحلیلی‌تر و یک کار تبیینی‌تر را ایجاد می‌کنم اما اگر نگاهی که آن خبر و آن رویداد از اول به من داده اشتباه باشد، آن‌وقت من تازه وسط‌های کار متوجه می‌شوم که سراغ کار اشتباهی آمده‌ام و باید دیدم را عوض کنم، بروم از یک جای دیگر، از یک منظر دیگری به این قضیه نگاه کنم. و باز همکارم به یک نکته دیگری اشاره کرد که آن‌هم نباید ازش گذشت که حالا من یک‌مقدار وسیع‌تر بگویم خدمت‌تان، ببینید ما اگر در حوزه ادبیات، که آن ادبیات به کتاب برمی‌گردد، کتاب برای کودکان برمی‌گردد، مجلات کودکان برمی‌گردد هم همین گاه تخصصی را داشته باشیم، آن‌وقت به منابع خیلی بیشتری برای الهام گرفتن دسترسی خواهیم داشت و این بچه‌های ما را موقع انتخاب مشاغل آینده، چون من یک مقدار احساسم این است که ما یک مقداری از فکر اینکه کدام شغل پول دارد و کدام شغل آینده دارد باید بیاییم بیرون و به این فکر کنیم که در همه شغل‌ها پول و آینده وجود دارد به شرط اینکه وظیفه ذاتی خودشان را به درستی انجام دهند. من و شما می‌دانیم که کار رسانه در دنیا کار کم‌درآمدی نیست. کار پرزحمتی است ولی کار کم‌درآمدی نیست. این‌طور نیست کسانی که سالیان سال دارند به‌طور تخصصی کار رسانه‌ای انجام می‌دهند، زندگی‌شان به‌سختی بگذرد ولی ما متأسفانه چون از همان اول که بچه می‌خواهد انتخاب رشته کند به او می‌گوییم یک رشته‌ای انتخاب کن که در آن پول باشد، حالا این رشته‌ای که انتخاب کنی و پول در آن باشد چیست؟ دو سه‌تا را هم بیشتر بلد نیستیم، 100 سال هم هست که داریم این‌طوری فکر می‌کنیم. یعنی از اولین دوره اعزام دانشجو به خارج تا الان ما داریم 100 و خرده‌ای سال همین‌طوری فکر می‌کنیم و اصلاً دایراه دیدمان هم عوض نشده ولی باید بگوییم اگر که تو یک عکاس خوب هم شوی، می‌توانی پول داشته باشی، می‌توانی موقعیت داشته باشی، می‌توانی مهم باشی، می‌توانی مؤثر باشی به شرط اینکه بدانی که خودت چه را دوست داری؟ دنبال چه کاری می‌خواهی بروی؟ اگر که یک خبرنگار باشی، ذاتاً کار خبرنگاری با بی‌پولی و کم‌شغلی و کم‌جایی نیست. این اشتباه نگرش ما و ارزش‌دهی به مشاغل هست که صرفاً جای خالی پیدا شده حالا می‌گوییم بیا برو بنشین، خیلی فرق نمی‌کند بالاخره یک جوری انجامش می‌دهی. این یک جوری انجامش می‌دهی، همه چیز را خراب می‌کند. به خصوص در این کار که آن ذات جستجوگر، کنجکاو و اینکه هر چیزی را نمی‌پذیرد و نمی‌پسندد و باید خودش مطمئن شود، خودتان می‌دانید که هم خیلی جاها محیط زیست را نجات داده، خیلی جاها مسائل بهداشتی را، خیلی جاها جنگ‌ها را؛ و این ارزش این نگاه هست که ما نباید آن را نادیده بگیریم یا کم‌اهمیت جلوه دهیم.


نظر شما چیست خانم دکتر؟


- حقیقت امر این است که من خبرنگاری علم را با دید تقریباً وسیعی نگاه می‌کنم. اینکه ایشان فرمودند نکته درستی بود. ارزش کار خبرنگاری متأسفانه میان بزرگان علمی ما، اساتید دانشگاه ما و حوزه دانشگاهی و علمی، آن‌طور که باید و شاید شناخته نشده. خیلی از محققان نمی‌توانند آن ارتباط لازم و کافی‌شان را با حوزه خبر برقرار کنند، به همین دلیل خیلی از اتفاقات در کشور ما مغفول می‌ماند. ولی فارغ از این ماجرا، یک موضوعاتی هست که این خبرنگاری علم این‌قدر وسیع است که ما می‌توانیم در حوزه‌های مختلف از آن استفاده کنیم. به فرض مثلاً حمایت مردم ما از مسئله فناوری هسته‌ای صلح‌آمیز به این دلیل بود که این موضوع به خوبی برای مردم تبیین شد. چه کسی این را تبیین کرد؟ خب سیاسیون فعالیت‌های سیاسی‌اش را انجام دادند ولی این خبرنگاران علمی بودند که از مزایای فناوری‌های هسته‌ای برای مردم و آن بهره‌وری‌هایی که برای مردم دارد صحبت کردند و همین موضوع باعث شد که مردم بدانند که این فناوری برای آنها مطلوب و به سود و فایده مردم کشور است. در خیلی از مسائل دیگر هم همین‌طور. یعنی ما می‌توانیم از خبرنگاران علمی در راه آموزش مردم استفاده کنیم. در جریان سازی برای پیشرفت کشور و حتی رونق تولید استفاده کنیم. وقتی یک فعال علمی بیاید و یک تحقیق علمی‌اش را به‌درستی معرفی کند و بتواند با رسانه ارتباط داشته باشد، این موضوع باعث می‌شود سرمایه‌گذار با شناخت کافی که نسبت به این موضوع پیدا می‌کند، روی این مسئله سرمایه‌گذاری کرده و آن را به تولید انبوه برساند که در این شرایط و وقتی که کشور ما به دنبال رونق اقتصادی هست، می‌توانم بگویم که خبرنگار علمی، پشتوانه کمک به دولتمردان در این زمینه می‌شود. همین‌طور در حوزه بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و خیلی از حوزه‌های دیگر چنین موضوعی را داریم. از طرف دیگر آگاهی مردم را بالا می‌برد. ما الان مخصوصاً بعد از دسترسی بیشتر مردم به فضای اینترنتی شاهد هستیم که صفحات و پیج‌هایی درمی‌آید که یک آدم بدون تخصص و بدون اینکه هیچ آشنایی به آن موضوع مورد بحث علمی داشته باشد، می‌آید و در مورد آن یک نظراتی را از خودش یا نظرات کپی پیست شده‌ای را که فکر می‌کند برایش خیلی جالب توجه است و به مذاق خودش خوش آمده، به‌عنوان یک مطلب مستند علمی می‌گذارد روی آن پیج و مخاطب عام هم فکر می‌کند که بَه‌بَه این چه موضوع دقیقی است، من بخوانم و از آن در زندگی روزمره‌ام به‌کار بگیرم. در صورتی که اگر خبرنگار علمی ما همان‌طور که همکارم فرمودند مورد اعتماد و وثوق مردم باشد، آن‌وقت این خبرنگار رسالت خودش را می‌تواند اینجا ایفا کند که بگوید چنین مسئله‌ای با توجه به شناخت و با توجه به مستندات قوی من، چه از منابع مستند خارجی و دانشگاهی خارجی، چه از منابع مستند داخلی به این دلیل رد یا به این دلیل قابل پذیرش است و به این ترتیب ما از انتشار موضوعات غلط علمی جلوگیری می‌کنیم و باز هم این می‌تواند راهگشا باشد. نظر من این است که یک خبرنگار علمی نه در موضوعات علوم پایه و فقط فیزیک و شیمی، ببینید مردم ما سال‌هاست که با زلزله آشنا هستند، سال‌هاست که آن را تجربه می‌کنیم و جالب اینجاست که سال‌ها هم مهندسین و کسانی که آشنا به علوم ساخت و ساز هستند، بر سبک‌سازی تأکید می‌کنند. اما آیا این سبک‌سازی برای مردم روشن شده است؟ اگر واقعاً خبرنگار علمی ما این موضوع را به طریق علمی برای مردم روشن می‌کرد، شاید مردم گرایش بهتری داشتند. همین‌جور خیلی از مسائل هست که در کشورما مطرح می‌شود و تمامی اینها به توضیحات علمی نیاز دارد. اینکه مثلاً راجع به محصولات تراریخته صحبت می‌شود. من فکر کنم یک پرسشگری انتخابی از مردم دور و برتان کنید اکثراً نمی‌دانند که محصول تراریخته چیست؟ خب این باید به دید علمی توضیح داده شود. این کار وظیفه کیست؟ وظیفه خبرنگار علمی است که این موضوع را برای مردم تعریف کرده و توضیح دهد. همین‌طور تبلیغات رسانه‌های غربی را برای محصولات خودشان در کشور ما می‌بینیم. مثلاً سال‌های قبل خیلی ترویج استفاده از خیلی از مواد در کشور می‌شد و بعدش هم در رسانه‌های غربی این‌طور عنوان می‌شد که چون این ماده برای سلامتی مفید است، چون این ماده این خصوصیات را دارد، مردم باید آن را مصرف کنند. در صورتی که وقتی به پشت پرده مراجعه می‌کردید می‌دیدید که آن کشور برای فروش بیشتر محصولات خودش در کشورهای جهان سوم دست به این کار می‌زند و محصولی که در کشور خومان تولید می‌شود خیلی بهتر و باکیفیت‌تر از این محصولات غربی است ولی خبرنگار علمی ما نتوانسته این تفاوت را برای مردم تشریح کند که به این دلایل، الان مردم دسترسی به محتویات علمی دارند، بیشتر مردم از یک سواد عمومی برخوردارند و مردم باید قانع شوند. یعنی وقتی شما می‌خواهید چیزی را رد کنید یا چیزی را به مردم بقبولانید، باید بتوانید مردم را با مستندات درست قانع کرده و اعتماد مخاطب را به صحبت‌های خودتان جلب کنید. اگر نتوانید این کار را کنید نمی‌توانید مخاطب خودتان را جذب کنید و در نتیجه نمی‌توانید اهداف پیش روی‌تان برسید که به نظر من این رسالت یک خبرنگار علمی در جامعه است.


با آمدن اینترنت و بعد از آن شبکههای اجتماعی، نگاه به پیام و محتوا تغییر کرده و اینکه مردم بیش از اینکه به منابع خبری معتبر وابسته باشند و بخواهند نیاز خودشان را رفع کنند، بیش از همه، وابسته به شبکههای اجتماعی شدهاند که برخلاف رسانهها که با یک نگاه عمومی دارند کار میکنند، بسیار تخصصی شدهاند. اینکه شما بخواهید به عنوان مخاطب یک رسانه مکتوب، رسانهای داشته باشید به توئیتر مراجعه میکنید. بخواهید دنبال تصویر یا فیلم باشید به اینستاگرام مراجعه میکنید. دنبال بحث دوستیابی باشید به فیسبوک مراجعه میکنید. میخواهم بدانم وظیفه رسانهها یا اینکه رسانهها برای اینکه خودشان را از این شرایط و فضای عمومی رها کنند و بتوانند همچنان مخاطب خودشان را به سمت خودشان بهعنوان یک منبع معتبر جذب کنند، چه کار باید انجام دهند؟


- فکر می‌کنم سواد رسانه‌ای بخش اصلی سؤال شما را شامل می‌شود. اینکه ما چه‌جوری تشخیص دهیم که اطلاعات‌مان را از چه منبعی باید بگیریم و یا اینکه نیازهای‌مان را از کجا باید تأمین کنیم، به نظر من یک مشکل خیلی بزرگ است که متأسفانه نگاه‌های سطحی و توده مردم را هم خیلی به سمت خودش می‌کشاند چون هم به‌سرعت پاسخ نیاز را می‌دهد و هم اینکه هر کسی با ذائقه خودش می‌تواند آن جوابی را که دوست دارد بالاخره یک جایی بین این همه پاسخ‌های موجود، به دست بیاورد و اینکه ما از مردم بخواهیم، همان‌طور که شاید خود ماها در حوزه رسانه هم امروز برای‌مان خیلی دشوار شده به‌دست آوردن آنها و اگر یک‌سری تخصص‌هایی نداشته باشیم شاید خودمان هم گاهی دچار اشتباه شویم در تشخیص آن چیزی که دریافت می‌کنیم. به نظر من موضوع سواد رسانه‌ای همان‌جوری که الان دغدغه همه ماها در حوزه رسانه است، باید به دغدغه عمومی تبدیل شود و این نکته که افرادی که تولید محتوا می‌کنند چه ویژگی‌هایی باید داشته باشند و خود محتوا باید چه شرایطی داشته باشد که قابل پذیرش باشد، خیلی خیلی نکته مهمی است ولی اینکه بخواهم بگویم چگونه، صادقانه برای خود من هم یک مسئله و مشکل است و گاهی اوقات فکر می‌کنم ای کاش زودتر به این حوزه بپردازیم، قبل از اینکه ذهن همه آدم‌ها را بخواهد یک‌سری اطلاعات سطحی پر کند و دائم به آن مراجعه کنند. حتی من بین خیلی آدم‌هایی که شغل‌های خاص دارند و تصمیم‌گیرهای خاص هستند هم دیده‌ام که استناد می‌کنند به این صفحات و محتواها. خودم نمی‌دانم چگونه باید آنها را قانع کنم، یعنی وقتی که به آنها می‌گویم سندیت ندارد، یک چیز حاشیه‌ای است، اطلاعات زرد است که دارد در اختیار شما قرار می‌گیرد ولی مستنداتی که بخواهم به‌صورت اقناع‌کننده این را برایش، چون این را به تجربه یاد گرفته‌ام حالا من که رشته تحصیلی هم چیز دیگری بوده این را به تجربه یاد گرفته‌ام و منتقل نمی‌توانم بکنم اما کار متخصصین رسانه که به نظر من به هیچ وجه هم نباید آن را به تأخیر بیندازند، وارد شدن در این فضاها هست و روش‌هایی را به مردم آموختن که ما یک مقدار سخت‌تر بپذیریم منابع خبری و منابع اطلاعاتی خودمان را و حتی اگر هم می‌خوانیم، می‌بینیم و می‌شنویم، خیلی ساده قائل به انتقالش نباشیم و از تبعات کاری که می‌کنیم مطلع باشیم ولی سازوکارش را واقعاً نمی‌دانم که چگونه باید این اتفاق بیفتد و چگونه باید در مقابل این موج منفی ایستاد.


نظر شما چیست خانم دکتر؟


- البته سازوکارهای مختلفی را می‌توان در این زمینه پیشنهاد داد. یکی از سازوکارهایی که می‌شود در این باره پیشنهاد داد، نوع پرداختن به خبر است. در حال حاضر یک رویه بدی که بر جامعه رسانه‌ای ما به‌خصوص خبرگزاری‌ها حاکم است، این است که سرعت خبر، البته در خبر سرعت انتقال خبر خیلی مهم است ولی نباید کیفیت، جذابیت و صحت خبر قربانی سرعت خبر شود. خیلی از خبرنگاران ما در خیلی از محافل علمی برای اینکه از خبرگزاری‌های دیگر جا نمانند، بلافاصله شروع می‌کنند به نوشتن خبر بدون اینکه به روحیات مخاطب توجه کنند یا خبر را بسط و شرح دهند که جذابیت خاص خودش را داشته باشد به آن خبر می‌پردازند. در صورتی که ما می‌توانیم از ظرفیت فضای مجازی برای رفع این مشکل استفاده کنیم. یعنی اجازه دهیم سرعت و خبرهای کوتاه و فشرده و ساندویجی خیلی یک خطی‌مان در فضای مجازی برود، سرعت خبر یعنی انتقال خبر، ولی اجازه دهیم مخاطب ما با آرامش و به سادگی آن موضوع علمی را درک کند و از آن لذت ببرد و به آن شرح و بسط بدهد. یکی از راه‌هایی که فکر می‌کنم بشود که این موضوع باعث شود که مخاطب را به سمت خودمان جلب کنیم این است و ساده‌نویسی. من به ساده‌نویسی، روان‌نویسی و جذاب‌نویسی خیلی عقیده دارم. خبرهای علمی که خیلی اصطلاحات علمی پیچیده در آنها هست، نمی‌تواند مخاطب را به خودش جلب کند. باید مفهوم آن اصطلاحات به زبان ساده برای مخاطب روشن شود. از طرف دیگر خیلی بلندنویسی را توصیه نمی‌کنم برای اینکه وقتی خبر از یک مقدار زیادی شرح و بسط فراتر می‌رود، حوصله مخاطب را سر می‌برد. در حقیقت یک‌مقدار سلیقه و ظرافت می‌خواهد تا بتوانیم مخاطب را به خودمان جلب کنیم. همین‌طور می‌توان با استفاده از عکس‌های یک رویداد، توانایی‌های گرافیکی و اینفوگرافیک و ... برای اینکه مطلب بهتر به مخاطب منتقل شود استفاده کرد و در حقیقت جذابیت بیشتری را برای خبر به وجود آورد.


با توجه به اینکه شبکههای اجتماعی گرایش به کوتاه شدن پیام دارند، در همه قالبها، چه در قالب تصویر چه در قالب متن، رسانهها چه کار باید بکنند؟ مثلاً یکسری قالبهای خبری برای رسانهها تعریف شده، چه تغییر و تحولی در اینها باید به وجود بیاید. منی که الان مجوز رسانه مکتوب دارم، اینکه من الان دارم استفاده میکنم از یک محتوای تصویری در واقع دارم آن کارکردی که برای من تعریف شده را زیر پا میگذارم. منِ رسانه یا از لحاظ سیاستگذاری یا از لحاظ تکنیکی چه اقدامی باید انجام شود که رسانه بتواند در مقابل این رشد و توسعه شبکههای اجتماعی خودش را حفظ کند.


- اگر اجازه دهید من نگاه خودم را بگویم. ممکن است که پایه و اساس علمی نداشته باشد و یک نگاه شخصی و سلیقه‌ای است ولی به نظر من بهتر است که نگاه‌مان را به رسانه در ایران عوض کنیم. اینکه ما چارچوب یک برنامه، مثلاً چارچوب روزنامه و خبر باید این‌طور باشد و اگر مثلاً از هرم وارونه به نحوه نرم‌نویسی اتفاق شاقی می‌افتد، نه! شاید مخاطب ما آن موضوع را بپسندد. باید نگاه‌مان را از چارچوب‌ها خارج شویم و کاری کنیم که یک‌مقدار خلاقیت و نوآوری داشته باشیم تا بتوانیم مخاطب‌مان را به خودمان جذب کنیم. همان‌طور که شما گفتید ممکن است که بله، آن رسالت‌های رسانه مکتوب زیر پا گذاشته شود ولی رسانه مکتوب حسنی که دارد ماندگاریش است. ما می‌توانیم از این ماندگاری استفاده کنیم و مطالب را شرح و بسط بیشتری بدهیم. چون به هر حال ما الان در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که علاقه به فضای مجازی و رسانه‌های اینترنتی مرتباً در هر جایی می‌رویم، هم در تاکسی، هم در محل کار، هم در منزل هم تلویزیون هست، هم رادیو هست، شبکه‌های خبری یکسره خبر را ارسال می‌کنند، خبرگزاری‌ها خبر را به سرعت ارسال می‌کنند، بنابراین مردم آنچه که نیاز دارند این است که آن فاکتور چگونگی خبر برای مردم واضح شود، یعنی چرا و چگونه این اتفاق افتاده، در رسانه‌های مکتوب می‌شود به آن پرداخته شود. و برای جذابیت، چون احساس می‌کنم همه ما گرفتاریم، وقتی که من می‌خواهم یک خبری را مطلع شوم، سمینار ایکس برگزار شد با شرکت مثلاً فلان دانشمندان و همچین موضوعی در آن مطرح شد. این حداقل خبر کوتاه تلگرامی است که در این فضا مطرح می‌شود اما اگر من به عنوان صاحب یک نشریه یا صاحب یک فضای علمی بیایم حالا به دید مخاطبم، اگر مخاطبم هر کسی باشد، همین خبر را با زبان ساده و خوب تشریح کنم، بگویم که در آن سمینار چه اتفاقی افتاد، در حقیقت این امر را انجام داده‌ام که من بعدازظهر که می‌آیم خانه، از فضای کاری که خلاص می‌شوم، می‌نشینم و این رسانه مکتوب یا سایت را می‌گیرم، ورق می‌زنم که امروز چی گذشته، می‌توانم احساس کنم که من هم در آن همایش، در آن رویداد علمی شرکت داشتم، پا به پای حاضرین در آن همایش حرکت کردم و این حس مطلوبی به آدم می‌دهد. به انضمام اینکه آن‌وقت من متوجه می‌شوم که آنجا چه اتفاقی افتاده به عنوان یک مخاطب. چون همه آدم‌ها نمی‌توانند در آن همایش یا رویداد علمی شرکت کنند ولی اگر این موضوع شرح و بسط داده شود به نظر من خیلی می‌تواند جذابیت مخاطب را به دنبال داشته باشد به نحوی که دو نکته در آن رعایت شود، ساده و روان نویسی و کوتاه‌نویسی مختصر و مفید.


نظر شما چیست؟


- در رقابت بین رسانه‌ها شاید یک مقداری سرعت تغییر باید یک مقدار زیاد شود. به دلیل اینکه قواعد و قوانینی که برای رسانه‌های مکتوب بوده که یک زمانی به صورت روزنامه و مجله و چیزهایی که باید روی گیشه خریداری می‌کردیم و یک بازار منحصر به فردی را در اختیار خودشان داشتند بدون رقیب، یک تعاریفی داشتند، بعد که رادیو و تلویزیون آمد، یک مقداری اینها باید دچار تغییر می‌شدند تا همه عرصه را به آنها نبازند ولی سرعت این تحولات خیلی کُند بود اما امروزه اگر شما نگاه کنید با آمدن گوشی‌های هوشمند و سرعتی که در انتقال پیام با آمدن این ابزار جدید بود، شما در کسری از ثانیه می‌توانید به دنیا وصل شوید و آخرین خبرها را حالا از منابعی که برای خودتان شناخته شده است بگیرید. یک تفاوت عمده‌ای که در طراحی پلتفرم‌های اینها اتفاق افتاده این است که به موازات تعاریفی که از مغز انسان مطرح شده در عرصه تبلیغات، دوستانی که این فضاها را طراحی می‌کنند، از فیس بوک که طراحی شد و بعد به محض اینکه دید دارد بازارش را با ورود اینستاگرام و تلگرام از دست می‌دهد به سرعت آمد و اینها را هم خریداری کرد و دارد از آنها استفاده می‌کند، این مبتنی بر شناخت مغز انسان است که این شناخت با دستگاه‌های جدیدی که الان فراهم شده خیلی دقیق‌تر و عمیق‌تر شده است. به‌طوری که شما می‌توانید تشخیص دهید که استفاده از رنگ‌ها، استفاده از یک کیفیت آنی تصویری در طراحی این اپلیکیشن‌ها و حتی آنهایی که یک مقدار حساس‌تر هستند، یعنی جهت نگاه ما را هم تشخیص می‌دهند بدون اینکه ما بخواهیم لایک کنیم یا واکنش و کامنتی بگذاریم، آنها واکنش‌های ما را تشخیص می‌دهند، اگر دقت کرده باشید از دقت توئیتر در این حوزه که من گاهی می‌گویم که توئیتر من را بهتر از خودم می‌شناسد! از کجا می‌دانست که ممکن است این خبر برایم جالب باشد که به من پیشنهاد بدهد که تو نگاهش کن یا این آدم را فالو کن، ممکن است این آدم برای تو جالب باشد، این نشان می‌دهد که اینها دارند از ابزارهایی استفاده می‌کنند که دیگر خودآگاه مخاطب هدف نیست، ناخودآگاهش هدف است. شما یک وقت می‌خواهید با منطق و توضیحات منطقی که می‌دهید بنده را قانع کنید که استفاده از این سایت معتبرتر از سایت دیگر است ولی یک وقت می‌بینید که من این‌قدر در ناخودآگاهم از این اپلیکیشن و این منبع تصویری خوشم آمده که اصلاً دیگر به خودآگاه من، منی که یک آدم میانسال عاقل تحصیلکرده صاحب ادعا هستم ظاهراً در حوزه رسانه، می‌بینم که یک جریانی دارد من را جابه‌جا می‌کند که وقتی که بهش عمیق می‌شوم اصلاً احساس می‌کنم که اصلاً به ذات انسانی انسان توهین شده و نادیده گرفته شده است. البته که خب ما رسانه‌ای‌ها از این ابزار و تأثیر بر ناخودآگاه انسان‌ها استفاده برده‌ایم. از همان ابتدای تولید فیلم‌های سینمایی از این ابزار و تأثیر ناخودآگاهش به‌صورت آن، حتماً داستان آن تک‌فریم‌های کوکاکولا در بین فیلم‌های سینمایی را همه‌مان شنیده‌ایم ولی الان حوزه‌اش خیلی وسیع‌تر شده و ما اگر بخواهیم در حوزه تخصصی من رادیو و تلویزیون، حوزه تخصصی شما رسانه‌ای مکتوب، به این فضاها نزدیک شویم، نمی‌توانیم نادیده بگیریم آن یافته‌های‌مان را که از حوزه علوم شناختی و شناخت مغز انسان و واکنش‌ها و کنش‌های خودآگاه و ناخودآگاه آن، شما وقتی که یک صفحه‌ای را دنبال می‌کنید و دوپامین در مغزت ترشح می‌شود، این یک اتفاق شیمیایی است که خیلی تحت کنترلت نیست، بار دیگر تو را تشویق می‌کند چون مغز به تو می‌گوید که من می‌خواهم دوپامین بیشتری داشته باشم، یک بار دیگر برو ببین، این پیغام را گذاشتی در صفحه‌ات برو ببین چندتا لایک گرفته‌ایک؟ چون من ذاتاً دوست دارم تأیید بگیرم و دوست دارم آدم‌های دیگر نظر من را تأیید می‌کنند؟ آیا عکسی را که من گرفتم گفتند قشنگ است، آیا لباسی... حالا بسته به آن پیامی که گذاشته، و من و شما هم که رسانه‌ای هستیم ناخودآگاه داریم چک می‌کنیم ببینیم آن پیغامی که در صفحه‌مان گذاشته‌ایم چندتا لایک گرفته، شما دیگر روی مخاطب عام، روی بچه‌های دبیرستانی فکر کنید که چه تأثیری روی‌شان می‌‌گذارد و آن‌وقت من و شما در این عرصه چگونه باید با اینها رقابت کنیم. پس لازم است ما از فضای لَخت و کُندی که چه در آموزش رسانه و چه در استفاده در ابزار جدید داشتیم بیرون بیاییم، با سرعت و با شجاعت، و حالا با استفاده از آگاهی‌هایی که بیشتر داریم و کمک گرفتن 5850 متخصصین فناوری انسانی داریم، یعنی افرادی هستند که دقیقاً می‌دانند فناوری‌ها دقیقاً بر کدام بخش از وجودمان اثر می‌گذارد و این اثر چقدر عمیق، پایدار و ماندگار است در جایی که خود ما هیچ خودآگاهی نسبت به این اتفاق نداریم. و وقتی که به زندگی آنها نگاه می‌کنی می‌بینی که هر چه بیشتر در این حوزه‌ها اطلاع و تخصص دارند، خودشان، بچه‌های‌شان و زندگی‌شان را از این حوزه‌های فناوری بیشتر کنار می‌کشند. پس حالا ما که می‌گوییم ما 5925 خوب، مثبت، و ما برای فروش محصول‌مان این کار را با مردم نمی‌کنیم. اگر فیس‌بوک می‌آید و نگاه می‌کند که از این روش‌ها چگونه استفاده کند تا بتواند ارزش خودش را بالاتر ببرد، ما کمتر یک چنین فضایی را دنبال می‌کنیم، ولی در واقع داریم با آنها رقابت می‌کنیم. پس باید به سرعت هم آن فناوری‌ها را کسب کنیم، هم آن دانش را کسب کنیم و هم استادان ما و آن کسانی که این علم را دارند تعریف می‌کنند برای دانشجوهای امروزی باید به این فضاها توجه کنند. دیگر زمانی نیست که شما هر چند سال یک بار صبر کنید و بخواهید یک تکستی را ترجمه کنی، حالا ببینی چه اتفاقی افتاده. اصلاً این‌طور نیست. سرعت خیلی زیاد است و تأثیر روی عقلانیت انسان‌ها نیست متأسفانه، روی بخشی از مغز ما هست که خیلی از عقلانیت برخوردار نیست متأسفانه و اگر ما که حالا در این حوزه نشسته‌ایم داریم با هم گفتگو می‌کنیم می‌خواهیم مخاطبان‌مان را به یک فضای عقلانی هدایت کنیم، خودمان باید با این فضاها آشنایی داشته باشیم و بدانیم که این اتفاقات چطور می‌افتد و اینکه این ابزارهایی که روی پلتفرم‌های جدیدتر هستند، خیلی دست‌شان از ما که مبتنی بر شماها صفحه اینترنت هستید، ما صفحه تلویزیون، خیلی دست‌مان بسته‌تر است و چطور می‌توانیم عرصه را به این دوستان نبازیم و مخاطبین‌مان و خودمان را به دست این فضاها نسپاریم.


با توجه به اینکه رسانه ما از درون یک مرکز علمی مثل دانشگاه بیرون آمده، یعنی هم ابزار تولید علم را داریم، هم ابزار انتشارش را. چه کار باید بکنیم که این وضعیتی که چندان به‌سامان نیست را بتوانیم بهبود ببخشیم. بتوانیم به مردم نشان دهیم که علم می‌تواند در زندگی‌شان تأثیر داشته باشد.


- زمانی که شوروی توانست فضا را قبل از آمریکایی‌ها تسخیر کند، آمریکایی‌ها به این فکر کردند که چرا جوامع تحقیقاتی ما عقب ماند و راهکاری که به نظرشان رسید این بود که دانشمندان را به حال خودشان بگذارند که چیزی را که دوست دارند، دنبالش بروند، کفشش کنند، بسط و توسعه‌اش دهند و آنها بیایند آن بخش مورد نیاز خود را از آن تحقیقات دریافت کنند. می‌خواهم بگویم که وصل بودن به یک منبع پژوهشی و آموزشی و ذهن‌های خلاق و علاقه‌مند و پرانرژی دانشگاه، یک منبعی است که قیمت ندارد و می‌تواند شما را به یک دریایی از امکانات وصل کند. چطور؟ شاید حوزه فناوری که من از آن حرف می‌زنم برای من و رشته تحصیلی من یک‌مقدار سخت و دست‌نیافتنی باشد ولی در دانشگاه هم‌زمان بچه‌هایی وجود دارند که دارند هوش مصنوعی می‌خوانند، رشته‌های مختلف IT را می‌خوانند، هم‌زمان آن کسانی که روی بیوتکنولوژی دارند کار می‌کنند، آن کسانی که دارند روی علوم مغز کار می‌کنند و اینها به نوعی همکاران شما هستند، دانشجوهای این دانشگاه هستند، خیلی‌های‌شان علاقه‌مندند، خیلی‌های‌شان نابغه‌اند و جالب این است که به حوزه رسانه هم علاقه‌مند هستند. خبرگزاری‌هایی که ارتباط با دانشگاه‌ها دارند مثل خبرگزاری آنا که به پشتوانه اگر اشتباه نکنم یکی از بزرگ‌ترین و بزرگ‌ترین دانشگاه دنیا وصل هست، یعنی به یک ثروت بی‌انتهای انسانی و اگر شما این ارتباطات بین رشته‌ای را قوی کنید، یعنی در بین شماها متخصص آی‌تی باشد، درر بین شما بچه‌هایی باشند که روی هوش مصنوعی یا روی علوم شناختی دارند کار می‌کنند، روان‌شناسند، جامعه‌شناس هستند و بعد با شمای علوم ارتباطات اینها همکاری داشته باشند و آن فضاهایی را که من عرض کردم خدمت‌تان که درکش برای من با این سطح سواد و تخصص شاید خیلی راحت نباشد اما اگر من یک همکار متخصص فناوری انسانی داشته باشم این را خیلی راحت‌تر به من نشان می‌دهد و باز می‌کند و بعد من به او می‌گویم من گرافیک کارم را چگونه طراحی کنم که روی ناخودآگاه آدم‌ها اثر بگذارم، این دوست، همکار و همگروه من می‌تواند اینها را برای من باز و روشن کند و من حالا این‌دفعه قالب پیامم را در این قالب و با سرعت، دیگر منتظر نمی‌مانم تا کلاسی یا کارگاهی برایم تشکیل شود و به من یاد بدهند. شما اگر بتوانید ارتباطات بین رشته‌ای را فراهم کنید، بچه‌ها تحت عنوان کار دانشجویی، کار داوطلبانه، کار علاقه‌مند که متأسفانه در دانشگاه‌های ما اصلاً وجود ندارد، یعنی کسی علاوه بر رشته تخصصی خودش دنبال ورزشی که مورد علاقه‌اش هست نمی‌رود، دنبال یک کار فرهنگی، کار خیریه، کار تخصصی که مورد علاقه‌اش نمی‌رود. اگر که این بچه‌هایی که رسانه را هم دوست دارند، تولید خبر را هم دوست دارند، بیایند در کنار شما قرار بگیرند، می‌توانند به شما اطلاعات و پیشنهادی بدهد که شما به سرعت بتوانید خودتان را قابل رقابت کنید. به نظر من، این را برای چندمین بار می‌گویم، آنا یا خبرگزاری‌های مشابه شما که متصل به این دریا هستند، باید از این فرصت استفاده کنند و با یک تیم‌ورک طراحی شده و خوب که یک مدیر با جرئت می‌تواند آن را ترتیب دهد و نترسد از اینکه حرف‌هایی را که بچه‌های تیمش می‌زنند، اصلاً نمی‌فهمد چی هستند، بیشتر ترس ما این است دیگر، من سرگروه یک تیمی هستم که این گروه، همه‌شان بهتر از من هستند، همه‌شان متخصص‌تر از من هستند، از این نترسد و با شجاعت بیاید. زمانی که دیسنی می‌خواست از نقاشی‌های دستی به نقاشی‌های کامپیوتری منتقل شود، اگر شما سرگذشت این اتفاق را بخوانید متوجه می‌شوید که فقط بچه‌هایی که کامپیوتر می‌خواندند که آن موقع هم کامپیوتر اندازه این سالن بوده، کامپیوتر کوچک دستی نبوده که در دسترس همه باشد، چگونه خودشان را پله پله به دیزنی نزدیک می‌کنند و دیزنی را از یک نقاشی دستی به یک نقاشی کامپیوتری منتقل می‌کنند، متوجه می‌شوید که این کار، یک کاری است که با همکاری‌های بین رشته‌ای، خیلی با سرعت بیشتری می‌تواند اتفاق بیفتد و قابل قبول‌تر شود.


نظر شما چیست؟


- دوست خوبم به نکات خیلی ارزنده‌ای راجع به ظرفیت‌هایی که خبرگزاری‌هایی مثل خبرگزاری آنا دارند اشاره کردند، من می‌خواهم چند نکته را به فرمایشات ایشان اضافه کنم، اینکه یک مسئله این است که دانشگاه یک ظرفیت جوان و پویا دارد. ما از این ظرفیت و جوانگرایی دانشگاه باید حداکثر استفاده را کنیم. نگاه ما و جامعه ما، خب جامعه ما اگر جامعه جوانی بود که حالا بزرگسالان این جامعه را دارند جوان‌های دیروز تشکیل می‌دهند و این جوان‌های فردا هستند که می‌توانند به ما کمک کنند که راه بهتری را انتخاب کنیم. در عین حال جوان‌ها خیلی باهوش هستند. باید در نظر داشته باشیم که وقتی از آنها استفاده می‌کنیم، کارمان کاملاً بدون هدف و غرض باشد. اگر جوان‌ها احساس کنند که کار ما غرض یا هدفی را دنبال می‌کند، از کمک به ما کنار می‌کشند. نکته دیگری که برایم جالب این است که خیلی از ظرفیت‌های دانشگاه آزاد اسلامی متأسفانه مغفول مانده است. همه به چشم خاصی به این دانشگاه نگاه می‌کنند. مثلاً خود من به شخصه نمی‌دانستم که یکی از قوی‌ترین ظرفیت‌های تیم رباتیک کشورمان در دانشگاه آزاد اسلامی فعالیت می‌کند و این در حقیقت نکته‌ای است که خبرگزاری آنا می‌تواند با پژوهشگران این دانشگاه صحبت کند، با بچه‌های فعال، و ضمن معرفی آنها، توان و استعدادهای آنها را مشخص کند و چهره خیلی بهتری از امروز دانشگاه را به مردم نشان دهد. آخرین مطلبم هم این است که بهتر است که وقتی می‌خواهیم از ظرفیت دانشگاه برای تبیین علم در میان مردم استفاده کنیم، از سلیقه مردم غافل نشویم. یعنی نکته‌ای که ما متأسفانه اکثر اوقات، چون منابع خارجی اکثر منابع علمی ما را تشکیل می‌دهد، به سلایق آنها می‌پردازیم. مسئله این است که می آییم و در مورد یک حادثه علمی که آن سر دنیا اتفاق افتاده و اتفاقاً مورد توجه مردم آنجا هست صحبت می‌کنیم. اگرچه مسئله خیلی مهمی است ولی این مسئله ممکن است برای مخاطبین ما ارزش کمتری داشته باشد. در صورتی که یک مسئله محیط زیستی که در کشور ما وجود دارد، اگر ما بیاییم روی این موضوع کار کنیم، مثل موضوع ریزگردها، مثل موضوع دریاچه ارومیه یا آلودگی هوای تهران، نظر مخاطبین بیشتری را می‌توانیم به خودمان جذب کنیم و بتوانیم آن نسل پیش روی‌مان را جزء‌ مخاطبین مستقیم خودمان قرار دهیم.


انتهای پیام/

ارسال نظر