صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۲:۱۹ - ۰۸ آبان ۱۳۹۸
پرونده عراق- 3 / وقتی استکبار تسلط ملت‌ها بر سرنوشت خویش را بر نمی‌تابد؛

قطع شاهراه مقاومت از تهران تا مدیترانه، هدف مشترک اغتشاشات عراق و لبنان

آمریکا و متحدانش گرچه از آشوب‌های عراق و اعتراضات لبنان اهدافی چندوجهی را دنبال می‌کنند، اما تردیدی نیست که نقطه اشتراک و ثقل این تحولات، قطع خط مواصلاتی مقاومت از تهران، بغداد، دمشق، بیروت به سمت مرزهای رژیم صهیونیستی است.
کد خبر : 442688

گروه بین‌الملل خبرگزاری آنا حسین ارجلو؛‌ استراتژی آمریکا در غرب آسیا، سال‌هاست که بر پایه تأسیس گروه‌های تروریستی، جنگ‌های نیابتی و استفاده حداکثری از ظرفیت متحدانش در منطقه بنا شده اما طولی نکشید که این راهبرد، ناکارآمدی خود را نشان داد و مقامات کاخ سفید را به این جمع‌بندی رساند که اهرم‌های تروریستی – نیابتی و ارتجاع منطقه نمی‌توانند آن‌طور که باید و شاید، اهداف بلندمدت آمریکا را تأمین کنند. از این رو، از دو دهه قبل، سیاست ورود مستقیم به معادلات منطقه‌ای را در دستور کار قرار داد و به‌موازات دیگر ابزارها، به نقش‌آفرینی مستقیم در عراق، افغانستان، سوریه، لبنان و یمن پرداخت. این امر در عمل، هزینه‌های آمریکا را افزایش داد و انتقادات بسیاری را در مجامع کارشناسی این کشور برانگیخت، چراکه کاخ سفید افزون بر تلاش برای حفظ ابزارهای هژمونی ناکارآمد، باید طرح‌های پرهزینه‌ای برای حفظ متحدانش و بازیابی قدرت رو به افولش را به اجرا می‌گذاشت. به‌بیان‌دیگر، تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان آمریکایی شرایط را برای تضمین نفوذ و قدرت خود کافی نمی‌دانند و تحلیل آن‌ها از شرایط به‌گونه‌ای است که معتقدند مناسبات، معادلات و عرصه نبرد را به حریف واگذار کرده و در آستانه اخراج از منطقه قرار گرفته‌اند.


تلاش آمریکا و شرکا برای تبدیل معترضان خیابانی به پیاده‌نظام انقلاب‌های مخملی


از این رو، طبق پروژه‌های از پیش تعریف‌شده، حمله در زمین رقبا، جذب افکار عمومی، ایجاد تفرقه‌های فرقه‌ای و مذهبی بین گروه‌های سیاسی و در نهایت، کلید زدن کودتای سیاسی و جنگ نرم از طریق پررنگ کردن مطالبات اقتصادی و اجتماعی را در دستور کار خود قرار دادند. ناگفته نماند که بسترهای سوءاستفاده آمریکا که موجب بروز سیستم‌های فاسد و آلوده‌شده است، از قضا به دلیل مداخلات واشنگتن و متحدانش شکل‌گرفته و اکنون مزورانه با موج‌سواری روی تبعات همین ساختارهای بی‌خاصیت، درصددند که مردم معترض به شرایط موجود را به پیاده‌نظام انقلاب‌های مخملی تبدیل کنند. این در حالی است که ویژه‌خواری، خیانت به اموال عمومی و تلاش برای منتفع کردن شرکای حزبی و قبیله‌ای که به غفلت از رسیدگی به امور معیشتی منتهی شد، دلیل عمده دیگر ناآرامی‌ها و اغتشاشات اخیر در منطقه است.



اعتراضات عراق


گام‌های مشابه تخریبی در عراق و لبنان


برای برداشتن گام نخست این پروژه، عراق در نظر گرفته شد و طیفی از زخم‌خوردگان و ناراضیان حکومت فعلی اعم از چهره‌های سیاسی، بعثی‌ها، مدیران ارشد و میانی و لیدرهای میدانی و مجازی اعتراضات برای حرکت در یک مسیر پلکانی و سوق دادن تظاهرات بحق مردمی به سمت اغتشاشات و تحرکات امنیتی، سازمان‌دهی شدند تا به‌زعم طراحانش به خانه آخر، یعنی زدن محور مقاومت و ایران برسند. مقامات واشنگتن آن‌قدر به این حرکت اطمینان داشتند که حتی از طریق واسطه‌هایی، ایران را مطلع کرده بودند. به نوشته روزنامه «الاخبار» لبنان، «آمریکایی‌ها، اواسط تابستان ۲۰۱۹ نسبت به طرحی هشدار دادند که همه‌چیز را علیه ایران تغییر خواهد داد و تلاش کردند که از طریق شخصیت‌های سیاسی عراق این پیام را به تهران برسانند». گام اول اما با موفقیت همراه نبود و برای برگزاری موج دوم آن در جمعه سوم آبان (25 اکتبر) فراخوان دادند.


مقارن با کلید خوردن ناآرامی‌ها در عراق، لبنان نیز در همین چارچوب، با ورود بازیگران میدانی و مجازی و چهره‌های سیاسی دستخوش اعتراضات گسترده شد. مشابه عراق که معترضان خواستار برکناری «عادل عبدالمهدی»، نخست‌وزیر این کشور هستند، در لبنان نیز مردم علیه «میشل عون»، رئیس‌جمهور این کشور که با راهبرد کاخ سفید و رژیم صهیونیستی علیه مقاومت و حزب‌الله همگام نیست و سیاست‌های کابینه وی به رهبری «سعد حریری» نیز با سیاست‌های عربستان همخوانی ندارد، دست به تظاهرات زدند و سعد حریری را مجبور به استعفا کردند.



ناآرامی‌های لبنان


از سوی دیگر، فساد، رانت‌خواری و مشکلات اقتصادی – معیشتی وجه مشترک اعتراضات عراق و لبنان است. غرب از ابتدا نظام حاکمیتی لبنان را بر اساس پیمان طائف بنا نهاد که ویژه‌خواری سران سیاسی، بانک‌ها و شرکت‌های زنجیره‌ای علیه مردم را نهادینه کرد. بدهی لبنان اکنون ۸۶ میلیارد دلار و بیشتر از ۱۵۰ درصد تولید ناخالص داخلی آن است و دولت می‌کوشد که از طریق منابع مالیاتی متعدد و فشار بر گرده مردم، آن را تسویه کند. طبعاً این اتفاق، گزینه مطلوب آمریکایی‌هاست چون هرچقدر دولت لبنان از طریق مردم تحت‌فشار باشد، سازوکارهای اقتصادی نیز مختل شده و دود آن، نخست به چشم مردم خواهد رفت. وقتی این اتفاق رخ دهد، اوضاع برای پذیرش شرایط و اراده استعماری آمریکا فراهم شده و لذا سکوت در برابر مشکلات اقتصادی مردم برای واشنگتن از اولویت راهبردی برخوردار است.


مقاومت؛ نقطه ثقل اهداف چندوجهی در عراق و لبنان


اما نکته مهم اینجاست که بزرگ‌نمایی مشکلات اقتصادی در لبنان و عراق، هرچند اهداف چندوجهی را دنبال می‌کند اما تردیدی نیست که نقطه ثقل آن، خط و جریان مقاومت در این دو کشور است. در لبنان، شبکه سعودی العربیه، با گزارش‌های کاملاً هدفمند و البته مغرضانه کوشید که تظاهرات گسترده مردم را به دلیل نارضایتی آنان از عملکرد وزرای جریان 14 مارس و حزب‌الله جلوه دهد و القا نماید که افکار عمومی از عملکرد مقاومت در عرصه سیاسی ناراضی و خشمگین هستند. صهیونیست‌ها هم در این میان وارد گود شده و رسانه‌های آنان، با پوشش کامل و لحظه‌به‌لحظه اعتراضات، نتوانستند ذوق‌زدگی خود را پنهان کنند. تحلیلگران صهیونیست هم‌نوا با لیدرهای جریان مخالف مقاومت در لبنان، مدعی هستند که چنانچه حزب‌الله از مصادر امور کنار رود و دست از سیطره بر مقدرات این کشور بردارد، کسب‌وکار لبنان سکه می‌شود و به جوانان لبنانی توصیه مؤکد می‌کنند که افزون بر مقاومت، باید مقابل نفوذ ایران هم بایستند تا روی آرامش و رونق را ببینند. کار حتی از اعتراض فراتر رفت و برخی معترض‌نماها که از سوی جریان‌های زخم‌خورده خط می‌گیرند، به برخی دفاتر مقاومت اسلامی حمله کردند.


از طرفی، آمریکا تلاش کرده تا پای ایران را از طریق تحریم‌های بانکی، به بحران‌های اقتصادی لبنان باز کند. حدود دو ماه پیش، معاون وزیر امور خزانه‌داری آمریکا طی نشستی مدعی شد که ایران از طریق «جمال بانک تراست» که یکی از مهمترین بانک‌های لبنان است، به حزب‌الله کمک می‌کند. آمریکا همچنین از لبنان خواسته است که FATF را بدون کم‌وکاست اجرا کند؛ چون سیستم بانکی لبنان مبتنی بر ساختار محرمانه مانند سوئیس است و مقامات واشنگتن می‌گویند که ایران از این قابلیت، برای دور زدن تحریم‌ها استفاده می‌کند. بنابراین، کاخ سفید از این رهگذر می‌کوشد تحریم شدن بانک‌ها و فشار اقتصادی را در نتیجه مداخله و نفوذ ایران در لبنان نشان دهد و از آن سکویی برای حمله به ایران و سیاست‌هایش در این کشور بسازد.



توطئه در عراق خطرناک‌تر است


در عراق نیز مشابه همین سیاست با شدت بیشتری تعقیب می‌شود. افراد نفوذی با نقشه‌ای از پیش طراحی‌شده، تلاش می‌کنند که نوک پیکان اعتراضات را به سمت حشد الشعبی و ایران هدایت کنند. توطئه علیه مقاومت عراق خطرناک‌تر است، چراکه از یک‌سو تلاش می‌شود تا آن را متهم به رانت‌خواری و فساد مالی و در نتیجه سرباز کردن معضلات معیشتی کنند و از سوی دیگر، وانمود می‌شود که حشدالشعبی در تقابل با معترضان است و اعتراضات را سرکوب می‌کند. این در حالی است که اساساً مقابله یا سرکوب اعتراضات مردمی عراق در چارت وظایف و اختیارات حشد الشعبی نیست.



مشغول کردن مقاومت عراق در بحران داخلی یکی از رؤیاهای آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی است تا مرزهای اسرائیل و منافع آمریکا در منطقه در امان بمانند



حمله به دفاتر حشد الشعبی در استان‌های مختلف عراق و به شهادت رساندن «وسام العلیاوی»، یکی از فرماندهان بلندپایه جنبش «عصائب اهل الحق»، نشان می‌دهد که مثلث عبری، عربی، غربی تا چه حد از مقاومت عراق که شامل 11 تیپ و گردان می‌شوند، وحشت دارند.


یکی دیگر از موارد سنگین پروپاگاندای رسانه‌ای که این روزها در عراق همچون لبنان شاهد آن هستیم، هجمه به جمهوری اسلامی با محوریت دو مؤلفه «مخالفت عراق با حضور ایران» و «سیاست‌های ایران عامل اعتراضات اخیر» است؛ حال‌آنکه جمهوری اسلامی ابداً دخالتی در مقدرات عراقی‌ها ندارد و حضورش، صرفاً به مشارکت در برخی طرح‌های اقتصادی و حمایت از جنبش‌های مقاومت محدود می‌شود.


خط مقاومت از تهران تا مدیترانه و تکرار یک تحول تاریخی


هدف مشترک و نقطه اتصال ناآرامی‌های عراق و لبنان، قطع کردن خط اتصال مقاومت از تهران تا مدیترانه است. حکومت مرکزی ایران در تاریخ تنها دو بار در دوره هخامنشیان و سلجوقیان به دریای مدیترانه دست‌یافته و در هر دو مرتبه منشأ تحولات بسیار بزرگ ژئوپلتیک در سطح جهانی شده است. ایران در دوران هخامنشی شکست‌های سهمگینی به یونانیان تحمیل کرده و در دوران سلجوقی رهبری جبهه مسلمانان را در جنگ‌های صلیبی به دست گرفته و با فرماندهی صلاح‌الدین ایوبی سردار کرد ایرانی؛ ارتش چندملیتی صلیبیون را پس از شکستی سنگین وادار به عقب‌نشینی به کشورهای خود نمود. اکنون بعد از قرن‌ها، این اولین بار است که ایران یک‌بار دیگر به این منطقه  راهبردی دست‌یافته است. اولین محور ارتباطی، برای قطع این دسترسی سیاسی-نظامی و از بین بردن یکپارچگی محور مقاومت در غرب آسیا، عراق بود و به‌موازات آن لبنان نیز هدف ناآرامی‌ها قرار گرفت تا دولت‌هایی با صبغه کاملاً ضد مقاومت در این دو کشور شکل گیرند. تلاش برای قطع این شاهراه ژئوپلتیک، با بمباران مواضع حشد الشعبی از سوی رژیم صهیونیستی همراه بود اما دولت عراق، با تشکیل کمیته تحقیق، اسرائیل را عامل این حملات معرفی کرد و تیر تل‌آویو برای تحقق این هدف به سنگ خورد. پس از آن، شاهد بودیم که گذرگاه فوق‌العاده مهم ابوکمال در مرز عراق و سوریه بازگشایی شد که دسترسی تهران و مقاومت را به سمت دریای مدیترانه و مرزهای رژیم صهیونیستی تکمیل کرد. آمریکا و رژیم صهیونیستی با ناامیدی به این جمع‌بندی رسیدند که بمباران و اقدامات ایذایی، چاره کار نبوده و نتوانست مواضع حشد الشعبی را از بین ببرد و مانع از بازگشایی گذرگاه مرزی ابوکمال شود. لذا با همراهی عربستان و امارات تصمیم گرفتند با طراحی آشوب‌ها در قالب اعتراضات مردمی، دولت عراق را برای قطع شاهراه مقاومت سرنگون کنند تا دولتی نزدیک‌تر به آمریکا و متحدانش روی کار بیاید.



در پایان باید اشاره کرد که نگاهی کلان‌تر به پازل تحولات منطقه نشان می‌دهد روند مقاومت، شاکله و ارکان آن، زمانی که هژمونی آمریکا دست برتر را داشت، رو به رشد و تقویت بود و حالا که مقاومت حرف اول و آخر در منطقه را می‌زند، روشن است که ترفندها و تقلاهای این‌چنینی، راه به‌جایی نخواهد برد و قطعاً مناسبات آینده، تماماً به نفع منظومه ضد استکباری در غرب آسیا تمام خواهد شد.


انتهای پیام/4106/پ


انتهای پیام/

ارسال نظر