محسن ردادی ////////
دولت میرود پشت تریبون قرار میگیرد، رقبا تنشان به لرزه میافتد، آیا الان میخواهد چه بگوید؟ آیا دوباره میخواهد یک تهمتی، یک موجی از نفرت را روانه ما کند یا نه؟ این مؤثر بوده اما در نهایت باعث کاهش اعتماد به دولت شده است.
این نکته خیلی مهم است که این تحت تأثیر آن دستگاه اعتماد به دولت نتیجهاش این شده که ارتباط دولت با مردم تا حد ممکن کم شده است. بیحسی نسبت به محرکهای محیطی در داخل کشور اتفاق افتاده و نمونهاش همان سیاست بنزینی است، بدون اطلاعرسانی کافی به مردم، 0050 استفاده کنند که یکسری مزایا داشت اما منجر به ایجاد بیاعتمادی شدید در کشور شد.
به هر حال این اتفاقهایی که این یک هفته 10 روز افتاده منجر به کاهش اعتماد مردم به دولت شده و در جامعهای که بیاعتمادی اتفاق میافتد، سه چهار ویژگی اتفاق میافتد که الان میخواهم این سه چهار مورد را الان توضیح دهم که توصیف وضعیت ما در دو سال آینده خواهد بود و اگر فکری برایش نشود احتمالاً آنها شدت خواهد گرفت. این مباحث در کشورهای مختلف دنیا که دچار بیاعتمادی شده بودند تجربه شده، چیزی نیست که بخواهیم بگوییم که برچسبی باشد که بخواهیم به دولت بزنیم یا مواردی از این قبیل. اولین مورد، اولین ویژگی ما آیندهپژوهی است. اولین ویژگی که اتفاق خواهد افتاد بحث مشیتگرایی است که در کشور احتمالاً در سالهای آینده اتفاق میافتد. یعنی وقتی جامعهای دچار بیاعتمادی شود و قدرت پیشبینیاش را از دست بدهد. پیشبینی ناشی از بیاعتمادی است، برای مثال من اگر بخواهم سکه یا دلار یا هر جنس دیگری بخرم، پیشبینی میکنم که در نظام اقتصادی کشور مثلاً در دو ماه آینده این اتفاق خواهد افتاد، وقتی اعتماد وجود نداشته باشد، قدرت پیشبینی وجود نخواهد داشت پس مردم میروند به سمت مشیتگرایی، به سمت اینکه هیچ امری از امور کشور قابل پیشبینی نیست. برنامهریزی نمیتوانند بکنند. نتیجه این میشود که مردم یک مقدار دچار سرخوردگی میشوند. یعنی در دو سال آینده ما باید منتظر موج جدیدی از سرخوردگی بین مردم باشیم که احساس میکنند نمیتوانند وضع موجود را 0240 کنند. ویژگی مهمی که در کشورهایی که دچار بی اعتمادی شدهاند رخ میدهد، فساد اداری است. در جامعهای که پر از بیاعتمادی باشد مردم سعی میکنند از ابزارهای جایگزین اعتماد استفاده کنند و مؤثرترین ابزار همان 0300 که معمولاً گفته میشود، یعنی پول، پارتی و این موارد. من مطمئن نیستم که در قوه قضائیه روند اداری که وجود دارد من را به حقم برساند یا در دولت، بنابراین پول و رشوه میدهم که مطمئنم کار من را راه میاندازد. بنابراین در واقع مردم روی میآورند به این ابزارها و این موجب فساد میشود. پس بنابراین در آینده احتمالاً اخبار بیشتری در مورد فساد و اختلاس به گوش خواهد رسید و دعاوی قانونی که به محاکم ؟؟؟ جدی خواهد بود. سومین ویژگی انزواجویی است که در کشورهایی که دچار بیاعتمادی شدهاند اتفاق میافتد. وقتی جامعه دچار بیاعتمادی فزاینده میشود، مردم سعی میکنند خودشان را در گروههای محدود و بستهای که میتوانند به همدیگر اعتماد کنند، به آنها پناه ببرند و اعتمادشان را تا حد ممکن با جامعه و دولت کم کنند. احتمالاً نتیجه این، این میشود که در دو سال آینده و تا سالهای آینده دوباره قومیتگرایی و شکافهای قومی فعال شده و قومیتگرایی رشد میکند. من نمیتوانم به دولت اعتماد کنم، نمیتوانم به سایر شهروندان اعتماد کنم، پس مجبورم به همشهریها و همزبانهای خودم اعتماد کنم. نکته بعد پدرسالاری است. در جامعهای که فرهنگ بیاعتمادی رشد کرده یک نگاه پدرسالارانه، همه وقتی که ببینند بیاعتمادی وجود دارد، فساد هم همهجا را گرفته، همه دنبال یک پدری میگردند که مثل یک پدر با دست آهنیناش بیاید و تمام این فسادها را جمع کند و ببرد. نشانههایش را هم میشود دید. باز من دیگر توضیح نمیدهم. بنابراین احتمالاً در سالهای آینده شاهد تفکر از جنس انجمن حجتیه که یک مهدی موعود بیاید و این فسادها را جمع کند، از دست کس دیگری کاری برنمیآید. یا به سمت نشانههایش پهلویخواهی، یک رضاشاهی بیاید یک رضاخانی بیاید که دست خیلی قوی دارد، نگاه هم نمیکند به هیچ کس و با آن چکمههایش بیاید و همه این فسادها را جمع کند. این هم احتمالاً یکی از نتایج آن فرهنگ بی اعتمادی هست که در جامعه گسترش پیدا کرده و یک پیشبینی هم من دارم که فکر میکنم در انتخابات آینده چهرهای جدی، نظامی، دارای روحیه پدرسالار باشند یا اینجوری خودشان را جلوه دهند احتمالاً بیشتر مورد اقبال قرار خواهند گرفت. آخرین ویژگی، آخرین موردی که اتفاق میافتد این است که اعتماد به شدت ؟؟؟ جامعه وقتی دچار خلأ اعتماد میشود، در واقع دوران پسابنزینی، سعی میکند به ابزارهای بیرونی که ربطی به دولت ندارد، مثلاً آمارهای بینالمللی، روندهایی که در جهان وجود دارد به آنها پناه ببرند و بر این اساس من فکر میکنم بیاعتمادی بیشتر شده و اعتماد به رسانههای خارجی رو به فزونی خواهد گذاشت. ؟؟؟ تلگرام و اینکه مردم از مشابههای داخلی اقبال نکردند شدت بیشتری خواهد گرفت و احتمالاً مردم فکر میکنند که رسانههای داخلی قابل اعتماد نخواهند بود. چند راهکار میتوان برای جامعهای که دچار بیاعتمادی شده پیشنهاد داد. از ابتدا بحثمان این بود که این سیاستها و مواردی که عرض کردم باعث شده جامعه دچار بیاعتمادی شود، بیاعتمادی که ناشی از این است که مردم دیگر دولت را عامل خیر نمیدانند و احساس میکنند دولت میخواهد به منافع آنها ضربه بزند. برای جامعهای که بیاعتمادی در آن گسترش پیدا کرده است، اولین راهکار این است که انتخاب کارگزاران و مدیران از بین چهرههای دانشگاهی اتفاق بیفتد. این هم بر اساس تحقیقی است که در آمریکا اتفاق افتاده. در ایران مشابهش اتفاق نیفتاده. در آمریکا طی 40 سال اخیر تحقیق کردهاند، اعتماد مردم به دولت، به رسانهها، به کنگره، به انواع و اقسام مؤلفههای اجتماعی کم شده، حتی رسانهها به شدت مورد بیاعتمادی مردم قرار گرفتهاند، تنها نهادی که از بیاعتمادی مردم در امان مانده بر اساس آن تحقیق کلانی که اتفاق افتاده، دانشگاه و علم و نهاد علم بوده است. اگر بخواهیم نتایج آنجا را به اینجا تعمیم بدهیم، ممکن است بگوییم که اینجا تفاوت دارد با آنجا، ؟؟؟ چون تحقیق اینجا اتفاق نیفتاده نمیتوانم قضاوت کنم ولی میگویم اگر آن نتایج را تعمیم دهیم و قابل تعمیم باشد، قاعدتاً اگر دولت از کارگزاران و مدیرانی استفاده کند که چهرههای شناخته شده دانشگاهی هستند، احتمالاً میتواند بخشی از بیاعتمادی مردم را ترمیم کند و این پیام را به مردم منتقل کند که تصمیمگیریها در آینده بر اساس نظرات متخصصان درجه یک هر رشته دانشگاهی، اقتصاد، مدیریت، فرهنگ، اینها بر اساس نظر متخصصان درجه یک آن رشته انجام خواهد شد. راهکار بعدی توجه جدی دولت به دلالتها، ؟؟؟ وضعیت بی اعتمادی است. دولت زمانی که میخواسته این تصمیم را اجرایی کند به مؤلفه اعتماد قاعدتاً توجه نکرده است چون اگر توجه میکرد، حتماً نتیجه چیز دیگری خواهد بود و کاملاً نشان میدهد که نسبت به بحث اعتماد غفلت کرده است. حالا که این اتفاق افتاده لااقل از این به بعد هر اقدامی میخواهد کند باید به بحث بیاعتمادی و ؟؟؟ بحث بیاعتمادی در جامعه دارد توجه کند. مثال، اگر دولت در این وضعیت از قیمت بنزین عقبنشینی کند، بگوید قیمت بنزین همان یک هزار تومان است، کار اشتباهی است. اصلاً کار درستی نیست. به خاطر اینکه مردم درک نمیکنند که دولت عامل خیر است، خیر ما را در نظر گرفته، عقبنشینیاش را به خاطر جیب ما انجام داده است. بلکه درک مردم و تفسیرشان این است که دولت را شکست دادیم و دولت در تحمیل خواستهاش شکست خورده و این باعث میشود که اعتماد ترمیم نشود و در عین حال یک بی اعتمادی جدید هم به وجود بیاید. توصیه علمی این است که دولت از این قیمت عقبنشینی نکند. صرفاً از جنبه اعتماد عرض میکنم، جنبههای سیاسی و اقتصادیاش ؟؟؟ راهکار بعدی حفظ پیوستگی و جلوگیری از منازعات در سطوح حاکمیتی است. با آن توضیحی که عرض کردم جذب اعتماد، خلق اعتماد، تنازع بین عناصر حاکمیت هیچوقت منجر به خلق اعتماد نمیشود. بنابراین باید تا حد ممکن در همان راستایی که رهبری هم این جنبه را در نظر داشتند که آن موضعگیری را کردند. افشاگری و رسواگری حاکمیت علیه حاکمیت باید تا حد ممکن کنترل شود، کاهش پیدا کند چون باعث افزایش بیاعتمادی میشود به خصوص در فضای پیشاانتخابات که تا چند ماه آینده انتخابات داریم، الان به نظر من خیلی جدی باید به این موضوع توجه کرد. نکته بعدی راه حل کوتاه مدت برای ترمیم اعتماد وجود ندارد و همانطور که عرض کردم ویژگی اعتماد این است که فرآیندی زمانبر است. بنابراین دولت دنبال راهکار کوتاهمدت نباشد بلکه دنبال یک برنامه بلندمدت 10 ساله باشد تا بتوانند بخشی از این اعتماد از دست رفته را جبران کند. در همین راستا گامهای کوچک اعتمادساز میتواند مؤثر باشد. چهار عنصر برمیشمرند برای اینکه اعتماد مردم به دولت جلب شود. حقیقتگویی، ؟؟؟ انصاف و همبستگی. حقیقتگویی دولت، اینکه دولت به وعدههایش عمل کند، انصاف داشته باشد و همبستگی وجود داشته باشد. این چهارتا به عنوان عوامل اعتماد مردم به دولت است. دولت میتواند قولهای کوتاهمدت و قابل انجام به مردم بدهد و آنها را تحقق ببخشد، مردم یک تجربه کنند، این راههای کوتاهمدت را ببینند و در مدت کوتاهی وعدههای دولت تحقق پیدا کند کم کم به این سمت جلب میشود که بله، دولت قابل اعتماد است. اعتماد دوباره از نو ساخته میشود و نکته آخر این است که ؟؟؟ وعدههای بلندمدت و نسیه. بعد از از دست رفتن اعتماد، واقعاً وعدههایی مانند اینکه هیچ چیزی گران نمیشود و وعدههای بلندمدتی از این دست حتماً باعث افزایش اعتماد نمیشود چون مردم اعتمادشان را از دست دادهاند، پیشبینیشان آمده پایین و گامهای کوتاهمدت میتواند کمک کند. در عین حال برآورده هم نشود، یک تجربه مؤثر و جدیدی بر بیاعتمادی آنها میافزاید و باعث میشود بیاعتمادی افزایش پیدا کند.
انتهای پیام/