صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

میزگرد هفتم /////////////

//////////////
کد خبر : 445089

- آقای فرهادیان شما کدام نشریات هستید؟


- من مکتوب هستم، روزنامه‌نگار هستم، روزنامه‌های شرق، اعتماد و تخصصی هم روزنامه‌های علمی، مجلداتی مثل دانشمند، دانستنیها و نجوم، صرفاً کار خبرنگاری علمی هستم.


- من شخصاً اعتقادم این است که معیار ما باید پرچمی باشد که مدعی‌اش هستیم. ما یک پرچمی را بلند کردیم به‌نام تشیع. به‌هرحال این پرچم چه بخواهیم چه نخواهیم، شامل یک‌سری ارزش‌هاست. چرا؟ چون ما مدعی هستیم پرچمی که بلند کردیم برخلاف پرچم‌های دیگر در دنیا یک پرچمی هست که مدعی ارزش‌هاست و دوست دارد نه‌تنها نظام خودش را، بلکه در کل جهان در قانون اساسی‌اش دیده شده، به سمتی پیش رود که این ارزش‌ها را بتواند منتقل کند. حالا این فرمایش شما از هر کسی که سر بزند، چه فوتبالیست باشد، چه سیاستمدار باشد، چه روزنامه‌نگار باشد، هیچ تفاوتی با اخلاقی که در جامعه سرمایه‌داری برای از میدان به در کردن رقیب و منفعت خود تعریف می‌شود، ندارد. خب حالا اگر قرار بود ما همان سیاست و روش را داشته باشیم که خب نیازی نداشتیم که بخواهیم انقلابی کنیم. برای اینکه یک الگویی داشتیم تحت عنوان لایف استایل غرب و آن لایف استایل چون جامعه سرمایه‌داری و ارزش‌های مبتنی بر جامعه سرمایه‌داری را تعریف می‌کرد، درش هم دیده شده که برای سود بیشتر، منفعت بیشتر، چگونه می‌شود رقیب را باهاش مبارزه کرد، از میدان به در کرد و به منفعت فردی رسید. ولی ما مدعی چیز دیگری بودیم. ما گفتیم که می‌خواهیم در همه حوزه‌ها، الگوی‌مان سیره اهل بیت(علیهم‌السلام) باشد و تفاوت‌مان را نه‌تنها با جهان غرب بلکه با جهان اسلام هم در این دیدیم و مدعی بودیم آن مکتبی که ما پیروش هستیم، آن‌قدر همه‌جانبه‌نگر و اخلاق‌محور و اخلاق‌مدار است که ما می‌توانیم به جاهای دیگر هم الگو بدهیم. حالا سؤال من اینجا این است که از نظر شما وقتی که مثلاً آقای (حالا اسم نمی‌بریم) فوتبالیست ما، حالا هر کسی که می‌خواهد باشد، برای اینکه ایران گل نخورد، در نیتش چیست؟ می‌خواهد سر طرف را مشغول کند برای اینکه گل نزند دیگر، خب آیا این تعریف شده است در اخلاق ورزشکاری؟ آیا چنین قوانینی در اخلاق ورزشکاری، مثلاً ما کشتی داریم که شما اگر مثلاً این‌جوری بزنید، آن‌جوری بزنید، اگر از این چارچوبی که تعریف شده خطا کنید، آنجا داور مجاز است که شما را منع کند یا جریمه کند. بنابراین در فوتبال به‌هرحال یک قوانینی وجود دارد، آیا در آن اخلاق حرفه‌ای ورزشی این دیده شده که شما مجاز به این هستید که رقیب‌تان را برای اینکه به شما گل نزند از روش‌های خاص استفاده کنید؟ خب حالا من که می‌دانم برای چی دارم این کار را می‌کنم. اینجا در واقع تفاوت آن دو نگرش است. نگرشی که فقط به آن سود و منفعت فکر می‌کند و به مصلحتی که برای خودش تعریف می‌کند و نگرشی که معتقد است که نه! حتی اگر به ضرر من می‌شود من آنجا باید اخلاق‌محور باشم که حالا می‌گویم در بحث علوم سیاسی اینها منتسب می‌شود به نگاهی که ماکیاولی مطرح کرده و سیاست ماکیاولی اما من به این اعتقاد ندارم. من می‌گویم ماکیاولی انسان را شناخت و آمد نظام‌های موجود را بررسی کرد و دید همه دارند همین کار را می‌کنند ولی عنوان‌های‌شان متفاوت است و بنابراین هر جا که منفعت حکم می‌کند، ظاهراً افراد یک توجیهاتی را دارند برای اینکه عبور خودشان را از اخلاق و از مرز اخلاق توجیه کنند و در واقع یک جنبه اخلاقی به آن بدهند.


حالا در بحث ژورنالیسم علمی که شما گفته بودید من یک تورقی کردم، دفعه قبل هم البته من خودم یک نکاتی را مطرح کردم که در مصاحبه‌ای که با من شد و منتشر شد نیامده بود آن نکات. بحث سر این است که واقعاً ما هدف‌مان از طرح موضوعات چیست؟ آیا چون یک جوی ایجاد می‌شود و از ما طلب می‌شود که ما هم به‌عنوان مثلاً سیاستمدار، هنرمند، در حیطه کاری شما خبرنگار و ژورنالیست یا روزنامه‌نگار حالا تفاوت‌هایش را کنار بگذاریم، ما هم باید به دنبال آن برویم و نشان دهیم که داریم یک کاری می‌کنیم یا اینکه واقعاً هدف این است که اگر یک اتفاق جدیدی در یک عرصه‌ای و در یک حوزه‌ای دارد شکل می‌گیرد، ما هم در حیطه کاری خودمان بیاییم و نکات مثبت آن حیطه و آن حوزه را ببینیم و تلاش کنیم که آن نکات مثبت را در حیطه کاری خودمان هم پیاده کنیم که حالا این بحث خودش را می‌طلبد که غالباً متأسفانه این‌جوری نیست.


غالباً از ما خواسته می‌شود که در یک حیطه‌ای وارد شویم که این خیلی متفاوت است. اینکه انسان خودش انگیزه رشد دارد یا اینکه از او خواسته می‌شود در یک حوزه‌ای قلم بزند بدون اینکه خودش انگیزه‌ای برای آن کار داشته باشد. در نتیجه، نتایج این دوتا کار متفاوت می‌شود. یعنی در یک جا فقط می‌شود گزارش‌نویسی و گزارش‌دهی و در یک جا می‌شود انگیزه برای رشد. وقتی آن انگیزه برای رشد ایجاد شود بنابراین انسان تلاش می‌کند که در واقع نکات مثبت یک جریان را شناسایی کند و داشته‌های خودش را بر آن تطبیق دهد و هر جا که از این جریان عقب افتاده سعی بکند خودش را به آن نزدیک کند بلکه انگیزه باعث می‌شود انسان پیشی هم بگیرد و در واقع سعی کند خودش را از جریان موجود هم بالاتر بکشد. این یک بحث است درژورنالیسم علمی که دارد مطرح می‌شود. آنچه که حالا تورقی که من داشتم و خیلی هم قابل فهم است، این است که عرصه علم تا به حال برای عامه مردم، ورودش بسیار سخت بوده چون زبان علمی پیچیده است، در همه حوزه‌ها. وقتی ما با اصطلاحات حوزه‌های تخصصی خودمان صحبت می‌کنیم عامه مردم آن را متوجه نمی‌شوند بنابراین یکی از اهدافی که حالا در تورق من دیدم که بر آن تأکید می‌شود و بسیار هم پسندیده و حرکت قابل ستایشی است این است که این علم آن‌قدر خرد شود، آن‌قدر ساده و روان توضیح داده شود که قابل فهم باشد برای عامه. حالا چرا باید برای عامه قابل فهم باشد؟ چون به هر حال هدف از یافته‌های علمی کمک به جامعه بشری است. بنابراین این یک چیز طبیعی است که یافته‌ها هر چقدر در سطح گسترده‌تری در اختیار مردم قرار بگیرد بنابراین تأثیرش می‌تواند خیلی بیشتر باشد چون قرار است این یافته‌ها در خدمت خود مردم هم باشد.


خب اینجا آن بحث تکنیکالش مطرح می‌شود که آیا یک خبرنگار یا ژورنالیست معمولی می‌تواند این مسئولیت و تعهد را به خوبی انجام دهد یا نیازمند مهارت خاصی است که خب باز این هم کاملاً قابل فهم است که در این حوزه، افراد باید مهارت خاصی را دارا باشند. مثلاً ما داریم در رسانه خودمان که اخباری را داریم تحت عنوان اخبار سلامتی و یافته‌های عرصه پزشکی. این خیلی پسندیده است که قالباً آدم می‌بیند که مثلاً یک خانمی که دارد خبر را تهیه می‌کند، خودش پزشک است و بنابراین دارد در حوزه تخصصی خودش، نکات جدید را مورد بررسی و پژوهش قرار می‌دهد و بلکه نکاتی را که قبلاً کشف شده را حالا می‌آید رویش برای اینکه فرهنگ‌سازی کند، متمرکز می‌شود. خب این قطعاً خیلی تأثیرگذارتر است تا کسی که در این حوزه تخصصی ندارد. چرا؟ چون کسی که متخصص است، یعنی در آن حوزه خودش ورود داشته و لمس کرده، قشنگ‌تر می‌تواند این یافته‌ها را و آن بحث علمی را در حوزه‌های مختلف، ملموس کند. یعنی به‌گونه‌ای کند که افراد بتوانند این را لمس کنند. بنابراین یک بحث، بحث همین قابل فهم شدن یافته‌های علمی برای عامه مردم است چرا که اصلاً‌این علم برای مردم تعریف پیدا می‌کند. حالا این نگاه من به این مطلب است. حالا اینکه اینجا چه متدها و روش‌هایی باید استفاده شود که مخاطب انگیزه بیشتری برای شنیدن این صدا داشته باشد و مخاطب در واقع انگیزه‌ای برای اینکه در زندگی خودش این یافته‌های علمی را تا آنجایی که امکاجنش هست بتواند کاربردی عمل کند، کاربردی برایش داشته باشد، یک نکته دیگرش این است که به‌اصطلاح تفکیک حوزه‌های مختلف که تا چه اندازه مثلاً برای عامه مردم در نظر گرفته شده یا اینکه تخصصی دیده می‌شود. باز خود آن تخصصی را تا آنجا که می‌شود گسترش داد و برای عامه کاربردیش کرد، خودش همه اینها یک مهارت‌های خاصی می‌خواهد.


شما اول صحبت‌های‌تان به این موضوع اشاره کردید که اینکه ما در قدم اول که می‌خواهیم موضوع را بررسی کنیم، باید به این نگاه کنیم که جامعه خودش خواسته که به این سمت حرکت کند یا ازش خواسته شده.


- جامعه نگفتم!


یک سیستم.


- یک خبرنگار! ما داریم راجع به ژورنالیست علمی صحبت می‌کنیم.


بحث‌تان اول یک‌مقدار کلی بود.


- نه. از همان‌جا.


من احساس کردم که یک سیستم است که وادار می‌شود به یک سمتی حرکت کند.


- سیستم چون در عرصه جهانی قرار دارد، چه بخواهد چه نخواهد مجبور می‌شود ورود پیدا کند. علم ابزار قدرت است. یعنی الان یکی از مؤلفه‌های قدرت چیست؟ توانمندی‌های علمی است. اینکه مردم یک نگاه مثبت یا انگیزه برای زندگی کردن در کشورهای پیشرفته یا توسعه‌یافته دارند برای چیست؟ به‌خاطر اینکه در آنجا یافته‌های علمی کمک کرده و تسهیل کرده است که انسان یک زندگی مرفهی را داشته باشد. پس بنابراین ما چه بخواهیم چه نخواهیم در این چرخه مجبوریم که ورود پیدا کنیم. اگر امروز نه، فردا! ولی صحبت سر این است که حالا آن مطالبه‌ای که از طریق یک نظام شکل می‌گیرد برای اینکه افرادی در این حوزه ورود پیدا کنند که در آن حوزه‌های تخصصی فرهنگ‌سازی کنند، حالا خود آنها انگیزه دارند یا ندارند. من صحبتم سر این است.


اگر که حتی آن انگیزه را هم نداشته باشند ولی متناسب با مقتضایات آن دوران‌شان به آن کار وادار شوند، به نظر چنان کار اشتباهی هم نمی‌آید چون آن فردی که ما داریم راجع به او صحبت می‌کنیم، به عنوان یک خبرنگار ممکن است خودش هم درگیر روزمرگی و اخباری که به‌طور معمول در جامعه وجود دارد شده باشد و این جریان می‌تواند او را وارد مسیری کند که برای جامعه هم آگاهی‌بخش باشد.


- در واقع آن خبرنگار هم جزئی از آن جامعه است، جزئی از ملت یا عموم مردم است که باید آگاه شود. من صحبتم سر این است که وقتی کسی انگیزه داشته باشد، نوع نگاهش متفاوت می‌شود. این فقط در عرصه علم نیست. آیا ما می‌توانیم مثلاً ژورنالیسم علمی را فقط محدود به یک حوزه‌های ساینتیک کنیم یا اینکه در حوزه‌های سیاسی، فرهنگی و هنری هم این اتفاق باید بیفتد؟ و آن اتفاق چیست؟ آن اتفاق، نگاه علمی است. نگاه علمی یعنی چی؟ یعنی نگاهی که تلاش دارد به عمق مسائل پی ببرد. نگاه علمی یک نگاه سطحی پوپولیستی نیست که کسی بتواند جامعه را به سمتی که دلش می‌خواهد سوق دهد. بلکه یک دانشمند، یک متفکر، یک کسی که قرار است یک کار علمی انجام دهد، موظف به این است که اول صحت خبری که دارد می‌دهد در عرصه کاری خودش و بعد مستند بودنش و بعد اینکه در واقع کاربردی باشد. این مستند بودن خیلی مهم است. یعنی در حوزه علمی شما اجازه ندارید اخباری را پخش کنید، اصلاً کار یک خبرنگار چیست؟ یک خبرنگار قرار است خبری را که برای عموم مردم قابل دسترسی نیست منتشر کند. البته این حوزه کاری شماست، اگر من اشتباه می‌کنم، بفرمایید. بنابراین حالا نوع این خبر به فرمایش شما دوتا سبک دارد. یکی اینکه من در حیطه کاری خودم مجاز هستم برای اینکه مخاطب را جذب کنم، هر گونه قلم بزنم، این یک مطلب است اما حیطه علم این اجازه را به شما نمی‌دهد. حیطه علم به شما اجازه می‌دهد قلم را به گونه‌ای بزنید که مستند باشد، قابل آزمایش باشد و وقتی که فرد مراجعه می‌کند، قسمت اعظمی از آن باید درست باشد. این در عرصه دیگری نیست. بنابراین من می‌خواهم از این منظر به این قضیه نگاه کنم. اینکه ما علم را قابل فهم کنیم و مردم از یافته‌ها، داشته‌ها و در واقع اتفاقات جدیدی که در حوزه‌های مختلف اتفاق می‌افتد با خبر شوند، این یک مطلب است. و به گونه‌ای باخبر شوند که در زندگی خودشان هم در حیطه‌هایی که می‌شود تأثیرگذار باشد که خب این یک مطلب بسیار خوبی است. نکته بعدی‌اش این است که مردم وقتی از آن با خبر می‌شوند، در واقع به داشته‌های خودشان پی می‌برند و وقتی یک ملت و یک جامعه به داشته‌های علمی خودش پی ببرد در واقع حالا از منظر کسانی که نگاه سیاسی داریم به قضایا، آن بحث اعتماد ملی که ستون‌های یک نظام است، تقویت می‌شود. یعنی وقتی یک جامعه متوجه قدرتمندی خودش شود، فراخور آن حس قدرتمندی، در واقع آن حس ضعیف بودن، حس پایین‌تر بودن و عقب‌مانده بودن ازش گرفته می‌شود و وقتی این حس ازش گرفته شود، در واقع شما دارید پایه‌های یک نظام را تقویت می‌کنید. اعتماد ملی را وقتی تقویت می‌کنید، دارید پایه‌های یک نظام را تقویت می‌کنید.


اما بحث اینجا این است که آیا این نگاه فقط باید معطوف به یافته‌های علمی شود؟ کدام نگاه؟ نگاهی که قلم متعهد باشد. یا اینکه این تعهد قلم باید در همه عرصه‌ها پیاده شود. چرا؟ چون رسانه در یک جامعه‌ای که مدعی ارزش‌ها هست باید انسان‌ها را از سطحی‌نگری به عمقی‌نگری سوق دهد و رسانه‌ای که قلمش سطحی‌نگر است و فرهنگ سطحی‌نگری را دارد نهادینه می‌کند، درست دارد خلاف نگاه علمی عمل می‌کند. به خاطر همین من می‌خواهم بگویم ما موظفیم در هر دو حوزه حرکت کنیم. هم قابل فهم کردن علم و یافته‌های علمی و داشته‌های علمی و نوآوری‌های علمی برای جامعه؛ هم در حوزه‌های دیگر نگاه علمی داشتن. یعنی خبری که به مردم داده می‌شود سوای اینکه ما باید روش‌هایی را انتخاب کنیم که مخاطب را جذب کنیم اما ما موظف هستیم در هر خبر، گزارش، مقاله و در واقع تجزیه و تحلیلی که انجام می‌دهیم، جامعه را به سمت اینکه به عمق کشیده شود، به عمق نگاه کردن کشیده شود و از روبنایی فکر کردن و سطحی‌نگری فاصله بگیرد، در این زمینه هم باید تلاش کنیم و از نظر من این وظیفه یک ژورنالیست، خبرنگار، روزنامه‌نگار و رپورتوری است که در یک نظامی که برای خودش یک الگوی دیگری تعریف کرده کاملاً باید مصداق پیدا کند.


خانم دکتر در چندتا محور صحبت کردند حالا دیگر شما چون خودتان هم در جریان بحث قرار گرفتید من دیگر به محورهایش اشاره نمی‌کنم. در خدمت‌تان هستیم.


- خانم دکتر چندتا موضوع خیلی متنوع را گفتند، صحبت‌های‌شان هم کامل بوده. من فعلاً متأسفانه نمی‌توانم نظر خودم را بگویم. من در مورد دیدگاه‌های موجود چند کلمه صحبت می‌کنم. یکی از صحبت‌هایی که خانم دکتر کردند این بود که مثلاً در تلویزیون، گوینده خبر، آن خانمی که می‌آید اخبار پزشکی را می‌خواند خودش پزشک است. این یک امتیاز مثبت است که خودش که پزشک است، خیلی بهتر و دقیق‌تر می‌تواند اخبار را به مخاطب منتقل کند اما اگر در حقیقت آن گوینده خبر یا گزارشگر، پزشک نباشد، تحصیلات پزشکی نداشته باشد، خبر خوب در نمی‌آید یا بیانش خوب نیست یا ارائه‌اش خوب نیست. درست برداشت کردم؟


- تا حدودی. گفتم می‌تواند تأثیرگذار باشد نه اینکه یک نفر دیگر که پزشک نیست نمی‌تواند این کار را انجام دهد و صحبت سر این است که یک پزشک، قطعاً چون خودش آن تخصص را دارد می‌تواند تأثیرگذارتر باشد، می‌تواند، الزامی نیست.


- حالا در مورد این مسئله دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد. بعضی از رسانه‌ها معتقدند که ما خبرنگار اگر می‌خواهیم داشته باشیم، خبرنگار ما باید متخصص آن حوزه باشد. مثلاً اگر کسی درباره علم صحبت می‌کند متخصص علم باشد، کسی در مورد سیاست دارد صحبت می‌کند، حتماً سیاست خارجی خوانده باشد، اظهار نظر کند اما بعضی از رسانه‌ها هستند می‌گویند نه! ما چیزی به نام تخصص در روزنامه‌نگاری نداریم، روزنامه‌نگار خوب کسی است که صرفاً روزنامه‌نگاری را بلد باشد، ابزارهای روزنامه‌نگاری را خوب بشناسد، بتواند از ابزارهای روزنامه‌نگاری خوب استفاده کند، سواد روزنامه‌نگاریش زیاد باشد، اگر این‌طوری باشد من می‌توانم امروز مثلاً به او مأموریت دهم از بازی استقلال و پرسپولیس که بازی خیلی هیجان انگیزی است، گزارش تهیه کند، فردا از جنگ سوریه گزارش تهیه کند، پس‌فردا هم در مورد اخبار پزشکی. اگر روزنامه‌نگار خوبی باشد و سواد روزنامه‌نگاری خوبی داشته باشد، گزارش را خوب و دقیق تهیه می‌کند و هیچ مشکلی هم در کار پیش نمی‌آید و به قول خانم دکتر می‌تواند تأثیرگذار باشد. یک عده این‌جوری بیان می‌کنند. یک عده از رسانه‌ها هم هستند که می‌گویند نه! قائل به تخصص هستند. می‌گویند این خوب نیست که امروز به او مأموریت اقتصادی بدهیم، ‌فردا مأموریت سیاسی، پس‌فردا مأموریت علمی. خوب است یک کسی که گزارش علمی تهیه می‌کند، از قبل پیش‌زمینه داشته باشد، بداند. سیاسی تهیه می‌کند، دیگر این گزارشگر سیاسی باشد و از چیز دیگری گزارش تهیه نکند. حالا هر کدام از این دو دسته برای خودشان دلیل می‌آورند. آنهایی که قائل به تخصص‌گرایی هستند دلیل ساده‌شان چیست؟ همانی که خانم دکتر گفتند، چون خودش پزشک است، خیلی راحت، تأثیرگذار بیان می‌کند. چون خودش از قبل با سیاست آشناست، پشت پرده سیاسی را درک می‌کند و راحت‌تر بیان می‌کند. این مزیتش است و درست هم می‌گویند. اما آنهایی که می‌گویند ما می‌خواهیم متخصص نباشد بهتر است، آنها دلیل‌شان چیست؟ به نظر می‌رسد که در نگاه اول حرف مقبولی نیست ولی آنها هم برای خودشان دلیلی دارند. دلیل‌شان چیست؟ می‌گوید فرض بفرمایید که یک داروی یامروز کشف شده برای درمان یا پیشگیری سرطان. ما گزارش را می‌دهیم به یک پزشک یا داروساز گزارش تهیه کند. گزارشی که آن آقای پزشک یا داروساز تهیه می‌کند، خیلی گزارشش علمی است، کامل است، دقیق است، صحیح است، هیچ عیب و ایرادی ندارد اما در عمل، مردم باهاش ارتباط برقرار نمی‌کنند. چرا؟ چون پزشک است، به دلیل کار صنفی که می‌کند پر از اصطلاحات تخصصی است و مردم ارتباط برقرار نمی‌کنند. البته شما ممکن است بگویید که سردبیر به او می‌گوید که شما دارید برای مخاطب عام گزارش تهیه می‌کنید، پس ساده بگو اما پزشک چون همیشه با صنف خودش سروکار داشته و ارتباطی با مردم عادی نداشته، احتمالاً درک صحیحی از میزان سواد مردم ندارد. در هر صورت اگر یک پزشک گزارشی تهیه کند برای یک رسانه عمومی، احتمالاً با اقبال مواجه نمی‌شود. می‌گوید پس چه‌کار کنیم؟ می‌گوید خوب است آن کسی که گزارش تهیه می‌کند، خودش هم مثل مردم عادی باشد. می‌رود از یک پزشک یا داروساز می‌پرسد اهمیت این داروی جدید کشف شده چیست؟ خاصیتش چیست؟ چرا دیگران نتوانستند درمان کنند، این درمان می‌کند؟ این آدم چون خودش مثل مردم، مثل مخاطبان خودش خیلی تخصصی ندارد، می‌تواند نوعی بیان کند که برای مردم هم قابل درک باشد هم جذاب باشد. من جسارتاً خودم اظهارنظر نکردم، دیدگاه‌های موجود را بیان کردم.


- حالا من نمی‌دانم ما قرار بود اینجا دیدگاه‌های موجود را بگوییم یا من شخصاً اعتقاد دارم که در تورقی که ما در دیدگاه‌های موجود داریم، باید خودمان هم یک نگاهی و یک دیدگاهی را ایجاد کنیم یا نه، تقویت کنیم یا منتقدش باشیم. صرف نقل دیدگاه‌ها فکر می‌کنم خیلی کمک خاصی به جامعه نمی‌شود، به خودمان هم نمی‌شود. این هم تأکیدی است که من در کلاس‌ها هم دارم. من هر درسی را که با بچه‌ها صحبت می‌کنیم، بیشترین چیزی را که رویش تأکید دارم، معاصرسازی دیدگاه‌ها و نظریه‌ها است. اینکه ما هی ناقل این دیدگاه‌ها و نظریه‌ها باشیم، نه به خودمان کمکی می کند در یادگیری اینکه ما هم یک نظریه داشته باشیم، (جسارتاً) نه می‌تواند به جامعه‌مان کمک کند. لذا همان‌طور که شما فرمودید، یک تورق کلی که داشتم این بحثی بود که در واقع بحث کسانی که در حوزه علوم ارتباط و روزنامه‌نگاری هستند دارند اما بحثی که ژورنالیسم علمی مطرح می‌کند دقیقاً همین است. یعنی همان خبرنگار متخصص که خودش هم پزشک هست، بیاید این دوتا را با هم تفکیک کند. یعنی یک تخصصش است و یک توانایی و مهارتی که بتواند آن تخصص را به زبان عامه بگوید. پس بنابراین این دوتا با هم منافاتی ندارد که اگر یک خانمی، پزشکی آمد و از یافته‌های پزشکی خواست گزارش بدهد، اتفاقاً اینجا صحبت سر همین است که در ارتباطی که این دوتا با هم پیدا می‌کنند، باید این اتفاق بیفتد که زبان این علم برای عامه قابل فهم شود. پس بنابراین نمی‌شود گفت که این دوتا با هم منافاتی دارد. شاید بتوانیم این‌جوری بگوییم که نگاه ژورنالیسم علمی در واقع تلفیق این دوتا نگاه با هم است. یعنی اگر هر کدام از اینها را ما مطلق بگیریم، همان اتفاقی می‌افتد که در هر حوزه‌ای ممکن است این نگاه مطلق ضربه بزند ولی اگر این دوتا با هم تلفیق شود در واقع ظرفیت بیشتری را برای جامعه و برای فهم جامعه ایجاد می‌کند.


- ممنونم از توضیحات تکمیلی‌تان. من فقط یک نکته را بگویم که باز این دوتا دیدگاه بوده که متخصص باشد بهتر است، که گفتم غیرمتخصص باشد بهتر است. البته یک دیدگاه دیگری هم هست که می‌گوید که مثلاً شما فرض بفرمایید که اگر ما از چه خبرنگاری استفاده کنیم، بیشتر بستگی دارد به توانایی سردبیر و گرداننده تیم آن روزنامه یا رسانه که مثلاً اگر شما دارید مطلبی را دارید علمی بیان می‌کنید برای مطلق خواننده عام، مثلاً دانش‌آموزان دبیرستانی، اینجا خوب است که آن خبرنگار غیرمتخصص بگوید خیلی قشنگ‌تر می‌شود اما فرض کنید یک ژورنال علمی دارید مثلاً برای کادر پرستاری یک بیمارستان، اینجا آن پزشک متخصص، چرا؟ چون سطحش بالاتر است. نسبت به آن داروی درمان سرطان خیلی هم ذهنش خالی نیست. اگر دوتا اصطلاح هم آن آقای دکتر به کار ببرد برای آن بهیار یا پرستار قابل درک است. یعنی اینها حرف‌شان این است که به قول فرمایش شما، ما مطلق فکر نکنیم. آن خبرنگار غیرمتخصص توانایی‌های خیلی خوبی دارد، این توانایی‌هایش را ما می‌توانیم در جای خودش استفاده کنیم. خبرنگار متخصص که پزشک است، او هم توانایی خوبی دارد که می‌شود در مجلات تخصصی‌تر، هر چند که علمی است و عمومی است ولی برای مخاطب خاص‌تر می‌شود استفاده کرد.


- بحث سر این است که آن خبرنگاری هم که تخصص پزشکی، هنری، ورزشی یا سیاسی را ندارد ما چنان توانمند کنیم که وقتی می‌خواهد در این حوزه قلم بزند، بداند چه دارد می‌نویسد. صحبت سر این است. اصلاً بحث ژورنالیسم علمی روی این تأکید دارد که این دو گروه، یعنی این دانشمند و این کسی که قرار است خبر این دانش را و خبر یافته‌های علمی را انتشار دهد، چنان این دوتا را به هم نزدیک کنیم که این دانشمند زبان ساده‌سازی را در علم یاد بگیرد و هم آن خبرنگار یا ژورنالیست، زبان انتشار علم را یاد بگیرد. این نکته خیلی مهم است. این دوتا قرار است به هم نزدیک شوند. گپی که تا امروز وجود داشته است. به قول شما وقتی که کسی را می‌فرستیم برای اینکه خبری را تهیه کند، یکی از معضلات این قضیه این است که وقتی که ما خبرنگار را در حیطه‌های مختلف توانمند نکنیم و صرف گرفتن خبر، کسی را بگذاریم برای تولید خبر و او تخصصش را نداشته باشد، همین چیزی که امروز داریم می‌بینیم، بسیاری از خبرنگاران ما کپی پیست می‌کنند همه اخبار را. یعنی چه در حوزه‌های علمی، چه در حوزه سیاسی، چه در حوزه‌های مربوط به اخباری که جامعه درگیرش هست، و شما وقتی نگاه می‌کنید مثلاً می‌بینید که همه روزنامه‌ها حتی جمله‌اش را هم بعضی مواقع تغییر نمی‌دهند و عیناً همان خبر را نقل می‌کنند. در حالی که اگر شما افراد متخصص داشته باشید، نگاه‌ها متفاوت می‌شود و می‌تواند از زاویه‌ای یک خبرنگار نگاه کند که دیگرانی که این تخصص را ندارند نمی‌توانند نگاهش کنند. بنابراین صحبت سر این است که این دو قشر به هم نزدیک شوند و ما در عین حال هم اینها را برای عامه قابل فهم کنیم، چرا؟ چون قرار است این علم در اختیار مردم قرار بگیرد، برای یک گروه خاص نیست که، هم این خبرنگار که جزء این عامه مردم به‌نوعی محسوب می‌شود، توانمند شود. تا کی باید قشری‌نگری و سطحی‌نگری گسترش پیدا کند. و ما وقتی یک تورقی در روزنامه‌های‌مان داشته باشیم، نوع خبری که دارند، ما بسیار کم داریم افرادی که دارند به هر مسئله‌ای نگاه می‌کنند. نگاه علمی دنبال علت‌ها می‌رود. غالب کسانی که دارند در حوزه خبر قلم می‌زنندف معلول را می‌نویسند. اصلاً انگیزه‌ای برای پیدا کردن علت‌ها ندارند و این بزرگ‌ترین خطری است که یک جامعه را تهدید می‌کند. یعنی ما وقتی جامعه را از علت‌ها سوق دادیم به اینکه نگاهش معلول‌محور باشد، اصلاً انگیزه‌ای برای تفکر ایجاد نمی‌کنیم که افراد به دنبال این باشند که برای هر پدیده‌ای، شاید شما بگویید این یک نگاه فلسفی است، ما که نمی‌توانیم همه را فیلسوف کنیم ولی فلسفه قرار بوده چه کار کند؟ فلسفه قرار بوده که اتفاقاً انسان‌ها را وادار کند که در امور غواصی کنند، فقط روی سطح شنا نکنند. شنای روی سطح هم خوب است ولی اگر قرار باشد ما همیشه روی سطح شنا کنیم دیگر از آن زیبایی‌های زیر قرار است چگونه مطلع شویم؟ از عمق مسائل چگونه قرار است مطلع شویم؟ و من شخصاً فکر می‌کنم، می‌گویم حالا بحثی که پیش آمد و تورقی که داشتم، اتفاقاً دیدم مثلاً این مؤسسات 3130 وجود دارد که حتی در خود سازمان ملل مؤسسه‌ای برای همین قضیه، برای ژورنالیسم علمی تأسیس شده و آنها موظف به رصد اخبار هستند، تأکید بر همین نکته دارند، بر این نکته که این دوتا حوزه باید به هم نزدیک شود. حالا من می‌آیم خودم شخصاً اینجا باز دوباره یک نکته را اضافه می‌کنم. من می‌گویم در واقع یک حرکتی که ذیل ژورنالیسم علمی باید مطرح شود، همین عمق‌نگری است. یعنی ما در یک جامعه‌ای که مدعی به جامعه ارزشی هستیم و معتقدیم هستیم نگاه‌مان متفاوت است، باید اتفاقاً از این ظرفیت استفاده کنیم که این تنها حرف من هم نیست، باز دوباره تورقی که داشتم اینجا آورده‌ام، آقای کیت مثلاً در همین ورلد فدریشن آو ساینس ژورنالیسم، من دیدم که به نکات این‌جوری تأکید شده است. یعنی صحبت سر این است که آیا یک روزنامه‌نگار یا ژورنالیست یا خبرنگار، حالا اگر همه اینها را بیاوریم تحت عنوان یک رپورتر، فقط باید گزارش خبر داشته باشد؟ فقط یک خبر را باید پخش کند؟ یا موظف است که برای پخش آن خبر یک نگاه علمی هم داشته باشد؟ دنبال علت‌ها برود. اگر یک حادثه‌ای در جامعه دارد اتفاق می‌افتد باید برود دنبال علت. حالا البته من این را هم اضافه کنم، این حرکت، در واقع نگاه علمی در حوزه‌های مختلف در خیلی از موارد نیازمند آزادی قلم است که با توجه به رسانه‌های انحصاری که ما الان داریم و غالباً دولتی هستند یا به یک حزب و دسته و گروهی منتسب هستند، این اتفاق خیلی سخت می‌تواند بیفتد. یعنی شما به‌عنوان یک رپورتر قطعاً نمی‌توانید چیزی را بنویسید که در مصالح سازمانی آن رسانه‌ای که متعلق بهش هست، تعریف نشده باشد و اینجا دقیقاً منافات دارد با نگاه علمی.


نظر شما چیست راجع به صحبت‌هایی که خانم دکتر کردند؟ چون یک مقدار گپ هم افتاد میان صحبت‌های‌تان.


- نه، آن قسمت دیگر کامل شده بود. اگر شما سؤالی ندارید من در همین دیالوگی که با خانم دکتر داریم ادامه دهم. یک قسمتی هم بود که بحثی مطرح شد که ما روزنامه‌نگاری علمی داریم. خب روزنامه‌نگاری علمی اولین چیزی که به ذهن می‌رسد این است که علم یعنی ساینس، روزنامه‌نگاری علمی به ساینس بپردازد یا اینکه نه، دامنه فعالیتش را گسترده‌تر کند و مثلاً هنر، سیاست و موضوعات اجتماعی را هم دربر بگیرد یا نه؟ حالا اینجا باز دو دیدگاه و دو عنوان متفاوت وجود دارد. یکی روزنامه‌نگاری علم است، یکی روزنامه‌نگاری علمی. روزنامه‌نگاری علمی معنی‌اش چیست؟ باز من اینهایی که دارم می‌گویم تعریف شده‌های سابق است، من فقط دارم نقل می‌کنم. می‌گویند روزنامه‌نگاری علمی یعنی اینکه شخص بیاید روشی را استفاده کند که مستند باشد، مبتنی بر تجربه‌های کارآمد قبلی باشد، ما اگر این کار را کنیم به آن می‌گوییم روزنامه‌نگاری علمی. یعنی چی؟ یعنی من می‌خواهم مثلاً در مورد زنان آسیب‌دیده گزارش تهیه کنم خوب است که از روش روزنامه‌نگاری علمی استفاده کنم. یعنی آمار داشته باشم، نظر کارشناسان را داشته باشم، منابع متعدد داشته باشم، اگر از این روش‌های نرم‌افزاری درست روزنامه‌نگاری علمی استفاده کنم، کار من می‌شود روزنامه‌نگاری علمی. پس روزنامه‌نگاری علمی می‌تواند شامل مباحث اجتماعی هم بشود، هنر هم بشود، سیاست هم بشود، اما یک در حقیقت تعریفی داریم به نام روزنامه‌نگاری علم که می‌گوید من در روزنامه‌نگاری علم فقط می‌آیم مباحثی که مربوط است به علم یا ساینس یا آن چیزی که ما به آن می‌گوییم علوم تجربی یا علوم نوین یا علوم پایه مثل فیزیک و شیمی و پزشکی، به اینها صرفاً می‌پردازیم. پس این دوتا را بین روزنامه‌نگاری علم و روزنامه‌نگاری علمی یک مقدار تمایز قائل شده‌اند. حالا سؤال بعدی که مطرح می‌شود این است که آنی که دارد روزنامه‌نگاری علم کار می‌کند، چرا روزنامه‌نگاری علم آمده فیزیک و شیمی و پزشکی و زمین‌شناسی را مستثنی کرده، گفته اینها روزنامه‌نگاری علم است، بعد بخش دیگری را، مثلاً هنر و سیاست را جدا کرده در روزنامه‌نگاری، می‌گوید من به آنها نمی‌پردازم. چرا فقط خودت را محدود کرده‌ای به این چندتا زمینه مشخص؟ حالا اینجا باز یک‌مقدار تعریفی داریم در مورد ماهیت خود علم تجربی چیست؟ علم یک ماهیتی دارد، تعریف‌ها و شرط‌هایی دارد که علومی مثل سیاست، هنر و ادبیات در این تعریف نمی‌گنجند. این دوتا تعریف در مورد روزنامه‌نگاری علم و روزنامه‌نگاری علمی وجود دارد. حالا من این‌جور برداشت کردم که خانم دکتر نظرشان این است که کسانی که می‌خواهند در مورد هنر هم بنویسند از شیوه روزنامه‌نگاری علمی بنویسند. یعنی مستند باشد، همه‌جانبه باشد، عمق‌نگر باشد، سطحی‌نگر نباشد، متکی بر آمار باشد، متکی بر نظر صاحب‌نظران باشد. تا اینجا درست گفتم؟


- دقیقاً. شما خودتان تأکید داشتید روی اینکه اخباری که در این حوزه هست باید مستند باشد.


- بله. حالا باز اینجا یک نکته‌ای که وجود دارد مخصوصاً در زمینه علوم پایه مثل ساینس هست ولی در زمینه‌ای مثل هنر، مثل سیاست این مشکل خودش را خیلی بزرگ‌تر نشان می‌دهد و آن اینکه من می‌گویم که روزنامه‌نگاری خوب، روزنامه‌نگاری علمی این است که صحیح باشد، صحت داشته باشد، دقت داشته باشد، مستند باشد ولی نکته مهم این است که اینجا ما باز برای خود تعریف مستند بودن هم دچار مشکل می‌شویم. مثلاً در کجا؟ اول من می‌توانم یک مثال علمی بزنم بعد می‌توانم بهترش را مسائل سیاسی و ورزشی بزنم. الان علم امروز می‌گوید زمین، آن چیزی که ما به اسم زمین می‌شناسیم، سیاره‌ای است، کره‌ای است که به دور خورشید می‌چرخد. زمان سابق فکر می‌کردند زمین مثل کف دست مسطح است، الان می‌گویند گرد است، کُره است. قبلاً می‌گفتند که در حقیقت خورشید دارد به دور زمین می‌گردد، امروز می‌گویند زمین دارد به دور خورشید می‌گردد. حالا من اگر قرار باشد گزارشگر علمی باشم، باید حرفم مستند باشد. نکته جالب این است که حالا مستند بودن را من چگونه تعریف می‌کنم؟ من می‌توانم گزارش مستند تهیه کنم، بروم از صاحب‌نظرانی که معتقدند زمین تخت است که انجمن‌های خیلی قوی هم دارند، با اینها گزارش تهیه کنم و اگر کسی به من ایراد بگیرد، بگویم نه، من مستند دارم می‌زنم،‌از قول خودم حرف نمی‌زنم. یعنی می‌خواستم بگویم اگر ما می‌گوییم که گزارش علمی باید مستند باشد، خود این تعریف مستند بودن هم یک مقدار ما در آن دچار مشکل هستیم. مثال در دنیای سیاست هم اگر بخواهیم بگوییم، مثلاً گروه‌های جمهوری‌خواه و دموکرات آمریکا دیدگاه‌های متفاوتی دارند. حالا من گزارشگر می‌توانم گزارش تهیه کنم مستند هم باشد اما بیشتر متمایل باشم به حزب جمهوری‌خواه، از آنها سند ارائه می‌دهم یا ممکن است از دموکرات‌ها سند ارائه دهم. یعنی خود مستند بودن هم محل اشکال است.


- فرمایش شما کاملاً درست است. یعنی یک حوزه‌هایی مستند بودن خیلی راحت است. شما یک آمار می‌دهید، قابل بررسی است، قابل آزمایش است و خیلی سخت نیست. قطعاً در حوزه علوم انسانی من‌جمله سیاست این مطلب خیلی سخت می‌شود ولی عرض من این است که ما به عنوان یک باز تأکید می‌کنم، ببینید دیدگاه‌هایی که مطرح می‌شود، باید دید که هر دیدگاهی از منظر چه کسی دارد مطرح می‌شود و چه تعهدی در آن حوزه، آن فرد برای خودش قائل است و یا برای اینکه جامعه را آیا ما مثلاً تأکیدی بر اینکه فرهنگ عمومی را رسانه باید ارتقا دهد داریم یا نداریم؟ یا اینکه معتقد هستیم رسانه صرفاً کارش خبررسانی است. اینکه حالا ارتقای فرهنگ عمومی در آن شکل می‌گیرد یا نمی‌گیرد، برای ما معیار نیست. ولی خب ما مثلاً در نظام خودمان داریم که امام خمینی(ره) گفتند که صدا و سیما دانشگاه است. حالا دانشگاه چه کار می‌کند؟ وظیفه دانشگاه ارتقای فرهنگ است. وظیفه‌اش ارتقای بینش است نه دانش. علوم را می‌شود کسب کرد اما آیا به صرف علوم، بینش هم ارتقا پیدا می‌کند، یک مطلب دیگر است. بینش چگونه ارتقا پیدا می‌کند؟ بینش آن‌جوری ارتقا پیدا می‌کند که باز مجدداً من تأکید می‌کنم از این سطحی‌نگری ما سعی کنیم که جامعه را نجات دهیم. پس بنابراین این مستند بودن در اینجا، در این حوزه این‌گونه تعریف می‌شود که من به عنوان یک رپورتر موظف هستم اخبار را چک کنم، کنترل کنم و وقتی که صحتش 90 درصد مبتنی بر مستنداتی که وجود دارد، مستندات اخبار نیستند. اینکه مثلاً 10 خبرگزاری یک خبر را مخابره کردند، این را بهش نمی‌شود گفت مستند. شما می‌دانید در آیین مجازات جرائم رسانه دقیقاً اینکه شما بگویید حتی من نقل قول کردم از فلان وزیر، شما اجازه ندارید. نقل قول را باید صحت و سقمش را شما بررسی کنید و بعد نقل کنید. اصلاً این‌جوری نیست. پس بنابراین این باید تفکیک شود که ما نگاه‌مان به انتشار خبر چیست. آیا نگاه ما یک نگاه گیشه‌ای است؟ که غالباً می‌خواهیم ببینیم که چقدر مخاطب را جذب کردیم، کاری که الان در فضای مجازی دارد اتفاق می افتد. هر خبری را صرف اینکه قرار است این فالوئر بالا برود، این بیننده بالا برود، دارد پخش می‌شود. خب، این یک نگاه است. من فقط می‌خواهم یوزرم بالا برود. من فقط می‌خواهم که فالوئرم بالا برود. یک نگاه دیگر این است که نه! من دنبال ارتقای فرهنگ عمومی هستم. من به دنبال این هستم که نگاه عمقی در جامعه‌ام نهادینه شود و حالا این آیا یک تئوری شخصی است؟ یا اینکه ما در روندی که تا به امروز آمدیم، تأکیداتی که در سخنان بزرگان ما بوده، همین بوده که رسانه وظیفه ارتقای نگرش، بینش و آگاهی‌های عمومی را دارد. بعد شما می‌آید یک تورقی می‌کنید در اخباری که وجود دارد و بعد می‌بینید تنها چیزی که نیست، به خاطر همین من می‌گویم که باید بر نگاه علمی تأکید کنیم. این دوتا حوزه باید به هم نزدیک شود. یعنی هم آن حوزه‌ای که در واقع دیدگاه‌هایی وجود دارد که نه، فقط باید معطوف به علم باشد و یافته‌های علمی را بیاورد قابل فهم کند، این یک نگاه است. اما یک نگاه دیگر که شخصاً به آن اعتقاد دارم و در بنیادهای مختلفی که اصلاً امروز دارند در این زمینه کار می‌کنند، این هم مورد تأکید بود که خبر باید چگونه تنظیم شود. روش تنظیم خبر که صحت بیشتری را شامل شود. یونسکو هم روی این تأکید دارد، صحت، دقت، قابل بررسی بودن، اینها به اصطلاح الان ارزش‌هایی است که جامعه بشری اتفاقاً در جریان اخبار سطحی که باعث شده فرهنگ عمومی در جهان پایین بیاید، دارد به این ضرورت پی می‌برد و بر آن تأکید می‌کند. حالا این ضرورت، آیا ما باید بنشینیم ببینیم جامعه جهانی چه زمانی به آن می‌رسد؟ یا اینکه ما در آموزه‌های دینی خودمان مرتب تأکیدات و توصیه‌هایی را از بزرگان دین‌مان داشتیم و آیه قرآن است، آیه قرآن می‌گوید «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا مِنَ الظَّنِّ» ای کسانی که ایمان آوردید، از ظن و گمان بپرهیزید! آیا این می‌تواند معیار یک قلم به دست ما، حالا چه رپورتر ما باشد، چه دانشمند ما باشد، چه متفکر ما باشد.


- جسارتاً میان کلام‌تان، اگر اشتباه نکنم آن آیه کامل‌ترش این است که «اجْتَنِبُوا کَثيراً مِنَ الظَّنِّ».


- نه، می‌گوید «کَثيراً مِنَ الظَّنِّ»، می‌گوید چون بسیاری از ظن‌ها، اسم است، گناه است، می‌گوید از ظن بپرهیزید چون بسیاری از ظن‌ها گناه است. حالا چرا گناه است؟ چون شما دارید انسان‌ها را فریب می‌دهید. شما با اخبار گروه انسان را دارد فریب می‌دهید و ما مجاز به فریب دادن انسان نیستیم برای اینکه گیشه را بتوانیم به دست بیاوریم. اینها دوتا نگاه است. من می‌گویم ما باید تکلیف خودمان را در این حوزه مشخص کنیم. نگاه‌مان چیست؟ ما اگر به دنبال جذب بیشتر مخاطب هستیم که باید باشد، چرا؟ چون اگر همان نگاهی هم که می‌خواهیم فرهنگ‌سازی کنیم، نتوانیم گسترشش دهیم باز موفق نبودیم. پس بنابراین این منافات با آن نیست. یعنی باید ابزارهایی را حالا زبان هنر هست. شما ببینید، غالب رپورترهای ما زبان بلد نیستند. چگونه قرار است با جهان بیرون ارتباط پیدا کنند که از محدودنگری خارج شوند؟ صرف اینکه ما فقط ترجمه می‌کنیم کافی است؟ شما وقتی ترجمه می‌کنید، نگاه مترجم را دارید انتقال می‌دهید. شما الزاماً نگاه نویسنده را متوجه نمی‌شوید و ضمن اینکه وقتی شما زبان را بلد باشید، با دنیایی آشنا می‌شوید که وقتی مترجم هستید و دارید خبر دیگران را فقط کپی می‌کنید، اصلاً آن دنیا را نمی‌شناسید. شما صرفاً آن خبری که یک مترجم به شما می‌دهد را می‌شناسید و بنابراین اصلاً نمی‌شود گفت دیدی که دارید انتقال می‌دهید، یک نگاه همه‌جانبه‌نگر است. شما دارید یک نگاه کاملاً بسته محدود را گسترش می‌دهید. پس بنابراین این نگاه علمی یک ضرورت است واقعاً در همه حوزه‌ها. من خواهشم این است که از دوستان‌مان در این عرصه که یک مقدار خودشان را آزاد کنند، یعنی سعی کنند که خودشان نظریه‌های موجود را بررسی کنند و بعد ببینند حالا رسالت ما در این نظریه‌ها و با شرایط موجودی که الان جامعه بشری دارد که به اصطلاح فضای مجازی دارد هر چه بیشتر او را به سمت سطحی‌نگری می‌برد، رسالت ما اینجا کجاست؟ آیا رسالت ما این است که همان‌طور که عرض کردم ناقل نظریه‌ها باشیم یا خودمان هم از این نظریه‌ها استفاده کنیم و ببینیم ما چگونه می‌توانیم جامعه خودمان را خاص کنیم؟ مگر قرار نیست که ما در حوزه‌های مختلف ابرقدرت باشیم. ابرقدرت بودن به این معناست که انسان در همه حوزه‌ها خودش را توانمند کند، و وقتی توانمند شد می‌تواند برای دیگران جذاب باشد. ما هر چقدر حرف بزنیم تا زمانی که این فنجان جلوی من نباشد و این فنجان کوالیتی‌اش مشخص نباشد، کیفیتش را من نتوانم لمس کنم، نمی‌توانم جذب کنم. حالا هی بگویم این شکلی است. حالا اینجا واقعاً چه کسی رسالت به عهده دارد. ببینید من می‌توانم خیلی حرف‌ها را بزنم، خیلی ایده‌ها را داشته باشم ولی وقتی در ممنوعیت خبری قرار بگیرم، نگاه من را چه کسی باید متوجه شود؟ پس بنابراین اینجا تعهد آن روزنامه‌نگار است، تعهد آن رسانه است که یک رسالتی را برای خودش قائل شود که من فکر می‌کنم آن رسالت را امام خمینی(ره) در همان جمله گفتند که رسانه ما یا صدا و سیمای ما باید دانشگاه باشد. دانشگاه بودن، فرق می‌کند با پوپولیست بودن. رسانه وظیفه‌اش نگاه پوپولیستی نیست. می‌تواند روش‌هایی را اتخاذ کند که مخاطب بیشتری جذب کند اما مخاطب را نباید فریب بدهد. عرض من این است. اینها نکات خیلی فکر می‌کنم قابل تأمل و ظریفی است که باید به آن فکر کنیم و ببینیم رسالت خودمان این وسط چیست؟


- یک قسمتی که شما در صحبت‌های‌تان داشتید این بود که گفتید یکی از وظایف روزنامه‌نگار این است که به داشته‌های گذشته خودش رجوع کند و ببیند که چه چیزهایی داشته، چه دانشمندانی داشتند، در طول تاریخ چه نظریاتی دادند، در این صورت ما می‌توانیم پایه‌های نظام را تقویت کنیم، اتحاد ملی‌مان زیاد می‌شود، تا اینجا درست است؟


- نه! من گفتم وقتی که نگاه علمی باشد، پی علت و معلول می‌رود. وقتی که پی علت و معلول رفت، در واقع هم متوجه می‌شود که داشته‌ها چیست و هم متوجه نداشته‌ها می‌شود. بعد حالا وظیفه چیست؟ در داشته‌ها، گسترش داشته‌ها است، چه در عرصه ملی چه در عرصه بین‌المللی که در واقع کمک می‌کند که یک کشور و توانمندی‌هایش شناخته شود. این توانمندی‌ها وقتی در عرصه ملی و در عرصه بین‌المللی شناخته شود دو تأثیر دارد. در عرصه ملی،‌اعتماد ملی را بالا می‌برد. در عرصه بین‌المللی، قدرت یک کشور را به نمایش می‌گذارد و وقتی قدرت یک کشور به نمایش گذاشته شود، در واقع مجدداً تأثیرش برای توانمندی آن کشور و مشروعیت آن کشور در نظام بین‌الملل تغییر پیدا کرده و تعریف می‌شود. وظیفه دیگرش این است که در این تفحصی که انجام می‌دهد، یعنی نگاه وقتی علمی شد، پژوهشگر است. نگاه علمی پژوهشگر است، صرفاً ناقل نیست. وقتی پژوهشگر شد، حالا متوجه نداشته‌ها می‌شود. خب، وظیفه‌اش چیست؟ انتقال نداشته‌ها، انتشار نداشته‌ها، به چه انگیزه‌ای؟ به انگیزه برطرف کردن آن چالش، به انگیزه توانمند کردن و در واقع مطالبات را دیدن و اجازه شنیده شدن صدای مطالبات را دادن.


- حالا من برای چه عرض کردم، به خاطر اینکه یک دوره‌ای بوده، زمانی که اول علم وارد ایران می‌شود، مردم ایران برای اولین بار با علم نوین آشنا می‌شوند، یک احساس سرخوردگی به آنها دست می‌دهد، این باور در آنها هست که در حقیقت علم همه پیش غربی‌هاست و ما هیچی نداریم و در مقابل آنها کوچک هستیم. در این حالت، خیلی از صاحب‌نظران، نویسندگان و روزنامه‌نگاران گفتند که برای این ضعف و خودکم‌بینی که ما ایرانی‌ها به آن دچاریم، خوب است که ما برگردیم و گذشته خودمان را که خیلی هم پربار است واکاوی کنیم، به مردم نشان دهیم، آن‌وقت مردم از این سرخوردگی دست می‌کشند. اما متأسفانه در این زمینه آن‌قدر زیاده‌روی شده که مردم الان این تصور حالا برعکسش پیش آمده که هر چه را که دنیای غرب دارد می‌گوید، قبلنش را دانشمندان ما گفته بودند، دانشمندان ما سرتر از همه دانشمندان امروز دنیا هستند و از آن جالب‌تر که خیلی‌ها حتی در زمینه بهره هوشی ایرانی‌ها می‌گویند که در 200 کشور دنیا بهره هوشی ایرانی‌ها بالاتر است.


- بسیار بالاست!


- خب می‌خواستم بگویم که این یک مقدار در عمق زمینه‌ای که ما برویم داشته‌های خودمان را واکاوی کنیم و اعتماد ملی‌مان را بالا ببریم اما در این زمینه بعضی وقت‌ها زیاده‌روی شده است.


- صحبت سر متد است. اگر ما هدف‌مان را جوری بگذاریم که اعتماد ملی را بالا ببریم، قطعاً شکست می‌خوریم. صحبت سر این است که در متدهایی که استفاده می‌شود، باید به گونه‌ای باشد که در واقع مخاطب فکر نکند که چیزی برای محکوم کردن چیز دیگری به او القا شود. این نکته خیلی مهم است. حرکتی که ما داریم، اصلاً نوع اخبارمان اخبار تحریک‌آمیز است، من این‌جوری خدمت‌تان عرض بکنم. یعنی اصلاً مخاطب داشته را دوست ندارد دیگر بشنود، چرا؟ چون مبنای خبر این است که اول باید جای دیگر محکوم شود که تو داشته را ببینی. 5310 نمی‌شود. ما وقتی حقایق را همان‌گونه که هست سعی کنیم در یک ظرف زیبا انتشارش دهیم، ببینید این سیب و نارنگی حقیقت است دیگر، درست است. می‌شود دو گونه ارائه شود. یا در یک ظرف پلاستیکی کثیف یا اینکه در یک ظرف چینی قشنگ که مثلاً آن قاشق چنگال هم بهش بخورد. شما دیگر اصلاً نیازی ندارید تبلیغ کنید، این خودش تبلیغ است ولی وقتی این را در یک ظرف پلاستیکی گذاشتید بعد هی باید بگویی این سیب خیلی خوشگل است! نگاهش کن! این نارنگی خوشگل است، این‌قدر خوشمزه است! ولی من اصلاً به آن خوشمزگی فکر نمی‌کنم. من به نوع ارائه شما معطوف هستم و مخاطب اینجا، جذب مخاطب خودش یک مهارت است. برای همین عرض می‌کنم در همه حوزه‌ها، این افرادی که قلم در حوزه ارتباطات دست‌شان هست، باید مهارت به آنها داده شود چگونه مخاطب را جذب کنند. ما اصلاً بلد نیستیم مخاطب را جذب کنیم. چگونه پژوهش کنند و آن یافته‌ها را در چه 5425 حالا ارائه کنند. مثلاً در بحث حالا خود همین برگردیم به ژورنالیسم علمی، یافته‌های علمی به قول شما این‌قدر اصطلاحات گفته می‌شود که اصلاً مخاطب متوجه نمی‌شود. اینجا زبان هنر و ساده‌سازی مثلاً باید در کتب یادگیری زبان نمی‌دانم دقت کرده‌اید یا نه، مثلاً می‌خواهند از ابزاری استفاده کنند که واژگان خواننده گسترش پیدا کرده و لغات بیشتری را یاد بگیرند. می‌آیند یک داستانی را در رابطه با یک دانشمندی مطرح می‌کنند، همان‌طور که شما هم در فرمایشات‌تان یک اشاره‌ای داشتید. این داستان حالا چگونه است؟ این داستان را اول خانوادگی‌اش می‌کنند. مثلاً وقتی می‌خواهند از کسی که ویروس آبله را کشف کرده صحبت کنند، اول می‌گویند این پدرش مریض بوده یا یک بیماری به او مراجعه کرده که آبله داشته، بعد این مثلاً نگران آن بیمار می‌شود، بعد می‌آید دنبال این می‌گردد که حالا چگونه می‌تواند به این کمک کند. یعنی این‌قدر اول عواطف را به کار می‌گیرند که شما حواست جمع می‌شود که ببینی خب این دکتر آخر چه کار کرد؟ بعد لابه‌لای آن متوجه می‌شوید که ای بابا، این کاشف ویروس آبله است! خیلی جالب است. ما واقعاً در این زمینه مشکل داریم. ما در واقع فقط انتشار خبر را در غالب حوزه‌ها از خبرنگار و رپورترمان توقع داریم و به او یاد می‌دهیم اما اینکه این حوزه و این فرد چقدر می‌تواند توانمند باشد، یک مطلبی است که باز هم تأکید می‌کنم، البته در جایی که رسانه آزادی خاصی را به سبب وابسته بودن ندارد، بسیار سخت می‌شود چون شما باید به گونه‌ای قلم بزنید که از شما می‌خواهند. نمونه بارزش این است که شما صحبت می‌کنید، خیلی از صحبت‌های شما حذف می‌شود و آن بخشی گرفته می‌شود که آن رسانه‌ای که در آن نهاد وابسته کار می‌کند و متعلق به آن نهاد وابسته است، آن بخش را می‌خواهد، دوست دارد که مخاطب آن بخش را بشنود. این بخش، بخشی از واقعیت و حقیقت است و در واقع باز نمی‌توانیم بگوییم که جامعه را داریم به سمت تعمق، تفکر، تفحص، پژوهش و نگاه علمی در موضوعات پیش می‌بریم. درست است که ما با یک قشر عظیمی به نام عامه طرف هستیم اما آیا وظیفه ما این است که آن عامه را بالا بکشیم یا نه؟


- نکته خیلی مهمی شما چند بار تأکید کردید، یکی‌اش اینکه گفتید ما از سطحی‌نگری برویم روی عمقی‌نگری که چند بار رویش تأکید داشتید. یک بار هم گفتید که خوب است که ما خود خبر را نگوییم، دلایل را بگوییم، برویم به عمق، چگونگی‌ها و چرایی‌ها را تأکید کنیم. اتفاقاً این نکته‌ای است که در روزنامه‌نگاری و خبرنگاری علمی این ضعف بیشتر مشهود است. خیلی از استادان روزنامه‌نگاری علمی که من خودم صحبت کردم، می‌گویم شما نقطه ضعف و نقطه قوت‌هایش را بفرمایید. نقطه قوت‌ها را می‌گویند اما نقطه ضعف را می‌خواهند بگویند، اولین نکته‌ای که می‌گویند چیست؟ می‌گویند خبرنگار ما می‌آید، می‌گوید که امروز یک سیاهچاله کشف شده با این مشخصات. یک عکسی از سیاهچاله تهیه شده با این مشخصات یا یک موبایل جدیدی با این فناوری ابداع شده، خبر تمام می‌شود اما هیچ‌وقت به این خبر یا گزارش یا ریپورت جلوتر نمی‌رود که آن دانشمند چه دیدگاهی داشته، با چه روشی رفته یا اینکه با چه تمهیداتی این قانون را توانسته کشف کند. شما همه‌اش می‌آیی چه کار می‌کنی؟ آن سیب را از درخت می‌چینی. به فرآیند تهیه آن کشف علمی را هیچ وقت نمی‌پردازید. نکته‌ای که الان شما روی آن تأکید کردید. خوب است که ما همیشه روی چراها تأکید کنیم، چگونگی‌ها، فرآیندها، یا به تعبیر خودتان شنا کردن در سطح خوب است اما اگر قرار است که دستاورد کامل‌تری داشته باشیم، یک مقدار بیشتر به عمق برویم. یعنی خواستم بگویم که نکته شما هم ضعفی هست که دیگران هم به آن اشاره کرده‌اند.


- یک جایی به اشتراک رسیدیم با هم!


- ما همیشه از اول اشتراک داشتیم. بعد یک نکته دیگری که می‌خواهم سؤال بپرسم این بود که مثال آبله را که زدید، صحبت‌تان این بود که خوب است وقتی داریم خبر را بیان می‌کنیم جذاب و جالب باشد. مثال زدید که برای درمان بیماری، خانواده را مثال زدید، آن پزشکی که چند سال دنبال درمان این بیماری بوده، روش‌های مختلف را امتحان می‌کرده، چرا؟ به خاطر اینکه وقتی خط به خط خواننده دارد این مطلب ما را می‌خواند جذاب می‌شود، هی توی دلش سؤال است که بالاخره توانسته، نتوانسته، با چه ترفندی این کار را کرده؟ اگر این کار را بکنیم،‌خبر ما جذاب و جالب می‌شود، مخاطب همراه ما می‌آید تا آخر می‌خواند. اما یک عده‌ای این را انتقاد می‌کنند. وقتی خبر را این‌جوری می‌نویسی می‌گویند که رویکردش ژورنالیستی است و اینجا ژورنالیست یک برچسب منفی است. یعنی من تا یک جایی می‌روم می‌گوید که شما نوشته‌های‌تان ژورنالیستی است و من هی باید تلاش کنم که این اتهام را از نوشته‌های خودم پاک کنم، بگویم نه! دیدگاه من ژورنالیستی نیست، علمی است!


- آقای فرهادی، نگاه ژورنالیستی اغراق‌آمیز است. ما در پایان‌نامه‌ها، یک پایان‌نامه وقتی می‌آید، وقتی دارد اغراق می‌کندف می‌گوییم این قلم، قلم ژورنالیستی است. شما وقتی نگاه علمی دارید باید مبتنی بر آن یافته‌ها و پژوهش‌ها باشد. اصلاً اغراق درونش نیست. هر چی اغراق است ما می‌کشیمش بیرون. حالا آن بحثی که شما می‌فرمایید، اینجا اصلاً تویش اغراق نیست. اینجا زبان هنر است که به کار گرفته می‌شود برای اینکه یک رخداد علمی ملموس و قابل فهم شود که چگونه کشف شده برای دیگران. اینها را باید از هم تفکیک کنیم. من تمام عرایضم از اول تا به الان همین است، می‌گویم اغراق فریب است. ما اجازه نداریم که انسان‌ها را فریب دهیم برای اینکه مخاطب بیشتری جذب کنیم اما باید متدهایی را کسب کنیم که همان خبر موثق را که مثال همین سیب را زدم، بتوانیم جذابش کنیم. اینجا من نمی‌آیم سیب را بزرگ‌تر از آن چیزی که هست نشان بدهم. من فقط تلاش می‌کنم این سیب را، واقعیت و حقیقتش را ملموسش کنم. پوست زیبایی که دارد، لکه‌های زیبایی که رویش هست که در واقع رنگ‌آمیزی خالق را دارد نشان می‌دهد و ... اصلاً تویش اغراق نیست.


- فرمودید ما از زبان هنر استفاده کنیم تا اینکه حقایق را بیان کنیم، اتفاقاً من می‌خواهم بگویم که یکی از ویژگی‌های هنر، اغراق است. سعدی می‌گوید «بیار ای ساقی نگویم چند پیمانه / که گر جیحون بپیمایی نخواهی یافت سیرابم» خب این تویش اغراق است دیگر!


- در خبر شما از زبان هنر باید استفاده کنید ولی شما هنرمند که نیستید، اینها تفکیک شده است. اینها را باید با هم تفکیک کنیم. این بحث داستانی که من مطرح کردم باز یکی از چیزهایی است که همین ورلد فدریشن در اخبارش هست و دیدم چقدر جالب است. یعنی همان چیزی که من فکر کردم، دیدم آنجا رویش دارد توی ورک‌شاپ‌های تخصصی صحبت می‌شود. مثلاً الان دارد از نانو صحبت می‌شود. چه کسی می‌داند واقعاً صنعت نانو یعنی چی؟ ولی ما این را خیلی قشنگ می‌توانیم در قالب داستان برای مردم قابل فهمش کنیم. اینجا به آن نمی‌گوییم اغراق، اینجا می‌شود همان هدفی که ژورنالیسم علمی دارد. یعنی ساده‌سازی، آن‌قدر این را خرد کردن و ساده کردن که عامی‌ترین آدم‌ها بتوانند این را بفهمند. چرا؟ چون نانو قرار است در اختیار این مردم قرار بگیرد. حالا کسی که آن را نشناسد چگونه قرار است از آن استفاده کند. پس بنابراین اینجا اغراق نیست. اینجا این است که آن حقیقت را به زیباترین شکل ارائه دهیم و این زیبایی و این ارائه زیبا را ما بلد نیستیم.


(این بخش را نمی‌خواهد چیز کنید: 6 سال است درگیر یک پرونده‌ای هستم که دارم رسانه را چکش می‌زنم و این چیزهایی که دارم خدمت‌تان عرض می‌کنم برای همین گفتم، خودمان هم باید به یک نگاهی برسیم. این سطحی‌نگری را من روندش را گرفتم و آمدم جلو و بعد می‌بینم متأسفانه از خبرگزاری دانشگاه که موظف است نگاهش کاملاً علمی باشد چون اسم رویش است، خبرگزاری دانشگاه، یعنی دقیقاً باید از فریب، سطحی‌نگری،‌اغراق و ... در آن جلوگیری شود تا خبرگزاری‌های مدعی اصول و ارزش، یک خبر را می‌گیرند، ‌عیناً همان را می‌زنند، بدون اینکه هیچ تفحص و پژوهشی در آن داشته باشد، بدون اینکه هیچ نوآوری در آن داشته باشند و این می‌شود فریب مردم! آیا ما مجاز به فریب مردم هستیم به خاطر انگیزه‌ها و منافع و مصالح فردی‌ و گروهی؟ هستیم یا نیستیم؟


- جواب‌تان را من می‌توانم بدهم ولی چون یک مقدار بحث منحرف می‌شود...


- نه، نیستیم! مبتنی بر آن پرچمی که بلند کردیم. اگر شما بگویید ما برویم آن‌ور، چون ما تا حرف می‌زنیم می‌گویند غرب هم فلان! می‌گویم ببخشید او یک پرچم بلند کرده علناً هم دارد می‌گوید من دارم می‌روم به سمت شیطان‌پرستی! شما دارید زیر پرچم حسین(ع) این کارها را می‌کنید. پرچم را بکش پایین، هر کاری آنها می‌کنند، تو هم انجام بده!)


عذر می‌خواهم، در حد 2 دقیقه اگر صحبتی دارید بفرمایید چون یک مقدار صحبت‌ها و سؤالات‌مان مانده که محور اصلی‌مان است. اگر بحثی در جواب خانم دکتر، در 2 دقیقه بفرمایید چون ما سؤال داریم.


- در واقع ما بخشی از این سؤالات را یک‌جوری پاسخ دادیم. گفتند چالش دانشگاه و نظام آموزش و اینها همه را، حالا این هنر آن خبرنگار است که اینها را دربیاورد.


- در حقیقت صحبت‌های‌مان حالت مناظره‌مانند بوده، در همان راستا اگر اجازه بدهید دوست‌مان گفتند یکی از سوالات‌مان فضای مجازی و نقشش توی، برویم به آن قسمت بپردازیم اگر آمادگی‌اش را داشته باشید.


در آن بخش شما سؤال دارید؟


الان همه موردها را خدمت‌شان گفتم.


- یکی از موضوعاتی که در چند سال اخیر مطرح شده، گسترش شبکه‌های مجازی است. شبکه‌های مجازی حسنی که دارد این است که خیلی سریع و دسترس است، خیلی خوب می‌تواند با مردم ارتباط برقرار کند، روی این حساب اقبال مردم هم خوب بوده، بعضی‌ها می‌گویند از آن به عنوان یک بستر و رسانه‌ای استفاده کنیم که اخبار علمی را هم گسترش بدهیم، اخبار علمی را به یکدیگر منتقل کنیم، اما شما یک نکته‌ای رویش تأکید کردید که اگر ما بخواهیم در فضای مجازی فعالیت کنیم باید اول به این سؤال جواب بدهیم که آیا ما می‌خواهیم سطح عمق بینش مخاطب‌مان را بالا ببریم یا صرفاً می‌خواهیم تعداد بیننده‌ها و مخاطبان‌مان را زیاد کنیم. حرف من این است که آن کسی که رسانه مجازی دارد، مثل تلگرام یا توئیتر دارد، شما وقتی که این سؤال را از او می‌پرسید، جواب می‌دهد وقتی که من یک میلیون فالوئر دارم، یعنی حرف حساب زدم که یک میلیون نفر آمدند سمت من!


شما تأیید می‌کنید؟


- اصلاً! شما الان یک سرچ داشته باشید، برای همین می‌گویم خبرنگار باید پژوهش کند. یک سرچ داشته باشید، قالب کسانی که می‌توانند با زبانی با مردم حرف بزنند که آنها را فریب بدهند یا هجویات، یا مثلاً تصاویری را پخش کنند که یک فرد دیگر در چارچوب حالا معیارهای اخلاقی و ارزشی‌اش نمی‌تواند این کار را کند، آنها مخاطبان‌شان می‌رود بالا، اینها پایین می‌مانند. شما می‌توانید علمی‌ترین حرف را بزنید، چون جامعه به سطحی‌نگری کشیده شده و به قول فرمایش شما که کاملاً درست است، به دنبال این است که فضای مجازی ظرفیت خلاصه خبر را، شنیدن یک خبر به‌اصطلاح کوتاه را می‌دهد، حالا تا چه اندازه این خبر کوتاه صحت و سقم دارد، برایش اصلاً مهم نیست، مخصوصاً که ما بدانیم نیازهای مردم چیست. مثلاً الان امروز نیاز اقتصادی است، بیاییم یک‌سری مطالبات اقتصادی را در قالب خبرهای خیلی کوتاه به‌گونه‌ای تنظیم کنیم که مخاطب بیشتری جذب کنیم. بنابراین هر کس این مهارت را بیشتر دارد، بیشتر جذب می‌کند. اصلاً این‌طور نیست که چون جذب بیشتری دارد پس حرف حساب بیشتری زده.


- خب من دیدگاه خودم را نمی‌گویم. دیدگاه آن بنده‌خدا را می‌گویم. او می‌گوید که وقتی من یک مطلبی می‌نویسم کلی لایک می‌گیرد، پس حرفم حساب بوده. اگر می‌خواهید بگوید که حرف من ناحساب بوده، فقط منِ تنها نگفتم که، شما به خیل مخاطبان زیاد من دارید توهین می‌کنید.


- نباید بگویید که این را.


- آن بنده‌خدا می‌گوید. من به‌عنوان روزنامه‌نگار باید الان بهش جواب داشته باشم دیگر. یک بنده‌خدایی هست یک پستی گذاشته در اینستاگرام، کلی دیدند و گفتند که چه متن خوبی است، چه عکس خوبی است. من اگر بگویم خبر تو خبر زرد است، او سریع پشت جمعیت زیاد پنهان می‌شود. می‌گوید من یک پست گذاشتم، یک میلیون نفر دارند می‌بینند، فالوئر دارم، پس چرا به آن یک میلیون نفر توهین می‌کنید. الان من خبرنگاری که می‌خواهم مستند صحبت کنم، من می‌خواهم خبرم کارآمد باشد، باید یک روشی داشته باشم


همان روش را شما توضیح دهید که چه روشی باید پشت این ایده باشد که آن یک میلیون فالوئر هم جبهه نگیرند، هم این حرف حسابش را بزند.


- در حقیقت می‌گویند یک خبرنگار خوب، مخصوصاً این یک میلیون فالوئر که می‌گویم بیشتر هنرپیشه‌ها، خواننده‌ها یا فوتبالیست‌ها هستند، اینها چون سلبریتی شده‌اند، طرفداران‌شان صرفاً این فرد، استدلال که ندارند، پذیرش قائم به فرد است.


چند درصد آن یک میلیون فالوئر صحبت‌هایش را تأیید می‌کنند؟


- من نمی‌دانم.


- من یک نکته دیگر می‌خواهم بگویم. آنها زمانی مخاطب‌شان بالا می‌رود که یک‌سری از مطالبات مردم را می‌شنوند و بعد می‌آیند و راجع به آن مطالبه صحبت می‌کنند و به خاطر همین مردم چون احساس می‌کنند از خودشانند و با زبان آنها دارند حرف می‌زنند، بیشتر آنها را می‌شنوند. حالا اگر این روش بیاید فرهنگ‌سازی شود و مردم این حس را داشته باشند که یک خبرنگار هم دارد از زبان آنها حرف می‌زند و خبرش مبتنی بر مطالبات مردمی است، شما فکر می‌کنید شنیده نمی‌شود؟


- چرا شنیده می‌شود ولی در عمل چون این اتفاق نیفتاده...


- من هم عرضم همین است. می‌گویم آن بحث نگاه علمی، در همه حوزه‌هاست. یعنی توانمند کردن کسی که، من خواهشم از دوستان این است که بنشینند یک برنامه بی‌بی‌سی و یک‌دانه VOA را نگاه کنند. جفت‌شان را هم ما می‌گوییم دشمن هستند دیگر، یعنی قلم نمی‌زند، نگاه نمی‌کند، پژوهش نمی‌کند، مگر اینکه در ذهنش این باشد که رقیب را خلع سلاح کند، هدف دیگری که ندارد. منافع خودش است دیگر، همه ما هم دنبال منافع خودمانیم ولی شما ببینید چقدر ظریف اینها کار می‌کنند. تمام افرادی که هستند بسیار وزین هستند. نوع حرف زدن‌شان، آداب نشستن‌شان، لباس پوشیدن‌شان، مقایسه کنید اینها را. بعد نوع خبر، خبری که تهیه می‌کنند. شما باورتان می‌شود که بی‌بی‌سی تا به حال از آمدنیوز خبری را نرفت در حالی که رسانه داخلی ما رفت؟! این را باورتان می‌شود؟ به خاطر همین قبل از انقلاب، مردم وقتی می‌خواستند خبری را بشنوند که اینجا نمی‌توانند بشنوند، انگلیس را گوش می‌دادند، امروز هم دارند گوش می‌کنند. خب حالا شما فرض کنید ما رسالتی را برای خودمان تعیین کنیم که در آن قرار است اخباری را به مردم برسانیم که مردم احساس کنند ما می‌بینیم‌شان، می‌شنویم‌شان؛ و وقتی خبری را به آنها می‌دهیم، خبرمان کاملاً پژوهش شده، مبتنی بر مستندات است، مخاطب ما بالا نمی‌رود؟ اما این یک شبه اتفاق نمی‌افتد. کار فرهنگی یک کار دراز مدت است، در جریان سال‌ها اتفاق می‌افتد. قطعاً یک شبه اتفاق نمی‌افتد و به خاطر همین شما می‌بینید که او برای خودش یک وزنه خبری دارد با اینکه همه هم می‌دانند که سیاستش چیست و گزارش‌هایی که می‌دهد انصافاً نگاه می‌کنی، ولی خیلی ظریف هم می‌زند. آمریکا (محمدی: خودش گفت آمریکا ولی فکر کنم منظورش انگلیس بود) هم همان‌جور که سیاستمدارانش هستند هست دیگر، به خاطر همین هم می‌گویند استعمار پیر! یعنی کاملاً پژوهش شده مخاطب را شناسایی می‌کند، ارزیابی می‌کند، تجزیه تحلیل می‌کند، روش‌های تأثیرگذاری را بررسی می‌کند، بعد می‌آید به میدان، خب معلوم است که او موفق است و ما ناموفق.


یعنی قبل از اینکه بیاید میدان، کارهایش را کرده؟ یا نه، مثل ما مثل یک قطار در حال حرکت است که رسانه را راه می‌اندازد...


- نه، شما یک نگاه تورقی داشته باشید به سیاست انگلیس. قبل از اینکه یک کاری را کند، اول افرادی را می‌فرستد به جوامعی که می‌خواهد ازش خبری را پخش کند. توی عرصه دینی هست، در عرصه هنری هست، در عرصه سیاسی هست، هر عرصه‌ای که بگویید. اولین کاری که می‌کنند مخاطب‌شناسی می‌کنند. مخاطب کیست؟ چه نیازهایی را دارد؟ بعد می‌آید روی آن نیاز، بعد ما فکر می‌کنیم که دشمن خیلی توانمند است، نه! دشمن کارش را بلد است، متد را بلد است، می‌داند که چگونه باید رویش تأثیر بگذارد. شما تا مخاطبی را نشناسید قرار است چگونه رویش تأثیر بگذارید؟ صرف اینکه دیگران به ما می‌گویند این چگونه است می‌شود شناخت؟ نه! آنها نیرو می‌فرستند خودشان می‌روند و از نزدیک آشنا می‌شوند. مخاطب‌شناسی هم فقط تسلط به زبان نیست. شما باید در آن جامعه زندگی کنید، باید فرهنگ آن جامعه را لمس کنید. ببینید این جامعه مطالباتش چیست. بعد می‌آید روی آن مطالبات کار می‌کند. بعد ما می‌گوییم دشمن آی فلان است! خب خودمان برویم این مطالبات را ببینیم. مثلاً یک مثال ساده‌اش این است که چرا استادیوم برای زنان باید زمانی آزاد شود که فشار بین‌المللی ما را مجبور می‌کند؟ چرا؟! اینها را پاسخ بدهیم ما. بیاییم این مطالبه را ببینیم. البته من می‌دانم ما در حوزه‌های مختلفی درگیر هستیم و نمی‌توانیم یک سیاست، مشکل اساسی ما اینجاست که ما نمی‌توانیم یک سیاست واحد داشته باشیم و عدم این سیاست واحد، بی‌نهایت در عرصه‌های مختلف ما را درگیر می‌کند و ضربه می‌زند. در نتیجه غالباً منفعلانه برخورد می‌کنیم. غالباً زمانی می‌آییم کاری می‌کنیم که دیگر دیر شده، در حالی که عقل حکم می‌کند، در اصطلاحات ما هست، در همه زبان‌ها هم هست، پیشگیری قبل از درمان! ما برای درمان باید خیلی هزینه بدهیم ولی پیشگیری خیلی راحت است. فقط کافی است ببینیمش.


خانم دکتر، الان در حوزه پیاده‌سازی ژورنالیسم علمی در ایران، من از صحبت‌های شما این برداشت را کردم که سیاست یکی از موانعی است که باعث عدم تحقق ژورنالیسم علمی در ایران شده. یعنی خودش واقعاً می‌خواهد به صورت علمی به یک موضوعی نگاه کند، بعضاً سیاست مانع این می‌شود که به هدف برسد.


- البته ببخشید، می‌دانید که در خود حوزه علم هم هست! یعنی سیاست ورود پیدا می‌کند به فرض یک چیزی که تا به امروز دنیای سرمایه‌داری رویش تبلیغ کرده برای اینکه سود بیشتری به دست می‌آورد، علم می‌آید ثابت می‌کند که این برای شما ضرر دارد. آنجا سیاسیون وارد می‌شوند و جلویش را می‌گیرند. حالا رسالت چیست؟


من از شما دارم می‌پرسم، رسالت چیست؟ برای تحقق ژورنالیسم علم در ایران، با توجه به اینکه یک مانعی هم به اسم سیاست داریم، چگونه می‌شود این مسیر را هموار کرد؟


- مهارت قلم به دستان برای ارائه مطلب. ما می‌توانیم یک مطلب را به گونه‌ای ارائه دهیم که تحریک برانگیز نباشد. این خیلی هنر است. شما غالب کسانی که سخنرانی می‌کنند از سیاستمداران ببینید، از کسانی که منبرها دست‌شان است یعنی تریبون دارند، غالباً بلد نیستند چگونه صحبت کنند. اصلاً نمی‌دانند که در عرصه جهانی رصد می‌شوند. اگر انسان بفهمد که در عرصه جهانی دارد رصد می‌شود، بنابراین خیلی سنجیده‌تر باید صحبت کند. هر کلام هزینه‌های سنگین بر این ملت دارد وارد می‌کند. می‌شود همان حرف را زد با ادبیات دیگری که از این هزینه‌ها کم کرد. حالا این را کجا باید یاد گرفت؟ این را باید در عرصه‌های مختلف به قلم به دستانش یاد داد. در عرصه ارتباطات، رپورترها هستند‌، خبرنگاران هستند که باید به آنها یاد داد. در عرصه سیاست، باید به سیاستمداران یاد داد. در عرصه علوم دینی به کسانی که تریبون‌های مذهبی دست‌شان است باید یاد داد. بنابراین اینها، هر حوزه‌ای مهارت خاص خودش را می‌خواهد برای اینکه بتواند تأثیرگذار باشد. تأثیرگذاری دو نوع است. یا شما تأثیرگذاری‌تان باید به سمت فریب مردم برای مصلحت بیشتر باشد برای بودن خودتان یا اینکه رسالت‌تان این است که من باشم یا نباشم این فرهنگ عمومی باید ارتقا پیدا کند. بنابراین هر کدام اینها دوتا متد دارد. اولی خیلی راحت است. همان چیزی که شما گفتید در فضای مجازی هم ما داریم می‌بینیم. البته بخشی‌اش هم دیدن آن مطالبات است. دومی سخت است، چرا؟ چون شما باید تحصیلش کنید، باید برایش هزینه کنید و یک زمانی برگردد به شما و این یک کار کاملاً درازمدت است. جسارت نباشد به دوستان، غالباً کسانی که کار گیرش نیامده می‌بینی باشگاه خبرنگاران جوان استخدام شده، شما بیایید از من بپرسید که این دانشجو در کلاس من چه بوده که شما امروز بهش تریبون دادید، بلندگو دادید. خیلی اینها ضربه می‌زند. این کار را دنیای غرب نمی‌کند چون دنیای غرب برای خودش تعریف کرده ابرقدرت بودن در حوزه‌های مختلف. ما قرار است ابرقدرت باشیم اما با چه ابزاری، معلوم نیست! مبلغین‌مان، سخنرانان‌مان، دانشمندان‌مان، متفکرین‌مان هر چه دل‌شان می‌خواهد می‌گویند، بدون اینکه دقت کنند در جامعه جهانی دارند رصد می‌شوند. پس بنابراین همه اینها، منی که استادم باید یک آموزش ببینم و نیست. ما مدرک که می‌گیریم، این طرف و آن طرف استخدام می‌شویم. این آیا به این مفهوم است که کسی که مدرک می‌گیرد، مهارت لازم را برای آن شغل دارد؟ خب قطعاً نیست. صرف اینکه شما به یک نفر بگویید بلندگو را چگونه دستت بگیر و برو هی کپی پیست بکن، فرهنگ عمومی ارتقا پیدا می‌کند؟ شما یک سرچ کنید به عنوان یک خبرنگار ببینید یک خبری که در می‌آید، عادی‌ترین خبری که برای مخاطب، یعنی برای قشر بیشتری از مردم جاذبه دارد، عامه نه، برای یک قشر بیشتری حالا، حالا به قول فرمایش شما برای عامه مردم، ببینید که این خبر چگونه تنظیم می‌شود، بعداً ببینید چند درصد از رسانه‌های مکتوب عین همان خبر را زده‌اند؟


بدون اینکه ویرایش کنند.


- این چی را دارد می‌رساند؟


- ببخشید من میان کلام‌تان در تأیید صحبت‌های شما یک نکته‌ای را بگویم. شما گفتید یک خبری منتشر می‌شود، رسانه‌های دیگر هم کپی پیست می‌کنند. یکی از روزنامه‌نگاران خیلی با ذوق در همین زمینه یک پژوهشی کرد، خیلی جالب بود. ایشان گفته بود که مثلاً سال 80 بوده، یک خبرنگار یک گزارشی داد در رابطه با شب عید، مردم آجیلی که تهیه می‌کنند و چه آجیلی استفاده می‌کنند، میوه، فرآیندهایش چگونه است و ... سال 80 چاپ کرد، سال 81 که شد دوباره همان را با همان شکل بدون هیچ تغییری منتشر کرد، سال 82 این کار را کرد، یک خبرنگار گفت که ما سه بار خواندیم! دستت درد نکند، سال بعد دیگر این را منتشر نکن! یعنی نه تنها امروز ما کپی پیست می‌کنیم و منتشر می‌کنیم، این توانایی در ما هست که سال بعد هم این کار را بکنیم، سال بعدتر هم این کار را بکنیم.


بله، ما که حالا در حوزه خودمان خیلی از خبرنگارها چنین مشکلی دارند. یک سؤال، چه کسی باید به اینها آموزش دهد؟ قطعاً جواب شما دانشگاه است!


- نه! من نگفتم دانشگاه. شما الان اینجا یک ایجنسی دارید برای خودتان، بر چه معیاری افراد را استخدام می‌کنید؟


اینجا بحث کارگزینی است، تست می‌گیرند. قطعاً مدیرعامل آنا توضیح می‌دهند خدمت شما. الان مثلاً ؟؟؟ داریم کلاس‌های آموزش حین خدمت می‌گذاریم، بخش گزارش‌نویسی، بخش تحلیل، بخش نوع مصاحبه و حتی خود من هم با 18 سال سابقه کار می‌روم یاد می‌گیرم. من هیچ ادعایی ندارم حتی نکته جدید، من با بعضی از دوستان که می‌نشینیم سر تیتر با هم جدل داریم. یعنی می‌خواهم بگویم این کار دارد انجام می‌شود اما می‌خواهم بگویم چه کسی باید آموزش دهد؟ شما فرمودید باید به آن خبرنگار آموزش داده شود. فکر کردم که شما می‌خواهید دانشگاه را بگویید که الحمدلله بحث‌تان این نیست، اگر دانشگاه نیست، باید کجا آموزش ببینند؟ چه کسی باید به اینها آموزش دهد؟ و اگر دانشگاه هست، آیا دانشگاه‌های ما الان با این ظرفیت علمی که داریم، می‌توانند ژورنالیسم علمی را در جامعه بپردازند یا نه؟


- متأسفانه من می‌توانم بگویم که امروز نگاه علمی، یعنی نگاه پژوهشگر و نگاهی که در واقع علت و معلول را کنار هم بررسی کند و خودش صاحب رأی باشد، غالباً نیست! یعنی ما یک پالایش کلی در همه حوزه‌ها نیاز داریم اگر قرار است که منطبق با آرمان‌ها و شعارهایی که دادیم حرکت کنیم. تا به امروز این اتفاق نیفتاده، حداقل در سطح گسترده اتفاق نیفتاده، اگر هم افتاده مثلاً انگیزه فردی یا گروهی بوده که خیلی آثارش هنوز مشهود نیست در جامعه. حالا این را، جریانش را چه کسی باید به وجود بیاورد؟ چه کسی می‌تواند در این عرصه جریان‌ساز باشد غیر از رسانه؟ کس دیگری تریبون به این گستردگی دستش نیست. کس دیگری به این گستردگی شنیده نمی‌شود و دیده نمی‌شود.


یعنی رسانه به رسانه یاد دهد؟


- 100 درصد. رسانه به رسانه یاد بدهد. نه، به هر حال هر جایی یک اتاق فکری دارد. هر جایی که ما داریم این ضعف‌ها را می‌بینیم، اتاق فکر آنجا دچار مشکل است.


من می‌خواهم سرنخش را یک‌جوری ربط بدهم به بحث دانشگاه.


- خب من دارم عرض می‌کنم. می‌گویم هر جا ما این مشکلات را ببینیم آن اتاق فکر مشکل دارد. یعنی نگاه آن اتاق فکر آن‌قدر محدود است و آن‌قدر عاری از متدهایی است که برای توان‌افزایی و مهارت‌افزایی و در واقع جریان‌سازی عمقی در جامعه دچار مشکل هست که شما در لایه‌لایه‌هایی که باهاش سروکار دارید، دارید این را می‌بینید دیگر. معمولاً در هر جامعه‌ای یک بخشی به نام تینک‌تنکر وجود دارد. اینها چه کار می‌کنند؟ اینها سیاست‌ها را، ما فکر می‌کنیم سیاست‌گذاری یعنی یک عده‌ای بنشینند هی آیین‌نامه بنویسند، هی مصوبات تعریف کنند ولی بخش سیاست‌گذار دقیقاً کسی است که توی جامعه، همان چیزی که عرض کردم در بی‌بی‌سی اتفاق می‌افتد، وقتی که می‌خواهد بیاید سیاست‌گذاری کند برای نوع خبری که دارد انتشار می‌دهد، گزارشی که می‌دهد، مستندی که پخش می‌کند، قبلش می‌آید مخاطبش را می‌شناسد. صرفاً یک عده را نمی‌آورند به واسطه اینکه حالا به جایی وصل هستند، مدرکی دارند و ... اینها می‌شوند تینک‌تانکر. همیشه هم که یک عده‌اند. خب اگر بلد بودند که تا به حال تأثیرگذاری داشتند دیگر. اینها را باید بررسی کرد دیگر. شما ببینید طرف 30تا شغل دارد، هم‌زمان 30تا شغل دارد! بعد حالا می‌آید یکهو در یک جایی می‌شناسد با یک مخاطبی که، چقدر می‌شناسدش آن مخاطب را؟ من در حوزه‌ای که کار می‌کنم با یک حوزه دیگری که تازه ورود پیدا می‌کنند، اینها متفاوت است. رئیس دانشکده چند بار با دانشجوهای دانشکده‌اش در سال جلسه می‌گذارد؟


شاید یک بار نهایتش.


- یک بار همان زمان ثبت‌نام است. این کمکی نمی‌کند. چند بار با کارمندان جلسه می‌گذارد؟ رئیس واحد چگونه؟ چند بار شده که اصلاً اتفاقی بیایند ببینند چه خبر است؟ چند بار تا حالا آمده‌اند بروند درون قشر دانشجو بنشینند با اینها یک چایی معمولی بخورند، بعد بشناسد این دانشجو و مطالباتش را؟ چند بار این اتفاق افتاده؟ حالا من قرار است چگونه برای این قشر سیاست‌گذاری کنم وقتی اصلاً نمی‌شناسم با چه کسی طرف هستم؟


یعنی می‌فرمایید ضعف ؟؟؟ ژورنالیسم علم را باید در دانشگاه جستجو کنیم؟


- نگاه علمی کجا پرورش پیدا می‌کند؟ دانشگاه اصلاً وظیفه‌اش چیست؟ وظیفه‌اش ترویج نگاه علمی است دیگر. دانشگاه قرار است به مردم یاد بدهد که، باز تأکید می‌کنم، از سطحی‌نگری به عمق‌نگری پیش بروند. حفظیات یک مطلب است اما آن حفظیات را معاصرسازی کردن، کاربردی کردن، در واقع حکمت نظری و حکمت عملی. ما در حکمت نظری الحمدلله الی ماشاءالله نظریه‌پرداز داریم اما چگونه قرار است اینها در عمل پیاده شود؟ اینجا ما نیازمند تینک‌تانکر نیستیم؟ ما اینجا نیازمند متفکرین نیستیم؟ ما دقیقاً اینجا نیازمند هستیم. حالا چگونه باید اینها را، این نظریه‌ای که دارم می‌دهم، اصلاً صحت و سقم اینکه آیا می‌شود این نظریه عملی بشود یا نشود را چگونه ما باید تشخیص بدهیم؟ مگر می‌شود بدون اینکه آن مخاطب را بشناسیم بعد بیاییم حالا آن را در عمل اجرایش کنیم. خب نتیجه‌اش همین می‌شود که داریم می‌بینیم. نتیجه‌اش همین می‌شود که تمام مدت دچار مشکلیم. شما یک نمونه به من بگویید که تا حالا ما توانسته باشیم رفعش کنیم. در عرصه فرهنگی، در عرصه دانشگاه. ما با مشکلاتی که در بدو انقلاب مواجه بودیم بعد از 40 سال هنوز مواجه هستیم، چرا؟ چرا نباید یک بررسی شود که کجای کار ما غلط بوده؟ و بعد بیاییم همان را درست کنیم. این دقیقاً وظیفه ژورنالیسم علمی است. یعنی چی؟ یعنی یک نگاه پژوهشگر داشتن. شما به عنوان یک خبرنگار تا حالا چند بار آمده‌اید پژوهش کردید ببینید که خبرهایی که دارند رسانه‌های مختلف می‌زنند تا چه اندازه صحت دارد؟


می‌دانیم.


- می‌دانید؟!


نه، می‌گویم بالاخره خبرها را خود ما تولید می‌کنیم دیگر، خبرنگارها می‌دانیم که واقعاً خیلی‌های‌شان از درصد صحتی خیلی پایین است.


- یا مثلاً یک آمار داشته باشید، شما یکی از سؤالات‌تان همین بود که سه‌تا رسانه دانشگاه آزاد دارد، چقدر موفق بوده؟ چقدر تا حالا آمار گرفتید که با این سه‌تا رسانه تا چه اندازه جذب مخاطب‌تان در حوزه‌های مختلف توانسته کم یا زیاد شود؟ و چه حوزه‌هایی مخاطب بیشتر جذب شده؟ داشتید این را؟ من قطعاً به شما می‌گویم که ندارید! چون من سردبیر نشریه هم بوده‌ام و کار کرده‌ام با خبرنگاری که من به عنوان معاون بین‌الملل باید بنشینم گزارشش را ادیت کنم و بگویم اینها چیست برداشتی نوشتی؟! بنابراین من به شما 100 درصد می‌گویم که این اتفاق نیفتاده و این وظیفه شماست. وظیفه شماست که بدانید این سه‌تا رسانه‌ای که، هم وظیفه شماست هم وظیفه آنهایی که سه‌تا رسانه تأسیس کردند. ببینند این سه‌تا رسانه‌ای که تأسیس کردند تأثیرگذاری‌شان در جامعه دانشگاهی حداقل چقدر بوده؟ چقدر توانستند اعتمادسازی کنند؟ و چقدر توانستند در ترویج نگاه علمی موفق باشند؟ چقدر از سطحی‌نگری این سه‌تا رسانه به دور بوده؟ و چقدر توانسته جریان‌سازی کند؟ نه اینکه دنبال جریان‌ها راه بیفته. ما غالب رسانه‌های‌مان دنبال جریانند. جریان‌ساز نیستند! حالا بعد ممکن است بگویید که مثلاً ما اینجا محدودیت داریم، عرض من این است، جریان باید به گونه‌ای ساخته شود که بتواند کمترین آسیب را متوجه خودش کند که در واقع بتواند ادامه داشته باشد، حرکت کند. این خودش یک مهارت است دیگر. شما خبر را، مطالبه را، به گونه‌ای تنظیم کنید که از آسیب‌ها و حملاتش بتوانید جلوگیری کنید و من مطمئنم در این زمینه هیچ سرچی نداشته‌اید. یعنی نه این رسانه به وجود آمده داشته. چرا؟ چون ما غالباً دچار روزمرگی هستیم. خبرنگاری که شما دارید فقط می‌خواهد یک خبری را تهیه کند، بدود برود! جسارت نباشد!


آقای زارع: نه! نه!


- استادی هم که می‌رود سر کلاس هم همین است. من می‌خواهم درس را بدهم بروم. من اصلاً دغدغه این را ندارم که دانشجویم را به فکر کردن وادارم. خب حالا چگونه قرار است این جامعه ارتقا پیدا کند؟ اگرچه حالا ما به‌لحاظ مدرک‌گرایی در صدر هستیم. این را بعضی‌ها می‌گویند علمی! چون همه دوست دارند بروند دانشگاه، من می‌گویم مدرک‌گرایی! این به علم ربطی ندارد. اینکه یک نفر مدرک می‌گیرد، الزاماً نگاهش هم علمی نیست، پژوهشگر نیست، جستجوگر نیست. و من فکر می‌کنم رسالت ژورنالیسم علمی به عنوان یک جریانی که 1989 سنگ بنایش زده شده، غیر از حوزه علمی خودش و در واقع قابل فهم کردن مسائل برای مخاطب عام، در واقع ترویج همین نگاه علمی است. در همه حوزه‌ها یک نگاه علمی داشتن. این‌جوری شما می‌توانید جامعه‌تان را خاص کنید والا همانی هست که همیشه هست!


خیلی ممنون. شما صحبتی دارید؟


- یک سؤالی بود در زمینه اینکه چطور ما می‌توانیم ژورنالیسم علمی را تقویت کنیم؟ مردم خیلی به ژورنالیسم علمی اهمیت نمی‌دهند چون فکر می‌کنند یک چیز فانتزی و لوکسی است که به درد ما که در زندگی روزمره هستیم نمی‌خورد. یک عده آدم‌هایی هستند که زندگی‌شان تأمین است، شکم‌شان هم سیر است، آنها می‌روند دنبال این‌جور مسائل ولی به درد ما نمی‌خورد. اگر ما می‌خواهیم روزنامه‌نگاری علمی را تقویت کنیم یک راهش این است که چند موضوع خیلی مهمی که مطالبه جامعه است را انتخاب کنیم، با روش‌های ژورنالیستی بیاییم راه حل این مشکل را بگوییم. مثلاً یکی از موضوعاتی که خیلی امروز روز شاید توجه ما را جلب کرده، مسئله کم‌آبی است. اگر ما در یک گزارش علمی تمیز بگوییم که کم‌آبی در کشور ما تا چه حد بحرانی است؟ کشورهای دیگری که مثل ما هستند کدام‌ها هستند؟ کدام‌ها رفتند دنبال راه‌حل و راه‌حل‌های‌شان را تبیین کنیم و به چه دستاوردهایی رسیدند؟ ما اگر متناسب با شرایط اقلیمی کشورمان چگونه می‌توانیم با این مسئله مقابله کنیم؟ وقتی خواننده این را می‌خواند می‌بیند یک گزارشی است که به اطلاعاتش افزوده شده، یک چیز جدید یاد گرفته و اگر به این روشی که این آقا گزارش تهیه کرده و مستند هست به نظر کارشناسان معتبر، اگر ما هم به این روش عمل کنیم می‌توانیم تا حدودی مشکل کم‌آبی را حل کنیم، آن‌وقت مردم به علم و گزارشگری علمی علاقه‌مند می‌شوند. مثال این‌جوری را من 100تا می‌توانم مثال بزنم. الان ما در جامعه‌مان کم‌آبی را که گفتم، مشکل زاینده‌رود را داریم، مشکل دریاچه ارومیه را داریم، مشکل آلودگی هوا را داریم، همه اینها را هم علم می‌تواند حل کند که ما برای حل خیلی از این مشکلات به علم پناه نمی‌بریم. می‌خواهیم با روش‌های مدیریتی و ... مشکلات را حل کنیم. و دیگر اینکه حتی اگر حل شود یا حل نشود ما یک گزارشگر علمی توانمند نداریم که اینها را بیان کند که اگر بیان می‌کرد، مردم هم به علم علاقه‌مند می‌شدند هم به گزارشگری و ژورنالیسم علمی.


یک سؤال دیگر هم مطرح شده بود در زمینه اینکه آموزش دانشگاهی چه نقشی دارد در زمینه بهبود وضعیت روزنامه‌نگاری. خیلی از کارشناسان نظرشان این است که خود روزنامه‌نگاری سال‌هاست که در ایران تدریس می‌شود، دانشگاه‌های مختلف هم دارند کار می‌کنند و خروجی‌اش که فارغ‌التحصیلان این رشته باشد ما زیاد داشتیم و هم‌چنان هم دارند آموزش می‌دهند. کتاب‌های زیادی هم در این زمینه نوشته شده که می‌شود گفت تقریباً منابع کافی هم ما داریم. اما به‌صورت تخصصی برای روزنامه‌نگاری علمی و ژورنالیسم علمی خیلی‌ها نظرشان این است که از این به بعد ما در سطح فوق لیسانس یک تعداد کمی دانشجو بگیریم که به‌طور تخصصی کارشان در زمینه روزنامه‌نگاری علمی باشد و در این زمینه آموزش ببینند. البته خود همین کار هم یک‌مقدار مشکلات دارد، ما استادی که روزنامه‌نگاری علمی در سطح فوق‌لیسانس تدریس کند نداریم. منابع به قدر کافی نداریم ولی اگر بتوانیم این کار را انجام دهیم که شاید دانشگاه آزاد در خیلی از رشته‌ها توانسته این کار را انجام دهد، وضعیت روزنامه‌نگاری علمی بهبود پیدا می‌کند. الان اکثر کسانی که روزنامه‌نگاری خوانده‌اند، در حد لیسانس، فوق‌لیسانس، دکتری، تخصصی در زمینه روزنامه‌نگاری علمی نبوده. خوب است کسانی که مثلاً لیسانس‌شان یا فوق‌لیسانس‌شان یکی از رشته‌های علوم پایه است، فیزیک، شیمی، زمین‌شناسی، زیست‌شناسی، پزشکی بوده که با علوم پایه خودشان از قبل آشنا هستند، فوق‌لیسانس‌شان را در روزنامه‌نگاری علمی بخوانند،‌ در درازمدت وضعیت روزنامه‌نگاری علمی بهبود پیدا می‌کند.


یک موضوعی هم بود در زمینه رسانه‌های مجازی جدید مثل تلگرام و اینستاگرام که چندتا حسن دارد، خیلی سریع است، خیلی فراگیر است، دسترسی به آنها آسان است، به همین دلیل مردم خیلی به آنها اقبال پیدا کرده‌اند و الان خیلی‌ها می‌گویند خوب است که ما خبرهای‌مان را در بستر این شبکه‌های مجازی بنا کنیم. این خیلی خوب است اما در عین حال خیلی‌ها هشدار می‌دهند که اگر می‌خواهید این کار را کنید چندتا نکته مد نظرتان باشد و آن این است که در حقیقت خود این، یک آسیب‌هایی را هم به همراه دارد. درست است که خیلی سریع و فراگیر است اما دقیق نیست، صحیح نیست، خیلی مستند نیست. مثالی بخواهم بزنم در زمینه علمی خیلی مثال می‌شود زد اما برای اینکه قابل درک‌تر باشد یک مثال امروزی بزنم. این چند وقت اخیر یک آلبوم موسیقی آمده که خیلی آلبوم موسیقی مهمی هم هست اتفاقاً و سه‌تا از هنرمندان خیلی ارزشمند کشورمان این آلبوم موسیقی را تولید کردند، سال‌ها هم برایش زحمت کشیدند و همه هم گفتند که خیلی ارزشمند است، اما نکته خیلی جالبی توش هست و آن اینکه در این آلبوم موسیقی از یک قطعه شعری استفاده می‌شود که آن قطعه شعر را به یک شاعری نسبت داده‌اند که درست نیست، این شعر از این شاعر نیست. حالا چرا این مشکل به وجود آمده؟ وقتی که با تهیه‌کنندگان این آلبوم موسیقی صحبت کردم گفتند که ما این قطعه شعر را از فضای مجازی کسب کردیم و دیدیم شعر زیبایی است، قشنگ بوده، خوش‌مان آمده و از آن استفاده کردیم اما غافل از اینکه این شعر از این شاعر گران‌مایه و در حقیقت ارزشمند نبوده است؛ تلفیقی از چندتا شعر بوده است و یک شاعر گمنامی. می‌خواهم بگویم که در فضای مجازی درست است که حسن‌های خیلی زیادی دارد اما دقت در فضای مجازی خیلی خیلی کم است. کسانی که می‌خواهند منبع خبرشان شبکه‌های مجازی باشد، متوجه این دام باید باشند. اینجا مسیر پر از چاله و چوله است، مسیر خیلی همواری نیست که شما بگویید، من این را، مثلاً می خواهم بگویم، شما اگر از یک روزنامه یا خبرگزاری معتبری بگیرید، حدس می‌زنید احتمال خیلی زیاد درست است، با یک پژوهش کوچک می‌توانید از صحت و سقمش سر در بیاورید اما خطر در شبکه‌های مجازی خیلی خیلی بیشتر است. دلیلش چیست؟ به نظر من دلیلش این است که یک خبرنگاری که تحصیل روزنامه‌نگاری دارد، سال‌ها هم خبر کار کرده، با این همه در تنظیم خبر، خواسته و ناخواسته دچار خطا می‌شود، خبر را اشتباه می‌زند، غلط می‌زند یا غلط هم نباشد، حداقل خبر بی‌کیفیتی را منتشر می‌کند. شما می‌فرمایید که دانشجوی من خبر تولید می‌کرده، بی‌کیفیتی بوده. حالا سؤال من این است که کسی که تخصص روزنامه‌نگاری ندارد، سوادش را ندارد...


- چی گفتم؟! نه، گفتم ما در پایان‌نامه‌ها اولین چیزی که می‌پرسیم می‌گوییم آنچه که به اصطلاح ادبیات ژورنالیستی است را باید خارج کنید، دوم اینکه منابعی که این چیزها را داری ادعا می‌کنی، کجاست؟


- نه، گفتید یکی از دانشجوهای‌مان ضعیف عمل می‌کرده.


بعد استخدام شده جای دیگر.


- بله، گفتم از ما بپرسید دانشجو سر کلاس اصلاً توانمندی فکر کردن و قلم زدن را داشت یا نداشت؟


- بله، وقتی که دانشجو تحصیل هم می‌کند، چهار سال درسش را هم می‌خواند...


- برای همین من می‌گویم مدرک‌گرایی با علم‌افزایی خیلی فرق دارد.


- فرق دارد، موازی هم نیستند. یکی الزاماً آن یکی دیگر را در پی ندارد. من می‌خواهم بگویم وقتی کسی درسش را هم می‌خواند، دانشگاهش را هم می‌رود، لزوماً سوادش گسترش پیدا نکرده، حالا کسی که اصلاً درسش را نخوانده چی؟! کسی که تجربه‌اش را ندارد چی؟! کسی که دوره کارورزی را نگذرانده، کانال تلگرامی دارد، خبر هم منتشر می‌کند. این وقت این احتمال خطر هست که خبرهای مغلوط، خبرهایی که اشتباه باشد، منتشر کند و در این حالت آن خواننده، مخاطب ناآگاه ممکن است باور کند.


- آخر اشکال می‌دانید چیست، متأسفانه ما با یک معضل بزرگ‌تری مواجه هستیم، آن‌هم معضل اخباری که توسط خبرنگاران ما بدون اینکه سندی و منبعی ارائه شود، در واقع منجر به اینجا شده که اعتماد ملی امروز نسبت به خود این رسانه از بین برود. این خیلی چیزتر است. یعنی شما آن را می‌توانید یک تجزیه و تحلیلی برایش بیاورید و قابل دفاع هم هست. ضمن اینکه حتماً می‌دانید آن‌جوری که اینستاگرام در ایران محبوبیت دارد، در جاهای دیگر نیست. یعنی در کشورهای پیشرفته واقعاً این‌طوری نیست که اخبارشان از طریق اینستاگرام و فضای مجازی منتشر شود. یعنی مخاطب‌شان خیلی کمتر از مخاطبی است که در ایران در این حوزه وجود دارد و این خودش باید آسیب‌شناسی شود که چرا ما امروز بیشترین مصرف کننده این فضای مجازی، خصوصاً در حیطه‌های اخبار هستیم، بدون اینکه بدانیم منبع این خبرها چیست؟ جدیداً هم که دیدید، مُد شده می‌نویسد ایرانی نیستی اگر پخشش نکنی! یا مثلاً مسلمان نیستی اگر پخشش نکنی و از این طریق چه آفت‌ها و تهدیدهایی واقعاً نصیب این کشور می‌شود. بنابراین بحث ما امروز در این بحث ژورنالیسم علمی همین است که حداقل کسانی که در این حیطه، در این حوزه دارند کار می‌کنند، آن‌قدر نوشته‌های‌شان، اخبارشان، گزارش‌های‌شان مستند باشد که مردم تمایلی به اینکه جذب فضای مجازی شوند نداشته باشند. آن‌قدر مطالبات مردم از طریق این رسانه دیده شود که مردم نیازمند این نباشند که مطالبه‌شان را تصویرش را در فضای مجازی ببینند. این الان بزرگ‌ترین مشکل ماست. یعنی چیزی که من خودم دارم ایراد می‌گیرم به رسانه دقیقاً این است که چرا شما صدای مردم را منعکس نمی‌کنید که بعد این صدا، تحریف شده، گزینش شده، چینش شده، با مقاصد دیگر از زبان دیگری جاری شود؟ یعنی این چیزی است که متفکرینی که نشسته‌اند توی این اتاق‌ها باید سیاست‌گذاری‌اش را داشته باشند.


- بله، خواستم بگویم خبرها آن‌قدر مغلوط زیاد است، حالا در حوزه سیاست و علم و ... چون تشخیصش سخت است اما در حوزه ادبیات با اینکه آسان‌تر است، الان یک کانالی است که «مبارزه با جعلیات» یعنی این‌قدر متون شعر یا ادبی منتشر می‌شود که نادرست است و گروهی که صاحب‌نظر بودند آمدند در زمینه ادبیات، ادبیات که ما فکر می‌کنیم خیلی آسان است، درکش برای ما آسان است، خیلی خوب ارتباط برقرار می‌کنیم، می‌بینی این همه اخبار مغلوط در آن هست، حالا در نظر بگیرید که یک بحث تخصصی‌تر مثل علم، حتماً حتماً تشخیص درست و نادرست، سخت‌تر می‌شود، به همین دلیل رواج اخبار نادرست خیلی خیلی راحت‌تر صورت می‌گیرد چون کسی با آن مقابله نمی‌کند. چرا؟ چون اصلاً نمی‌توانی تشخیص دهی کدام درست است، کدام نادرست است.


خداقوت!


انتهای پیام/

ارسال نظر