صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

میزگرد هشتم /////////

//////////
کد خبر : 445814

؟؟؟


- فاطمه بنیادی هستم، دانشجوی دکتری ارتباطات، دانشگاه علامه طباطبایی، پژوهشگر ارتباطات علم. من اگر بخواهم در مورد همین سؤال چالشی که پرسیدید، جامعه شفاهی در ایران و فضای شبکه‌های اجتماعی و ارتباطش با فضای ارتباطات علم صحبت کنم، شاید لازم است که ابتدا گریز بزنیم به مدل‌های مختلف ارتباطات علم که چه‌بسا مدل‌های مختلف ژورنالیسم علم است چون حتماً مستحضر هستید که زیست‌بوم ارتباطات علم، اتمسفر ارتباطات علم خیلی فراتر از صرفاً ژورنالیسم علم است و نگاه کردن به آن از، اگر قرار باشد در مورد ارتباطات علم صحبت کنیم قطعاً یک فضای بزرگ‌تر داریم و اگر بخواهیم منحصرش کنیم به ژورنالیسم علم، باید یک مقدار کانونی‌تر نگاه کنیم. این مدل‌ها را هم می‌شود به ارتباطات علم تعمیم داد و هم می‌شود منحصراً به عنوان مدل‌های ژورنالیسم علم شناخت. وقتی در ادبیات پژوهش مطرح شدند به عنوان مدل‌های ژورنالیسم علم مطرح شدند ولی الان در ادبیات متأخر پژوهشی به عنوان مدل‌های ارتباطات علم از آنها استفاده می‌شود و به آنها استناد و تعمیم داده می‌شود. در انواع مدل‌ها، ما به لحاظ تاریخی اولین گونه نگاهی که به ژورنالیسم علم وجود داشته معروف است به «مدل کمبود»، حتماً درباره‌اش شنیده‌اید. دفیست مدل یا مدل کمبود مبتنی بر این نگاه است که یک دانشمندی این وسط وجود دارد و یک پابلیک یا مخاطب عامی وجود دارد و ژورنالیست یا روزنامه‌نگار علم قرار است که ارتباطی بین اینها برقرار کند. اما در مدل کمبود، کمبود دانش مطرح است و این خطی که من ترسیم کردم، یک خط افقی نیست. دقیقاً یک خط عمودی است. ما دانشمند را در یک فضای مقدس نگه می‌داریم، آن بالا، با یک زبان پیچیده و فنی، پابلیک را پایین نگه می‌داریم، کسی که مسائل پیچیده را نمی‌فهمد، سطح سوادش پایین است و حالا کاری که روزنامه‌نگار می‌کند، این است که دارد آن اتمسفر پیچیده را با یک زبانی ترجمه، تأویل، تبدیل و تفسیر می‌کند برای پابلیک چون پابلیک ما کمبود دانش دارد. در این مدل نگاه کردن، حالا من همه مدل‌ها را بگویم، در هر کدام از این مدل‌ها می‌شود یک مدل به شبکه‌های اجتماعی و ارتباطش به ژورنالیسم علم نگاه کرد. اگر که مثلاً دانشمندان ما یا روزنامه‌نگاران ما از پیووی مدل کمبود به فضا نگاه کنند، نحوه تعامل‌شان در شبکه‌های اجتماعی یک‌جور دیگر است و نگاه کردن‌شان به مخاطب یک‌جور دیگر است. اساساً مخاطب‌شان را کسانی می‌بینند مثلاً در شبکه‌های اجتماعی شاید بهتر است بگوییم که می‌روند به سمت کانال. چرا؟ چون کانال‌ها عمدتاً فیدبک ندارند. حالا الان که تغییر کرده و این‌قدر این مدل مرتب دارد به حاشیه کشیده شده و تقاضایش هم کم می‌شود که دیگر حتی کانال‌ها هم فیدبک دارند. در این مدل، روزنامه‌نگار شروع می‌کند به تولید کردن یک محتوایی که خودش تفسیر کرده، از آن زبان پیچیده استفاده کرده، آمده مدل را ساده کرده، حالا می‌آید و در شبکه‌های اجتماعی عرضه می‌کند. رویکردش هم مشخص است.


بعدها به تدریج در تاریخ که جلوتر می‌رویم یک مدل دیگری به وجود می‌آید که به آن می‌گویند مدل کانتکس ژوال، مدل زمینه‌ای، این نوع مدل را هم کماکان مدل سنتی می‌دانند ولی به تعبیر من برای علم پارادایم قائل می‌شویم. در مدل کمبود این شکلی است که علم یک فضای بسیار خاص اصیل است، هیچ کسی نمی‌تواند این فضا را بشکند و فقط و فقط گفتمان علم است و لاغیر.


اما در مدل زمینه، علم را در زمینه تعریف می‌کند، یعنی می‌گوییم که در جغرافیای مختلف، علم مختلف می‌شود. این تعبیر من است که در پارادایم‌ها به علم نگاه می‌کنیم. یک جایی ممکن است از پارادایم یک علم به یک قضیه نگاه کنیم، مثلاً نگاه تکاملی داشته باشیم به آن یا مثلاً ممکن است از نگاه انیشتین به یک موضوع نگاه کنیم. بنابراین آن فضای مقدس همیشه ثابت تبدیل می‌شود به فضای 0440. اتفاق بعدی که به تدریج در طول زمان می‌افتد و تغییری که در نگاه‌ها رخ می‌دهد به فضای ارتباطات علم و ژورنالیسم علم، شاید بی‌ربط به نگاه‌های ارتباطاتی‌ها و جامعه‌شناسان نباشد. شاید کارهای فوکو و این تبارشناسی دانشش بی‌تأثیر نباشد، یواش یواش آن ساحت مقدس کم می‌شود و مدل‌ها تغییر می‌کنند، یک مدل جدیدی به وجود می‌آید به نام «لی اکسپرتیسم» مدل غیرمتخصص‌ها.


در این مدل می‌گوییم که تنها دانش 100 درصد مطلق و درست ساینس نیست، علم نیست، می‌آییم دانش را از علم تفکیک می‌کنیم. می‌گوییم ما دانش‌های مختلف داریم و ساینس ناولج یک گونه‌ای از ناولج‌هاست و ناولج‌های دیگری هم داریم. اصطلاح بسیار متداولش لوکال ناولج است، ما دانش‌های بومی داریم.


هر منطقه‌ای بنا به تجربه زیسته مردم، یک دانشی را تولید کرده و درست است که ما همیشه به ساینس اهمیت بیشتری داده‌ایم ولی اینجا به لوکال ناولج هم باید اهمیت بدهیم و این علم از آن فضای مقدس یواش یواش آمد پایین و این لوکال ناولج یواش یواش دارد می‌آید بالا. وقتی این اتفاق بیفتد، به سمت تعامل می‌رویم. این فضای تقدس و این فضای خطی عمودی از بالا به پایین یواش یواش دارد می‌آید و به یک موازنه‌ای می‌رسد و ارتباطات دارد از آن نگاه از بالا به پایین تغییر می‌کند. زمینه‌ای ایجاد می‌کند برای همین فضاهای تعاملی.


الان اتفاقی که در دنیا افتاده و به آن خیلی اهمیت می‌دهند در فضای ارتباطات علم، یک مدل جدیدتر است به نام انگیجمنت، درگیر کردن مردم با دانش. اتفاقی که شبکه‌های اجتماعی می‌توانند بسیار بسیار به آن کمک کنند و زمینه‌اش هم دقیقاً از این دانش غیرمتخصص‌ها به‌وجود آمده است. این مرحله قبلی که درباره‌اش صحبت کردیم هم مدل تعاملی است که نوع متأخرترش می‌شود همین مدل درگیر کردن مردم با دانش. حالا در این مدل درگیر کردن همیشه ابزارهای مختلفی وجود داشته. یعنی می‌گویند که خیلی وقت‌ها دانشمندان برای اینکه به یک هدف برسند، اعم از اینکه آن هدف، هدف صرفاً علمی باشد، هدف اجتماعی باشد یا حتی هدف سیاسی باشد که به نظرم لازم است در مورد همه این اهداف هم صحبت کنیم، وقتی پای مردم وسط می‌آید، دیگر فقط نمی‌توانیم به حوزه انحصاراً ساینس اهمیت بدهیم و بگوییم که دانشمند، فقط و فقط هدفش علم است و لاغیر چون حتماً حتماً باید به نقش ساینس در دیپلماسی اهمیت بدهیم، نقش ساینس در فضاهای اجتماعی، در محیط زیست، تغییرات اجتماعی و در همه اینها باید دیده شود.


وقتی این اتفاق‌ها می‌افتد، شبکه‌های اجتماعی هم پررنگ می‌شوند. در یک چنین ساحتی، مثلاً در مورد این بحث می‌شود، یک اتفاق دیگری را قبل از اینکه برسیم به مطلق شبکه‌های اجتماعی شاید صحبت کنیم، ما یک فضایی را تعریف می‌کنیم، حالا خیلی نمی‌خواهم با ادبیات دانشگاهی صحبت کنم، به آن می‌گویند اپیسومه ولی مثلاً ما شاید به آن بگوییم «ساحت». در ژورنالیسم علم، در آن نگاه اول اول، در مدل کمبود، ما یک ساحت خیلی پیچیده داشتیم. یک بخش‌هایی از دانش می‌آمد و وارد فضای عمومی می‌شد. مثلاً بحث‌های مرتبط با محیط زیست از آن اپیسومه خیلی سخت و فنی، آسان‌تر می‌شد، می‌آمد وارد می‌شد ولی بحث‌های خیلی پیچیده‌تر، مثلاً مثل تئوری‌های خیلی جدید فیزیک یا شیمی همچنان در آن فضا می‌ماند و وارد عموم نمی‌شد اما مدل‌های جدیدتر این اختیارات را عوض کرده. یعنی آن اپیسومه خیلی پیچیده دارد می‌آید پایین و تغییر می‌کند. کما اینکه شما الان می‌بینید که مثلاً در مورد یک موضوعی مثل آب سنگین، آب سبک و راکتورهای هسته‌ای در فضای عمومی دارد بحث می‌شود، اتفاقی که در ساحت قبلی اصلاً نمی‌افتاد اما الان دارد می‌افتد.


یکی از دلایلش همین پیچیده شده فضای علم با سیاست است و کمک گرفتن از همین شبکه‌های اجتماعی است. در این حالت دانشمندان لازم است که با مردم در تعامل باشند، هم به واسطه اینکه یک جاهایی لازم است که توجیه کنند که آقا ما برای اینکه یک چنین کاری را انجام دهیم، یک پروژه خیلی بزرگ مالی را نیاز داریم که ساپورت کنیم یا اینکه دانشمندان مثلاً لازم دارند که یک‌سری پروژه‌ها را نمی‌شود فقط در یک بوم به نتیجه رساند. مثلاً پروژه‌های هادرون بزرگ یا رصدخانه‌های رادیویی خیلی بزرگ را فقط یک کشور نمی‌تواند ساپورت کند، بنابراین لازم است که همکاری‌های بین‌المللی اتفاق بیفتد. وقتی پای همکاری‌های بین‌المللی به میان می‌آید، حتماً این فضا می‌آید و وارد مردم می‌شود. مردم باید پولش را بدهند، از پول مالیات مردم است، بنابراین دانشمندان باید بیایند و وارد مشارکت با مردم شوند. حالا یکی از راه‌هایی که این اتفاق می‌افتد، همین شبکه‌های اجتماعی است. راهی که مستقیم یا غیرمستقیم، به‌واسطه یا بدون واسطه می‌تواند آن ساحت علم را پایین بیاورد. حالا برویم سر فرصت‌ها و تهدیدها. من می‌خواهم بگویم که یک جاهایی...


میخواهید همه چیز را کامل صحبت کنید...


- گفتید تهدیدها و فرصت‌ها، همه اینها را چیدم که به اینجا برسم که شاید دقیقاً همین حرف است، شبکه‌های اجتماعی برای ژورنالیسم هم تهدید است، هم فرصت است. شاید از این منظر تهدید است که یک جایی کاملاً واسطه‌گری ژورنالیست را حذف می‌کند و خود دانشمند می‌آید و با مردم ارتباط می‌گیرد، کمااینکه خیلی از دانشمندان چهره در همه جای دنیا، سلبریتی‌های مردمی شده‌اند و خودشان بی‌واسطه می‌|آیند صحبت می‌کنند و ارتباط می‌گیرند که خب ژورنالیست علم به سمت حذف شدن می‌رود در این مسیر. از یک طرف دیگر هم کمک گرفتن است یعنی اگر بخواهیم به تعبیری فضای آرمانی روزنامه‌نگاری علم را نگاه انتقادی به علم بدانیم، کمک گرفتن از مردم و هم‌مسیر کردن مردم در نگاه‌های انتقادی است، جلوی یک پروژه‌ای را گرفتن که فکر می‌کنیم به ضررمان است یا موافقت جمعی ایجاد کردن برای یک پروژه علمی که مثلاً مسیرش شاید به‌لحاظ سیاسی بسته باشد. همکاری بین‌المللی ایجاد کردن برای پروژه‌هایی که اجازه نمی‌دهند، با لابی‌گری یا با هر چیزی، شبکه‌های اجتماعی می‌آید این ارتباط را متقارن و توزیع می‌کند و همه حسن‌های دیگری که در بقیه ساحت‌های روزنامه‌نگاری دارد، اینجا هم منتقل می‌کند.


پس با توجه به صحبتهایی که مطرح کردند، من دیگر سؤالی را مطرح نمیکنم، بفرمایید.


- مهدی محمدی هستم. دانش‌آموخته علوم ارتباطات، دانشگاه علامه طباطبایی و اصولاً و کلاً روزنامه‌نگار. البته مدرس دوره‌های خبری و همراه با خبرنگاران عزیز اما عمدتاً روزنامه‌نگار و از دوره‌ای هم از مجلس ششم به بعد به عنوان خبرنگاری فعال بودم. سؤالی که مطرح کردید من ضمن تشکر از خانم دکتر می‌خواهم یک مقداری واقع‌گرایانه‌تر به موضوع نگاه کنم. می‌خواهم بگویم مدل‌هایی که فرمودند و مدل‌هایی که مطرح است، کاملاً درست و به جا است اما تطابق این مدل‌ها با جامعه ایرانی و شرایطی که ما با آنها درگیر هستیم و شرایط روزنامه‌نگاری و کار در شبکه‌های اجتماعی با آن درگیر است، چه هست.


من می‌خواهم بگویم امروز شبکه‌های اجتماعی برای علم و علم ما برای شبکه‌های اجتماعی ما اصلاً برای هم‌دیگر موضوعیت ندارند. اتفاقی که در شبکه‌های اجتماعی دارد رخ می‌دهد یک دنیای دیگری است و شرایط عجیب و غریبی برای خودش دارد و اتفاقاتی که در حوزه علم رخ می‌دهد و باید رخ دهد، گاه اتفاقاتی که رخ نمی‌دهد و باید رخ دهد و ضرورت‌هایی که وجود دارد یک حوزه دیگری است که خیلی با هم‌دیگر انطباق ندارند.


عمده اندیشمندان ما و آنهایی که دغدغه دارند، شبکه‌های اجتماعی را عرصه امپراطوری و جولانگاه اصطلاحی که من می‌خواهم به کار ببرم خیلی پایین‌تر است و می‌خواهم تعدیل‌شده‌تر به کار ببرم، عرصه جولانگاه و امپراطوری عجایب غیرمفید است. عجایب غیرمفید برای ما جذابیت دارد اما نهایتاً برآیندی که از آن به دست می‌آوریم، افرادی که فالورها و دنبال‌کننده‌های بسیاری دارند، افرادی که آنجا حرف برای گفتن دارند در واقع افرادی هستند که هیچ حرفی برای گفتن ندارند و اتفاقی که می‌افتد، خب یک شرایط اینچنینی است که ما در شبکه‌های اجتماعی با آن درگیر هستیم و چه بسا بسیاری از دانشمندان و علما اگر بخواهند واقعی وارد این فضا شده و کار علمی قرار بگیرند، چه بسا مورد پس زدن و نامهربانی از طرف دنبال‌کننده‌ها قرار بگیرند چون اتفاقی که آنجا می‌افتد از طرف این دانشمندان و فضای علمی،‌ارائه یک اطلاعات مفید به‌دردبخوری است که فضایش با جامعه ایرانی و اتفاقی که افتاده، متناسب نیست. برای کشورهایی که، برای آن مدل‌هایی که شبکه‌های اجتماعی را بر اساس نیازهایی که بهش پیدا کرده‌اند، ایجاد کرده‌اند، بله، مدل‌هایی هم طراحی شده و در مسیر توسعه دارند از آن بهره‌برداری هم می‌کنند اما برای ما چطور؟ آیا ما واقعاً زمانی به شبکه‌های اجتماعی رسیدیم که خودمان نیاز پیدا کردیم و خودمان دنبالش رفتیم و خودمان برای خودمان متناسب با نیازهای‌مان ایجاد کردیم؟ نه.


خیلی از ماها زمانی به شبکه‌های اجتماعی دسترسی پیدا کردیم که نیازهای کاذبی را ایجاد کردیم و فعالیت‌های عجیب و غریبی را در آن ایجاد کردیم که نتیجه‌اش شده این شبکه فعلی.


به نظر من بهتر است که فعلاً برگردیم به همان فضای فعلاً روزنامه‌نگاری علم و تازه در موردش بحث کنیم، یعنی آنجا هم هنوز اتفاقی رخ نداده است. فقط در موردش بحث کنیم. که اگر آنجا آغاز یک اتفاقی باشد و سروسامانی بتواند شکل بگیرد، شاید رفته رفته روزنامه‌نگاران ما و فعالان عرصه ارتباطات با حضور در شبکه‌های اجتماعی هم بتوانند فضاها را رفته رفته عوض کنند.


لذا من می‌خواهم بگویم اگر بحثی هم امروز حتی می‌خواهیم در موردش حرف بزنیم و برآیندی برای‌مان داشته باشد، فعلاً عرصه روزنامه‌نگاری علم است که تازه آن هم در مرحله بسیار پایینی قرار دارد که چه بسا متأسفانه باید این را بگوییم که کلیت روزنامه‌نگاری ما در شرایط پایینی قرار دارد. یعنی روزنامه‌نگاری عمومی ما در شرایط فعلی که حرفی برای گفتن ندارد و در شرایطی که مثلاً سبک‌های نوین خبرنویسی برای رسانه‌های مختلف ایجاد شده، دارند در مسیرهای مختلف متناسب با نیازهایی که ایجاد شده، متناسب با راهبردهای اثرگذاری در مخاطب، دارند برای خودشان سبک‌های نوشتن، سبک‌های اطلاع‌رسانی ایجاد می‌کنند، تعداد کلمات‌شان را دارند وزن می‌کنند، اینها در جامعه ما متناسب با همان پیروزی از آن شرایطی که آنها دارند، دارد اتفاق می‌افتد.


لذا من می‌خواهم بگویم یک‌مقدار برگردیم، نه اینکه در این جلسه، منظورم این است که نگاه‌مان اگر این باشد که شبکه‌های اجتماعی الان چه تأثیری دارند و چه اتفاقی می‌شود از دل اینها رقم بزند، قطعاً من امیدواری خاصی نسبت به این حوزه ندارم چرا که هنوز جامعه ما در رابطه با خود شبکه‌های اجتماعی، اثرگذاری آنها و نگاه به آنها، نگاه خانواده‌ها به آنها، نگاه دانشمندان و علما به آنها هنوز جای بحث داریم و مسائل و درگیری‌های اولیه‌ای داریم که نمی‌توانیم امیدوار باشیم که در حوزه علم و اثرگذاری علمی، مخصوصاً در جامعه ما، اثرگذاری داشته باشد. شما فرمودید که جامعه ما بله، فرهنگ شفاهی داریم، میزان مطالعه آمارهای مختلف بیان می‌شود اما همه آمارها در یک چیز مشترک هستند و آن بسیار بسیار پایین بودن سرانه مطالعه و فعالیت‌های علمی در جامعه ما و نگاه به کتاب و موضوعات اینچنینی است. در این شرایط چه انتظاری دارید که مثلاً شبکه اجتماعی ما بیاید و اثرگذار باشد مثلاً در حوزه علمی در حالی که در حوزه روزنامه‌نگاری رسمی‌تر ما، در حوزه رسانه‌های رسمی‌تر ما اتفاق خاصی در این حوزه رخ نداده. مثلاً شبکه چهاری که در حوزه نگاه تلویزیونی نگاه علمی دارد، چه میزان محبوبیت دارد و چه میزان در موردش حرف و حدیث‌ها و طنزها ساخته شده. این طنزها بالاخره یک حقیقتی را می‌خواهد بگوید که جا نیفتاده و باید کار شود و اتفاقاً برای این کار شدن که حالا خبرگزاری آنا می‌خواهد آغازگرش باشد و این سیر را شروع کند، اتفاقاً اینجا هم حرف و حدیث داریم که آیا همین روال ادامه پیدا کند یا اینکه نه، بالاخره یک کاری باید شروع کرد؟ به نظر من در این حوزه یک مقدار برگردیم و شاید از طریق بهبود بخشیدن به شرایط روزنامه‌ها و رسانه‌ها بتوانیم یواش یواش به شبکه‌های اجتماعی هم ورود داشته باشیم.


از لحاظ کاربردی با وضعیت فعلی که خودتان فرمودید روزنامهنگاری به صورت کلی در کشور ما دارد چه باید بکنیم؟


- من خودم روزنامه‌نگار هستم ذاتاً و اصالتاً و علاقه و تعصب هم در این موضوع دارم اما واقعیت این است که خب، در مقایسه با شرایط روزنامه‌نگاری دنیا در حوزه عمومی روزنامه‌نگاری، ما ضعف‌های اساسی داریم و کارمان ایرادهایی دارد که رسانه‌های ما باید به آن توجه داشته باشند. اما در حوزه ت روزنامه‌نگاری علم اتفاقی که الان شما آغاز کردید و اتفاق مبارکی است که در نهایت روزنامه‌نگاری علم می‌خواهد واسطه‌ای باشد بین علما و دانشمندان با عامه مردم و مخاطبانی که شاید تخصص زیادی در حوزه‌های علمی ندارند و ضمن اینکه این ارتباط و بومی‌سازی را انجام می‌دهد، می‌رسد به مرحله تألیف. خب این واسطه‌گری و این اتفاقی که می‌افتد، این هنوز در جامعه ما کار زیادی در این حوزه انجام نشده است. این آغاز این حرکت، اتفاق مبارکی است که ما رسانه‌ای داشته باشیم که در حوزه روزنامه‌نگاری علم بتواند کار انجام دهد اما اینکه فعلاً در مرحله‌ای باشیم که مثلاً گفتگوهایی داشته باشیم، میزگردهایی داشته باشیم، بله، این اتفاق خوبی است اما یک اتفاق دیگر هم باید شروع شود که ان مبارک‌تر از این اتفاق است و آن آغاز روزنامه‌نگاری علم است. یعنی یک حوزه‌ای در یک خبرگزاری که علاقه‌ای به این حوزه دارد آغاز شود و آن حوزه روزنامه‌نگاری علم را با تربیت روزنامه‌نگاران علمی شروع کند و این امیدواری را در جامعه علمی ایجاد کند که می‌تواند در آینده تبدیل به گفتمان کند. گفتمان علمی و روزنامه‌نگاری علمی را آغاز کند و برای جامعه، موضوع علم مهم باشد رفته رفته. یک روزنامه‌نگار حوزه علم است که وقتی...


- شبکه چهار دارد این کار را می‌کند، یعنی ادعایش این است که من شبکه فرهیختگان هستم و دارم این کار را می‌کنم ولی خودتان می‌بینید که در عام، به آن می‌خندند. اصلاً آغاز کردن ملاک نیست.


- الان اتفاقی که حوزه خبرگزاری دانشگاه آزاد اسلامی هم اینجا دارد می‌افتد، این هم ممکن است که حتی برای خیلی از خبرنگاران هم علاقه‌مندی خاصی ایجاد نکرده باشد چون یک جایی خود روزنامه‌نگاری علم باید اتفاق بیفتد و علاوه بر آن، دقیقاً متوجه فرمایش شما هم هستم، اینکه حالا روش‌ها چه بوده که ایجاد نکرده؟ به نظر من گفتمان غالب در جامعه ما هیچ‌وقت گفتمان علمی نیست. علم برای جامعه ما کلاً مسئله نیست. حالا مثلاً برنامه 90 وقتی بالا می‌رود، پایین می‌رود، برای مخاطب خیلی مهم است چون بالاخره ورزش در هر حال، مثبت، منفی، فلان، جا افتاده و برای مخاطب ما مسئله است اما چقدر علم برای جامعه، برای تصمیم‌گیران، برای مخاطب، برای وزارتخانه‌های علمی، برای نهادهایی که برای علم، واقعاً توسعه علمی چقدر مهم است؟ چقدر روی آن کار شده؟ برای همین است که مخاطب ما علاقه‌ای به این حوزه ندارد چون اتفاقی در حوزه، گفتمانی وجود ندارد و علاقه‌مندی خاصی وجود ندارد. لذا حرف من این است ضمن اینکه این کار آغاز شود و خودش را تحمیل کند به فضای سیاسی اجتماعی اقتصادی قالب، یعنی اگر فردا یک مدیر رسانه‌ای بیاید اینجا عوض شود و مدیر مثلاً دانشگاه آزاد، حالا من مثالی را که می‌زنم چون اینجا دارد اتفاق می‌افتد، دانشگاه آزاد را مثال می‌زنم، مدیر دانشگاه آزاد عوض شود، آن‌قدر برای عموم جا افتاده باشد که فضای رسانه و کار علمی که در حوزه روزنامه‌نگاری علمی دارد اینجا انجام می‌شود، مثلاً به راحتی اینجا را دچار تغییر و نوسان نکند. نیاید که وقتی مدیرش را تغییر داده، بگوید چون مدیر سیاسی عوض شده، مثلاً مدیر این رسانه هم عوض شود، نه! آن‌قدر این فضا را شما تحمیل کنید و فضای علمی و روزنامه‌نگاری علم را درست انجام دهید که طرف، شما را به عنوان ادامه‌دهنده این راه و اینکه اثرگذارید در این حوزه، بپذیرد و جامعه هم رفته رفته توجه نشان خواهد داد، زمانی که در حوزه‌های مختلف، علم برای جامعه ما دارای اهمیت شود. ولی ممکن است در حرکت اول، آسیب‌هایی داشته باشد، دلسردی‌هایی داشته باشد. اما من می‌گویم وقتی خب شبکه چهار با اینکه علاقه‌مندی خاصی در بین مخاطبان وجود ندارد، اما همچنان رفته رفته داریم می‌بینیم که یک کسانی پیدا می‌شوند که می‌گویند اتفاقاً من پیگیرم، اتفاقاً من دارم علاقه‌مند می‌شوم. حرکت خیلی کُند است اما خب این شرایط کلی جامعه ما است به سمت شرایط علمی و توسعه علمی خب همین روند در کلیت جامعه ما وجود دارد. لذا یک مقداری به نظر من با تأنی بیشتر و اینکه استارت کار را بزنیم، چون اگر نزنیم، رفته رفته همین عقب‌ماندگی‌هایی که داریم همچنان ادامه خواهد داشت و روزنامه‌نگاری علم را شروع کنیم. اگر شروع نکنیم در مورد چی می‌خواهیم حرف بزنیم؟ الان کدام رسانه ما یک حوزه‌ای دارد، در حوزه علم مثلاً می‌خواهد کار کند، نهایتاً یک حوزه‌هایی دارند برای پوشش اخبار مثلاً وزارت علوم، بنیاد نخبگان و در همین حد. زمانی من می‌گویم که روزنامه‌نگاری علم در جامعه ما رخ داده و اتفاق افتاده که خبرنگار من و روزنامه‌نگار من به مرحله یادداشت‌نویسی در آن حوزه رسیده باشد که حالا این مسائل بعدی است که روی آن بحث می‌کنیم.


خانم دکتر، آقای محمدی در صحبتهایشان از لحاظ کلی به وضعیت فعلی روزنامهنگاری اشاره کردند و اینکه به یکسری شاخصهایی را هم در ارتباط با روزنامهنگاری علم و آنچه که باید در آن رعایت شود اشاره کردند، شما هم نظرتان را در ارتباط با این موضوع بفرمایید.


- در رابطه با وضعیت الان روزنامه‌نگاری علم در ایران؟


بله و اینکه چه باید کنیم؟


- من هم مثل آقای محمدی می‌توانم بگویم که وضعیت روزنامه‌نگاری علم در ایران زیاد خوب نیست کما اینکه وضعیت روزنامه‌نگاری در ایران زیاد خوب نیست اما خب شاید یک مقدار متفاوت‌تر باید به ان نگاه کرد. من اگر بخواهم چالش‌های روزنامه‌نگاری غلم در ایران را بررسی کنم عمیقاً معتقدم که این چالش‌ها را باید سه دسته کرد. یک‌سری چالش‌ها مبتلابه همه روزنامه‌نگاران ماست، چالش‌های خاص فضای روزنامه‌نگاری کشور و روزنامه‌نگار علم هم قبل از هر چیزی، روزنامه‌نگار است. یک‌سری چالش‌ها مبتلابه فضای علمی کشور ماست و همه کسانی که دارند در ساحت علم کار می‌کنند به آن مبتلا هستند و یک‌سری چالش‌ها هم هست که متعلق به خود گروه اندک روزنامه‌نگاران علم در ایران است که شاید وقتی داریم در مورد این فضا و این چالش‌ها صحبت می‌کنیم باید این چالش‌ها را از هم تفکیک کنیم. یک جایی لازم است که برای برطرف کردن‌شان یک همگرایی اتفاق بیفتد. مثلاً وقتی در مورد چالش‌های روزنامه‌نگاری صحبت می‌کنیم شاید اولین چیزی که باید به آن پرداخته شود، وضعیت معیشت روزنامه‌نگاران است و فقط مال روزنامه‌نگار علم نیست و روزنامه‌نگار ما اساساً با چالش روبه‌رو است. وقتی که روزنامه‌نگاری در کشور ما به چشم پله نگاه می‌شود. کسی وارد فضای روزنامه‌نگاری می‌شود که بعدها به جایی برسد. وقتی روزنامه‌نگاری خودش غایت نیست و خودش استقلال اقتصادی ندارد، استقلال و پرستیژ اجتماعی ندارد، این اتفاق برایش می‌افتد که خب وقتی یک کسی دارد به چشم محل عبور به آن نگاه می‌کند، آن ثبات و استقلال رخ نمی‌دهد. بنابراین یکی از چالش‌ها، چالش‌هایی است که همه روزنامه‌نگاران دارند. یک بُعد دیگر از چالش‌ها، چالش‌های فضای علمی کشور است. آقای محمدی به درستی گفتند، فضای کشور ما شاید قبل از هر چیزی سیاسی است. ما به هر چیزی از بُعد سیاست نگاه می‌کنیم. در فضای دانشگاهی ساینس قرار است از ساینتیست به دست بیاید و ساینتیست جایش دانشگاه است. دانشگاه ما متأسفانه پولش را دارد از نفت در می‌آورد. وقتی پول را از نفت به دانشمند می‌دهی و دانشمند قرار نیست یک کاری را تولید کند که بیاید توی فضای جامعه، فناوری شده و به پول برسد، فرقی برایش نمی‌کند. چرا، با احترام زیادی که برای خیلی از دانشمندان کشورمان قائل هستم، خیلی‌ها دنبال این هستند که به فناوری برسند ولی متأسفانه یک جمع کثیری از اساتید دانشگاه ما پول‌شان را سر ماه دریافت می‌کنند، صرف‌نظر از اینکه کاری که تولید می‌کند، چقدر به صنعتش کمک می‌کند. قرار نیست از مالیات مردم به او پرداخت شود که بخواهد به مردم جواب دهد که من بابت چی دارم به تو پول می‌دهم. بنابراین خیلی سلیقه‌ای برخورد می‌کند. اگر مثلاً احتیاج الان کشور من مثلاً در صنعت خودرو فلان چیز باشد، دانشمند حوزه مکانیک من به یک چیز دیگر علاقه دارد و صرف علاقه‌اش شیفت می‌کند به آن حوزه و تمام. فقط علاقه‌اش است که تعیین می‌کند من روی چه کار کنم. نه نیاز کشور است، نه پاسخ به مردم است، بنابراین آنچه که تولید می‌شود، جزیره! جزیره! جزیره! و این اتفاق، خب روزنامه‌نگار علم‌مان هم دارد در همان میدان بازی می‌کند. سیاست چقدر تأثیرگذار است. فناوری فضایی ما یک جاهایی پرطمطراق خیلی خوب و پر سروصدا نفر اول خاورمیانه‌ایم و فلان و فلان، آیا هستیم؟ نمی‌دانیم که هستیم یا نیستیم. به خاطر اینکه این فضا آن‌قدر سیاسی شده که اجازه نقد به آن داده نمی‌شود. وقتی یک موضوع علمی در ساحت سیاست آن‌قدر برجسته می‌شود که منِ روزنامه‌نگار، منِ پژوهشگر این حوزه اصلاً به خودم اجازه نمی‌دهم که در موردش صحبت کنم یا سؤال بپرسم یا روابط عمومی آن مجموعه که موظف است بیاید جواب و توضیح بدهد، در را روی روزنامه‌نگاران می‌بندد و فقط مثلاً روزنامه‌نگار 20:30 را راه می‌دهد و می‌گوید بیا من یک چیزی اختراع کردم، بیا من موشک هوا کردم، بیا من میمون فرستادم هوا ولی از بین تمام روزنامه‌نگاران فقط تو بیا! و انتخابش هم نه انتخاب روزنامه‌نگار علم است، نه انتخاب سرویس علم است، انتخاب سرویس سیاسی است! وقتی که علم در کشور ما این‌قدر سیاسی است، طبیعتاً مشکلات دامن روزنامه‌نگار علم را هم می‌گیرد. پس این مشکلات فضای علمی کشور ماست که آن هم اقتصادی و هم سیاسی است، دامن روزنامه‌نگار علم را هم می‌گیرد. یک‌سری اتفاقات هم هست که مال خود فضای روزنامه‌نگاری علم است. مثلاً دبیرسرویس‌های علم. من یک مجموعه مصاحبه برای کار پایان‌نامه خودم انجام می‌دادم با دبیرهای سرویس علم و فناوری در روزنامه‌های مختلف، در خبرگزاری‌های مختلف. فکر می‌کنید اولین فاکتوری که برای انتخاب یک روزنامه‌نگار علم،‌دبیرسرویس علم می‌شمارد چیست؟ ترجمه! روزنامه‌نگار علم من باید مترجم خوبی باشد. اینکه نگاه خیلی خیلی خیلی ضعیفی است که به جای اینکه ما بگوییم روزنامه‌نگار علم ما مجهز باشد به ادبیات علم، به بینش، به تحلیل، این آدم قرار است که نه تنها تمام ترندها را بشناسد، فضای علم را بشناسد، ادبیات علم را بشناسد، بتواند مثلاً فرق این مقاله را از این مقاله تشخیص دهد، اهمیت این مقاله را از این مقاله تشخیص دهد، اهمیت این موضوعی که الان دارد در کشور به آن پرداخته می‌شود را تشخیص بدهد، تنها کاری که باید بکند این است که مترجم خوبی باشد؟!


- آن هم یک ابزار است از هزار ابزار.


- ولی نه ابزار شماره یک! این در اولویت است.


- انگار برای روزنامه‌نگار ورزشی هم مترجم خوبی باشد! آن‌قدر عجیب است.


- بله، خصوصاً در فضای علم. یکی این است. موضوع دیگری که ما در فضای آکادمیک‌مان اصلاً نداریم. اصلاً فضایی برای یاد گرفتن روزنامه‌نگاری علم وجود ندارد که این مشکل، مبتلابه همه روزنامه‌نگاران ماست. ما روزنامه‌نگاران تخصصی نداریم. مگر ما روزنامه‌نگار اقتصاد بار می‌آوریم؟ مگر ما روزنامه‌نگار هنر بار می‌آوریم؟ مگر ما روزنامه‌نگار سرویس جامعه بار می‌آوریم؟ نه! ما فقط می‌گوییم روزنامه‌نگار! و روزنامه‌نگار را عام می‌بینیم. خب این عدم تخصص دانشگاهی دوباره یک ضعف است، هم آن ور، هم این طرف. یک قصه دیگری که هست، این است که همه جای دنیا این دعوا هست که روزنامه‌نگار علم باید فارغ‌التحصیل روزنامه‌نگاری باشد یا قارغ‌التحصیل یکی از رشته‌های علم باشد؟ این فقط مال کشور ما نیست. همه جای دنیا این دعوا هست و همیشه رأی به نفع کسانی است که از فضای علم می‌آیند. مثلاً کسانی که فضای بیسیک در علوم پایه درس خوانده‌اند یا ادبیات الفبایی علم را می‌شناسند. بعد آنها می‌آیند تو به مهارت روزنامه‌نگاری مجهز شده و کار می‌کنند. ما هم در کشورمان داریم کسانی که دارند این شکلی کار می‌کنند ولی حالا به لحاظ همان فضای اقتصادی و همان پل بودن و نه مقصد بودن، خیلی کم هستند آدم‌هایی که بخواهند در این حوزه بمانند. مثلاً کسی که فارغ‌التحصیل رشته‌های دانشگاهی خوب است، به خاطر شرایط مالی، به خاطر منزلت اجتماعی، به خاطر هزار گیر و گور دیگر ترجیح نمی‌دهد که بیاید در این فضا کار کند. یک نگاه دیگری که آن طرف در فضای علم بود و من یادم رفت، نکته خیلی مهمی است و همه جای دنیا هم هست و حتماً لازم است که به آن اشاره شود همین نگاهی است که دانشمندان به روزنامه‌نگاری علم و به ارتباطات علم دارند. خودشان بین خودشان، کسانی را که می‌آیند و با مردم شروع می‌کنند به گفتگو کردن، چیپ می‌بینند. این نگاه تحقیرآمیز منتقل می‌شود. حالا شما فکر کنید مثلاً دانشگاه شریف را در نظر بگیرید. استادانی که می‌آیند تلویزیون، بین اساتید همکار یک لیبلی می‌خورند. حالا شریف را مثال زدم. استنفوردش هم همین‌جوری است. شاید باورتان نشود که استیون هاوکینگ که این‌قدر معروف است در طبقه خود دانشمندان برچسب می‌خورد که نگاهش پوپولیستی است، در دانشگاه شریف خودمان هم همین‌طور، در دانشگاه فنی مهندسی خودمان هم همین‌طوری است. هر کسی که می‌آید با روزنامه‌ها، با تلویزیون، با مطبوعات با مردم صحبت می‌کند یک برچسبی دارد که این همانی است که می‌خواهد خودش را نشان دهد یا این همان است که یک کمی نگاهش پوپولیستی است، از آن فضای wow! ما دانشمندیم، ما مقدسیم، می‌آید پایین. این برجسب منفی منتقل می‌شود به دانشجو. استاد این را به دانشجو منتقل می‌کند. حالا دانشجوهای خوب و برجسته فضای علوم را ببینید. قرار است این آدم‌هایی که در حوزه علوم درس خوانده‌اند بیایند و روزنامه‌نگار بشوند دیگر، آن نگاه را از استادش گرفته که هر کسی که دانشمند هم باشد، برود جلوی تلویزیون بنشیند، وای وای وای، دیگر حالا چه برسد به اینکه خودش بخواهد بیاید و تبدیل شود به روزنامه‌نگار! این نگاه منفی هم که وجود دارد در فضای علمی‌مان دوباره دامن می‌زند به اینکه آدم‌های قدرتمند، آدم‌های با بینش درست کمتر میل پیدا کنند که به این سمت بیایند. به تبع همه این چالش‌هایی که دانه دانه شمردم، می‌توانم راه‌حل بدهیم ولی نکته مشترک همه این راه‌حل‌ها، صبوری کردن و زمان دادن به آن است. به قول فرمایش شما، این اتفاقی که اینجا کلید می‌خورد، اتفاق بسیار خجسته‌ای است، برای اینکه اصلاً خود ادبیات ارتباطات علم، ژورنالیسم علم، شاید به لحاظ آکادمیک و به لحاظ روزنامه‌نگاری حتی عمرش در ایران به 10 سال هم نرسد اما این اتفاقی که دارد می‌افتد و دارد وارد سپهر روزنامه‌نگاری ما می‌شود، دارد تبدیل می‌شود به قول شما به گفتمان، دارد جای خودش را باز می‌کند، همین جرقه‌ها خیلی کمک می‌کند اما راهی طولانی در پیش داریم. یک جاهایی لازم است که انجمن‌های صنفی به کار بیایند. انجمن‌های صنفی مستقل می‌توانند در وضعیت معیشتی و در استقلال کمک کنند. بعد هم یک نکته مهم دیگر هست، ارتباطات علم اصلاً منحصر نمی‌شود به روزنامه‌نگاری علم. معلم‌های علوم، نه معلم‌های مدرسه، کسانی که دارند در فضاهای مثلاً مرکز علوم ستاره‌شناسی درس می‌دهد، مرکز آموزش‌های نانوفناوری درس می‌دهد، معلم‌های علم هم در این فضا دارند مشارکت می‌کنند. دیپلمات‌های علم هم دارند در این فضا مشارکت می‌کنند، روابط عمومی‌های علم هم دارند در این فضا مشارکت می‌کنند. انجمن‌های صنفی می‌توانند یک هم‌گرایی ایجاد کنند. این هم‌گرایی درنهایت منجر می‌شود به حرف زدن در موردش، فکر کردن در موردش، چاره‌اندیشی کردن در موردش. در هر گودی بسته به آن چالشی که وجود دارد باید راه‌حلی اندیشیده شود. حتماً در فضای سیاسی، بردن دانشگاه به صنعت و این پیوند کلان است ولی راه‌حل است. باید همه مشکلات در چشم‌انداز بلندمدت نگاه کرد و صبوری کرد دیگر.


میخواهم یک مقدار نگاهم را نسبت به موضوع رسانهایترش کنم. این سؤال را کردم به خاطر علایق شخصی خودم که نسبت به این موضوع داشتم، سعی میکنم در هر کدام از نشستها این سؤال را مطرح کنم تا از لحاظ ذهنی به یک پاسخی برای آن برسم. در مقالهای در ارتباط با ژورنالیسم علم آمده بود محتوای پیام را برای حوزه روزنامهنگاری علم به دو بخش روزنامهنگاری علم انتقادی و روزنامهنگاری علم اینفوتیمنت تقسیمبندی میکرد. یعنی یک بخشی که صرفاً آگاهیرسان و اطلاعبخش بود و بخش دیگری که خود علم را هم مورد نقد و آثارش را در جامعه مورد بررسی قرار میداد. با توجه به وضعیت بهقول شما نابهسامانی که روزنامهنگاری ما در حالت کلی دارد، ما از چه جایی باید شروع کنیم و به چه جایی باید برسیم؟


- خیلی دسته‌بندی درستی است به خاطر اینکه روزنامه‌نگار علم در عین اینکه آرمان روزنامه‌نگارانه دارد، مروج علم هم هست. البته تنها مروج علم نیست ولی مروج علم هم هست. اینفوتیمنت دقیقاً به همان بُعد مروج علم بودنش طعنه می‌زند. یعنی نقش من به عنوان کسی که می‌خواهد علم را از آن فضای پیچیده بیاورد پایین و به مردم نشان دهد که چقدر در زندگی‌ات کاربرد دارد، علمی نگاه کردن به همه چیز چقدر اتفاق خوبی است و ... در آن فضا جای می‌گیرد. از یک جهت دیگر هم دقیقاً همان ساحت روزنامه‌نگارانه است که من به عنوان یک روزنامه‌نگار علم قرار است که مثل همه روزنامه‌نگاران، پشت مردم باشم. اگر دولت وجود دارد و دارد تصمیم می‌گیرد، اگر سیاست‌گذار هست، اگر که تصمیم‌گیرهای آن مهم هستند و دارند برای فضای علم تصمیم می‌گیرند، من پشت مردم هستم و باید با نگاه حمایتی به مردم، این عملکردها را نقد کنم. یک جایی هم مثلاً لازم است سفارش کنم که این کار بشود و این کار نشود. هر دوتایش مهم است و ما در هر دوتایش ضعف داریم. نظر شخصی من به واسطه کار پژوهشی که انجام دادم این است که در روزنامه‌نگاران ما حداقل ابراز تمایل به اینفوتیمنت وجود دارد. یعنی من می‌توانم به شما بگویم که اقلاً با 20 روزنامه‌نگار علم صحبت کردم که یک‌سری‌های‌شان بالای 10 سال است که این کار را در رسانه‌های مختلف انجام می‌دهند و یک‌سری‌های‌شان هم مثلاً دو سه سال است، یعنی می‌خواهم بگویم با افراد مختلف، افراد آماتور و افراد خبره، این نگاه اینفوتیمنت را غالب‌شان دارند. همه می‌گویند که استفاده کردن از تصویرهای خوب، اینفوگرافی خوب، استفاده کردن از زبان خوب، آسان صحبت کردن و ... کمک می‌کند. یعنی این نگاه در روزنامه‌نگاران ما هست. اگرچه که کم است، اگرچه که تعداد روزنامه‌نگاران‌مان هم کم هست حالا چه برسد به این نگاه، اما آن نگاه انتقادی را کم می‌بینیم، شاید آن نگاه را دارند اما به خاطر فضای سیاسی‌مان دچار خودسانسوری هستیم. شاید به خودشان اجازه نمی‌دهند. گفتم، چون خیلی وقت‌ها نقطه‌های پیشرفت علمی ما گره خورده به ساحت سیاسی، اجازه نگاه انتقادی وجود ندارد. بن‌بست است، بنابراین این نگاه دچار خودسانسوری است. یعنی من خیلی کم می‌دیدم کسانی را که در مورد این فضا اصلاً صحبت کنند و فقط به گلایه ختم می‌شد. بنابراین هر دوتایش لازم است اما نظر شخصی من این است که این نگاه در روزنامه‌نگاران ما کمتر است.


- همان‌طور که خانم دکتر فرمودند، اینها با هم اتفاق می‌افتند. یعنی مثلاً در حوزه روزنامه‌نگاری، در هر حوزه دیگری شما نگاه کنید، این نیست که ما بگوییم یکی از این نگاه‌ها هست، آن یکی مثلاً نیست یا بعداً می‌خواهد اتفاق بیفتد. به نظر من وقتی در روزنامه‌نگاری، اتفاق روزنامه‌نگاری و رسانه‌ای رخ می‌دهد، هم نگاه آگاهی‌بخشی در آن وجود دارد هم بنا بر ضرورت‌ها نگاه انتقادی به آن حوزه ممکن است وجود داشته باشد. اینها با هم هستند. آغاز راه مثلاً شاید ممکن است بگوییم با نگاه آگاهی‌بخشی و اطلاع‌رسانی باشد و بعد انتقاد ولی بعداً باز به این می‌رسیم که نگاه انتقادی هم که هست،\ کمک می‌کند به توسعه علمی، اگر روال منطقی و درست خودش را داشته باشد اما حالا که بحث به اینجا رسیده، این نگاه انقتادی که مطرح کردید، یک نگاه انتقادی هم به خودمان داشته باشیم در عرصه روزنامه‌نگار و روزنامه‌نگاری علمی. با عرض پوزش از محضر همه اساتید روزنامه‌نگاری که من از آنها یاد گرفتم و یاد می‌گیرم و مدیون‌شان هم هستم اما یک چیزی را می‌خواهم مطرح کنم که در حوزه روزنامه‌نگاری در دانشگاه‌ها، واقعاً آموزش‌هایی که داده می‌شود، آموزش‌هایی نیستند که روزنامه‌نگار در حین کار به این برسد که بله، اینها را ما در آنجا یاد گرفتم و خدا خیرشان بدهد که در این مرحله به کارم می‌آید. یک بحث‌هایی را یاد می‌گیریم، ارزش‌های خبری، عناصر خبری و ... اما من می‌خواهم یک سؤال مطرح کنم، آیا روزنامه‌نگاری ما یک ابزار مهمی که به نام مثلاً قدرت قلم و نویسندگی ما هست، اصلاً به روزنامه‌نگاران ما آموزش داده می‌شود؟ در بحث گزارش‌نویسی یک‌سری تئوری‌ها به ما گفته می‌شود، یک مقدمه‌ای لازم دارد، ورودی بنویسید، بعد نظر کارشناسان را بیاورید، بعد فلان، بعد فلان، بعد برسید به پایان‌بندی، این هم تمام! اما کجای کار به ما گفته می‌شود که اصلاً روش نوشتن، بحث آغاز نوشتن، آن ابزار مهمی که روزنامه‌نگار من به آن نیاز دارد، فقط با وی گفت، وی افزود، کار ما راه می‌افتاد. اتفاقی که یک چیز بد را من خدمت‌تان بگویم، من افراد روزنامه‌نگاری را می‌شناسم اصطلاحاً که این‌گونه یاد گرفتند روزنامه‌نگاری را، رفتند روزنامه‌ها را دیده‌اند، از رویش مشق نوشتند که چگونه وی گفت، او گفت، بعدش چی می‌نویسند، الان دارند کار می‌کنند در فضای روزنامه‌نگاری ما! خب فرق آن آدم با منی که مدعی آموزش کلاسیک در دانشگاه و روزنامه‌نگاری و .. و می‌خواهم در زمینه روزنامه‌نگاری علم هم حرف برای گفتن داشته باشم، چه فرقی وجود دارد؟ فردی که با مشق نوشتن و دیدن اینکه مثلاً در روزنامه فلان، این‌جوری می‌گویند، این‌جوری می‌نویسند، بعد از گفت دوتا نقطه می‌گذارند و همه این چیزهایی که ما آموزش می‌بینیم و برای‌مان درونی شده اصلاً برای او مفهوم نیست اما انجام می‌دهد و تقریباً هم همسان با ما دارد پیش می‌آید. منی که در دانشگاه خواندم، دانشگاه من چه آموزش‌های ویژه‌ای برای نوشتن من، برای آن اصل ماجرایی که در روزنامه‌نگاری باید اتفاق بیفتد، برای اصل فضایی که در رسانه باید اتفاق بیفتد، آن اتفاق اصلی در دانشگاه‌های ما رخ نمی‌دهد. واحدهای خبرنویسی داریم اما واقعاً یک‌سری تئوری که مثلاً در خبرنویسی این ارزش‌ها، شهرت داریم، عناصر داریم، فلان داریم ... اما اتفاقی که باید بیفتد در زمینه نوشتن، در زمینه‌ای که جاری شود روزنامه‌نگاری ما، فوق‌العاده کمبود داریم. کارشناسان ارشد روزنامه‌نگاری داریم که یک خط خبر را هم بلد نیستند بنویسند. در این میان افرادی داریم که می‌آیند با مشق نوشتن و شکل کار را یاد گرفتن به‌عنوان روزنامه‌نگار در جامعه مطرح می‌شوند و کار می‌کنند. این یک انتقادی از فضای روزنامه‌نگاری. در حوزه فضای روزنامه‌نگاری علم هم که بحث قبل از این بود و مطرحش کردید که چه شرایطی دارد، من یک سؤال را می‌خواهم مطرح کنم. در جامعه ما، روزنامه‌نگار چقدر محترم و مهم است؟ پاسخ به این سؤال یک شرایط و یک فضایی را در مقابل دیدگان ما می‌گشاید که می‌توانیم راحت‌تر به موضوع بپردازیم. چقدر روزنامه‌نگاری مهم و محترم است؟ این به کنار. در جامعه ما علم چقدر محترم و مهم است؟ و دانشمند چقدر محترم و مهم است؟ حالا این هم به کنار. حالا روزنامه‌نگاری علم را می‌خواهیم باهاش چه کار کنیم؟ آدمی که با علاقه‌مندی تمام روزنامه‌نگاری را با دل و جان یاد گرفته و حتی کاستی‌هایی که دانشگاه داشته، آنها را هم خودش جبران کرده، نوشتن یاد گرفته، ابزارها را یاد گرفته، روش‌های استفاده درست از ابزارهای رسانه را یاد گرفته. به شکل تجربی. آمیخته با علم خودش و علم اساتیدی که با او کار کرده‌اند. حالا این آدم در فضایی که نه روزنامه‌نگاری محترم است و نه علم محترم است و درگیر حوزه بسیار بسیار عجیبی به نام سیاست، چقدر از روزنامه‌نگاران ما، مثلاً می‌گویم به قول خانم دکتر یک ماهواره‌ای پرتاب می‌شود، دسترسی به این دارد که بروم ببینم این چیه؟ چند نفر روی این کار کرده‌اند؟ حالا آنها حساسیت دارد، باشد، ولی این اصل ماجرا را ببینند. فردا یک انتقادی مطرح می‌شود، یک شائبه‌ای در رابطه با این موضوع مطرح می‌شود، در کلاس‌ها برای من گفتند که آقا مثلاً می‌گویند آن ماهواره‌ای که رفته، زیرش را اگر نگاه می‌کردید، پرچم فلان کشور بوده. آن بخشش را اگر مثلاً، یا شائبه است یا دغدغه است بالاخره. ما یک روزنامه‌نگاری نداریم که، حتی اگر یک سیاستمدار بیاید آن را جواب دهد و درست هم جواب دهد، چقدر جامعه پذیرش دارد؟ و اگر قرار بود اینها مورد پذیرش قرار بگیرد که خیلی شرایط ما دیگر اصلاً نیازی به این فضاها نبود اما ما چند نفر روزنامه‌نگاری داریم که بیاید این فضا را تشریح کند که نه، این بود یا نخیر همینی که شما می‌فرمایید هستش یا نه، این فرمایشی که شما می‌فرمایید چقدر سطحش پایین است، اصلاً مطرح نکنید. یعنی می‌خواهم بگویم اصلاً فضایی وجود ندارد و دانشگاه هم به آن شکلی تربیت نکرده که این اتفاق بیفتد. از آن طرف، فضای علمی و دانشمندان ما را هم طوری تربیت نکرده‌اند که علاقه‌مند به فضای رسانه باشند، اگر هم علاقه‌مند هستند، این را کتمان می‌کنند در خودشان و به قول خانم دکتر مثلاً یک استادی که زیاد می‌آید به رسانه، حرف و حدیث‌هایی در موردش مطرح است. در حالی که خب، اتفاقی که باید بیفتد، همین است! رسانه واسطه‌ای می‌شود برای علم آن دانشمند که بیاید جاری و ساری شود. بعد ما انتقاد می‌کنیم که چرا جامعه ما را تحویل نمی‌گیرد، چرا فلان؟ این اتفاق باید در خودمان رخ دهد در فضای علمی و به فضای رسانه نگاه مثبتی داشته باشیم و آن‌وقت اگر گلایه‌ای مطرح می‌شود می‌توانیم در موردش پاسخ دهیم. لذا من از آن فضای انتقادی، با حفظ احترامی که خیلی زحمت می‌کشند در دانشگاه‌های ما، دانشگاه علامه و دانشگاه‌های دیگر، ولی برای راه‌اندازی یک کارگاه روزنامه‌نگاری در دانشگاه علامه که ورودی سال 78 بودیم چه مصیبت‌هایی کشیدیم که آخرش هم یک اتاق به ما دادند. آخرش شد یک اتاقی که کارگاه روزنامه‌نگاری بود و شاید خودمان هم نمی‌دانستیم چه کار باید بکنیم ولی وقتی وارد روزنامه‌نگاری می‌شوی، تازه می‌فهمی اِ! منی که روزنامه‌نگاری خواندم، کارشناسی ارشد، دکتری ارتباطات! می‌آیی با یک روزنامه‌نگاری که، یک فردی سالیان سال دارد مصاحبه انجام می‌دهد و مصاحبه‌های خوبی انجام می‌دهد، چقدر از او به راحتی عقب هستی! پس من در دانشگاه عقب ماندم. حالا آن دانشگاه فضای علمی هم که دارد کار می‌کند، آن هم نسبت به رسانه، حالا آن هم شاید در حوزه علمی‌اش این‌قدر انتقاد به فضای دانشگاه دارد. من نمی‌دانم که او هم وقتی که می‌آید وارد کار می‌شود، خودش تجربیاتش را می‌بیند که اوه! دانشگاه شاید یک جاهایی مخل پیشرفت او بوده. این خیلی بد است! که رفته رفته الان این فضا در مورد دانشگاه‌های ما مطرح می‌شود که طرف می‌گوید تو اگر واقعاً می‌خواهی علمی یاد بگیری، در دانشگاه هدر نده. مخصوصاً الان که فضا دیگر فضای مدرک‌گرایی، فروش اجباری مدرک است. یعنی تو اگر مدرک نخری اصلاً انگار یک اشتباهی رخ داده، ریخته! خب در این فضا، مثلاً منِ روزنامه‌نگار، منِ دانشمند، خیلی چیزها شرایطش عوض می‌شود و متأسفانه حالا به این اضافه می‌شود شبکه‌های اجتماعی به شکلی که در جامعه ایرانی وجود دارد، به این اضافه می‌شود بالاخره همین فضاهایی که خواسته‌ها ما در بیان دغدغه‌هایی که داریم، همین فضاهایی که شکل می‌گیرد و گفتمان‌هایی که وجود دارد. یک مثال بزنم، در جامعه ما همه ما وقتی می‌نشینم با هم‌دیگر، عمده گفتمان‌های‌مان سیاسی که به هیچ جایی ختم نمی‌شود، با هم‌دیگر می‌نشینم حرف می‌زنیم، انتقاد، سر و کله هم‌دیگر می‌زنیم، بعد نتیجه‌اش چیست؟ هیچی! بلند می‌شویم می‌رویم! حالا فرض کنید همین را ما بیاییم اقتصادی‌اش کنیم، علمی‌اش کنیم، که مثلاً با فامیل نشستیم بحث کنیم که آقا ما چندتا بیکار داریم؟ همین‌ها را فقط بپرسیم، دغدغه شود، نگاهی که رفته رفته ایجاد می‌شود حداقل به یک جایی ختم می‌شود اما در حوزه گفتمان سیاسی در جامعه ما به یک جایی نرسیده، یکی‌اش هم در بحث ورزشی استقلال و پرسپولیسی است که هیچ وقت به هیچ‌جایی هم نمی‌رسد و قرار هم نیست به جایی برسد! فقط یک چیزهایی که برای گذراندن اوقات و در این بین افرادی مظلوم می‌مانند که می‌خواهند حرفی برای گفتن داشته باشند. آن‌قدر عقب می‌مانند، آن‌قدر به حاشیه کشیده می‌شوند که خودشان احساس می‌کنند نکند اینها دارند اشتباه می‌کنند و این یک فرصت‌سوزی بزرگ است وقتی که دانشمند بزرگ شما، دانشمند دغدغه‌مند شما به این نتیجه برسد که من دارم اشتباه می‌کنم، من باید مثل دیگران شوم که راه بیفتم. بحث خیلی دارد منحرف می‌شود ولی می‌خواهم بگویم که به این فضاها را باید واقعی‌تر نگاه کنید. شما روزنامه‌نگاری علم را می‌خواهید؟ من می‌گویم راهش بینداز! بسم‌الله! تا کی می‌خواهی مصاحبه‌ها را ادامه دهی؟! چون راحت دارم حرف می‌زنم، نگاه انتقادی به خودمان دیگر! خب، تا چند وقت؟ چند نفر دیگر باید بیایند بگویند روزنامه‌نگار علم یعنی این، روزنامه‌نگاری علمی یعنی این. چند نفر دیگر؟ من می‌گویم استارت! بسم‌الله!


- نه! من خیلی موافقم با این کار به خاطر اینکه 5535


- من می‌گویم استارتش را بزن! حالا در کنارش یک اتاق فکری را بگذار! بله، از این نظرات، از این نخبگان، از این تئوری‌ها استفاده کن، ببین چه اتفاق خوبی آن موقع می‌افتد. یک جایی استارت کار را زدیم، یک جایی نخبگانی مثل خانم دکتر می‌آیند و آسیب‌شناسی می‌کنند و می‌گویند ادامه راه این است و می‌گویند جامعه را بررسی می‌کنند، پایان‌نامه می‌نویسند.


اتفاقاً سؤال بعدی راجع به همین موضوع بود. شما صحبت از شروع کردن به میان آوردید. ما یک دانشگاه هستیم که ذیل این دانشگاهها سهتا رسانه بیرون آمده و حالا سیاستی تعریف شده برای این دانشگاه که در حوزه ژورنالیسم علم و روزنامهنگاری علم جلو برود. ما از یکسو تولیدکننده علم هستیم و از طرف دیگر بلندگویی که میتواند در این راستا اثرگذار باشد. چه کار باید بکنیم؟


- اتفاقاً اتفاق خوبی است. خیلی جای مناسبی دارد این اتفاق رخ می‌دهد اما یک‌ذره به عقب برگردم. من برای شما وقتی حرف می‌زنم، الان در فضایی انگار چند نفر نشستیم و داریم حرف می‌زنیم. اسم دانشگاه آزاد اسلامی می‌آید وسط. چقدر در نگاه اول، دغدغه و نگاهی که به دانشگاه آزاد اسلامی وجود دارد می‌رود سمت علم و توسعه علمی و پیشرفت و ... چقدر این نگاه وجود دارد در حوزه سیاسی دانشگاه آزاد؟! در حالی که یک نهاد دانشگاهی و علمی است اما وقتی که اسم دانشگاه آزاد اسلامی مطرح می‌شود، خود شما و خود بنده، بیشتر چه موضوعاتی شکل می‌گیرد در رابطه با دانشگاه آزاد؟ مدیریتش؟ هیئت امنایش؟ آنهایی که رفتند؟ آنهایی که آمدند؟ چه مقدار توسعه علمی در دانشگاه‌ها مطرح شده؟ حتی اگر نگاه توسعه علمی هم به دانشگاه آزاد اسلامی مطرح باشد به دانشگاه‌های دیگر، باز از زاویه سیاسی به موضوع نگاه می‌شود. شما پول می‌گیرید فقط! اون می‌گوید خب دانشگاه سراسری اگر حساب کنی بودجه‌ای که به دانشجو می‌دهد چند برابر این است که هزینه می‌شود. این وسط تنها نگاهی که وجود ندارد، من می‌گویم خب، حالا این دانشگاه آزاد اسلامی اتفاق را استارت زده و دغدغه دارد. شماها و ماها باید تحمیل کنیم آن فضای علمی را که از این به بعد حتی سیاسی‌ترین مدیر هم می‌آید وارد این دانشگاه می‌شود حتی، بگوید این رسانه در حوزه ترویج علم، دست به آن نمی‌زنم! حتی اگر می‌زنم، یک آدمی متناسب با آن بیاورم نه متناسب با نگاه سیاسی که حالا من آمده‌ام پس این اتفاق در حوزه سیاسی این رسانه بیفتد! آنجا را، آن حرمت را برای این بحث ما باید تلاش کنیم و تصمیم‌گیران را مجبور کنیم که برای این حوزه قائل باشند. این وظیفه من و شماست که به نظر من استارت این موضوع، استارتی که خورده در آینده اگر خوب پیش برود، می‌تواند حرمت این حوزه را نگه دارد و هر اتفاقی که بیفتد، نگاه مدیری که می‌آید در دانشگاه آزاد، مدیری که می‌آید در حوزه‌های فرهنگی و ... نگاهش به دانشگاه اولاً این باشد که تولیدکننده علم و بالاخره اول «دانشگاه» است، دوم نگاه به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی هم حتماً دارد. و حالا خبرگزاری که در دل این آمده و رسانه‌ای است که می‌خواهد در حوزه روزنامه‌نگاری علم می‌خواهد فعالیت کند و این هم نتیجه و برآیندش است، دست نگه می‌دارد آن حوزه را، به آن کمک می‌کند و از آن استفاده می‌کند. مدیران ما اگر مدیران با لیاقتی باشند، اتفاقاً نخبگانی را در عرصه‌های مختلف، دقیقاً نیاز دارند دانشگاه‌های ما به حوزه رسانه غلمی، تولید علم می‌کند، با استفاده از رسانه خودش ترویج علم می‌دهد و بهره‌برداری می‌کند. حالا بهره‌برداری یک بخشش هم همچنان سیاسی باشد، چون در این جامعه، حوزه سیاسی شما چه بخواهی چه نخواهی، چمبره انداخته در بخش‌های مختلف، در ورزش، در سایر بخش‌ها و بالاخره همینی که هست! لذا استارت کار و در کنار آن استفاده از نخبگان برای آسیب‌شناسی و در کنار عملی، کار تئوری انجام شود، به نظر من در زمان نزدیک اتفاقات خوبی می‌افتد، همچنان که این دوتا با هم تعامل داشته باشند و پیش بروند اما ما بعد از یک سال بتوانیم بگوییم که مثلاً یک آقای خاکپوری داریم، یک آقای محمدی داریم که روزنامه‌نگار علم است نه روزنامه‌نگار پوشش خبرهای وزیر علوم نهایتاً! این اتفاق باید بیفتد، بعد کمک می‌کند به علمی‌تر شدن روزنامه‌نگاری ما هم اتفاقاً. البته دوتا موضوع جدا از هم هستند روزنامه‌نگاری علم با روزنامه‌نگاری علمی که به نظر من روزنامه‌نگاری علمی یک فضای بالاتری از روزنامه‌نگاری حرفه‌ای هم هستش. من می‌گویم روزنامه‌نگاری حرفه‌ای یک اتفاق خیلی خوب، بالاتر از آن، روزنامه‌نگاری علمی است که حالا آن یک حوزه دیگر است. این فضا اگر ایجاد شود، به آن فضای روزنامه‌نگاری علمی هم سرایت و تسری‌هایی خواهد داشت که اثرگذاری مثبتی است. من امیدوارم که همگام، دوتا اتفاق بیفتد. هم کار عملی و هم کار تئوری. عقب ماندن و اکتفا کردن به اینکه ما داشته باشیم که بله، تعریفش این است، کار این است ولی کاری انجام نشود، یک مقدار به نظر من عقب می‌مانیم. توصیه‌ای که دارم این است که حتماً این اتفاقی که می‌افتد، بهره‌برداری هم داشته باشید. کار روزنامه‌نگاری علم را با تعامل با دانشگاه‌ها، با تعامل با علما و دانشمندان و علاقه‌مند کردن آنها به بحث رسانه، یک کار مهمی که هست، من دیده‌ام که بعضی از نخبگان و اساتید ارتباطات می‌گویند یکی از کارهای ما باید در روزنامه‌نگاری علم این باشد که دانشمندان را آشنا کنیم با رسانه و آنها بیایند به سمت رسانه و از دل اینها روزنامه‌نگارانی تربیت کنیم. خب شما فرض کنید کسی که نگاهش به رسانه این است و وقتی استادی می‌رود آنجا، این نگاه را دارد، تبدیل کردن این دانشمند به یک روزنامه‌نگار، طبیعتاً کار سخت‌تری است و یک‌مقدار زمانبر است. با این تعامل دو عرصه تئوری و عملی، می‌شود امیدواری‌هایی داشت و رسانه‌ها با هم تعامل داشته باشند. یعنی رسانه صدا و سیما، تلویزیون و رادیوی ما حتماً با روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها تعامل نزدیک‌تری در این حوزه باید داشته باشد و خودش را تافته جدابافته‌ای نداند.


- من ابتدا سؤال‌تان را بفهمم، شما باید چه کار کنید؟ مدرسه روزنامه‌نگاری علم در دانشگاه آزاد بزنید؟


ما الان مؤلفه‌های اصلی که برای ترویج روزنامه‌نگاری علم یا ترویج علم در جامعه نیاز است را داریم. یک دانشگاه را داریم، خودمان هم رسانه‌ای هستیم که از این بیرون آمده‌ایم، با توجه به وضعیت فعلی که در جامعه داریم و وضعیت روزنامه‌نگاری در حالت کلی و روزنامه‌نگاری علم ذیل آن، چطور می‌توانیم از این ابزارها، منابع و پتانسیل‌هایی که داریم در راستای ترویج علم استفاده کنیم؟


- یکی از مهم‌ترین پیشنهادها از نظر من نه فقط برای مجموعه دانشگاه آزاد که این خبرگزاری از دلش درآمده بلکه برای کل دانشگاه‌های ما مخصوصاً دانشگاه‌هایی که دارند در فضاهای علوم پایه و فضاهای فناورانه دانشجو پرورش می‌دهند، اضافه کردن درس ارتباطات علم است. یعنی مادامی که دانشجوهای ما کلاً اصلاً با این ترم، با این ترمینولوژی آشنایی نداشته باشند، اهمیتش را ندانند، در موردش حرف زده نشود، این فضا شکسته نمی‌شود. من اکیداً توصیه می‌کنم، همه‌جا، نه‌فقط اینجا، حالا اینجا چون فضای من این فضاست و دارم در این فضا کار پژوهشی می‌کنم، هر جا که بحثش باشد همیشه این پیشنهاد را مؤکداً می‌دهم که اضافه کردن واحد درسی ارتباطات علم به دوره‌های کارشناسی دانشجوها خیلی می‌تواند تأثیرگذار باشد. مضاف بر اینکه در فضاهای روزنامه‌نگاری، خیلی از دانشگاه‌های ما دارند کارهای روزنامه‌نگاری تدریس می‌کنند و دانشجوها را می‌برند به سمت کارهای عملی حالا با همه کم و کاست‌ها، فدراسیون جهانی روزنامه‌نگاران علم یک درسنامه‌هایی را منتشر کرده که این درسنامه‌ها بین‌المللی هستند. اتفاقاً به زبان فارسی هم ترجمه شده، یکی از روزنامه‌نگاران خوب‌مان هم ترجمه‌اش کرده‌اند. شاید بشود یک کارگروهی تشکیل داد. حالا شما میزگردهای مختلف برگزار کردید و حلقه ارتباطی خوبی دارید، بشود یک کارگروهی تشکیل داد و کمک کرد به اینکه این درسنامه یک‌مقدار هم بومی شود. یعنی یک مجموعه استاد بیایند و روی همین درسنامه کار کنند، همه مثال‌هایش را مثال‌های بومی کنند، عملیاتی‌تر حرف بزنند. بعد این درسنامه خیلی می‌تواند کمک کند، کسانی که توی این حوزه دارند مطابق استانداردهای روز دنیا، با مثال‌های عینی، با تجربه‌های زیستی خودشان و با انباشت تجربه جمعی‌شان، یعنی مجموعه‌ای از روزنامه‌نگاران ما که دارند در این فضا کار می‌کنند و کسانی که دارند در حوزه آکادمیک کار می‌کنند، یک کارگروهی تشکیل دهند و این درسنامه‌ها را به روز کنند. بومی کنند و بعد منتقلش کنیم به فضای دانشگاهی یا خارج از فضای دانشگاهی، مدرسه روزنامه‌نگاری بگذاریم، مدرسه آنلاین روزنامه‌نگاری بگذاریم، خیلی می‌تواند کمک کند. اما کماکان توصیه‌ام، اضافه کردن واحد درسی ارتباطات علم، شاید دو واحد، شاید سه واحد، برای شروع به همه رشته‌های دانشگاهی است که خیلی می‌تواند تأثیرگذار باشد. چه در حوزه‌های پایه چه حتی در حوزه سلامت، خیلی از پزشکان ما هستند که لازم است که چون در حوزه سلامت مستقیم با جان مردم سروکار داریم، خیلی عینی‌تر است، شایعه‌ها هم زیادتر است. پزشکان ما هم شاید لازم است که به این سواد و ابزار مجهز شوند.


آف در رکورد - موضوعی که من بعضاً از کارشناسان و اساتیدی که اینجا می‌آیند می‌پرسم، این است با توجه به این روال و مسیری که ما در پیش گرفتیم و من سعی می‌کنم معمولاً با افرادی که دعوت می‌کنیم خودم مصاحبه از قبل داشته باشم که اولاً با آن فضای فکری افراد که بخواهیم اینجا بیاورم، بدانم که چه موضوعی باید به عنوان مسئله اصلی طرح شود، به نظر شما ما برای اینکه در کارمان درجا نزنیم، آقای دکتر فرمودند اینکه صرفاً هی بیاییم بگوییم چه کار کنیم؟ چی خوب است؟ چی خوب است؟ چه محورهایی را مد نظر قرار دهیم در نشست‌ها و میزگردهای‌مان که بتوانیم واقعاً یک برآیندی از آن داشته باشیم. ما قرار است بعد از یک بازه زمانی خودمان یک همایشی در تحت این عنوان در دانشگاه علوم تحقیقات داشته باشیم البته هنوز زمان‌بندی‌اش دقیق مشخص نشده، و حتی طرح درسی هم برای رشته روزنامه‌نگاری‌مان یا حداقل در قالب یک عنوان درسی ایجاد شود، چه کار باید بکنیم، چه مباحثی بیش از همه از نظر شما، حالا جدای از سؤالی که پرسیدیم، می‌تواند دغدغه باشد برای فعالیت خودمان.


- حالا این آف د رکورد است، شما هم در جریان باشید. کرسی ارتباطات علم و فناوری یونسکو را می‌شناسید؟ خانم دکتر زردار دبیرش هستند.


بله. فکر می‌کنم خانم دکتر هم هفته پیش اینجا بودند.


- فکر می‌کنم که 10 ماه است که کرسی افتتاح شده. آقای دکتر خانیکی رئیس کرسی هستند، خانم دکتر زردار دبیر کرسی هستند. دقیقاً یکی از اهداف اصلی شکل‌گیری کرسی در دانشگاه علامه، به وجود آوردن فوق‌لیسانس ارتباطات است. آنجا هم خیلی دغدغه هست، شرح درس‌هایش را دارند می‌نویسند. به نظرم خیلی می‌توانند به شما کمک کنند چون خیلی عملیاتی شده. یعنی من می‌توانم برای‌تان یک‌سری چیزهای انتزاعی بگویم ولی شاید عملیاتی‌تر و علمی‌تر از من دکتر زردار هستند دقیقاً. چون خیلی رسانده‌اند آن را به پروپوزال و نزدیک است که اتفاق بیفتد. من کماکان می‌گویم که شاید از میزگرد عبور کردن و یک‌ذره از آن نردبان انتظار پایین آمدن‌تر، شاید اولین قدمش همین درسنامه‌ها باشد و همین تجربه‌ها را جمع کردن. یک نکته‌ای را به شما بگویم، در فضای ارتباطات علم خیلی فضا کوچک است. تجربه خودم، ما در دانشگاه صدا و سیما هم می‌دانید که چند وقت پیش به واسطه استپ یک برنامه‌ای اجرا کردیم، همه هم‌دیگر را می‌شناسند. همه کسانی که روزنامه‌نگار علم هستند و چندین سال است دارند در این فضا کار می‌کنند، دست بر قضا چون نجوم در ایران خیلی از رشته‌های پرطرفدار است و فضای آماتوری‌اش هم جذاب است، اتفاقاً نقطه مشترک خیلی از روزنامه‌نگاران علم در ایران این است که همه آنها یک علاقه‌ای به نجوم دارند. 100 درصد نیست ولی می‌توانم با قطعیت بگویم 70 درصد هست. پورکرم، دانشی، صارمی‌فر، سیاوش صفاریان‌پور، هر کسی را که شما بشناسید در این فضا دارند کار می‌کنند، کسان دیگری هم هستند ولی به ندرت. بقیه جاهای دنیا بیوتکنولوژی خیلی طرفدار دارد و بیشتر مثال‌های حوزه پژوهشی ارتباطات علم روی بیوتکنولوژی است ولی در ایران اصلاً نجوم با گوشت و خون این دوستان ما آمیخته است و مثل همه فضاهای دیگر چالش‌های خودش را دارد. خیلی صمیمانه می‌گویم که معمولاً این‌طوری است. وقتی قرار است یک گردش شکل بگیرد، می‌پرسند که چه کسی دارد برگزار می‌کند؟ تیم‌بندی هم هست. اگر فلانی دارد برگزار می‌کند من هم بازی‌ام من هم می‌آیم اگر فلانی دارد برگزار می‌کند پس من نیستم. دقیقاً تیم‌کشی است. همه جا همین‌طور است. نه فقط در روزنامه‌نگاری علم است بلکه در همه جاست، نه فقط هم در ایران است بلکه بقیه جاهای دنیا هم همین است ولی حسن بزرگ کاری که شما دارید انجام می‌دهید این است که الان بدون تیم هستید. الان همه می‌توانند به شما اعتماد کنند و این واقعاً نقطه بُرد شماست. اگر بتوانید برسانیدش به مرحله عملیات. به مرحله‌ای که کار عینی انجام شود. قرار است روزنامه‌نگار علم پرورش پیدا کند، آقا این درسنامه‌اش است ولی درسنامه مال بقیه جاهای دنیاست. بومی‌اش بیاید، 10تا از روزنامه‌نگاران علم را جدا جدا، روی هر کدام از درس‌ها از آنها مثال‌های عینی بخواهید، بعد ببینید کدام‌شان در کدام یکی‌شان از درس‌ها موفق‌ترند؟ مصاحبه‌اش جداست، گزارشش جداست، نگاه انتقادیش جداست، می‌توانید این تجربه‌ها را جمع کنید، خیلی نقطه خوبی است. بعد آن‌وقت شما مثلاً 10 استاد در این فضا دارید که هر کدام‌شان در یکی از این درسنامه‌هایی که استاندارد جهانی دارد، دارد به تو در بهترین شکل نوع بومی‌اش را توضیح می‌دهد. دیگر از این عملیاتی‌تر مگر داریم؟ بعد حالا باید به اعتقاد من دانشجویان علوم پایه را هل بدهیم به این ور یا حتی دانشجوهای ارتباطات، روزنامه‌نگاری را هل بدهیم به این طرف. البته معمولاً دانشجوهای علوم پایه و آنهایی که در حوزه ساینس درس خوانده‌اند موفق‌ترند. در آن نگاهت کریتیکالی که خودت گفتید، یعنی در اینفوتینمنت بچه‌های روزنامه‌نگار موفق‌ترند چون بلدند چون 7303 می‌نویسند چون مطلق‌گرا نیستند ولی این ور در کریتیکال ضعف دارند. یعنی نمی‌توانند تشخیص دهند که الان مثلاً ترند این فضای علمی چیست؟ سرخطش نیستند. ولی آنی که در این فضا درس خوانده حداقلش این است که اینها را می‌داند. بنابراین از هر دوتا طیف می‌توانیم جمع کنیم، چرا که نه؟ از این فرصت استثنائی‌تان تا نرفته‌اید در این تیم‌کشی‌ها استفاده کنید.


- به نظر من از بچه‌های علمی دانشگاه‌تان هم یواش یواش بکشید بیاورید سمت خودتان، اینجا بنشینند در این مناظره‌ها، حداقل یواش یواش گوش بدهند، علاقه‌مند شوند، علمی‌ها، آنهایی که قرار است دانشمند شوند، آن نگاه رفته رفته تمایل داشته باشند و از آنها هم بشود استفاده کرد به عنوان روزنامه‌نگار ولی در کل کار سختی است دیگر، روزنامه‌نگاری کلاً در این کشور. رسمیت ندارد به آن شکل. اکثراً آن را پلکان می‌دانند. مثلاً منی که روزنامه‌نگاری را کار خودم می‌دانم، حرفه خودم می‌دانم، برای من خیلی سخت است که مثلاً می‌بینم همه آنهایی که با ما کار می‌کردند الان همه یا مدیر کل هستند یا معاون وزیر هستند یا ...


- مخصوصاً خبرنگار پارلمان، بی بروبرگرد!


- اصلاً همه‌شان! شک نکنید! تنها کسی که در حوزه پارلمان اتفاقی برایش نیفتاده من هستم! به همان کار روزنامه‌نگاری ادامه می‌دهم و شاید هم آمده‌ام حتی پایین‌تر در کار روزنامه‌نگاری ولی من همچنان تعصب دارم، می‌گویم من قرار بود که اینجا قدم بزنم.


انتهای پیام/

ارسال نظر