واگرایی یا همگرایی؛ اروپا به کدام سو میرود؟ / مرگ مغزی ناتو و موجسواری ترامپ برای تضعیف قاره سبز
گروه بینالملل خبرگزاری آنا – حسین ارجلو؛ موضوع واگرایی اتحادیه اروپا با جنجال در انگلیس بر سر اجرای برگزیت شدت گرفته است. شاخصترین سیگنال نگرانی دراینباره را «امانوئل مکرون» در هفته گذشته طی گفتگو با نشریه «اکونومیست» ارسال کرد و در پاسخ به سؤال خبرنگار این نشریه که پرسید «آقای مکرون! شما بهتازگی از احتمال ناپدید شدن اروپا سخن گفتهاید. آیا این جنس از جملات مبالغه نسبت به شرایط کنونی نیست؟ چرا دید شما نسبت به آینده اروپا تا این حد تاریک است؟» صراحتاً اعلام کرد: «من قصد اغراق در شرایط را ندارم و میخواهم صریح سخن بگویم. تنها کافی است تحولات اخیر جهان را موردتوجه قرار داد؛ تغییراتی که همین پنج سال پیش تصورناشدنی بودند. چالش برگزیت، دشواری پیشبرد برنامهها در اتحادیه اروپا، آمریکا که در حوزههای استراتژیک به شرکای اروپایی خود پشت کرد.» مکرون در ادامه از سیاست ترامپ شکوه کرد که «ایده پروژه اروپایی» را مهم نمیداند و از فقدان چتر امنیتی آمریکا که اروپا را قدرتمند کرده بود، ابراز ناخشنودی کرد.
امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه
از آنچه کلیددار کاخ الیزه در گفتگوی اخیرش ابراز کرد، میتوان دریافت که مسئله خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، نهتنها دغدغه وی، بلکه نگرانی سایر رهبران اروپایی نیز هست. انگلیس تا قرن بیستم، قدرت بلامنازع اروپا بود و مثل امروز، زیرمجموعهای از تروئیکای اروپایی تعریف نمیشد. این کشور توانسته بود قدرت آلمان را محصور و محدود کند و فرانسه نیز حرفی در مقابل لندن نداشت چون در طول تاریخ همیشه از جانب کشورهای همسایه اشغال میشد؛ اما رشد روزافزون اتحادیه اروپا در ابعاد نظامی – اقتصادی موجب شد انگلیس جایگاه خود را از دست بدهد و برخی جریانهای ملیگرا نسبت به افول قدرت امپراتوری ملکه حساس شوند. بروز نئوناسیونالیسم و رشد آن در جریانهای سیاسی این کشور به مطالبه عمومی برای خروج از اروپای واحد بهمنظور احیای وجاهت ازدسترفته انگلیسیها منتهی شد. درنتیجه، همهپرسی برگزیت در سال 2016 کلید خورد و با 17 میلیون رأی موافق در برابر 16 میلیون رأی مخالف، به تأیید مردم این کشور رسید.
رئیسجمهور فرانسه نخستین راه رتق و فتق بحران در قاره سبز را «بازسازی حاکمیت نظامی اروپا» میداند چراکه معتقد است «ناتو دچار مرگ مغزی شده است.»
هرچند کش و قوس برای اجرای برگزیت تاکنون سه دولت «دیوید کامرون»، «ترزا می» و «بوریس جانسون» را ساقط و آنها را مجبور به انتخابات زودرس کرده است، اما چیزی از اهمیت مطالبه عمومی برای خارج شدن انگلیس از اروپای واحد نمیکاهد و این حجم از اختلاف میان نمایندگان پارلمان انگلیس با توجه به نزدیکی آرای موافقان و مخالفان طبیعی به نظر میرسد. بااینحال، برتری از آن موافقان است و از طرفی، تنشهایی که از این رهگذر در لایه مقامات و بدنه اجتماعی این کشور پدید آمده، آزمونی برای کارایی دموکراسی در این کشور است که با چماق آن، حکومتهای مخالف را مینوازد.
بوریس جانسون، نخست وزیر مستعفی انگلیس
رشد استقلالطلبی در سطح پارلمان اتحادیه اروپا و کشورهای این قاره
انتخابات تابستان سال جاری پارلمان اروپا را که با چالش سنگین برگزیت در انگلیس مقارن بود میتوان تغییر شطرنج سیاسی در اتحادیه اروپا به شمار آورد. احزاب چپ و راست میانه که بهصورت سنتی آرای این مجمع تقنینی را به دست میآوردند، شکست بزرگی را متحمل شدند و راستگرایان ملیگرا با شعار علیه سبزها، طرفداران مهاجران، لیبرالها و سبزها، رأی هواداران این گروهها را به خود جلب کردند. هرچند پارلمان اروپا در پروسه تصمیمسازی و تصمیمگیری در اتحادیه اروپا نقش بسیار کمرنگی دارد، ولی در همین حد هم میتواند چالشهایی را در انتخاب یا تأیید رؤسای نهادهای اتحادیه اروپا ازجمله رئیس شورای عالی، رئیس سیاست خارجی و کمیسیونهای اتحادیه اروپا شکل دهد. فرایند واگرایی اروپا زمانی به واقعیت نزدیکتر میشود که بدانیم جریانها و پرچمداران سیاسی این گفتمان در انتخابات فرانسه، ایتالیا، آلمان و کشورهای اسکاندیناوی قدرت را در دست گرفتهاند که از اقبال مردم این قاره به منفک شدن از سازوکار این اتحادیه نشان دارد. این اتفاق دو پیامد مهم در پی دارد. اول، احتمال شکلگیری درگیریهای منطقهای و داخلی و دوم، چالش سران اتحادیه برای جلب دوباره اعتماد مردم برای تداوم همگرایی.
ترامپ، بازیگری مهم در واگرایی اروپا
استفاده کوتاهمدت از منافع اقتصادی برآمده از تجزیه اروپا قطعاً یکی از سیاستهای اصلی مستأجر کاخ سفید به شمار میآید. ترامپ از تضعیف اروپا به دنبال چانهزنی با کشورهای عضو آن بهمنظور عقد قراردادهای تجاری سودآور دوجانبه است که یکی از فنون رئیسجمهور آمریکا برای معامله محسوب میشود. حمایت قاطع از برگزیت و نخستوزیری بوریس جانسون برای امضای پیمانهای تجاری دوجانبه، یکی از مصادیق این نگاه است. وی هفته گذشته نسبت به پیروزی رهبر حزب کارگر در انتخابات پارلمانی که خواستار عدم خروج انگلیس از اتحادیه اروپاست هشدار داد و گفت: جرمی کوربین در صورت پیروزی در انتخابات انگلیس، برای این کشور بسیار بد خواهد بود. او همچنین در طول سفرش به انگلیس در خرداد سال جاری طی دیدار با مدیران شرکتهای آمریکایی و انگلیسی به میزبانی «ترزا می»، نخستوزیر سابق این کشور تصریح کرد که انگلیس پس از خروج از اتحادیه اروپا میتواند یک «معامله تجاری بسیار خوب» و «بسیار منصفانه» با آمریکا داشته باشد.
ترامپ برای تقلیل جایگاه اروپا از هر فرصتی استفاده میکند که ایفای نقش پدرخواندگی برای «پیمان آتلانتیک شمالی» (ناتو) یکی از این مصادیق به شمار میرود. مستأجر کاخ سفید به ناتو بهعنوان یک سپر محافظ در دو سوی آتلانتیک برای حفظ ارزشهای غرب نمینگرد بلکه آن را بهعنوان پیمان کوچکی ذیل کشورهای ضعیف میشناسد که توانایی دفاع از خود را ندارند و باید هزینه حفاظت آمریکا را از امنیتشان پرداخت کنند. از این رهگذر، آمریکای ترامپ به دنبال بسط حوزه نفوذ خود در اروپاست و ارزشها و مبانی غربی و حقوق بینالملل یا جایگاهی نزد وی ندارند و یا در خوشبینانهترین حالت، از کمترین وجاهت برخوردارند. بهبیاندیگر، مؤلفههای ژئوپولیتیک اروپا برای راهبردنویسان آمریکایی بر شاخصههای ژئوکالچر ازجمله هنجارهای حقوق بشری و ارزشهای غربی قاره سبز میچربد و با توجه به این نگاه است که اروپای مرکزی و شرقی نگران گاوبندی آمریکا و روسیه بر سر حوزههای نفوذ در این قاره هستند.
طرفه آنکه اروپا با توجه به تعدد چالشها و موانع پیش روی خود، برای حفظ همگرایی روزهای سختی در پیش دارد و چنانچه این فرایند ترمیم و اصلاح نشود، قاره سبز باید منتظر تشکیل کانونهای اقتصادی و سیاسی جدیدی در خود باشد.
انتهای پیام/4106/پ
انتهای پیام/