عوامل برنامه چرخ /////////
چه انگیزهای داشتید که به این حوزه ورود کردید و چه خلئی دیدید که پا به این عرصه گذاشتید؟
- اگر بخواهم جواب خیلی دقیق بدهم فکر میکنم حاشیهساز شود.
خواهشم این است که اینجا سانسور نکنید، حاشیه درست کنید، من برای اینکه بخواهم بگویم خیلی اهل حاشیه و ریسک هستیم، نشست خبری خانم زرآبادی که در حوزه ارتباطات با وزیر ارتباطات اختلافاتی داشتند هفته قبل سهشنبه در خبرگزاری ما بود. یعنی ما واقعاً بستر را فراهم میکنیم برای شفافسازی. از آقای آذری جهرمی هم رسماً دعوت کردیم اگر نکتهای دارید تشریف بیاورید و در خبرگزاری آنا بهعنوان یک خبرگزاری علمی، اگر حرف علمی و فنی دارید بیایید بزنید که حالا ایشان صلاح دیدند که تشریف نیاورند ولی خانم زرآبادی آمدند و حرفهایشان را هم زدند. هیچ خط قرمزی نداریم. خواهشی که داریم این است که سانسور را بگذارید به عهده ما، هر نکتهای دارید بفرمایید ما در خدمت هستیم.
- راستش من تقریباً از سال 82 دارم در سازمان کار میکنم. تقریباً 18 سال است که در سازمان هستم و تقریباً 15 سال است که دارم در واقع در حوزه تولید و تهیه کار میکنم.
سرکار خانم؟
- الهه بهبود. و ورودم هم اصلاً از نیمرخ بوده است. یعنی از شورای بینندگان نیمرخ و خودمان در واقع مخاطب رسانه بودیم و در این سالها خیلی حوزههای مختلفی را کار کردم از حوزه کودک و نوجوان شروع کردم، در حوزه خانواده برنامه تازهها را شبکه یک داشتیم، در حوزه خانواده کار کردم، در طرح و برنامه نمایشی یا برنامههای گروه اجتماعی بودم. خیلی در واقع حوزههای مختلفش را تجربه کردم آمدم بالا. برنامههای معارفی داشتم، برنامه اجتماعی داشتم اما خب تجربه برنامه علمی را حقیقتاً نداشتم و خودم هم بههرحال رشتهام فلسفه هست، علوم انسانی خواندهام، خیلی هم درگیر نبود در موضوعات علمی یا در معنی ساینسش. ولی وقتی به من پیشنهاد این کار داده شد، حالا هم برنامه چرخ سابقه خوبی داشته و در واقع چهار سال است که روی آنتن است، خود این برای من جذاب بود که بتوانم تجربهاش کنم، از طرف دیگر تجربههایی که از دوستان به من منتقل شده بود که حالا غیر از اینکه برنامههای علمی در حوزه رسانهای یککم محجوب است، یکمقدار هم فضا در این حوزه بسته است. یعنی وقتی که برنامهها کم است، رقابت زیاد میشود. وقتی که فضا نیست برای اینکه افراد مختلف حضور پیدا کنند، خب طبیعتاً وقتی فضا کم است، آدمهای کمتری میتوانند در ارتباط باشند. یعنی وقتی 10 برنامه اجتماعی دارید، تعداد زیادی مهمانها با رویکردهای مختلف میتوانند به آنها آمده و در شبکههای مختلف دیده شوند. برنامههای علمی در رسانه غالباً به شبکه چهار منتهی میشود. در شبکه چهار هم مثلاً در این سالها، طلوع هست، چرخ هست، گروه دانش هست ولی تعداد محدود است. و اگر هم چند سال برنامه در یک فضا با یک گروه باشد، آن گروه هم بالاخره روال خودشان را دارند، شاید فضا بسته باشد برای اینکه افراد از جاهای مختلف، چهرههای جدید، صداهای جدید شنیده شود و انگیزه خود من این بود که بیایم یککم فضا را باز کنم برای اینکه یکمقدار از این چهرههای تکراری که در حوزه علم از اجرا گرفته تا کارشناسی در این سالها در رسانه دیدیم، یعنی شما ممکن است فکر میکنم الان بروید از 100 نفر بپرسید که آقا چندتا چهره علمی معرفی کنید، 98 نفر از آنها به شما یک چندتا جواب مشترک میدهند و حالا این عیب هم به آن دوستان وارد نیست. رسانه این فضا را فراهم نکرده بوده، خب آن افراد هم طبیعتاً من ممکن است بگویم با آقای خداوردیان کار کردم، با آقای آهی کار میکنم، تجربه خوبی است، میخواهم تا 10 سال دیگر هم با این دوستان کار کنم. خب اینطوری یکسری افراد بیرون آن درها میمانند. برای من انگیزه این بوده که بتوانم این درها را باز کنم تا افراد جوان، چهرههای جدید، افراد مشتاق بتوانند بیایند در این فضا فعالیت کنند.
یک نکتهای لابهلای صحبتهایتان اشاره کردید که شبکه چهار بالاخره شده مرجع اخبار و برنامههای علمی، اصل این قضیه را مثبت میبینید یا منفی؟ یعنی اینکه ما واقعاً بگوییم شما مخاطب علمی هستی، برو بنشین فقط شبکه چهار را ببین، هیچ کس دیگر شبکه چهار را نبیند. یا برای برنامههای علمی اگر طرحی ببریم مثلاً شبکه سه یا شبکه دو، بگویند نه! خیلی در دستورکار ما نیست، بروید با شبکه چهار ببندید. چون دیدهام این اتفاق بعضاً افتاده. اصل این قضیه را شما مثبت میبینید یا منفی؟
- اصلش که خب تخصصی بودن شبکههای یک وجوه مثبتی دارد. چهبسا که البته الان شبکههای دیگری مثل شبکه سه در حوزه فناوری برنامههای کمی جوانپسندانهتر، نه با رویکرد کاملاً دانشی دارند. برنامههای خوبی هم هست.
میدان؟
- حالا هم برنامه میدان، هم یک برنامه دیگر هست که متأسفانه الان اسمش یادم نیست، سالهاست بهشکل برنامههای کوتاه روی آنتن میرود. یک آقا و خانم جوانی اجرا میکنند. برنامه خوبی هم هست. مثلاً بازیهای روز را معرفی میکنند.
صبحهای جمعه فکر میکنم، «بهروز»؟
- بله. آنها هم دارند تلاش میکنند و برنامه موفقی هم هست ولی خب خیلی دیگر در این فضای رسانهای چیز اندکی محسوب میشود. یا مثلاً الان خب یک دورهای به ما گفتند مثلاً تخصصی شدن شبکهها، شبکه دو قرار بود شبکه تخصصی کودک شود، الان پویا هست ولی شبکه پنج کودک دارد، شبکه دو کودک دارد اما دیگر اینطوری نیست که آمارش در کنداکتور خیلی بالا باشد، یک زمان اندکی. به نظرم اینکه یک شبکهای مثل مثلاً شبکه پویا تخصصی کار کودک بکند و شبکههای دیگر با رویکردهای خودشان به کودک بپردازند، مثلاً اگر قرار است دو بپردازد باید از نگاه خانواده و از منظر خانواده به کودک بپردازد. علم هم همینطور، یعنی شما مثلاً آن اتفاق بهروز خوب است در شبکه سه که شبکه جوان است، دارد برای جوانها یکسری فناوریها را معرفی میکند. به نظرم باید یک توزیع خوبی در شبکهها اتفاق بیفتد ولی اینکه به شکل تخصصی در شبکه چهار باشد به نظرم میتواند اتفاق مبارکی باشد اگر خوب پربداخته شود.
اینکه آسیبهای جدی که جوامع میخورند، همانطور که مستحضر هستید، اینکه ژورنالیسم به سمت علمی نرفت و رسانهها، حالا الزاماً ژورنال نه، ما از مدیا صحبت میکنیم و مدیا به دلیل حواشی اقتصادی که داشت، حوزه تبلیغات را به درون خودش راه داده. در نتیجه حوزه تبلیغات گزارههای علمی تجاری خودش را به جامعه القا کرد و جای خالی ژورنالیسم علم باعث شد که ردّیه این گزارههای علمی به دست مردم نرسد. یعنی آن چیزی که همه جامعه مثلاً توافق دارند بر مضرات مثلاً پفکنمکی و اسنکها، این نهایت تلاش جوامع علمی کشور به این رسید که صدا و سیما تبلیغ اسنک را ممنوع کند یک دورهای که آن هم حالا دوباره مطرح شد. اما ژورنالیسم علمی نبود، یعنی روزنامهها نیامدند پای کار که حالا در آن دورهای که هنوز فضای مجازی جدی نشده بود که مردم! این اسنکها مضر است و اخیراً یک مقالهای در آمریکا منتشر شده که تا 40 درصد از آسیبهای تغذیهای مردم به خاطر نبودن ژورنالیسم علم است که باعث میشود مردم در واقع گزارههای رژیمی و تغذیهایشان را بیشتر از آگهی و تبلیغات بگیرند چون ژورنالیسم ورود نمیکند. بهعنوان یک بخشی از مدیا و ژورنالیسم تصویری که وارد حوزه ساینتیفیک و علمی شدید، چقدر به این رسالت اهمیت میدهید، فکر میکنید تا چند درصد از فضای ژورنال کشور ما و جهانی اصلاً، میتواند به فضای ساینتیفیک تبدیل شده و به آن سمت برود؟ چقدر عقبیم؟
- الان من یک مثال کوچکش را بخواهم بگویم حالا در ادامه صحبتهای شما، اولاً کاری که ما داریم میکنیم، دو فصل است که برنامه دستمان است، در واقع فصل پنج و 6.
که از چه تاریخی تا چه تاریخی است؟
- که از تیر ماه سال 97 شروع شده و الان هم که سال 98 است و سری...
یک سال و دو ماه؟
- نه، بیشتر، پس تیر ماه سال 96 بوده.
دو سال و دو ماه.
- دو سال است که هر فصل ما تقریباً یک سال بوده است و در فصل پنج دقیقاً ما یک برنامهای داشتیم صندلی علمسنجی آیتمی که در آن صندلی علمسنجی ما چهرهها را میآوردیم روی صندلی مینشاندیم و از آنها راجع به شبهات علمی سؤال میکردیم. یعنی یک تلاش برای اینکه از فضای رسانه استفاده کنیم برای اینکه آن شبههایی که شما میفرمایید در فضای علمی هست، ممکن است یک جاهایی به شکل زرد اطلاعات اشتباه به مردم داده شود، اینها را اصلاح کنیم. باز در فصل 6 هم این را تداوم دادیم در فرم دیگری. ما هر روز نظرسنجی داریم از مخاطب، یک سؤال را مطرح میکنیم که این سؤال باز یک سؤال علمی است، باز مربوط به شبهههایی است که بین مردم وجود دارد، و خب میبینم که واقعاً چقدر همه راجع به آن سؤال نظر دادهاند، حتی ممکن است گاهی راجع به آن جوابهای قطعی بدهند، حتی گاهی با پخش ما درگیر میشویم. مثلاً فکر میکنم یک سؤال بود راجع به جای مزه کردنها که هر مزهای چه جایی روی زبان دارد که اینقدر این از دوره دبستان در ذهن همه مانده بود که پخش به ما میگفت این سؤال اشتباه است، من اصلاً اجازه پخش نمیدهم. که دیگر ما ثابت کردیم با این گزارههای علمی، این اتاق فکر روی این فکر کرده، این جدیدترین دستاوردهای علمی است. میخواهم بگویم که به هر حال ما داریم سعی میکنیم در یک فضای مردمپسندی اینها را بهعنوان گزارههای علمی، حتی جایزه بدهیم به مخاطب و جواب درست این سؤال را ارائه بدهیم، این سؤال را داشته باشیم. از طرف دیگر مثلاً یک مسئلهای پیش آمده بود در همین بحث ذرتهای آلوده که بود، مثلاً این را شبکه سه دوستان آمدند منتشر کردند اما با فاصله کوتاهی چون بالاخره ما هنوز روی آنتن نیستیم، فکر میکنم یکشنبهاش بود، به محض اینکه ما رفتیم روی آنتن، این را آمدیم و روی آنتن پاسخ دادیم و ارتباط گرفتیم با مسئولینی که حالا کارشناس هستند و متخصص حوزه هستند و جواب متفاوتی هم گرفتیم یعنی این دوستان گفتند اصلاً چنین چیزی در واقع در فضای تجاری نیامده. اینها همه بلوکه شده. ولی آنقدر تأثیر آن اتفاقی که در شبکه سه افتاد که جوابها هم جوابهای علمی و بررسی شده نبود، یک فضای حوزه اجتماعی بود، اینقدر آن تأثیر کلان است که مثلاً یک تریبونی بهعنوان تریبون علمی شبکه چهار نمیتواند آن اشتباهی را که در ذهنها میافتد، راحت جبران کند. ما یک مخاطب خاصی داریم، سعی میکنیم یکسری اشتباهات علمی را آنجا تصحیح کنیم، اطلاعات دقیق بدهیم ولی همچنان فضای رسانهای پروپاگانداهایی که به سمت فضاهای حالا بگوییم زرد یا جلب مخاطب پیش میروند، قویتر از ما هستند. یعنی تریبون ما آن قدرت را ندارد. برنامه روتین نداریم که بگوییم حالا مثلاً امروز این اتفاق افتاده، امروز من بیایم پاسخ بدهم. تهش این است که من آن روزی که آنتن دارم میتوانم بیایم به این ...
که چند روز در هفته است؟
- ما سه روز در هفته هستیم. حالا البته این برنامه پنج روز در هفته بوده، بعد شده یک روز، الان شده سه روز در هفته. لذا این محدودیت وجود دارد. مثلاً حضور یک برنامه خبری علمی که به روز باشد، به وقت باشد، بتواند به این شبهات پاسخ بدهد.
در سایر شبکهها.
- حتی در همین شبکه چهار. به هر حال ما این را در واقع 1311
روتین و هر روز باشد.
- بله. بتواند به موقع عکسالعمل نشان بدهد کم داریم و یکمقدار در این حوزهها...
شبکههای دیگر اخبار علمی و فرهنگی فکر میکنم دارد.
- حالا مثلاً فضایی که یکمقدار چالشیتر باشد. حالا خبر باز برنامهسازی نیست، منظورم برنامه 1331
فضایشان ژورنالیسم علم نیست. میروند در واقع علم را گزارش خبری میکنند، همین.
- و باز مثلاً به شما بگویم یک تجربههایی که داشتیم، گفتگویی داشتیم، یعنی ما گاهی برنامههایمان اینجوری است که موضوعی میرویم جلو، هر روز یک میزی است، میز علم است، میز فناوری است، میز طبیعت است، بعضاً در این روزها ما یک گفتگوهای مناظرهای راه میاندازیم. مثلاً آمدیم وارد حوزهای شدیم راجع به تغذیه حیوانات که آیا این کار تغذیه حیوانات شهری کار درستی است یا نیست؟ این کار قبل از اینکه حتی برنامه روی آنتن برود، اینقدر برای ما حاشیهساز شد که کار به دفتر معاونت سیما کشید. برای اینکه این گروههایی که در این حوزهها فعال هستند
شاخکهایشان تیز شده بود.
- و میخواهم بگویم که رویکرد، رویکرد علمی نیست. رویکرد احساسی، رویکرد من این را فکر میکنم پس این را میخواهم به همه بُقنه کنم و تا جایی که زورم میرسد، مثلاً تهش ما یک برنامه علمی هستیم، چقدر میتوانیم مقاومت کنیم؟ قبلش حاشیه بود، بعدش حاشیه بود ولی این نشان میدهد که پس آن آمادگی برای یک بحث علمی حتی بین افرادی که فرهیخته و تحصیلکرده هستند شما میبینید وجود ندارد. از اقصی نقاط جهان با من تماس گرفته شد. مثلاً از هلند شب به من زنگ زدند، شما میخواهید فردا فلان نفر را دعوت کنید، بعد من توضیح دادم که من این فرد را دعوت میکنم، این فرد افکار و رویکردهایش را مطرح میکند و مخاطب تصمیمش را میگیرد. یعنی حتی تحمل برای آن بیان هم وجود ندارد و اینطوری نیست که من بگویم الان در برنامه چرخ به راحتی میتوانیم به هر موضوعی به راحتی بپردازیم، حالا با حساسیتهایی که از سمت خود رسانه وجود دارد و حساسیتهایی که رسانه در موردش ندارد و در واقع مردم ممکن است این فشار را به ما بیاورند. به هر حال تابآوری در این زمینه هنوز خیلی سطحش پایین است.
برای افزایش پذیرش دیالوگ علمی در حوزه رسانه، به نظرتان ما به چی احتیاج داریم؟ یعنی صرفاً با افزایش رویکرد ژورنالیسم علمی و ساینتیفیک در رسانهها کافی است یا باید یک تغییر فرهنگی اجتماعی را شاهد باشیم؟
- تغییر فرهنگی بالاخره از یک جایی باید شروع شود. فرهنگ هم میدانید که یک مقولهای نیست که امروز من اقدام کنم فردا تغییر ببینم اما مثلاً خود من اگر که مدیر یک رسانه باشم، میآیم میگویم آقا توی این بحث حاشیه وجود دارد، پیش از آنکه برنامه برود روی آنتن، هر فشاری هم که از بیرون وجود داشته باشد، نباید اهمیت داشته باشد و هر فشاری هم که بعدش به من بیاید نباید اهمیت داشته باشد.
یعنی رسانهها از برنامههای علمی حمایت بیشتری کنند.
- حمایت کنند، پشتیبانی کنند، اگر ما اعتقاد به گفتمان علمی داریم، پس باید پشتش بایستیم، چه مخاطب دوست دارد، چه دوست ندارد. چه بعضی جریانها دوست دارند یا ندارند. ما داریم گفتگو میکنیم. باید به کرات این اتفاق بیفتد تا فرهنگش جا بیفتد. اما به محض اینکه شما یک چیزی گفتید، آمدید تعطیلش کردید خب مردم هم، یعنی فرهنگش جا نخواهد افتاد، فرهنگ همان قلدری جا میافتد.
چقدر فکر میکنید راه افتادن برنامهای با چنین نگرشی در سایر شبکههای تلویزیونی و مدیاهای تصویریمان ضرورت دارد؟ یک تصور غلطی جا افتاده که خب شبکه چهار یک شبکه علمی، خب این یعنی چی؟ یعنی بقیه شبکهها غیرعلمی؟ خب این خیلی تصور بدی است، خب پس اخبار شبکههای دیگر اگر میخواهد به دانشگاهها اشاره کند یک خبر روابط عمومی و بس؟! یک دانشمندی یک چیزی ساخته که اینقدر جلوگیری از خروج ارز دارد و خب تمام شد؟! خب چه اتفاقی افتاد؟ چرا این تحقیقها به نتیجه رسید؟ روند علمی کشور به کدام سمت است؟ ورود به موضوعات! اینها در بقیه رسانهها نباید اتفاق بیفتد؟
- ببینید این سیاستگذاریاش با من نیست. اگر به انتخاب من باشد، من ممکن است به عنوان تهیهکننده و مخاطب رسانه بگویم اصلاً به شبکههای تخصصی در مورد شبکههای سراسری اعتقاد ندارم. شبکه یک همه برنامهها را باید داشته باشد. شبکه یک، یک دورهای برنامههای کودک خیلی خوبی داشت و من هنوز فکر میکنم مخاطب نیاز دارد در شبکه یک برنامه کودک ببیند. اینکه ما میآییم اینها را تخصصی میکنیم، من فکر میکنم باید دو تا سه شبکه اصلیمان بتواند کنداکتوری داشته باشد که به همه نیازها پاسخ بدهد. اینها نظرات شخصی من است، نه مدیرم نه سیاستگذارم.
نه، ما هم دنبال سیاستگذاری نیستیم، داریم با شما گفتگو میکنیم و نظر شما را میخواهیم.
- من شبکهای را دوست میدارم که انتخابش کنم و در خورجینش چیزهای مختلفی را که نیازم است پیدا کنم. مثلاً شبکه مستند، مستندهای خیلی زیبایی دارد که شما باید کلی به آدمها پرزنت کنید که بابا ما یک شبکهای داریم که اینقدر مستندهای خوب دارد. همان مستند میآید در شبکه سه پخش میشود خیلیها آن را میبینند. 100 سال هم در شبکه مستند پخش شود ممکن است کسی آن را نبیند. من نمیگویم شبکههای تخصصی نباشد ولی فکر میکنم ما حداقل یک تا سه شبکهای نیاز داریم که عمومی باشد، برنامه علمی خیلی خوب داشته باشد، برنامه کودک خیلی خوب داشته باشد.
و اتفاقاً برنامه علمی آنجا بیشتر دیده خواهد شد.
- طبیعتاً، یعنی تجربه ما نشان داده، مثلاً من شبکه افق کار کردم، شبکه جام جم کار کردم، مستندهای خوبی آنجا ساخته شده، برنامههای خوبی مثلا مسابقه فرمانده، برنامهای که وقتی آمد شبکه سه خیلیها آن را دیدند ولی تا وقتی شبکه افق بود ممکن بود اینقدر آمار بیننده نداشته باشد. همان برنامه را شما میبرید میگذارید آنجا دیده میشود، پس بنابراین تخصصی بودن خوب است ولی تجربه نشان داده که یکسری شبکهها هستند که مردم بیشتر اینها را میبینند و خوب است که در خورجینش چیزهای مختلفی داشته باشیم که مخاطب بتواند.
جای خالی 1910 پر شود.
- نظر شخصی من است. البته این حرف من قطعاً منافی بودن شبکههای تخصصی نیست.
چالشیترین سوژههایی که در دو سال گذشته به آنها پرداختید کدامها بود؟ اگر بخواهید نمره بدهید؟
- فکر میکنم همین سهتا مناظره اخیرمان بود. یکی بحث تغذیه حیوانات بود، یعنی کلاً چالشهایمان وقتی مناظره داریم، وقتی مهمان تکگویی دارد، بیشتر هدفمان هم همین است، یکجایی مثلاً سیاست ما تعریف شده بوده که چالشی پیش نرویم. یکی انتقال آب دریای خزر بود و یک بحث هم بحث شکار حیوانات بود که حالا در این فصل اخیر که تقریباً از تیر آغاز شده ما مثلاً به فاصله، مناظرههایی داریم میتوانم بگویم هر سهتایشان برنامههایی بودند که بازخورد زیادی داشتیم.
طرفینی که برای برنامه تغذیه حیوانات دعوت کرده بودید از چه حوزههایی بودند؟
- در واقع دوستانی بودند که در این حوزه کار کرده بودند، فعال این حوزه بودند، تحصیلاتش را داشتند و حالا دوتا رویکرد مختلف داشتند. بعضیها موافق این تغذیه بودند. البته ما میخواستیم تقابل جدیتری را داشته باشیم، دو سر طیف باشند که حالا یک مقدار فشارهایی که به ما آمد، دست ما را در این قضیه بست. دیدیم تابآوریش وجود ندارد.
مستقیم به شبکه فشار میآوردند یا با خود برنامه درگیر میشدند؟
- میگویم دیگر، حالا الان همان چیزی هم که ما آنجا گفتیم الان دردسر میشود ولی میگویم، بههرحال این دوستانی که افراد خیلی محترمی هم هستند، تحصیلکرده هستند، فعال این حوزه هستند، آدمهای فرهیختهای هستند، در عجبم این کلونی اینقدر به ما فشار آورد که حتی یک نفر صدایش شنیده نشود و جالب هم همین است آن فردی که در برنامه ما صدایش شنیده نشد، در برنامههای دیگر به کرات روی آنتن است و دارد ازش مستند پخش میشود، بهعنوان کارشناس میآید، در جایی که تأثیرگذاری بدتری دارد. یعنی اگر فکر میکنیم رویکردش اشتباه است، آنجا تأثیرگذارتر است و اگر اینجا مینشست، تأثیر آن حرفهایش گرفته میشد.
با توجه به اینکه یک برنامه علممحور هستید، تصورتان از رویکردی که اخیراً در شبکههای اجتماعی پیش آمده و تحلیلهای غلط بهجای تحلیل علمی در قالب کلیپها و گفتگوهای با منشأ نامشخص و با کارشناسهای ناشناس، دیدهاید که؟ یک مقدار خرما از فلان قسمت مرز وارد شده، هر کس بخورد فلان آسیب! فکر میکنید خلأ توجه به این در رسانههای معتبر نیست که باعث بروز یک چنین، چون نیاز اجتماعی وقتی وجود داشته باشد، عرضهای برایش پیدا میشود. حالا وقتی عرضه معتبر و نظاممند نباشد، میروند به سمت عرضههای ناسالم و غیرصحیح. فکر میکنید این خلأ عملکرد رسانههاست که باعث شده این اتفاق رخ پیدا کند؟ چه تحلیلی روی این قضیه دارید؟
- طبیعتاً ما که جلوی آن رسانههای مجازی را نمیتوانیم بگیریم.
100 درصد.
- پس تنها کاری که میتوانیم بکنیم این است که یک رسانه معتبری باشیم که مردم به ما اعتماد داشته باشند. به موقع و به وقت عکسالعمل نشان دهیم. البته متأسفانه یک کمی این قضیه ممکن است فرساینده هم باشد. یعنی ما یک آسیبی در فضای مدرن داریم که یک جریانهای فیک برساختهای را فضای مجازی به ما تحمیل میکند و ما باید وقت عزیزمان را تلف کنیم برای اینکه به اینها پاسخ بدهیم. یک استادی داشتیم در دانشگاه فلسفه، ایشان میگفت دیگر این روزها شبهه در هوا میپرد! اگر ما بخواهیم به دنبال اینها برویم و هر شبههای را در حوزه دین جواب بدهیم که دیگر اصلاً به کار علمی نمیرسیم. این یک مقدار آسیبزا هست، آمارش هم زیاد است. نمیدانم چطور باید این را مدیریت کرد ولی فعلاً به نظرم بهترین راه این است که حداقل ما برای پاسخگویی اینقدر منبع معتبری باشیم و اینقدر جا افتاده باشیم که وقتی آن را دیدند به ما رجوع بکنند و پاسخ دقیق را از ما بگیرند. میگویم حتی در خود رسانه این اتفاق میافتد دیگر، یعنی یک منبعی میآید یک چیزی را منتشر میکند، دیگر جواب درست من هم فایده ندارد، حالا چه برسد به منابعی که بیرون از رسانه هستند.
یعنی دیگر آن تأثیرگذاری خودش را کرده.
- کرده.
پس فکر میکنید در واقع ما الان نیاز داریم به مرجع رسانهای معتبر و پربیننده در حوزه علمی که جلوی نشر این شایعهها را بگیرد.
- بگیرد و وقتی چنین شایعهای شد، حتی به عنوان یک آیتم کوچک، پاسخ به این شبههها، پاسخ به دروغهای علمی منتشر شده، بتواند بهش، میگویم به نظرم نباید اولویت ما باشد چون اینها هم خودش میتواند یک جریان انحرافی باشد برای وقت تلف کردن ما ولی حتماً میتواند به عنوان یک آیتم مثلاً 10 دقیقهای در یک برنامه معتبر به آن پرداخته شود. حتی میتواند پیشنهاد باشد برای اینکه در یک برنامه اجتماعی صبحگاهی یا شبانهای که در رسانه جا افتاده، حداقل ما چنین آیتمهایی را داشته باشیم.
ملاکهایتان در انتخاب سوژههایتان در دو سال گذشته چه بوده و اتفاقهایی افتاده که ملاکهای شما را تغییر دهد؟ چون تجربه دو ساله بالاخره تجربه کمی نیست.
- ملاکهایمان را نه، اتفاقهایی افتاده که مثلاً سوژه ما را تغییر داده. مثلاً من برای یک روز یک موضوعی را مد نظر داشته باشم، یک اتفاقی بیفتد، از یک کنفرانس و جایزهای مثل جایزه مصطفی بگیرید که خیلی ساده است تا یک اتفاق مثل همین قضیه ذرتها، جابهجایی آب، خب اتفاقهایی که میافتد و ما باید 2450 ولی ملاک اصلی ما میگویم البته که ترجیح داشت این صبحتها را آقای جباری بکنند، آنچه که من
بله، جای خالی ایشان حس میشود و ما هم انتظار نداشتیم که تشریف نیاورند!
- ما هم همینطور ولی مثل اینکه اتفاقی افتاده خلاصه جایشان خالی است. رویکرد این است که این اتفاقها مناسب با وضعیت روز باشد و در واقع موضوعاتی که مردم با آنها در حوزههای علمی درگیر هستند. این یکی از ملاکها است. از طرف دیگر فقط روزآمد بودن هم وظیفه ما نیست. مثلاً ما در فصل گذشته یک آیتم داشتیم اسمش هم بود اتاق دانشمند که یک رویکرد مردمشناختی به بحث دانشمندان بود. میرفتیم توی اتاق دانشمندان، حتی با آنها سؤال تخصصی هم مطرح نمیکردیم.
یعنی از فضای استودیو خارج میشدند؟
- خارج میشدیم میرفتیم درون اتاقشان و از آنها هم نمیپرسیدیم شما در این اتاق چه کار تحقیقاتی میکنید. مثلاً برای ما خیلی جالب بود، رفته بودیم اتاق یک دانشمندی که حالا نمیگویم چه کسی، بعد مثلاً دوستان کوله این خانم را برداشتند گفتند که خب این مثلاً چه برندی است، بعد این بنده خدا فکر کرد که مثلاً ما، شروع کرد زیرش را پاک کردن، میگفت این خاکها را من پاک میکنم، اینقدر اتاقش خاک داشت، برای اینکه این آدم اینقدر مشغله علمی دارد، اصلاً، حتی برای من خیلی جالب بود، مثلاً لباسش سوراخ بود و من به بچهها گفتم یکجوری قاب بگیرید که اصلاً این سوراخ بودن حالا خیلی، برای من ممکن است حتی یک جذابیت باشد. ولی میخواهم بگویم ورود به دنیای آدمهایی که دغدغههای متفاوت دارند و دیدن آنها. مثلاً یک آیتمهای اینچنینی هم داشتیم، میرفتیم توی این فضاها وارد میشدیم. ملاک ما این است که بتوانیم مردم را به جامعه علمی نزدیک کنیم و این نزدیک شدن لزوماً به معنی این نیست که مردم را با دادههای علمی آشنا کنیم. به آنها بگوییم که دانشمندان مردم عجیب و غریبی نیستند یا الگوی زندگیشان چه میتواند باشد. خود این میتواند آموزنده باشد.
جناب آقای ؟؟؟ تجربه اجرا در برنامه علمی، اولین بار بود؟
- نه!
قبل از این برنامه کجا تشریف داشتید اجراهای علمی را؟
- من قبل از اینکه بخواهم با گروه چرخ همکاری کنم فکر میکنم از سال 80 و مثلاً پنج، اینطورها، در صدا و سیما شروع کردم برنامهسازی علمی را، اول در رادیو، بعد در تلویزیون. گهگاه برنامههای مختلف، یعنی در واقع بیشتر برنامههایی که خودم اجرا میکردم برنامههایی بودند که سازندهاش خودم بود.
و حوزه علاقهمندیتان هم علمی بود؟
- بله. البته من همکاریم با صدا و سیما را از قبلش شروع کرده بودم ولی فکر میکنم از سال 85 (اگر اشتباه نکنم) در واقع شیفت کردم مشخصاً به برنامهسازی علمی.
یعنی حدوداً یک دهه است در این حوزه فعالیت میکنید؟
- بیشتر. یعنی دیگر غیر از برنامهسازی در حوزه علم، کار دیگری نکردم. یکی از اولین، یکی از شاید معدود همکاریهای من بهعنوان مجری با تهیهکننده و سردبیری است که خودم نیستم.
از اولین کیسهایی که در واقع برنامهریزی نیستید، فقط مجری هستید.
- بله.
با برنامهریزی دوستان چقدر کنار آمدید؟ چقدر مشکلساز بودند؟
- اگر کنار نمیآمدیم که طبیعتاً کار نمیکردیم.
تفاوت این تجربه با تجربههای قبلی چیست؟
- برای من یکی از چیزهایی که به نظرم خیلی خوب است، یعنی حداقل تجربه خیلی خوبی است برای من این است که اتفاقاً دارم با یک تیمی کار میکنم که نگاهش کاملاً با نگاه من متفاوت است. بحث این نیست که چی درست است، چی غلط است، بحث سلیقه است و سلیقههای متفاوت را من دارم سعی میکنم حالا بهعنوان یک مجری که در این برنامه هستم و دارم کار میکنم، وجود سلیقههای مختلف را در برنامههای مختلف دارم سعی میکنم که یاد بگیرم و هضمشان کنم.
خیلی خوب است چون بالاخره این تفاوتها باعث تکامل میشود.
- حتماً باید اینطور باشد.
حالا این تفاوتها را در چه حوزهای میبینید، یعنی نگاه متفاوت برنامه چقدر با نگاه قبلی خودتان بیشتر در چه حوزهای بوده؟
- آخر بحث خیلی تخصصی است.
در حقیقت ما هم اینجا دنبال بحث تخصصی و ژورنالیسم علم هستیم.
- من یک پرانتز باز کنم. این را واقعاً توی چیز نگذارید. ببخشید من یک مقدار حساسیت دارم روی این کلمه، این را اصلاً از توی صحبتمان دربیاورید، من همینجوری دارم میگویم، همکاران من ساینس ژورنالیسم را ترجمه کردند به روزنامهنگاری یا ژورنالیسم علم در حالی که این «ی» خیلی «ی» مهمی است که از آن حذف شده است. روزنامهنگاری یا ژورنالیسم علمی، ما نمیگوییم ژورنالیسم ورزش، ما نمیگوییم ژورنالیسم سیاست، در واقع آن «ی»، «ی» نسبت است که همکاران من آن را برداشتهاند. به نظر من درستش این است که یا باید بگوییم ژورنالیسم علمی یا باید بگوییم ژورنالیسم حوزه علم که البته من نه روزنامهنگارم یا ژورنالیستم. کار اصلیام در واقع برنامهسازی است و در حوزه مدیا کار میکنم. مسئله اینجاست که مسئله از نوع برخورد با علم است. خود نگاه من یکمقدار به سمت علوم تجربی قطعاً گرایش بیشتری دارد. یعنی من هم در تمام برنامههایی که ساختم 90 درصدشان شاید من اصلاً خارج نشدم از حوزه علوم تجربی و حتی در حوزه علوم تجربی هم اصلاً وارد بخش کاربردیاش نشدم چه برسد به اینکه مثلاً بخواهم وارد فناوری شوم.
نگاه کاملاً پوزیتیویستی دانشگاهی یا 3054
- پوزیتیویستی به معنای بله به این دلیل که به هر حال باید ببینیم که واقعاً هدفمان چه هست از برنامهسازی علمی، من فکر میکنم که هدف من یا دوستانم که همین الان خانم بهبودی هم به آن اشاره کردند، این نیست که بیاییم در برنامه مثلاً اگر 45 دقیقه آنتن داریم درباره این صحبت کنیم که فلان محقق در فلان دانشگاه موفق شد که فلان کار را انجام دهد. این یک خبر است که میتواند ارزش خبری داشته باشد اما آن چیزی که برای من مفید است، این نیست که حالا بدانم که دقیقاً مکانیزم کاری که آن محقق در آن مقالهای که چاپ کرده یا دستاوردی که داشته چیست، آن چیزی که خانم بهبودی هم به نوع دیگر به آن اشاره کردند، نگاه علمی است که باید به من منتقل شود و وقتی نگاه علمی به من مخاطب منتقل میشود، طبیعتاً اتفاقی که میافتد این است که نگاه من در واقع تربیت علمی میشود و باعث میشود خیلی از این چیزهایی که شما گفتید مثل مثلاً وجود شبه علم یا سودوساینس، مثل مثلاً خرافات علمی، مثل تمام کجفهمیهای علمی را من دیگر حالا لازم نباشد دائرةالمعارف بگیرم دستم دانه دانه ورق بزنم تطبیق بدهم. من نگاهی پیدا میکنم که نگاه من میتواند مقابله کند با آن خرافه، با آن شبهه یا با هر چیز دیگر.
یعنی متر را دست مخاطب میدهید.
- دقیقاً. آموزش است. در واقع قرار نیست اگر ما برنامهای میسازیم مثلاً با موضوع ریستشناسی، با موضوع نجوم، با موضوع شیمی، ما شیمی و زیستشناسی و نجوم به مخاطبمان یاد بدهیم، آن را باید برود در دانشگاه یاد بگیرد. ما نگاه علمی را قرار است، در واقع از دیدن اینها از خواندن اینها نگاه علمی باید به مخاطب منتقل شود که هدف اصلی به نظر من و فکر میکنم ما همین باشد.
مسئله خوبی را اشاره کردید در دادن نگاه علمی به مخاطب، امروزه ما چه ژورنالیسم مکتوب حالا روی کاغذ یا فضای مجازی، چه ژورنالیسمی که در حوزه مدیا هست، همهمان داریم یکجورایی از حوزه فضای مجازی و آن هم فضای مجازی من بهطور اخص تأکید میکنم حوزه اندرویدی نه حوزه ویندوزی داریم عقب میافتیم. یعنی طوری شده که میگفتند قدیم خانوادهها ساختار دایرهای داشتند، شبها دور هم جمع میشدند، تلویزیون که آمد شدند U شکل، الان اینها دیگر به آحاد متفرق تبدیل شدند، خانواده یک جمع پراکنده است، شبها در خانه. این چیزی که ما نه در خانه، نه در رختخواب، نه در ترانسپورت شهری در اتوبوس و تاکسی و نه حتی در محل کار نمیتوانیم از دست بچهها بگیریم و نمیتوانیم از دست دوستان جدایش کنیم و این رسانهای که در واقع حوزه نفوذش از همه رسانهها بیشتر شده، سؤال من این است که چقدر برنامه، چون برنامهتان واقعاً برنامه پرمخاطبی است، یعنی چون به برنامهتان اعتقاد دارم، دارم این سؤال را از شما میپرسم، چقدر به این فکر کردید که یکسری از پیامهایتان را هم از طریق رسانهها، شبکههای اجتماعی و صفحههای اجتماعیتان به مخاطب برسانید؟ در این حوزه پیجهایتان فعال هست؟
- فکر میکنم این سؤالی است که خانم بهبودی باید جواب بدهند. مسئله من اینجاست که بله من فکر میکننم که...
چون معمولاً اجرا با مخاطبان کانالها در ارتباط است دیگر.
- مسئله من این است که من فکر میکنم ما داریم یک برنامه تلویزیونی کار میکنیم و ما داریم تمام تلاشمان را میکنیم که در اشل تلویزیون بتوانیم برنامهمان را، دیگر تلاشمان را میکنیم برای موفقیتش، حالا این را مخاطب باید تشخیص دهد اما نکته اینجاست که من فکر نمیکنم تلویزیون الان دیگر کافی باشد. رسالت گروه برنامهساز چرخ این نیست که فراتر از چرخ کار کنند اما رسالت هر کداممان به عنوان یک مروج علم یا روزنامهنگار یا ژورنالیست حوزه علم یا یک علاقهمند به ترویج علم میتواند این باشد که بله، در واقع تلویزیون، رادیو و کلاً رسانههای سنتی دیگر
ما خبرگزاریها هم عقب افتادهایم.
- حتماً همینطور است. دیگر کافی نیست و حتماً باید در واقع اگر ما داریم فکر میکنیم بخواهیم ارتباط نزدیکتر و ارتباط درستتری با مخاطبمان داشته باشیم حتماً باید برویم به سمت رسانههای جدیدی مثل شبکههای اجتماعی و امکاناتی که شبکههای اجتماعی در اختیار ما میگذارند.
پس من سؤالم را یک بار دیگر اصلاح میکنم، این سؤال را میگذاریم برای خانم 3525 دوباره برمیگردیم سراغ ایشان. شما بهعنوان مجری و آن کسی که در واقع در ویترین برنامه حضور دارید چقدر در شبکههای اجتماعی شخصیتان فیدبک میگیرید؟ یعنی میآیند سراغتان آقا این چیزی که گفتید من برایم ابهام است.
- حتماً میآیند. بله.
درگیریهای اینطوری در فضای مجازی دارید؟
- حتماً همینطور است. هر چقدر برنامه چالشیتر باشد همانطور که خانم بهبودی هم گفتند، این درگیریهای خارج از فضای برنامه هم بیشتر میشود که خب بیشترش در فضای مجازی است. حتماً همین طور است. یک مثالی بزنم، قبل از اینکه هر برنامهای پخش شود ما در شبکههای اجتماعی تبلیغ ان برنامه را میکنیم و خیلی وقتها من خودم در برنامه خواهش میکنم از مخاطب که اصلاً برود و سؤالی اگر دارد در آن مورد خاص نظر بدهد و سؤال بدهد، بهصورت کامنت پای پستها بگذارد که بتوانیم بهصورت مستقیم در ارتباط باشیم. موضوعی داشتیم مثلاً میخواهم بگویم بهمناسبت پنجاهمین سالگرد سفر انسان به ماه برنامهمان را به این سفر اختصاص دادیم، بیشتر سؤالها، آن چیزی که در برنامه هم راجع به آن صحبت کردیم و من نظر شخصیام را گفتم بهطور ناراحتکنندهای سؤال این بود که آیا واقعاً ما رفتیم یا نرفتیم؟ میدانید مسئله اینجاست که وقتی منِ غیرمتخصص میآیم در یک برنامه دیگری که یک آنتن دیگری در یک شبکه دیگری به من داده میشود، دوربین دیگری جلوی من است، من در این باره صحبت میکنم که آره، کی گفته آمریکاییها رفتند به ماه، برای اینکه فقط صرفاً یک نگاه سیاسی افراطی خاصی را بخواهم.
خط خبری روسها و آلمانیها بود.
- نه، روسها هم پذیرفتهاند. همان موقع یک عدهای ایده تئوری توطئه را مطرح کردند که چنین اتفاقی نیفتاده ولی نگاه ما یکمقدار نگاه درستی نیست طبیعتاً. حالا اینجا اصلاً بحث علمی نیست که بخواهیم در این باره صحبت کنیم چرا این نگاه غلط است و نگاه درست چیه؟ نه من از آمریکاییها پول میگیرم نه نمیدانم چیز دیگر است که بخواهم طرفداریشان را بکنم. داریم در مورد یک اتفاق تاریخی صحبت میکنیم که میگوییم افتاده یا نیفتغاده، بهجای اینکه سؤال منِ مخاطب این باشد که چطور این جاهطلبی در من به وجود آمد که بگویم آقا من میخواهم بروم روی ماه بنشینم، حالا موفق شوم یا نشوم. به جای این سؤال، سؤال من باید این باشد که آقا آمریکاییها دروغ گفتند یا دروغ نگفتند. نکته اینجاست که منِ مروج علم است که
آخر علمی نیست، سیاسی است دیگر
- همین، میخواهم بگویم وقتی که ما نتوانیم نگاههای دیگر را، نگاههای حاشیهای حتی سیاست را از نگاه علمی جدا کنیم، آنوقت میشود همین، آنوقت میشود اینکه من در هر چیزی میخواهم آن را ببینم که، نگاه تولیتر آنوقت میشود، مدیر یا شخص خاصی، این نگاه به من نمیگوید تو برنامهای بساز که نگاه علمی به مردم منتقل شود، این نگاه میگوید یک برنامهای بساز که آمار مثلاً کارهای علمی که ما میکنیم را به گوش مخاطب برساند. این نگاه میشود که به نظر میرسد نگاه اشتباهی باشد.
خانم بهبودی برای فضای مجازی چقدر برنامه چرخ در فضای مجاز فعال هست تا امروز و چقدر برای افزایش فعالیتتان در فضای مجازی برنامه دارید و آیا اصلاً این ضرورت را احساس میکنید یا اصلاً رسالت خودتان را صرفاً آنتن میدانید؟
- وظیفه اول ما آنتن است. یعنی قطعاً در دنیای امروز این را همه مدیران هم متوجهاش هستند که نمیشود از فضای مجازی غافل بود. ما از ظرفیتش استفاده میکنیم باز برای خدمت کردن به آن رسالت اصلیمان...
در حال حاضر چقدر فعال بودهاید در شبکههای اجتماعی؟
- ما هم حالا اسم کانالها و ... را نیاوریم، در فضاهای مختلفی فعالیم، هم پادکستهای برنامه به شکل مرتب گذاشته میشود.
بگویید هم ما ابایی نداریم از انتشارش، ما با کمال میل و افتخار منتشر میکنیم.
- ما در تلگرام و اینستاگرام و میتوانم بگویم بیشترین تمرکزمان هم روی اینستاگرام است.
اینستا را هم اگر بگویید حتماً منتشر خواهیم کرد.
- حالا آدرسش را هم بعد از جلسه خواهم گفت. این صفحهمان در واقع خیلی خوب فعالیت دارد. یک بخش کارکردش این است که اطلاعاتی را که روی آنتن بوده که ممکن است الان خیلی از مردم دیگر اینها را در تلویزیون نبینند، تلویزیون را هم در فضای مجازی ببینند، یک فرصتی ایجاد کنیم که بخشهایی از برنامه را ببینند و ترغیب شوند که دنبالش کنند، حالا در آپارات و ... خود کلیت برنامه، تلویزیون هم که بدون اینکه ما بخواهیم خود دوستان این لطف را میکنند و میگذارند. میشود آنجا وقتی که جذب شدند دوباره ادامه دهند. یعنی یکسری از مخاطبان ما از خود تلویزیون میروند به اینستا، یکسری از مخاطبان ما از فضای مجازی میآیند دنبال ما. سعی میکنیم این پاسکاری باشد و یک کار این است که برنامههایی که رخ داده، گزارشش آنجا گذاشته میشود و یک کار دیگر این است که ارتباطی که ما داشته باشیم، یعنی برنامه هنوز روی آنتن نرفته، این ارتباط دو سویه که بر فرض اگر که مهمان ما کسی هست که در ایستگاه فضایی بوده و حالا آمده، ممکن است مهمان خاصی باشد، شماها دوست دارید چه سؤالی بپرسیم. شاید خیلی از سؤالاتی که پرسیده میشود سؤالات خود مخاطبان است.
پس در واقع از ظرفیت فضای مجازی برای تعاملی شدن برنامه هم دارید استفاده میکنید.
- بله، بعد خیلی شبها هم سؤال میکنیم که این برنامه را پسندید یا نه؟ کدام وجوهش را؟ مردم میآیند پاسخ میدهند، کامنت میگذارند. ما مثلاً تشکر میکنیم، گفتگو میکنیم. یعنی این ارتباط کاملاً دو سویه است و خدا را شکر تقریباً رو به رشد بوده، تقریباً میتوانم بگویم شاید در چهار پنج ماه گذشته ما نزدیک 3 هزار دنبال کننده اضافه شده به دنبالکنندههایمان بدون اینکه حالا بگوییم فیک است یا تبلیغهای عجیب و غریب بکنیم. از طریق همین ارتباطهایی که داشتند و به همدیگر برنامه را معرفی کردهاند، صفحه را معرفی کردند.
این سه هزار تا در چند ماه گذشته روی اینستا اضافه شده؟
- بله، در چهار پنج ماه گذشته. خدا را شکر مخاطبان جدی و حرفهای هستند یعنی بچههایی نیستند که حالا چون به هر حال جنس برنامه ما تخصصی است و خدا را شکر دنبال میکنند، کامنت میگذارند، نظر میدهند و البته برنامه قرار است این صفحه مجازی تکمیلکننده آن رسانه هم باشد. مثلاً یک وقتها ما مهمان داریم، مثل همان آقای فضانورد، ما اصلاً روی آنتن نرسیدیم که یکسری سؤالات را که مردم داشتند را بپرسیم.
فضانوردتان ایرانی بود؟
- نه، روسی بودند. آمدند ایران. برنامه که تمام شد ما با ایشان ادامه دادیم با حضور آقای آهی که زحمت کشیدند و مصاحبه ادامه پیدا کرد، ادامهاش گذاشته شد، یعنی دنبال برنامهای که حالا مخاطب روی آنتن نمیبیند آمد روی فضای مجازی.
پس فضای مجازی کاملاً فعال است.
- یا مثلاً یکسری اطلاعات، یعنی ما بسنده نمیکنیم به اطلاعاتی که در برنامه داده میشود، خیلی پیامهایی هست که جدای از برنامه در حوزه علمی به مخاطب داده میشود.
یعنی تولید محتوایی دارید که اصلاً روی آنتن نمیرود و فقط مخصوص فضای مجازی است؟
- بله.
بسیار قابل تقدیر است.
- روشهایی که تخصصی هم آقای سیفاللهی زحمت میکشند، ویژگی تیم چرخ این است که خیلی کارها تعریف شده است. یعنی مثلاً الان آقای جباری که سردبیر ما هستند در حوزه خودشان من واقعاً در حوزه محتوایشان ورود نمیکنند. دوستان روابط عمومی ما، حتی صفحهمان، گرافیست دارد، گرافیست ما برای هر برنامه پوستر طراحی میکند، تمام سؤالات طراحی گرافیکی دارد، صفحه مجازی گرافیک دارد و تمام اینها را به شکل تخصصی یک گرافیست، یک متخصص روابط عمومی، یک سردبیر علمی دارد کارها تفکیک شده و انجام میشود.
چند سؤال هم از آقای خدادادیان بپرسیم. شما تجربه کار کلیپسازی و مستندسازی کوتاه را در حوزه علمی قبل از چرخ هم داشتید یا اینجا اولین بار تجربهاش کردید؟
- حالا کلیپ که نه ولی این آیتمهای کوتاه را حدود هشت تا 9 سال است که به این عرصه ورود پیدا کردهام بعد از اینکه دوره عکاسی خبری را در جای دیگر گذراندم، تجربه مثلاً ثبت یا کار تصویری اجتماعی و ... انجام دادیم بعد رسید به اینکه تیمهای مختلف در موضوعات مختلف اعم از معارفی، سیاسی، مثلاً حوزههای دیگر هنر حتی، حتی علوم انسانی یک دورهای بود همین برنامه زاویهای که الان دارد پخش میشود یکسری مباحثی بود که ما توی دل دانشگاه میرفتیم یکسری ارزیابیهایی را انجام میدادیم، این تجربه وجود داشت. بعد دیگر سعادت همکاری با خانم بهبودی را داشتیم یک کتگوری کار معارفی با رویکرد اجتماعی در برنامه قرار در شبکه افق بودیم بعد ادامه پیدا کرد بعد رفتیم شبکه جام جم چندتا سکشن و سرفصلهای مختلفی بود آنجا، حوزه بانوان بود، زنان کارآفرین، زنان چهره مثلاً در تیمهای مختلف بعد وارد حوزه سینما شدیم آنجا، این تجربه در زمینههای مختلفمان در این سالها در کنار این تیم گذراندیم تا رسیدیم به برنامه چرخ. حالا برنامه چرخ بر اساس آن سیاستگذاری و آن راهبردی که تیم سردبیر، آن چیزی که شبکه میخواست انجام شد، یک کاری سپرده شد، این را حالا باید بیش از پیش باید اول فضای کار را فهم میکردیم، یعنی اینکه ما میتوانستیم بالاخره یک آیتمی را که وقتی ما در سردبیری در اتاق فکر خود خانم بهبودی هم بودند تصمیمگیری بر این بود که یک مدلی برویم سراغ یک چهره علمی که این کلیشههای مینیمالی که یک استاد دانشگاه نشسته، سلام وقت بهخیر، مثلاً باشگاه خبرنگاران میرود، خبرگزاری آقای مرآتی میرود، دوستان میروند، به عنوان یک تیپ میگویم آقای مرآتی که سالها بالاخره جزء قدرتمندان و شناخته شدههای این حوزه است، مثلاً میرویم سراغ یک چهره علمی، حالا با یک رویکرد جدیدی برویم و یک نگاه کژوال، بیشتر دوربین روی دست باید یک اتفاقی بیفتد، بعد یک جاهایی باید ببینیم مثلاً آنطوری که سراغ آقای مثلاً اگر مرتضی ممیز بود در حوزه خودش یا آقای آیدین آغداشلو بود، حالا ما میرویم سراغ یک چهره علمی در آن حوزه، برویم یک جوری ببینیم این استادی که در اتاقی که معمولاً نور کمی دارد، فضای لیزی و اینها، چه اتفاقی انجا رقم میخورد؟ یکجورایی فضولی کنیم توی زندگی غیرعلمیاش. میرویم آنجا، مثلاً اساتیدی بود مثلاً کلکسیون قهوه داشت، یک استاد دانشگاهی بود، بعد دانشجوها میآمدند مثلاً عصبی بودند، در دانشگاه امیرکبیر، میگفت بیا بنشین یک قهوه برایش درست میکرد، مثلاً یک اتفاق اینطوری. تجربه خیلی خوبی بود. یا مثلاً یک استاد دیگر بود خیلی وسایل کامل آشپزی در اتاقش بود. دانشجوها مینشستند میخواستند روی یک پروژه مشترک با هم کار کنند، مینشستند و با همدیگر غذا درست میکردند، نیمرو، بعد همان را مثلاً برنامه میکردند فردا با همان اکیپ بچهها میرفتند کوه، بعد مثلاً سر فوتبال، کری خواندنها، یک اتفاق جالب. خب حالا به تصویر کشیدن اینها و عالم اینها بالاخره ما را متوجه یک ظرایفی میکرد که باید آنها را یکجوری درست به مخاطب عام، چون مخاطب دانشگاهی هر جوری نشان بدهی، آنقدر تکنیکی نگاه نمیکند اما مخاطب عام که مدام دارد سریال میبیند، مستند جالب میبیند، کارتون میبیند، سرش توی گوشی است، یک چیزی میخواهد که بگیردش، یک دقیقه نگهش دارد و همین طور مدام نگاهش به رسانه خارجی است، یعنی مثلاً بیبیسی میآید یک شخصیتی را جلوی دوربین میگذارد، نمیگویم ما، ما آن بودجه را هم نداریم، چون جنگی هم تعریف نکنیم که بخواهیم این کار را انجام دهیم و اینها، بعد اینقدر هم آنجا چهرههای ایرانی انگشتشمارند، وقت میگذارند برایش، ما اینجا سعی کردیم چهره علمیمان را مثل یک چهره هنری یک چیزی برویم سراغش، منتهی دیگر هی نرویم بگوییم آقا چه خبر؟ شما چه دستاوردهای علمی داشتید برای ما؟ پرچم ایران پشتش توی غروب تکان بخورد و این فضاها را نداشته باشیم.
از کلیشهها زدید بیرون.
- بله. یک دقیقه از روی سهپایه دوربین را باز کردیم. یکذره طرف را آوردیم پایین باهاش دوییدیم، راه رفتیم، آوردیمش ...
سکانس پلان گرفتید؟
- این کار را کردیم، این شد فصل اول اتفاق، حالا آن بحث صندلی، این اتاق دانشمند ما بود. توی صندلی ...
اتاق دانشمند را سکانس پلان میگیرید یا کات میخورد؟
- نه! یک مستند کوچک. یعنی شما یک مستند اجتماعی از روایت زندگی استاد دانشگاه در محیط دانشگاهیاش.
در کلیپهای چند دقیقهای.
- بله، توی پنج دقیقه این 4900 شده. این خودش اتفاقاً یک چیزی میخواهد دیگر، یعنی من نمیخواهم بگویم که من آنم که رستم بود پهلوان اما یک نگاهی میخواست که مثلاً من میرفتم ظرف نیم ساعت داشتیم شوخیهای محاوره با آن استاد میکردیم. یعنی من تا میرسیدم یک بگوبخند اینجوریه، بعد طرف میگفت خدا را شکر که توی این بچههای صدا و سیما همه عصاقورت دادهاند میآیند سراغ ما، شما آمدید اصلاً نفهمیدیم چی شد. بعد مثلاً ما با استاد دانشگاه میرفتیم بوفه دانشگاه برگر میخوردیم، حرف میزدیم. اتفاقات اینطوری، هزارتا کار اینجوری انجام میدادیم. یعنی سریع این کار را میکردیم برای اینکه آن بسته تصویری که ما میخواهیم بگیریم، اینقدر راحت و سریع با ما راه بیاید، ترسش بریزد، راه برود. کاری که میخواهیم انجام دهد. نزدیک به 30 و اندی استاد و چهره دانشگاهی تراز را ما در فصل اول گذراندیم و همینطور چهرههای غیر علمی را در صندلی علمسنج از مجریان، شعرا، چهرههای ورزش.
راجع به صندلی علمسنج هم توضیح دهید.
- صندلی علمسنج آیتمی بود که چهرههای غیرعلمی مینشستند و هفت گزاره و شبهه علمی از آنها پرسیده میشد. خب مردم قطعاً توسط این کاراکترها، نه اینکه مثلاً الگوهای تاپ، بهرام رادان را روی صندلی نمینشاندیم اما مثلاً یک مجری خانم برند، مثلاً یک شاعری که بالاخره یکی بزند شبکه چهار، یکهو میوت باشد، مثلاً آقای مصطفی رحماندوست، کسی شبکه چهار را یکهو بزند میایستد ببیند چه میگوید، صدای تلویزیون را زیاد میکند میبیند اِ! دارد به سؤال علمی جواب میدهد! مینشیند. پس آن شبههها را از یک چنین چهرهای قبول میکند. درست و غلطش دربیاید میماند در ذهنش. یک جاهایی حکم یک چک را دارد، یعنی آن داده را ماندگار میکند.
بیان قشنگی بود.
- کات میزنیم میآییم جلوتر میرسیم به فصل دو چرخ که رویکرد عوض شد.
- در واقع چرخ 6 میشود.
- چرخ 6. رسیدیم به چرخ 6 و دیدیم که خب دیگر حالا 30 و اندی استاد را دیدیم، دیگر حوصلهشان را نداشتیم. رفتیم سراغ مثلاً یک رویکرد جدید، اینطوری شد که سه روز در هفته شدیم و در تیم سردبیر و اتاق فکر که بچهها از بچههای روزنامهنگار قدیمی بودند، کار کرده بودند. آقای سیفاللهی مثلاً در بخش سینمای ایران مجله بیست و چهار همشهری بود، آقای جهانپناه به همین شکل و بچههای ایرنا، 5110 در حوزه دفاعی تکنولوژی کار کرده و آقای حالا حاج زمان یا آقای یوسفی در حوزه سینما و علم و ... کار میکند. با این بچهها رفتیم سراغ معرفی رویکردها و POV میخواهم فارسیاش را بگویم، یکجورایی زاویههای مختلف به علم یعنی به چیزهایی که به علم ربط دارد، قشنگ به همین ملموسی، چیزهایی که بهش علم چسبیده، تگِ رویش است. مثلاً ما در یکشنبههایمان با علی سیفاللهی میرویم سراغ شغلهای علمی پایه. یعنی چه کارهایی هست؟ یعنی از طراح جلوههای ویژه کامپیوتری فیلمها، از CJ مسترها میرویم تا سراغ مثلاً شغلهای هوایی که الان یک چند وقتی است پرونده شغلهای هوایی را داریم. از خلبان هواپیمای ATR تا مثلاً متخصص اَویونیک هواپیما، یعنی الکترونیک و مکانیک هواپیما یا میرویم سراغ یک انسان مثلاً آقای شاهین زمان توی مرکز استخراج و حفاری شرکت نفت که مثلاً بحث فسیلشناسی، بحث لایهها که مردم متوجه میشوند نفت فقط این نیست که فقط از توی چاه دربیاید یا از توش بنزین دربیاید یا از تویش کیسه زباله. خب مثلاً آن بخش بالاخره فسیلشناس میخواهد، کار میخواهد، این اتفاق را ما آنجا رقم زدیم. یک زندگی خیلی جالب، طرف نشسته، سفرهای مختلف و دنیا را گشته، دارد کار میکند، زندگیاش را نشان دادیم، حالا اینجا یک چیزی شبیه اتاق دانشمند منتهی با حضور علی سیفاللهی که به عنوان راوی این کاراکتر را برای ما روایت میکند. دوشنبهها که یک روز دیگرمان هست با محمدحسین جهانپناه بحث آزمایشگاههای درون دانشگاهی که دستاوردهای خوبی دارند. امیرکبیر، خواجه نصیر که نتوانستیم، امیرکبیر، دانشگاه شریف، دانشگاه تهران و علم و صنعت که علم و صنعت هم مثلاً فصل قبل بودیم، این فصل نیست. میرویم سراغ آزمایشگاهها. از آزمایشگاه مثلاً میکروسکوپ الکترونیکی را بگیرید تا مثلاً ...
طبیعتاً برای مخاطب خیلی جذاب است چون تا حالا ندیده.
- خب آره، منتهی شکلش دیگر، هم تصاویر، هم اینکه چطور روایت کنیم. یعنی اینکه من مثلاً یک حرفهایی را یک جاهایی میکاریم، یک جاهایی مثلاً اکثر بچههایی که با آنها میرویم سر برنامه، باز هم میگویم این را برای تعریف از خود نمیگویم، دارم یک نکتههایی را میگویم که برای اینکه ما وقت نداریم و برنامه سه روز در هفته است و این برنامهها سخت است یک ذره اصلاحیه بهش بخورد یا دوستان پخش بخواهند، اینکه به من میگویند که گشت ارشاد سرخود برنامهها، به من میگویند ممیزی سرخود برنامهها، مثلاً مینشینی یک استاد دانشگاه شروع میکند صحبت کردن بعد یکهو وسط حرفش مثلاً پنج دقیقه حرف زده، میگویم میشود دوباره بگویید، میگوید چرا؟ میگویم خب نگاه کنید این چیزهایی که گفتید ما میخواهیم هم حرف شما شنیده شود، هم ما ادامه دهیم به کارمان، هم برنامههای علمی ابقا شود، دوباره سؤال میکنیم، نمونهاش مثلاً امروز که رفته بودیم دانشکده برق دانشگاه صنعتی شریف، یک عالمه صحبت شد، گفتم من الان کدام اینها را بگذارم؟ این چیزهایی که میدهید در مورد دانشگاه ما آنقدر نمیتوانیم زرد برخورد کنیم که آقای فلانی اینطوری کرد، از فلان ارگان پول گرفته، این کار را کرده، نه! آن چیزی که مخاطب مینشیند به اندازه کافی خالی بودن نیمه لیوان از در و دیوار دارد میریزد.
هنوز نرفته روی آنتن؟
- نه.
خبرش را میزنیم.
- نه، در گپمان میگفت. الحمدلله آدم خوبی هم هست.
سوژه برنامه دوشنبهتان است؟
- یا این هفته یا هفته آتی. مشخص نیست. بعد نکتهای که اینجا مطرح است اینکه ما نشستیم صحبت کردن، خب ما باید حواسمان باشد، میگویم که به اندازه کافی نیمه خالی لیوان در بحثهای دیگری که میشود از در و دیوار، کافی است یکذره اسکورول کنی ماهواره را، اسکورول کنی اینستاگرام را، این طرف، آن طرف، راننده تاکسیهای شریف که همیشه آخرین تحلیلهای مؤسسه رند پنتاگون را به شما میدهید، سه سوت، حواسشان هست، مثلاً یواسآی تودی، بعدیاش راننده تاکسیهای ما هستند، تمام تحلیلها را میدهند، بله! اصلاً دو سهتایشان طرح روی جلد تایم هستند!
باورتان نمیشود من امروز داشتم با راننده اسنپ راجع به سازمان دارپا حرف میزدم.
- تمام شد رفت دیگر.
بعد مانده بودم که راننده اسنپ دارد در مورد دارپا از من سؤال میکند، بعد آخرش به ان اس ای رسید بحثمان.
- تمام شد دیگر! اتفاقی است که توسط نشنال جئوگرافیک یا هیستوری در ماهواره فارسی شده یا انگلیسی زیرنویس تمام اینها تحویلش میشود بعد فکر میکند خیلی علامه است. حالا ما داخل یک برنامهای داریم به نام 5540 با وسع آن بودجهای که از بیتالمال آمده، حالا میخواهیم رسالت علمی جلوی آن تجهیز رسانهای بایستیم واقعاً. یعنی من یک قاب میبینم توی یک شبکه آمریکایی میگویم خب مثلاً دقیقهای پنج میلیون است الان. بعد قرار است ما یک مستند بسازیم جلوی این بایستیم، خندهات میگیرد واقعاً، اتفاق جالبی است. ولی حالا میگویم. میرویم سراغ مثلاً ظرفیتهای دانشگاه برای اینکه این دانشگاهها فقط جایی نیست که بچهها دور هم جمع شوند بروند مثلاً سیگار بکشند یا بروند مقاله بزنند آبروی فلان استاد را ببرند، جایی است که دارد تویش واقعاً کار علمی، مثلاً دانشگاه شریف آزمایشگاه میز لرزانش مثلاً در خاورمیانه یا یک بخشی از آسیا مطرح است. از اتریش بودجه میدهند، پا میشوند میآیند اینجا با همدیگر پروژه مشترک انجام بدهند. میز لرزان جایی است که یک سازه را بهصورت مثال، مثلاً یک چهارم وزن اصلیاش میگذاری تست میکنی که ببینی این ضد زلزله است، یعنی این ساختار خیلی وحشتناک است. خب مردم به هر صورتی شده باید آن را ببینند.
احتمالاً همه کشورها هم ندارند. معدود است.
- دقیقاً. یعنی مثلاً مردمی که اینطوری دارند راه میروند دانشگاه شریف را در حد یک ایستگاه مترو میشناسند یا اینکه مثلاً از زیرگذر میآیند بالا یکهو اینجوری میکنند، مسجدی بود، توش دارد یک اتفاق خیلی خفنی میافتد یا اپلیکیشنهایی که مردم دارند هر روز با آنها کار میکنند یک بخشیاش دارد در همین دانشگاهها ساخته میشود میآید بیرون. بعد این جالب، حالا سهشنبهها میرویم سراغ بهزاد یوسفی و معرفی مکانهای جذاب علمپایه. یعنی از موزههای مختلف که به علم ربط دارد، موزه ارتباطات تا موزه علوم فناوری و جاهای دیگر که صرفاً میتواند موزه نباشد اما جذابیت گردشگری و اینکه آدمها بروند، مثلاً یک پارکی بود، پارک خطای دید بود.
در واقع سوژه گردشگری علمی معرفی میکنید.
- دقیقاً. که آره، حسین برویم یک چرخی بزنیم ببینیم چه خبر است و اینها و در تمام این پکیجها حالا هر کسی که
این برنامه روتین سهشنبههاست.
- یکشنبهها شغل علمیپایه است، دوشنبهها آزمایشگاههای درون دانشگاهی و دستاوردهایشان، سهشنبه اماکن علمی جذاب برای آحاد ملت.
تفاوت شما با سایر بزرگواران این است که نیاز من را از سؤال کردن برطرف کردید. خیلی بریف و خلاصه یک گزارش جامع و جذاب دادید و در واقع شاید برای مخاطبی هم خیلی با برنامه چرخ آشنا نباشد، دیگر دوستان اشاره نمیخواهند بنویسند، از صحبتهای آقای خدادادی یک معرفی کاملی هم از برنامه درآمد. در مورد تجربهای که به دست آوردید در برنامه چرخ، البته تا حدود زیادی اشاره کردید ولی چقدر احساس میکنید که مثلاً برنامه چرخ خودتان را از نظر حرفهای جابهجا کرده؟ یکوقت جسارت نباشد سؤال من چون بالاخره بعضیها دوست ندارند ارزیابی شوند، اگر حال میکنی با این سؤال جواب بده.
- نه. من به یک تعبیری که ایشالله بعد 5855 دیافم همیشه باز است، دارم جذب میکنم همیشه.
مخفف دیافراگم لنز بود؟
- بله. چون من کارم با تصویر و ابزار تصویری سروکار دارد مشخصاً ...
گاردتان بازتان است.
- برای دریافت. دریچه و روزنه باز است. بگذارید ادبیترش را بگویم.
حالا شما در واقع به یک ادبیات دیگری یکی از احادیث معصومین را ترجمه کردید. مؤمن همیشه گمشدهاش یادگیری است. الحکمة الضالة المؤمن.
- این اتفاق و از روزی که من ...
واقعاً مثبت نگری با هر بیانی که باشد یک ترجمانی از دین ماست چون دین ما چیزی جز مثبتنگری نیست.
- خلاصه این برنامه چرخ چون یک پیشینه دارد، شما در هر ظرفی باشید، هر محیطی باشید، رنگ و بویش را میگیرید، روانیاتشان را جذب میکنید. 6010 میگوید اگر در یک محیط رسانهای بیزینسی باشید، برنامههای مشارکتی هی بهت بخورد، برنامههای اسپانسری بهت بخورد، کارت یک بیزینس خوشگل باشد، همهاش مدام قابهای خوب، بودجه خوب هست، تصویرهای اسلوموشن، رنگهای خوب و ... تا یک جایی که در یک بستری کار کنی، مشخصاً اشاره میکنم از زمانی که من با تیم خانم بهبودی کار کردم، مثلاً از برنامه قرار در شبکه افق به بعد که یک نگاه خاصی به موضوعات دینی بود آنجا، مثلاً میگفتند آقا بروید در مورد یک مکبری که همه کار انجام میدهد، بروید سراغ یک چهرهای که اینطوری، ما با جامعه اطرافمان، یعنی یکجورایی خانم بهبودی برای ما حکم تارکوفسکی در تاریخ سینما را داشت، یک جورایی توجهمان را به اطراف جلب کرد. میدانید چرا اینطوری میگویم؟ به خاطر اینکه آن موقع من کار خطی خیلی انجام میدادم، مثلاً بگیر این را بگذار روی دوربین، صحبت کند، خب خداحافظ، تمام شد! یک پکیج، یک دوتا لوگو این طرف و آن طرفش و اینها. منتهی موضوعات اینجا در این برنامه چون ایشان پیشنهاد کار داد به ما مثلاً شروع کردیم لیست کار را دیدن و اینها، البته این را بگویم من مدیرتولید کارها هم هستم، یعنی یک طوری است، مثلاً سر کار که دارم کار را میگیرم، به مونتاژ و پخشش توی برنامه و بازخوردش هم فکر میکنم. یکذره مسئولیتم بیشتر از یک کارگردان صرف است. بعد ما آمدیم از زمان همان شبکه افق که کار میکردیم، شروع کردیم نوع درگیری خودم را توجه کردم با مردم، از طیفهای مختلف. ما به جایی رسیدیم در شبکه جهانی جام جم میرفتیم رستورانگردی، چه روزهای خوبی هم بود انصافاً.
حالا باز بهطور خاص روی چرخ اگر بخواهیم بگوییم که
- همان، میخواهم بگویم که تجربه اینجوری نیست که فقط این، این گذشت کاراکترها، تا رسیدیم به همزیستی با کاراکترهای علمی، چهرههای علمی، حالا یک نوع دیگر است. دیگر نمیتواند آنقدر کجدار باشد، مثلاً باید دستوپایمان را جمع کنیم جلوی چهره علمی اما از آنجایی که من آدمی هستم که یکذره ..
شما چهرههای علمی را میآورید در فاز خودت.
- آره دیگر. یکجوری این اتفاق افتاد. یعنی من الان با چندتا از اساتید دانشگاه بعضی موقعها در اینستاگرام دارم مثلاً یک کاری انجام میدهم، یک رفاقتی شکل گرفته یا زنگ میزند آقا اینطوری، آنطوری، مثلاً یک چیزی را با هم چک میکنیم، مثلاً الان رفتم دانشگاه شریف، اساتید از دور، آقای خدادادی! اینجوری! دانشجوها هی برمیگشتند نگاه میکردند، چرا؟ به خاطر آن همزیستی، چند لحظه همدلی است. به خاطر آن یک اپسیلون پدیدارشناسانه و آن امر آن وظایف علمی یک چهره نگاه کردن و باهاش زیست کردی. حالا تلنبار این اتفاقاً یا طی این توالی، این تجارب روی همدیگر خب قطعاً تأثیر میگذارد که اگر فردایی خدای نکرده دیگر چرخی نبود، جای دیگر بود، کسی آمد برنامه علمی داشت، خواست به من محول کند، خب قطعاً از 100 درصد تجربیاتم 70 درصدش برای چرخ است، برای همزیستی با چهره علمی، دیگر بکگراند دیگری من ندارم، 30 درصدش هم دیگر حالا خیرش است دیگر.
خانم بهبودی، ما ارادت خدمت شما داشتیم با صحبتهای آقای خدادادی دوچندان شد.
- خانم بهبودی خیلی هم خوشحساب است، این را هم بگویم.
خیلی عالی.
- یک ویژگی مثبتشان است انصافاً.
سؤالات عمده ما پرسیده شد ولی گاهی وقتها به عنوان کسی که به عنوان تهیهکننده، تهیهکننده سیبل همه مشکلات و ضربهها و فشارهایی است که به برنامه میآید. یک درد دلی، حرفی، سخنی اگر دوست دارید که در گفتگو منتشر شود ما با کمال میل شنونده هستیم و تمام تلاشمان بر دیده شدن صحبتهای شماست.
- من یک نکتهای بگویم. البته که ما در 6425 از این حرفها پرهیز میکنیم، من به عنوان یک کلیشه این را نمیگویم ولی واقعاً جا دارد که این را بگویم که ما مدیر گروهمان خانم سپانلو که در واقع چند سالی هم هست مدیر گروه دانش هستند، خودشان هم یک نعمتی هستند برای گروهمانه.
در واقع حمایتهای ایشان از برنامه چرخ...
- من سالها کار کردم، مدیران خیلی خوبی داشتم ولی ایشان واقعاً در حوزه کارشان تسلط دارند. اصلاً من ندیدم مدیری که تمام پلیبکهای ما، تمام برنامههای ما، یعنی شاید 6455 بهترین کامنتها روی برنامههای ما را ایشان میگذارد، تمام برنامهها را دنبال میکند، اشراف خوبی روی در واقع کارشناسی دارد.
روی برداشته شدن فشارها از برنامه کمک میکند؟
- کمک میکند. میگویم اصلاً حضورشان، در واقع این سهگانه آقای جباری سردبیر، خانم سپانلو مدیر گروه و من یک ترکیب خوبی است برای اینکه این فشارها، خصوصاً با توجه به اینکه این یک برنامه تخصصی هست، کم شود و خود آقای معینیپور هم بهعنوان یک چهره دانشگاهی بههرحال...
آقای معینیپور؟
- مدیر شبکه ما. دکتر معینیپور توجه خوبی به برنامه دارند. یعنی حتی اگر یک توئیتی هم میگذارند یک جایش چرخ 6530 این نشان میدهد که آن برنامه علمی برایشان اولویت هست و خب خود این برای ما با همه فشارهایی که هست، امتیاز است و بعد هم میگویم، من وارد این حوزه شدم، شاید سال بعد از این حوزه بروم بیرون، من دارم در این حوزه تلاشم را میکنم به عنوان تهیهکننده درست عمل کنم. حقیقتاً حوزه دغدغهمند نیست. سعی میکنم فراهم کنم شرایط را برای بچههایی که دغدغهشان است که بتوانند با آرامش کار کنند ولی فکر میکنم واقعاً احتیاج هست که فضای بیشتری به افراد بیشتری وارد این حوزه شوند. یعنی وظیفه تلویزیون این است که حلقه واسط باشد بین دانشگاه، فضاهای علمی و مردم و این حلقه واسط هنوز جایگاه خودش را پیدا نکرده. حالا هم استادهایی که پرهیز دارند، ببینید ما الان چندتا سلبریتی علمی داریم؟ الی ماشاءالله ما سلبریتی در حوزههای مختلف داریم. خب این یعنی ضعف ما در عملکردمان وگرنه در شناختی که ما در همین دو سال پیدا کردیم چقدر چهرههایی هستند که میشود روی آنها کار کرد و اینها را تبدیل به کاراکتر کرد ولی خب زمان محدود، بستر محدود، برنامههای کم باعث میشود که این اتفاق نیفتد و همین هم باعث میشود آدمهایی که در حوزه رسانه علمی هستند، یکمقداری با ادبیات رسانه هم خوب آشنا نباشند. یعنی یک ادبیات محدود آدمهای کم. یعنی شما باید فضا را باز کنید، افراد بیشتری بتوانند جذب شوند، صداهای بیشتری شنیده شود، وقتی تعداد کمی آدم دارند در یک حوزه کار میکنند، جای رشد خیلی کم است. دست خیلی بسته است و به نظرم واقعاً این احتیاج وجود دارد. ما سعی میکنیم کارمان را درست انجام بدهیم ولی واقعاً باید زمان و وقت بیشتر، فرصت بیشتری رسانهها...
فضا باید بیشتر باشد.
- بله، حتماً.
انتهای پیام/